lyssna_nu.png
رادیو علمی
خبرها

پایگاه هوایی حمیمیم سوریه در اختیار روسیه قرار می گیرد

بر اساس توافق انجام شده میان دو کشور روسیه و سوریه که امروز با امضای ولادیمیر پوتین نهایی شد، پایگاه هوایی حمیمیم در استان لاذقیه سوریه در اختیار نیروی هوایی روسیه قرار می گیرد.

معاهده تاریخی صلح کلمبیا امضا شد

رئیس‌جمهوری کلمبیا و رهبر شورشیان چپ‌گرای فارک با امضای توافق صلح رسما به جنگ ۵۲ ساله‌ای که بیش از ۲۶۰ هزار کشته برجای گذاشت، پایان دادند.

پوتین:

با اصلاحات می‌شد جلوی سقوط اتحاد شوروی را گرفت

رئیس‌جمهور روسیه خاطر نشان کرد، حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق باید به جای آن که اجازه به سرنگونی شوروی بدهد این بلوک را تبدیل به یک نهاد دموکراتیک می کرد.

سخنگوی رسمی وزارت خارجه مصر: همه طرف‌ها بایستی به حاکمیت سوریه احترام بگذارند و مبارزه با تروریسم بهانه‌ای برای اجرای مانورهای سیاسی یا مهندسی مجدد نقشه جغرافیایی سیاسی به‌ویژه در شمال سوریه نباشد

پرهیز چند بانک ایرانی از معامله با قرارگاه خاتم‌الانبیا

روزنامه کیهان می‌نویسد برخی بانک‌های کشور در مسیر خودتحریمی افتاده‌ و در اجرای توافق FATF از راه‌اندازی کار اشخاص حقیقی و حقوقی تحریم شده طفره می‌روند.

جرمی کوبین: ناتو باید تعطیل شود

یک روزنامه نگار انگلیسی ویدئویی از رهبر فعلی حزب کارگر این کشور منتشر کرد که در آن وی خواهان تعطیل کردن ناتو و متوقف کردن فعالیت این ائتلاف نظامی شده است.

desigualdadmujer.jpg

آثار منفی قانون کاهش ساعات کاری زنان

قانون در بازار کار زنان اخلال ایجاد خواهد کرد و باعث خواهد شد زنان در ادارات دولتی با توجه به زمان کمتر فعالیت به مدارج و پست‌های بالاتر و بهتر نرسند، از این‌رو زنان بیشتری از پست‌های مدیریتی حذف خواهند شد

این قانون در بازار کار زنان اخلال ایجاد خواهد کرد و باعث خواهد شد زنان در ادارات دولتی با توجه به زمان کمتر فعالیت به مدارج و پست‌های بالاتر و بهتر نرسند، از این‌رو زنان بیشتری از پست‌های مدیریتی حذف خواهند شد. همچنین نرسیدن به مدارج بالاتر باعث خواهد شد زنان دستمزد کمتری داشته باشند.

باید توجه داشت که همه کارمندان دولت استخدامی نیستند و بسیاری از کارمندان پیمانی و قردادی هستند که با سیطره این قانون، کارفرما رغبت کمتری برای استخدام و ادامه همکاری با زنان خواهد داشت. در اکثر مواقع برای تسری دادن ایده‌های مردسالارانه در بازار کار ابتدا از نهادهای دولتی شروع می‌کنند، قوانینی همانند حجاب خود گویای این وضعیت هستند. در قرنی که زندگی می‌کنیم همانند گذشته مردان و زنان نه وظایف ذاتی دارند نه باید همانند گذشتگان تمام مایحتاج خانواده و کار خانگی و نگهداری از فرزندان را خود به عهده بگیرند، همان که در شغل اصلی خود موفق باشند خواهند توانست با درآمد حاصل از آن این خدمات را بخرند. در این صورت هم فرصت خواهیم داشت که به شغل و تخصص دلخواه خود برسیم و درآمد بیشتر و مدارج بالاتری کسب کنیم، و هم به گسترش مشاغل بیشتر و اقتصاد پویاتر کمک کنیم. در کشور ما کارفرمایان مالیات آنچنانی نمی‌پردازند و راه‌های فرار مالیاتی را به‌خوبی می‌دانند، در مقابل کاهش ۸ ساعتی کار هفتگی، ضرر هنگفتی را به کارفرمایان تحمیل می‌کند؛ چرا یک کارفرما با عقل سالم و شم اقتصادی بیاید در این شرایط زنان را استخدام کند؟ حتما به سراغ مردان خواهد رفت تا این‌چنین مشکلات و بوروکراسی را از خود دور کند. روح این قانون با ایده زنان مراقبت‌کننده و حامی٬ و مردان نان‌آور تنظیم شده، انگار وظیفه اصلی زنان کارخانگی و نگهداری از فرزندان است. چرا این کاهش ساعت کاری شامل مردان نشود؟ مگر مردان نمی‌توانند کارخانگی انجام دهند یا از فرزند معلول خود نگهداری کنند؟

مازنان

453432.jpg

در زندان قرچک ورامین بر زنان زندانی چه می گذرد؟

ندامتگاه شهرری که با نام «زندان زنان قرچک» شناخته و هم‌چنین به «کهریزک زنان» شهرت دارد،

در کیلومتر ۱۷ بزرگراه تهران-ورامین و قبل از شهر قرچک واقع شده است.

این زندان به دلیل موقعیت جغرافیایی بیابانی، مساحت کم، جمعیت بالا، آب شور و کمبود امکانات بهداشتی، خشونت و عدم تفکیک زندانیان، شرایط غیرقابل تحملی را برای زندانیان خود از جمله «شیوع بیماری‌های خطرناک» بوجود آورده است.

زندان زنان قرچک متشکل از هفت سوله، حدود ۲۰۰۰ زندانی زن همراه تعدادی کودک را در خود جای داده که این جمعیت در فصول مختلف سال، متغیر است. این مکان پیش از این در اختیار سازمان بهزیستی بوده و برای «بازپروری معتادان به مواد مخدر» مورد استفاده قرار می‌گرفت، که «بدنامی» این محل بر اساس گفته‌های مردم محلی از همان زمان زبان‌زد بوده است. پس از سال‌ها این بنا به قوه‌ی قضاییه واگذار و تبدیل به زندان زنان شد. در هریک از سوله‌های این زندان تعداد ۲۰۰ تا ۳۰۰ زندانی زن بدون رعایت اصل تفکیک جرم و سن نگهداری می‌شوند. ترساندن زندانیان توسط مسئولان زندان که در صورت اعتراض، به سلول انفرادی زندانی روانی فرستاده خواهند شد تا بدینوسیله، زندانیان را از حق اعتراض باز دارند. در گیری‌های شدید در حد به قتل رساندن یکدیگر در زندان و عدم دخالت مسئولان در این درگیری‌ها، یکی از مشکلات جدی زندان مخوف قرچک می‌باشد.

زنان در آنجا در معرض انواع فشارها و تعدیات جنسی قرار دارند. رفتار ناشایست زندانبانان با زندانیان که همراه با توهین و تحقیر و هتک حرمت و گاهی ضرب و شتم می‌باشد، آثار روانی مخربی را بر روی زندانیان گذاشته است. عدم انتقال بسیاری از زندانیان به مراکز روان درمانی که مشکلات بسیاری برای دیگران ایجاد می‌کنند، از دیگر مشکلاتی است که گاها به تجاوز، قتل و درگیری در زندان می‌انجامد. اعتراض به وضعیت غذا و هر گونه اعتراض دیگری، انتقال به سلول انفرادی که وضعیت اسفباری دارد را به همراه دارد. کمبود دستشویی و شرایط غیربهداشتی و قرار دادن چندین نفر در یک سلول با مساحت کم، منجر به درگیری و تجاوز می‌شود. قرار دادن زندانی روانی در انفرادی به همراه زندانی دیگر و به‌کارگیری او به‌عنوان عامل خشونت و شکنجه سایر زندانیان که در مواردی به قتل و تجاوز منجر شده است.

وضعیت بهداشتی زنان چگونه است؟

در هر سالن تعداد ۴ دوش حمام و دستشویی وجود دارد که در هر ۲۴ ساعت تنها یک‌ ساعت از آب گرم برخوردار است. این وضعیت درحالی است که آب این منطقه شور بوده و همین موضوع باعث بوجود آمدن مشکلات عدیده پوستی در زندان می‌شود.وضعیت درمان نیز در زندان زنان قرچک بسیار پایین‌تر از استانداردهای لازم است٬ کمبود دارو، عدم اعزام به بهداری زندان و مراکز درمانی خارج از زندان باعث بوجود آمدن «مافیای دارویی» در زندان شده و زندانیان بیمار مجبور به پرداخت هزینه‌های بالا برای دست یافتن به ابتدایی‌ترین داروهای مورد نیاز خود در صورت وجود آن دارو در زندان، هستند. عدم رسیدگی به بیماران و کمبودهای دارویی باعث شیوع بیماری‌های خطرناک واگیردار از جمله «ایدز و هپاتیت» در این ندامتگاه شده است. در مهرماه سال ۹۲، رئیس بهداری ندامتگاه زنان شهرری، با اذعان به این‌که تعدادی زندانی مبتلا به ایدز در ندامتگاه وجود دارد، گفته بود: ما در زندان آزمایش غربالگری ایدز نمی‌گیریم، چراکه غیرقانونی است و هزینه‌های زیادی برای ما خواهد داشت. مگر اینکه خود زندانی به ما اعلام کند که مبتلا به ایدز است و ما از این طریق به آمار آنها دست پیدا می‌کنیم.

وضعیت غذا در زندان قرچک ورامین

اولین مشکلاتی که در این زمینه در ندامتگاه شهرری به چشم می‌آید عدم وجود جیره کافی برای زندانیان و پس از آن تکراری بودن وعده‌های غذایی از جمله سیب زمینی آب پز، ماکارونی و نان است. این یکنواختی در ارائه منوی غذایی باعث بوجود آمدن کمبود ویتامین‌های مختلف در زندانیان با حبس‌های درازمدت شده است.

وضعیت جغرافیایی، مساحت و جمعیت

ندامتگاه شهرری در مساحتی حدود ۱۵۰۰ متر مربع قرار گرفته که حدود یک‌ چهارم این مساحت زیربنا شامل سوله‌های زندانیان و قسمت‌های اداری است. براساس گفته‌های زندانیان زن در این زندان، سوله ها فاقد اتاق هستند و تنها یک سالن بزرگ وجود دارد، که در آن تخت های باقی مانده، حدود ۶۰۰ تخت، از دوران بهزیستی گذاشته شده است. با این احتساب از جمعیت حدود ۲۰۰۰ زندانی، تعداد ۱۴۰۰ نفر اصطلاحا کف‌خواب بوده و روی زمین می‌خوابند.هر سوله یک هواخوری دارد که نزدیک به ۲۰ نفر می توانند در آن تردد کنند. در اطراف زندان قرچک ورامین، مرداب و نی زار است و به همین علت حشرات موذی در فصل گرما زندگی را بر زندانیان سخت تر می کنند و مسئولین در این رابطه هیچ تدبیری اتخاذ نکرده‌اند.

كانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی ها ۵ مهر

82169308-70902229.jpg

یک ایرانی نخستین بانوی برنده جایزه جامعه ریاضیات اروپا شد

«سارا زاهدی» ریاضیدان جوان ایرانی و استاد دانشگاه KTH (موسسه سلطنتی فناوری) سوئد موفق به کسب جایزه جامعه ریاضیات اروپا (EMS) در سال 2016 شد.

به گزارش ایرنا، زاهدی که نخستین زن در میان برندگان جوان جایزه (European Mathematical Society) است، این جایزه را در هفتمین کنگره ریاضیدانان اروپا که 18 تا 22 جولای در برلین برگزار شد، دریافت کرد.

این دختر جوان ایرانی از سال 2014 به عنوان دستیار پروفسور در دانشکده فنی KTH در استکهلم مشغول به کار است.

زاهدی که 34 سال دارد، در زمینه روش های سنجش سطوح متحرک و بازسازی آنها با کامپیوتر تحقیق می کند. نتایج تحقیقات وی در آینده می تواند در بهبود چیپ های کامپیوتری استفاده شود که اغلب در آزمایش های خون به کار گرفته می شوند.

سارا زاهدی که از سن 10 سالگی همراه با خانواده در کشور سوئد زندگی می کند، از کودکی به ریاضی علاقه ای خاص داشت؛ به طوری که با به یادآوردن آن روزها می گوید: «من هیچ کس را نمی شناختم و زبان سوئدی بلد نبودم اما ریاضی زبانی بود که آن را می فهمیدم. سر زنگ ریاضی در مدرسه می توانستم با بچه های دیگر ارتباط بگیرم و دوست پیدا کنم.»

سارا زاهدی یکی از 1300 شرکت کننده ای است که در هفتمین کنگره ریاضی اروپا در شهر برلین حضور دارد و از جمله ستاره های این کنگره به شمار می رود. او معتقد است هر کسی توان فهم ریاضی را دارد.

او معتقد است: «ما باید خیلی بیشتر به سمت گروه های سنی جوان بریم و به آنها نشان دهیم که ریاضی در دنیای واقعی چه کاربردهایی دارد. من هم معتقدم که برنامه نویسی باید به عنوان یک رشته درسی در مدارس تدریس شود.»

Zanan-sahamnews-600x400.jpg

بانوان ایرانی به استادیوم آزادی راه پیدا کردند

بانوان ایرانی بعد از مدت‌ها دوباره به استادیوم آزادی راه پیدا کردند. در جریان بازی ایران و صربستان از هفته سوم لیگ جهانی والیبال تعدادی از خانم‌های ایران موفق شدند به استادیوم راه پیدا کنند.

به گزارش عصر ایران، تصاویر تلویزیونی که از مسابقات لیگ چهانی به نمایش در می آید تایید کننده حضور بانوان ایرانی در استادیوم است.

این اتفاق در شرایطی رخ داده که میزبانی ایران در مسابقات لیگ جهانی مشروط به حضور بانوان در استادیوم شده بود و مسوولان فدراسیون والیبال رایزنی‌های گسترده‌ای را انجام دادند که بتوانند بانوان را به استادیوم آزادی بیاورند.

حضور بانوان ایرانی در استادیوم‌های ورزشی هرچند طبق قانونی نانوشته ممنوع بود اما در سال های نه چندان دور این ممنوعیت فقط به حضور در استادیوم‌های فوتبال محدود می‌شد و خانم‌های ایرانی اجازه داشتند دیدارهای ملی بسکتبال و والیبال را از نزدیک ببنید.

البته حضور بانوان در این بازی با بلیط فروشی انجام نشده و به نظر می رسد فدراسیون والیبال به صورت گزینشی تعدادی از بانوان را برای حضور در استادیوم انتخاب کرده است. بانوانی که شامل بازیکنان والیبال ملی پوش هم می شده.

در طی ۱۰ سال گذشته ورود بانوان برای دیدن بازی‌های ورزشی کاملا ممنوع بوده است و این اولین دیداری است که پس از سال‌ها مجوز حضور بانوان را هم دارد.

حضور بانوان ایرانی البته با پوشش تصویری تلویزیون همراه بود تا مساله میزبانی ایران را دچار مشکل نکند.

f9683400.jpg

جلوگیری از حضور بانوان در مسابقه فینال بسکتبال در دانشگاه صعنتی اصفهان

روز، سه شنبه 28 اردیبهشت 95، اتفاقی تامل برانگیز در سالن تربیت بدنی دانشگاه صنعتی اصفهان رخ داد.

در حالی که قرار بود مسابقات رده بندی و فینال بسکتبال بین دانشکده ای برگزار شود، قبل از شروع بازی فینال تعدادی از دانشجویان دختر برای تماشای بازی به سالن تربیت بدنی آمده بودند ولی مسئولین برگزاری از ورود آن ها به سالن بازی ممانعت کردند و سپس از حراست دانشگاه درخواست کرده اند تا جلوی حضور این دختران دانشجو را به سالن تربیت بدنی بگیرد.

به گفته ی مسئولین حاضر، این کار به دستور رئیس تربیت بدنی، خانم دکتر منشوری صورت گرفته است.

با توجه به این نکته که قبلا در مسابقات بسکتبال لیگ برتر نیز بانوان در ورزشگاه حاضر شده بودند و حتی شهیندخت مولاوردی در مصاحبه ای که به تاریخ 17/1/94 منتشر شده است، بیان کرده اند که" شورای امنیت ملی با بسته ی پیشنهادی وزارت و ورزش و جوانان و معاونت زنان ریاست جمهوری مبنی بر ورود زنان در سالن های ورزشی موافقت کرده اند" و در ادامه به این نکته اشاره میکنند که هر چند در حال حاضر حضور بانوان در همه ی رشته ها امری شدنی نیست ولی برای رشته های همچون بسکتبال و والیبال و هندبال و تنیس و ... هیچ منعی برای حضور بانوان در سالن ها وجود ندارد.

با در نظر گرفتن این موارد جای این سوال وجود دارد که چرا ریاست تربیت بدنی چنین دستوری صادر کرده اند؟ و چرا قوانین و آیین نامه ها هرگز به اجرا در نمیآیند و در بیشتر مقاطع تصمیماتی سلیقه ای گرفته میشود؟ و چرا هیچ منع و نظارتی برای برخورد های سلیقه ای با قوانین وجود ندارد؟

بعد از این اتفاق تیم های شرکت کننده در مسابقه از انجام بازی انصراف دادند و با خواندن بیانیه ای سالن را ترک کرده اند.

در بیانیه به این نکته ها نیز اشاره شده است که: برخورد داوران با دانشجویان با الفاظ نادرستی صورت گرفته است و همچنین سالن های تربیت بدنی دانشگاه در زمان های نامناسب در اختیار دانشجویان قرار میگیرد و در بیشتر زمان ها در اختیار کارمندان و اساتید قرار میگیرد.

قبل از برگزاری، تیم های شرکت کننده بخاطر برخورد های ناعادلانه با دانشجویان و تیم های دانشگاهی قصد دریافت نکردن جوایز را داشتند.

جمعیت سفیر دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان، این موضوع را پیگیری و از مسئولان عالی رتبه ی دانشگاه تقاضای رسیدگی به موضوع را دارد، تا دیگر شاهد چنین صحنه هایی نباشیم.».

دانشجو آنلاین

635819660800179127400.jpg

دو دختر جوان در مهاباد و دیوان دره دست به خودکشی زدند

یک دختر ١٠ ساله در روستایی از توابع شهرستان دیواندره با وصل کردن طنابی به سقف اتاق خوابش، دست به خودکشی زد و متأسفانه جان باخت. وی لیلا نام داشت و کلاس پنجم ابتدایی بود.

در مهاباد نیز روز سه‌شنبه ٢٤ فروردین 95 یک دختر جوان 20ساله که مریم ع معرفی شده و اهل روستای ’یارالی’ بود، اقدام به خودسوزی کرد.. به علت سوختگی شدید، این دختر جوان به بیمارستان ارومیه منتقل شد

دانشجو آنلاین

20140910093142400.jpg

لایحه کاهش ساعات کار زنان، ضد اشتغال است

یک فعال صنفی کارگری معتقد است: در بازار کاری که دچار بیکاری سرسام آور است، چنین لوایحی نمی تواند به ایفاء حق و حقوق کارگران بیانجامد و بیشتر زنان را از بازار کار دور می سازد.

«علیرضا حیدری»، دبیر اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری در گفت‌وگو با ایلنا، در ارتباط با لایحه کاهش ساعات اشتغال زنان با شرایط خاص گفت: در این لایحه ساعت کار هفتگی کارگران زنان دارای شرایط خاص از 44 ساعت به 36 ساعت کاهش یافته وکاملا بدیهی است که اگر کارفرما بخواهد انتخاب کند، سراغ کارگری می رود که 44 ساعت در هفته کار می کند.

وی ادامه داد: به عبارت دیگر در شرایط انتخاب آزادانه و با توجه به این که در شرایط فعلی، فرصت انتخاب کارفرمایان بسیار گسترده است، این لایحه فرصت اشتغال زنان را کاهش می دهد.

حیدری در ادامه حمایت دولت از اشتغال زنان سرپرست خانوار و دارای شرایط خاص را تنها راهکار ممکن برای ورود این زنان به بازار کار دانست و گفت: اگر قرار است این لایحه اجرایی شود، دولت باید برای جبران خسارت ناشی از اشتغال این کارگران تمهیداتی بیاندیشد تا به این وسیله، هزینه اشتغال این افراد با کارگران عادی برابر باشد.

وی ادامه داد:. برای نمونه در اشتغال این زنان، دولت سهم بیمه کارفرمایی را تقبل کند به این ترتیب 8 ساعت کار کمتر جبران می شود و خسارتی برای کارفرما نخواهد داشت.

دبیر اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری با تاکید مجدد بر این که در شرایط فعلی چنین لوایحی اثر ضد اشتغال دارد افزود: یک راهکار دیگر، ملزم نمودن کارفرمایان به تخصیص سهمیه جذب برای این زنان است و واضح است که نظارت بر اجرای این الزام، از طریق بررسی لیست های بیمه ارائه شده به سازمان تامین اجتماعی امکانپذیر است.

وی ادامه داد: در غیر این صورت، اگر کارفرما حق انتخاب داشته باشد، هرگز سراغ این زنان نخواهد رفت.

حیدری در پایان با بیان این مطلب که برای جذب معلولین نیز قرار است لوایح مشابه در دستور کار قرار گیرد گفت: مسئولان باید بدانند که در بازار کار فعلی چنین لوایحی اثر معکوس دارد و نمی تواند به ایفاء حق و حقوق کارگران بیانجامد.

ایلنا

azar-mansori-400.jpg

در یادداشت عضو ارشد حزب اتحاد ملت ایران مطرح شد؛

دیدگاه آذر منصوری درباره ابطال آرای مینو خالقی در اصفهان

آذر منصوری در یادداشتی با اشاره به ابطال آرای مینو خالقی نماینده منتخب مردم اصفهان تاکید که مینو خالقی یکی از ۱۳ زنی است که با اقبال مردم اصفهان مواجه شده است.

طرح مسائلی که خود او نیز به بهترین شکل از آن دفاع کرده است، بار دیگر قصه پر غصه مشارکت سیاسی زنان ایران را به تصویر می‌کشد.

آذر منصوری در کانال تلگرامی خود با اشاره به ابطال آرای مینو خالقی یکی از منتخبان مردم اصفهان گفت: باطل کردن آرا مینو خالقی یکی از منتخبان حوزه انتخابیه اصفهان آخرین پاسخی است که از طرف مسئولان در ارتباط با او منتشر شده است. هر چند در چند روز اخیر عنوان رد صلاحیت بیشتر شنیده می‌شد اما به یکباره این عنوان جای خود را به ابطال آرا خانم خالقی داد. فارغ از هر عنوانی اتفاقی که رخ داده است محروم کردن یکی از زنان منتخب مردم اصفهان از نمایندگی مردم این شهر است.

وی با بیان اینکه این رخداد در نوع خود می‌تواند یکی از تلخ‌ترین و تاسف‌بارترین اتفاقات در طول شکل‌گیری ده دوره مجلس شورای اسلامی باشد، اظهار داشت: رخدادی که نظیر آن در هیچیک از مجالس پیشین به این شکل و شیوه صورت نگرفته است. مینو خالقی یکی از ۱۳ زنی است که در دور اول انتخابات دور دهم با اقبال مردم مواجه شده و آرای لازم را برای نمایندگی کسب کرده است. نکته قابل تامل و توجه اینکه او در هیچیک از مراحل بررسی صلاحیت‌ها رد نشده است.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب ادامه داد: همزمان با انتشار این خبر واکنش‌هایی از سوی افراد و گروه‌ها نیز منتشر شده است که به باور من بهترین و مناسب‌ترین واکنش‌ها، واکنش خانم خالقی به عنوان منتخب مردم اصفهان است که از این جایگاه قادر است از حقوق موکلان خود دفاع کند. او در چند روز گذشته ثابت کرده است که ردای نمایندگی برازنده اوست و مردم شهرش بهترین انتخاب را داشته‌اند. درک صورت مسئله این اتفاق چندان دشوار نیست. کاندیدایی در تمامی مراحل بررسی صلاحیت‌ها تایید شده و در نهایت در معرض انتخاب مردم قرار گرفته و با رای بالا انتخاب شده و پس از طی این مراحل کاملا قانونی و اعتماد مردم به صندوق‌های رای به یکباره ابتدا اعلام می‌شود ایشان صلاحیت نداشته‌اند و بعد هم با اعلام ابطال آرا سعی در تغییر بهانه حذف ایشان !

منصوری در ادامه یادداشت خود نوشت: فارغ از ابعاد حقوقی موضوع و مقایسه‌ای که برخی بین خانم خالقی و آقای قاضی‌پور داشته‌اند که به نظر نمی‌آید قیاس مع‌الفارقی باشد و مجال و مقالی دیگر می‌خواهد، توجه به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد:

۱ مشارکت گسترده مردم در این انتخابات و رای غالب به لیست‌های امید بیانگر مطالبه تغییری بود که مردم ایران با کنشی آگاهانه و مسئولانه این مطالبه را از مسیر نهاد انتخابات و صندوق رای دنبال کردند. این حضور و مشارکت صرف‌نظر از اینکه چه جریانی پیروز این رقابت باشد، بیشترین عامل قوام‌بخش منافع ملی و تقویت ارکان نظام جمهوری اسلامی و متضمن امنیت کشور بود. به ویژه در شرایطی که منطقه پیرامونی ایران را انواع تهدیدها و دشمنی‌ها و آسیب‌ها در بر گرفته است.

حضور و مشارکت مردم در این انتخابات گویای درک واقع‌بینانه و آگاهی و مسئولیت‌پذیری همه ایرانیان است که همه دلسوزان کشور باید این رویداد را مغتنم شمارند و از هر اقدامی که به این اعتماد و مشارکت و حس مسئولیت‌پذیری خدشه وارد می کند پرهیز کنند.

۲. مینو خالقی یکی از ۱۳ زنی است که با اقبال مردم اصفهان مواجه شده است.طرح مسائلی که خود او نیز به بهترین شکل از آن دفاع کرده است، بار دیگر قصه پر غصه مشارکت سیاسی زنان ایران را به تصویر می‌کشد.

مینو خالقی از زنانی است که قرار بود در مجلس دهم ایران در کنار وکالت همه موکلین خود، مطالبات نیمی از جمعیت ایران را نیز پیگیری کند. با این اتفاق و طرح مسائلی که خود گویای خطیر بودن این عرصه برای زنان است، به باور نگارنده، بیشترین صدمه و آسیب به حضور و مشارکت کسانی است به امید فردایی بهتر برای زنان ایران مطالبه خود را از مسیر صندوق رای پیگیری کرده‌اند.

۳. ابطال آرا مینو خالقی یک پیام دیگر نیز می‌تواند داشته باشد. نقدهایی که مدت‌هاست به نظارت استصوابی می‌شود و پاسخ‌هایی که بیشتر از آنکه جنبه حقوقی داشته باشد، نفی نقدها و رد پرسش‌ها بوده است. آیا بهتر نیست موافقین این رویه پس از این اقدام غیرموجه، در رویکرد و رفتار خود تجدیدنظر جدی کنند و میزان واقعی را رای ملت قرار دهند. وقتی میزان اصلی رای ملت باشد، تکرار این روند خود می‌تواند عامل اصلی صیانت از حقوق و مطالبه مردم و نیز قوام بخش نهاد انتخابات باشد. این رویه خود از یک سو به عاملی برای رد نظارت استصوابی و از سوی دیگر ابطال اعتماد، مسئولیت‌پذیری و مشارکت مردم در انتخابات است. مهمی که رهبری حتی مخالفان نظام را هم برای مشارکت در آن فراخواندند. این رویه بیشترین آسیب را به نهادی می‌زند که در طول نزدیک به چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی اصلی‌ترین عامل بقا و استحکام ارکان جمهوری اسلامی و منافع ملی کشور بوده است. بدعت ناصوابی که همه دلسوزان کشور باید مانع شکل‌گیری آن شوند.

عضو ارشد حزب اتحاد ملت ایران در پایان خطاب به مسئولان وزارت کشور بیان کرد: سخن آخر با مسئولان برگزاری انتخابات است. به خصوص مسئولان وزارت کشور که موفق به برگزاری یکی از کم‌حاشیه‌ترین انتخابات شده‌اند و باید بیشترین نقش را در صیانت از آرا مردم از این پس داشته باشند.

ایلنا

Homeira-Rigi-400.jpg

۷۸ سال از دست رفته /

حمیرا ریگی در دوهزارکیلومتری تهران فرماندار است

مجله شبکه آفتاب در گزارشی، روایتی از فعالیت های حمیرا ریگی، فرماندار قصرقند در سیستان و بلوچستان منتشر کرده است.

- انو بی‌آبیه، جنگِ آبه، به هفتاد و یک روستای قصرقند چی‌ بکنه؟

- خانم فرماندار، شما پریشانه، صبر بکن، اعتبارا بگند.

خانم فرماندار صبر ندارد. دلش شور می‌زند. کریم‌آباد آب ندارد، دهیرک آب ندارد. میرچ، گرداک، کارچان، فضل‌الهی، کوشات و ۲۷ روستای دیگر قصرقند آب ندارند. خشکسالی است. مردان روستاها آمده‌اند

پشت در فرمانداری تکیده و خسته برای تقاضای جرعه‌ای آب. مردان دیگر هم گوش‌تاگوش در دفتر خانم فرماندار نشسته‌اند؛ دهیاران و معتمدان محل. همه لباس بلوچی به تن دارند، خانم فرماندار هم.

زیر چادرمشکی‌اش لباس بلوچی آبی با سوزن‌دوزی مشکی و زرد و قرمز به‌بَر کرده. مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب روستایی استان سیستان و بلوچستان هم آمده برای بازدید. دوازدهم بهمن ۱۳۹۴ است. خانم فرماندار بی‌وقفه به بلوچی حرف می‌زند، از چاه‌های خشک و آب‌های آلوده و کشاورزی ازرونق‌افتاده، تا قول بگیرد برای رسیدگی به وضعیت آب شهرستان. مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب باید خودش مشکلات را ببیند. می‌روند برای بازدید. انتظار دیدن بیابان در این شهر غریب نیست اما نه در فاصله‌ی سه‌چهارکیلومتری از شهر انبه و نخل. در دل تفتیده‌ی این بیابان، دو پسر هجده نوزده‌ساله با پاهای برهنه و لب‌های خشکیده ایستاده‌اند بالای سر یک حلقه چاه. چشم دوخته‌اند به تاریکی. به امید اینکه ناجی از راه برسد، رسوبات چاه بر کند و آب را، که در عمق بیست‌متری می‌جوشد، به سطح بیاورد.

بار دیگر فرماندار مشکل را، که دستمزد مقنی است، بازگو می‌کند. «ان‌شاءالله اقدام می‌شود.» مدیرعامل می‌گوید. خانم فرماندار مکث نمی‌کند. تند راه می‌افتد تا به جاهای دیگر هم سَر بزنند. می‌خواهد روستای کریم‌آباد را نشان بدهد، همان روستایی که در مسیل رودخانه بوده و سیل فصلی ویرانش کرده. مردمش چند ماهی است کوچ کرده‌اند بالای کوهی در همان نزدیکی و آب ندارند. فرصت اندک است، روستاهای دیگر دور. پس می‌روند بام قصرقند را ببینند. ساماندهی این بام یک میلیارد تومان هزینه داشت. خانم فرماندار زیرسازی آن را، که چهارصد میلیون تومان می‌شد، با رایزنی‌ها و به‌صورت مشارکتی با سازمان‌ها و ارگان‌های دیگر به انجام رساند و حالا اگر بخش مربوط به زیباسازی‌اش هم به نتیجه برسد شانس اینکه گردشگر بیاید و شهرستان از انزوا دربیاورد و رونقی بگیرد بیشتر می‌شود.

چند هفته پیش از این، قرار دیدار با حمیرا ریگی در هتل لاله‌ی تهران انجام شد. همراه دیگر فرمانداران و بخشدارهای بلوچستان آمده بود تا در جلسات دیدار با مقامات عالی کشور شرکت کند. در لابی هتل همه‌ی فرمانداران دیگر شهرها از حضورش استقبال می‌کنند. یکی از فرمانداران خراسان می‌گوید عکس خانم ریگی را روی جلد یکی از نشریات دیده است.

حمیرا ریگی در هیچ شهری غریب نمی‌ماند. می‌گوید در همه‌ی سفرهای خانوادگی، حتی اگر شب رسیده باشد، سراغ فرماندار و بخشدار و دهیار را می‌گیرد و از اوضاع و احوال و تحولات می‌پرسد. تجربه‌ی سال‌های فعالیت در سمت‌های غیرسیاسی، در شغل فیزیوتراپی یا مدیریت اداره‌ی بهزیستی چابهار، او را با مسائل اجتماعی آشنا کرده که حالا معتقد است در کار فرمانداری به کمکش آمده.

حضور زن در جامعه تجربه‌ی تازه‌ای در خانواده‌ی ریگی نیست. زنانی پیش از او تجار معروفی بودند. نوهان، جوان نیک‌شهری، می‌گوید حمیرا برای او یادآور گل‌بی‌بی شهنوازی است. طبیب حاذقی که شم سیاسی داشت و در امور منطقه مشارکت می‌کرد. می‌گویند گل‌بی‌بی دوشادوش مردان در مبارزات عشایر منطقه با استعمار انگلیس (۱۹۱۶) نقش داشت. ژنرال دایر، فرمانده قشون انگلیس، در کتاب خاطراتش آورده: «گل‌بی‌بی از نظر زیبایی شبیه الهه‌های یونانی و در سخنوری از فصاحت و بلاغت کلامی خوبی برخوردار بود، زمانی که به دیدارش رفته بودم کاملاً مجذوب صحبت‌های شیوای او شدم. بر سر قضیه‌ی تصرف قلعه‌ی خاش به‌دست قشون انگلیس، او شهسوارخان و جنیدخان را سرزنش و آنها را بی‌عرضه خطاب کرده بود. بسیار تعجب کردم که آیا واقعاً چنین چیزی صحت دارد که زنی بتواند چنین سرداران مقتدری را مورد سرزنش و شماتت قرار دهد.» (۱)

139932082911400.jpg

هفتاد و هشت سال عقب‌ماندگی

یک سال و هشت ماه پیش بود که درهای فرمانداری قصرقند به روی حمیرا ریگی باز شد. سؤال خیلی‌ها این بود: «آیا این زن می‌تواند؟» قصرقند دور بود. کمتر کسی نامش را شنیده بود. در گوشه‌ی جنوب شرقی ایران در جوار رود کاجو کز کرده بود و می‌رفت که پایگاه گروهک‌های تروریستی شود. یزد، بندرعباس، زاهدان و سمنان، که همزمان با این شهرستان بخش بودند، مرکز استان شدند و اوضاعشان رو به راه، اما قصرقند از همه جا مانده و ۷۸ سال از زمان عقب افتاده. همه چیز دارد و هیچ ندارد. تاریخ پنج‌هزارساله به دادش نرسیده. دیگر نشانی ندارد از آن توصیفاتی که افضل‌الملک کرمانی (۲) از این شهر کرده: «قلعه‌اش معتبر و روی تپه‌ای واقع است. آبش از قنات و رود به دست می‌آید که با آن زراعت می‌کنند؛ محصولاتش صیفی و باقلاست. اشجار نخیلات، انبه، نارنج، لیمو، زیتون، موز، انجیر، جم و درخت بنه است.» یا آنچه محمد حسن اعتمادالسلطنه درباره‌اش نوشته: «پایتخت همه مُکران است.

قلعه‌ محکمی دارد و روی تپه‌ی بلندی واقع است و محل نشیمن حکمران است.» در این متون نام این شهر را «گنداوَگ» نوشته‌اند. نامی که در طول زمان تغییر کرده و شده است «گنج‌آور». می‌گویند زمانی پرتغالی‌ها آمدند و در زمین‌هایش نیشکر کاشتند؛ شد «قصرقند». حالا بعد از این همه ایستایی زمان، سه سال است در تقسیمات کشوری شده است شهرستان.

«من وارد منطقه‌ای شدم که به دلیل نبود رشد اجتماعی و فرهنگی توسعه نیافته. مسأله این است که همزمان، حرکت فرهنگی دیگری هم اتفاق افتاد که با بافت فرهنگی منطقه مغایرت داشت؛ انتصاب زنی به بالاترین مدیریت اجرایی. حالا شما فکر کنید من با چه چالش‌هایی روبه‌رو بودم.» اما حمیرا این راه سخت را آزموده بود، چهارده سال پیش وقتی نخستین زن بلوچ اهل تسنن بود که وارد بخشداری مرکزی چابهار شد. بسیاری از مردم چابهار و کنارک به استقبال حمیرا آمدند.

«می‌دانستم اول باید سعی کنم خودم را به مردم بقبولانم تا مرا با جنس زن بپذیرند؛ آن هم در شهری که نگاه مردان به زنان فراتر از خانه نبود. حالا باید در این بافت اجتماعی تغییر و تحولی بزرگ به وجود می‌آوردم؛ یعنی چندین پله را با هم یک جا می‌رفتم.» خیلی از بومی‌ها می‌گفتند: «در شهری در اوج محرومیت، یک ضعیفه چه کار می‌تواند بکند؟» سه ماه پیش از آنکه ریگی به‌صورت رسمی به فرمانداری بیاید، هم و غم خود را برای شناخت شهر و مردمش گذاشت و آسیب‌شناسی. پس اولین قدمی که برداشت، برگزاری نشست‌های هم‌اندیشی با علما بود: «من وارد مساجد شدم. کنار مردان نشستم. جایی که هرگز زنان راه پیدا نکرده بودند.

مولوی‌ها به احترام من فضا را باز کردند. این باعث خودباوری زنان شد، آنها هم کم‌کم آمدند و کنار ما نشستند.» این گام بلندی برای جلب اعتماد مردم بود: «تلاش می‌کنم با همه‌ی مردم ارتباط بگیرم؛ اعتقاد دارم اگر مسؤولان دیوار بین مردم و جامعه باشند، هم دولت ناراضی می‌شود و هم مردم.» پس خانم فرماندار درهای اتاقش را روی مردم باز کرد.

در رأس هرم

«یار دبستانی من/ با من و همراه منی/ چوب الف بر سر ما/ بغض من و آه منی.» صدای دختران و پسران بلوچ چفت می‌شود با هم وقتی آهنگ «یار دبستانی» را می‌خوانند. آفتاب بهمن راست می‌تابد توی چشمانشان اما جم نمی‌خورند. تنها دبیرستان دخترانه‌ی قصرقند میزبان جشن انقلاب شده. خانم فرماندار که می‌آید، مدیران حراستی و حفاظتی و مدیر آموزش و پرورش به احترامش بلند می‌شوند. قند در دل دختران دبیرستانی آب می‌شود. «خانم ریگی را خیلی دوست دارم. ذوق می‌کنم وقتی می‌بینمش. من هم می‌خواهم مثل او کاری بکنم برای شهرم.» چشمان مهرگل برق می‌زند: «من که تا حالا درس خواندم بقیه‌اش را هم می‌خوانم، حتی دانشگاه می‌روم.» پچ‌پچ می‌افتد بین دختران. آنکه پرچم ایران به دست دارد، و قد و قواره‌ای کوتاه، می‌آید جلو: «خانم فرماندار اولین روز مدرسه به ما گل دادند. خیلی خوب بود. فقط کاشکی مدرسه ما را هم بهتر می‌کرد. ما اصلاً امکانات نداریم.» دختران چادر به سر دارند و مانتو و شلوار سرمه‌ای به تن. فرماندار قامت بلندی ندارد اما وقتی پشت میکروفون می‌ایستد، همه ساکت می‌شوند. «یادتان باشد هیچ‌کس قرار نیست به زنان چیزی تعارف کند، آنها باید خودشان حقشان را بگیرند.»

rtyug-400.jpg

گروهی از دختران برای خواندن سرود انقلاب می‌آیند. تمام که می‌شود، نمایشگاه کوچکشان را خانم فرماندار افتتاح می‌کند. هر کدام از دانش‌آموزان یکی از غذاهای سنتی بلوچی را با خود آورده‌اند؛ تنورچه، تباهگ، انباگ (۳). حصیربافی روی یک میز است: «حصیربافی‌های ما قشنگه؟ تازه سفال هم داریم. ببینید چه زیباست.» شفا چادرش را می‌کشد جلوتر و می‌رود سمت میزی که رویش سفال هلوچکان گذاشته‌اند و می‌گوید: «چند شب پیش خانم فرماندار را آورده بودند در یک برنامه‌ی تلویزیونی، لباس بلوچی پوشیده بود. خیلی برازنده‌اش بود. خیلی افتخار کردم.» خانم مدیر مدرسه هم کنار میز غذاهای محلی می‌ایستد: «خانم ریگی باعث شد خودمان را باور کنیم. وقتی زنی فرماندار باشد، حتماً ما هم می‌توانیم در کارهای دیگری وارد شویم. فقط کاش طوری بشود همه‌ی مردم قصرقند بگذارند دخترهایشان درس بخوانند. چند ماه است یکی از دخترها نمی‌تواند مدرسه بیاید. پدرش کتکش می‌زند. مادرش مرده. هر چه ما تلاش می‌کنیم. نتیجه ندارد.» آمارهایی که مدیر آموزش و پرورش می‌دهد شاهدان این دخترند: «از ۱۶۲۶ دانش‌آموز ابتدایی شهرستان قصرقند، تنها ۲۳۰ نفر از دبیرستان فارغ‌التحصیل می‌شوند.»

ریگی حالا بالاترین مقام سیاسی در قصرقند را برگزیده تا شاید تحولی ایجاد کند: «وقتی همه‌ی مردم و مجموعه‌ی ارکان نظام را مثل هرم در نظر بگیرید، فرمانداری در رأس آن است. در این مقام است که شما می‌توانید تغییر نگاه‌ها را در همه‌ی مجموعه‌ی دولت اجرا کنید. وقتی برای من آموزش و پرورش و سلامت روح و جسم مردم مهم است، این نگاه روی عملکرد دولت اثر می‌گذارد. من برای همین قبول کردم که فرماندار شوم.»

مشکل محافظ را حل کردم

«نه در اتاقم ساعت دارم، نه به دستم. ساعت را نگاه نمی‌کنم تا اضطراب گذشت زمان را نداشته باشم و تنها روی کارم متمرکز شوم. گاهی پیش می‌آید تا صبح در دفتر فرمانداری می‌مانم. یک بار پسر و دختری خاطرخواه هم شده و با هم فرار کرده بودند. آن‌قدر به این طرف و آن طرف زنگ زدیم تا پسر را پیدا کردیم. آوردیم فرمانداری. با پسر صحبت کردم که دختر را بیاورد. خانواده‌ها را صدا کردم. با پدر دختر حرف زدم که با دختر مهربان باشد، حتی بیشتر از قبل، تا در خانه احساس امنیت کند. از پسر هم قول گرفتم که برود سر کار. اگر سربه‌راه باشد خودم برایش می‌روم خواستگاری.» برای حمیرا ریگی که می‌خواهد ۷۸ سال عقب‌ماندگی را جبران کند شبانه‌روز معنایی ندارد. او می‌خواهد تغییر دیدگاه را در همین اتفاقات روزمره به وجود بیاورد. «ما اینجا از همان خمیرمایه‌ی اولیه‌ی خلقت شروع کردیم، برای جبران روزهای ازدست‌رفته بی‌وقفه باید دوید.»

با این همه دویدن، شهر با هفتاد روستایش، که نزدیک شصت هزار نفر می‌شوند، نه بیمارستان دارد و نه درمانگاه درست و حسابی. اگر کسی بیمار شود، باید برود نیک‌شهر. تا نیک‌شهر یک ساعت فاصله است با جاده‌ای پرپیچ‌وخم و و بدون روشنایی. نخل‌ها رها شده‌اند به حال خود. از سوزن‌دوزی و صنعت سفالگری خبری نیست، اگر هم باشد یک یا دو زن تنها هستند در اتاقی کوچک. زباله‌ها پخش و پلاست در گوشه و کنار شهر، انگار نه انگار پنجاه و یک سال است اینجا شهرداری دارد. از رستوران و مهمانخانه نشانی نیست.

فرماندار مادر است و قصرقند برایش فرزندی دیگر: «از بچه‌ی تازه‌متولدشده نمی‌توان انتظار توانایی انسان بیست‌ساله را داشت. مهم این است که بچه را درست تربیت کنیم. اگر بگوییم ظرف دو سال به ایدئال می‌رسیم، اشتباه است.» مرور می‌کند گذشته را: «شاید باورتان نشود اما مردم قصرقند از وجود همین دو سفالگر هم بی‌خبر بودند، سفالگرها هم ارزش خود را نمی‌دانستند، برای اینکه مردم ارزش‌های بومی خودشان را باور کنند، پیشنهاد دادم تابلو ورودی شهر را بگذارند به «شهر انبه و انباگ خوش آمدید» تا شاید خودش عامل توسعه شود. چراکه اینجا انبه بسیار کشت و انواع و اقسام ترشی آن به صورت سنتی تولید می‌شود. بااین‌حال ترشی انبه پاکستان، که نه از نحوه‌ی تولید آن خبر داریم و نه مطمئن از بهداشتش هستیم، بازارهای کشور را به دست گرفته.» بعضی اهالی فرهنگ هم حتی در اجرای این دیدگاه‌ها با او هم‌صدا نبودند، مثل زمانی که می‌خواست نام میدان شهر را بگذارد «فیض محمد»؛ به یاد شاعر قصرقندی.

موانع تمامی ندارد، او می‌گوید که توانسته بعد از هشت ماه دوندگی ساخت بیمارستان در قصرقند را وارد پروژه‌های کلان کشور کند: «برای گرفتن مجوز ساخت بیمارستان باید هفت‌خوان رستم را طی کرد. از جور کردن شاخصه‌های وزارت بهداشت گرفته تا آوردن آن در پروژه‌های کلان کشور؛ آن هم برای مردمی که تقاضایی ندارند و در سیستمی که تصوری در این زمینه وجود ندارد. اما گاهی اوقات سیاست و کیاست‌ راه را پیش می‌برد.»

3941400.jpg

همان‌طور که گره از مشکل محافظ مرد می‌گشاید که در روزهای اول فرمانداری‌اش دردسرساز شده بود: «ما محافظ زن نداریم، چون محافظ کسی است که آموزش‌های رزمی و حفاظتی خاصی دیده. حفاظت هم به این معنا نیست که حتماً حادثه‌ی مسلحانه اتفاق بیفتد. ممکن است من از یک ارتفاع بیفتم یا پایم پیچ بخورد، آن وقت محافظ باید وارد عمل شود.» خنده بر لب‌هایش می‌نشیند، این مسائل حتی به چشمش هم نمی‌آید، سر جنگ با هیچ مردی ندارد: «برای رفع این مشکل کار را آسان کردیم. محافظم اسلحه‌ی بلند به دست می‌گیرد، اگر نیاز باشد، اسلحه‌ی او را می‌گیرم، تا او هم بدون مشکل وظیفه‌ی خود را انجام دهد. برای هر کاری می‌شود تدبیری اندیشید. محدودیت‌ها را خودمان ایجاد می‌کنیم.»

دوری از خانواده

حمیرا ریگی از وقتی آمده قصرقند، در ساختمانی در گوشه‌ی حیاط فرمانداری ساکن شده. شوهر و فرزندانش چابهار هستند و خودش اینجا. آخر هفته‌ها همدیگر را می‌بینند؛ اگر خانم فرماندار کار یا جلسه‌ی اضطراری نداشته باشد: «امروز داییِ من از خاش آمده برای دیدنم. الآن ساعت یازده شب است و من هنوز ندیدمش. خیلی از اقوام و فامیل‌های درجه یک همیشه از این مسأله گله‌مند هستند. تماس می‌گیرند، بیشتر وقت‌ها نمی‌توانم جواب بدهم. آنها کیلومترها راه می‌آیند که ببینند زنده هستم یا نه. گاهی اینجا هم که فاصله‌ای بین خانه و فرمانداری وجود ندارد، دیدار مهیا نمی‌شود.» برای او مسؤولیت به ساعت نیست. او به تغییر فکر می‌کند. ماهکان، دختر کوچکش، آبله‌مرغان گرفته و خواسته کنار مادرش باشد، از صبح حتی یک لحظه هم پیشش نبوده. خواهر خانم فرماندار این روزها از چابهار آمده قصرقند که یاوری برای خواهرش باشد و ماهکان بیمار را تیمار کند: «بالاخره در هر خانواده یکی باید فدا شود.»

شب آمده و شهر در تاریکی فرورفته اما چراغ دفتر او روشن است. تلفن هنوز از دستش نیفتاده. بعد از دهه‌ی فجر موعد انتخابات مجلس فرا می‌رسد و کار بس دشوار می‌شود. در این شهرستان دورافتاده، جور کردن پانزده مراقب برای هر صندوق رأی، با ویژگی‌هایی که در قانون اساسی آمده، کار آسانی نیست. رساندن صحیح و سالم صندوق‌ها به پایتخت برنامه‌ریزی دقیقی می‌طلبد و شب‌بیداری‌های بسیار. خالد، جوانی که هشت ماه است امریه گرفته و شده راننده‌ی خانم ریگی، می‌گوید: «گاهی پیش می‌آید، دوازده شب، خانم فرماندار خبر می‌دهد؛ باید برویم زاهدان، برای اینکه فردا صبحش جلسه دارد. خیلی پرانرژی است، کم نمی‌آورد. سوار کارش است. کار امروز را به فردا نمی‌اندازد.» از روزهای اولی که ریگی شد فرماندار یاد می‌کند: «روزهای اول برای همه سخت بود، پذیرفتن اینکه فرماندارمان زن است اما حالا اصلاً به این مسأله فکر نمی‌کنیم که او زن است یا مرد. او کسی است که دارد برای تغییر در قصرقند تلاش می‌کند.»

فاطمه علی‌اصغر

پی‌نوشت:

یک. ‏کتاب خاطرات ژنرال دایر در ۱۹۲۱ میلادی در لندن به چاپ رسیده است.

دو. در ۱۳۱۵ هجری قمری

سه. نوعی غذای محلی است که از گیاهی به همین نام درست می‌شود.

شبکه آفتاب

arton94302222-2.jpg

روی‌کردِ جنبش زنان به انتخاباتِ پیشِ‌رویِ مجلس

تجربهٔ سی‌وچندسالهٔ رژیم ولایت‌فقیه، مشخصه‌هایی دارد که سرکوب و محدود کردنِ جنبش‌های اجتماعی از نمونه‌های بارز آن است. رژیم که از نقش جنبش‌های اجتماعی آگاه است و به‌خصوص در مقطع‌زمانی‌ای که این جنبش‌ها بتوانند تشکل‌یافته وارد مرحله عمل شوند، با قدرت تمام از پا گرفتن چنین جنبش‌های مهمی جلوگیری می‌کند. نگاهی به برخوردهای خشنِ حکومت با جنبش کارگری، دانشجویی و زنان این مدعا را ثابت می‌کند.

این نوع هراسِ رژیم که با سرکوب‌گری توأم است، به هراس از جنبش‌های کارگری، دانشجویی و زنان محدود نمی‌شود، بلکه دامنهٔ آن به دیگر گروه‌های اجتماعی- گروه‌هایی که فعالیت‌هایشان قاعدتاً نباید برای حاکمیت حساسیت‌برانگیز باشد- کشیده شده و دامن‌گیرشان می‌شود. فشار به هم‌وطنان اهل سنت و یا دراویش گنابادی ازجمله نمونه‌های این گروه‌هایند. نقطهٔ مشترک در تمامی این سرکوب‌ها، هراس حکومت از روندهایی است که درنهایت به نوعی تشکل و اجتماع وسیع هواداران پیرامون خواست‌هایی مشخص منجر گردد. به این دلیل این موضوع را یادآور شدیم تا فرآیندهای سیاسی کنونی در بستر تحول‌های جاری- به‌خصوص در رابطه با انتخابات پیشِ‌رو- را بررسی کنیم.

یکی از بحث‌های داغِ چندماه گذشته تا کنون، دربارهٔ شرکتِ زنان در انتخابات پیشِ‌رو بوده است. این بحث‌ها به‌ویژه از سوی نیروهای موسوم به اعتدال‌گرا و در سطحی گسترده پیش کشیده شده و تبلیغ گردیده است. پیش از بررسی بازهم بیشتر این موضوع، این سؤال را مطرح می‌کنیم که، چنانچه ادعای نیروهای طرفدار اعتدال حضورِ گسترده نیروهای اجتماعی در انتخابات است چرا دعوت به این “حضور“ تنها به جنبش زنان محدود گردیده است و دیگر جنبش‌های اجتماعی- ازجمله جنبش کارگری و دانشجویی- از این دعوت کنار گذاشته شده‌اند و یا اصلاً به آن‌ها اشاره‌یی نمی‌شود؟ تأمل بر این نکتهٔ مهم می‌تواند ‌روشن کند که، دامنهٔ مانور در جهت ترغیبِ جنبش‌های اجتماعی در سطحی کنترل‌شده به حضور زنان معطوف و محدود گردیده است.

دراین‌ارتباط، مجموعهٔ نشست‌های سیاسی و کنترل‌شده با حضورِ زنان- و به‌طورِعمده حضورِ زنان وابسته به حکومت و یا نزدیک به جناح‌های حکومتی- به‌طورِمتناوب همچنان از طریق رسانه‌های داخلی گزارش می‌شود. روزنامهٔ شرق، اول دی‌ماه، در رابطه با میزگرد تجاربِ زیستهٔ مشارکتِ سیاسی زنان، به‌نقل از فائزهٔ هاشمی، دختر رفسنجانی، آورده است:"ما نیازمند وحدت و کار کردن با قدرت هستیم چراکه موفقیتِ ما موفقیت جنس زن و شکستِ ما شکست جنس زن است." زهرا بهرام نژاد، با اشاره به برنامهٔ اول تا پنجم توسعه و نگاهِ این برنامه‌ها به زن، مدعی شد:"بستر توسعهٔ مشارکتِ سیاسی زنان در این قوانین فراهم است بنابراین اکنون وقت آن است که فکر پُست‌های مدیریتی و مجلس باشیم، زیرا مشارکتِ سیاسی و اساساً سیاست با قدرت پیوند دارد." ازجمله دیگر شرکت‌کنندگان در این نشست به ژاله فرامرزیان، محمدی اصل، آرزو فاطمه، سارا باقری، اشاره شده است. نکتهٔ نخست در این گزارش، اعلام اسامی کسانی است که سابقهٔ چشمگیری در رابطه با جنبش زنان در کارنامهٔ فعالیت آنان وجود ندارد. دربارهٔ این نشست‌ها، نکتهٔ دیگری که به‌ذهن می‌رسد این است که، چنانچه ادعای این وابستگان به حکومت را باور کنیم، باید سؤال کرد: چرا این نشست‌ها در اجتماع‌های محدود، کنترل‌شده و با هدف‌های مشخص برگزار می‌شوند؟ سؤال دیگری که به‌ذهن می‌آید این است که، چرا حضورِ سیاسی و اجتماعی زنان را تنها به شرکت کردن در انتخابات در قالبِ کاندیدا شدن و یا رأی دادن محدود و خلاصه می‌کنند؟

روزنامهٔ شرق، ۲۸ آذرماه، خبرِ نشست “شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان”را منتشر کرد که در آن، اکثر سخنرانان، فعالان سیاسیِ وابسته به حاکمیت و یا نزدیک به حاکمیت بودند. ازجمله موردهای اشاره‌شده در این نشست، تأکید بر سهم ۳۰ درصدیِ زنان [در نمایندگیِ مجلس] بود. الهه کولایی، شهربانو امانی و آذر منصوری دراین‌ارتباط سخنانی را ایراد کردند. موضوع سهم ۳۰ درصدیِ زنان نخستین بار نیست که مطرح می‌شود، اما مشخص نیست که- با توجه به حضور نداشتنِ جنبش اجتماعی در صحنه- این مهم چگونه قرار است تحقق پیدا کند؟ فعالان وابسته به حکومت، چندی پیش، حضورِ زنان در ورزشگاه‌ها را رسانه‌ای کردند و، درنهایت، با عقب‌نشینی "به‌دلیلِ احترام به علما"، ثابت شد که بین شعارها و عملکردشان فاصله‌یی عمیق وجود دارد. نکته دیگر اینکه، در گذشته، زنانی که در بالا به آنان اشاره کردیم در مجلس حضور داشتند که درنهایت نتوانستند تغییرهایی ماهوی به‌نفعِ حقوق زنان به‌وجود آورند. صرف‌نظر از اینکه چه دیدگاهی در رابطه با عملکرد آنان داشته‌ایم و داریم، یادآوریِ این نکته و تأکید بر آن بااهمیت است که: مبارزه به‌منظورِ احقاق حقوق زنان، به‌شیوه‌هایی منسوخ و تکرارشده، از سوی این طیف‌های سیاسی نتیجهٔ چندان مثبتی به‌همراه نداشته است. به‌گواهیِ آمار و واقعیت‌های جاری، زنان همچنان در پیچ‌وخم مشکل‌هایی گرفتارند که بیش از سه دهه است که بر آنان تحمیل می‌شود.

رفسنجانی هم اخیراً در مصاحبه با نشریهٔ آرمان، ۲۹ آذرماه، به موضوع زنان اشاره کرد و ازجمله گفت:"می‌گویند اگر جلوی این کار را نگیریم، زنان همهٔ دانشگاه‌ها را می‌گیرند و بعداً هم همین‌ها، مدیران کشور می‌شوند. چون تحصیل‌کرده هستند و تخصص دارند. من فکر می‌کنم بعضی‌ها اشتباه می‌کنند. اگر خانم‌های ما پیشرفت کنند و کاملاً امروزی باشند، نخستین اثر آن این است که روی بچه‌هایمان تأثیر می‌گذارند. خانواده انسان‌ساز است و کانون خانواده مادر است." رفسنجانی بااینکه سعی دارد از خود چهره‌یی طرفدارِ حقوق زن نشان دهد، اما سرآخر، همچون دیگر مرتجعان، نخستین اثرگذاریِ نقشِ زن را در خانواده و “روی بچه‌هایمان”پررنگ می‌کند. رفسنجانی در قسمتی دیگر از مصاحبه‌اش، با اشاره به روایت‌ها و قرائت‌هایی مخدوش از مذهب، می‌گوید:"پیامبر دختر جوان خودش را به‌گونه‌ای تربیت کرده بود که بهترین سخنرانی را بعد از رحلت پیامبر در مسجد کرد. ... یک‌بار با دقت بخوانید و ببینید که یک زن جوانِ خانه‌دار چگونه در جامعهٔ آن روز این سخنرانی را انجام داده است." طبق روایت مذهبی‌ای که خود حاکمان کنونی هم بر آن صحه گذاشته‌اند، دختر پیامبر در سن ۹ سالگی ازدواج و در سن ۱۸ سالگی فوت کرده است. اینکه جامعهٔ بدوی آن روز عربستان چنین امکانی را برای چنین فرآیندی فراهم کرده باشد با واقعیت همخوان نیست، اما مشخص نیست چرا رفسنجانی برای بیان منظور خود به روایت‌های غیرواقعی استناد می‌کند. هم در جامعهٔ ایران و هم در دنیای معاصر، موردهای بسیاری وجود دارند که در آن‌ها شایستگی‌های زنان را می‌توان به‌خوبی ثابت کرد، اما رفسنجانی نه‌تنها بر آن‌ها چشم می‌بندد، بلکه با تأکید بر عملکردِ دختر پیامبر در مقام زنی خانه‌دار، درنهایت، نشان می‌دهد که شیوهٔ تفکر او و همفکرانش با شیوهٔ تفکر دیگر تاریک‌اند‌یشان تفاوتی ماهوی ندارد.

روزنامه شرق، ۹ آذرماه، در گزارشی از دومین نشست سیاسی زنان هم استراتژی هم تاکتیک، به‌نقل از شریعت‌پناهی، نوشت:"هر چه تعداد زنانی که به مجلس می‌روند بیشتر شود امکان تغییر قوانین به‌نفعِ زنان بیشتر است. ما شاهد بوده‌ایم که در دوره‌ای قانونِ ارث اصلاح شد. قبلاً زن از زمین ارث نمی‌برد، ولی الآن می‌برد. مهریه به‌نرخِ روز شد و دیهٔ زن و مرد در قتلِ غیر عمد، برابر شد. ... در ماجرای خروج از کشور به‌اِذنِ [بااجازهٔ] همسر، شاهد بودیم که یک خانم ورزشکار بدون اِذنِ شوهر و با کمک قانون توانست از کشور خارج شود." لازم به یادآوری است که، در کشورهایی که حقوق زنان رعایت می‌شود، بحثِ مهریه اصولاً موضوعیت ندارد چون اصل مشارکتِ زنان در امور اقتصادی امری نهادینه شده است. این آموزهٔ فکری، بااینکه سعی دارد از خود چهره‌یی مترقی نشان دهد، اما هنگامِ عمل، اساسِ تفکرش را بر بنیان‌های تاریک‌اندیشانه می‌گذارد. بنیان فکریِ گفتمانِ “مهریه”در کشور ما ازآن‌روی بااهمیت است که حاکمان رژیم‌های پیشین و کنونی، به‌طورِاصولی، خواستار این نبودند که زنان در امورِ اقتصادی به حد استقلال برسند، چنان‌ که پیامدهای این معضل [نداشتن استقلال در امورِ اقتصادی] همواره زندگیِ زنان را تلخ و نابهنجار می‌کرد و می‌کند. شریعت‌پناهی، در جایی دیگر از سخنانش، ثبت‌نامِ حداکثریِ زنان برای کاندیدا شدن را خواستار شد و گفت:"اگر تعداد کمی نام‌نویسی کنند قطعاً تعداد تأیید صلاحیت شده‌ها هم به همان نسبت کم خواهد بود." در رابطه با این قسمت از سخنان شریعت‌پناهی باید گفت که، معمولاً برای انتخابات ریاست‌جمهوری عدهٔ زیادی ثبت‌نام می‌کنند و آخر کار بیش از چند نفر تأیید صلاحیت نمی‌شوند. دلیلی وجود ندارد که تعداد زیاد ثبت‌نام کنندگان از ردِ صلاحیت شدنِ بسیاری‌ها مانع بشود. فاطمه راکعی اظهار داشت:"به هم‌صدایی [هایی] رسیدیم مبنی بر اینکه همه بر عدد ۳۰ درصدِ کرسی ها در مجلس تأکید داشته باشیم یا از طرح مسائلی که ممکن است نوعی استنباطات فمینیستی ایجاد کند، دوری کنیم. زنان می‌توانند از بعضی نگرش‌های سیاسی خود برای پیش بردن اهداف مشترک جمعی خود چشم‌پوشی کنند." در سخنان فاطمه راکعی هم به‌روشنی می‌توان روحیهٔ تسلیم طلبی را مشاهده کرد. او از یک‌طرف معتقد است که از طرحِ مسائل فمینیستی باید خودداری کرد و از طرف دیگر خواستار آن است که باید از بعضی نگرش‌های سیاسی چشم‌پوشی کرد. این بدان معنا است که: مبارزه برای هیچ در دستورکار قرار گرفته است.

ترکیبِ شرکت‌کنندگان در نشست‌های انتخاباتیِ حکومتیان، نشان می‌دهد که تلاش جناح‌های حکومتی برای جلب نظرِ فعالان سیاسی طرفدارِ حقوق زنان موفقیت چندانی دربر نداشته است. این نشان می‌دهد که، کنش‌گرانِ “جنبش زنان“و کنش‌گران سیاسیِ باورمند به حقوق زنان و فعال در این عرصه، آگاهانه، میان کوشیدن در راه رسیدن به مطالباتِ جنبشی اجتماعی و حضور برای حمایت از جناح‌های انگلی رژیم، تفاوت قائل‌اند. جناح اعتدال- که به‌نظر می‌رسد با حمایت کامل رفسنجانی فعالیت می‌کند- باوجودِ تلاش‌های مستمری که برای به‌وجود آوردنِ جوی که در آن زنان به حضور در انتخابات به‌نفع این جناح تشویق و ترغیب شوند به‌عمل می‌آورد، هنوز با دشواری‌های زیادی روبه‌رو است. به‌رغمِ این دشواری‌ها، هنوز موضع‌گیری‌هایی را از سوی این جناح شاهدیم که نشان می‌دهند این جریان حکومتی حاضر نیست مطالباتِ بنیادینِ زنان را به‌طور صریح و روشن بپذیرد. سخنان دوپهلو و غیرروشنی که وابستگان به این جریان فکری بیان کردند- و ما نمونه‌هایی از آن‌ها را در سطرهای بالا نقل‌قول کردیم- تأیید این نظر است. هم‌اکنون این سؤال مطرح است که، نحوهٔ روی‌کردِ جنبشی اجتماعی- و در اینجا “جنبش زنان” - در جهت پیشبُردِ مبارزه‌اش چگونه باید باشد؟ جنبش زنان میهن ما از کارنامه‌یی پربار همراه با آگاهی‌ای بسیار بالا برخوردار است. جنبش زنان، در سال‌های گذشته، در چارچوب ساختارهای حکومتی کنونی، بر شالودهٔ طرحِ خواست‌های بر حق و سازمان‌دهیِ مناسب، توانسته نگرانی‌هایی جدی در حکومتیان برانگیزد. تاکتیک‌های مبارزاتی این جنبش اجتماعی، ازجمله حضورِ گسترده در انتخابات، را نیز دربر می‌گرفت. در آن مقطع‌های زمانی- چه پیش و چه پس از انتخابات- این فرصت به‌وجود آمد تا حضور مستقیم و بی‌واسطهٔ زنان، حکومت را به عقب‌نشینی‌هایی وادارد. باوجود وضعیت ناخوشایند فعلی، به‌هیچ‌وجه معتقد نیستیم که دستاوردهای این تلاش‌ها و مبارزات در جامعهٔ ما به‌دست فراموشی سپرده شده و یا از بین رفته است. با توجه به میزان آگاهیِ درخورِ ستایش جنبش زنان، با اطمینان می‌توان گفت که، روندهای برنامه‌ریزی‌شده از سوی حکومتیان طرفدارِ جناح اعتدال به‌هیچ‌وجه جنبش زنان را غافل نخواهد کرد. تا انتخابات مجلس در اسفندماه مدت‌زمانی دیگر باقی است و امکان تحول‌هایی پیش‌بینی‌نشدنی را هم نمی‌توان و نباید غیرمحتمل دانست. آن نکته‌یی که در مقطع زمانی کنونی با قاطعیت می‌توان عنوان کرد این است که، جناح‌های درگیر در انتخابات پیشِ‌رو، در اندیشهٔ فراهم آوردنِ شرایط برای حضور گستردهٔ جنبش اجتماعی در این انتخابات نیستند، بلکه مصمم به بهره‌برداری از آن‌اند. جنبش زنان میهن ما ثابت کرده است که در تحول‌هایِ سیاسی به زائدهٔ جناح‌های حکومتی تبدیل نمی‌شود، بلکه درصورت به‌وجود آمدنِ شرایط لازم، از دعوای جناح‌های حاکم به‌منظورِ پیشبُردِ هدف‌های مردمی خود بهره‌برداری می‌کند.

نامه مردم

1930430400.jpg

حضور بی سابقه زنان برای کاندیداتوری مجلس دهم

بیانیه «کمیته من کاندیدا می شوم» از کمپین «تغییر چهره مردانه مجلس» در تقدیر از حضور بی‌سابقه زنان

در ساعت ۹ شب جمعه چهارم دی ماه ۱۳۹۴ مهلت ثبت‌نام کاندیداهای نمایندگی مجلس دهم به پایان رسید و طبق اعلام رسمی وزارت کشور تعداد زنانی که ثبت‌نام کرده‌اند از مرز ۱۲۳۰ نفر هم گذشت و افزون بر آن تعدادی از مردان برابری‌طلب هم با استقبال از کمپین تغییر چهره مردانه مجلس به عنوان کاندیدا ثبت‌ نام کردند

سرانجام در ساعت ۹ شب جمعه چهارم دی ماه ۱۳۹۴ مهلت ثبت‌نام کاندیداهای نمایندگی مجلس دهم به پایان رسید و طبق اعلام رسمی وزارت کشور تعداد زنانی که ثبت‌نام کرده‌اند از مرز ۱۲۳۰ نفر هم گذشت و افزون بر آن تعدادی از مردان برابری‌طلب هم با استقبال از کمپین تغییر چهره مردانه مجلس به عنوان کاندیدا ثبت‌نام کردند. افزایش چهار برابری تعداد زنان ثبت‌نام‌کننده نسبت به دوره قبل، در سی و هفت سال گذشته بی‌سابقه است و بالاترین میزان مشارکت زنان در کلیه ادوار مجلس شورای اسلامی به شمار می‌رود. این تعداد از زنان درحالی وارد کارزار انتخابی مجلس شدند که نه تنها شرایط کاندیدا شدن نمایندگی مجلس سخت‌گیرانه‌تر شده – به طوری که از سال ۱۳۹۰ به این سو، شرایط کاندیداتوری مجلس از مدرک لیسانس (و پنج سال کار اجرایی) به داشتن مدرک فوق لیسانس برای عموم زنان (به جز نمایندگان سابق مجلس) تغییر کرده است – بلکه طی چند ماه گذشته، برخی که گویا خود را مالکان انحصاری این سرزمین می‌دانند، با بیان مطالبی تهدیدآمیز نسبت به مشارکت گسترده زنان، فضای انتخاباتی را به فضایی امنیتی تبدیل کرده‌اند.

از این رو ما در کمپین «تغییر چهره مردانه مجلس»، این حضور شجاعانه زنان هموطن‌مان را به همه مردم به ویژه به جامعه زنان تبریک می‌گوییم و امیدواریم که مسئولان در شورای نگهبان نیز این حضور پُرنشاط و امیدوارکننده را محترم شمارند و اجازه دهند که لیاقت و صلاحیت زنان ثبت‌نام شده در پای صندوق‌های رأی و با نظر رأی‌دهندگان محک بخورد و آنان که توانایی و لیاقت‌شان از سوی مردم مورد تأیید قرار می‌گیرد، وارد پارلمان شوند.

اکنون که این مرحله را با موفقیت پشت سر گذاشتیم، لازم است که با اتکا به ‌نفس بیشتری وارد مرحله بعدی شویم که مسلماً شفاف‌سازی مواضع زنان و مردانی است که برای نمایندگی مجلس ثبت‌نام کرده‌اند؛ چرا که با شفاف‌سازی برنامه کاندیداها، مدافعان حقوق برابر و کسانی که خواهان سربلندی مملکت‌اند، می‌توانند زنان و مردان زن‌ستیز را شناسایی کرده و در خصوص مواضع تبعیض‌آمیز آنان اطلاع‌رسانی کنند.

ما از کلیه هموطنان به ویژه از یکایک زنان کشورمان تقاضا داریم که در راه شفاف‌سازی مواضع و دیدگاه‌های کاندیداهای مجلس دهم در رابطه با حقوق زنان، خواهران خود را در کمپین تنها نگذارند و آنان را یاری دهند.

تهران، نیمه شب جمعه چهارم دی‌ماه ۱۳۹۴

کمیته من کاندیدا می‌شوم

کمپین تغییر چهره مردانه مجلس

۵ دی ۱۳۹۴

ما زنان

Gol-Sorkh-400.jpg

مرگ تلخ دختر دانش‌آموز پس از تنبیه مدیر مدرسه

دختر دبیرستانی پس از این‌که از سوی مدیر مدرسه‌اش تنبیه شد، به طرز مرموزی در خانه خود جان باخت. این دختر پیش از مرگش به خاطر داشتن تلفن‌همراه در مدرسه، از سوی مدیرش تنبیه سختی شده بود.

روی تخت یکی از مراکز درمانی در رباط‌کریم دختر نوجوانی خوابید که دیگر نفس نمی‌کشد. این دختر ١٥ساله سه روز بود که در این مرکز بستری شده و پس از سه روز به دلیل حال وخیمش جان سپرد. اما گویا علت مرگ او عجیب و نامعلوم به نظر می‌رسد. خانواده‌اش از مدیر مدرسه این دختر شاکی هستند و او را مقصر مرگ دختر نوجوانشان می‌دانند.

آنها داستان عجیبی را برای پزشکان تعریف می‌کنند. ماجرا از این قرار بود که سه روز پیش مهسا دختر ١٥ساله‌ای که ‌سال دوم دبیرستان در یک هنرستان در رباط‌کریم درس می‌خواند، با حال بدی به خانه‌شان رفت. مادر مهسا با دیدن دخترش ترسید و سعی کرد کمی او را آرام کند. مهسا زمانی که آرام‌تر شد در مورد حال بدی که داشت به مادرش گفت: «مدیرم مرا تنبیه کرده و اصلا حال خوبی ندارم.» این دختر در توضیح ماجرا به مادرش گفت: «امروز در مدرسه مدیر مدرسه تلفن همراهم را گرفت و در مقابل همه دانش‌آموزان و همکلاسی‌هایم مرا تنبیه کرد. این زن مرا سه ساعت تمام سرپا نگه داشت و جلوی همه تحقیرم کرد.»

مادر مهسا پس از شنیدن صحبت‌های دخترش می‌خواست با شوهر خود تماس بگیرد تا موضوع را در مدرسه پیگیری کند. ولی این دختر مانع مادرش شد و به او گفت: «تحت هیچ شرایطی موضوع را به پدرم نگو. اگر او متوجه ماجرا شود، فکرش مشغول می‌شود و ممکن است اتفاقات بدتری بیفتد.» با این صحبت‌ها مادر مهسا قبول کرد که موضوع را از شوهرش پنهان نگه دارد و با همین صحبت‌ها از خانه خارج شد تا به دکتر برود. او می‌خواست مهسا را هم همراه خود به دکتر ببرد تا شاید حالش کمی بهتر شود. اما مهسا دراین‌باره هم مخالفت کرد و از مادرش خواست تا اجازه دهد در خانه تنها بماند و استراحت کند. این آخرین مکالمات بین مهسا و مادرش بود.

صحنه‌ای دردناک

مادر مهسا برای رفتن به دکتر از خانه خارج شد و چند ساعتی از این ماجرا گذشت. حالا این زن به خانه برگشته و در را باز می‌کند. کلید که روی در چرخید و در خانه باز شد صحنه‌ای دردناک در مقابل چشمان این زن دیده شد. مهسا بی‌حال روی زمین افتاده بود و گویا نفس‌های آخرش را می‌کشید. مادر مهسا با دیدن این صحنه سراسیمه با اورژانس تماس گرفت. دختر نوجوان به بیمارستان منتقل و در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شد. آن‌جا بود که مادر مهسا موضوع اتفاقی که در مدرسه برای دخترش افتاده بود را با شوهرش در میان گذاشت. تا آن لحظه اصلا مشخص نبود که چه بلایی سر مهسا آمده است. تنها پزشکان حال این دختر را وخیم اعلام می‌کردند و حتی معده او را هم شست‌وشو دادند.

مرگ تلخ

سه روز از این ماجرا گذشت و مهسا حالش بهتر نشد. او همچنان در بخش مراقبت‌های ویژه به سر می‌برد و پزشکان هم خبرهای خوبی به خانواده این دختر نمی‌دادند. این دختر که تا صبح پنجشنبه در مرکز درمانی در رباط‌کریم بستری بود به خاطر وخامت حالش به بیمارستان سینا منتقل شد تا این‌که درنهایت صبح دیروز قلب این دختر از حرکت ایستاد و او به خاطر ایست قلبی جان سپرد. او دیگر نفس نکشید و بدون این‌که درباره علت بدحال شدن خود حرفی بزند، جان سپرد و بدین ترتیب اعضای بدن این دختر با رضایت خانواده‌اش به بیماران نیازمند اهدا شد. با مرگ این دختر بود که پرونده‌ای پیش روی قاضی حسین‌پور بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت.

شکایت از مدیر مدرسه

پدر مهسا که مدیر مدرسه دخترش را در این ماجرا مقصر می‌داند، صبح دیروز در شکایت خود به بازپرس گفت: «دخترم وقتی از مدرسه برگشت حال خوبی نداشت. او به خاطر تنبیهی که از سوی مدیر مدرسه‌اش شده بود، بی‌حال بود و بعد از این‌که مادرش از خانه خارج شده بود، بیهوش شد. دخترم نخستین‌باری بود که تلفن‌همراه مادرش را با خود به مدرسه می‌برد که چنین اتفاقی برایش افتاد. برای همین گمان می‌کنم که مدیر مدرسه در جان سپردن دخترم نقش زیادی داشته باشد. از آن‌جایی که چند‌ سال پیش هم پسر جوانم را به دلیل خوردن داروهای نیروزا از دست دادم، برایم سخت است که مرگ دخترم را هم باور کنم. این دختر هیچ مشکل یا بیماری نداشت و اگر تنبیه نمی‌شد شاید الان زنده بود. برای همین از مدیر مدرسه شکایت دارم.»

با اعلام این شکایت بازپرس دستور تحقیقات بیشتر در باره مشخص شدن علت اصلی مرگ دختر نوجوان و میزان تنبیه مدیر مدرسه را صادر کرد.

فرارو

018388129400.jpg

نرخ مشارکت اقتصادی زنان ایرانی تنها ۱۳ درصد است

مشاور وزیر کار از غیرفعال بودن ۸۷ درصد جمعیت زنان ایرانی در اقتصاد کشور خبر داد. بیشترین تراکم مشارکت اقتصادی زنان نیز در بخش خدمات است و نه صنعت. آیا این جایگاه با تحصیلات و توانمندی‌های زنان و اهداف توسعه تناسب دارد؟

طبق آمارهای رسمی، ۶۴ میلیون نفر از جمعیت کشور بالای ۱۰ سال سن دارند و ۳۸ درصد آنها جزء فعالان اقتصادی منظور می‌شوند.۵۰ درصد این عده باید زنان باشند، اما سهم آنها در مشارکت اقتصادی تنها ۱۳درصد است.

مرکز آمار ایران، در بهار ۱۳۹۴، میزان مشارکت اقتصادی مردان و زنان را به ترتیب ۲۰ میلیون و چهارمیلیون و ۲۹۰هزار نفر اعلام کرد؛ آماری که مبنای محاسبه آن، جمعیت ۱۰ سال به بالاست.

وحیده نگین، مشاور وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی در امور زنان در گفت‌وگو با خبرگزاری "ایلنا"، نرخ نازل مشارکت اقتصادی زنان و محدودیت‌ها و موانع موجود برای به صحنه کشاندن زنان را نامتناسب با میزان تحصیلات و توانمندی آنها و ناشی از نگاه جنسیتی، مردسالارانه و بسترهای فرهنگی و اجتماعی دانسته است.

تراکم در بخش خدمات

مشاور وزیر کار می‌گوید حدود نیمی از زنان شاغل در بخش غیررسمی فعالیت دارند و در توزیع اشتغال نیز عدم تعادل وجود دارد: «بالاترین تراکم اشتغال زنان در بخش خدمات است. به نحوی که طبق نتایج طرح آمارگیری از نیروی کار در بهار ۱۳۹۴، فاصله‌ای حدود ۲۶درصدی بین اشتغال زنان در بخش خدمات و صنعت به چشم می‌خورد. در بهار ۹۴ تنها حدود ۲۴درصد از اشتغال بخش صنعت به زنان اختصاص دارد.»

مشاور وزیر کار در امور بانوان، دلایل تراکم اشتغال زنان در بخش خدمات را ناشی از ضعف در بالا بردن توانمندی‌های زنان برای اشتغال در بخش‌های کشاورزی و صنعت و فراهم نشدن شرایط برای گرایش زنان به سمت کار در این بخش‌ها عنوان کرده است.

وحیده نگین با یادآوری مختصات جمعیتی جامعه ایران و قرار داشتن این کشور در مرحله "پنجره جمعیتی" گفته است : «۷۱درصد جمعیت کشور بین ۱۵ تا ۶۰سال سن دارند. بهره‌برداری از فرصت پنجره جمعیتی و تبدیل آن به فرصت اقتصادی و اجتماعی مستلزم توانمندسازی و مقتدرسازی جوانان برای توسعه اقتصادی، گسترش فرصت‌های شغلی، سرمایه‌گذاری مطلوب، بهبود کیفیت سرمایه انسانی و فراهم کردن فرصت‌هایی برای حضور زنان در بازار کار است»

نگاه مردسالارانه و پیشداوری‌ها

مشاور وزیر کار در امور زنان، عنوان کرده که محدودیت‌های خانوادگی، فقدان شرایط اجتماعی مناسب برای کارکردن، گسترش نگاه جنسیتی، قضاوت مبتنی بر عدم توانمندی زنان در توسعه، و فرهنگ حاکم بر جامعه که عمدتا فرهنگ مردسالارانه است، از دلایل کاهش‌دهنده حضور و مشارکت واقعی زنان در عرصه اقتصادی هستند.

وحیده نگین می‌گوید جذب نیروی تحصیل‌کرده زنان و دختران در ادارات دولتی به خاطر تورم نیروی انسانی، و در بخش خصوصی به خاطر گستره محدود آن عملی نیست. او یکی از راه‌کارهای مهم برای حل این مشکل را توسعه کارآفرینی در میان زنان و دختران دانشگاهی و حمایت از فعالیت زنان در بخش تعاونی دانسته است.

یک ماه پیش‌تر، شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان ریاست جمهوری، در همایش توسعه نقش‌آفرینی زنان تعاونگر در کارآفرینی و اشتغال، مهم‌ترین چالش اقتصادی دولت را معضل بیکاری دانست و نسبت به زنانه شدن فقر هشداد داد. مولاوردی به‌ویژه به بیکاری دختران فارغ‌التحصیل و زنان سرپرست خانوار اشاره کرد که به اقتصاد کشور هم زیان می‌رساند: «زیرا که سرمایه‌گذاری دولت برای تحصیل این افراد، به چرخه اقتصاد باز نمی‌گردد.»

نرخ نازل مشارکت اقتصادی زنان در حالی برجسته می‌شود که ۶۰درصد قبول‌شدگان مراکز آموزش عالی دختران هستند. علی ربیعی وزیر کار می‌گوید ۴۰درصد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی جویای کار را زنان تشکیل می‌دهند.

در خرداد سال جاری، از میان ۲۸۰۰ شغلی که برای آنها آزمون استخدام دولتی برگزار شد، ۲۲۸۴ شغل مختص مردان، ۵۰۰ شغل به صورت مشترک برای مردان و زنان و تنها ۱۶ شغل مختص زنان بود.

محسن رنانی، اقتصاددان، دو سال قبل در چهارمین همایش ملی بانوان در تهران گفته بود که در سال ۱۳۵۵ نیز نرخ مشارکت اقتصادی زنان ۹/ ۱۲ درصد بود: «این یعنی آن که ما موانع سلبی را برداشته‌ایم اما قابلیت ایجاد نکرده‌ایم.»

رنانی در این همایش، سهم نازل زنان ایرانی در پارلمان و نقش آنها در تصمیم‌گیری‌ها را نیز نقد کرد و گفت تنها ۱۰ کشور دنیا از جمله شیخ‌نشین‌ها، سهم کمتری به نسبت نمایندگان زن ایران در مجلس دارند.

DW

00251400.jpg

شهیندخت مولاوردی:

نرخ بیکاری زنان در ایران ۲ برابر مردان است

شهیندخت ملاوردی، معاون رئیس جمهوری اسلامی در امور زنان، با اشاره به رشد اندک نرخ مشارکت زنان ایرانی در فعالیت‌های اقتصادی، می‌گوید: حدود ٧٨ درصد زنان ایرانی از نظر اقتصادی غیرفعال هستند. او نرخ بیکاری زنان را ۲ برابر مردان در ایران اعلام کرد.

شهیندخت ملاوردی، با اشاره به آمارهای رسمی در ایران متذکر شد: نرخ مشارکت زنان ایرانی در فعالیت‌های اقتصادی طی ۴٠ سال گذشته بدون تغییر و ثابت مانده است. معاون رئیس جمهوری اسلامی در امور زنان خاطرنشان کرد: تنها ١۲ درصد از کل زنان ایران دارای مشاغل رسمی هستند و ١٩ میلیون نفر خانه‌دار هستند.

این مقام دولت یازدهم، عدم ارزش‌گذاری کار و مشاغل خانگی در ایران را بعنوان عاملی بازدارنده در جهت محاسبه میزان واقعی نرخ مشارکت بانوان و تأثیر کار خانگی بانوان بر خانواده و جامعه دانست.

شهیندخت ملاوردی افزود: در سرشماری‌های رسمی کشور، زنان روستایی کشاورز خود را شاغل معرفی نکرده و به همین سبب نرخ مشارکت واقعی اقتصادی زنان در سطح پایینی در ایران ثبت شده است.

به گفته معاون رئیس جمهوری در امور زنان، نرخ مشارکت اقتصادی زنان از حدود ۲سال پیش از آغاز انقلاب اسلامی (از سال ١٣۵۵)، تاکنون تغییر محسوسی نداشته است.

خانم ملاوردی متذکر شد: بر پایه آخرین سرشماری و تحولات بازار اشتغال، نرخ بیکاری زنان در ایران ۲برابر مردان است.

چندی پیش، مرکز آمار ایران در گزارشی اعلام کرد: نرخ مشارکت زنان در فعالیت‌های اقتصادی که تا آغاز دولت نهم به ١٧ درصد افزایش یافته بود، در فاصله سال‌های ١٣٨۴ تا ١٣٩۳، در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، با کاهش ٧ درصدی روبرو شده است.

Fri

016059843400-3.jpgمولاوردی:

میانگین سن اعتیاد دختران 13 سال است

هشدار معاون رییس جمهور در خصوص کاهش سن اعتیاد دخترانمعاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در خصوص کاهش میانگین سن اعتیاد در بین دختران هشدار داد.

مولاوردی در گفتگو با خبرگزاری صدا و سیما گفت: میانگین سن اعتیاد در بین دختران به 13 سال رسیده که از مهمترین چالش های کشور در امور زنان و خانواده است.

شهیندخت مولاوردی افزود: از طرف دیگر الگوی مصرف مواد مخدر در بین دختران بر عکس مردان که بیشتر مواد سنتی است به سمت مصرف مواد صنعتی و روانگردان ها تغییر یافته که جای تامل و نگرانی دارد.

WomenWorkers400.jpg

سردرگمی مقامات ایران در مواجهه با بیکاری زنان

محمدرضا نعمت زاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت ایران از مردان این کشور خواسته است که برخی مشاغل را به زنان بسپارند تا نرخ شدیداً بالای بیکاری زنان کشور قدری کاهش یابد. محمدرضا نعمت زاده گفته است که ۳۰ درصد زنان تحصیلکرده ایران بیکارند که این خود سه برابر نرخ رسمی بیکاری کشور است.

وزیر صنعت، معدن و تجارت تلویحاً ادامۀ این وضع را ناممکن دانسته و افزوده است : در حالی که زنان ۶۰ درصد فارغ التحصیلان کشور را تشکیل می دهند، زمینه های جذب آنان در بازار کار فراهم نشده است. محمدرضا نعمت زاده در ادامه از مردان کشور خواسته است که با چشم پوشی از برخی مشاغل به رفع بیکاری بالای زنان کشور یاری برسانند. او افزوده است : برای نمونه، مردان می توانند فرصت های "اشتغال در آزمایشگاه ها، تحقیقات، امور مالی، حقوقی، اداری و مطالعات فنی را به زنان بسپارند و در بقیه مناصب در کنار آنان فعالیت کنند."

اگرچه وزیر صنعت برای کاهش بیکاری زنان خواستار چشم پوشی مردان از برخی مشاغل شده، اما، شمار بیکاران ایران به اعتراف مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رییس جمهوری، دست کم به ده میلیون نفر، یعنی به بیش از ۴۰ درصد نیروی فعال جامعه بالغ می شود. مرکز آمار ایران در تازه ترین گزارش اش اعتراف کرده است که بیشترین شمار بیکاران کشور در گروه سنی زیر ۳۰ سال قرار دارند و در این میان نرخ بیکاری جوانان ۲۰ تا ۲۴ سال بیش از همه یعنی به میزان ۷‚۲۸ درصد یا در واقع حدود سه برابر نرخ بیکاری رسمی ایران است.

مرکز آمار ایران همچنین تأکید کرده است که نگران کننده تر از همه نرخ بالای بیکاری زنان است که در گروه سنی ۲۵ تا ۲۹ سال ۲‚۳۸ درصد و در گروه سنی ۲۰ تا ۲۴ سال ۶‚۴۹ درصد است، هر چند بیش از ۶۰ درصد فارغ التحصیلان کشور را زنان تشکیل می دهند.

با این حال، نه مرکز آمار ایران و نه وزیر صنعت دولت یازدهم به این پرسش ساده پاسخ نمی دهند که آیا بیکاری زنان ایران می تواند کاهش یابد مادام که سیاست های عمومی، به ویژه سیاست های تبعیض آمیز جنسیتی و قوانین عمومی کشور دائماً زنان را از بازار کار حذف می کنند و تحصیل و آموزش آنان را در بیش از شصت رشته دانشگاهی و علمی ناممکن ساخته اند.

به اعتراف وزیر کشور جمهوری اسلامی شمار بیکاران فارغ التحصیل ایران که هم اکنون بیش از ۵ میلیون نفر است تا سال ۱۴۰۰ به ۱۱ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر بالغ خواهد شد. بیش از ۶۰ درصد این بیکاران جوان تحصیلکرده را زنان تشکیل می دهند که خود به خود تهدید امنیتی بحران ساختاری بیکاری را برای مقامات ایران مضاعف ساخته اند. به این معنا که مقامات جمهوری اسلامی بیش از پیش هم با مطالبۀ کار از سوی جوانان و هم با مطالبۀ برابری حقوقی از سوی زنان تحصیلکردۀ کشور روبرو هستند.

Fri

78218400-2.jpg

روایت زندگی دختربچه ١٧ ‌ساله‌ای که ٧ سال کارتن‌خوابی و اعتیاد را تجربه کرد

دو دختربچه ١٧ساله‌ای که سال‌ها اعتیاد و کارتن‌خوابی را تجربه کرده‌اند، وقتی برای ترک مواد و داشتن سرپناهی امن به مراکز ترک اعتیاد آمدند، به در بسته خوردند، چراکه قوانین مراکز ترک اعتیاد پذیرش معتادان کارتن‌خواب زیر ٢٠ سال را منع کرده است و آنها باید به کف خیابان‌های تهران برگردند.

این‌بار هم قرار نیست مشخصات را کامل بدهیم؛ هم موردمان می‌ترسد، هم کسی که به او کمک کرده. می‌ترسند که این کمک از بین برود و جلویش را بگیرند. می‌ترسند قانونی که به فکر آنها نبوده حالا با ضعفش، سقف و سرپناه آنها را بگیرد و به‌همین ‌دلیل در این گزارش من راوی ماجرا می‌شوم تا بگویم دو دختربچه ١٧ساله‌ای که سال‌ها اعتیاد و کارتن‌خوابی را تجربه کرده‌اند، وقتی برای ترک مواد و داشتن سرپناهی امن به مراکز ترک اعتیاد آمدند، به در بسته خوردند، چراکه قوانین مراکز ترک اعتیاد پذیرش معتادان کارتن‌خواب زیر ٢٠ سال را منع کرده است و آنها باید به کف خیابان‌های تهران برگردند. بخش‌های مختلفی از داستان آیسان و عاطفه شبیه همه دختران و زنانی است که به سمت اعتیاد کشیده می‌شوند و جایی برای زندگی ندارند. آنها هم در خانواده‌ای معتاد و پرآسیب بوده‌اند و مجبور به فرار از خانه شده‌اند و در ادامه در دام اعتیاد افتاده‌اند. پدر آیسان معتاد بوده و مادرش از همان ابتدا آنها را رها می‌کند. پدر در حضور آنها زنانی را به خانه می‌آورده و با آنها مواد مصرف می‌کرده و دراین‌میان از کتک‌زدن و سوءاستفاده از او و دو برادر دیگرش روی‌گردان نبوده است. تا اینکه پدر را با مقدار زیادی مواد دستگیر کرده و به او حبس ابد می‌دهند. آیسان و برادرانش به خانه مادربزرگ و عموها می‌روند اما آنجا هم شرایط بهتری نداشته و مادربزرگ فلج و عموهای معتاد، او و برادرانش را کتک زده و گرسنگی می‌دادند و از آنها کار می‌کشیدند. آیسان در ٩ سالگی تصمیم به فرار می‌گیرد و از همان زمان با دوستی‌هایی که داشته دوران هفت‌سال کارتن‌خوابی و اعتیادش شروع می‌شود. از آنجایی که این قسمت‌های داستان آیسان جالب است، عینا نقل می‌شود:

«وقتی از خانه بیرون زدم، کمتر از ١٠ سالم بود و پیش دختری به نام آرزو که ١٧ سالش بود رفتم. آرزو با مادرش زندگی می‌کرد و من پیش آنها ماندم. بعد متوجه شدم که آرزو ماده سفیدی‌رو مصرف می‌کنه که همان شیشه بود و با او شیشه‌ رو شروع کردم. بعد از مدتی آرزو ماده دیگری به نام «دوا» می‌کشید و به من هم معرفی کرد اما من اول نکشیدم چون در این فاصله ترامادول می‌خوردم. یک‌بار که خیلی حالم بد بود، از آرزو خواستم برام ترامادول تهیه کنه اما نرفت و بعد اصرار کرد که از همون «دوا» استفاده کنم و دست‌آخر هم مصرف کردم. نزدیک دوسال با آرزو زندگی کردم تا اینکه مادر آرزو مرد و اون یک روز من‌رو بیرون کرد تا ازدواج کنه. تا مدت‌ها توی فضای باز پشت «چشمه‌علی» شهرری می‌خوابیدم و در این مدت پسری به اسم حسین مراقبم بود و حتی نمی‌گذاشت مواد مصرف کنم و در مدت اون یک‌سال ترک کردم تا اینکه دوستان حسین با موتور او خفت‌گیری کردند و خلاصه حسین‌رو که صاحب مال بود برای ١٠ سال حبس بردند. بعد از اینکه حسین نبود، دوباره مصرف مواد‌ رو شروع کردم و دیگر جایی هم برای ماندن نداشتم و توی پارک‌های مختلف شهر می‌خوابیدم و چند سال همین‌طور کارتن‌خواب بودم. در این مدت یک ‌بار من را به‌خاطر دزدی‌ای که دوستم از خانه یک مردی کرده بود، گرفتند و مدتی در کانون اصلاح و تربیت بودم و بعد دوباره به خیابان برگشتم. یک‌ بار سوار ماشین مردی شدم و قرار بود من را به تجریش برساند، اما من خمار بودم، توی ماشینش خوابم برد. اون مرد من‌رو به پارکینگ خانه‌اش برد و من مدتی اونجا بودم و بعد هم من‌ رو به انباری تاریک و کثیف و بدون دستشویی برد که پر از سوسک بود. به من غذا می‌داد و من برایش مواد تهیه می‌کردم. حدود یک ‌سال هم آنجا بودم، اما بعد خانواده‌اش فهمیدند و من‌ رو بیرون کرد. تو این شرایط خیلی حالم بد بود، اما همه اطرافیانم مثل خودم بودن و هر طرف می‌رفتم شرایط یه جور خراب می‌شد. یک ‌بار پلیس من ‌رو گرفت و برد دم در خونه مادربزرگم. اول من‌رو نمی‌شناختن، اما بعد باورکردن که من آیسان هستم و چون عموم نبود، قبول کردن و من ‌رو نگه دارن و سعی کردن ترکم بدن، اما چون می‌ترسیدم عموم دوباره که از سفر برگرده من ‌رو بببینه و کتکم بزنه، باز فرار کردم و بعد از اون بارها اقدام به خودزنی و خودکشی کردم (با دست روی آثار خودکشی و خودزنی که روی دستش کاملا مشهوده می‌کشه) این اواخر یه روز هم خفتم کردند و هرچه داشتم ازم گرفتند و هم شبش چند تا مرد درشت‌هیکل به‌زور و به اسم اینکه خواهر فراریمونه، می‌خوایم ببریمش آدمش کنیم، جلوی چشم مردم من ‌رو سوار ماشین کردن و بردن حوالی کرج و بعد هم بدون وسایلم توی بیابون‌های اون اطراف ولم کردند. اون موقع بود که دیگه دوست نداشتم بیرون بمونم و اومدم دم در این مرکز و اون‌قدر گریه کردم تا دلشون به رحم بیاد و گفتم من ‌رو مثل سگ جلوی در اینجا ببندید، اما نذارید بیرون برم».

دختر ١٧ساله‌ای که هفت سال بیرون از خانه با شیشه و خیابان و گرسنگی و سرما و گرما و مردهایی که همه ‌دنبال سوءاستفاده از او بوده‌اند، دمخور بوده، می‌گوید: «تو همه این سال‌ها به این شرایط عادت نکرده و هرروز برای خودش خیلی طول می‌کشید و سخت بود. عذاب داشت که حتی یه نون‌خشکی هم به خودش اجازه می‌داد بیاد و من‌ رو اذیت کنه و... .

مردمی که زندگی عادی داشتن به یه چشم دیگه به من نگاه می‌کردن و هر مردی که می‌فهمید من دختر هستم دنبال سوءاستفاده بود و همش در حال فرار بودم. ظاهرم‌ رو شبیه پسرا می‌کردم، اما بعد از مدتی توی یه محل متوجه می‌شدن و موقعی که می‌خواستم بخوابم اذیتم می‌کردند و مجبور بودم تمام روز‌ رو راه برم. دائم مأمورها من ‌رو می‌گرفتند و ولم می‌کردند، حتی بعضی شب‌ها من‌ رو بازداشت می‌کردند تا شب اونجا باشم و صبح ولم می‌کردند».

آیسان خودش را به یکی از مراکز ترک اعتیاد می‌رساند و مسئول مرکز در عین اطلاع از اینکه سنش زیر سن قانونی‌ پذیرش است حمایتش می‌کند، اما با شرایطی مواجه می‌شود که شاید ذکر آن هم لازم باشد: «وقتی آیسان وارد مرکز شد و غذایی خورد متوجه شدیم که تمام تن این دختربچه از سرش تا پایش شپش دارد. آن‌قدر که با شامپو ضدشپش که معمولا اینجا استفاده می‌شود هم از بین نرفت. دست آخر مجبور شدیم برای اینکه عذاب نکشد و پوست سرش را خراب‌تر نکند، موهایش را با تیغ زدیم و برای اینکه مطمئن شویم شپشی نمانده سرش را با دکولوره و رنگ، رنگ کردیم تا هم شپش‌ها بسوزد و هم با رنگ کمی روحیه‌اش برگردد».

از آیسان پرسیدم چطور پیش مردی که نمی‌شناختی می‌ماندی، گفت: «به من جا داده بود و در خیابان نبودم و به‌جای چند نفر و اذیت و آزار مداوم، یک نفر گاهی اذیتم می‌کرد. این‌طوری بهتر بود». یعنی آیسان با تمایل خودش با مردی زندگی می‌کرد که در زیر راه پله زندگی می‌کرده و ترجیح داده بوده به‌جای در خیابان‌ماندن و سوءاستفاده تعداد زیادی از مردان، پیش آن مرد بماند و جایی برای زندگی داشته باشد.

اما داستان عاطفه؛ دختر ١٧ساله‌ای که از بچگی در کوره‌های آجرپزی ورامین با فقر و اعتیاد و بی‌سرپرست بزرگ شده کمی فرق داشت.

وقتی عاطفه به‌دنیا آمده مادر و پدرش معتاد بودند و در کوره‌های آجرپزی ورامین زندگی می‌کردند. او بی‌شناسنامه بوده و فرصتی برای درس‌خواندن نداشته و حالا حتی در حفظ‌کردن شماره تماس مشاورش مشکل دارد. از زمانی که در شکم مادرش بوده معتاد شده و در این ١٧ سال زندگی با اعتیاد زندگی کرده و حالا اعتیاد جزئی از زندگی‌اش شده است. عاطفه را مدتی به کانون اصلاح ‌و تربیت برده‌اند و بعد چون خانواده‌ای نداشته به ستاد بحران ورامین سپرده‌اند و بعد هم به مرکزی دیگر برای ترک اعتیاد آمده است. از خانواده‌اش خبری ندارد و فقط می‌داند مادرش الان در شهرری معتاد و کارتن‌خواب است و پدرش در همان حوالی کوره‌های آجرپزی با اعتیادش سر می‌کند. پدر عاطفه، او را برای ٤٠٠ هزار تومان به ساقی موادش می‌فروشد و دو برادر دیگر هم شرایطی مشابه داشته‌اند تا اینکه یکی از برادرها را که سه‌ساله است از دست او گرفته‌اند، اما هنوز یکی از برادرهای هفت، هشت‌ساله در کنار همان پدر است. اتفاقا عاطفه خیلی پدرش را دوست دارد و چندبار تلاش کرده با او صحبت کند.

مسئول مرکز می‌گوید: چند بار تلاش کردم با این شماره‌ای که عاطفه داده بود تماس بگیرم، اما امکان‌پذیر نبود تا اینکه بالاخره موفق شدم. شماره متعلق به یکی از کارگران افغان آن کوره‌های آجرپزی بود که خانواده عاطفه را می‌شناخت و در جواب سراغ‌گرفتن من از پدر عاطفه گفت: «کدام پدر؟ این آدم اصلا ارزش اسم پدر ندارد. این اصلا آدمیزاد نیست! به‌دلیل اعتیاد اصلا متوجه نیست که بچه‌هایش کجا هستند، چه برسد که با آنها حرف بزند».

چند ماهی می‌شود که عاطفه اعتیاد را کنار گذاشته، اما به‌دلیل شرایطی که داشته سرشار از وسوسه مصرف دوباره است و هنوز وقتی از مواد حرف می‌زند در چشمش برقی وجود دارد. وقتی کودکی از بارداری مادر با اعتیاد متولد شده و از هفت‌سالگی علاوه‌بر فروش مواد، در کنار اعضای خانواده‌اش مصرف آن را شروع کرده، این مواد جزئی از سبک زندگی‌اش شده و حالا ما می‌خواهیم سبک زندگی او را تغییر دهیم و این کار بسیار سختی است.

مسئله مهم درباره این کودکان معتاد و کارتن‌خواب‌شده این است که نباید یک دختربچه معتاد با این شرایط را به مرکزی انتقال داد که دختران دیگری فقط با اشتراک سنی و بی‌خانواده‌بودن حضور دارند و بعد از او خواست که اعتیادش را ترک کند. قطعا این اقدام موفق نخواهد بود. این کار برای او و همه دختران آن مرکز خطرناک خواهد بود، چون کسی او را درک نمی‌کند.

به‌طور قطع می‌توان گفت بردن این دختران بین دختران دیگری که تنها در یک یا دو وجه مثل کارتن‌خوابی مشترک است، اشتباه خواهد بود و باید درباره بلاتکلیفی این دختران بیشتر نگران بود. متأسفانه شرایط اعتیاد در جامعه ما به سمتی می‌رود که سن اعتیاد و کارتن‌خوابی مدت‌هاست پایین آمده و حداقل در یک‌سال بیش از ١٠ تا ١٥ مورد از این دختران به مراکز ترک اعتیاد مراجعه می‌کنند. ممکن است حتی این کودکان معتاد نباشند اما نداشتن جایی برای ماندن آنها را به دام اعتیاد بکشاند و همه می‌دانند در خیابان‌های تهران چه چیزهایی انتظار آنها را می‌کشد. متأسفانه در‌حال‌حاضر نه‌تنها جایی برای امثال آیسان‌ها و عاطفه‌ها نیست، بلکه جایی هم برای مادران کارتن‌خواب زیر ٢٠ سال نداریم و از آنجایی که این افراد معمولا شناسنامه ندارند امکان کمک‌های قانونی وجود ندارد و بسیاری از مسئولان مراکز ترک اعتیاد حوصله دردسر و اعلام تخلف را ندارند و حمایت قانونی هم وجود ندارد. بنا بر گفته مسئولان مراکز ترک اعتیاد زنان، یکی از اولین موارد تقاضاشده افراد مراجعه‌کننده «امنیت» است، یعنی داشتن جایی تا با خیال راحت بخوابند و مجبور نباشند شب‌ها برای دوری از آزار و اذیت زیرپل‌ها یا زیرماشین‌ها بخوابند. ماجرای آیسان، دختری که در ١٧ سالگی برای ترک اعتیاد به یکی از مراکز ترک اعتیاد مراجعه کرد اما به دلیل سن او را طرد کردند، به همین داستان کوتاه خلاصه نمی‌شود. شاید مرور داستان او و عاطفه که خیلی شبیه هم هستند، بتواند روزنه‌ای باشد تا قانون در مورد دختران کارتن‌خواب و معتاد زیر٢٠سال چاره‌ای بیندیشد و این دختران این‌گونه بدون چاره در خیابان رها نشوند. طبق قانون، این مراکز موظف به پذیرش زنان و مردان ٢٠ تا ٥٠ سال هستند و قانون تعیین‌تکلیفی در مورد بیماران خارج از این محدوده سنی نکرده است. عاطفه و آیسان، حالا ١٧ سال دارند و با پیگیری بسیار یکی از مراکز ترک اعتیاد و با دستور قاضی و نامه بهزیستی، برای ترک اعتیاد و برگشتن به زندگی تلاش می‌کنند.

شرق

364910300.jpg

مولاوردی:

یک‌سوم کارتن خواب‌ها زن هستند

معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده با بیان اینکه این یک سوم کارتن خواب‌ها زن هستند، گفت: 13 دستگاه در مورد زنان کارتن خواب مسئولیت دارند که باید هرچه سریعتر به وظایف خود عمل کنند.

شهیندخت مولاوردی در گفت‌وگو با ایلنا در ارتباط با اقدامات صورت گرفته برای بهبود وضعیت زنان کارتن خواب از سوی معاونت امور زنان و خانواده گفت: ساماندهی زنان کارتن خواب متولیان خودش را دارد و انتظار ما این است که متولیان برای رفع این مشکل پا پیش بگذارند.

وی ادامه داد: معاونت امور زنان و خانواده نیز وظیفه دارد؛ در این زمینه ایجاد حساسیت کرده و به اهمیت پرداختن به این موضوع تاکید کند و هماهنگی‌های لازم برای انجام وظیفه دستگاه‌های متولی را نیز در نظر بگیرد که گمان می‌کنم، در این زمینه به خوبی وظیفه خودمان را انجام داده‌ایم.

مولاوردی افزود: 13 دستگاه همچون شهرداری و بهزیستی وظیفه دارند که به مساله زنان کارتن خواب رسیدگی کنند که در واقع همه آنها باید برای این مساله به میدان بیایند، زیرا این انتظار که یک معاونت یا یک سازمان به تنهایی این وظیفه را برعهده بگیرد، انتظار درستی نیست و نتیجه نخواهد داد.

وی در پاسخ به این سوال که گفته می‌شود؛ آمار ارائه شده توسط معاونت امور زنان در مورد تعداد زنان کارتن خواب سیاه‌نمایی است، گفت: این آمار را بر اساس مستندات ارائه کرده ایم. بررسی‌ها نشان می دهد که از 15 هزار کارتن خوابی که در کشور وجود دارد، 5 هزار نفر زن هستند.

مواد مربوط به زنان در برنامه ششم آرمان‌گرایانه نباشد

معاون رئیس جمهور در ادامه در مورد بخش‌های مربوط به زنان در برنامه ششم توسعه اظهار کرد: پیش نویس‌ها در این زمینه حاضر است و اکنون در مرحله ترکیب نظرات و پیش‌نویس دستگاه‌های مختلف هستیم، تا به یک ماده یا مواد مشخص برسیم.

وی تصریح کرد: نگاه دولت بر این است؛ برنامه‌ای را ارائه دهد که مشکلات برنامه‌های قبلی را نداشته باشد و همچنین آرمانگرایانه و کلی‌گو نیز نباشد تا در طول 5 سال بتوانیم، به نتایج مشخصی در مورد آن برسیم. در واقع در تلاشیم تا برنامه نوشته شده، قابل اندازه‌گیری و سنجش باشد.

فرارو

VallyBall333333.jpg

کنسرت والیبال هم منهای زنان

انتخاب کنسرت والیبال به‌جای سمفونی والیبال اشاره به این نکته عیان است که بر این بزم ملی سایه دلخراش یک تبعیض افتاده که بسیاری با وجود شش‌تایی‌شدن آمریکا، چندان شش‌دانگ دلخوش نیستند

١- ایران، آمریکا را شش‌تایی کرد و بزمی ملی آفرید، پیش‌تر هم پیشنهاد داده بودم که موزیسین‌های عزیز به‌خصوص خوانندگان پاپ که در حوالی جام‌جهانی فوتبال برای خواندن ترانه‌ای فوتبالی مسابقه می‌گذارند، باید تغییر مسیر دهند و به افتخار آسمان‌خراش‌های والیبالیست ما ترانه سر دهند؛ والیبال با همین فرمان پیش برود باید استادیوم صدهزار نفری آزادی را زمین والیبال کنند.

٢- اگر تیتر این مطلب «سمفونی والیبال» می‌شد شاید برای خوانندگان محترم مأنوس‌تر هم بود؛ در همه این سال‌ها هر اتفاقی را که با نظم و شکوه همراه است، رسانه‌ها با صفت «سمفونی» همراه می‌کنند؛ واقعا هم تیم ملی والیبال ما شایسته این توصیف است؛ اما انتخاب کنسرت والیبال به‌جای سمفونی والیبال اشاره به این نکته عیان است که بر این بزم ملی سایه دلخراش یک تبعیض افتاده که بسیاری با وجود شش‌تایی‌شدن آمریکا، چندان شش‌دانگ دلخوش نیستند: عدم اجازه ورود به زنان فرهیخته ایرانی برای تماشای این مسابقه، کام‌ها را تلخ کرده است تا حتی دامنه تعریف از آزادی در کشورمان تنگ‌تر به نظر‌ آید؛ گویا اتفاقی که دامان کنسرت‌های موسیقی ما را گرفته و شاهد لغو برخی از آنها و دیگر تحدیدها در عرصه‌های فرهنگ و هنر هستیم، رفته‌رفته در حال تسری به دیگر بخش‌های جامعه است که به‌هیچ‌وجه زیبنده این مردم فهیم و فرهنگ والای آنها نیست. باید ریشه‌یابی کرد چرا صدا و خواست اکثریت، آن‌سان که باید شنیده نمی‌شود؟

شرق

jelodarzadeh08.200.jpg

مشاور وزیر صنعت، معدن و تجارت:

کارگران زن در ایران یک سوم حداقل حقوق را دریافت می کنند

بر اساس آمارها تا چند سال گذشته حدود 300 هزار کارگر زن که تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی در کشور مشغول بکار بودند اما هم اکنون تعداد آنها تا 100 هزار نفر کاسته شده است.

سهیلاجلودار زاده در گفتگو با ایلنا در خصوص وضعیت کارگران و تفاوت حقوقی بین کارگران زن و مرد در کارخانجات، اظهار داشت: به لحاظ قانونی وضعیت حقوقی کارگران زن و مرد باید با هم برابر باشد اما شاهد آن هستیم که در مرحله اجرا در بسیاری از موارد تا یک سوم حداقل قانون کار هم به بانوان پرداخت نمی‌شود .

وی افزود: برای عبور از این شرایط باید با افزایش فرصت های شغلی و حمایت از کارگران زن و نیز با افزایش بازرسی های وزارت کار، رفاه و امور اجتماعی این فاصله را کم کرد تا عدالت بین زنان و مردان برقرار شود.

مشاور وزیر صنعت، معدن و تجارت در پاسخ به این پرسش که هم اکنون چه تعداد کارگر زن در کشور مشغول فعالیت هستند ؟، افزود: بر اساس آمارها تا چند سال قبل حدود 300 هزار کارگر زن که تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی بودند در کشور مشغول بکار بودند اما هم اکنون تعداد آنها 100 هزار نفر کاسته شده است.

ایلنا:

resized_108673333333.jpg

تجمع انصار حزب‌الله در مخالفت با حضور زنان در ورزشگاه‌ها

ظهر دیروز تعدادی از اعضای انصار حزب‌الله مقابل وزارت کشور تجمع کردند. این عده با دردست‌داشتن پلاکاردهایی،

به خواسته زنان برای ورود به ورزشگاه معترض بودند.

محتوای برخی از این پلاکاردها چنین شعارهایی بود:

«جان به فدای زنان و مردان باشرف»، «امر به حیا و عفاف، امربه‌معروف است، منکرات نشانه بی‌عفتی است»،

«جان ما فدای ورزشکار با غیرت»، «من پیرو مَراجعم نه...». این اعتراض‌ها به خواست زنان برای تماشای مسابقات لیگ جهانی والیبال در ورزشگاه آزادی برمی‌گردد. پس از انقلاب، ممنوعیت ورود زنان به استادیوم‌های فوتبال اتفاق افتاد، ولی تا چند سال پیش تماشای بازی‌های والیبال برای زنان آزاد بود اما چند سالی است با این خواسته نیز مخالفت می‌شود. شهیندخت مولاوردی، معاونت امور زنان ریاست‌جمهوری، نیز هر چه تلاش کرد موفق نشد مجوز حضور زنان در ورزشگاه‌ها را به‌دست بیاورد. مسئولان لیگ جهانی والیبال قبلا اعلام کرده بودند اگر ایران به زنان اجازه حضور در ورزشگاه‌ها را ندهد، کشور ما را از شرکت در این مسابقات حذف می‌کنند. برای جلوگیری از این حذف، فدراسیون والیبال تمهیدی اندیشیده بود که به حدود ٥٠٠ زن از خانواده‌های والیبالیست‌ها و... اجازه حضور نمایشی دهد، اما روز گذشته اعلام شد حتی این حضور محدود نیز ممنوع شده است. روز سه‌شنبه که سایت رسمی فدراسیون برای پیش‌فروش بلیت بازی والیبال ایران و آمریکا شروع به‌کار کرد، از همان آغاز، گزینه خرید بلیت برای زنان، غیرفعال بود و این موضوع در فضای مجازی اعتراض‌های زیاد زنان را در پی داشت. پیرو این اتفاق‌ها، انصار حزب‌الله اعلام کردند روز چهارشنبه مقابل وزارت ورزش تجمع می‌کنند. هرچند وزیر کشور پیش‌تر گفته بود با هرگونه تجمعی چه در مخالفت یا در موافقت با حضور زنان در ورزشگاه‌ها برخورد می‌شود، اما آنها موفق شدند مقابل وزارت کشور جمع شده و در تجمع خود خواستار عزل شهیندخت مولاوردی، معاونت زنان ریاست‌جمهوری شوند.

شرق

018352993_4030033333.jpgمخالفت با سخنان معاون روحانی در باره حضور زنان در ورزشگاه‌ها

پیشنهاد معاون رئيس‌جمهور ایران در باره انجام نظرسنجی پیرامون میزان علاقه زنان برای تماشای نزدیک مسابقات ورزشی باز هم اعتراض مخالفان را برانگیخت. بیش از همه سایت‌های نزدیک به سپاه و اصول‌گرایان به‌ انتقاد از وی پرداختند.

سخنان شهیندخت مولاوردی، معاون رئيس‌جمهور ایران در امور زنان و خانواده در باره ورود تماشاگران زن به ورزشگاه‌ها باز هم حاشیه‌ساز شد.

مولاوردی این بار در نشست خبری خود گفت: «می‌توان با یک نظرسنجی میزان علاقه زنان برای تماشای نزدیک مسابقات ورزشی را به‌دست آورد.» او ادامه داد: «به نظر دولت باید این امر مدیریت شود و ساز و کار لازم آن فراهم شود، به شکلی که موجب نگرانی جامعه متدین نباشد.»

او اضافه کرد: «حضور زنان در ورزشگاه‌ها در صدر مطالبات زنان قرار دارد و اگر این امر صورت گیرد در صورت نیاز برای تشویق نیز برنامه‌هایی خواهیم داشت.»

وی پیش از این نیز از موافقت شورای‌عالی امنیت ملی با حضور خانواده‌ها و زنان در سالن مسابقات والیبال خبر داده بود. اما وزارت کشور این خبر را تکذیب کرد.

تسنیم نگران "ارزش‌های اسلامی"

خبرگزاری تسنیم، نزدیک به سپاه پاسداران جمعه (۲۸ فروردین/ ۱۷ آوریل) در مطلبی با عنوان "نقدی بر اظهار نظرهای خارج از چارچوب مصالح عمومی و عرف مذهبی خانم مولاوردی" نوشت، همین مانده بود که یک بار دیگر "یکی از نگرانی‌های اصلی جامعه متدین و مراجع تقلید... این بار توسط عضو دولت یازدهم مطرح شود."

تسنیم اظهار مکرر چنین نظرهایی از سوی "افراد و سیاسیون" و گروه‌های مختلف در دولت‌های مختلف بعد از پیروزی انقلاب ایران را قابل تأسف می‌داند. تسنیم "اختلاط زنان و مردان، از بین رفتن ارزش‌های اسلامی، اخلاقی و انسانی، شکسته شدن حیا و به‌کارگیری الفاظ رکیک، ایجاد هیجانات غیر قابل کنترل و سوء استفاده افراد فرصت‌طلب برای از بین بردن امنیت جامعه" را از جمله دلایل مخالفت علما و مراجع با ورود زنان به ورزشگا‌ه‌ها برمی‌شمرد و به اظهارات مراجعی مانند محمدفاضل لنکرانی در این باره اشاره می‌کند.

به نوشته تسنیم، آیت‌الله جوادی آملی در این باره گفته است: «ما خیال می‌کنیم کمال زن در این است که برای ما برود مدال بیاورد، کمال زن در مادر شدن است، در فرزند تربیت کردن است... فضیلت در این نیست که زن و دختر ما برود پایش را دراز کند و یکی را بزند و برای ما مدال بیاورد.»

مخالفت با "برابری جنسیتی"

همزمان معاون شورای هماهنگی زنان اصول‌گرا نیز از تلاش‌ برای "برابری جنسیتی" و حضور برابر زنان در "مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در ایران" ابراز تأسف کرد.

به گزارش وب‌سایت تدبیر، فرشته روح‌افزا در دومین مراسم جشن میلاد کوثر گفت: «علیرغم فطرت پاکی که خداوند به انسان‌ها داده، متأسفیم در دنیایی هستیم که دائما چکش حقوق من حقوق من بر سر می‌خورد.» او ابراز تأسف کرد که سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی با نشان دادن "بعد جنسیتی" زن همه حقوق زن‌ها را "باطل می‌کنند" و "در همه جا گفته می‌شود که باید زن‌ها اجتماعی و دارای اشتغال باشند و به ورزشگاه‌ها بروند و سوت بزنند."

جمهوری اسلامی ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که حضور زنان در ورزشگاه‌ها را ممنوع اعلام کرده است. حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران، خردادماه گذشته به وزیر ورزش دستور داد که شرایط و ملزومات برای رفع این تبعیض علیه زنان را بررسی کند.

اواسط فروردین‌ماه امسال (۱۳۹۴) وزیر ورزش و جوانان از تأیید طرح پیشنهادی این وزارت‌خانه برای حضور بانوان در سالن‌های وزرشی از سوی شورای‌عالی امنیت ملی خبر داد. اما یک روز بعد رئيس مرکز اطلاع‌رسانی و امور بین‌الملل وزارت کشور این خبر را تکذیب کرد و گفت، شورای امنیت در این خصوص هیچ مصوبه‌ای نداشته است.

طبیب‌زاده نوری نماینده مجلس شورای اسلامی بحث حضور زنان در ورزشگاه‌ها را "دغدغه تعداد معدودی از زنان مرفه" دانسته است. اسما روانخواه، پژوهشگر اجتماعی در روزنامه شهروند با اشاره به این گفته‌ها می‌پرسد: «آیا مسئولان و نمایندگان مجلس می‌دانند که رفتن به ورزشگا‌ه‌ها یعنی جست‌وجوی فضائی که در آن بتوان شادی جمعی را تجربه کرد؟

این پژوهشگر ضمن تاکید بر این نکته که ایران رتبه ۱۱۵ را در شادکامی در جهان از آن خود کرده است، می‌افزاید:

«آیا به‌ویژه نمایندگان زن مجلس می‌دانند که شادی مطالبه لوکس نیست و برای داشتن یک خانواده مستحکم نیازمند خانواده‌ای شاد هستیم؟»

اقدام‌های اعتراضی در خارج از کشور

سال‌هاست که خواست آزادی حضور تماشاگران زن در ورزشگاه‌های ایران به اشکال مختلف بیان می‌شود. در یکی از آخرین کارزارهایی که در این باره برگزار شد، در حاشیه دیدار دوستانه تیم ملی فوتبال ایران و سوئد در استکهلم در روز سه‌شنبه‌، ۱۱ فروردین دوهزار تی‌شرت در میان تماشاگران استادیوم پخش شد که بر روی آن‌ها نوشته شده بود: «بگذارید زنان ایرانی وارد ورزشگاه‌ها شوند.»

دریا صفایی، مقیم بلژیک و از مبتکران این کارزار پیش از این همراه نازنین افشین‌جم، فعال حقوق بشر، مصطفی عرب، کاپیتان پیشین تیم ملی فوتبال ایران و محمد بیاتی، بازیکن و مربی سابق تیم ملی فوتبال ایران و با پشتیبانی ۱۹۰ تن از کنشگران مدنی و سیاسی به سپ بلاتر، رئيس فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) در این باره نامه نوشته و درخواست حمایت کرده بود.

سپ بلاتر در همراهی با این خواست در آستانه فرا رسیدن هشتم مارس، روز جهانی زن با انتشار یادداشتی از مسئولان جمهوری اسلامی خواست، ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‌های این کشور را لغو کنند. بلاتر ابراز تأسف کرد که بر خلاف تلاش‌هایی که در سفر سال ۲۰۱۳ به تهران انجام داد، دولت حسن روحانی هیچ گامی در این جهت برنداشته است.

۱۹۰ تن از کنشگران مدنی و سیاسی در نامه‌ای به رئیس فیفا ممانعت جمهوری اسلامی از حضور تماشاگران زن در استادیوم‌های ورزشی را "اشتباه اخلاقی، تبعیض‌آمیز و مخالف روح و اساسنامه ‌فیفا و قوانین بین‌المللی" خوانده بودند. تلاش و کارزار برای رفع این ممنوعیت از حدود ۱۰ سال پیش تا کنون ادامه دارد.

DW.DE

arton9433333.jpg

کاهش بی‌سابقه سهم زنان در طرح آزمون استخدامی دولت

به گفته علی جمالی قمی رئیس امور آمار، برنامه‌ریزی و تامین نیروی انسانی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی هرسال دوبار در ایران آزمون استخدامی برگزار می‌شود. آزمون اول در خردادماه و آزمون بعدی آبان‌ماه برگزار می‌شود.

جمالی قمی افزوده است که در آزمونی که اکنون پیش روست حدود ۸ هزار نفر جذب خواهند شد. اما سایت فرارو می‌نویسد که بنا بر دستورالعمل جدید دولت در آزمون خردادماه

از میان ۲۸۰۰ نفر، ۲۲۸۴ شغل مختص مردان، ۵۰۰ شغل به صورت مشترک میان مردان و زنان و تنها ۱۶ شغل مختص زنان است.

تلاش برای محدود کردن حضور زنان در عرصه‌های کار و سیاست در دوره حسن روحانی هم ادامه یافته است. تیرماه سال گذشته نیز خبرگزاری ایسنا از بخشنامه محرمانه شورای معاونان شهرداران مناطق شهرداری تهران خبر داد که مقرر کرده بود تمام مدیران ارشد و میانه باید صرفا از میان کارمندان مرد انتخاب شوند. در شهریورماه هم طرحی در مجلس بررسی شد که طبق آن ساعات کاری مادران تا ۱۲ سالگی فرزندانشان به نصف کاهش پیدا خواهد کرد.

تبعیض و محرومیت آشکار برای زنان

اکنون طرح آزمون استخدامی دولت هم مزید بر علت شده تا روند بیرون راندن زنان از چرخه کار و درآمدزایی سریع‌تر شود. برخی مسئولان، از جمله شهلا مولاوردی، معاون رئیس جمهور در امور زنان از «تبعیض و محرومیتی آشکار برای زنان» در رابطه با این طرح سخن گفته، اما علیرغم مخالفت‌های برخی مسئولان و وعده‌های برخی دیگر، روشن نیست که چرا طرح‌های تبعیض‌آمیز حتی در دوره دوساله حسن روحانی نیز یافته‌اند.

آمارها نشان می‌دهد که در ۹ سال گذشته سالانه بیش از صدهزار زن از بازار کار ایران کنار رفته‌اند. بنا بر داد‌ه‌های مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۸۴ نزدیک به ۳ میلیون و ۹۶۱ هزار نفر از کل شاغلان کشور را زنان تشکیل می‌دادند. اما در سال گذشته شمار زنان شاغل به حدود سه میلیون و ۱۴۵ هزار نفر رسیده که این قیاس نشان از کاهش قابل‌ ملاحظه تعداد شاغلان زن در سال‌های گذشته دارد. نگاهی به این آمار نشان می‌دهد که سالانه به طور متوسط بیش از صدهزار نفر از زنان شاغل ایران از بازار کار کنار رفته‌اند.

خبرگزاری مهر در گزارشی که مهرماه گذشته در باره سیل تقاضا برای کار از سوی زنان منتشر کرد، از "رکورد خانه‌نشینی زنان جویای کار" نوشت.

این گزارش از جمله دلایل "خانه‌نشینی زنان جویای کار" را رقابت ناعادلانه جویندگان کار و بازار کار مردسالارانه ایران دانسته بود: «امکان اشتغال زنان نسبت به مردان تا ۵۰ درصد کمتر است. نرخ بیکاری مردان ۱۵ تا ۲۴ سال در بهار سال جاری ۲۱ درصد و نرخ بیکاری زنان در همین گروه سنی ۴/ ۴۳ درصد بوده که به معنای بیکاری دو برابری زنان به نسبت مردان است.»

مشارکت ۵۰ درصدی زنان، رویای دوردست

سهیلا جلودارزاده مشاور وزیر صنعت و معدن سال گذشته گفت: «توسعه پایدار بدون مشارکت همه‌جانبه بانوان امکان‌پذیر نیست». وی با تأکید بر لزوم مشارکت زنان در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی اضافه کرد: «دولت‌ها باید به حق حضور ۵۰ درصدی بانوان در عرصه‌های مختلف اعتقاد داشته باشند.»

اما طرح استخدامی دولت و بسیاری طرح‌های دیگر بویی از مشارکت ۵۰ درصدی زنان در موقعیت‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نمی‌‌دهد. این درحالی است که وضع اقتصادی خانوارها در ایران به گونه‌ای است که معیشت اکثر آنان بدون کار زنان ممکن نیست.

ازسوی دیگر کارشناسان به درصد بالای زنان در سطوح بالای آموزشی اشاره می‌کنند و می‌گویند با توجه به این واقعیت هزینه‌های کلانی صرف توامندسازی علمی زنان ایران می‌شود. این هزینه بدون دادن شانس مساوی با مردان در بازار کار عملا به هدر می‌رود و آسیب‌های جدی‌تری نیز به زنان می‌زند.

آذر تشکر، جامعه‎شناس و کارشناس مسائل شهری و فضای عمومی به فرارو می‌گوید: «ضرورت زندگی و فشار اقتصادی روی خانوارهای متوسط ایرانی از یک‌طرف و این دست از محدودیت‌های دولتی برای زنان در مشاغل رسمی باعث می‌شود تا زنان به سمت بازار کار غیررسمی هدایت شوند. بازاری که زنان در آن در معرض انواع فشارها، نا امنی و اجحاف خواهند بود. در این بازار بازنشستگی و بیمه وجود ندارد و زنان (آن‌هم زنانی با تحصیلات بالا) به شکل‌های مختلف به استثمار در خواهند آمد.»

به گفته او «نان آور بودن مرد دیگر تبدیل به افسانه شده است، افسانه ای که فقط برخی افراد در طبقات بالا می‌توانند با آن دلخوش باشند. در صورتی‌که همچنان قرار باشد و بپذیریم که مرد تنها نان آور خانواده باشد، وجود تنش و مشکل را در نظام خانواده هم پذیرفته‌ایم.»

ادعای توسعه اشتغال برای زنان

این انتقادها در حالی مطرح می‌شوند که دولت یازدهم مدعی توسعه فرصت‌های کاری برای زنان است. سال گذشته حسن طایی، معاون توسعه اشتغال و کارآفرینی وزیر کار درباره حضور زنان در بازار کار گفت که اشتغال یکی از محورهای مهم توسعه زنان در جامعه به شمار می‌رود و اگر نرخ مشارکت زنان در اجتماع افزایش یابد، ارزش افزوده هم بیشتر می‌شود و در کنار کاهش نرخ بیکاری زنان شاهد کاهش جلوه‌های فقر اجتماعی و دیگر پیامدها و آسیب‌های اجتماعی خواهیم بود.

دغدغه‌های نظام

در هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد نرخ بیکاری زنان ایران به دوبرابر رسید. تابستان سال ۹۱ و پیش از روی کار آمدن حسن روحانی "خانه کارگر" اعلام کرد که پیشرفت شغلی زنان کارگر در ایران «بسیار محدود» است و با موانع جدی روبرو است: «در کوچک‌ترین بحران کارگری، زنان کارگر اخراج می‌شوند و تبعیض جنسیتی در برخورد با زنان کارگر مشهود است.»

با کنار رفتن محمود احمدی‌نژاد و وعده‌هایی که دولت یازدهم به زنان داد، انتظاراتی به وجود آمد که نه‌تنها هیچ‌کدام از آن‌ها تا امروز بر‌آورده نشده، بلکه وضع روز به روز برای زنان دشوارتر شده است. پافشاری بر افزایش جمعیت مانعی جدی در برابر زنان برای استقلال مادی و توانمندی خواهد شد.

به گفته شهیندخت مولاوردی پس از تعطیلات نوروزی طرح پیشنهادی معاونت امور زنان درباره افزایش جمعیت، به مجلس ارائه خواهد شد. مولاوردی گفته است که این طرح یکی از دغدغه‌های اصلی نظام است.

آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی گفته است که جمعیت ایران باید به سرعت به مرز ۱۵۰ میلیون نفر برسد. برای تحقق چنین هدفی جمهوری اسلامی ترجیح می‌دهد نقش زنان را به تولید مثل بیشتر، اداره خانواده و "تامین آسایش مرد" محدود کند.

DW.DE

968-p12222.jpg

«تغییر واقعی» برای آزادی زنان و «کاروان اعتدال گرایی»

روز جهانیِ زن، هشتم ماه مارس (۱۷ اسفندماه)، روز تاریخی‌ای مهم همراه با تاثیرهای مشخص در پهنهٔ جهانی، در بزرگداشت و تقدیر از "نقشِ زن" در حیات جامعهٔ بشری است. هشتم مارس، همین‌طور، روزی برای سازمان‌دهیِ مبارزهٔ اجتماعی‌ای در بُعدهای گوناگون به‌هدفِ "حذفِ کاملِ" نابرابری اجتماعی‌اقتصادی‌ای است که زنان هنوز در قرن بیستم ویکم و در تمام جهان به‌درجات مختلف با آن روبه‌رویند، و همچنین برجسته کردنِ اهمیت این مبارزه و تجدیدِ عهد با آن است.

روز جهانیِ زن در کشور ما نیز بسیار تاثیرگذار بوده است، و دیکتاتوری حاکم هر نوع حرکت سازمان یافته پیرامون برگزاریِ روز جهانیِ زن را منع و سرکوب کرده و فقط شعارهای بی‌خطر و حرکت‌های منفعلانه در سطح فردی را مجاز می‌دارد.

با نگاهی به ابراز نظرها و مصاحبه‌های درج‌شدهٔ اخیر درمطبوعات مجاز- به‌بهانهٔ روز جهانیِ زن- می‌توان دید که در زیر سایهٔ رژیم ولایت‌فقیه و از طریق رفورم‌های فرعی، به‌وجود آوردنِ "تغییر واقعی" در امر دستیابی به "برابریِ کامل" اجتماعی‌اقتصادیِ زنان در کشور ما امکان ناپذیر است.

با به‌شکست کشیده شدن انقلاب ۱۳۵۷، در طول سه دههٔ گذشته رژیم ولایت فقیه بطور سیستماتیک "نقش زن"- زن در مقام یک فرد- و به‌طورِعام، حقوق اجتماعی و قضایی زنان را بر اساس دیدگاهی واپس‌گرایانه تعیین و بر جامعه تحمیل کرده است. جنبش اجتماعیِ زنان در میهن ما تاریخ درخشانی دارد و شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی مترقیِ برجسته‌ای را در درون خود پرورانده است که متاسفانه بسیاری از این شیر زن‌ها را رژیم ولایی در کشتار زندانیان سیاسی دههٔ ۶۰ خورشیدی نابود کرد. واقعیت اما این است که با وجود سرکوبِ بی‌رحمانهٔ جنبش زنان و به‌ویژه رواج دادنِ سازمان‌یافتهٔ فرهنگِ تبعیض جنسی، درحال‌حاضر یکی از عامل‌های عمدهٔ فشار از پایین به بالا بر دیکتاتوریِ حاکم از سوی توده‌ها، سیر صعودیِ آگاهیِ زنان میهن- زنان در مقام نیرویی اجتماعی- است.

واقعیت انکارناپذیز این است که "دولت اعتدال"- بر خلاف قول‌های انتخاباتی و سخنرانی‌های تبلیغاتی آقای روحانی- تا کنون در جهت ‌نفع زنان، برای رفعِ محدودیت‌های امنیتی از پیشِ رویِ آنان، و جلوگیری از سرکوب این نیروی اجتماعیِ بالنده، هیچ گام مشخصِ پایه‌ای برنداشته است. ما معتقدیم که، برای به‌وجود آوردنِ "تغییرهای واقعی" در زمینه‌های اجتماعی‌اقتصادی به‌وسیلهٔ دولت "اعتدال" دورنمایی دیده نمی‌شود، و اصولاً دولت حسن روحانی نمی‌تواند عاملِ به‌وجود آورندهٔ تغییر برای زنان باشد. "دولتِ یازدهم" برآمده از "وحدتِ" بینِ جناح‌هایی‌ست که برآیندِ ذهنیت و عملکردِ آن‌ها در تضادِ آشتی‌ناپذیر با فرایند "تغییرهای" عمیق اجتماعی است. "وحدتِ" این نیروها درعمل- باوجودِ اصطکاکِ منافع و رقابت‌های سیاسی‌شان با یکدیگر- اهرمِ کارایی است از برای "تداومِ نظام". کانونِ این "وحدت"، شخصِ علی خامنه‌ای است که از طریق فراخوانِ حیله‌گرانه‌اش بامضمونِ [حفظِ] "عزت ملی"- در برههٔ انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ به‌منظورِ جا انداختنِ پدیدهٔ "کاروان اعتدال‌گرایی"- فعلاً توانسته است توازنِ نیرو و تعادلِ بین جناح‌های قدرت را در هرم رژیم ولایی فراهم آوَرَد. بر این اساس، هرنوع حرکت سیاسی از جانب دولتِ حسن روحانی به‌هدفِ آزادی زنان امری بسیار خطرناک دانسته می‌شود و در این "وحدتِ" موجود بین جناح‌ها اختلال به‌وجود می‌آورد. هر نوع حرکت در گفتمانِ "اعتدال" به‌سویِ عملی کردنِ "تغییر واقعی"، درحکم اصلاح‌طلبیِ "رادیکال" و مغایر [با ارزش‌ها!] ارزیابی و انگِ "فتنه‌" بر آن زده خواهد شد.

ترکیبِ دولت یازدهمِ ولی‌فقیه نیز نماد بارزی از عُرفِ معمول در جمهوری اسلامی در شیوهٔ به‌کارگیریِ تواناییِ زنان است. آنچه که در زیر سایهٔ ولایت‌فقیه در کشور ما بر عهده زنان گذاشته می‌شود، معمولاً به واگذاریِ پُست‌های فرعی کابینه‌ای محدود می‌شود که عامدانه امکان تصمیم گیری‌های کلیدی و ابتکارعمل را از زنان سلب می‌کند. برای مثال، برخوردِ تحقیرآمیزِ اخیر نمایندهٔ خوزستان با خانم "معصومه ابتکار"، معاون ریاست‌جمهوری (رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست)، که با اشاره به خانم ابتکار گفت:"... برود به امورات منزل برسد و آشپزی کند" را می‌باید بر این زمینه بررسی کرد که حسن روحانی عملاً خانم ابتکار را در مقام معاونی بدون اختیارات لازم و فقط به‌منظورِ ویترین‌سازی به معاونت ریاست‌جمهوری منصوب کرده است. هرچند که در ظاهر امر خانم ابتکار فعالانه وضع فاجعه‌بارِ محیط زیست را پیگیری می‌کند، اما از همان لحظه ورودِ ایشان به هیئت دولت، بودجهٔ پیشنهادی "سازمان حفاظت محیط‌زیست" با تائید کابینه و شخصِ روحانی حذف گردید! روشن است که خانم معصومه ابتکار بدون بودجه نخواهد توانست در برابر غول‌های اقتصادی و قدرت‌های سیاسی تخریب‌کنندهٔ محیط‌زیست کاری انجام دهد. این رفتار با خانم ابتکار نشان می‌دهد که شعارِ حفاظت از محیط‌زیست نیز مانند دیگر شعارهای زینتی در ویترین تبلیغاتِ دولت یازدهم چیده شده است و دولت روحانی در امر جلوگیری از تخریبِ فاجعه‌آمیزِ محیط‌زیست نیز به‌دنبال به‌وجود آوردنِ "تغییر واقعی" نیست.

برای درکِ بهتر چراییِ ممکن نبودنِ انجامِ "تغییرهای واقعی" در وضعیت زنان و چگونگیِ برخوردهای صرفاً سطحی و فرصت‌طلبانهٔ مجموعهٔ رژیم ولایی به موضوع "برابریِ زنان"، می‌توان به فرجامِ نامهٔ اخیر خانم "شهیندخت مولاوردی"، معاون رئیس‌جمهور(در امور زنان و خانواده) به مجمع تشخیص‌مصلحت اشاره کرد. در این نامه، که بنا به‌گزارش خبرگزاری "ایرنا"، ۹ اسفندماه، خطاب به هاشمی رفسنجانی (رئیس مجمع تشخیص‌مصلحت) است، و رونوشتِ آن برای حسن روحانی نیز ارسال شده است، خانم مولاوردی پیشنهادِ بررسی سیاست‌های کلی انتخابات و اتخاذ تدابیر لازم برای افزایش نمایندگان زن در مجلس شورای‌اسلامی و شوراهای اسلامی را مطرح می‌کند و بسیار محتاطانه، سهمیه‌بندی برای "افزایش تدریجی" حضور زنان در مجلس و شوراها را خواستار می‌شود. بنا بر توضیح خانم مولاوردی، مجمع تشخیص‌مصلحت و شخصِ رفسنجانی عملاً ایشان را به دنبال نخود سیاه می‌فرستند: "رئیس مجمع نامه را برای بررسی به آقای شمخانی، رئیس کمیسیون ذی‌ربط ارجاع داد و یکی از اعضای حقیقی مجمع هم در پیگیری‌های ما گفت که در بررسی‌های سیاست‌های کلی انتخابات به این موضوع نرسیده‌ایم و در زمان خود حتماً این نامه هم مورد بررسی قرار می‌گیرد." درحقیقت خانم مولاوردی نباید به‌هیچ‌وجه از این حرکتِ هاشمی رفسنجانی تعجب کند، زیرا این دقیقاً با همان الگویِ پیش‌گفتۀ "اعتدال‌گرایی" و تداومِ "وحدت" بین جناح‌های قدرت هماهنگ است، و حسن روحانی، رفسنجانی، به‌همراهِ اصلاح‌طلبانِ مطیعِ "رهبری"، "وحدتِ" بین خودشان را به‌هیچ‌وجه برای به‌وجود آوردنِ "تغییر" در جهتِ "برابریِ" اجتماعی‌سیاسیِ "زنان" دچار اختلال نخواهند کرد.

البته متن نامه و مضمونِ درخواستِ معاون رئیس‌جمهور در امور زنان، از دو زاویه می‌تواند ژرف‌اندیشی شود. خانم مولاوردی به‌درستی به درجهٔ بالای حضورِ زنان در پارلمان‌ها و ارگان‌های عالی اجرایی در برخی از کشورهای مسلمانِ منطقه اشاره می‌کند، اما به‌اشتباه آن را همسنگ با توانمندی زنان ایران در عرصه‌های اجتماعی تلقی می‌کند. در اینکه توانمندیِ زنان در کشور ما و معادل بودنِ توانمندی آنان در قیاس با توانمندیِ مردان در بسیاری از عرصه‌های اجتماعی واقعیتی انکار ناپذیر است تردیدی نیست، ولی این توانمندی و موفقیت‌ها به‌دلیلِ کوششِ خستگی‌ناپذیر زنان میهن ما است و نه مزیت‌های برخاسته از سیستم سیاسی حاکم. به‌عبارت دیگر، جنبش زنان کشور ما، حکومتِ ارتجاعیِ رژیم ولایی و انفعالِ کامل اعتدال‌گرایانی که تنها به شعار دادن دربارهٔ زنان بسنده می‌کنند (هاشمی، روحانی، و جز اینان) را در برابر خود دارند. ازاین‌روی، در عرصه‌های سیاسی‌‌اجتماعیِ ایران که زنان می‌توانند و می‌باید عاملِ "تغییرهای واقعیِ" اجتماعی باشند، امکان بسیار کمی برای حضور در این عرصه‌ها را دارند. در صورتی‌که جنبش زنان در کشورهای مسلمان مورد نظر خانم مولاوردی با دستگاهِ پرقدرتِ "نمایندهٔ خدا بر زمین" روبه‌رو نیستند، بنابراین، امکان زنان در این کشورها برای رسیدن به پُست‌های اجرایی تعیین‌کننده و ازجمله نمایندگیِ مجلس به مراتب بیشتر از زنان ایران است. برای مثال، در ترکیه، عراق، و حتی افغانستان، وجودِ وزیر زن در کابینه امری معمول است.

در واکاویِ اینکه چرا از دولت "اعتدال" نمی‌توان به‌وجود آوردنِ "تغییر واقعی" در وضعیت زنان را انتظار داشت، می‌باید به دو موضوع دیگر توجه کرد. نخست اینکه، از یک سو شخصِ حسن روحانی و دولتمردان کابینه‌اش همراه با حامیانِ سیاسی و اقتصادیِ "کاروان اعتدال"، درمجموع، همگی مطیعِ ولایت‌فقیه‌اند:آنان علی خامنه‌ای را از هر اشتباهی مبرا می‌دانند و با تطهیر او، به‌سهولت و هرروزه به مردم برای حفظ ولایت دروغ می گویند، و مهم‌تر از آن اینکه، حکمِ ولی‌فقیه در هر زمینه‌یی برای آنان فصل‌الخطاب است، زیرا موجودیتِ "کاروانِ اعتدال‌گرایی" و "وحدتِ جناح‌ها" وابسته به وجودِ مرکزیتی‌ست به نام ولایت‌فقیه. از سوی دیگر، دستگاه ولایت و در رأسِ آن علی خامنه‌ای، در شکل‌گیریِ نظرهای بغایت ضدِ زن و ضدِ مدرنیته نقشی کلیدی دارند که محصولِ وجود و دوامِ لایه‌های اجتماعی‌ای باورمند به این گونه نظرهای متحجرانه است. برای مثال، وقتی که "کبری خزعلی"، عضو شورای انقلاب‌فرهنگی، می گوید:"فمینیسم بر زنان چادری هم تاثیر گذاشته است ... و تحصیلِ زنان توانایی باروری را از آنها می‌گیرد" – طرحِ نظرها و حرکت‌هایی سازمان‌یافته است که منشأ آن را در نظرهای تدوین شدهٔ "رهبری" می‌توان پی‌گیری کرد. در این گونه تراوشات شنیعِ ذهنی، آن هم از جانب یک زن که خود را شخصی متدین می‌نمایاند و با استفاده از ایمان مذهبی مردم و با رهنمودهای دستگاه ولایت، تحقیرِ زن، تنزلِ جایگاه اجتماعی زن و تلاش برای تبدیل او به ماشینِ جوجه‌کشی نهفته است. حکومتِ ولایی [یا همان "نظام"] مسئول نابودی بسیاری از زنان مترقی و به‌حاشیه راندنِ نسلِ کنونی زنان مترقی مبارز است، و بر این پیش‌زمینه است که موجودی مانند کبری خزعلی می‌تواند چنین استدلال‌های قرون‌وسطایی را به‌زبان آورد:"اولویت تحصیل و اشتغال نسبت به ازدواج و فرزندآوری در میان زنان ایرانی مخالف اسلام است و از نظر اسلام بزرگ‌ترین کرامتِ زن همسرداری و فرزندآوری است." چنین حمله‌هایی به جنبش زنان به‌دلیل ترس از رشدِ اگاهی اجتماعی نسبت به پدیدهٔ تبعیض و نا برابری‌ها بر ضد زنان است و استیصالِ عامل‌هایِ ولی‌فقیه را در این عرصه با نزدیک شدنِ "روز جهانیِ زن" می‌توان در ترهات مضحک آنان مشاهده کرد، برای مثال، محی‌الدین بهرام محمدیان، رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی، می‌گوید:"گرایش زنانه دانش‌آموزان پسر ناشی از معلم زن است. ... متناسب نبودن نسبت جنسیت معلمان با دانش‌آموزان نگرانی تربیت به "رنگ صورتی" را افزایش داده است"(۹ اسفندماه)!

این نوع سخنانِ ضدِ زن، هرچند بازتاب دهندهٔ تفکرات دینی و ذهنیت اجتماعی لایه‌های باریکی در جامعه‌است، اما نهادینه شدن آن‌ها در شئونِ اجتماعی‌اقتصادی به‌هدفِ دامن زدن به نابرابری میان زن و مرد و همین‌طور گسترش تبعیض‌های ملی و مذهبی به این یا آن شخص "تندرو" منحصر نیست، بلکه ریشه‌های آن در درون هرم قدرت است و در تاروپود "نظام" تنیده شده است. بنابراین باید پرسید که آیا این نوع نظرهای واپس‌گرایانه با "تداومِ نظام" به‌وسیلهٔ "کاروانِ اعتدال"، در جهت محوِ تحجر خواهد بود؟ آیا دولتمردان اعتدال‌گرا در مقابل این نوع دیدگاه‌های مخرب، موضع قاطع و عملگرایانه‌ای اتخاذ خواهند کرد؟ آیا نوع رفورم‌های فرعیِ پیشنهاد‌شده از جانب خانم‌ها فائزهٔ رفسنجانی یا آذر منصوری یا معاون رئیس‌جمهور در امور زنان در مورد بالا بردن "تدریجیِ" سهمیهٔ زنان در مجلس می‌تواند در برابر این برنامه‌های سیستماتیک ضدِ زن رژیم حاکم تاثیری داشته باشند؟ آیا فرایند نهادینه شدنِ "برابریِ" زنان را می‌توان به حرکت‌های ذره ذره و گام به گام تقسیم کرد تا طرفِ مقابل خشمگین نشود و یا اینکه برعکس، خواستِ "برابریِ" قانونی و اجتماعی مقوله‌یی است تفکیک‌ناپذیر؟

روشن است که شخص حسن روحانی و دولتمردان کابینه‌اش و حامیانِ سیاسی و اقتصادیِ "کاروانِ اعتدال" که ادعای تجددخواهی دارند، اعتقاد اصولی‌ای به این نوع باورهای ضدِ زن و قرون‌وسطایی ندارند و حداقل می‌توان گفت که منکوب کردن نقش زنان دغدغهٔ آنان نیست، ولی آنان می‌دانند که مقام "رهبری" و نظرها‌یش در کنار لایه‌های اجتماعی پیرو این دیدگاه‌های ضدِ زن، ازجمله بخش‌های مهم و جدایی‌ناپذیرِ آن چیزی‌اند که "نظام" می‌دانند و می‌خوانندش، و همراه با دیگر جناح‌ها [برخی رقیب سیاسی اقتصادی با یکدیگر] "تداومِ نظام" برای کل آن‌ها ضرورتی‌ست حیاتی.

در سه دهه گذشته، دیالکتیکِ درونیِ این "نظام" [دیکتاتوری ولایی] به‌گونه‌ای تکامل یافته است که تضادِ میان دیدگاهِ واپس‌گرانهٔ دینی در برابر دیدگاهِ متجددتر آن- مانند "کاروان اعتدال‌گرایی"- هیچ‌گاه نمی‌توانند کلیتِ رژیم حاکم و وحدتِ درونیِ آن را متلاشی کند. از اینجا است که به دلیل و هدفِ شعار محوریِ حزب تودهٔ ایران در مورد "لزومِ طردِ رژیم ولایت فقیه"- یعنی برهم زدنِ پیوندهای ارگانیکِ بین نیروهای تشکیل‌دهندهٔ دیکتاتوریِ حاکم که ولی‌فقیه در مرکز آن قرار دارد، و یعنی آن چیزی که در برنامهٔ حزب ما (مصوبِ کنگرهٔ ششم بهمن‌ماه ۱۳۹۱) بر لزوم آن تکید می شود  

​:"جداییِ کاملِ دین از حکومت"- می‌توان پی برد.

حزب تودهٔ ایران تمام نیرو و امکانات خود را در راستای ارتقا و تقویت جنبش زنان و پیوند زدن آن با دیگر نیروهای اجتماعی مخصوصاً جنبش‌های کارگری و دانشجویی به‌کار گرفته است و از دیگر نیروهای سیاسی و اجتماعی مترقی که خواستار "تغییرهای" واقعی برای آزادی زنان‌اند، صمیمانه دعوت به همکاری می‌کند. ما معتقدیم که بر پایهٔ یک برنامهٔ حداقلی که به‌طورِمشخص مسئلهٔ رفع کامل تبعیض‌های نهادینه‌شده (در مورد زنان، خلق‌ها، و اقلیت‌های قومی و مذهبی) را دربر دارد می‌توان و باید در چارچوبِ پلاتفورمی مشترک، از جمله خواستِ "برابری کامل" زنان، با دیکتاتوریِ ولایی به مبارزه برخاست.

نامه مردم

4955f8aa9e01fa49e773ed51dffe70bc-300x201.jpg

در گفتگو با جرس؛

روایت آتنا فرقدیانی از هتک حرمت در زندان اوین

آتنا فرقدانی، نقاش و فعال حقوق کودک است که چندی پیش به خاطر طراحی‌هایش و دیدار با خانواده‌های زندانیان سیاسی و خانواده‌های شهدای سال ۸۸ بازداشت شد.

او دو ماه در بند دو الف سپاه نگهداری شد و طی این مدت تحت فشارهای روحی قرار داشت. علی رغم اتمام بازجویی‌های طاقت فرسای یکماه و نیمه اما از آزادی او ممانعت به عمل آمد، موضوعی که باعث شد آتنا فرقدانی دست به اعتصاب غذا بزند. او بعد از وخامت وضع جسمی‌اش به دستور قاضی صلواتی او با قرار وثیقه بسیار سنگین تا برگزاری دادگاه از زندان آزاد شد.

آتنا فرقدانی که از نخبگان و استعداهای درخشان دانشگاه الزهرا است تنها بخاطر کشیدن طرحی از نمایندگان مجلس از ادامه تحصیل در مقطع کار‌شناسی ارشد منع شد. اگرچه موضوع حذف از دانشگاه ضربه‌ای بزرگ برای او بود اما انگیزه وی از مصاحبه با « جرس » نه برای محرومیت از تحصیل، بلکه به دلیل اتفاقاتی است که در بند دو الف بر زندانیان می‌رود است. او هنوز شب‌ها کابوس دوربین‌های نصب شده در حمام و دستشویی و هتک حرمتش را با خود دارد و در حین مصاحبه بار‌ها نفس‌اش گرفت و با صدای بریده بریده احساسش را شرح می‌داد.

متن کامل گفتگو را بخوانید:

خانم فرقدانی، پیش از اینکه در خصوص بازداشت و بازجویی‌ها صحبت کنید٬ لطفا بفرمایید به چه دلیل حاضر به این مصاحبه شدید؟

برای شرح آنچه در مدت بازداشت بر سرم آمده تردید داشتم اما وقتی با برخی از بزرگان مشورت کردم٬ گفتند اگر این مسائل گفته شود و اطلاع رسانی شود در مورد زندانیان دیگر بیشتر حواسشان را جمع می‌کنند. البته امیدوارم زندانی سیاسی نداشته باشیم اما حالا که داریم حداقل باید با آن‌ها برخورد بد نشود. در واقع می‌خواهم آنچه بر سر من اتفاق افتاد دیگر بر سر هیچ زندانی دیگری نیاید. البته بازجو‌ها می‌گفتند دیدی اینکه می‌گویند شکنجه در زندان است دروغ است، به آنها جواب دادم که درست است٬ از ضرب و شتم و شکنجه جسمی الان برای من خبری نیست اما اینکه الان راحت دارید من را بازجویی می‌کنید و سایه‌ای که من و امثال من امروز در زیر آن نشستیم، به خاطر دستان کسانی مانند «هدی صابر‌»ها و «ستار بهشتی‌»هاست که روزی درختی برایمان کاشتند. اگر آن اتفاقات افشاء نشده بود من الان راحت اینجا نمی‌نشستم که سران کشور را نقد کنم.

کمی به عقب برگردیم و در مورد نحوه بازداشتتان برایمان بگویید؟

من به دلیل آسیب دیدگی دست در بیمارستان بودم. وقتی داشتم با مادرم به خانه برمی‌گشتم٬ جلوی در خانه دیدم یک پژو با شیشه‌های دودی و چند موتور و ماشین ایستاده بودند. البته به دلیل حضور در مراسم شهدا و عکس‌هایی که می‌گرفتیم و روی فیس بوک می‌گذاشتیم بچه‌ها می‌گفتند زیر نظر هستیم و احتمال می‌دادیم که بازداشتمان کنند. خلاصه جلوی در آسانسور چند مرد هیلکی آمدند و گفتند: « خانم فرقدانی شمایید؟ تشریف ببرید بالا»، وقتی پرسیدم شما؟ کارت‌اش را درآورد و از اطلاعات بود. وقتی بالا رفتیم دیدم چند نفر در حال تفتیش خانه هستند یعنی به غیر از آنهایی که پایین بودند دوازده مامور در خانه بودند و تمام خانه را زیر و رو کردند، حتی سقف کاذب‌های بالا را بازرسی می‌کردند مثل اینکه زلزله آمده باشد...‌‌ همان جا هم گفتم با تروریست هم اینطور برخورد نمی‌کنند. خیلی وسائل یعنی کیسه کیسه را از منزل ما بردند کتابهای احمد شاملو، سید مهدی موسوی و گوشی و تبلت را بردند اما تبلت و گوشی را در لیست توقیف نیاوردند و زمانی هم که پدرم رفته بود وسائل را بگیرد چون این‌ها در لیست نبوده، نداده بودند.

خانواده‌ام در تمام مدت بازرسی هیچ چیز نگفتند و به قول ماموران٬ همکاری می‌کردند. در طول مدت بازداشت هم که ملاقات نداشتم خانواده خیلی نگران بودند اما مدام به آن‌ها می‌گفتند دخترتان دو سه روز دیگر خانه است. حتی روزی که داشتند مرا با خود می‌بردند، مادرم قرآن بالا سرم گرفت یکی از ماموران گفت مگر دخترت را دارند جبهه می‌برند، مادرم هم جواب داد این هم خودش یک نوع جبهه هست و یکی دیگر از ماموران گفت دخترتان دوازده شب خانه هست اما همانجا به مادرم گفتم به این حرف‌ها امید نبندد. متاسفانه به دلیل همین وعده‌ها٬ خانواده‌ام سکوت کردند.

بعد از تفتیش منزل‌‌٬ همان زمان بازداشتتان کردند؟

بله، سوار ماشینم کردند و بعد از چند دقیقه یک چشم بند به چشمم زدند وقتی سرم را بالا کردم از زیر چشم بند نگاه کردم پل مربوط به اوین را دیدم و کمی خیالم راحت شد که حداقل من را اوین می‌برند، بعد از چند روز متوجه شدم که در بند دو الف نگهداری می‌شوم.

بازجویی‌ها به چه شکلی بود؟

روزی ۹ ساعت بازجویی داشتم، یعنی از ۹ صبح تا ۲ بعداز ظهر بازجویی می‌شدم و ساعت ۲ تا ۳ ناهار می‌دادند. دوباره از ساعت۳بعدازظهر تا ۷ و ۸ شب بازجویی می‌شدم، حتی روزهای جمعه هم این بازجویی‌ها ادامه داشت و بازجو می‌گفت که او از زن و بچه‌اش می‌زند و برای بازجویی می‌آید! من هم می‌گفتم کارتان هست و پولش را می‌گیرید. خلاصه یکماه و نیم به همین شکل بازجویی‌های سخت ادامه داشت.

بازجویی‌ها حول چه موضوعاتی بود؟

اول از صفحه‌ی فیس‌بوکم شروع کردند و اولین برگه‌ای که جلو من گذاشتند طرحی بود که از نمایندگان مجلس کشیده بودم. بعد در مورد نمایشگاهی که برگزار کردم و آمار شرکت کنندگان می‌پرسیدند. موضوعی هم که خیلی برایشان اهمیت داشت این بود که چرا این همه با خانواده شهدای ۸۸ و زندانیان سیاسی از جمله بهائیان ارتباط دارم و هر مراسمی که بعد از حوادث ۸۸ شرکت کرده بودم را می‌گفتند و می‌پرسیدند «قبل، حین و بعد» مراسم را توضیح بدهم یا حتی از مراسم تولد شهید «مصطفی کریم بیگی» می‌پرسیدند و همچنین می‌گفتند با سازمان مجاهدین خلق ارتباط دارم در صورتی‌که هیچ ارتباطی با سازمان مجاهدین خلق نداشتیم و اصلا قبولشان نداشتیم و اگر هم اعتراض به اعدام می‌کردیم و یک‌سری دیوارنویسی در این زمینه داشتیم به خود اعدام اعتراض داشتیم. در مورد محتوای نقاشی‌هایم می‌پرسیدند. حتی یکی از آن‌ها را در صفحه فیس بوکم هم گذاشته بودم و وزارت ارشاد هم خریده بود اما می‌گفتند در این طرح توهین به حجاب شده است در حالی که وزارت ارشاد آن را خریده بود.

در مورد فعالیت‌هایی که مربوط به حقوق کودکان کار بود حساسیتی نداشتند؟

اتفاقا همین فعالیت را مثبت می‌دانستند و می‌گفتند چرا فقط به‌‌ همان فعالیت‌ها ادامه نمی‌دهم اما در اخباری که بعد از بازداشت منتشر شده به عنوان فعال حقوق کودک زده شد و برای همین من در صفحه فیس بوکم نوشتم که مردم از فعالیت در مورد حقوق کودکان نترسند و فکر نکنند اگر فعالیتی در این زمینه انجام دهند بازداشت می‌شوند.

یعنی فعالیتی در مورد کودکان کار نداشتید؟

چرا، اما اتهام من آن نبود. ما با بچه‌ها در پارک قرار می‌گذاشتیم و علاوه بر اینکه قرار می‌گذاشتیم از چه خانواده‌هایی دیدار کنیم، یکسری از کودکان کار را هم جمع می‌کردیم و آن‌ها نقاشی می‌کشیدند و قرار بود آن نقاشی‌ها را به نفع خود کودکان کار بفروشیم که متاسفانه با دستگیری ما همه چیز بهم خورد.

بعد از اتمام بازجویی چه اتفاقی افتاد و چرا دست به اعتصاب غذا زدید؟

بعد از بازجویی قرار بود من را در زندان نگه دارند که به همین دلیل اعتصاب غذا کردم. یعنی زمانی که پرونده‌ام داشت به دادگاه می‌رفت٬ برگه‌ای را که در آن اتهاماتم را زده بودند و گفتند آخرین دفاعیاتم را بنویسم٬ دیدم در برگه نوشته شده «لازم بذکر است که فرقدانی تا زمان برگزاری دادگاه در بند دو الف سپاه پاسداران نگهداری شود» که وقتی این جمله را دیدم حالم خیلی بد شد و خود آقای خورشیدی بازجو گفت قرار نبود برگه را بالا بزنی و بخوانی. قرار بود فقط برگه رویی را ببینی. در واقع متوجه شدم بعد از پایان تحقیقات به قول خودشان ملاقات با خانواده هم ندارم و حتی قرار نیست من را با قرار وثیقه آزاد کنند یا حداقل به بند عمومی بفرستند. به همین دلیل اعتصاب غذا کردم.

در تمام این دو ماه در سلول انفرادی بودید؟

پنج روز اول در انفرادی بودم. بعد هم سلولی غنچه قوامی شدم و دقیقا روز دادگاه غنچه، اعتصاب غذای خشک خود را شروع کردم (قبلش با غنچه در اعتصاب غذای‌ تر بودیم).‌‌ همان روز قبل از اینکه غنچه از دادگاه برگردد٬ آمدند و گفتند وسایلت را جمع کن و من را به سلول انفرادی در‌‌ همان بند بردند.

موضوعی که در مدت بازداشت خیلی رنجتان داد و‌‌ همان انگیزه‌ای شد تا مصاحبه کنید٬ چه بود؟

زمانی‌ که در سلول بودم٬ لیوان کاغذی‌هایی که در آن شیر بود را باز می‌کردم و پلاستیک روی آن را می‌کندم و شروع می‌کردم به نقاشی کشیدن.. یکبار یکی از خانم‌ها که اتفاقا خانم خوبی هم بود خیلی محترمانه نقاشی‌ها را از من گرفت اما بعد از آن دیگر لیوان کاغذی به من ندادند.

سلول انفرادی دستشویی نداشت و برای رفتن به دستشویی کاغذ زیر در می‌گذاشتیم (حالا بماند که ساعت‌ها می‌گذشت و کسی برای بردن من و غنچه به دستشویی نمی‌آمد و ما مجبور بودیم بر روی شکم بخوابیم تا خودمان را نگه داریم). خلاصه در انفرادی که بودم٬ کاغذ گذاشتم تا آمدند من را بردند دستشویی، هم داخل حمام و هم داخل دستشویی دوربین بود و وقتی می‌پرسیدیم این دوربین‌ها چیست٬ می‌گفتند این‌ها کار نمی‌کند. آن روز در سطل آشغال دستشویی دو تا لیوان یکبار مصرف کاغذی دیدم. آن‌ها را برداشتم و زیر لباسم گذاشتم وقتی من را سلولم می‌بردند، یکدفعه دیدم پچ پچ چند تا از مامورا می‌آید که دوربین را عقب و جلو بزن و این لیوان‌ها را برای چه می‌خواهد. تازه متوجه شدم که دوربین‌های دستشویی و حمام کار می‌کند و از آن موقع که متوجه این موضوع شدم به شدت حال روحی‌ام بهم ریخت و هنوز هم کابوس می‌بینم.

بعد که داخل سلول‌ام شدم یک دفعه یکی از خانم‌ها چنان وحشیانه در آهنی سلول را باز کرد و گفت لباس‌هایت را بکن. من هم گفتم درست نیست لباس‌هایم را بکنم که شروع کرد به فریاد زدن... من هم لیوان کاغذی‌ها را از لباسم در آوردم و انداختم زمین و گفتم همین‌ها را می‌خواستید بیایید اما دوباره داد زد لباس‌هایت را بکن؛ تا اینکه یکی دیگر از مامورا آمد و با خشونت من را کنج سلول کردند و دو تا دستم را گرفتند و من هم داد زدم نکنید اما یکی از خانم‌ها دستش را آورد و گذاشت جلوی دهنم و گفت ساکت شو سلولهای پایین مرد هست و صدایت را می‌شنوند، اگر ساکت نشوی چنان می‌زنم توی دهانت که دهانت پر خون شود که بعد‌ها غنچه می‌گفت صدایم را می‌شنیده و به در می‌کوبیده و فکر می‌کرده به دلیل اعتصاب غذا حالم بد شده و به زور می‌خواهند به من سرم بزنند.

بعد یکی از خانم‌ها دست‌هایم را محکم کوبید به دیوار پشت سرم (که استخوان دستم خیلی ورم کرد و تا مدت‌ها درد داشتم) و دو نفر از ماموران خانم به زور لباس بالا تنه‌ام را کامل درآوردند و به حدی وحشیانه این کار را می‌کردند که جای چنگشان تا مدت‌ها روی بدنم مانده بود و به زور و بد‌ترین فحش‌ها را که نمی‌توانم بر زبان بیاورم نثارم کردند و لباس پایین تنه‌ام را هم کامل پایین کشیدند... حتی تکرار و یاد آن لحظات تمام بدنم را به لرزه در می‌آورد خیلی لحظه بدی بود. کاملا بهم ریختم. تمام هدفم از این مصاحبه این است که شاید شرح این ماجرا باعث شود دیگر چنین بلایی را بر سر کسی نیاورند. هنوز شب‌ها کابوس می‌بینم که دستشویی دارم اما در تمام دستشویی‌ها باز است و همه دارند نگاه می‌کنند و نمی‌توانم دستشویی برم و از وحشت از خواب می‌پرم یا اینکه خواب می‌بینم که نقاشی‌هایم را به زور می‌خواهند از من بگیرند. کابوس آن روز‌ها هنوز با من است.

فردای آن روز دو تا از ماموران که خانمهای خیلی خوبی بودند من را بخاطر دستم که روز قبلش دو مامور با شدت به دیوار کوبیده بودند به بهداری بردند. دکتر هم دارو داد اما به خاطر اعتصاب غذا حاضر نشدم قرص بخورم و درد را تحمل کردم و شرطم برای شکستن اعتصاب غذا این بود که تا زمان برگزاری دادگاه با وثیقه آزاد شوم و خانواده‌ام را ببینم.

در مدت بازداشت ملاقاتی هم با خانواده داشتید؟

در مدت یکماه و نیم بازجویی هیچ ملاقاتی نبود و بعد از اتمام بازجویی هم باز خبری نبود. وقتی اعتصاب غذا بودم گفتند اعتصابت را بشکن می‌خواهیم ملاقات بدهیم و خانواده‌ات تو را اینطور نبینند و وقتی چیزی برای خوردن برایت می‌آورند بخور؛ تا اینکه دو روز قبل از اینکه آزادم کنند یک ملاقات دادند که متاسفانه آقای صلواتی گفته بود که در ملاقات خود بازجو باید باشد وگرنه اجازه ملاقات نمی‌دهد. دو روز بعد هم با وثیقه سنگین آزادم کردند.

با توجه به اینکه در برگه نوشته بودند تا برگزاری دادگاه در بند دو الف نگه‌ات دارند٬ چطور شد که آزاد شدید؟

وقتی اعتصاب غذا کرده بودم به شدت لاغر و ضعیف شده بودم و داشتم هوشیاری‌ام را از دست می‌دادم و زندانبانان ترسیده بودند. حتی من را دوباره به سلول غنچه فرستادند تا اگر اتفاقی برایم افتاد او خبرشان کند اینکه یکروز آمدند من را با‌‌ همان دمپایی و وضعیتی که بودم سوار ماشین کردند و در تمام مدت چشم بند به چشمم بود.

من را بردند در یک ساختمانی که بعد متوجه شدم دادگاه انقلاب است و بعد من را به اتاقی بردند که قاضی صلواتی در آن بود و متوجه شدم قاضی پرونده اوست. خود صلواتی وقتی حال و روزم را دید٬ پرسید «چرا این شکلی شدی؟» و گفت با وثیقه می‌خواهیم آزادت کنیم اما دوباره برای دادگاه بر می‌گردی. در آن جلسه قاضی صلواتی گفت:« درست است که برای کسانی که معلوم نیست چه اتفاقی برایشان افتاده به این روز بیفتی مثل ندا آقا سلطان؟ ندا را انگلیسی‌ها کشتند و رسانه‌های خارج کشور طوری روی مخ شما کار کردند که حالا فکر می‌کنید کار دولت و نظامتان بوده است. ارزش داشت که خودت را بخاطر چهارتا فتنه گر که معلوم نیست چه کسانی آن‌ها را کشتند به این روز بیاندازی؟» این را که گفت نتوانستم حرفم را نزنم و گفتم: « فتنه گر نه، شهدای سال ۸۸» گفت: «فتنه گران انتخاباتی.» دوباره جواب دادم: « اسمشان شهدای سال ۸۸ هست نه فتنه گر» بعد گفت: « می‌دانی در اتهاماتت توهین به مقدسات آمده و حالا داری این طور بلبل زبانی می‌کنی؟» من هم که برگه اتهامات را دیده بودم٬ گفتم: «توهین به مقدسات در اتهاماتم نبود مگر اینکه انتقاد به آقای خامنه‌ای و سپاه از نظر شما توهین به مقدسات باشد» یکدفعه قاضی صلواتی عصبانی شد و گفت: « کاری نکن اینقدر اینجا نگهت دارم که علف زیر پات سبز بشه. دارم احترام موی سفید پدر و مادرت را نگه می‌دارم. مخت را شستشو داده‌اند.» البته به دلیل همین جواب دادنم اینقدر عصبانی شد و مبلغ وثیقه را بالا بردند.

وثیقه اول ۶۰۰ میلیون تومان بود که اصلا خودم جا خوردم که چرا پدر و مادرم قبول کردند این وثیقه را بدهند مگر من تروریست بودم یا فرار می‌خواستم فرار کنم که نیاز به وثیقه به این سنگینی باشد بعد هم که بهانه آوردند که سند خانه را زیاد حساب کردید و در کل مبلغ وثیقه شد یک میلیارد و سیصد میلیون تومان. هنوز برایم سوال است که مگر جرم من چه بوده که باید چنین وثیقه سنگینی بگذارند.

چه اتهاماتی در پرونده آورده شده بود؟

تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت کشور، تجمع و تبانی با افراد ضدانقلاب و فرقه ضاله، توهین به نمایندگان مجلس از طریق مهارت نقاشی و توهین به مقام معظم رهبری و سپاه پاسداران و سه قوه٬ در حین بازجویی به اتهاماتم اضافه شد. در دفاعیه هم نوشتم که آیا دیدار از خانواده‌های زندانیان سیاسی و خانواده شهدا که پرونده‌هایشان باید پیگیری می‌شد اما نشد، اقدام علیه امنیت ملی است؟! به خود بازجو‌ها هم که مدام می‌گفتند شما از خط قرمز‌ها عبور کردید٬ گفتم اگر خط قرمزهای شما همدردی با خانواده شهدا سال ۸۸ و عاشورا و به خصوص ستار بهشتی است و جزء اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام محسوب می‌شود٬ پس خط قرمز‌هایتان دیگر تبدیل به خط سبز شده است.

علت بازداشتتان چه بود؟

در واقع من با تعدادی از دوستان آتنا دایمی، امید علی‌شناس، اسو رستمی، علی نوری به دیدن خانواده‌های سال ۸۸ و زندانیان سیاسی و خانواده ستار بهشتی می‌رفتیم. در جلوی زندان اوین هم یکسری تجمعات اعتراضی بود که خانم نرگس محمدی را خواسته بودند که حکم ۶ سال به او بدهند و من در آن جمع بودم. البته این گونه فعالیت‌ها را داشتم علاوه بر اینکه در صفحه فیس بوکم نقاشی‌های خود را می‌گذاشتم و آقای خامنه‌ای و سپاه را نقد می‌کردم که البته به عنوان حق هر شهروندی این نقد‌ها را می‌کردم و هیچگاه انتقاداتم همراه با توهین نبود و خیلی محترمانه بود.

این نقد‌ها بیشتر حول چه موضوعاتی بود؟

به دلیل مشکلات اقتصادی که مردم کشورم با آن دست به گریبان بودند و این‌ها ناراحتم می‌کرد و به عنوان یک شهروند نمی‌توانستم نسبت به این مسائل بی‌تفاوت باشم.

در مورد نمایشگاه نقاشی هم که برگزار می‌کردید حساسیتی وجود داشت؟

یک نمایشگاه نقاشی برگزار کردم که خیلی از فعالان سیاسی و خانواده‌های شهدای سال ۸۸ و از خانواده‌های بهائیان بودند و زهرا موسوی دختر آقای میر حسین موسوی هم حضور داشتند و شرکت کنندگان از وضعیت پدرشان پرسیدند و ایشان هم در مورد شرایط پدر و مادرشان می‌گفتند که حاشیه‌هایی ایجاد شد. همین موضوع را به عنوان یکی از اتهامات «تجمع و تبانی با افراد ضد انقلاب فرقه ضاله» برایم در نظر گرفتند که وقتی پرسیدم ما فرقه ضاله نداریم گفتند منظور‌‌ همان بهایی‌هاست که آنجا آمدند.

گویا در مورد نقاشی‌هایتان هم خیلی مورد بازجویی قرار گرفتید؟

بله، کاریکاتور یکسری از نمایندگان مجلس را که با ذغال کشیده بودم و هم زمان با تصویب قانون وازکتومی و توبکتومی ممنوع، آن را در صفحه فیسبوکم گذاشتم. اولین برگه‌ای که در بازجویی‌هایم، پیش رویم گذاشتند همین بود و همین طراحی یکی از دلایل ممنوعیتم برای ادامه تحصیل در مقطع کار‌شناسی ارشد «رشته‌ نقاشی» دانشگاه الزهرا شد. اتهام توهین به نمایندگان مجلس شورای اسلامی از طریق مهارت نقاشی و نشر آن در فضای مجازی هم یکی از اتهاماتم شد. در طول بازجویی تمام نقاشی‌های من را جلویم می‌گذاشتند و می‌پرسیدند منظورت از این نقاشی چه بوده و این نماد چیست؟

نقاشی و طرح‌هایتان سیاسی بود یا اجتماعی؟

بیشتر نقاشی‌هایم سیاسی بود یعنی در بیشتر طرح‌ها سر خروسی است که بدن ندارد و چشم‌هایشان باز است. یکی از نقاشی‌ها که خیلی روی آن حساس بودند دیواری بود که بالای آن آسمان بود و روی دیوار اعلامیه زده شده بود و روی اعلامیه سر یک خروس بود که پایین آن نوشته بودم خروسی بنام سحر ناپدید گشته است از یابنده تقاضا می‌شود آن را به مردم تحویل دهد. درباره این طرح زیاد بازجویی شدم و نوشتم که منظورم از سحر٬ بیداری است و خروسی که در کار‌هایم استفاده می‌کنم که سرش از بدنش جدا شده در حقیقت نماد بیداری است و با وجود اینکه سرش از بدنش جدا شده اما همچنان زنده و بیدار است. یکی از کارهای دیگرم هم به کار بردن اعداد در نقاشی بود و در بازجویی‌ها می‌گفتند منظورت از این اعداد ۲۴۵، ۲۴۹، ۲۵۶ و... چیست؟ گفتم: « واقعا یادتان نمی‌آید؟ این‌ها شماره‌هایی در بهشت زهرا و نماد شهدای سال ۸۸ هستند که در آنجا دفن شده‌اند.»

به دلیل همین نقاشی از ادامه تحصیل منع شدید؟ در این مورد بیشتر توضیح می‌دهید؟

بعد از این که به دانشگاه رفتم٬ خانم خزعلی رئیس دانشگاه الزهرا گفتند: « با این کاری که کردید پای خود را فرا‌تر از قانون گذاشتید و گفتند بیشتر تحقیق می‌کنند٬ بعد که متوجه شدند فعال هستم گفتند انشالله در سالهای بعد در جاهای دیگر ببینمتان! یعنی در واقع دیگر ادامه تحصیل برایم تمام شده است.»

وقتی فهمیدید که دیگر نمی‌توانید تحصیلتان را ادامه دهید چه احساسی پیدا کردید؟

موضوعی که بیشتر از همه من را رنج می‌دهد این است که با معدل کل ۱۹.۷۸ رتبه بر‌تر کل دانشگاه الزهرا به عنوان استعداد درخشان و نخبه شناخته شدم و متاسفانه نگذاشتند در مقطع کار‌شناسی ارشد ادامه تحصیل بدهم و از دانشگاه حذف شدم. یعنی وقتی لیسانسم را گرفتم برای ادامه تحصیل در فوق لیسانس با شرط معدل به عنوان استعداد درخشان معرفی و قبول شدم. از دانشگاه تماس گرفتند که برای ثبت نام بروم اما چون در آن زمان در زندان بودم و خواهرم قضیه را گفته بود که به چه علت برای ثبت نام نمی‌توانم بروم٬ خانم خزعلی موضوع را فهمید و دانشگاه از ثبت نام من صرف نظر کردند.

بعد از آزادی دیداری با آقای مطهری داشتید؟

بله، اول با دفتر ایشان تماس گرفتم و اگر نمی‌گفتم هم سلولی غنچه قوامی بودم ملاقات نمی‌دادند. چون مادر غنچه در ملاقات با آقای مطهری گفته بودند که چرا باید در دستشویی و حمام دوربین باشد و ماجرای من را تعریف کرده بودند که به دلیل چند تا نقاشی هتک حرمت کرده بودند. خلاصه در ملاقات با آقای مطهری همه اتفاقات را گفتم و پرسیدند انتظارتان چیست؟ گفتم: « تمام این‌ها را می‌گویم که دیگر چنین اتفاقی در زندان نیفتد و اینگونه بازرسی بدنی نکنند.» ایشان هم گفتند: « یک نامه‌ای روی این نامه که زده‌ای می‌زنم و به رئیس قوه قضاییه منتقل می‌کنند اما اینکه چه کاری انجام دهند را نمی‌دانم. من فقط تا این حد که این نامه را برایشان بزنم می‌توانم اقدام کنم. »

برای دیگر مراجع قانونی هم نامه شکایت فرستادید؟

بله، اما متاسفانه متوجه شدم نامه‌ها قبل از اینکه به مقصد برسد به دست بازجویم رسیده است. دیروز بازجویم تلفن زد و گفت: « این نامه‌ها را چرا نوشتی؟ ما که گفتیم کنترل می‌کنیم و برخورد می‌کنیم و خط به خط نامه‌ها را خواندند.» پرسیدم:

« این نامه‌ها دست شما چکار می‌کند؟» گفت: « خانم فرقدانی شما مثل اینکه مجموعه ما را خیلی دستکم گرفتید!»

به کدام مراجع نامه را فرستاده بودید؟

ریاست کل دادگستری، معاونت زنان در ریاست جمهوری، دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور، اداره کل زندانهای استان، رئیس کل زندان اوین، دبیرخانه تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی و رهبری و ریاست جمهوری. این نامه‌ها را پست کردم اما دیروز متوجه شدم هنوز به دست آن‌ها نرسیده و در دست بازجو است.

با توجه به تمام این اتفاقات و همچنین محرومیت از ادامه تحصیل چه انتظاری از دولت دارید؟

من هیچ انتظاری از دولت ندارم زیرا فکر می‌کنم سه قوه تا زمانی که دستور از بالا می‌رسد کاری نمی‌توانند انجام دهند و در حقیقت تنها امیدم به خداست و از مردم می‌خواهم در برابر ظلمی که به آن‌ها می‌شود سکوت نکنند و حق خود را بگیرند. متاسفانه در قبال سکوتی که می‌شود افرادی که حرف می‌زنند بازداشت می‌شوند حکم زندان و اعدام می‌گیرند.

جرس

3ee5b5aa566ed598e4b492412b9ebac1-300x169.jpg

نرگس محمدی؛ رفتار حکومت درباره اسیدپاشی سوال‌برانگیز است

جرس: پس از وقوع چندین مورد اسیدپاشی به صورت و بدن تعدادی از دختران و زنان در شهر اصفهان، بامداد روز چهارشنبه سی‌ام مهرماه سال جاری، تجمعاتی در اعتراض به ناامن بودن فضای شهری و وقوع اسیدپاشی به زنان، مقابل مجلس شورای اسلامی و دادگستری اصفهان برگزار شد.

برپایه گزارش‌های منتشرشده، نیروهای انتظامی، تعدادی از مردان حاضر در تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. در آخرین خبرهای مربوط به این تجمع، آریا جعفری، عکاس و مسئول سرویس عکس ایسنا در اصفهان به دلیل پوشش تصویری تجمع مردم علیه اسیدپاشی و مهدیه گلرو، دانشجوی محروم از تحصیل و فعال حقوق زنان، یکی از شرکت کنندگان در تجمع تهران از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند. به منظور بررسی و واکاوی مساله اسیدپاشی اخیر در شهر اصفهان با نرگس محمدی، فعال حقوق زنان که در تجمع معترضان به اسیدپاشی‌های اخیر، مقابل مجلس شورای اسلامی شرکت کرده بود گفتگویی انجام داده‌ایم که در پی می‌آید:

خانم محمدی، برخی از مسئولان حکومتی انگیزه اسیدپاشی‌های اخیر در شهر اصفهان را «شخصی» اعلام کرده و پیوند آن به «امر به معروف و نهی از منکر» را کار «ضدانقلاب» دانسته‌اند. از جمله خانم الهام امین‌زاده، معاون حقوقی حسن روحانی که علت اسیدپاشی‌های اخیر را «انگیزه‌های شخصی» عنوان کرده است. تحلیل شما دراین باره چیست؟

در رابطه با این ادعا‌ها باید گفت که انقدر این ادعا‌ها پرتناقض و متفاوت هستند که برای افکار عمومی نیز ایجاد سوال کرده‌اند. فرضیه‌هایی که تا به حال مطرح شده‌اند یا عوامل و انگیزه‌ها را شخصی عنوان کرده‌اند یا عوامل صهیونیستی را دخیل دانسته‌اند که هیچ کدام از این‌ها در یک چارچوب نمی‌گنجند. این آرا و نظرات متفاوت باید در یک پرونده مورد بررسی قرار بگیرد بعد از بررسی پرونده می‌توان نسبت به عوامل وقوع این اتفاقات اظهار نظر کرد. ببینید، مساله نخست در رابطه با این حوادث، وقوع خشونت در جامعه ایران است که امری بسیار مهم است. نکته مهم دوم در این جریان، زنان هستند، یک ماه از حادثه اسیدپاشی در کلان شهر اصفهان می‌گذرد، در عرض این مدت، هشت زن قربانی اسیدپاشی شدند، تمامی هشت مورد قربانی در اصفهان زن بودند نه مرد و نه بچه، همین اطلاعات نشان دهنده خشونت بارز علیه زنان است. نکته دیگری که باید در این رویداد مورد توجه قرار دهیم این است که تمامی این هشت زنی که قربانی اسیدپاشی شدند جوان هستند و احتمالاً از فعالان اجتماعی و اقتصادی بوده‌اند که در اتومبیل بوده‌اند و احتمالاً برای رفتن به محل کار، رانندگی می‌کرده‌اند، زن خانه دار نبوده‌اند چون زنان خانه دار در آن ساعت، هفت تا هفت و نیم صبح در خانه هستند. درهر صورت باید گفت که این خشونت، به زنانی از طبقه متوسط وارد شده است. این درحالی است که در خبرگزاری‌ها و رسانه‌های داخلی به نقل از سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی نوشته شده که «هفت هشت زن، مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفته‌اند» این نوع بیان نامناسب، انگار برای شمارش نخود و لوبیا به کار می‌رود، در حالی که این‌ها انسان هستند، بین هشت انسان و هفت انسان، فاصله وجود دارد، نمی‌توان با چنین ادبیاتی با این مساله مواجه شد. آمار که یکی از اطلاعات اولیه است و نیازی به اجماع نظر ندارد، اما آمار مربوط به اسیدپاشی‌های اخیر در رسانه‌ها مورد اختلاف است. در یک جا نوشته‌اند دو نفر، در جایی دیگر هشت نفر، حتی برخی از خبرگزاری‌های و مطبوعات تا ۱۳ نفر قربانی هم ذکر کرده‌اند. ببینید، در مورد فرضیه می‌توان گمانه زنی کرد اما در مورد آمار باید گفت که آمار و اطلاعات مقدماتی، مساله پیچیده‌ای نیست، با یک تماس با بخش سوانح سوختگی بیمارستان، می‌توان به آمارهای مربوطه دسترسی پیدا کرد. وقتی اینجا آمار متناقض است تردید ایجاد می‌شود. حالا امیدواریم با حضور تعدادی از نمایندگان مجلس برای رسیدگی به این مساله در اصفهان، بتوانیم به اطلاعات موثقی دست پیدا کنیم.

نتایج بررسی‌ها از زنجیره‌ای و سریالی بودن این اسیدپاشی‌ها حکایت می‌کند، ارزیابی شما دراین زمینه چیست؟

برپایه گزارش اولین اطلاعات ارائه شده در رسانه‌های ایران، حتی اسیدهای مورد استفاده در این اسیدپاشی‌ها که مورد آزمایش قرار گرفته‌اند از یک نوع بوده‌اند. همه این هشت مورد اسیدپاشی بین ساعت هفت تا هفت و نیم صبح رخ داده‌اند. بنابراین، با توجه به این داده‌های پراکنده می‌توان نتیجه گرفت که این اسیدپاشی‌ها سریالی و زنجیره‌ای هستند و به صورت موردی اتفاق نیفتاده‌اند، همه هشت مورد اسیدپاشی در یک بازه زمانی و در طول یک ماه و اندی رخ داده‌اند.

از دیدگاه شما چرا تجمع اخیر مردم در اصفهان و تهران با برخورد و واکنش تند مسئولان حکومتی از جمله آیت الله لاریجانی، رئیس قوه قضائیه روبروه بوده است؟ آنجا که او در سخنانی به رسانه‌های داخلی برای پوشش رسانه‌ای اسیدپاشی‌ها حمله کرد و از سوی دیگر می‌بینیم که عکاس ایسنا در اصفهان و مهدیه گلرو یکی از این معترضان حاضر در همین تجمع بازداشت می‌شوند.

ببینید مهدیه گلرو که از جمله شرکت کنندگان در تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی بوده و صرفاً برای اعتراض به اسیدپاشی در این تجمع شرکت کرده بود ظهر یکشنبه بازداشت شد که ما در حال پیگیری پیگیری قضایی این مساله هستیم. به نظر می‌رسد که این نوع برخورد با مساله اسیدپاشی در افکار عمومی سوال برانگیز است. چطور می‌شود بیش از یک ماه از وقوع هشت مورد اسیدپاشی سپری شود اما با این وجود، با سرعت و جدیت، این مساله از سوی مسئولان ذی ربط پیگیری نمی‌شود. از سوی دیگر می‌بینیم که به جای پیگیری بازداشت مسببان این حادثه با معترضان برخورد صورت می‌گیرد آن هم با یک ادبیات تند. به نظر من بازتاب این برخورد‌ها و بازداشت‌های صورت گرفته در بین افکار عمومی اصلاً به نفع حکومت نخواهد بود. اگر دولت بتواند این خشونت را کنترل کند به نفع خودش هم عمل خواهد کرد انتظار عمومی از حکومت، برخورد با عوامل اسیدپاشی است در حالی که با معترضین برخورد می‌شود. به نظر من در افکار عمومی سوال ایجاد می‌کند. واقعیت این است که تحلیل‌هایی در خبرگزاری‌های تندرو داخلی منتشر شده که سعی می‌کنند در افکار عمومی انحراف ایجاد کنند، به جای تمرکز در موضوع اسیدپاشی و عوامل آن، در افکار عمومی انحراف ایجاد می‌کنند و تلاش می‌کنند ثابت کنند که این مساله نتیجه یک پروژه صهیونیستی است یا به نوعی وابستگی ایجاد می‌کنند بین معترضین و این جریانات. البته خوشبختانه سطح آگاهی عمومی در جامعه ایران بالا رفته و همه می‌دانند که برگزاری تجمع در شهر‌ها برای اعتراض به چنین حرکت‌های خشونت آمیزی، جزو حقوق انسانی همه شهروندان است و اجرای چنین پروژه‌ها و ارائه چنین تحلیل‌هایی به هیچ عنوان پاسخگو و به نفع حکومت هم نخواهد بود.

بنابراین می‌توان گفت که این تجمع و حرکت مدنی توجه افکار عمومی از یک سو و نیز تمرکز مسئولان نسبت به این مساله را دوچندان کرده است ؟

واقعیت این است که معترضان در مقابل مجلس شورای اسلامی و دادگستری اصفهان تجمع کردند٬ این یک حرکت مردمی بود، به نظر من در ایران، افکار عمومی به خاطر وقوع این حوادث در اصفهان بسیار جریحه دار شده است. وجدان عموم مردم ایران به خاطر این مساله خدشه دار شده است. معتقدم، تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی، یک حرکت مردمی بود برای همدلی و همراهی با قربانیان خشونت، حرکتی که می‌خواست اعلام کند مردم ما با خشونت و چنین رفتارهایی موافق نیستند. برای نمونه به یکی از شعارهای شعاردهندگان در مقابل مجلس شورای اسلامی اشاره می‌کنم که «اسیدپاشی جنایت، قانونگذارحمایت» آیا از این شعار، بوی توطئه به مشام می‌رسد؟ آیا ما جلوی سفارتخانه‌ای تجمع کرده بودیم؟ در مقابل مجلس شورای اسلامی ایستادیم که یکی از ارکان نظام جمهوری اسلامی است و اساساً چنین اعتراضاتی در مقابل مجلس همواره برگزار می‌شود. ‌‌‌ همان روز هم، عده‌ای کارگر برای دریافت مطالبات خود در گوشه دیگری از صحن مقابل مجلس ایستاده بودند. معمولاً در روزهای اداری، عده‌ای از اقشار کارگر یا از اصناف معلمان در مقابل مجلس می‌ایستند و مطالبات خود را پیگیری می‌کنند و این مورد عجیبی نیست. به جای برخورد با یک جمع دویست نفره معترض به اسیدپاشی، قانونگذاران به دنبال حمایت از قربانیان و پیگیری بازداشت عوامل این جریان باشند، به نظر من، برگزاری دو تجمع در تهران و اصفهان یک حرکت کاملاً مردمی و خودجوش بود. ما در میان آن‌ها بودیم. این اتفاق، در بین افکار عمومی هم بسیار موثر بود نه تنها در ایران بلکه در تمام جهان این اعتراض موثر بود، چرا که جامعه ایران نظیر عراق یا افغانستان نیست، دارای یک جامعه مدنی است البته به دلیل وجود برخی مشکلات نظیر عدم سازمان یافتگی هنوز به ایده آل‌های خود دست نیافته اما در مجموع باید گفت فعالان مدنی و مردم ایران در دوره‌های مختلف نشان داده‌اند که با خشونت سازگار نبوده‌اند و در این حرکت، مردم هم اعتراض خود را نسبت به این حوادث بیان کردند که این اعتراض در افکار عمومی داخل و جهان تاثیر بسیاری از خود برجای گذاشته است.

جرس

k74kkbojf371zsc7vjm2222.jpg

این زنان به خاک سیاه نشسته‌اند!

حادثه اسیدپاشی به تنی چند از زنان بی‌دفاع اصفهان، درحالی توجه عموم و رسانه‌ها را به خود جلب کرد که این حادثه نه اولین اسیدپاشی در جامعه بوده و نه آخرین آن خواهد بود؛ آخرین نخواهد بود چرا که از شواهد و قرائن پیداست که سوزاندن و متلاشی کردن چشم و چهره شهروندان، ظاهرا و به دلیل عدم برخورد قاطع با مجرمان این نوع جرایم، چه از سوی قربانیان و چه از سوی مجریان قانون، عرصه بی‌صاحب تصور شده است!

به گزارش ایسنا ، این نوع حوادث با وجود تکرار، هرگز از مدار ذهن مخاطبان و محور توجه آنها خارج نخواهد شد؛ چرا که امنیت و مهم‌تر از آن «احساس امنیت»، باارزش‌ترین کالایی است که هم از سوی دین اسلام مجازاتی سخت برای مخلان امنیت و آسایش جامعه تدبیر شده است و هم مردمان یک جامعه، امنیت را از نان شب‌شان واجب‌تر می‌دانند.

با وجود تلاش پلیس برای دستگیری مجرمان و ربودن خواب از دید آنانی که در کمین امنیت به طرق گوناگون نشسته‌اند و با اذعان به این که چنین جرایمی در هر جامعه‌ای احتمال وقوع دارند، حادثه اسیدپاشی به زنان در اصفهان را البته باید از منظری مهم نگریست و خواستار پاسخگویی به افکار عمومی شد.

فرد یا افرادی با همدستی یکدیگر با انگیزه‌ای که هنوز نامشخص است و خبری از اطلاع‌رسانی دقیق در این باره نیست و تنها شایعاتی در شبکه‌های اجتماعی مبنی بر برخورد راکبان موتورسیکلت با بدحجاب‌ها مطرح بوده است، به چهره تعدادی از زنان اسید می‌پاشند؛ زنانی که نقش مادری در یک خانواده را هم داشته‌اند و بدین ترتیب به خاک سیاه نشسته‌اند! نه فقط زنان که فرزندان، پدران، برادران و همسران آنها از وقوع اولین حادثه که نزدیک به یک ماه پیش خبر آن در شبکه‌های اجتماعی چرخید و تایید مقامات انتظامی را هم به دنبال داشت، تا کنون بار این درد تلخ و سنگین را به دوش می‌کشند.

این حادثه از آن رو با شایعات نیز همراه بوده که بر خلاف حوادث پیشین که مجرمان با انگیزه‌های شخصی و به دنبال یک خصومت با قربانیان اقدام به این جرم کرده‌اند، دارای قربانیانی چند است که سلسله‌وار هدف اسیدپاشی مجرمان قرار گرفته‌اند.

با این وصف برای اقناع افکار عمومی انتظار می‌رود که مسوولان و بویژه پلیس تنها به اعلام سربسته کشف سرنخ‌هایی از ماجرا بدون هیچ توضیح بیشتر و اطمینان‌بخشی به شهروندان اصفهان بسنده نکند! اولا سرعت لازم را برای دستگیری مجرمان این جنایت فراموش‌ناشدنی به کار گیرند و ثانیا دستگاه‌های مسوول و بویژه مجلس به عنوان قانون‌گذار و قوه قضاییه تدابیری اتخاذ کنند تا مجرمان بعدی که با هدف و انگیزه‌ اسیدپاشی، آن را جرمی آسان و دم دست تصور کرده‌اند، بساط این گونه اقدامات شنیع خود را از همین حالا برچینند.

دلخراش بودن حادثه اسیدپاشی به زنان در اصفهان آن قدر هویداست که نیازی به تاکید و تایید ندارد، اما باید دید عملکرد مسوولان و یا همان نماینده‌هایی که برای جمع‌آوری دیش‌های ماهواره و مبارزه با بدحجابی رگ غیرت‌شان جنبیده و در پیشنهادی شگفت‌آور، به دنبال باز کردن پای مدیران مجتمع‌های مسکونی به معرکه مجرم‌یابی و معرفی آنها هستند، پس از رخداد این حادثه چقدر حساس شده‌اند؟!

درد زنان قربانی اسیدپاشی در اصفهان دردی است که صرفا با شنیدن و متاثر شدن از دهشتناکی حادثه، نمی‌توان آن را مشق کرد؛ از درد سوختگی و بیم از دست دادن نابینایی و مصیبت‌های درمان و هزینه‌های آنها و پیگیری‌های انتظامی‌ و قضایی‌شان بگیرید تا امیدها و آروزهای همه سر باخته! اگرعزمی برای برخورد هست، لازم است تا قربانیان تازه‌تری به جمع آنها در حادثه‌ بعدی و شهری دیگر اضافه نشده است، فکر جدی‌تر برای مجازات عاملان کرد.

از سویی دیگر نباید پنداشت اطلاع‌رسانی در خصوص ابعاد ماجرا و انگیزه مجرم یا مجرمان این حادثه نتیجه‌اش بر هم خوردن آرامش و امنیت است؛ آرامش و امنیت، هم بصری و درک شدنی است و قوه عاقله مردم جامعه ما نیز قادر به فهم این موضوع هست که با وقوع یک حادثه،‌ کل امنیت یک شهر زیر سوال نمی‌رود اما نکته مهم این جاست که چرا عده‌ای به این حد گستاخی رسیده‌اند که ارتکاب این جرایم را آسان پنداشته‌اند؟ این سوالی است که اگر پاسخی درست برای آن بیابیم، آستانه جرایم در کشور را کاهش خواهیم داد. پس به جای آن که نگران برهم خوردن آرامش روانی مردم به خاطر اطلاع‌رسانی حادثه باشید، فکری برای تاخت و تاز مجرمانی کنید که برای ارتکاب جرمشان حتی لحظه‌ای به عاقبت کار نمی‌اندیشند و اساسا دلیلی هم برای این عاقبت‌اندیشی نمی‌یابند!

بازتاب حادثه در اصفهان

آنچه در زیر می‌خوانید نظرات تعدادی از زنان اصفهانی در مورد حوادث اخیر است که بدون هیچ تغییری در متن و یا گفت‌وگوی مصاحبه شوندگان و تنها با کمی ویراش آورده شده است تا شاید بخشی از فضای روانی زنان شهری را نشان دهد که در هفته‌های اخیر شاهد جناینی ناجوانمردانه بر علیه هم نوعان‌شان بوده‌اند.

یک ناشناس: ” تمام شیشه‌های ماشین بالاست؛ اما به هر حال سعی می‌کنم این روزها کمتر از خانه بیرون بروم.”

ناشناس: ” به عنوان یک زن اصفهانی با صدای عبور هر موتور سواری اعصابم به هم می‌ریزد و بعد از این‌که موتور از کنارم عبور کرد تصویر قربانیان اسید پاشی در ذهنم تداعی می‌شود. هرچند قبل از این باتوجه به تجربه دزدیده شدن کیفم؛ از صدای موتور هراس داشتم. این یعنی عدم امنیت در جامعه.”

هانیه: ” پیش از این یک پیامک از شماره ناشناسی در یافت کردم که در آن هشدار داده بود اگر حجاب‌تان را رعایت نکنید به شما اسید پاشی می‌شود. اگر اسید پاشی‌ها مربوط به مسئله حجاب است چرا مقامات بالاتر دراین خصوص اظهارنظر نمی‌کنند؟ آیا هر شخصی متولی امر حجاب است؟”

روزنامه نگار: “با این‌که جای تحسین دارد که ایسنا اولین خبرگزاری‌ای است که جرات کرده این موضوع را رسانه‌ای کند، اما در تمام خبر( گفت‌وگوی ایسنا با قربانیان اسیدپاشی در اصفهان) به شدت تاکید شده خانم‌هایی که به صورت‌شان اسید پاشیده شده از خانواده‌های مذهبی و با آبرو و باحجاب بوده‌اند … پس اسیدپاشی حق‌شان نبوده است … انگار کسانی که بی‌حجاب‌اند، بی‌آبرو و بی‌خانواده‌اند و حالا اگر به آن‌ها اسید می‌پاشیدند جای تعجب نبود! گاهی رسانه‌ها فرهنگ مسلط مردسالار را باز تولید می‌کنند! نکته بد دیگر این‌که پوشش این خبرها (البته عدم پوشش هم مسلماً چاره ساز نیست) هدف چنین رفتارهای غیرانسانی که ایجاد ترس و وحشت است را محقق می‌کند.”

شبنم:” کاش زودتر عاملان اسیدپاشی را دستگیر کنند. برای هرکار خارج از خانه‌ای یا آژانس می‌گیرم یا تاکسی دربست می‌کنم.”

ناشناس: “هر روز شایعات در خصوص این موضوع بیشتر می‌شود. یک روز صحبت از چهار قربانی است و روز دیگر ۱۵ قربانی. چرا صدا و سیما در این خصوص توضیح نمی‌دهد؟ متاسفانه زنان این روزها امنیت ندارند.”

گلی:”واقعا این کار چه معنی دارد؟ شادی را از یک خانواده می‌گیرند و همه اعضای خانواده را درگیر یک حادثه تلخ می‌کنند.”

آمنه:” دیشب تا صبح خواب دیدم به من اسید پاشی شده است. خرید و فروش اسید باید ممنوع شود.”

ناشناس:” صبح تا الان صد بار خواستم به شوهرم بگویم، نمی‌خواهم ایران زندگی کنم؛ چون فقط رانندگی که نیست، بالاخره باید ماشین را پارک کنیم و پیاده بشویم، حالا از کجا معلوم به پیاده‌ها هم اسید نپاشند؟”

فیروزه: ” چند روز گذشته قید بیرون رفتن از خانه را زدم. امروز باید صنف‌مان هم می‌رفتم که از ترسم نرفتم.”

صبا:” به همه کسانی که می‌شناسم گفتم شیشه‌های ماشین‌شان را پایین نیاورند. می‌گویند حتی احتمال دارد به مردان هم اسیدپاشی شود.”

ناشناس:” بعد از این لینک مصاحبه‌ها (گفت‌وگوی ایسنا با قربانیان اسیدپاشی در اصفهان) را خواندم حتی جرات نکردم تا پاساژ … بروم و یک رنگ مو بخرم.”

ناشناس:” امروز پسرم آزمون داشت. ساعت هفت صبح از خونه بیرون زدیم سر میدان … چند تا مأمور بود که به ماشین‌های مشکوک ایست می‌دادند. به یکی از مامورها گفتم این موضوع اسیدپاشی واقعیت دارد؟ چکار کنیم؟ گفت به خاطر همین موضوع بازرسی می‌کنیم، چند مورد همین اطراف داشتیم و هدفشان هم دزدی جواهر و گوشی بوده است.”

سپیده:” جرات نداریم موقع رانندگی شیشه‌های ماشین را یک لحظه پایین بیاریم. ولی چه فایده آدم باز هم می‌ترسد از خانه خارج شود.”

با مواد اسیدی و قربانی چه کنیم؟

به هر روی این حادثه تلخ و شکننده روی داده است اما در حاشیه این تلخی‌ها باید به مردم نیز آگاهی درباره تاثیر مواد اسیدی و نحوه مقابله با آن داد:

مواد شیمیایی ممکن است اسیدی یا قلیایی باشند. سوختگی با این مواد می‌تواند از نوع شدیدترین سوختگی‌ها باشد که تا عمق زیادی در بدن نفوذ می‌کند. پس از تماس با چنین موادی لباس‌های آلوده را درآورید و بلافاصله محل سوختگی را با آب زیاد حداقل به مدت ۲۰ دقیقه شستشو دهید. برای خنثی کردن ماده شیمیایی از ماده شیمیایی دیگری استفاده نکنید و محل آسیب‌دیده را صرفاً با آب زیاد شستشو دهید.

در صورت آلوده شدن چشم با مواد شیمیایی، بهترین کار، شستشو با آب فراوان است. دقت کنید در هنگام شستشو، آب مصرف‌شده از جانب بیرونی چشم خارج شود تا چشم مقابل را آلوده نکند. در ادامه مصدوم را سریعاً به بیمارستان منتقل کنید.

گفت‌وگوی ایسنا با پدر یکی از قربانیان اسیدپاشی اصفهان

پدر یکی از قربانیان اسیدپاشی استان اصفهان از سردرگمی در سیر درمان و بی‌نتیجه بودن پیگیری‌های انتظامی در روند پرونده دخترش خبر داد.

پدر این قربانی در گفت‌وگو با خبرنگار حوادث ایسنا، درخصوص پیگیری مراحل درمان دخترش گفت: در اولین روز این حادثه که فکر می‌کنم نهم مهرماه بود دخترم در بیمارستان اصفهان بستری شد. با توجه به سوختگی شدید از ناحیه صورت، دست چپ و ران‌ها قرار بود عمل‌هایی لازم روی دخترم انجام شود که با نظر من قرار شد این عمل‌ها در تهران انجام شود. اولین عمل انجام شد، اما برای من اول بینایی و بعد زیبایی دخترم اهمیت دارد.

او با گلایه از سردرگمی پزشک‌ها برای درمان چشم‌های دخترش، ادامه داد: ابتدا قرار بود در اصفهان چشم‌های دخترم بخیه بشود که بعد از مخالفت من، ما را به بیمارستان لبافی‌نژاد ارجاع دادند که در آنجا اعلام کردند اصلا نیاز به بخیه کردن نبوده و اگر این کار انجام می‌شد دخترم بینایی خود را از دست می‌داد.

در حال حاضر هم بیمارستان چشم پزشکی، بیماران سوختگی را بستری نمی‌کند و بیمارستان سوختگی هم که دخترم را بستری کرده است اعلام می‌کند در قبال چشم‌ها مسئولیتی نداریم و این کار را بلد نیستیم. با توجه به اینکه چشم‌ها باید هر پنج ساعت یک بار با آب شست‌وشو شود و در آن قطره ریخته شود این کار برعهده خودمان افتاده است و این شست‌وشو را انجام می‌دهیم.

وی افزود: سه عمل دیگر باید روی دخترم انجام شود تا قسمت‌های سوخته را مدام لایه لایه بردارند.

این پدر در پاسخ به این سوال که شایعاتی درخصوص بدحجاب بودن چهار قربانی پرونده اسیدپاشی در استان اصفهان وجود دارد، گفت: دخترم حجاب غیرمتعارف نداشته و معمولی و به مانند بقیه بوده تا حدی که پیش از این در جامعه حضور داشت، دانشگاه و جاهای مختلف می‌رفت و مشکلی به وجود نیامده بود.

این پدر ادامه داد: در پیگیری پرونده با یکی دیگر از خانواده‌های قربانیان آشنا شدیم که براساس گفته‌های آنها مراحل پرونده آنها دقیقا شبیه پرونده و اتفاقات مربوط به دختر من بود.

وی با اشاره به اینکه این اسیدپاشی در بعدازظهر یک روز چهارشنبه در خیابان بزرگمهر اصفهان که یک جای تقریبا شلوغ است، رخ داده، گفت: تقاضا دارم صداوسیما برنامه‌ای درخصوص آموزش کمک‌های اولیه در این حوادث درست کند. اطلاعات مردم در مورد این حوادث بسیار پایین است، به طوری که در مورد دختر من به جای ریختن آب بر روی او، در همان ماشینی که پر از اسید بوده گذاشته شده و به بیمارستان منتقل کرده‌اند.

پدر این قربانی اسیدپاشی در مورد هزینه‌های درمان دخترش گفت: تاکنون تمامی هزینه‌ها را خودم پرداخت کرده‌ام و طی این ۱۸ روز مداوم پشت در بیمارستان‌های تهران یا در ماشین خوابیده‌ام و یا در خیابان پرسه زده‌ام و هیچ مقام و سازمانی برای پیگیری مشکل با من تماسی نداشته است و پلیس آگاهی اصفهان هم که من با آنها تماس گرفتم، گفتند خبر جدیدی نشده است.

اسفنانی در گفت‌وگو با ایسنا تاکید کرد: امنیت اصفهان در گرو مجازات متخلفان اسیدپاشی است

یک عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی گفت: قوه قضاییه و نیروی انتظامی باید هر چه سریع‌تر و با صراحت تمام با متخلفان اسیدپاشی به زنان در اصفهان برخورد و آنها را به سزای اعمال خود برسانند. تنها در چنین شرایطی است که امنیت به جامعه باز می‌گردد و شهروندان به آرامش می‌رسند.

محمد علی اسفنانی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، منطقه اصفهان، با محکوم کردن اقدام اسیدپاشان اصفهانی اظهار کرد: در ارتباط با جرم اسیدپاشی نقص قانونی وجود ندارد به طوری که از سال‌ها قبل حکمی تحت عنوان “قانون مجازات اسید پاشی” برای این جرم در نظر گرفته شده بود، اما پس از مدتی مسئولان امر تصمیم گرفتند برای تاثیرگذاری بیشتر و اعمال پیشگری در این خصوص قانون جدیدی با عنوان “قانون تشدید مجازات اسید پاشی” را در مجلس به تصویب برسانند.

وی افزود: مجازات اسید پاشی بسیار سنگین است به طوریکه ممکن است در موارد خاص برای مجرمان قانون اشد مجازات یا اعدام نیز در نظر گرفته شود.

عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی ادامه داد: اینکه در برخی موارد مجرمان اقدام به انجام جرایم سریالی در مدت زمان اندکی می‌کنند ریشه در باندها و شبکه‌های سازماندهی شده دارد؛ به طوری که بسیاری از جرائم مانند تهیه و توزیع مواد مخدر، فساد و فحشا به صورت شبکه‌ای و باندی صورت می‌گیرد.

وی خاطر نشان کرد: آنچه اکنون بیش از همه چیز اهمیت دارد توجه قوه قضاییه و نیروی انتظامی به رعایت قوانین و مقررات مربوط به پیشگیری از وقوع جرم در جامعه است هر چند به طور حتم این افراد بدون هیچ انگیزه امنیتی و تنها با اهداف شخصی دست به چنین اقداماتی می‌زنند.

اسفنانی تصریح کرد: قوه قضاییه و نیروی انتظامی باید هر چه سریع‌تر و با صراحت تمام با متخلفان برخورد کنند و آنها را به سزای اعمال خود برسانند. تنها در چنین شرایطی است که امنیت به جامعه باز می‌گردد و شهروندان به آرامش می‌رسند.

ملی مذهبی

194718-222222.jpg

یک کشاورز زن در گلستان: نا برابری دستمزد زنان و مردان در بخش کشاورزی به عرف تبدیل شده است

«حاکمیت تفکر «زنان خوب کار نمی‌کنند» در بین کارفرمایان به این نابرابری دامن زده است و این در حالی است که زنان کارگر حتی صندوق‌های سنگین را هم بر کول خود حمل می‌کنند.کودکان کار دختر مزد کمتری به نسبت کودک کار پسر دریافت می‌کنند.»

یک کشاورز زن در استان گلستان از پرداخت دستمزدهای نابرابر به زنان و مردان کارگر کشاورزی خبر داد.

«زهرا محمدی» در این باره به ایلنا گفت: دستمزد کارگران زن مناطق علی‌آباد، دلند، آزادشهر در استان گلستان که به امور شخم، وجین، برداشت و... کشاورزی مشغولند، نصف دستمزد کارگران مردی است که همین کار را انجام می دهند.

این کارگر زن کشاورز ادامه داد: کارفرما به کارگران مرد مبلغ ۱۴ هزار تومان و برای زنان ۷ هزار تومان دستمزد می‌پردازد.

محمدی با اشاره به این‌که ۷۰ درصد کارگران کشاورز استان گلستان را کارگران زن تشکیل می‌دهند، اظهار داشت: بخش کشاورزی در هر یک از مراحل تولید شدیدا وابسته به فعالیت کارگران زنان است.

این کارگر زن با بیان این مطلب که تفاوت دستمزد در دیگر مشاغل نیز ملموس است، ادامه داد: فعالیت این زنان به کار در شالیزار‌ها ختم نمی شود و در فصول متفاوت به فعالیت‌های دیگری چون چیدن صیفی‌جات، محصولات جالیزی، دستفروشی در کنار جاده و حتی کار در کارخانه‌ها نیز می‌پردازند.

وی در تشریح این موضوع گفت: کارگران زن به‌دلیل دستمزد اندک با انجام کار مضاعف این نابرابری را جبران می‌کنند و مجبورند برای کسب درامد بیشتر تا چند نوبت بعد از خاتمه کار در زمین‌های کشاورزی به کار بسته‌بندی، شست‌ و شوی کارخانجات رب‌سازی و... بپردازند.

وی خاطر نشان کرد: این نابرابری شامل حال کودکان کار نیز می‌شود و کودکان کار دختر مزد کمتری به نسبت کودک کار پسر دریافت می‌کنند.

به‌ نظر این کارگر کشاورز، حاکمیت تفکر «زنان خوب کار نمی‌کنند» در بین کارفرمایان به این نابرابری دامن زده است و این در حالی است که زنان کارگر حتی صندوق‌های سنگین را هم بر کول خود حمل می‌کنند.

وی با اشاره به این‌که در میان این کارگران زن، زنان کارگر باردار نیز به‌چشم می‌‌خورند، ادامه داد: شرایط کاری و مزدی نیز برای کارگران باردار یکسان است.

محمدی در خاتمه با تاکید بر این‌که این نابرابری مزدی اعتراضی را به‌همراه ندارد، گفت: این نابرابری مزدی همیشه همین‌طور بوده و به‌صورت عرف منطقه درآمده است

ایلنا

music2222-2.jpg

ورود زنان به روی «سِن» ممنوع!

حلقه حضور بانوان نوازنده در شهرستان‌ها هر روز تنگ‌تر می‌شود و بر اساس یک‌قانون نانوشته، اجازه حضور روی سن را ندارند و بر این اساس تنها باید تماشاگر کنسرت باشند و اجازه نوازندگی یا همخوانی در کنسرت‌های عمومی شهرستان‌ها را ندارند.

روزنامه شرق در گزارش امروز خود نوشت: زنان نوازنده پشت چراغ قرمز ایستاده‌اند؛ معلوم نیست چه زمانی قرار است چراغ سبز برای آنها روشن شود. حلقه حضور بانوان نوازنده در شهرستان‌ها هر روز تنگ‌تر می‌شود و بر اساس یک‌قانون نانوشته آنها اجازه حضور روی سن را ندارند. بر اساس این قانون زن‌ها تنها باید تماشاگر کنسرت باشند و اجازه‌ای برای نوازندگی یا همخوانی در کنسرت‌های عمومی شهرستان‌ها به آنها داده نمی‌شود.

خرداد سال‌ جاری گزارشی از ممانعت حضور زنان نوازنده در اصفهان منتشر شد. بر اساس این گزارش بیش از یک‌دهه است که طبق یک‌قانون نانوشته حضور زنان نوازنده در اجراهای زنده موسیقی در این شهر ممنوع است و گروه موسیقی در صورتی می‌تواند مجوز برگزاری کنسرت دریافت کند که هیچ نوازنده زن یا همخوان زنی در گروه حضور نداشته باشد.

این موضوع البته از دید چهره‌های موسیقی به‌دور نمانده و آنها به صورت فردی اعتراض خود را به این مسأله ابراز کرده‌اند. علیرضا قربانی، خواننده ارکستر ملی قبل از اجرای کنسرت خیریه که در بهار سال جاری برگزار کرد، در اعتراض به حذف شش نوازنده زن گروهش گفته بود: «همه آنها خواهران خودمان هستند. این خانم‌ها در عرصه‌های زندگی کار می‌کنند و در اداره، کارخانه و در صحنه‌های اجتماعی مشارکت صددرصد جدی دارند. اینکه چطور می‌توانیم آنها را از موسیقی حذف کنیم، به نظر من یک‌مقدار برخورنده است و جای تفکر و اعتماد بیشتری دارد.»

سال گذشته نیز سالار عقیلی، سرپرست گروه «قمر» در اولین اجرایش در اصفهان اظهار کرد: «اولین‌بار است که ما در اصفهان کنسرت برگزار می‌کنیم چراکه تلاش‌های گذشته ما به هدف نرسید، اما یک‌اتفاق نادر هنوز من را در شوک نگه داشته است چون من نتوانستم گروهم را کامل در اختیار داشته باشم. به من گفته شد که بانوان در اصفهان نمی‌توانند روی سن، بنوازند.»

محمد قطبی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد استان اصفهان در واکنش به ممنوعیت حضور زنان عنوان کرده بود: «وقتی از یک خواننده برای برگزاری کنسرت در اصفهان دعوت می‌شود، باید خودش را با شرایط اصفهان هماهنگ کند. تاکنون نیز این موضوع سبب بروز مشکلی نشده است، چراکه طبق آمار سال گذشته 212 کنسرت در اصفهان مجوز اجرا دریافت کردند که از این تعداد، تنها بین 10 الی 12 کنسرت مربوط به گروه‌های خارج از استان و بقیه مجوزها متعلق به گروه‌های استانی بوده است.»

اما بعد از انتشار این مطلب گزارش‌های دیگری از جلوگیری از حضور نوازندگان زن در شهرستان‌ها انتشار یافت. هرچند جرقه اولیه آن از اصفهان زده شد اما ایسکانیوز به نقل از حسین علیزاده - نوازنده تار و آهنگساز - از شیوع این مسأله در بسیاری از شهرستان‌ها خبر داد: «در گذشته تنها در چند شهر، خانم‌ها اجازه حضور روی صحنه نداشتند اما در حال حاضر تقریباً در بسیاری از شهرها گفته شده در گروه، نوازنده خانم نباشد. اخیراً در کنسرتی که با گروه هم‌آوایان در گرگان اجرا کردیم نیز این مسأله مطرح شد و این رویکرد در طول زمان، منجر به حذف بانوان از عرصه موسیقی می‌شود. همه اعضای گروه، با موسیقی زندگی می‌کنند و از این راه امرار معاش می‌کنند. در این شرایط، هم مسأله اقتصادی مطرح است و هم مسأله معنوی.»

این خبرگزاری همچنین از ادامه این روند در 13استان کشور خبر داده است: «برخی از تهیه‌کنندگان موسیقی و موسیقیدانان گفتند که چندوقتی است

بر‌ اساس یک قانون نانوشته حضور زنان نوازنده در اجرای زنده موسیقی در بعضی شهرها از قبیل اصفهان، تبریز، ارومیه، زنجان، گرگان، تمامی شهرهای استان خراسان، برخی از شهرهای خوزستان و ... ممنوع است و گروه‌های موسیقی اجازه استفاده از هیچ نوازنده زن یا همخوان زنی را در گروه ندارند.»

با این‌حال حذف زنان از گروه‌های موسیقی موضوعی نیست که مورد قبول دفتر موسیقی وزارت ارشاد باشد. پیروز ارجمند، مدیر دفتر موسیقی وزارت ارشاد در نخستین نشست مطبوعاتی خود به پیگیری این موضوع اشاره کرده و گفته بود اقداماتی در حال انجام است.

او در مورد تازه‌ترین پیگیری‌هایی که تاکنون انجام شده، گفت: «وقتی بانوان با حجاب و رعایت موازین شرعی و عرفی در یک فضای سالم که مردان هم در همان فضا فعالیت می‌کنند، حضور دارند، ممانعتی برای حضور آنها روی سن وجود ندارد. ما محدودیت شرعی در این زمینه نداریم. بر اساس کدام قانون شرعی زنانی که تمام شئونات اسلامی را رعایت می‌کنند، برای نوازندگی و اجرای موسیقی مشکل دارند؟»

او با بیان اینکه "اینها زنان، مادران و دختران سرزمینمان هستند"، افزود: «این نوع تفکیک جنسیتی و مستثنا‌کردن زنان، با سیاست‌های وزارت ارشاد منافات دارد و اگر در شهرستان‌ها زنان برای حضور روی سن مشکل دارند، مربوط به دیدگاه وزارت ارشاد نیست بلکه در ارتباط با نهادهای دیگر است. به همین دلیل ما به‌دنبال شنیدن سخنان آنها هستیم و می‌خواهیم بدانیم بر اساس کدام مستندات جلوی شرکت زنان در گروه‌های موسیقی گرفته می‌شود.»

ارجمند در ادامه به طور مشخص به اصفهان اشاره کرد: «اصفهان از جمله استان‌هایی است که به‌صورت مستقیم و علنی بیان کرده که از حضور زنان روی سن جلوگیری می‌کند. من در سفری که روز سه‌شنبه، 11 شهریور (امروز) به این استان انجام می‌دهم به دیدار مسئولان فرهنگی و هنرمندان این شهر می‌روم و یکی از موضوع‌هایی که قرار است درباره آن گفت‌وگو کنیم، حضور زنان روی سن است.»

او ادامه داد: «در برخی از شهرستان‌ها به‌صورت علنی عنوان نمی‌شود که چنین موضوعی صحت دارد و ما هم تا قبل از گزارش روزنامه «شرق» از اجرای چنین قانون نانوشته‌ای به صورت گسترده در جریان نبودیم اما حالا در حال پیگیری آن با مسئولان شهرستان‌ها هستیم و توافقاتی هم در برخی از شهرستان‌ها صورت گرفته است.»

به گفته ارجمند، حضور بانوان در عرصه موسیقی دو جنبه دارد؛ جنبه اول به اجرای کنسرت بانوان برای بانوان برمی‌گردد و سالن‌هایی که از این لحاظ مشکل نداشته باشند، برای برگزاری کنسرت بانوان در نظر گرفته می‌شوند همچنان‌که این سالن‌ها در حال حاضر در تهران به پنج سالن افزایش پیدا کرده است.

او در ادامه، جنبه دوم حضور زنان در موسیقی را فعالیت در گروه‌ها و در کنسرت‌های عمومی دانست: «اگر جلوی حضور زنان نوازنده را بگیریم، بخشی از عنصر خلاقه بانوان را نادیده گرفته‌ایم. شک نداریم اقوام ایرانی در مورد مباحث مذهبی و دینی حساس هستند اما همین اقوام در فعالیت‌های آیینی خود حضور زنان و مردان را در کنار هم دارند. این آیین‌ها از سالیان دراز در فرهنگ ما ریشه دارند و حالا می‌توانند در شهرها هم با رعایت ضوابط و عرف جامعه اجرا شوند. ما نیز در مورد محتوا و شکل اجرایی این فعالیت‌ها نظارت کافی را داریم.»

فرارو

5751b814-cce0-4f9a-9065-2593089ad498-2.jpg

ممنوعیت اشتغال زنان در کافی‌شاپ‌‌ و قهوه‌خانه

خلیل هلالی٬ رئیس پلیس اماکن ناجا از ممنوعیت اشتغال زنان در کافی‌شاپ‌ها و قهوه‌خانه‌ها خبر داده و گفته خانم‌ها در محیط‌های عمومی سفره‌خانه‌های سنتی هم اجازه کار ندارند.

به گزارش دیگربان هلالی در گفتگو با خبرگزاری تسنیم این خبر را اعلام کرده و گفته این ممنوعیت براساس قانون است.

وی افزوده «طبق قانون، تردد و اشتغال زنان حتی اگر صاحب پروانه کسب نیز باشند، در داخل قهوه خانه‌ها ممنوع است.»

در ایران زنان تنها با وجود یک «مباشر» مرد می‌توانند مجوز کافی‌شاپ یا سفر‌خانه سنتی داشته باشند.

ملی مذهبی

022222.jpg

یک زن ایرانی اولین زن برنده معتبرترین جایزه جهانی ریاضی

مریم میرزاخانی٬ استاد ایرانی دانشگاه استنفورد آمریکا٬ برنده مدال فیلدز شد. مدال فیلدز که نوبل ریاضیات خوانده می‌شود، معتبرین جایزه جهانی ریاضی است.

مریم میرزاخانی نخستین زنی است که موفق به دریافت مدال فیلدز شده است.مریم میرزاخانی٬ ریاضی‌دان ایرانی و مدرس دانشگاه استنفورد برنده مدال فیلدز٬ معتبرترین جایزه جهانی در رشته ریاضی شد.

مدال فیلدز از سال ۱۹۳۶ میلادی تا کنون از سوی موسسه فیلدز در تورنتو هر چهار سال یک بار، را به دو تا چهار محقق زیر ۴۰ سال رشته ریاضی در جهان اعطا می‌شود.

پروفسور میرزاخانی یکی از چهار نفری‌ست که مدال ۲۰۱۴ را دریافت کرده‌اند. او نخستین زنی است که در تاریخ حدود ۸۰ ساله این جایزه به آن دست یافته است.

آرتور آویلا٬ منجول بارگوا٬ و مارتین هایرر سه ریاضی‌دان دیگری هستند که مدال‌های ۲۰۱۴ فیلدز را کسب کرده‌اند.

مدال‌های فیلدز چهارشنبه (۱۳ اوت/ ۲۲ مرداد) در کنگره بین‌المللی ریاضی‌دانان در سئول به برندگان اهدا خواهد شد. این کنگره بین‌المللی که هر چهار سال یک بار برگزار می‌شود، روز پنج‌شنبه آغاز می‌شود.

مریم میرزاخانی ۳۷ ساله، دانش‌آموخته دا&