امروز؛ جای هزاران دختر و پسر در کلاسهای درس خالی است ...
امروز بیش از 13 میلیون دانشآموز در مقاطع مختلف تحصیلی به کلاسهای درس رفتند اما در این میان دانش آموزانی در اقصی نقاط کشور درس و مدرسه را به هزار دلیل رها کردهاند و اکنون بازمانده از تحصیل محسوب شده و به حمایتهای ویژه جهت بازگشت به چرخه تحصیل نیاز دارند.
به گزارش ایسنا، منظور از بازمانده از تحصیل افراد هفت تا ۱۶سالهای هستند که سن آنها از سن ورود به مدرسه گذشته و به مدرسه مراجعه نکرده اند یا پس از گذراندن یک یا چند سال تحصیلی، مدرسه را ترک کردهاند. بازماندگی از تحصیل برای کودکان و نوجوانان در کشور آمار نگران کننده و ضد و نقیضی را به وجود آورده، آماری که از چند ده هزار نفر شروع می شود و با افزایش صفرهایش به میلیون نفر می رسد. میلیون نفری که در گزارش سال ۹۰ مرکز پژوهش های مجلس نیز مورد اشاره قرار گرفته بودند و درباره آنها آمده بود: « بیش از سه میلیون و ۵۰۰ کودک ۶ تا ۱۷ ساله از تحصیل بازماندهاند که یا اصلاً به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند». علی رغم تلاشهای ارگانهای دولتی و غیردولتی ا زجمله آموزش و پرورش برای شناسایی و جذب این دسته از کودکان در مدارس، با این حال چندی پیش مدیرکل دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی از جمع آوری اطلاعات 300 هزار کودک بازمانده از تحصیل خبر داده بود.
احد رستمی یکی از اقدامات در دست اجرای وزارت رفاه را ثبت نام کودکان بازمانده از تحصیل اعلام کرده و گفته بود: اکنون اطلاعات 300 هزار کودک بازمانده از تحصیل را جمع آوری کردیم و استانها در حال جمعآوری اطلاعات مربوطه هستند و این برنامه را مشروط کردیم که خانوادههایی که کودک خود را از تحصیل باز بدارند، یارانهشان قطع خواهد شد.
به گزارش ایسنا، با این حال با وجود آنکه نرخ پوشش تحصیلی کودکان، یکی از شاخصهای توسعه یافتگی جوامع به شمار میرود اما اهمیت این شاخص در دورههای مختلف تحصیلی یکسان نیست به طوریکه در ایران تحصیلات در دوره ابتدایی و دوره سه ساله متوسطه اول اجباری است، اما آیا این قانون ضمانت اجرایی لازم را دارد؟ چنانچه والدینی از فرستادن فرزند خود به مدرسه خودداری کنند، آموزش و پرورش از چه مکانیسمی برای بازگشت کودک به مدرسه استفاده میکند؟.
هرچند در ایران پوشش تحصیلی کودکان واجبالتعلیم 6 ساله در حد بسیار خوبی است، اما خروج کودکان از چرخه تحصیل به آسانی صورت میگیرد و سیستمی برای پیگیری آن وجود ندارد؛ این در حالیست که در گذر از مقطع ابتدایی به متوسطه، خروج از چرخه تحصیل چشمگیر است.
آموزش و پرورش نه تنها باید هرکودک ایرانی و غیرایرانی را که به مدرسه دولتی مراجعه میکند، ثبتنام کند، بلکه باید کودکانی که به دلیل فقر خانوادهها یا زندگی در روستاهای کمجمعیت و دورافتاده یا تعصبات والدین و به هر دلیل دیگری از تحصیل بازماندهاند، را شناسایی کرده و روی نیمکت مدرسه بنشاند، اما معیوب بودن این چرخه باعث شده تعدادی از کودکان که همچنان آمار دقیق آنها در دست نیست، از حضور در مدارس و فرآیند آموزش محروم شوند. در چنین شرایطی تحلیل هر مسئلهای از جمله کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصیل، بدون دسترسی به آمار قابل اعتماد، مانند راه رفتن در تاریکی است؛ بدتر از آن تحلیل بر اساس آمارهای مخدوش و تبلیغاتی، گمراهکننده بوده و به نتایج تحلیلی اشتباه منجر میشود.
لزوم انعطاف بیشتر آموزش و پرورش در قبال آموزش کودکان کار
طاهره پژوهش، عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان در گفتوگو با ایسنا، در این خصوص اظهارمی کند: اغلب کودکان کار، کودکان مهاجر افغان و ... بازمانده از تحصیل هستند و باید بدانیم که آنها به علت آنکه ساعات زیادی در طول روز مشغول کار هستند عملا نمیتوانند در مدارس عادی تحصیل کنند بلکه باید در مدارسی که انعطاف پذیر و دوستدار کودکاند به ادامه تحصیل بپردازند.
پژوهش ادامه داد: برای مثال انجمن حمایت از حقوق کودکان از سال 82 تا کنون در خانه کودک ناصرخسرو از ساعت 7.5 تا 9.5 اقدام به برگزاری کلاسهای درس ویژه این کودکان کرده و از این طریق تعداد زیادی از کودکان توانستهاند از سطح باربری و کارهای سنگین این چنینی خارج ، با سواد شده و به کارهای دیگری مشغول شوند.
وی در ادامه عنوان کرد: میتوانیم ادعا کنیم در این طرح توانستهایم بیش از 5000 کودک را در مدارس ثبت نام و به چرخه تحصیل وارد کنیم.
عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان ادامه داد: طی تحلیل عملکرد طرحهای بهزیستی و سایر ارگان های حمایتی کشور، متاسفانه میبینیم با وجود در اختیار داشتن بودجه مناسب به علت عدم کار کارشناسی به هیچ نتیجهای نمیرسند، در حالیکه برای به ثمر رسیدن این طرح ها نیاز است ابتدا خانواده این کودکان شناسایی و سپس از طریق وزارت رفاه و استخدام مددکار، برنامه توانمندسازی این خانوادهها اجرا، رصد و پیگیری شود تا برای مثال بررسی کنند که آیا پولی که به عنوان یارانه به خانواده پرداخت می شود، صرف این کودکان میشود یا خیر؟.
پژوهش ادامه داد: خانواده بسیاری از این کودکان گرسنه بوده و حتی قدرت تامین معاش خود را ندارند و ناچار میشوند کودک خود را به کار وادار کنند؛ باید با در نظر گرفتن این موارد در جهت ورود آنها به چرخه تحصیلی اقدام کرد.
وی در ادامه تاکید کرد: با وجود ادعاهای بسیار مسئولان مربوطه، تا کنون چنین فرآیندی در نهادهای دولتی اجرا نشده است.
عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان در ادامه ضمن تاکید برآنکه راه حلهای ارائه شده از سوی مقامات مسئول خام است، در خصوص ارائه مشوقهای تحصیلی نقدی توسط وزارت کار و رفاه اجتماعی، ضمن نقد جدی به این رویکرد گفت: زمانی که چنین رویکردهایی ازسوی مقامات مسئول ارائه میشود نشان دهنده آن است که آنان الفبای کاهش آسیب را نادیده گرفتهاند چرا که این روش آنقدر دم دستی است که هرچقدر از جهات گوناگون بررسی و تحلیل شود، باز هم صحیح نخواهد بود.
پژوهش در ادامه ضمن اشاره به آنکه در جریان طرح ارائه مشوقهای تحصیلی نقدی توسط وزارت کار و رفاه اجتماعی 400 میلیون تومان به عنوان تشویقی برای جذب بازماندگان از تحصیل برای انجمنها در نظر گرفته شد گفت: 400 میلیون تومان در آموزشهای این کشور رقم کمی نیست وقتی که سرانه آموزشی طبق اعلام زیرپوستی منابع رسمی 2 ریال است، این رقم را میتوان خیلی بهتر و اصولیتر هزینه کرد.
وی در ادامه با تاکید بر اینکه انجمن حمایت از حقوق کودک باوجود فعالیتهای گسترده خود در این حوزه دریافت این وجه را از سوی وزارت رفاه قبول نکرد، گفت: دریافت این مبالغ مقدمه ورود به بازیهای بسیار ناصحیحی بود زیرا زمانی که تنها با شماره کارت ملی و بدون نظارت این پولها به حساب انجمنها واریز می شد و گویی اصلا نظارت در این روش نادیده گرفته شده بود، قطعا میتواند مقدمه مشکلات بعدی نیز باشد.
عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان ادامه داد: قطعا در مناطق آسیب دیدهای چون مناطق 12 و 16 این اعتبار میتواند برای بازگرداندن دانشآموزان بازمانده از تحصیل به چرخههای آموزشی وجلوگیری از آسیبهای متعدد آنها و ارتقای سطح کیفی زندگیشان بسیار تاثیرگذار باشد.
پژوهش افزود: همواره نگرانیهای ما انجمنها در جامعه مدنی این است که راه حلهای ارائه شده از سوی مقامات مسئول بسیار خام و غیر قابل پایش است و هیچ بازخوردی نخواهد داشت. در حالی که میتوان با نظارت دولت، مشارکت نهادهای مدنی و جامعه محلی، مبالغی مانند این 400 میلیون تومانها را به طور پایلوت به یک محله اختصاص داد و به طور واقعی و جدی نتایج آن را دنبال کرد و نتایج آن را به سایر نقاط کشور نیز تعمیم داد.
وی تاکید کرد: باید بپذیریم پدر و مادر این کودکان نمیتوانند هزینههای خانواده را تامین کنند، باید بپذیریم این کودکان هزینه زندگی و کرایه خانه دارند و در کنار پذیرش این شرایط باید آنان را به چرخه تحصیل وارد کنیم.
عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان در ادامه تاکید کرد: NGOها با توجه به شرایط زندگی این کودکان برنامه ریزی کرده و به همین علت است که میتوانند این کودکان را از میدان کار به پشت میز مدرسه برسانند.
طرح بینتیجه بهزیستی برای بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه تحصیل
پژوهش در ادامه با تاکید بر اصلاح ساختارهای ناسالم اقتصادی در جهت کاهش آسیب های این چنینی گفت: در شرایطی که هر روز بر تعداد کارخانههای تعطیل شده افزوده میشود و پدر و مادرها از محیط کار رانده میشوند، طبیعی است که فرزندان آنها به سمت بازار کار کشیده شوند زیرا در چنین شرایط نابسامان اقتصادی تنها راه حل خانوادهها روانه کردن فرزندانشان به بازار کار است.
وی ادامه داد: بهزیستی برای سال تحصیلی جاری ما را در جریان هیچ طرح و برنامهای در این خصوص نگذاشته و این درحالیست که دهها بار به بهزیستی گفتهایم برای به نتیجه رساندن این برنامهها باید با سازمانهای مردم نهاد همکاری کنند.
عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان خاطر نشان کرد: برای مثال بهزیستی طی دو سال گذشته طرحی را با همکاری کلینیکهای مددکاری و چند NGO برای بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه تحصیلی به اجرا در آورد که در جزئیات آن نیستم و در آن طرح همکاری نکردیم زیرا واقعیت آن است که آن طرح هم هیچ نتیجهای نداشت.
پژوهش تصریح کرد: نهاد های حمایتی باید بپذیرند که نمیتوان با 500 هزار تومان در عرض 6 ماه کودک را به چرخه تحصیل برگرداند و نمی توان آمار کاذب ارائه داد.
وی در ادامه همچنین اظهار کرد: امیدواریم اقدامات اساسی در این حوزه صورت گیرد زیرا در حال حاضر تعداد این کودکان رو به افزایش است و هیچ اقدام کارشناسی هم در این راستا صورت نمیگیرد.
عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان افزود: خواهش ما این است که برای تهیه و تدوین طرح های موثر ازظرفیت NGOهای فعال در این حوزه استفاده شود تا دیگر شاهد هجمه حضور کودکان بازمانده از تحصیل در سیستان و بلوچستان،حاشیه شهر ها و هم چنین در تهران در مناطقی چون فرحزاد، مامازن، اسلامشهر، بخصوص دروازه غار و شوش نباشیم.
«شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل» و وورد آنها به چرخه تحصیل توسط وزارتخانههای رفاه و آموزش و پرورش و بهزیستی در سال جاری
به گزارش ایسنا، حبیب الله مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نیز در گفت و گو با ایسنا، در خصوص اقدامات این سازمان در سال جاری در راستای بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه تحصیل گفت: در سال تحصیلی جاری معاونت رفاه وزارت کار و رفاه اجتماعی طرح «شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل» را پیگیری و مراحل اجرایی و شناسایی آن نیز توسط بهزیستی استان ها انجام خواهد شد و سپس آموزش و پرورش برای ورود این افراد به فرآیند آموزش اقدام خواهد کرد.
وی افزود: بر اساس این طرح از طریق بانک اطلاعاتی وزارت رفاه و مقایسه آن با بانک اطلاعاتی دانش آموزان حاضر در آموزش و پرورش، کودکان غایب در مدارس شناسایی ، آدرس و ... آنها استخراج و در نهایت با تشخیص علل عدم حضور آن در مدارس و بکارگیری تمهدیدات لازم در جهت ورود آنان به چرخه تحصیل اقدام خواهد شد.
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور همچنین در خصوص همکاری و تفاهم نامه بهزیستی با مددکاران در جهت شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل گفت: در سالهای قبل با همکاری NGO ها و کلینیکهای مددکاری این اقدامات انجام میشد و امسال نیز رویکرد بهزیستی پیگیری مجدد این طرح توسط ظرفیت های غیردولتی است.
فرید در ادامه این رویکرد را رویکردی مستمر در بهزیستی دانست و گفت: این فرآیند در تمام کشور انجام میشود اما نحوه اجرای آن به ظرفیت استان بستگی دارد؛ به طوریکه ممکن است یک استان با همکاری NGOها ، یک استان با همکاری کلینیک های مددکاری و یک استان با استفاده از ظرفیت و نیروی داخلی سازمان فرآیند شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل را انجام دهد به همین دلیل نمی توان آن را یک حکم کلی و یکنواخت دانست.
وی در ادامه در تحلیل عملکرد سازمان بهزیستی کشور در این حوزه گفت: نیاز است تا برای عملکرد هرچه بهتر در این حوزه بانکهای اطلاعاتی خود را در کشور تکمیل و تقویت کنیم.
چالشهای شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در ادامه افزود: با وجود آنکه در حال حاضر از طریق بانک اطلاعاتی پرداخت یارانه ها، بانک اطلاعاتی خوبی در کشور داریم اما بازهم نیاز به تکمیل آن ها احساس می شود.
فرید افزود: گام اول، انجام اقدامات موثر شناسایی صحیح و اصولی است زیرا معتقدم دغدغه ما باید تنها شناسایی مجهول الهویه ها باشد نه افرادی که دارای شناسنامه و یا سایر اوراق هویتی هستند در حالیکه در حال حاضر اینگونه نبوده و در شناسایی با چالش های متعددی رو به رو هستیم.
وی در ادامه بر لزوم تشکیل بانک اطلاعاتی ملی در حوزه رفاه اجتماعی خانوارها تاکید کرد و گفت: نیاز است تا بانک اطلاعاتی ملی در حوزه رفاه اجتماعی خانوارها در کشور وجود داشته باشد تا مسائل اجتماعی و اقتصادی آنها در آن ثبت شود تا در صورت نیاز دسترسیها آسان باشد.
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور افزود: علاوه بر مسأله شناسایی، تامین منابع و بودجه های حمایتی نیز اهمیت زیادی دارد؛ زیرا حتی در صورت شناسایی صحیح این کودکان نیاز است بودجه و اعتبارات لازم برای ارائه خدمت به آنها وجود داشته باشد.
فرید در ادامه بر تشخیص موانع عدم حضور کودک در فرآیند آموزشی نیز تاکید کرد و گفت: باید بتوانیم موانع عدم حضور کودک در فرآیند آموزشی اعم از مشکلات جغرافیایی، عدم دسترسی راه، نبود مدرسه، مشکل اقتصادی، موانع فرهنگی از جمله اعتیاد کودک، خانواده، کار کودک و ... را به دقت شناسایی کنیم، تا بتوان با ارائه راهکارهای مناسب در جهت حل آنها اقدام کرد.
وی در ادامه به عدم رویکرد تلفیق گرایانه معلولان در نظام آموزشی کشور و الزام کودکان معلول به حضور در مدارس استثنایی اشاره کرد و گفت : در حال حاضر شرایط مدارس کشور برای حضور کودکان معلول مناسب نبوده و آنها مجبورند به مدارس استثنایی بروند در حالیکه تعداد این مدارس بسیار کم بوده و ممکن است در شهرستان چنین مدرسه ای نباشد و این مسئله نیز از عوامل عدم حضور کودکان معلول در مدارس و فرآیند تحصیل است.
وجود 30 تا 40 هزار کودک بازمانده از تحصیل در سیستان و بلوچستان
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در ادامه ضمن بیان آنکه براساس آمارهای آموزش و پرورش در استانی مانند سیستان و بلوچستان 30 تا 40 هزار کودک بازمانده از تحصیل وجود دارد گفت: شیوع و گستردگی تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در سیستان و بلوچستان بیش از سایر نقاط کشور بوده و دولت نیز به طور ویژه با همکاری وزارت رفاه، آموزش و پرورش و بنیاد برکت و ... در این منطقه تمرکز و در جهت ورود افراد به چرخه تحصیل تلاش می کند.
فرید در پایان اظهار کرد: نیاز است بودجه حمایتی و رفاهی جهت بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه حمایت افزایش یابد تا بتوان اقدامات صحیحی را در این حوزه انجام داد.
به گزارش ایسنا، مسائل مربوط به بازماندگان از تحصیل و راهکارهای جذب آنان، آنچنان چندبعدی و منوط به عوامل متعدد است که نمیتوان با دستورالعملهای کلی و یکسان تمامی آنان اعم از دختر و پسر ،معلولان و... را در تمام نقاط کشور پوشش داد. همچنانکه در برخی نقاط آداب و رسوم فرهنگی بیش از هر عامل دیگری مانع ادامه تحصیل فرزندان و بهخصوص دختران توسط والدین میشود؛ در نقاط روستایی و شهری نیز مسائل اقتصادی، عامل پررنگتر و مهمتری محسوب میشود. معلولان نیز اساساً کمترین حمایت را در زمینههای مختلف و بهطور خاص آموزش از سیستم دولتی دریافت میکنند و نیازمند ارائه امکانات ویژه برای حضور در سیستم آموزشی و ادامه تحصیل هستند؛ بنابراین نیاز است تا مسئولان راهکارهای حذف بیسوادی و بازگرداندن بازماندگان از تحصیل را در ارائه عادلانه و یکسان امکانات آموزشی رایگان به نقاط شهری، روستایی و عشایری جستجو کرده و در مراحل بعدی به لحاظ فرهنگی اهمیت ادامه تحصیل را بهویژه برای دختران تبلیغ و ترویج کنند. علاوه برآن نیاز است تا مدارس دولتی به معنای واقعی کلمه رایگان در دسترس دانشآموزان باشند تا دیگر شاهد ترک تحصیل و همچنین عدم حضور هزاران فرد در سن آموزش در مدارس کشور نباشیم.
پیرامون تصمیم دولت برای «جمعآوری» کودکان کار
فعالان اجتماعی: چرخههای بازتولید کار کودک را متوقف کنید
این گزارش نگاهی است به اظهارات رئیس سازمان بهزیستی کشور مبنی بر طرحی تحت عنوان «جمعآوری کودکان کار و خیابان» و دغدغهها و نگرانیهایی که در میان فعالان حقوق کودکان از بابت اجرای این طرح ایجاد شده است.
تصمیم دولت برای «جمعآوری» کودکان کار/ فعالان اجتماعی: چرخههای بازتولید کار کودک را متوقف کنید
به گزارش ایلنا، رئیس سازمان بهزیستی کشور، سیزدهم مردادماه، از اجرای طرحی جدید برای ساماندهی کودکان کار در کلانشهر تهران خبر داده است.
هدف از اجرای طرح مشترکی که با مشارکت قوه قضاییه، شهرداری تهران و نیروی انتظامی از آغاز شهریورماه، اجرایی میشود، اینگونه عنوان شده است: ساماندهی نزدیک به هزار کودک کار و خیابان پایتخت و بهرهمند نمودن آنها از حقوق تحصیلی و اجتماعی.
در این طرح براساس ادعای رئیس سازمان بهزیستی کشور از والدین متخلف کودکان کار سلب حضانت میشود و این کودکان در سه مرکزی که برای این منظور فراهم می شود، نگهداری می شوند.
"انوشیروان محسنی بند پی" اظهار داشته است: در این طرح کودکان کار جمعآوری میشوند و تنها در صورت اثبات سهوی بودن اقدام خانواده، کودک به خانواده تحویل می گردد؛ در غیر اینصورت کودک در مراکز بهزیستی نگهداری خواهد شد و تمامی مراقبت های لازم از نگهداری، تامین غذا، مهارت آموزی، حرفه آموزی، اجتماع پذیری و تحصیل برایشان در نظر گرفته می شود.
اجرای این طرح که به گفته فعالان حقوق کودک بدون در نظر گرفتن آرا و نظرات کارشناسانه و مبتنی بر تجربه سازمانهای مردم نهاد در دستور کار قرار گرفته، فارغ از تخمین ظرفیت های عملیاتی شدن و بررسی امکانات زیرساختی سازمان بهزیستی، نگرانیهایی را برای فعالان حقوق کودک و همچنین کارشناسان حوزه روابط کار به وجود آوردهاست.
برخی از فعالان حقوق کودک، نگران نحوه اجرایی شدن این طرح هستند، خاطرات بسیاری در ضمیر آنها که تاریخ چندساله اخیر را به یاد میاورند وجود دارد که به این نگرانی دامن می زند. وقتی پای قوه قضاییه و شهرداری تهران در بحثی تحت عنوان "جمعآوری های شهری" به منظور زیبا سازی ظاهری و مبارزه با آسیبهای اجتماعی باز میشود، خاطره "علی چراغی"، دستفروشی که در درگیری ماموران شهرداری تهران کشته می شود، باز هم زنده میشود. علی چراغی هم به زعم آقایان مسئول شهرداری تهران از سطح شهر "جمع آوری" شد، حالا هم میخواهند کودکان کار را از خیابانهای پایتخت "جمعآوری" کنند و این اصطلاح نازیبا به شدت نگرانکننده است.
شبکه یاری کودکان کار در نامهای که بر بستر همین نگرانیها به وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی نوشته، و در شبکههای مجازی منتشر شده؛ آورده است: "این طرح، بسیار نگران کننده و سؤال برانگیز است. نگران کننده از این نظر که با توجه به آمار سازمان های مسئول بیش از ۸۵ درصد این کودکان، دارای خانواده هستند و بر اساس قوانین ملی و بین المللی حقوق کودک، زندگی با خانواده یکی از حقوق اساسی آنان است و جمع آوری و نگهداری این کودکان در مراکز، ناقض این حق اساسی است. نگرانی دیگر، کاربرد واژه های نادرستی است که پس از سال ها تلاش برای نفی آنها این روزها دوباره به کار برده می شود. از جمله “جمع آوری” که شامل مواد و موارد مادی است نه انسان به ویژه کودکان و اصطلاح “کودکان کار و خیابان” که به جای “کودکان کار در خیابان” به کار برده می شود به این معنا، این کودکان، متکدی و بی خانواده نیستند بلکه به علت اجبار به کار، در خیابان به کار می پردازند.
سؤال برانگیز به این علت که پس از سال ها اقدام به جمع آوری و صرف هزینه های بسیار و نتایج تجربی اثر بخش نبودن آن، بازهم جمع آوری این کودکان به عنوان راه حل مشکل کودکان کار مطرح می شود. پرسش دیگر این که وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سالهای اخیر با رویکردی مثبت به مسایل این کودکان، آیین نامه حمایت اجتماعی از آنان را تدوین کرد و اینک تغییر نگرش سریع مسئولان محترم این وزارت از رویکرد حمایت اجتماعی به جمع آوری و نیز سرعت اقدام و اجرای این سیاست بر خلاف سایر سیاست ها از جمله اجرای آیین نامه حمایت اجتماعی از کودکان کار و خیابان که مدت دو سال است متوقف مانده است سؤال برانگیز است. سؤال دیگر مربوط به راه حل درست مشکل کار اجباری کودکان است که تدوین و اجرای برنامه های کاهش فقر توسط دولت است و نه جمع آوری و نگهداری آنان در مراکز بسته."
از طرف دیگر برخی از فعالان میگویند، در برخورد با آسیبهای اجتماعی، به جای اجرای زیرساختی و اصولی طرحهای اجتماعی، معمولا طرحهای نمایشی برای مدت کوتاهی در دستور کار قرار میگیرند و پس از آن به سادگی به فراموشی سپرده میشوند. در تدوین این طرحها، بسترهایی که کودکان کار را تولید کرده و چرخههایی که عامل بازتولید این آسیب اجتماعی است، همواره مورد غفلت قرار میگیرند. فعالان میگویند راهکار اصلی و تاثیرگذار، نه سلب حضانت از خانوادهها که رسیدگی به امور معیشتی جمعیت عظیم خانوارهای فرودست و یا به عبارتی فقرزدایی از آنهاست، خانوادههایی که نه قاعدتا بزهکارند و نه فرصت طلب، بلکه چارهای جز روانه کردن کودکان خود نه تنها به خیابانها بلکه به کارگاههای غیرقانونی بسیار برای درآمدزدایی ندارند.
"فرشته فرهمند"، فعال حقوق کودک نیز در نامه سرگشادهای دیگر که در حال دست به دست شدن در شبکههای اجتماعی است؛ با همین دردها و دغدغهها، خطاب به کودکان کار نوشته است: "بگذار این حقیقت را بگویم من امروز شرمنده توام. تو که در خیابان کار می کنی می خواهند برای زیبایی شهر، برای جدال قدرت مسؤلان، برای گرفتن سهم قدرت، تو را از خیابان بر دارند و حکم بدهند که خانواده ات کفایت نگهداری تو را ندارد و تو را از تنها کانونی که برای خود خودت بود جدا کنند. مسولان کشورمان اضطراب مادرت برای رسیدن تو از سر کار را ندیده اند، آنها شرمندگی پدرت را از سفره خالی تان ندیده اند، آنها سهم کوتاهی شان در انجام وظایف خودشان را ندیده اند تا سفره تو خالی نباشد، آنها دوستان تو را ندیده اند که در کارگاه ها چه جورها که نمی کشند، تنها با جمع آوری از تو یاد می کنند."
همه این نگرانیها و دغدغهها را اگر کنار آمارهای متناقض کودکان کار قرار دهیم به چشماندازی نگرانکننده تر برمیخوریم. طبق آمار رسمی دو میلیون و براساس آمار غیر رسمی، هفت میلیون کودک کار و خیابان در ایران وجود دارد. بخش عظیمی از این کودکان نیز در مناطق محروم و مرزی کشور در سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و کردستان، بدون شناسنامه وخارج از آمارهای رسمی به سر میبرند، دقیقا در همان مناطقی که آمار بیکاری بالاست، همانجاها که فقر و بیعدالتی چهره عریان تری دارد. حال باید پرسید راهکار رئیس سازمان بهزیستی کشور برای برخوردار نمودن این کودکان محروم از حقوق اجتماعی و تحصیلی چیست؟ آیا این غفلتها و نگاههای تقلیلگرایانه، جای آن ندارد که ادعا کنیم هدف از اجرای طرح به اصطلاح "جمعآوری" به جای رسیدگی اصولی به مشکلات کودکان بی بضاعت و محروم از تحصیل ، فقط و فقط زیباسازی ظاهری شهری است که در انظار جهانیان، پایتخت ایران کنهسال است.
نسرین هزاره مقدم
روز گذشته رخ داد؛
مرگ یک کودک کار در جوانرود
صبح روز گذشته یک کودک کار در جوانرود بر اثر سقوط از ارتفاع جان خود را از دست داد.
به گزارش ایلنا، صبح روز گذشته (هشتم تیرماه)، یک کودک کار در جوانرود کرمانشاه جان خود را از دست داد.
این کودک ۱۶ ساله، «شادمان» نام داشت و بر اثر سقوط از طبقه سوم یک پاساژ در شهر جووانرود در دم جان سپرد.
از قرار معلوم، شادمان ۱۶ ساله به دلیل مشکلات مالی خانوادهاش از چند ماه قبل در این پاساژ دستفروشی میکردهاست و دلیل سقوط او از طبقه سوم، نامشخص است.
گفته میشود پدر این کودک به حرفه چوپان و مادرش نیز در منزل به نانوایی اشتغال داشته است.
«فراموشان» قلعه حسنخان و حاشیه شهرها
روزگار دردناک کارگران بلوچ فاقد شناسنامه
نوازندگان دوره گرد بلوچ اغلب فاقد شناسنامه هستند و کودکان آنها حق تحصیل ندارند. این گزارش، نگاهی است به روزگار این کارگران مهاجر.
تهرانیها میگویند «کولی»، در ادبیات خراسانی «لولی» است، مازندرانیها و حوالی گرگان «جوگی» میگویند و در زبان بلوچی «لودی» است. شغلشان نوازندگی دوره گرده است، قیچک میزنند و تنبک، سازهای محلی بلوچ. سهم بزرگی از موسیقی فولکور ایران زمین بر دوشهای اینهاست، بر دوش نوازندگان بلوچ فاقد شناسنامه....
بیش از دو دهه است که بلوچها و سیستانیها مهاجرت میکنند، دریاچه هامون که خشک شد، «توتن»ها و قایقهای ماهیگیری کناره گرفتند، کشاورزی در دشتهای فراخ سیستان تعطیل شد و زابلیها و بلوچها راهی جادهها شدند. «همه جا زمین خداست، بلوچ مرد کار است». گرگان یکی از مقصدها بود. چندهزار سیستانی در جلگههای گلستان ساکن شدند. حاشیه های خراسان جنوبی، محلات گوشه و کنار شهر مشهد و بالاخره گروهی هم به پایتخت آمدند. اطراف جاده ساوه، شهریار و قلعه حسنخان، سالهاست بلوچها را در خود جای داده است.
این جمعیت بزرگ مهاجر بلوچ در جستجوی کار بودند، هرجا که کار هست، چهرههای آفتاب سوخته کارگران بلوچ هم هست، نجابت و سکوت عمیق بلوچها هم هست، خمیرمایه سرشته با رنج همینها که از محرومیت و خشکسالی گریختهاند.
این جمعیت بزرگ در جستجوی کارِ سالهای دور، یک جمعیت کوچکتری هم در دل خود دارد، نوازندههای دورهگرد بلوچ و زابلی.
نوازندگی برای بلوچها یک فرهنگ است و برای موسیقی فولکوریک ایرانی، یک سرمایه. این روزها، نوازندگی سازهای بلوچی، از جمله مشاغلی است که فراموش شده، نوازندههای بلوچ دهه هاست که مورد بیمهری قرار گرفتهاند، نه حقوق اجتماعی دارند و نه اوراق هویت، غالبا شناسنامه هم ندارند. این نوازندهها بیمه ندارند، درآمد ثابتی ندارند، گاهی کارگر ساختمانی هستند، گاهی دستفروشی میکنند، گاهی در جلگههای حاصلخیز گرگان کارگر کشاورزی هستند.
«میرخان مزارزئی» یکی از همین نوازندههاست. میرخان وارث سنت نوازندگی پدران بلوچش است و از قضا بسیار هم زبردست است. او میگوید: دهل و ساز و قیچک میزنم، پدرم و اجدادم هم همین شغل را داشتند. سال ۷۳ برای صداو سیما در تهران هم برنامه اجرا کردم.
میرخان شناسنامه ندارد، کار رسمی ندارد، ماه رمضان و محرم و صفر، ساز و دهل تعطیل است، تعطیلی دوره گردی و نوازندگی یعنی فعلگی و کارگری آنهم بدون اوراق هویت.
«همه جا کار میکنم، هرجا که صاحبکار جرئت کند و به من بیشناسنامه کار بدهد، گرگان، تهران، مشهد، فرقی نمیکند، هرجا که کار باشد من هستم.»
میرخان، کارت هنری وزارت ارشاد دارد، اما شناسنامه ندارد. بارها به مقامات مراجعه کردهاست، اما نتیجه نگرفته، او، هم وارث نوازندگی است هم وارث بیشناسنامگی. پدر و عموهایش شناسنامه نداشتهاند. میرخان، پدر چهار فرزند بیشناسنامه است. میگوید بچههایم هم بدون اوراق هویت نمیتوانند درس بخوانند، در نهایت مجبور میشوند کار کنند، آن هم هر کاری که بشود... ما انتخابی نداریم.
معضل نداشتن شناسنامه، یکی از مشکلات اصلی قوم بلوچ است. یک سنت اجتماعی دیرپا در منطقه بلوچستان این است که خیلی از ازدواجها ثبت نمیشود، کودکان این ازدواجها هم از نگاه دولتیها، غیررسمی هستند و شناسنامه نمیگیرند و این دور تسلسل بیشناسنامگی سالها و سالهاست که ادامه دارد.
«زهره صیادی» فعال حقوق کودکان است. او سالها در مورد احقاق حق کودکان بلوچ بیشناسنامه در قلعه حسن خان و حاشیههای تهران کار کردهاست. او خوشحال است که در این زمینه در یکی دو سال گذشته پیشرفتهایی داشته است. صیادی میگوید: حداقل ۱۵۰۰ کودک بلوچ فاقد شناسنامه شناسایی شده است، این در حالیست که براساس پیماننامه حقوق کودک، حداقل بچهها باید شناسنامه و اوراق هویت داشته باشند. او میگوید: این کودکان بلوچ بدون شناسنامه مدرسه هم نمیِرود، و اگر سیاست مسئولان تغییر نکند و نخواهند فرایند هویت دار کردن کودکان بدون شناسنامه را تسهیل کنند، ما شاهد چرخه بازتولید کودکان کار خواهیم بود.
صیادی میگوید: بلوچها و سیستانیهای حاشیه نشین به دنبال کسب و کار حلال و شرافتمندانه هستند، اما موقعیتهای اشتغال فراهم نمیشود، کودکان آنها بدون اوراق هویت مجبور میشوند کار کنند، اغلب دستفروشی و گاهی زبالهگردی.
صیادی باز هم از مصائب کارگر حاشیه تهران با قومیت بلوچ و زابلی میگوید: حتی گواهی تولد نمیدهند به بچهها. چون در بیمارستان به دنیا نیامدهاند، کارت تولد هم به آنها نمیدهند. کودکان بیتاریخ و بیروزی و نسلی که سرگردان خیابانها و جادههاست.....
صیادی باز هم میگوید از اینکه تنها یک انجمن مردمنهاد، برای کودکان بیشناسنامه بلوچ حاشیه تهران، در چادرها مدرسه برپا کردهاست، اینکه از دولتیها امکانات میخواهند. اینکه در محلات حاشیهای، بلوچها چادرنشین هستند و گاهی زردزخم شیوع پیدا میکند، از نوازندگی و دورهگردی و حرمان میگوید.. از میرخانها، از نوازندهها و دورهگردانی که بدون شناسنامه و هویت سرگردانند، از خرده فرهنگ «لودیها» و «لولیها» که به آهستگی دارد نابود میشود.
چهره میرخان، چهره هنر و درد است، چهره هنرمندی که درد میکشد، چهره درهم نوازندگی قوم بلوچ. او روزهای پیدرپی، وقتی که به دنبال شناسنامه با یک کارت هنری کهنه وزارت ارشاد در دست، ادارات دولتی را زیر پا میگذارد، بخشی از سرنوشت آوارگان بلوچ را دوره میکند. باز هم میرخان از هنر اجدادیش میگوید.. میرخان وارث است، او هم وارث نوازندگی است، هم وارث درد بیشناسنامگی.....
نسرین هزارهمقدم
ضرب و شتم کودک کار توسط دژخیمان رژیم
روز دوشنبه چند جوان که در حال آشامیدن آب بودند توسط ماموران رژیم دستگیر شدند ولی یورش آن ها به سمت کودکان کار، با اعتراضات مردمی روبرو شد
اعتراض مردم علیه دستگیری جوانان توسط نیروی انتظامی
ساعت ۱۰ صبح روز دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۵۹ در محدوده بازار مولوی تهران، عده ای از مأموران نیروی انتظامی در این محدوده، اقدام به دستگیری جوان ها و کودکان کار و باربر این بازار که در حال خوردن و یا آشامیدن بودند کردند که این موضوع واکنش مردم و بازاری ها را بهمراه داشت.
بنا به گزارش دریافتی از کسبه این بازار، مأموران با وانت های پلیس و ون ها در این محدوده حاضر شدند و ابتدا یک مغازه اغذیه فروشی این میدان را که از قدیمی های بازار مولوی هم بود، بستند و پس از آن چند جوان را که در حال آشامیدن آب بودند دستگیر کردند و یورش آن ها به سمت کودکان کار، شروع اعتراضات مردمی بود
در پی دستگیری 2 کودک کار و ضرب و شتم آن ها از بازار تا نزدیک به خودروی وانت پلیس، مردم شروع به اعتراض نسبت به این اقدام کردند که بلافاصله با حمایت مردم حاضر و کسبه روبرو شد و در ادامه مأموران را ناچار به ترک محل و البته آزاد سازی 5 تن از دستگیر شده ها شد، اما مأموران 2 نفر از دستگیری ها را با خود بردند.
کودکان کار:
نخستین قربانیان تنگناهای اقتصادی کودکانی بدون کودکی
در بسیاری از کشورهای جهان، از جمله در ایران، میلیونها کودک به جای تحصیل و تفریح در شرایطی سخت و غیرانسانی کار میکنند. روز جهانی مبارزه با کار کودکان توجه میدهد که حمایت از "کودکان کار" وظیفه یکایک افراد جامعه است.
سازمان ملل متحد روز ۱۲ ژوئن برابر ۲۳ خرداد را روز جهانی مبارزه با کار کودکان نامیده تا توجه بزرگسالان را به میلیونها کودکی برانگیزد که از حق کودکی کردن محروم هستند.
در کشورهای گوناگون جهان حدود ۱۷۰ میلیون کودک مشغول کار هستند. نهادهای بینالمللی حقوق بشر این پدیده را امری ناروا و غیرانسانی میدانند و تأکید میکنند که ورود زودهنگام کودکان به بازار کار آنها را از حقی ابتدایی و طبیعی یعنی "کودکی کردن" محروم میکند.
کودکانی بدون کودکی
منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد تصریح کرده است که هر جامعهای باید با توجهی ویژه به کودکان خود رسیدگی کند تا آنها در شرایطی عادلانه و مناسب، توأم با مهر و محبت رشد کنند و از آفتها و آسیبهای اجتماعی در امان بمانند.
پیماننامه حقوق کودک که در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید، حقوق بنیادین کودکان را به روشنی بیان کرده است. این پیماننامه همه کشورهای امضاکننده از جمله ایران را موظف میکند که حقوق کودکان را رعایت کنند.
پیماننامه حقوق کودک بر حقوق برابر همه کودکان جهان تاکید دارد تا همگی در شرایطی بزرگ شوند که رشد جسمی و روانی و عقلانی آنها را تضمین کند. جامعه در برابر کودکانی که بار آورده مسئولیت دارد و در تمام امور اجتماعی باید به منافع کودکان اولویت دهد. تحت هیچ شرایطی نمیتوان حقوق کودکان را پایمال کرد یا رفاه و سعادت آنها را به خطر انداخت.
تمام کودکان جامعه یعنی همه افراد تا ۱۸ سالگی باید از حمایت کامل برخوردار باشند، تا "دوران شیرین کودکی" با شادی و نشاط طی شود و با رنجها و تلخیهای دنیای بزرگسالان آلوده نشود.
ماده ۳۱ پیماننامه حقوق کودک، تفریح و بازی را لازمه دوران کودکی میداند و تصریح میکند که کودکان باید از فرصتهای مناسب برخوردار باشند تا قوای جسمی و روحی خود را به طور کامل پرورش دهند.
میلیونها کودک کار در ایران
در ایران، بنا بر آمار رسمی حدود دو میلیون کودک کار وجود دارد. اما به اعتقاد فعالان حقوق کودکان، شمار واقعی خیلی بالاتر است.
کودکان کار در معرض شکلهای گوناگون بهرهکشی هستند، از کار در خیابانهای شلوغ و پردود و خطر تا مزارع کشاورزی و کارگاههای ناشناخته و غیرقانونی. جامعه با سیمای این کودکان به خوبی آشناست: بسیاری از آنها در شهرهای بزرگ به خودروها نزدیک میشوند، به مسافران گل و فال و آدامس میفروشند، اسپند دود میکنند، شیشه ماشین را میشویند یا به سادگی دست گدایی دراز میکنند.
اشرف بروجردی، معاون فرهنگی و اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در گفتوگویی با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) کودکان کار در ایران را چهار دسته میداند: «بعضی از آنها مهاجرند، برخی از خانواده فرار کردهاند و بعضیها واقعا کودکان کارند که برای کمک به خانواده کار میکنند و برخی هم کودکان بزه».
با نگاهی دقیقتر میتوان کودکان کار را به چهار گروه تقسیم کرد:
- کودکانی که با خانواده زندگی میکنند و به مدرسه میروند و برای کسب درآمد در ساعات فراغت کار میکنند.
- کودکان کارگر خیابانی که پیوند محکمی با خانواده ندارند و به طورنامرتب به مدرسه میروند.
- فرزندان خانوادههای خیابانی که به طور عمده در خیابان زندگی و کار میکنند. بسیاری از کودکان افغانستانی در این زمرهاند.
- کودکانی که به دلیل فقر یا خشونت یا مرگ پدر و مادر از خانواده جدا شدهاند؛ آنها به مدرسه نمیروند و تمام وقت خود را در خیابان میگذرانند. آنها دیر یا زود به بزهکاری دست میزنند.
شیوا دولتآبادی، رئیس انجمن حمایت از حقوق کودکان در گفتوگویی با روزنامه "آرمان" بر نکته مهمی انگشت میگذارد: «تفاوت کودکان کار ایران با اغلب کشورهای توسعهیافته دنیا این است که در ایران این کودکان اغلب درون خانوادهها و تحت نظارت پدر و مادر زندگی میکنند، در حالیکه در خیلی از کشورهای دنیا، کودکان کار کودکانی کاملا رهاشده هستند و بدون سرپرست در خیابان زندگی میکنند».
روزگار سیاه کودکان کار در ایران
کودکان کار از آسیبپذیرترین لایههای اجتماعی هستند. آنها نهتنها از فضای امن، خانواده، محیط آموزشی و بهداشتی مناسب بیبهرهاند، بلکه از سادهترین امکانات انسانی (حق شادی، بازی کردن و تفریح) نیز محروماند.
آنها در خیابان با انواع خشونتها و تحقیرها روبرو هستند. برخورد شهروندان با آنها در بهترین حالت، با ترحم همراه است که روحیه طفیلی و زاید بودن را در آنها تقویت میکند.
بسیاری از کودکان کار به سادگی دنبال کسب لقمهای نان هستند، اما برخی از آنها به خلافهای کوچک و بزرگ دست میزنند. با وجود انتقادات گروههای مدافع حقوق بشر، قوانین ایران برای دختران از ۹ سالگی و برای پسران از سن ۱۵ سالگی مسئولیت کیفری قائل است و در صورت ارتکاب جرم با آنها همچون بزرگسالان برخورد میشود.
بسیاری از کودکان کار که یک سوم آنها ۱۰ تا ۱۴ سال دارند و دو سوم آنها ۱۵ تا ۱۸ ساله هستند، در معرض سوءاستفاده جنسی تا حد تجاوز قرار دارند.
شمار زیادی از کودکان کار به بیماری ایدز مبتلا میشوند و کودکی پرمشقتی که با فقر و گرسنگی همراه بود به مصیبت بیماری ختم میشود. یک مقام وزارت بهداشت به خبرگزاری ایسنا گفته است که آن وزارتخانه برای کنترل ایدز در میان کودکان کار و خیابان امکانات کافی ندارد.
در چنین شرایطی سیاست حکومت ایران در جهت افزایش جمعیت، بیاعتنایی کامل به وضعیت ناگوار کودکان کار است. افراد و مقاماتی که با اهداف ایدئولوژیک افزایش جمعیت در ایران را تبلیغ میکنند، به سرنوشت کودکان و نحوه زندگی آنها کمترین توجه ندارند.
"۱۲ ژوئن" روز جهانی لغو کار کودک؛
آینده را بدون کودکان کار ترسیم کنیم
۱۲ژوئن روز جهانی لغو کار کودکان است. در ایران نیز به مناسبت این روز فعالان حقوق کودک برنامه هایی برگزار می کنند.
سازمان جهانی کار ۱۲ ژوئن را روز جهانی لغو کار کودک نام نهاده است. تاکید امسال سازمان جهانی کار بر مساله کار کودک و زنجیره های تولید است.
بر اساس اعلام این سازمان در حال حاضر حدود ۱۶۸ میلیون کودک همچنان در بازار کار فعالیت دارند. این کودکان علاوه بر بخش های غیررسمی اقتصاد، در همه بخش های تولید از کشاورزی گرفته تا واحدهای تولید صنعتی فعالیت دارند.
دبیر کل سازمان جهانی کار معتقد است اگر اقتصاد جهان سامان یافته و قانونمند باشد، کار کودک در هیچ یک از زنجیره های تولید اقتصادی نباید وجود داشته باشد، هر کشوری که می خواهد به توسعه پایدار دست پیدا کند یکی از مهمترین مولفههای آن، حذف کامل کار کودک است. فردای اقتصاد جهان باید فردایی بدون کار کودکان باشد. آینده را بدون کودکان کار ترسیم کنیم.
در ایران نیز در آستانه روز جهانی لغو کار کودکان، فعالان حقوق کودک به مدت سه روز در "خانه هنرمندان" به اجرای برنامه می پردازند.
شبکه یاری با همراهی ۳۲ انجمن فعال در این حوزه عصر ۵ شنبه از ساعت ۳تا ۵ فیلم "رقص خاک" را با حضور ابوالفضل جلیلی اکران خواهد کرد . مستند "کودک و استثمار" نیز با حضور محمدرضا اصلانی در روز جمعه از ساعت ۶ تا ۸ در خانه هنرمندان اکران خواهد شد.
همچنین از روز پنج شنبه به مدت سه روز نمایشگاه عکس کودکان کار با مشارکت جمعی از عکاسان مطبوعاتی ایران یکبار دیگر درد و رنج کودکانی را به نمایش می گذارد که کودکی شان زیر فشار فقر، کار و آسیب به یغما می رود . این برنامه در روز پایانی از ساعت ۵ تا ۷ شنبه با برگزاری یک نشست تخصصی برای معرفی بدترین اشکال کار کودکان و گفت و گو میان نمایندگان وزارت کار، شهرداری و سازمان های غیر دولتی پایان می پذیرد.
حذف کار کودکان، مطالبه مشترک فعالان حقوق کودک و کنشگران کارگری
سوم اردیبهشت ماه در میزگرد مشترک فعالان کارگری و حامیان حقوق کودک که در خبرگزاری ایلنا برگزار شد، به بحران اجتماعی کودکان کار از زوایای مختلف پرداخته شد.
اولین جمعه اردیبهشت ماه در آستانه روز جهانی کارگر، خبرگزاری ایلنا میزبان میزگردی بود تحت عنوان "حذف کار کودکان، مطالبه مشترک فعالان حقوق کودک و کنشگران کارگری".
در این میزگرد مشترک، «هادی شریعتی» و «زهرا صیادی» از فعالان حقوق کودک و «علی خدایی»، «حسین حبیبی» و «عبدالله وطنخواه» از فعالان کارگری حضور داشتند.
در این میزگرد سعی بر آن شد که میان دیدگاههای این دو گروه از فعالان در مورد یک بحران اجتماعی در حال گسترش به نام "بحران کودکان کار" یک همگرایی نسبی ایجاد شود و بتوان با ریشه یابی این معضل، به طرح راهکارهای مشترک رسید.
«زهرا صیادی» معتقد است: در سالهای اخیر آسیب های وارده به کودکان کار در عین حال که جدی تر شده، وجوه پنهان تری از قبیل آزارهای جنسی نیز پیدا کرده است.
«هادی شریعتی» می گوید: متولی اصلی حمایت از کودکان کار و عامل برخورد با این معضل مشخص نیست، و نگاهها به این مقوله بیشتر سیاسی و شعارزده است.
«حسین حبیبی» بر این باور است که باید شعار مشترک فعالان، محو کامل کار کودک باشد چرا که هم بر اساس قوانین داخلی و هم مقاوله نامه های بین المللی و هم بر طبق شعایر دینی، کار کودکان خلاف و غیر قانونی است.
«علی خدایی» می گوید: ریشه های کار کودکان، زیرساختی و در بنیان های معیشتی ناکارآمد خانواده های کم درآمد و عدم حمایت های توانمند دولتی است پس برای جلوگیری از افزایش کودکان کار، باید سیاست گذاری ها تغییر کند.
«عبدالـله وطنخواه» معضل کودکان کار را حاصل اعمال سیاست های نئولیبرالی آن هم به صورت ناقص و بدون در نظرگرفتن اصول بنیادین سازمان جهانی کار می داند.
متن کامل گفتگوهای این میزگرد چند ساعته به شرح ذیل است:
شیوع اعتیاد در بین کودکان کار
ابتدا بهتر است فعالان حقوق کودک، توصیفی اجمالی از فضای حاکم بر کار کودکان در ایران و چالش های فعلی کنشگری در این حیطه ارائه فرمایند
زهرا صیادی- پیش از این مشکلات و آسیب های کودکان کار به مراتب از پیچیدگی های کمتری برخوردار بود. آسیب های قبلی را می توان در قالب شرایط فیزیکی، تغذیه و سواد آموزی خلاصه کرد. اما در سالهای اخیر، این آسیب ها به مراتب جدی تر و پنهان تر شده است. این روزها بر مشکلات فوق، معضل اعتیاد و آزارهای پیدا و پنهان جنسی نیز افزوده شده که بر وخامت اوضاع افزوده و به مراتب کار را دشوار تر کرده است. به عنوان نمونه زمینه ی گرایش اعتیاد به مواد صنعتی در بین کودکان کاربه دلیل نیاز به ساعتهای ِ بیشتر بیدار ماندن برای کار و یا ایجاد انرژی زیاد و تاب اوری جهت انجام مشاغل سخت ، حتی در شرایطی که امکانات آموزشی فراهم باشد، فرصت و انگیزه سوادآموزی را از این کودکان سلب کرده است.
یک مساله مهم دیگر این است که باید از تصویر کودکان کار کلیشه زدایی شود ، چرا که این روزها کودکان کار فقط در خیابان ها نیستند. ما با کودکان بسیاری مواجه هستیم که در مشاغل خانگی و کارگاههای کوچک کار می کنند و حتی در مواردی مورد استثمار والدین و یا اقوام نزدیک قرار می گیرند.
هادی شریعتی- ناگفته نماند که در دولت فعلی حمایت ها از فعالان حقوق کودک و سازمان های مردم نهاد افزایش پیدا کرده است اما با این وجود شرایط بدتر شده و آسیب ها افزایش یافته است. من یکی از ریشه های این مشکل را در شعاری شدن سیستم حمایتی می بینم. مشکل دیگر، این است که متولی اصلی حمایت از کودکان کار نه در قانون و نه در عمل مشخص نیست و متاسفانه بسیاری از سازمانهای مردم نهاد نیز با گذشت زمان از اهداف اصلی خود فاصله گرفته اند و به سمت حرکت های نمایشی و شعاری سوق پیدا کرده اند. من می خواهم در اینجا از عملکرد رسانه های جمعی به خصوص صدا و سیما در این زمینه به شدت انتقاد کنم. صدا و سیما با وارونه نمایی و قلب واقعیت، سعی در دیده نشدن عوامل به وجود آورنده کار کودکان دارد و فقط به وجوه احساسی و غیرواقعی قضیه می پردازد. نگاه سطحی به کار کودکان نه تنها دردی دوا نمی کند بلکه می تواند با پاک کردن صورت اصلی مساله، زیرساخت های بحران زا را تشدید کند.
کار کودکان نتیجه توزیع ناعادلانه ثروت در جامعه است
با این توصیفات، ما تصویری حداقلی از فضای فعلی کار کودک در ایران به دست آوردیم و تا حدودی با مشکلات بنیادین این حوزه آشنایی پیدا کردیم. حال مایلم نگاه فعالان کارگری به این موضوع را داشته باشم و ببینم حل معضل کودکان کار چگونه می تواند به یکی از محورهای تعامل بین فعالان حقوق کودک و کنشگران کارگری بدل شود.
حسین حبیبی- من معتقدم معضل کودکان کار و خیابان یک بحران اجتماعی است که این بحران به طور صد درصد، نتیجه استقرار بی عدالتی ها و توزیع ناعادلانه ثروت در جامعه است و در چنین شرایطی، همه فعالان باید یک هدف واحد داشته باشند و آن هم نفی و برچیده شدن کامل بساط کار کودک است.
اگر با تشکیل سازمان های مردم نهاد، هدفمان فقط گرفتن امکانات بیشتر برای این کودکان باشد باید بدانیم که این راهکار ساختاری نیست و در حل ساختاری مشکل به جایی نمی رسد، بلکه اولویت اصلی باید بر این مبنا قرار بگیرد که با کنشگری فعال، یک مطالبه محوری را از مسئولان پیگیری کنیم و آن مطالبه مشترک و محوری نیز محو کامل کار کودک است. این دقیقا یک خواسته حداقلی قانونی بر اساس قانون اساسی و مقاوله نامه های بین المللی سازمان جهانی کار است. این مشکل باید زیربنایی حل شود و این هدف اصلی است اما تا رسیدن به این هدف غایی که هرگز نباید در مسیر کنشگری فراموش شود و همواره باید از مسئولان پیگیری کرد، می توان برنامه هایی برای آسیب زدایی از این کودکان و توانمندسازی آنها در دستور کار قرار داد.
من خواهشمندم که این موضوع حتما طرح شود که استفاده ابزاری از مقوله کار کودک هم در سطح مسئولان و هم در لایه های پایین جامعه مدنی بایستی متوقف شود و بدیهی است که اگر شعار و مطالبه "محو کار کودک" مطرح شود، استفاده ابزاری هم به تدریج کم می شود.
کودکان برای جبران کسری سبد معاش خانواده مجبور به کار میشوند
علی خدایی- شاهدیم که بحث ها در دو محور متفاوت و در عین حال همسو پیش می رود، که یکی بحث مطالبه مشترک حذف کار کودک و دیگری کاهش آسیب های اجتماعی در این زمینه است که من معتقدم هر دومحور، بایستی همزمان دنبال شود. اما من میخواهم از منظر دیگری به این قضیه ورود کنم یا به عبارتی به ریشه یابی این بحران بپردازم. در حال حاضر، طبقه کارگر مشکل معیشت و بیکاری دارد و در چنین شرایطی طبیعی است که کودکان برای جبران کسری های سبد معاش، ناگزیرند در پروسه اقتصاد خانوار شرکت کنند و در بازار بیمار عرضه نیروی کار، در معرض آسیب های جدی قرار بگیرند .
پس ریشه اصلی این بحران اجتماعی در فقر و بحران معیشت و عدم حمایت های دولتی از خانوارهای کارگری است.
برای مثال نمونه های بسیاری داریم که حوادث شغلی موجب فوت یا از کارافتادگی سرپرست خانوار شده است و همین مساله مولد کودک کار شده است. حال باید به غفلت وزارتخانه ای که هم متولی امور کارگران است و هم مسئول حمایت های اجتماعی از خانوارهای فرودست، یعنی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی توجه کنیم که این نهاد نه تنها حرکت های پیشگیرانه نداشته بلکه سیاست های اعمال شده به خصوص بعد از هدفمندی یارانه ها موجب شده کودک کار بیشتری به جامعه تزریق شود. پس برای جلوگیری از افزایش کودکان کار باید در وهله اول سیاست گذاری ها تغییر کند.
خصوصیسازی بیرویه خانوادهها را در تنگنای معیشتی قرار داده است
عبدالـله وطنخواه- علت عمده جدی شدن آسیب ها را باید در ساز و کارهای ارگان های حاکمیتی جستجو کرد. به عبارتی، اعمال سیاست های نئولیبرالیستی باعث افزایش تعداد و پیچیدگی آسیب ها شده است و به همین جهت است که رسانه های جمعی قصد سرپوش گذاشتن بر نارضایتی ها دارند. درواقع، من آسیب های اجتماعی را ناشی از سیاست های غلط اقتصادی و سرپیچی دولت از اجرای وظایف حاکمیتی مندرج در قانون اساسی می دانم.مشکل اصلی از تسلط تفکر سود محور و غیر حمایتی در بدنه مسئولین است. یک مشکل اصلی دیگر، سیاست های تعدیلی و خصوصی سازی های بی رویه است که فضای اشتغال را بیمار کرده و خانواده ها را در تنگنای معیشتی قرار داده است.
حسین حبیبی- من هم موافقم. مشکل اصلی از عدم حمایت هاست. بسیاری از کودکان کار فرزندان ازکارافتادگانی هستند که مورد حمایت سازمان تامین اجتماعی و نهادهای مربوطه نیستند. بنابراین باید قدرت معیشتی مردم بالا برود، باید اشتغال ایجاد شود، باید مطالبه گری در اولویت باشد تا مشکلات اجتماعی حل شود. پدیده زشت استثمار کودکان، صد درصد آن مربوط به عدم مطالبه گری است.
هادی شریعتی- با این وجود من معتقدم رسیدگی به آسیب های فعلی کودکان کار نیز به همین اندازه اهمیت دارد. اگر به این آسیب ها رسیدگی نشود، در آینده ای نزدیک بحران فراگیرتر خواهد شد. یعنی نمیتوان از کودکان کار فعلی و آسیب های وارده به آنها غافل شد.
تعداد زیادی کودک ایرانی بی شناسنامه داریم که حق تحصیل ندارند
زهرا صیادی- من اضافه کنم که بسیاری از این کودکان کار برخلاف تصویر رایج، صاحب خانواده هستند و حتی درمیان آنها کودکانی هستند که بدسرپرست هم نیستند بلکه این شرایط بغرنج اقتصادی است که این کودکان را در معرض خطر قرار داده است. باید این نکته را اضافه کنم که علاوه بر کودکان مهاجر که وضعیت وخیمی دارند، تعداد زیادی کودک ایرانی بی شناسنامه داریم که حق تحصیل ندارند و پیگیری وضعیت آنها یکی از مطالبات فعالان حقوق کودک است.
حالا که بحث به اینجا رسید می خواهم این سوال کلیدی را مطرح کنم که نقش فعالان کارگری در پیگیری مطالبات کودکان کار چیست؟ یعنی تشکل ها و فعالان کارگری در زمینه حذف کار کودکان در بازار کار غیر رسمی چه نقشی می توانند بر عهده داشته باشند؟
عبدالـله وطنخواه- به علت اجرا نشدن مقاوله نامه های بنیادین سازمان جهانی کار و فقدان آزادی تشکل، سه تشکل کارگری رسمی تا حدودی ناکارآمد هستند شاید تنها شورای اسلامی کار باشد که بتواند این مطالبه را در سطح کلان پیگیری کند.
هیات های حل اختلاف، شکایت کودکان کار را نمی پذیرد
علی خدایی- باید گفت تشکل های کارگری چه رسمی و چه غیر رسمی از حقوق کودکان کار غفلت داشته اند. برای نمونه هیات های حل اختلاف، شکایت کودکان کار را نمی پذیرد و در این مورد فعالان کارگری هیچ اقدام جدی تا کنون انجام نداده اند. اما راهکار پیشنهادی من، این است که کمیته خاصی در این حوزه شامل نمایندگان تشکل های کارگری و فعالان حقوق کودک تشکیل شود تا به صورت مستمر، این مطالبه مشترک یعنی حذف کار کودکان پیگیری شود.
حسین حبیبی- موافقم. تنها همکاری مشترک تشکل های کارگری و فعالان حقوق کودک چاره ساز است و می تواند زیربنایی این بحران را حل کند.
نسرین هزاره مقدم