آسیا تایمز تحلیل کرد؛ جنگ سوریه و یمن«جنگ خط لوله های نفت» رسانه آسیا تایمز با ریشه یابی حملات ائتلاف سعودی به یمن و درگیری های سال های گذشته سوریه ماهیت این درگیری ها را تلاش مشترک ترکیه، عربستان و قطر برای کنترل مسیرهای انرژی کلیدی منطقه عنوان کرد مروری بر جریان شعر کارگری در ایران؛ شعر کارگری، دستاوردِ انقلاب مشروطه پیش از مشروطه در شعر و داستان فارسی سخنی از کارگر و طبقهی ضعیف جامعه نبود یا تنها به صرف توصیهای خیرخواهانه به حاکمان و اربابان از آنها میخواست کمی هم به فکر رعایای خود باشند تا هم پایههای حکومتشان دچار تزلزل نشود و هم در دیار باقی در بهشت الهی جای داشته باشند. " |
هدف زندگی چیست؟ مي گويند هدف زندگی کسب سعادت است، ولی آخر سعادت چيست ؟ به اين سئوال در تضاعيف تاريخ پاسخ هايي سخت گوناگون داده اند. اصحاب زهد و ورع، مرتاضان، عرفای متقشف و پارسا، جوکی ها، طرفداران شيوه رهبانيت سعادت را در تزکيه نفس، از راه خوار داشتن تن می شمردند، تا جان، که به نظر آن ها جوهری عِلوی و مُفارق و جدا از تن است، تصفيه شود و عوج گيرد و به جان جهان يعنی روح کل بپيوندد. اتصال به مبداً يا نيروانا . اين است سعادت! برخلاف آن ها طرفداران کيش لذت و رندان و خوش باشان و خراباتيان و آن هايي که به مکتب «هدونيسم» (Hedonisme) يا لذت پرستی متعلق اند،ازقبيل فلاسفه «سيرنائيک» (Cyrenaique) (مانند اريستيپ و ديگران) پرورش تن و لذات جهانی ، مستی و بی خبری، نظرکردن در روی زيبا، برخوداری از خوشي های زندگی را پند می دادند. خيام و حافظ ما نيز از اين زمره اند. آن ها به جهان بعد از اين باور نداشتند. اتصال به مبداً کل را وعده ای تاريک می شمردند. زندگی را لحظه ای می ديدند در بين دو عدم لذا برآن بودند که بايد"" دم را غنيمت شمرد"" و از فرصت عمر طرفی بست. مکتب « چارواک» و « لکاياتا » در هندوستان نيز از مبلغين مهم اين کيش در شرق بود و ای چه بسا خيام و حافظ ما از آن مکتب، از طرق غير مستقيم الهام گرفته اند. در نظر « هدونيست ها » هسته معقول مهمی است و آن اين که برای کسب سعادت بايد به جهان مادی موجود و زندگی نقدينه انسانی نگريست و نه به جهان های موهوم – ولی آن ها دچار اين گمراهی هستند که زندگی را عبث، کوشش آدمی را بيهوده می شمردند، لذا معتقدند بهتر است عمر به خواب يا به مستی بگذرد. مطلق کردن "" لذت"" گمراهی ديگر آن هاست. بهر صورت در محيط زمانی آن ها، اين طرز فکر طغيانی بود عليه مکاتبی که ترک دنيا را موعظه می کردند. و اما مذهبي از هر نوع و قماش سعادت دنيوی را ميسر نمی دانند و خواستار سعادت اخروی هستند. زيرا به نظر آن ها روح جاويد است و اگر انسان در اين عالم طبق مقررات مذهب رفتار کند در آن جهان بهشت نصيب اوست و اگر آن مقررات را نقض نمايد در آن جهان جهنم نصيب اوست و بهشت همانا سعادت واقعی است. و کتب مذهبی در وصف بهشت و عدن توصيفات کودکانه ای کرده اند که عاليترين منظره زندگی انسانی را از نظر موء لفين عصر نشان ميدهد و اين عاليترين منظره زندگی واقعا چيز مبتذلی است. گروه ديگر سعادت را امر مطلق ذهنی و درون ذاتی می شمارند و آن را در "آرامش روحی" می جويند، از اين طريق کسب فضيلت، نيکوکاری، عمل به وجدان و عدالت و انصاف که خود اين کلمات مبهم اند و بر حسب آن که فردی که می خواهد موافق آن موازين رفتار کند در چه زمانی می زيسته و از چه طبقه ای بوده، محتوای اين موازين به کلی تغيير می کند. سعادت به نظر اين عده يک امر واقعی نيست و جهان خالی از سعادت حقيقی است، لذا برآنند که ازطريق تعادل و موازنه روح « آتراکسی» (Ataraxie)و انبساط روح (Beatitude)و آرامش ضمير می توان به سعادت رسيد. و نيز گروه ديگری هستند که بالذات همه چيز رال انکار می کنند و در اين امر روشی مطلقا « نيهليستی » دارند. آنان وعده مذاهب را سخن لغو می شمارند. رياضت و نيروانا را مهمل می دانند. لذت های اين جهان نيز آرامشی نمی يابند. زندگی انسانی به نظر آن ها "" خبط "" طبيعت است. مادهً صاحب شعور فقط برای آن پديد شده که غرابت و بيگانگی خود را در جهانی که دگرگونه می گردد و می زيد احساس کند و رنج ببرد. خودکشی در اين کيش عمل بجائي است. پوچی و بيهودگی زندگی، مسلم است. نمی توان با هيچيک از اين پنج گروه موافق بود. نظری که مبتنی بر جهان بينی علمی است در زمينهَ آين مسئلهَ مهم حياتی چنين است. 1) انسان به مثابهَ موجود انديشنده واحب شعور سرفصل تکامل ماده است و دارای کليهَ امکانات برای ادامه آگاهانهَ اين تکامل تا حدًيست که والاترين پندارهای مذهب و عرفان در مقابل آن رنگ پريده می شود. نام انسان طنين غرورآميز دارد. زندگی او عاليترين و گران بها ترين ارمغان طبيعت است و لذا بايد آن را قدرشناخت و خردمندانه بکار برد. 2) سعادت تنها يک حالت روح نيست بلکه برای آنکه مفهوم آن عام باشد نه خاص، مطلق باشد نه نسبی، بايد برا ی آن محتوی عينی قائل گرديد * . سعادت عينی و واقعی عبارتست از حداکثر تآمين متنوع ترين و متحرک ترين نياز مندی های جسمی و روحی فردی و اجتماعی انسان در توافق با انسان های ديگر. اين امر در مضمون واقعی خود درصورت تسلط قطعی انسان به عمده ترين قوانين فيزيکی، شيميائی، زيستی، جوی طبيعت و قوانين توليد و توزيع اجتماعی، که اکنون بشريت را در"" جبر ""خود مي فشرند و ايجاد عاليترين تکنيک بر اساس منابع نيرومند انرژی و بپاداشتن جامعهً جهانی بی طبقه و بتدريج طی چند سدهً آينده ميسر است. آری زمان زيادی لازم است تا روحيهً جمعی و جهانی ( کلکتيف و انترناسيوناليست ) جانشين روحيهً فردی و ملی ( انديويدآليستی و ناسيوناليست ) کنونی که محصول دهها هزار سال تسلط مالکيت خصوصی و تفرقهً قومی نوع انسانی است بشود، و بدون اين تحول نيز بشر سعادتمندی را به معنای واقعی احساس نخواهد کرد، زيرا روحيهً انفرادی و قومی سرچشمه اصلی تصادمات مخرب و موجد دائمی بسياری رنجهای زندگی فردی و جمعی است. در جهان فردا که تناسب صحيحی بين شخصيت فردی انسان و قدرت اجتماعی او برقرار می شود، رنج بی سعادتی و حرمان، جسماً و روحاً از ميان می رود. 3) هدف زندگی کنونی ما آفرينش، کار و پيکار برای پا داشتن کاخ پيروزی و سعادت و عظمت انسانيت است. سعادت در عصر ما يعنی آفرينش و کار و پيکار، زيرا شرايط عينی، آدمی را تنها از راه کار و پيکار بايد گام به گام پديد آورد. اکنون بسياری از شرايط وجود ندارد. فقر، بيماری ، فقدان آزادی، محروميت های جنسی، رقابت ها و منازعات خرد کننده، بلايای طبيعی، مصائب اجتماعی و غيره و غيره، ساغر جام حيات اکثريت مطلق انسان های عصر ما را از شرنگ بی سعادتی انباشته است. جنبش عظيم سوسياليستی عصر ما که در زير پرچم انديشه های مارکسيسم – لنينيسم انجام ميگيرد، يکی از قاطع ترين، پر فخرترين و والاترين نبردهای آدمی در راه ايجاد سعادت همگانی است و تنها اين جنبش است که مسئلهً تاًمين سعادت واقعی انسان را به درستی طرح کرده و بدرستی حل می کند. شرکت و مبارزه در درون اين جنبش يک تسکين عظيم، يک محتوی واقعی حياتی و لذا يک سعادت حقيقی است. 4) کسی به سعادت نبرد اجتماعی دست می يابد که دارای عقل واقع بين، روح انسانی واراده نيرومند انقلابی است. بويژه اراده قوی نقش درجه اول دارد، زيرا عصرما هنوز عصر مشکلات و موانع است. برای آنکه خوب بکوشيم و نيکو برزميم بايد قوي الاراده باشيم. اشخاص ترسو، بی پشتکار، متزلزل، مردد، بدبين، ناتوان در مقابل کوه دشواری ها خرد می شوند. ولی اراده ای که با عقل واقع بين و روح انسانی همراه نباشد نيروی اهريمنی است. لذا بايد تربيت نسل معاصر بر روی اين سه محور و بويژه محور تربيت اراده قوی متکی شود. بايد روح قهرمانان انسان دوست و واقع بين را در نسل معاصر رخنه داد. اين است مهمل معنوی حرکت به جلو . (احسان طبری)
|