واشنگتن تایمز:
امریکا در براندازی بشار اسد شکست خورده است
روزنامه واشنگتن تایمز نوشت ، تلاش امریکا برای براندازی بشار اسد رئیس جمهوری سوریه نه تنها تاکنون تلاش بیهوده ای بوده بلکه معادلات جنگ سوریه به نفع اسد در حال تغییر است .
این روزنامه امریکایی در مقاله ای به قلم ' دیو بویر ' نوشت : درست پنج سال پیش باراک اوباما برای نخستین بار خواستار کناره گیری اسد شد ولی گذر زمان ثابت کرد که این درخواست نه تنها بیهوده بوده بلکه دامنه جنگ سوریه طی هفته جاری گسترش یافته و استفاده جنگنده های روسیه از پایگاهی در ایران را برای بمبارانهایی در حمایت از دولت اسد را در بر گرفته است .
بنوشته این روزنامه امریکایی ، برخلاف این تصور دولتمردان امریکایی در مورد این که اکنون زمان آن فرارسیده تا پس از کنار رفتن اسد از قدرت سرنوشت سوریه به دست مردم این کشور سپرده شود ، رئیس جمهوری سوریه محکم سر جای خود ایستاد.
بویر معتقد است که از آن زمان امریکا عمدتا از نظر نظامی حاشیه نشین شده و اسد در جریان جنگ داخلی سوریه که بیش از 450 هزار کشته بر جای گذشته به طور فزاینده به کمک روسیه در جنگ تکیه کرده است.
در مقاله آمده است که مسکو عمق مشارکت در جنگ داخلی سوریه را افزایش داده و خشم امریکا را برانگیخته است تا این که سرانجام احتمال داده است که روسیه قطعنامه سازمان ملل را نقض کرده است. روسیه با دلیل و مدرک گفته است که نه تنها هیچ قطعنامه نقض نشده بلکه امریکا باید بهای بیشتری به حملات ضد داعش مسکو بدهد.
سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه روز چهارشنبه گفت : هرگونه دلخوری امریکا از همکاری نظامی مسکو با ایران نباید موجب انحراف تلاشها برای رسیدن به یک توافق بین امریکا و روسیه در مورد اقدام هماهنگ برای برقراری و تضمین آتش بس در سوریه شود.
جیم فیلیپس کارشناس بنیاد محافظه کار هریتاج در امور خاورمیانه می گوید، موضع پنج سال پیش اوباما علیه اسد این انتظارات واهی را ایجاد کرد که شدت عمل بیشتری از جانب واشنگتن صورت خواهد گرفت اما اکنون حتی دولت امریکا میزان پاسخگویی خود به درخواست کمکهای بشردوستانه و اعمال تحریم علیه دولت اسد محدود کرده و حتی در مورد استفاده از سلاح های شیمیایی در داخل سوریه اقدامی انجام نداده است .
وی افزود : افزایش انتظارات بدون اقدام موثر تاثیری جز تضعیف روحیه جناح مخالف سوریه نداشت. این ناکامی رئیس جمهوری امریکا در پشتیبانی از نیروهای مخالف سوریه بی تردید حیثیت و اعتبار وی را نیز خدشه دار کرده است .
این در حالی است که اوباما همواره از تصمیم خود برای درگیر نکردن امریکا در یک جنگ زمینی دیگر در خاورمیانه پس از دخالت در عراق و افغانستان دفاع کرده است.
پازل درهمریخته بحران سوریه
تحولات سوریه بعد از شکست سیاستهای متناقض ائتلاف غربی و محور محافظهکار عربی- ترکی درباره حمایت از اپوزیسیون مسلح این کشور که ملغمهای از تروریستهای جهادی و گروههای اسلامگرای ستیزهجو بود و هماینک که ترکشهای این مدل از تروریسم به اروپا و آمریکا رسیده است،
تا حدود زیادی دستخوش تغییر و دگرگونی شده است.
به نظر میرسد خطر تروریسم اسلامی که در سالهای اخیر ریشههای آن در بحران سوریه، عراق، لیبی و یمن درهمتنیده و آبیاری شده، به آنچنان هیولایی تبدیل شده است که از نیش آن حتی پدرخواندههای این گروههای جنایتکار هم در امان نبودهاند. سریال حوادث تروریستی از بوستون تا پاریس، از اورلاندو تا نیس، از بروکسل تا آنکارا و از حلب تا موصل یک خط موازی است که حاملان آن رقص جنایت در باتلاق خون را در چارچوب ایدههای آخرالزمانی «خیر و شر»، بدون تبعیض دنبال میکنند. برای رسیدن به این «درک واقعیت»، در کنار شکست ایده اجرائیکردن «خاورمیانه نوین» و زایش پدیده هیولای «داعش» از درون آن، بسیاری از محاسبات و مناسبات ازپیشتدوینشده دچار تغییر و به مرور محکوم به شکست شد. هیولایی که از درون این بازی ژئوپلیتیک بیرون جهید، بسیار فراتر از آن چیزی بود که بازیگران بزرگ بینالمللی و منطقهای میخواستند به عنوان سرباز صفحه شطرنج از آن استفاده کنند و زمانی به خود آمدند که این مهرههای پیاده مانند لشکری از فیل و اسب سرکش با پیشروی، وزیر را هم از دور بازی خارج و با حرکات خویش در تعقیب شاه (اگر شاهِ دشمن نشد، شاه خودی) جولانگری میکردند.
از آخرین نشست اپوزیسیون سوریه در پاریس حدود یکماه میگذرد و ارمغان ایدئولوژیک آن برای فرانسه، حوادث تروریستی «نیس» بود که پنجشنبه ١٣ جولای با برجای گذاشتن ٨٤ کشته و حدود ٢٠٠ زخمی به وسیله «محمد لحوایج بوهلال» تونسیتبار، جشن ملی فرانسه را به عزا تبدیل کرد.
از روزی که روسیه بهصورت فعال وارد عرصه بحران سوریه شد و بسیاری از معادلات موجود را بر هم زد و زوایای پنهان بازی را در معرض نگاه آشکار رهبران سیاسی و افکارعمومی بینالمللی قرار داد، حدود هشت ماه میگذرد و دراینمدت برخلاف استراتژی شفاف روسها در این باره که تمام گروههای جهادی و اسلامگرا در جنگ سوریه را بدون هیچ تفکیکی بخشی از انواع تروریسم بینالمللی و بنیادگرای اسلامی طبقهبندی کرد، تا به امروز، هنوز محور غربی در چنبره توهمی گرفتار بوده است که بهصورت تصاعدی پرداخت هزینه را بر منطقه و حتی متروپلهای غربی تحمیل کرده است.
ظاهرا بخشی از حلقه اطرافیان «باراک اوباما»، رئيسجمهوري آمريكا، بهویژه در وزارت خارجه این کشور، زودتر از بقیه همتایان غربی خود به وضعیت فاجعهبار موجود واقف شده و با ایجاد یک پل ارتباطی با روسها که ازسوی «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه و «جان کری»، همتای آمریکایی او، ایجاد شده است؛ سعی در هماهنگی سیاسی، اطلاعاتی و نظامی برای سرکوب گروههای تروریست از جمله داعش و جبهه النصره داشتهاند. با کشیدهشدن پای داعش به عربستان، بهعنوان خاستگاه اصلی تروریسم بنیادگرای اسلامی و ترکیه در قامت شاهراه ترانزیتی و تدارکاتی این تروریستها، در کنار فشارهای بینالمللی بر این کشورها برای قطع ارتباط و مهار این «پدیده مشارکتی» در چند ماه اخیر، تا حدود زیادی شکم این «اسب تروا» سوراخ شده است.
توافق مسکو – واشنگتن برای احیای آتشبس در سوریه که در جریان دیدار جان کری با همتای روس خود در این کشور در تاریخ ١٥ جولای بهدست آمد، در کنار پیشرویهای ارتش سوريه برای محاصره کامل حلب و بهدستگرفتن جاده بسیار مهم و استراتژیک «کاستیلو» را که اینبار با هیچ عکسالعمل بازدارندهای از جانب غرب مواجه نشد، شاید بتوان به عنوان اولین گام در تغییر آرایش سیاسی – نظامی بازی به حساب آورد.
چنانچه در پایان نشستهای مشترک لاوروف – کری در مسکو، وزیر خارجه آمریکا به صراحت گفت «بر سر قدمهای مشخصی برای احیای آتشبس توافق شده، اما جزئیات آن منتشر نمیشود تا رسیدن به صلح بیسروصدا پیش برود». تغییر در سیاست منطقهای ترکیه که از قبل از کودتای شکستخورده در بخشی از بدنه ارتش شروع شده بود و «رجب طیب اردوغان»، رئيسجمهوري تركيه، با عذرخواهی از روسیه فتیله «اسد باید برود» را پایین کشید و هماکنون نیز بهدلیل درهمپاشیدگی نسبی ساختار فرماندهی نظامی این کشور، توان کارشکنی در روندهای سیاسی صلح را نخواهد داشت؛ معادلات جدیدی را رقم زده است که نفوذ مخرب خارجی در بحران سوریه را بهشدت کاهش میدهد.
همزمان با این تحولات انتشار ویدئوی سربریدن پسرک ١٢ساله فلسطینی ساکن در اردوگاه پناهندگان در «هندرات» ازسوی جنگجویان عضو گروه «نورالدین زنکی» به جرم جاسوسی برای دولت دمشق، انزجار عمومی و خشم جهانی را آنچنان برانگیخت که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا بهصراحت گفت چنانچه این گزارش تأیید شود روابط با این گروه اپوزیسیون سوری کاملا تغییر خواهد کرد.
این در حالی است که گروه نورالدین زنکی یکی از گروههای حمایتشده محور غربی- عربی است که مشمول کمکهای واشنگتن– بروکسل هم میشود و جالب اینکه بیانیه رسمی این گروه ضمن تأیید این موضوع، فقط به محاکمه و تنبیه خاطیان اشاره میکند.
وقتی تمام قطعات پازل درهمریخته کنونی بحران سوریه در کنار هم قرار داده شوند، میتوان به روشنی یک الگوی جدید را در موقعیت ذاتی بحران مشاهده کرد که به صراحت از کانال تغییر رفتار قدرتهای بینالمللی و منطقهای در حمایت از گروههای مسلح اپوزیسیون سوری میگذرد. اپوزیسیون مسلح سوری در ماههای اخیر به لحاظ میدانی دچار شکستهای سختی شده است و همچنین بهدلیل تغییر نگاه افکارعمومی جهانی به درک بهتر ماهیت بنیادگرایی اسلامی که تقریبا اکثریت مطلق جنگجویان سوری به این طیفها وابسته هستند، اعتبار سیاسی و اخلاقی خود را نیز از دست داده است.
از طرف دیگر، هماکنون امنیت بینالمللی و ثبات ملی- منطقهای بهصورت روشن و واضح، با بحث تروریسم و «آنارشی» جهانی پیوند خورده است و ریشه این پیوند نیز در مناطق بحرانخیز خاورمیانه از جمله سوریه و عراق دیده میشود. زمان فریب خود و دیگران، خواسته یا ناخواسته با توجه به شرایط جدید، به آخر خود نزدیک میشود و به نظر میرسد که بسیاری از دوندگان ماراتن جنگ و خون یکبهیک به خط پایان مسابقه نزدیک میشوند. بدون تردید این خط پایان از رؤیای تسخیر دمشق نخواهد گذشت و تاریخ مصرف گروههای تروریستی حاضر در بحران سوریه، بیش از آنچه تصور شود، در حال اتمام بوده یا حداقل مارکتها از هم اکنون شروع به جمعآوری این کالای مسموم از قفسههای خود کردهاند.
اردشیر زارعیقنواتی
شرق
ترکیه در چنگالِ ترور، کودتا و سرکوب!
برخی تأملها دربارهٔ شکستِ کودتای نظامی در ترکیه، و حرکت دولت اردوغان به سمت استقرار حکومت استبداد دینی برای پایان دادن به حیاتِ جمهوریِ سکولار
جهان در شامگاه جمعه ۲۵ تیرماه/ ۱۵ ژوئیه، در حالتی آمیخته از سردرگمی و حیرت، نظارهگرِ زنجیرهیی از رخدادهایی بود که در جریان کودتای نظامی ترکیه در طول چند ساعت وضعیت این کشورِ عضو ناتو و مدعیِ تعلق داشتن به خانواده کشورهای اروپایی را در هم پیچید. گرچه صحنههای کودتای هفته گذشته و کوچکترین جزئیات آن لحظهبهلحظه بر صفحههای تلویزیون به سراسر جهان گزارش میشد، اما اینکه کودتاچیان که بودند، حامیان فرامرزی آنان کیها بودند، کودتاچیان در پیِ چه هدفی بودند و به چه دلیل شکست خوردند؟ در پردهیی از ابهام فروماند.
همانگونه که در بیانیهٔ حزب تودهٔ ایران در روز ۲۸ تیرماه نیز تصریح شده است، این کودتای ماجراجویانه از سوی همهٔ نیروهای دموکراتیک و مترقی و همچنین از سوی طیفی متنوع از نیروهای اپوزیسیون محکوم شده است. بیانیههای حزب کمونیست ترکیه مبنی بر اینکه کودتاگران نظامی هیچگاه نمیتوانند تضمینکنندهٔ دموکراسی واقعی باشند، روشنگر ماهیت کودتا است. در مقالهٔ حاضر، سعی شده است برخی جنبههای پوشیدهٔ تحولِ اوضاع در ترکیه که موردتوجه رسانههای سرمایهداری نبودهاند، اساسِ نگرشی به کودتا و شکستِ کودتا قرار گیرد.
آنچه مشخص است این است که، کودتایی که در نخستین ساعت اعلام وقوع آن منطبق بر الگوهای کودتاهای قرن بیستم سازماندهیشده بهنظر میرسید، با دستکم گرفتن نقش و سازمان یافتگی نیروهای وابسته به حزب "عدالت و توسعه" و ارتباط تنگاتنگ این نیروها با مساجد و نیروهای اسلامی واپس گرا در ترکیه و درک نکردنِ قدرت و تاثیرِ رسانههای مجازی و تلفنهای هوشمند، همانقدر که بهسرعت شکل گرفت، بهسرعت هم بهشکست انجامید. اکنون آشکار است که شکستِ کودتای نظامیان آغازِ مرحلهیی جدید در طرحِ حسابشدهٔ رجب طیب اردوغان و حزب عدالتوتوسعهٔ او بههدف تصاحب کامل قدرت و بهتسلیم کشاندن رقبای ناسیونالیست، کمالیست و نظامی او را کلید زده است. جالب اینکه، اردوغان و طرفدارانش از همان ساعتهای نخست وقوعِ کودتا، در تماس نزدیک با نمایندگان برجستهٔ رژیم ولایتفقیه و ازجمله امیر دریابان علی شمخانی، سردار قاسم سلیمانی و محمدجواد ظریف، سعی کردند از تجربهٔ همسایهٔ شرقیشان بهرهمند شوند. آیا فراخواندن مسلمانان از طریق مساجد در سراسر ترکیه برای مقابله با کودتا و باقی ماندنِ آنان در صحنه و اعلام شرایط اضطراریِ ویژه در کشور ـ ازجمله تعلیقِ قانون اساسی بهمدت سه ماه ـ اقدامهایی تصادفیاند؟
کودتای عقیمشدهٔ روز جمعه را در حقیقت باید در پیشزمینهٔ مانورهای قدرتطلبانهای فزاینده از سوی اردوگاه اردوغان در ۱۵ سال گذشته بهمنظور بهوجود آوردنِ تغییرهایی عمیق در قانون اساسی درنظر آورد. اردوغان در سالهای اخیر هیچگاه پنهان نکرده بود که بهطورجدی بهدنبال تغییرهایی پایهای در قانون اساسی باهدفِ متمرکز کردن تمامی قدرت در دست رئیسجمهور منتخب بهعوضِ نخستوزیر برگماردهشده از سوی پارلمان، است. او و هوادارانش از اینکه بررغم پیروزی در انتخابات پارلمانی آبانماه گذشته نتوانستند درصد آرایِ لازم برای تغییر قانون اساسی را بهدست آورند بهشدت سرخورده شده بودند و بر آن بودند تا برای موفقیت برنامهٔ استراتژیکشان در جهت تجدید دوران ترکیهٔ عثمانی راهی پیدا کنند.
تمام اخبار تحولهای سیاسی ترکیه پس از انتخابات سال پیش بر این دلالت دارند که اردوغان زیر پوشش مقابله و از بین بردن "دولت موازی" (که در اساس اشاره به فتحالله گولن و پیروان او است) تهاجم فزایندهای به رسانههای کشور، بهویژه مطبوعات، را آغاز کرد که به حملهٔ جنجالی به نشریهٔ پرطرفدار "زمان"، برکناری و اخراج کارکنان آن، بستن آن و افتتاح دوبارهٔ آن پس از ۲۴ ساعت، و این بار با هیئت تحریریهیی جدید و کاملاً هوادار دولت منتهی شد.
توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که اردوغان در چند ماه گذشته به صورت حساب شده ای کوشش کرده بود که تمامی اهرم های قدرت را در دست خود و عناصر وفادار به او در حزب ”عدالت و توسعه“ متمرکز کند و در این راستا بود که نخست وزیر ترکیه، احمد دادود اوغلو، شخصیت مورد اعتماد آمریکا و اتحادیه اروپا، که معمار بسیاری از سیاست های دولت ترکیه در ۴ سال گذشته بود، روز ۱۸ اردیبهشت مجبور به استعفا و کناره گیری از رهبری حزب ”عدالت و توسعه“ شد و جای خود را به ایلدیرم مهره نزدیک و قابل اطمینان رجب طیب اردوغان داد.
در بررسی وضعیت در ترکیه در چند روز گذشته، باید از غلو دربارهٔ امکانات و نفوذ فتحالله گولن و پیروان او برای دخالت در بحران پرهیز کرد و مسئولانه و محتاطانه اظهارنظر کرد. گرچه این روحانی ثروتمند که در ۱۸ سال اخیر در مهاجرت خودخواسته در پنسیلوانیا زندگی میکند برخی نفوذها در بخشهایی از دستگاه دولتی، و ازجمله در ارتش، دارد، و همچنین برخی ارتباطها را در سطحهایی مشخص با میزبانان آمریکاییاش دارد، تصور اینکه او قادر باشد عملیات کودتایی در سطحی که در شامگاه جمعه و روز شنبه شاهدش بودیم را در کشوری مانند ترکیهٔ عضوِ پیمان ناتو هدایت و کنترل کند، خیالپردازانه است. بسیاری از فرماندهان نظامی دستگیرشده در جریان کودتا، ازنظر فکری و عقیدتی شناخته شدهاند و عملاً در چارچوب اتحاد عمل استراتژیک با نیروهای اسلامگرای فتحالله گولن نمیگنجند. اینکه اردوغان و فتحالله گولن هر دو بهیک درجه، از دیرباز، در نفرت و خصومت با "مشروطهگرایان" و طرفداران قانون اساسی و همچنین نظامیان معتقد به سکولاریسم اشتراک نظر داشتهاند،حقیقتی است انکارناپذیر.
باید یادآور شد که، تا همین اواخر، پیش از رویدادهای جمعهٔ گذشته، اردوغان بهطورِ علنی ادعا میکرد که عناصر طرفدار گولن را از درون نیروهای مسلح حذف کرده و هرگونه تهدیدی از سوی آنان عملاً خنثی شده است. توجهبرانگیز اینکه، رئیسجمهور ترکیه در ماههای اخیر بهطورعمده بر منتقدان و مخالفانش در رسانههای کشور و دادگاهِ قانون اساسی که با سیاستهای دولت او درمورد نقضِ کاراکترِ سکولار جمهوریت کشور و کوششهای او برای اصلاحِ قانون اساسی مخالفاند، متمرکز بوده است.
مخالفت کمالیستها با ترکیهٔ عثمانیِ نو
اردوغان در سالهای گذشته سعی داشته است توازن قدرت میان فرماندهان عالی ارتش را بهنفعِ نیروهای مسلمان وفادار به حزب عدالتوتوسعه تغییر داده و آن را فراتر از نقطهٔ بدون بازگشت تثبیت کند. در تغییرهای انجامشده در هر اجلاس شورای فرماندهی نظامی و در طول ۱۵ سال گذشته، تعداد بیشتری از فرماندهان ارتشیای که خود را به نگهبانی از قانون اساسی سکولار ترکیه متعهد میدانستند، مجبور به بازنشستگی میشدند. یکی دیگر از عاملهایی که کمتر در روزهای پس از کودتا بهآن توجه شده است برگزاریِ قریبالوقوع اجلاس سالانهٔ شورای فرماندهی نظامی ترکیه است که قرار است در شهریورماه برگزار شود. در ماههای اخیر شایعاتی مبنی بر اینکه کمپ اردوغان قصد دارد فرماندهان عالی نظامی بیشتری را پاکسازی کند، بر سر زبانها بوده است.
اردوغان در زمان انتخاب شدن بهنخستوزیری ترکیه در سال ۲۰۰۳، کاملاً آگاه بود که در رویارویی با "طرفدارانِ قانون اساسی" ـ یعنی گروهی قدرتمند از فرماندهان عالی نظامی که نسبت به او و خاستگاه سیاسیاش یعنی حزب "رفاه اسلامی" نظرِ خصمانهای داشتند ـ بهشدت آسیبپذیر است. او از سرنوشت دیگر دولتمردان و نخستوزیران پیش از خود بهخوبی آگاه بود و میدانست که چگونه حزب "رفاه اسلامی" ـ حزبی که در دههٔ ۱۹۹۰ در صفوف آن فعال و شناخته شده بود ـ یک سال پس از کودتای طرفداران قانون اساسی در ۱۹۹۷ بهاتهام "تهدیدِ بنیان سکولاریسم نظام" منحل اعلام شده بود. اردوغان، شهردار وقت استانبول، مدتی بعد بهدلیل دکلمهٔ شعری تحریکآمیز، در دسامبر ۱۹۹۷ که او مصرعهای "مساجد پادگانِ ما، گنبدِ مساجد کلاه ما، منارهٔ مساجد سرنیزهٔ ما و مؤمنان سربازان ما هستند" را به آن اضافه کرده بود، تحت تعقیب قرار گرفت و از مقام خود برکنار شد. او همچنین بهجرم تحریک به خشونت و نفرتِ مذهبی و نژادی، بر اساس قوانین جزایی ترکیه به ده ماه حبس محکوم شد که چهار ماه آن را در سال ۱۹۹۹ گذراند. اردوغان درنتیجهٔ محکومیت جزایی همچنین از شرکت در انتخابات پارلمانی منع شد. در سال ۲۰۰۳، پس از تغییر قانون اساسی از سوی پارلمان وقت، این ممنوعیت برداشته شد، و در نتیجه، اردوغان توانست نقش رهبری حزب "عدالت و توسعه" را که در سال ۲۰۰۱ تأسیس شده بود در دست بگیرد و یک سال بعد در انتخابات پارلمانی به پیروزی برسد. از این مقطع زمانی به بعد، اردوغان از تهدیدی که از سوی سران نیروهای نظامی و "کمالیستها" متوجه دولت او و ادامه حکومت حزب "عدالت و توسعه" بود بهخوبی واقف بود. او در ادامه بهصورتی پیگیر اما حسابشده و "با حرکتی با چراغ خاموش" گامبهگام مخالفان بالقوهاش را از دُور خارج و بازنشسته کرد و در این مسیر حتی از عالیترین دادگاههای ترکیه هم کمک گرفت. جالب اینکه در تمام این دوره اردوغان از حمایت همهجانبهٔ "گولنیست" ها بهرهمند بود و توانست بهکمک آنان برخی از طرحها برای برکناری خود از قدرت را خنثی کند. در پایان این فاز از حرکت اردوغان بهسوی تصاحب کامل قدرت دولتی در سال ۲۰۰۸، او توانسته بود موازنه قدرت در ارتش و نیروهای نظامی را بهطورمحسوسی بهنفعِ طرفداران خود تغییر دهد. از سال ۲۰۰۸ به بعد، اردوغان و متحدانش روند تحکیم پایگاه خود برای تصاحب کامل و تثبیت قدرت را باهدف گرفتنِ متحد سابق خود یعنی فتحالله گولن در زیر پردهٔ مقابله با "دولت موازی" ادامه داد. مقطع زمانیای مهم در این مرحله، اعتراضهای گستردهٔ مردمی پارک "گزی" در تابستان ۲۰۱۳ بود که طیف گستردهای از نیروهای دموکراتیک در آن شرکت داشتند و دولت ترکیه را بهسختی تکان داد. رویدادهای پارک "گزی" برای دولت اردوغان و اسلامگرایان حزب "عدالت و توسعه" اعلامخطری مهم مبنی بر این بود که، بخشهای بزرگی از جمعیت کشور بهطور فزایندهای با طرحهای بلندپروازانهشان برای برپاییِ امپراتوری عثمانیای جدید مخالفاند.
در طول بحران، اردوغان مدعی شد که تظاهرات پارک گزی تشابههایی با تظاهراتی که همزمان در برزیل درحال وقوع بود، دارد و اینکه نیروهایی سیاه و پشتپرده، جنبش مخالفان دولت او را هدایت میکنند. نکتهٔ مهم اینکه، از این مرحله بهبعد سخنان کنایهآمیز او بهطورمشخص برخی نارضایتیها در ارتباط با دولت آمریکا و بهویژه درمورد تحولات در سوریه را بازمیتاباند. سهمخواهیِ دولت اسلامگرای ترکیه در ارتباط با طرح خاورمیانهٔ جدید آمریکا و اینکه اردوغان برای خود نقشی تعیینکننده در مورد آیندهٔ رژیم سوریه و تعیین تکلیف جنبش خلق کرد در منطقه قائل بود، در سه سال گذشته از طریق برخی موضعگیریهای علنی دو طرف [ترکیه و آمریکا] بازتابهایی داشتهاند. اردوغان با برخوردی آشکار با اظهارات ایالاتمتحده در حمایت از راهحلی مبتنی بر مذاکره مخالفت کرده، و در مقابل، بهطورعلنی روابطی خاص با نیروهای جهادگر تروریستی و سلفیای نظیر داعش و جبهه النصره را توسعه داد.
"گولنیستها" و یا "کمالیستها"
بیان و اصطلاحات مورداستفادهٔ سران کودتای نظامی پس از اعلام تصاحب قدرت در لحظههای نخست شکل گیری کودتا توجه بسیاری از تحلیلگران امور ترکیه را در مورد هویت سیاسی کودتاگران بهخود جلب کرده است. این باور مطرح است که اشارهٔ سران کودتا در بیانیهشان به انتقال قدرت به یک "شورای صلح در وطن"، در حقیقت نشئت گرفته از عبارت معروف مصطفیکمال آتاتورک مبنی بر "صلح در خانه، صلح در جهان" است. جملهبندی و عبارات استفادهشده در بیانیهٔ سران کودتا که بهصورت زنده از کانال "تی. آر. تی." تلویزیون دولتی خوانده شد نیز با بخشهایی از یک سخنرانیِ آتاتورک خطاب به جوانان ترکیه شباهتهایی قوی دارد.
احتمال اینکه این کودتا از سوی طرفداران گولن انجام شده باشد همچنین با این فاکت که بیش از صد تن از سران ارشد ارتش و نیروی دریایی بهدلیل شرکت در حمایت و اقدام برای کودتا دستگیر شدهاند (حدود یکسوم از فرماندهان عالی نظامی) همخوانی ندارد. گولن بهتصدیق خود اردوغان و سخنگویان دولت، نفوذی در سطحهای بالای ارتش ترکیه ـ ارتش عضو پیمان نظامی ناتو ـ ندارد. اطلاعات مشخص منتشرشده مبنی بر این است که، طرفداران گولن در ارتش در بهترین حالت، به گروهی نظامی با درجه سرهنگی و سرگردی و ردههای پائینی ارتش محدود بوده است.
و از این مهمتر، بیانیهٔ خود گولن است که در روز ۱۶ ژوئیه /۲۶ تیرماه، منتشر شد و بسیار فراتر از انکار صرف دخالت در امر کودتایی شکست خورده است و با عباراتی بسیار صریح تلاش برای کودتا را محکوم میکند: "دولت را باید از طریق فرایند انتخابات آزاد و عادلانه بهدست آورد، و نه زور... در مقام کسی که در طول پنج دههٔ گذشته در جریان کودتاهای نظامی متعدد صدمه دیده است، این امر بهخصوص برای من توهینآمیز است که متهم بشوم با چنین تلاشی ارتباطی داشتهام."
کودتا در کشور عضوِ ناتو و دوستِ آمریکا
بدون شک موضعگیریِ مقامهای عالیرتبه آمریکایی دربارهٔ کودتا با برخی ناروشنیها و ابهامهای عمدی همراه بوده است. اظهارات جان کری در ارتباط با کودتا در ظرف سه ساعت نخست کوشش نظامیان ترکیه برای سرنگون کردن اردوغان با تغییر لحنی مشخص مبنی بر فاصلهگیری از کودتا و اظهار تأخیرآمیزِ حمایت از دولت اردوغان در شرایطی که کودتا عملاً شکست خورده بود، همراه است. توجه به این نکته نیز ضروری است که ایالاتمتحده از برخی تکرویها و اصرارورزیهای اردوغان بر ادامه دادن به برخی سیاستهای خطرناک در خاورمیانه و مخالفت او در موردِ توافقهای انجامشده بین روسیه و ایالاتمتحده برای حمایت از روند حل بحران سوریه از مسیر قبول دورهیی از گذار سیاسی و مذاکرات مستقیم بین طرفین با شرکت دولت سوریه و پذیرش نقشِ ایران و روسیه در این رابطه ناراضی بوده است.
در روزهای اخیر و با توجه به عملکرد به شدت سرکوبگرانه دولت اردوغان این نظر نیز مطرح شده است که، این کودتا و تحولهایی که پس از آن روی داد در حقیقت بهدقت از سوی اردوغان و همراهانش هماهنگ شده بوده است. در توجیهِ عینی بودنِ این خوانش از رویدادهای روزهای اخیر، بهرهگیریِ همهجانبه، داشتنِ ابتکار سیاسی و دست بالا درمورد موازنهٔ نیروها در سیرِ آتی قدرت در ترکیه و همچنین سرعت عمل اردوغان و حزب "عدالت و توسعه" در بهدست گرفتنِ مهارِ کودتا، پیش کشیده میشوند. البته باید اشاره کرد که چنین تحلیل و خوانشی از شرایط، هزینههای درازمدتِ بهوجود آمده بهدلیل کودتا و سرکوب آن برای سیستم سیاسی کشور، ازجمله انعکاس بیثباتی کشور، شوک اقتصادی و ضربه به اعتمادِ بازار، سردرگمی و ابهام در نظم ضروری و وفاداری نیروهای نظامی به دولت مستقر ـ و از همه مهمتر ـ اعتمادِ متحدان و همپیمانان جهانی و منطقهای را درنظر نمیگیرد.
رویکرد مشخصتری که شاید از سوی رسانههای غربی زیاد بهآن توجه نشده است این است که، تلاش برای کودتا آخرین کوشش کسانی بوده است که بهشکلی پیگیر مدافع نظم کهن متکی بر قانون اساسی و اصول پایهای نظام جمهوری مدرن سکولارند و هنوز هم بخش چشمگیری از جامعهٔ ترکیه را تشکیل میدهند. این نیروها بهطور فزایندهای از سوی اردوغان و جریانهای قوی متصل و مربوط به "اسلام سیاسی" در دو دههٔ اخیر به حاشیه رانده شدهاند. این اکنون بهطور وسیعی از سوی تحلیل گران تحولات ترکیه پذیرفته شده است که اقدامِ نظامیان "کمالیست" در سازماندهیِ کودتای روز جمعه ۲۵ تیرماه بهطورِکامل بر اساس دستورالعملهای موجود در مورد کودتاهای موفق انجام شده بود. بنا بر این نظر، کوشش برای کودتا آنگاه موفق میشد که میتوانست هدف اصلیاش، یعنی تأثیر سیاسی اردوغان را خنثی کند، و دسترسی به اینترنت و رسانههای اجتماعی را در طول زمان انجام کودتا غیرممکن سازد. کودتاچیان در حقیقت در تحلیل نهایی از اینکه به خشونت گسترده که ذاتیِ چنین کودتاهای کلاسیکی است دست بزنند ابا داشتند و امیدشان را بهنوعی “انقلاب مخملی “بسته بودند که شاید نهادهایی نظیر نیروهای پلیس و سازمان امنیت بهمشاهدهٔ موفقیت فاز اول کودتا به آن بپیوندند. در این رابطه کودتاگران نگران سیمای بیرونی ترکیه پس از پیروزی کودتا بودند، یعنی امری که در اساس بهوقوع نپیوست. در حقیقت مقاومت پلیس و نیروهای امنیتی در برابر کودتا زمان لازم را به اردوغان و طرفدارانش داد تا بهکمک مساجد صدها هزار نفر از اعضا و هواداران حزب "عدالت و توسعه" را برای حضور در خیابانها و مقابله با کودتا بسیج کنند. بهطور خلاصه کودتا بهدلیل برخی محاسبههای غلطِ طراحان آن با شکست روبهرو شد و مطمئناً برای مسببان واقعی و یا صوری آن عواقب ناگواری خواهد داشت. در چنین شرایطی، اردوغان، بدون هیچ نگرانی در مورد اینکه برخوردهای علنی ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا چه خواهد بود، در مسیر تقویت مواضع خود و سرکوب رقبا و مخالفان داخلی خود اقدام کرد. دستگیر کردن نزدیک به ۹۰ هزار نفر از نظامیان، قضات سیستم قضایی، قضات عالی دادگاه قانون اساسی، معلمان، نیروهای پلیس، رهبران و فعالان فرقه گولن، و برکناری بیش از ۱۵۰۰ تن از روسای مؤسسات آموزش عالی، بیکار کردن ۵۰ هزار معلم، و دستور جلوگیری از خروج بیش از سه میلیون تن از کارمندان بخشهای دولتی، و درعمل، بر پا کردن حکومت استبدادی تکنفرهای تمامعیار کارنامه هفته نخست "جمهوریاسلامی" جدید حاکم بر ترکیه است. دربارهٔ اینکه کودتا درعمل دست اردوغان را برای ضد کودتا و بهاجرا گذاشتن طرحی که از مدتها قبل در دست تدارک داشته و تثبیتِ حکومت سرکوبگر خود باز کرد، به نقلقولی بامعنی در ۱۸ ماه پیش از این کودتا باید اشاره کرد. در اوایل سال ۲۰۱۵، خانم تولای بابشیو در پاسخ به تمسخر مطبوعات نسبت به اظهارنظرِ او که ۹۰ سال پیشپرده و آگهی برای ترکیهٔ عثمانی بهپایان رسیده است، یادآور شد:"آگهیها بهپایان رسیده، فیلم آغاز شده است و اکران عمومی آن در سال ۲۰۲۳ خواهد بود" (یعنی ترکیه عثمانی در صدمین سالگرد انقراض امپراتوری عثمانی و تأسیس جمهوری سکولار مدرن دگرباره بر پا خواهد شد). دوستداران صلح، دموکراسی و پیشرفت در ترکیه نمیتوانند در روزهای پس از شکست کودتا و پیروزی ضد کودتای اسلامگرایان ترکیه نگران جمع شدن ابرهای سیاه توفانزا بر فراز این کشور و تأثیرات مخرب چنین روندی بر کشورهای همسایه از جمله ایران نباشند.
ما ضمن ابراز همبستگی با مردم و نیروهای مترقی ترکیه تهاجم گستردۀ اردوغان برای سرکوب حقوق و آزادی های دموکراتیک و برپایی حکومتی مبتنی بر استبداد مذهبی در این کشور را به شدت محکوم می کنیم
نامه مردم
هاآرتص گزارش داد:
وابسته نظامی در اسرائیل؛ مغز متفکر کودتای ترکیه
ژنرال «آکین اوزتورک» فرمانده سابق نیروی هوایی ترکیه روز شنبه به اتهام دست داشتن در کودتای نافرجام این کشور دستگیر شد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری هاآرتص، ژنرال «آکین اوزتورک» فرمانده سابق نیروی هوایی ترکیه روز شنبه به اتهام دست داشتن در کودتای نافرجام این کشور دستگیر شد. دست کم پنج ژنرال دیگر نیز به اتهام مشابهی بازداشت شده اند.
رسانه های ترکیه نیز گزارش دادند که شش فرمانده ارشد ارتش ترکیه از جمله ژنرال «آکین اوزتورک» به اتهام دست داشتن در کودتای نافرجامی که جمعه شب آغاز شد، بازداشت شدند. این فرمانده نیروی هوایی ترکیه در دهه ۱۹۹۰ میلادی، وابسته نظامی این کشور در اسرائیل بوده است.
اوزتورک در فاصله سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۰ میلادی در سفارت ترکیه در تل آویو خدمت می کرد و پس از آن، به فرماندهی نیروی هوایی ترکیه (۲۰۱۵-۲۰۱۳) منصوب شد. این شخصیت نظامی ۶۴ ساله سال گذشته از سمت فرماندهی نیروی هوایی کناره گرفت و در «شورای عالی نظامی» ترکیه به فعالیت مشغول شد.
این ژنرال ترک اکنون دشمن بزرگ مقامات ترکیه بویژه «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهوری این کشور قلمداد می شود؛ اما تا پیش از کودتای جمعه شب، اوزتورک یکی از رهبران نظامی مشهور ترکیه بشمار می رفت که موفق به دریافت مدالهای افتخار فراوان از نیروی هوایی ترکیه و همچنین ناتو شده بود.
دفتر دادستانی ترکیه اعلام کرده است که ژنرال اوزتورک و همدستان وی به اتهام خیانت محاکمه خواهند شد. گفته می شود که «بینالی ایلدریم» نخست وزیر ترکیه نیز به تلویزیون دولتی این کشور گفته است که طراحان این کودتا به مجازات مرگ محکوم نخواهند شد؛ زیرا مجازات مرگ در قانون اساسی ترکیه غیرقانونی اعلام شده است و در عوض برای ممانعت از تکرار کودتا در آینده تغییرات لازم در قانون اساسی اِعمال خواهد شد.
دست کم پنج ژنرال دیگر نیز به اتهام دست داشتن در این کودتا بازداشت شدند که از آن جمله می توان به ژنرال «آدم هودوتی» فرمانده ارتش دوم و عالیرتبه ترین مقام نظامی توقیف شده اشاره کرد. ارتش دوم که در «مالاتیا» مستقر است، وظیفه حراست از مرزهای مشترک ترکیه با سوریه، عراق و ایران را برعهده دارد.
روزنامه حریت نیز گزارش داد که «آونی آنگون» فرمانده پادگان مالاتیا و «اردال اوزتورک» فرمانده ارتش سوم نیز در میان بازداشت شدگان هستند.
نیروهای وفادار به دولت ترکیه روز شنبه در نبرد با آخرین کودتاچیان توانستند بر آنها ظفر یابند که در این مبارزه، ۱۶۰ نفر از جمله تعداد زیادی از غیرنظامیان کشته شدند.
یک وزیر دولت ترکیه گفت که هنوز تعدادی از فرماندهان ارتش ترکیه در گروگان کودتاچیان هستند. اما دولت ترکیه اعلام کرد که وضعیت را کاملاً تحت کنترل دارد و حدود ۲۸۳۹ نفر را- از پیاده نظام گرفته تا افسران ارشد- و از جمله آنهایی که «ستون فقرات» این شورش را تشکیل می دادند، دستگیر کرده است.
کردهای سوریه و عراق؛ روزهای سرد و آینده مه آلود
از روزی که بحران سوریه با حمایتهای خارجی به راه انداخته شد، کردهای این کشور کوشیدند هدایت مناطق کردنشین کشورشان را به دست بگیرند اما در این میان تقابل قدرتی میان آنها و کردهای عراق به وجود آمد که به نظر میرسد با گذشت زمان دامنه آن نیز گسترده تر میشود.
در همین راستا مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق به تشکیل نیروهای ویژه کرد سوری تحت عنوان «پیشمرگهای روژآوا» مبادرت ورزید و در رسانههای رسمی نیز اعلام کرد که این نیروها برای حفاظت از کردها راهی مناطق کردنشین سوریه خواهند شد اما این طرح نتوانست موفق باشد و فعالیتهای داخلی کردهای سوریه عملا بدست حزبی بنام "حزب اتحاد دموکراتیک سوریه" به رهبری صالح مسلم افتاد و عملا راه برای نفوذ بارزانی بسته شد.
ترکیه به عنوان یکی از کشورهایی که خواهان سرنگونی نظام سیاسی دمشق است حزب اتحاد دموکراتیک را امتداد حزب کارگران کردستان ترکیه ( پ.ک.ک) و یک گروه تروریستی می داند. آنکارا با وجود تمام روابط خوبی که با کردهای عراق به ویژه جناح منتسب به بارزانی دارد با کردهای سوریه دشمنی آشکاری را آغاز کرده است.
عدم ورود نیروهای تحت امر بارزانی به مناطق کردنشین سوریه، سرآغازی شد برای تنش های جدی بین کردهای سوریه و حزب دموکرات کردستان عراق که مسعود بارزانی آن را رهبری می کند. صالح مسلم، حزب دموکرات کردستان عراق را وابسته به ترکیه میداند و روز دوشنبه به رسانههای کردی در سوریه گفت: آنچه مدنظر حزب دموکرات کردستان عراق بوده است بر اساس منافع کردها نبوده بلکه منافعی چون تجارت و نفت و پول سبب شده است شاهد مواضع مشترک ترکیه و حزب دموکرات کردستان عراق باشیم.
وی ادامه می دهد: ترکیه برای اینکه با ما دشمن است مرزهایش را می بندد اما حزب دموکرات کردستان عراق چرا این کار را میکند؟ با این هدف که نیازهای اولیه به دست مردم مناطق کردنشین سوریه نرسد؟ متاسفانه بدلیل این تحریمها بخشی از نیروهای مجروح ما جان خود را از دست دادهاند. برخی اوقات بستن مرز از سوی اقلیم ماهها طول کشیده است و حزب دموکرات کردستان عراق اجازه نداده نیازهای پزشکی اولیه بدست ما برسد.
صالح مسلم وجود نیروهایی تحت عنوان پیشمرگ را هم دلیلی برای ایجاد تنشهای امنیتی می داند و میگوید: در زمانی که ی.پ.ژ و ی.پ.گ (یگانهای مدافع خلق، نیروی نظامی کردهای سوریه) در سوریه هستند چرا نیروهایی بنام پیشمرگ درست شود، نیروهایی که با هدایت و کمک خارجی ها درست شده و دشمن کردها هستند.
بدین ترتیب میبینیم روابط حزب دموکرات کردستان عراق و حزب اتحاد دموکراتیک در سوریه روزهای سرد و پر تنشی را پشت سر میگذارد که به اعتقاد کردها غیرقابل پیش بینی بوده است.
حزب اتحاد دموکراتیک حزب دموکرات کردستان عراق را متهم می کند با زد و بند با ترکیه می خواهد امنیت مناطق کردنشین سوریه را به خطر بیاندازد اما در طرف مقابل هم حزب اتحاد دموکراتیک متهم به انحصارگری سیاسی و امنیتی در مناطق کردنشین سوریه می شود. در طول این سالها اقدام بارزانی در اعزام شماری از نیروهای پیشمرگ خود به کوبانی به هنگام هجوم داعش به این شهر هم سبب نشد این روابط از سردی خارج شود.
کردهای سوریه تاکید میکنند که نمیخواهند تجربه اقلیم کردستان عراق را دوباره تکرار کنند. آنها میگویند وجود دو نیروی نظامی را آنگونه که در اقلیم است در مناطق کردنشین سوریه نمیپذیرند و از سوی دیگر آنها هیچ تصمیمی برای جدایی از سوریه ندارند چرا که اعتقادی به تشکیل کشوری جدید برای کردها ندارند و بر این فکر هستند که حقوقشان در یک سوریه دموکراتیک متحد محفوظ باشد.
در این سالهای سرد روابط بین جناحهایی از کردهای سوریه و کردهای عراق که هر دو قدرت را در مناطق کردنشین کشورشان در دست دارند، حزب اتحاد دموکراتیک موفق شده است روابط خود را با آمریکاییها و روسیه توسعه دهد و همین امر سبب شده کارتهای فشار حزب دموکرات کردستان عراق نیز دیگر کارایی لازم را نداشته باشند. در اقلیم کردستان عراق البته سایر احزاب کردی بخصوص اتحادیه میهنی کردستان عراق روابط بسیار حسنه ای با حزب اتحاد دموکراتیک دارد و در اعمال فشار بر آنها با حزب دموکرات کردستان عراق همسو نیست.
با بهره برداری از این خلاء حزب اتحاد دموکراتیک توانسته است در اقلیم از پایگاه بزرگ سیاسی برخوردار باشد. (کانتونهای کرد سوریه علیرغم مخالفت حزب دموکرات کردستان عراق در سلیمانیه دفتر رسمی دارند)به این ترتیب می بینیم که روابط سرد حزب دموکرات کردستان عراق و حزب اتحاد دموکراتیک نه تنها رو به بهبودی نمی رود بلکه حتی می رود به بخشی از رقابت سیاسی دو حزب بزرگ اقلیم کردستان عراق (احزاب دموکرات و اتحادیه میهنی) تبدیل شود.
با ادامه پیش رویهای کردهای سوریه که تحت رهبری سیاسی حزب اتحاد دموکراتیک هستند به سوی رقه و کنترل بخشهای بیشتری از مرزهای سوریه و عراق احتمالا در آینده شاهد تشدید تنش میان این دو جناح کرد در سوریه و عراق خواهیم بود. به ویژه اینکه حزب دموکرات کردستان عراق همه اینها را نتیجه "دسیسه پ.ک.ک" برای کاهش نفوذ و سیاست محدود سازی حزب دموکرات کردستان عراق در اقلیم و منطقه میداند.
این تنش ها نشان می دهد نه تنها کردهای سوریه و عراق بلکه کردهای داخل این کشورها هم دیگر یک نظر واحد برای مسائل کلان کردها ندارند و باید انتظار این را داشت با ادامه این روند، سردی بیشتری بر روابط کردها در عراق و سوریه و ترکیه حاکم شود.
ایسنا،
شکافها در حکومت اقلیم بزرگتر میشوند
اقلیم کردستان عراق دو سالی است که دیگر بسان سابق با یک زبان واحد حرف نمیزند؛ دو سالی است که تنشهای سیاسی در این منطقه به اوج رسیده است.
در دو سال گذشته اگرچه اقلیم کردستان عراق در مبارزه با داعش وارد نبردی اساسی شد اما به همان میزان نیز درگیر تنشهای داخلی گشت. یکی از سیاسیون کرد عراقی به نام "شهناز ابراهیم احمد" خواهر "هیرو ابراهیم احمد" همسر جلال طالبانی در این خصوص میگوید: درچند روز گذشته همه رهبران کرد عراقی خواهان تفاهم و حل مشکلات سیاسی به مناسبت فرارسیدن عید فطر شدند اما جای تعجب است که این رهبران چرا به این سخنان خود عمل نمیکنند و یک گام هم برای حل مشکلات پیش نمیگذارند؟
سوال معناداری که در دل خود بیانگر بن بست سیاسی در اقلیم است.
تنشهای سیاسی و بحران مالی نه تنها گروهها بلکه ساختارهای اداری و سیاسی را هم در این منطقه با بحران روبهرو کرده است. اقلیم کردستان عراق دیگر دو سالی است امکان تامین بودجه استانها و پروژههای عمرانی را ندارد. براساس آمار رسمی اقلیم نزدیک به 2000 پروژه در استان سلیمانیه متوقف شده است. در چند ماه گذشته دهها پیمانکار با تجمع خواستار پرداخت معوقههای حقوقی خود شدهاند. اکثر این پیمانکارها یا ورشکست شده یا اینکه دستکمی از ورشکستگی ندارند. همین امر و تشدید نارضایتی مردم سبب شده است ما شاهد چرخشی سیاسی در استان سلیمانیه باشیم؛ چرخشی که نشان دهنده عمق اختلافات سیاسی حاکم بر اقلیم کردستان عراق است.
استاندار سلیمانیه تنها استانداری است که در روزهای سرد روابط بغداد و اربیل دو بار به بغداد سفر کرده و با مقامات دولت مرکزی دیدار کرده است. استاندار سلیمانیه و رفتارهای سیاسی و اداری وی فارغ از اینکه تلاشی برای خروج از بحران موجود است نشان دهنده وجود اختلاف سران سیاسی در نوع رابطه با بغداد است؛ اختلافی که اقلیم و سیاسیون را دو دسته کرده است. اولی مانند استاندار سلیمانیه معتقد هستند باید روابط با بغداد به حالت سابق برگردد و مستحقات این اقلیم و استانهایی چون سلیمانیه نیز در قالب بودجه عراق تامین شود و دومی یا حزب دموکرات کردستان عراق بر این اعتقاد است شرایط برای استقلال فراهم شده و باید از عراق جدا شد.
علی عونی، عضو کمیته رهبری حزب دموکرات کردستان عراق اخیرا در گفتوگو با برخی رسانههای محلی اعلام کرد: هرگونه مراجعه یا بازگشت به بغداد به بهانه بحران مالی خیانت به مردم کرد است و اکنون فرصت خوبی برای استقلال و جدایی فراهم شده است، لذا نمیشود بار دیگر اقلیم به آغوش عراقی بازگردد که اصلا واقعیت خارجی ندارد.
وی ادامه میدهد: برخی گروههای سیاسی میخواهند سلیمانیه را تسلیم "دیکتاتور" دیگری در بغداد بکنند و من اطمینان دارم مردم سلیمانیه نمیپذیرند اقلیم را تقسیم کنند.
این تیپ گفتار را میتوان در سخنان بیشتر مسئولین حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی دید و البته در نقطه مقابل این تفکر اتحادیه میهنی کردستان عراق، جنبش تغییر، اتحاد اسلامی کردستان عراق و جماعت اسلامی کردستان عراق قرار دارند که معتقد به حل مشکلات با بغداد هستند. هرچند اشاره مستقیم به عدم جدایی از عراق را مطرح نمیکنند اما پیامهای صادره از آنها نشان میدهد در این شرایط اقلیم نباید از عراق جدا شود. کما اینکه نوشیروان مصطفی امین، رهبر جنبش تغییر اخیرا در میان هواداران خود در سلیمانیه اظهار داشت:حزب دموکرات کردستان عراق در اقلیم به طور یکجانبه تصمیم گیری میکند و آنچه از آن به عنوان ارگان تصمیم گیری سیاسی در اقلیم یاد میشود دیگر شراکتی میان احزاب کردی نیست و حزب دموکرات کردستان عراق به طور یکجانبه تصمیم گرفته است از بغداد فاصله بگیرد.
طیف مخالف جدایی بر این اعتقاد است اکنون زمان حل مشکلات مردم اقلیم کردستان عراق است که اسیر دست داعش و بحران مالی شدهاند لذا در چنین شرایطی برنامههای خود را بر یافتن راههای تولید درآمد و حل مشکل مردم قرار دادهاند و هیچ بعید نیست درصورتی که نتوانند بر این مشکلات فائق آیند بصورت یکجانبه روابط با بغداد را برقرار کنند، به این امید که بتوانند از مشکلات مردم ناراضی بکاهند. علیالخصوص که بغداد هم در مقابل این تلاشها فرکانسهای مثبتی برای مخالفین جدایی فرستاده است.
ایسنا،
ارزش پیروزی فلوجه
قطع سر افعی (اصطلاحی که عراقی ها برای فلوجه استفاده می کنند) توسط ائتلاف حامیان دولت پس از چند سال امید یکپارچگی عراق زیر پرچم یک دولت مقتدر را زنده کرد.
شهر فلوجه در شرایطی آزاد شد که:
— آمریکایی ها اصرار داشتند نیروهای عراقی باید به سمت موصل حرکت کنند و فلوجه را ترک کنند و در همکاری با ارتش عراق در عملیات فلوجه تعلل به خرج دادند.
— رسانه های وابسته به برخی کشورهای عربی و ترکیه با راه اندازی جنگ رسانه ای فضای مسموم جنگ مذهبی راه اندازی کرده بودند و در صدد بودند نیروهای سنی را از مشارکت در عملیات باز دارند و یا حتی آنها را وادار به شورش کنند.
— پیشمرگه های کرد با فشار ایالات متحده و به بهانه اینکه در صورت خروج نیروهایشان از مناطق کرد نشین ممکن است امنیت این مناطق به خطر بیافتد در عملیات مشارکت نداشتند. گو اینکه آماده باش وحضور همین نیروهای پیشمرگه در خطوط مقدم جنگ موصل داعش را وادار می کرد که مجبور باشد بخش بزرگی از نیروهای خود را در آن بخش نگاه دارد.
— حامیان مقتدی الصدر روحانی جوان شیعه در بغداد دست به شورش زدند و به منطقه سبز که حریم حفاظت شده حکومت مرکزی به حساب می آمد یورش بردند، امری که دولت را مجبور کرد یگان های ویژه ارتش خود را در این منطقه مستقر کند و نتواند از آنها در عملیات فلوجه استفاده کند و یگان های ویژه الحشد الشعبی عهده دار انجام وظایف یگان های ویژه ارتش عراق شدند.
— آمریکایی ها از تحویل بمب افکن و هلیکوپتر های خریداری شده توسط ارتش عراق در موعد مقرر باز هم سرباز زدند و اصرار داشتند که پوشش عملیات باید توسط خود آنها انجام شود و هر لحظه بیم آن می رفت که هواپیماهای آمریکایی مثل سابق (به اشتباه) خودی ها را هدف قرار دهند، که البته اینبار چنین اتفاقی پیش نیافتاد و یگان های ارتش عراق بسیار دقیق با نیروی هوایی هماهنگ بودند.
— دولت و مجلس عراق در شرایط بسیار حساس به سر می بردند و حتی بیم کودتا در بغداد نیز می رفت.
با توجه به شرایط فوق می توان گفت آقای حیدر العبادی نخست وزیر عراق کل داشته های خود را در یک سبد گذاشت و با پافشاری بر اتمام عملیات آزاد سازی فلوجه دست به یک ماجراجویی که می توانست یا وی را به قهرمان کشور تبدیل کند و یا سرنگون کند زد.
در این میان نمی توان نقش رایزنی های همپیمان وی از بسیج مردمی را نادیده گرفت مستشارانی که به وی اطمینان دادند اگر وی چتر حمایت سیاسی را فراهم کند آنها توان نابودی داعش را دارا می باشند.
همین هم شد در واقع اینبار آقای عبادی به جای اینکه به نظر مستشاران نظامی آمریکایی توجه کند به نظر مستشاران نظامی ایرانی اعتماد کرد و همین اعتماد به نیروهای شیعه (الحشد الشعبی) و ایران زمینه این موفقیت را برای وی فراهم کرد.
در واقع رایزنان ایرانی اطمینان داشتند زمان آزمودن نیروهای الحشد الشعبی (همان بسیج شیعی) و بسیج عشایری (عمدتا سنی) و یگان های بازسازی شده ارتش عراق (که متشکل از طوایف و گروه های مختلف عراقی هستند) وهمگی اینبار توسط مربی های ویژه ایرانی تربیت و هماهنگ شده بودند فرا رسیده، و نقشه عملیات بگونه ای تکمیل شده که علاوه بر ورود سریع به شهر کمترین آسیب به غیر نظامیان (که دغدغه اصلی حکومت مرکزی بودند) وارد شود و حساسیت های قومی و مذهبی که بیم آن می رفت به وجود نیاید.
طبق اظهار نظر کارشناسانی که بر عملیات نظارت داشتند در این عملیات نیروهای الحشد الشعبی که نسبت به بقیه آزموده تر بودند اقدام به سد شکنی کردند و نیروهای اصلی و همه سد های دفاعی داعش را از بین بردند و ارتش عراق هم پشتیبانی هوایی و زمینی وآتشبار آنها را فراهم نمود. سپس ورود به شهر به عهده بسیج عشایری و برخی جوانان خود شهر فلوجه با حمایت ارتش سپرده شد و اینبار نیروهای شیعی عهده دار حمایت از عقبه نیروها و حفظ محاصره شهر جهت جلوگیری از ورود نیروهای تازه نفس و یا تجهیزات برای داعش را عهده دار شدند.
به اعتقاد کارشناسان نیروهای الحشد الشعبی به دلیل اینکه از جنگجویان زبده تشکیل شده اند و امکان تحت تاثیر قرار گرفتن آنها و یا نفوذ به آنها توسط داعش (به دلیل شیعه بودن) صفر است بهترین نیروها برای حفاظت از نیروهایی که در حال اجرای عملیات در داخل شهر بودند به حساب می آمدند چرا که یکی از بزرگترین مشکلات همیشه نفوذ عوامل داعش و یا خرید مزدوران درون نیروهای مهاجم ارتش بود، امری که معمولا منجر به بهم خوردن عملیات می گشت و بیم آن می رفت که نیروهای داخل شهر مورد محاصره دشمن قرار گیرند، در واقع نقش این نیروها تاثیر کلیدی بر عملیات داشت مخصوصا که تخلیه غیر نظامیان و حفاظت از آنها و همچنین شناسایی نیروهای داعش که تلاش داشتند میان غیر نظامیان یا فرار کنند و یا جهت دور زدن نیروها به پشت جبهه بروند نیز به عهده نیروهای الحشد الشعبی سپرده شده بود و صدها تن از نیروهای داعش را توانستند بازداشت کنند.
یکی دیگر از کارهایی که نیروهای الحشد الشعبی انجام دادند شناسایی کانالهایی بود که داعشی ها از داخل شهر به خارج شهر کشیده بودند تا یا برای فرار و یا برای دور زدن نیروها از آن استفاده کنند و ظاهرا اینبار نیروهای الحشد الشعبی یگان های ویژه ای را جهت شناسایی این تونل های زیر زمینی آموزش داده بودند که با موفقیت توانستند ماموریت خود را انجام دهند.
در موارد زیادی در این عملیات نیروهای الحشد الشعبی به صورت ضربتی و به عنوان نیروی واکنش سریع نیز عمل می کردند بگونه ای که در هر نقطه از شهر که احساس می شد نیروهای دولتی و یا بسیج عشایری دچار مشکل شده اند و کار آنها گیر کرده نیروهای الحشد الشعبی وارد عمل می شدند و نیروهای داعش را نابود می کردند و سپس مجددا به مواضع خود باز می گشتند.
در همان ابتدا مستشاران (رایزنان) ایرانی با آقای عبادی اتمام حجت کرده بودند که هر اتفاقی که پیش آید باید این عملیات تا آخر ادامه یابد و در میانه راه به دلایل فوق الذکر بیم آن می رفت که نخست وزیر عراق کم بیاورد اما ظاهرا اینبار آقای عبادی تصمیم قاطع خود را گرفته بود و حتی بیشتر از دیگران اصرار داشت که عملیات به هر قیمتی که شده باید تا آخر ادامه یابد و فلوجه آزاد شود و در موارد زیادی خود برای تقویت روحیه نیروها در خطوط مقدم جنگ حضور داشت.
این عملیات نشان داد که مردم عراق اگر به خودشان باشد می توانند همه تروریست های خارجی را از کشور خود خارج کنند و آقای عبادی امروزه این حس وحدت و یکپارچگی را در دل آنها روشن کرده. گو اینکه پاکسازی فلوجه به زمان بیشتری نیاز خواهد داشت ولی قطعا در مرحله بعد آقای عبادی و همپیمانانش به سمت تصفیه حساب با آنهایی که تلاش داشتند پشت نیروهای خط مقدم را خالی کنند و با خیانت عملیات را بهم بزنند خواهد رفت تا با پاکسازی پشت جبهه مرحله بعدی عملیات که همان آزادی موصل است را ادامه دهد.
عماد آبشناس
اسپوتنیک
آسیا تایمز تحلیل کرد؛
جنگ سوریه و یمن«جنگ خط لوله های نفت»
همکاری ترکیه، عربستان و قطر
رسانه آسیا تایمز با ریشه یابی حملات ائتلاف سعودی به یمن و درگیری های سال های گذشته سوریه ماهیت این درگیری ها را تلاش مشترک ترکیه، عربستان و قطر برای کنترل مسیرهای انرژی کلیدی منطقه عنوان کرد
آسیا تایمز در مطلبی با اشاره به جنگ یمن و تاثیرات آن بر رژیم سعودی آورده است: ادامه جنگ در یمن از سوی عربستان سعودی که موجب ریخته شدن خون های زیادی و صرف منابع مالی زیادی شده است تصدیق حاشیه ای اصطلاح «استراتژی پنهان» است. حقایق این سیاست های عربستان را باید در پشت آبهای گل آلود سیاست های خاورمیانه ای این کشور دید.
«جوک بورینگا» مشاور وزارت خارجه هلند در امور یمن در ژوئن سال ۲۰۱۵ با انتشار مقاله ای به تشریح منافع عربستان در ایجاد یک خط لوله نفت از طریق خاک یمن پرداخت که بیانگر اهمیت ژئوپلتیک انرژی برای عربستان در ورای بمباران های یمن توسط این کشور می پردازد.
در این مقاله تحت عنوان «تفرقه بنداز، حکومت کن: عربستان سعودی، نفت و یمن»، بورینگا به این نکته اشاره می کند که سعودی ها از بیم بسته شدن احتمالی تنگه هرمز از سوی ایران در تلاش بوده اند تا یک خط لوله نفت از طریق خاک یمن ایجاد کنند تا بتواند موجبات دسترسی ریاض به خلیج عدن و اقیانوس هند برای دستیابی به بازارهای انرژی آسیا را فراهم کند.
بنا بر این گزارش، اسناد منتشر شده توسط سایت افشاگر ویکی لیکس تمایل سعودی ها برای ایجاد یک خط لوله نفت از طریق استان حضرموت به بندری در خلیج عدن را تایید می کند، خط لوله ای که مالکیت کامل، عملیات و محافظت آن در اختیار ریاض باشد.
در ادامه این گزارش آمده است، امضای توافق نامه خط لوله گاز بین ایران و عمان در سال ۲۰۱۴ موجب افزایش بی اعتمادی سعودی ها به مسقط شد و جذابیت ایجاد خط لوله نفت از طریق حضرموت را برای سعودی ها افزایش داد بطوریکه وقتی که در سال ۲۰۱۵ حوثی ها در یمن قدرت را در دست گرفتند بلافاصله سعودی ها شروع به بمباران یمن کردند.
در حال حاضر حضرموت یکی از آن معدود بخش های یمن است که ائتلاف سعودی حمله ای به آنجا نداشته و تحت کنترل القاعده شاخه شبه جزیره عربستان می باشد که از حمایت های تسلیحاتی و مالی سعودی ها برخوردار است.
آسیا تایمز می نویسد: «مایکل هورتون» تحلیلگر بنیاد جیمز استون، القاعده شبه جزیره عربستان را نیروهای نیابتی خوبی برای عربستان می داند که تامین کننده منافع سعودی ها و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس است و می توان رد پای این گروه را در قالب جبهه النصره در سوریه در جنگ با دولت بشار اسد هم دید.
نویسنده نتیجه یکسال بمباران های یمن را قدرت گیری القاعده در این کشور می داند که در حال ایجاد امارت حضرموت به نفع عربستان هستند، همانند تقویت النصره در شمال سوریه که در تلاشند امارت اسلامی نیز در این منطقه بوجود آورند، منطقه ای که قطر، عربستان و ترکیه مایلند در آن خط لوله نفت تاسیس بشود تا نفت از طریق خاک ترکیه به بازار جذاب اروپا برسد.
راب تیلور در مطلبی در ژورنال نیروهای مسلح جنگ جاری در سوریه را در حقیقت «جنگ خط لوله های انرژی» و جنگ تلاش برای کنترل منابع تامین انرژی معرفی می کند که عربستان، قطر و ترکیه برای دستیابی به این هدف نیازمند حذف بشار اسد از قدرت در سوریه هستند تا بتوانند خط لوله مد نظر خود را از طریق خاک ترکیه احداث کنند.
خط لوله مد نظر این سه کشور از حلب می گذرد همان منطقه ای که ترکیه بر ایجاد منطقه حایل پرواز ممنوع در سالهای گذشته اصرار داشته است تا بتواند اهداف خود را با هزینه مالیات دهندگان آمریکایی و قدرت نظامی آمریکا تحقق ببخشد.
در این گزارش تلاش های ترکیه برای تقویت توان نظامی خود با ساخت ناو هواپیمابر و گسترش روابط نظامی این کشور با سودان، سومالی، قطر، گرجستان و جمهوری آذربایجان در راستای تلاش های این کشور برای دستیابی به کریدورهای کلیدی انرژی در خاورمیانهف شاخ آفریقا و منطقه قفقاز معرفی شده است.
آسیا تایمز در پایان نوشت: سه کشور ترکیه، عربستان و قطر قصد دارند تا با قدرت مالی و منابع انرژی ریاض و قطر و توان نظامی ترکیه که نشات گرفته از ناتو است تحولات منطقه را به نفع خود پیش برند.
روزنامه ایندیپندنت:
دیگر کسی به حرف آمریکا برای کنار زدن بشار اسد گوش نمیکند
.
تحلیلگر برجسته انگلیسی در مقالهای به این مسئله اشاره کرد که در محافل سیاسی به این ادعای آمریکاییها که اسد باید از قدرت برکنار شود دیگر توجهی نمیشود
رابرت فیسک تحلیلگر و روزنامه نگار کهنه کار انگلیسی با اشاره به ناکامی های امریکا و اظهارات ژنرال ووتل امریکایی هنگام حضور در منطقه که گفت " ما قطعا باید به آنچه بدست می آوریم راضی باشیم " تصریح کرد : معنی حرف جوزف ووتل این است که این سخن تکراری که اسد باید برود، در حال تغییر است.
رابرت فیسک در مقالهای در روزنامه ایندیپندنت نوشت: اخیرا این سخن که اسد باید برود از بسیاری از آمریکایی ها شنیده نمی شود اما در محافل سیاسی و مطبوعاتی کم تر به آن توجه شده است .
فیسک می نویسد: من تصور می کنم که شعار اسد باید برود، به آرامی محو می شود البته با سپاس از داعش که از منظر آمریکایی ها، منفورتر از دولت سوریه در دمشق است.
وی در بخش دیگر مقاله خود می نویسد اگرچه در سوریه و لبنان، هیچ طرحی برای آینده وجود ندارد اما بی شک ارتش سوریه، در هر گونه سوریه جدید، نقش خواهد داشت.
این نویسنده کهنه کار با درج اینکه من از خواندن اخبار درباره شبه نظامیان مورد حمایت آمریکا و پیروزی های آنان علیه داعش، خسته شده ام می افزاید: زمانی که آمریکایی ها از بازدید ژنرال آمریکایی، جوزف ووتل، فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا از نیروهای کرد در شمال سخن گفتند منظورشان شمال سوریه بود و بنابراین حضورش ، کم تر آن همه تبلیغاتی که برایش شد اثر داشت.
ژنرال ووتل، فقط توانست پایش را در منطقهای بسیار کوچک، در امتداد مرزهای ترکیه بگذارد که کردها و شماری از گروه های ترکمن در دست دارند.
وی می نویسد: جالب است که یک فرمانده نظامی آمریکا را ببینید که از مرز می گذرد تا به افرادی که درگیر جنگ داخلی اند، آفرین بگوید و این همان کاری است که آمریکایی ها در عراق نیز به آن مشغولند؛ جایی که شبه نظامیان شیعه برای جنگیدن در حومه فلوجه، تشویق می شوند و حتی از نیروهای دولت ضعیف بغداد، پشتیبانی هوایی صورت می گیرد.
به نوشته فیسک در سوریه، آمریکایی ها، ابتدا از نیروهای جنگندهای که می خواستند بشار اسد را سرنگون کنند، حمایت کردند و به صورت مرموزی، از همان مردان و زنان زمانی که می خواستند با داعش در عین العرب یا کوبانی بجنگند، حمایت کردند.
وی با طرح این سوال که این تغییر اتحاد چگونه روی داد می افزاید: آیا قرار است کردها برای راهیابی به رقه با داعش بجنگند، آن هم زمانی که داعش به سمت مرزهای عراق روان است؟ یا قراراست کردها علیه ارتش دولت سوریه و متحدان شبه نظامی لبنانی و متحدان ایرانی بجنگد؟
این تحلیل گر انگلیسی می نویسد آیا کسی در شمال سوریه، اصلا به نقشه نگاه کرده است؟ و آیا کردها فکر می کنند که ترکیه به مینی دولت آنان اجازه بقا خواهد داد؟
فیسک در ادامه می افزاید ارتش روسیه هنوز در سوریه است (البته دامنه عملیاتش محدود است) اما بسیاری از نیروهای روسی پس از بازپس گیری تدمر، دیده شدند. نیروهای اسد درصد هستند تا دیرالزرو را بازپس گیرند، جایی که هنوز سربازان سوری در محاصره، می جنگند.
این تحلیل گر مسائل سیاسی با اشاره به اینکه بسیاری از مردان جبهه مقاومت که اسرائیلی ها را بیرون راندند اکنون در حال جنگ - و جان باختن- برای دولت اسد در دمشق اند می افزاید: بنابراین، جنگ سوریه دوباره به لبنان راه یافته است.
به نوشته فیسک ارتش سوریه برای هرسوریه نوین ، نقشی پیدا می کند. شاید روس ها این را می فهمند زیرا به آن صورت شگفت آور مداخله کردند. اما تلفات ارتش سوریه بالاست به گونهای که نیمی از سربازان دولتی که من از زمان آغاز درگیری ها در سال 2011 دیده بودم، اکنون زنده نیستند. شاید به همین علت مسکو ناچار شد نیروی هوایی اش را به لاذقیه و تارتوس بیاورد.
اگر داعش ضربه خورده باشد، و بازپس گیری فلوجه و رقه به نابودی آن منجر نشود، آن گاه باید برنامه هایی برای سوری هایی که در دو جبهه جنگیدند، آماده شود. سوری ها در کمیته های میانجی گری، خبره اند اما باید کاری فراتر از آن صورت گیرد.
وی می نویسد: ما چه در دست داریم؟ ترکیه داعش را تهدید می کند و جبهه نصرت و داعش، تهدیدی برای کل خاورمیانه باقی می مانند. عریستان سعودی از داعش و قطر از جبهه نصرت حمایت می کنند و حزب الله هم از دولت سوریه حمایت خواهد کرد.
به عقیده رابرت فیسک، به نظر می رسد آمریکایی ها بمباران هوایی را (پس از غر زدن درباره آن) به روس ها واگذار کرده اند و پوتین بدون واهمه می گوید که دولت دمشق، بهتر از داعش است.
این تحلیل گر کهنه کار با درج اینکه باید دید چه کسی برنده است می نویسد: ما قطعا باید به آنچه به دست می آوریم، راضی باشیم.
روسیا الیوم تحلیل کرد؛
تروریسم ابزار دست آمریکا برای نابودی عراق، سوریه و لیبی
شبکه روسیا الیوم در گزارشی به نقش آمریکا در ویران کردن ۳ کشور لیبی، عراق و سوریه از طریق ایجاد تروریسم و گسترش آن در این کشورها پرداخته است.
به گزارش شبکه روسیا الیوم در مقاله ای به بررسی چگونگی شکل گیری گروه های تروریستی در کشور عراق، سوریه و لیبی و همچنین گسترش آن به همراه نقش آمریکا در ایجاد و توسعه این گروه ها پرداخته است.
بر اساس این گزارش در این مقاله عنوان شده است: خطر تروریسم در حال حاضر و پس از گسترش ساده و راحت آن منحصر به مرزها نمی شود بلکه تمامی نقاط جهان را تهدید می کند. در همین راستا زمانی که گذشته را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که تروریسم گسترش یافته و به مردم منطقه و جهان مسلط گشته است؛ به ویژه پس از اینکه آمریکا به بهانه انتقام از انفجارهای ۱۱ سپتامبر، جنگی گسترده را علیه تروریسم آغاز کرد.
در ادامه این مقاله تصریح شده است: با وجود اینکه گسترش بسیاری از گروه های تکفیری در خاورمیانه به دهه های اخیر به ویژه در مصر باز می گردد اما این گونه خطرات محدود بوده است. این در حالی است که پس از جنگ ۲۰۰۳ آمریکا علیه عراق، پدیده تروریسم به سرعت گسترش یافت.
همچنین در این مقاله آمده است: واشنگتن در سال ۲۰۰۱ افغانستان را هدف قرار داد؛ کشوری که تروریسم مورد حمایت مالی و نظامی آمریکا در آن رشد کرد و پس از آن نیز در پاکستان ادامه یافت اما در زمانی که این سلاح (تروریسم) برای خود آمریکا دردسرساز شد، کاخ سفید علیه آن اعلام جنگ کرد. این در حالی بود که تروریسم صورت جدید و بی نظیری پیدا کرده بود و منطقه را به جهنم مبدل کرده بود. در چنین شرایطی چه کسی می خواست این موضوع را حل کند؟
در ادامه این مقاله و در همین راستا افزوده شده است: عراق هدف حملات آمریکا قرار گرفت اما بغداد چه ارتباطی با حوادث ۱۱ سپتامبر داشت؟ قطعا هیچ ارتباطی. این حقیقتی است که خود آمریکایی ها که در ابتدا با حمله رسانه ای گمراه کننده علیه عراق به بهانه ارتباط میان بغداد و گروه القاعده در صدد مقصر جلوه دادن عراق بودند، بعدها اذعان کردند که هیچ مدرکی برای آن نیافته اند. همچنین آمریکا اقدام به اعزام ۱۳۰ هزار نظامی به این کشور کرد و همراه با این کشور نیز دیگر دولت های متحد آن، نیروهایی به این کشور اعزام کردند که مجموعا به ۳۰۰ هزار نفر رسید.
در ادامه بیان شده است: در جریان همین جنگ علیه عراق و نابود کردن بافت اجتماعی آن، «البغدادی» ظاهر شد. این در حالی است که تروریسم دیگر به صورت مخفیانه و محدود فعالیت نمی کرد بلکه به عنوان یک گروه به همراه تانک ها و توپخانه های سنگین در اراضی سوریه و عراق مطرح شد. بدین صورت آمریکایی ها شرایط مناسبی را برای تروریسم و گسترش آن فراهم کردند. در همین راستا نیروهای آمریکایی البغدادی را که در سال ۲۰۰۴ در یکی از زندان ها به نام «بوکا» واقع در نزدیکی شهر ام القصر در جنوب شرق عراق در بازداشت به سر می برد، به اکثر سرکردگان داعش در منطقه معرفی کرد. بغدادی ۱۰ ماه در زندان بوکا که به عنوان جایگزین زندان ابوغریب مطرح شده است، به سر برد و با افراط گرایی بیشتری از آن خارج شد. وی به عنوان شهروند زندانی در این بازداشتگاه به سر می برد اما پس از خارج شدن از آن به عنوان سرکرده شماره ۱ تروریسم و بدون رقیب انتخاب شد.
در این مقاله همچنین تصریح شده است: واشنگتن این اشتباه خود را مجددا تکرار کرد؛ آن جایی که در سال ۲۰۱۱ در حملات ناتو علیه لیبی که منجر به سرنگونی قذافی دیکتاتور سابق لیبی شد، به عنوان مهره اصلی مشارکت کرد. در پی این حمله علاوه بر نابودی بافت اجتماعی لیبی، کشور نیز تخریب شد که در پی آن آشوب ها بالا گرفت و داعش از این موقعیت برای گسترش خود و تسلط بر شماری از مناطق این کشور بهره برد.
در پایان این مقاله عنوان شده است: حمله انتقام جویانه واشنگتن تاکنون منجر به نابودی ۳ کشور عراق، لیبی و سوریه شده است و همچنین داعش نیز این کشورها را به عنوان یک مقر خوب برای خود انتخاب کرده است. این در حالی است که تروریسم تا بروکسل و پاریس نیز گسترش یافته و این شهرها را هدف قرار داده. بنابراین جنگ آمریکا نه تنها موجب افزایش امنیت جهان نشده بلکه بالعکس خطر تروریسم تشدید شده است. همچنین اگرچه تروریسم در زمان بن لادن به صورت مخفیانه عمل می کرد اما اکنون قادر به انجام عملیات علنی و آشکار است؛ وضع به جایی رسیده است که تروریست ها با استفاده از تانک و خودورهای ضدگلوله اقدام به مانور و یا نمایش تجهیزات نظامی خود می کنند و تمامی اینها به دلیل جنگ آمریکا علیه تروریسم است.
«روسیا الیوم» تحلیل کرد؛
حلب،دروازه ژنو
پیروزی نظامی سوریه درحلب مقدمه پیروزی سیاسی در ژنو
یک رسانه روسی به بررسی نقش پیروزی ارتش سوریه در درگیری های حلب در مذاکرات صلح سوریه در ژنو پرداخته است.
به گزارش شبکه روسیا الیوم گزارشی را با عنوان «حلب؛دروازه ژنو» به قلم «حسین محمد» منتشر کرده است و در آن به بررسی نقش پیروزی ارتش سوریه در درگیری های کنونی در حلب در دور آتی مذاکرات صلح سوریه در ژنو پرداخته است.
در این گزارش عنوان شده است: آمریکا و روسیه برای برقراری مجدد آتش بس در حلب و انضمام آن به نظام آتش بس در شرق دمشق و حومه شمالی لاذقیه بسیار تلاش می کنند. این ۲ کشور به علاوه سازمان ملل همزمان برای بازگرداندن طرف های بحران به میز مذاکرات در ژنو نیز تلاش می کنند.
اما مشکل اینجاست که تلاش های جهانی با مواضع طرف های منطقه ای و بین المللی که در بحران سوریه نقش ایفا می کنند، تناسب ندارد. شاید بتوان گفت که اظهارات روز دوشنبه عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان در ژنو نیز حاکی از شکاف عمیق میان ریاض و آنکارا از یک سو و آمریکا از سوی دیگر است. همزمان کرملین و کاخ سفید برای حل سیاسی تلاش می کنند.
آنچه در حلب در جریان است را نمی توان از جریانات موجود در ژنو تفکیک کرد؛ تسلط ارتش سوریه بر حلب و پس از آن حومه این شهر بدین معناست که معارضان در تنگنایی سخت قرار گرفته اند که آنها را به سمت قبول راهکار سیاسی مطرح شده برای آنها وادار می کند.
نمی توان پذیرفت که حملات نظامی با خروج هیأت عالی معارضان از مذاکرات ژنو و پیروزی هیأت دولت سوریه به همراه هیأت های مورد حمایت روسیه (هیأت مسکو و قاهره) در برابر هیأت سازمان ملل تصادفی رخ داده باشد.
طرف های حامی دمشق معتقد هستند که کسب پیروزی نظامی در حلب، بلاشک از ۲ طریق منجر به کسب پیروزی سیاسی در ژنو خواهد شد: نخست اینکه یا پیروزی نظامی به معارضان فشار خواهد آورد و آنها را مجبور به بازگشت به میز مذاکرات بر اساس اصول سازمان ملل می کند و یا اینکه این پیروزی موجب خواهد شد که معارضان به افراط گرایی روی آورند و نسبت به عدم بازگشت به میز مذاکرات اصرار ورزند.
کارشناسان اعتقاد دارند که این موضوع به نفع مسکو و دمشق است؛ زیرا غیبت هیأت معارضان به ۳ گروه دیگر فرصت خواهد داد. زیرا برخی از این گروه ها به دیدگاه سیاسی روسیه برای حل بحران نزدیک تر هستند. این در حالی است که برخی دیگر نیز به دیدگاه معارضان نزدیک هستند؛ هر چند که در رابطه با برخی از مسائل نیز وجه اشتراکی وجود ندارد.
دمشق در صدد تحقق ۲ هدف از پیش تعیین شده در دور بعدی مذاکرات ژنو است:
- گسترش دایره هیأت معارضان تا قدرت هایی که گفته شد را شامل گردد.
- هدف دوم اینکه احرار الشام و جیش الاسلام را در لیست گروه های تروریستی قرار دهد. روسیه هفته گذشته به شورای امنیت پیشنهاد داد که این ۲ گروه را به دلیل ارتباط با داعش و جبهه النصره در لیست سیاه قرار دهد.
هدف روسیه از این اقدام خارج کردن این ۲ گروه یعنی جیش الاسلام و احرار الشام از توافق آتش بس است تا از این طریق با توجیه قانونی بتواند آنها را هدف قرار دهد. همچنین قرار دادن این ۲ گروه در لیست گروه های تروریستی به معنای خارج کردن آنها از هیأت سیاسی مذاکره کننده معارضان در مذاکرات صلح سوریه در ژنو است. بنابراین هدف اصلی و بزرگ که قطع رابطه میان ۲ قدرت سیاسی و نظامی متعلق به معارضان است محقق می شود که در پی آن هر یک از آنها در مسیری جداگانه و مختلف حرکت خواهد کرد.
اما این ۲ هدف از سوی ریاض و آنکارا پذیرفته نیست. بنابراین در این مسائل چشم ها به آمریکا دوخته شده است.
هر چند واشنگتن تمایل ندارد که احرار الشام و جیش الاسلام را به عنوان قدرت نظامی ببیند اما از سوی دیگر قرار دادن آنها در لیست گروه های تروریستی را نیز نمی خواهد. همچنین واشنگتن هفته گذشته در پاسخ به این درخواست روسیه اعلام کرد که کاخ سفید این ۲ گروه را جزئی از معارضان میانه رو به حساب می آورد؛ علت این اقدام آمریکا این است که تمایل ندارد با عربستان که حامی جیش الاسلام است و همچنین ترکیه که حامی احرار الشام است، به صورت مستقیم درگیر شود.
در رابطه با گسترش هیأت مذاکرات نیز، به نظر می رسد که آمریکا به طرح روسیه تمایل دارد اما همه طرح را قبول ندارد. یعنی آمریکا نسبت به انضمام هیأت قاهره و کُردها به مسکو تمایل دارد اما نسبت به انضمام دیگر گروه های نزدیک به دمشق به هیأت مذاکرات تمایلی ندارد.
اختلاف میان این ۲ موضوع (یعنی قرار دادن احرار الشام و جیش الاسلام در لیست گروه های تروریستی+گسترش هیأت مذاکرات) به علاوه مسأله حکومت در مرحله انتقالی نشان دهنده حجم بحران سوریه است و این موضوع حاکی از این است که شروط سیاسی و نظامی برای ایجاد برون رفت برای بحران سوریه در بُعد نظامی و سیاسی وجود ندارد.
دی میستورا برای حل این مسائل مبارزه می کند اما مشکل اصلی آنجاست که نقطه اشتراک میان سوری ها فقط در مسائل کلی از جمله تمامیت ارضی سوریه، ضرورت محافظت از کشور و نهادهای آن و مخالفت با فدرالیسم خلاصه می گردد.
نیویورك تایمز:
اعزام 250 نظامی آمریكا به سوریه؛ توسعه طلبی خطرناك واشنگتن
روزنامه «نیویورك تایمز» اعزام 250 نظامی دیگر آمریكا به سوریه را «بدون مجوز قانونی از سوی هیچ نهادی» و «توسعه طلبی خطرناك نظامی» خواند و گفت كه این حضور نظامی، خطرات جدی دارد و پرسش های بی پاسخ بسیاری را مطرح می كند.
روزنامه آمریكایی در تحلیلی نوشت: 'باراك اوباما ' رئیس جمهوری آمریكا اعلام كرد كه تعداد نظامیان آمریكایی در سوریه را به میزان 250 نفر افزایش می دهد و آن را از 50 'نیروی عملیات های ویژه' كنونی به 300 نفر می رساند؛ صد البته كه این تعداد با رقم 180 هزار سرباز آمریكایی كه از سال 2009 كه اوباما روی كار آمده درعراق و افغانستان جنگیده اند، هرگز قابل مقایسه نیست.
نیویورك تایمز افزود: اما به هر تقدیر جای نگرانی است. این افزایش نیرو یعنی افزایش سطح درگیر بودن آمریكا در جنگ سوریه .
این رسانه آمریكایی تصریح كرد: «اوباما خبر این تصمیم گیری خود را روز دوشنبه در اجلاسی در 'هانوفر' (آلمان) در حضور سران چند كشور اروپایی اعلام كرد و گفت كه هدف از این تصمیم گیری، سرمایه گذاری بر روی موفقیت های میدانی است كه آمریكا و سوریه درمبارزه با 'داعش' در مناطق كلیدی جنگ سوریه بدست آورده اند» .
وی تصریح كرد كه نیروهای آمریكایی در سوریه منحصرا در كار آموزش و یاری رسانی به نیروهای محلی فعالیت خواهند داشت و هرگز در بعد میدانی، جنگ را هدایت نخواهند كرد.»
نیویورك تایمز تصریح كرد: اوباما می گوید نظامیان آمریكایی، جنگ سوریه را هدایت نخواهند كرد؛ اما واقعیت مسلم این است كه به هر تقدیر این نیروها درگیر عملیات های نظامی خواهند بود در حالی كه مجوز قانونی كنگره را برای حضور در این عملیات جنگی ندارند.
این روزنامه آمریكایی نوشت: بر خلاف نیروهای آمریكایی در عراق كه به درخواست دولت عراق در این كشور حضور دارند، نظامیان آمریكایی در سوریه در خاك كشوری دیگر می جنگند بدون آنكه مجوز قانونی از سوی هیچ نهادی داشته باشند.
نیویورك تایمز نوشت: اوباما می گوید كه این نیروها در سوریه نیروهای محلی را آموزش خواهند داد. اما مبارزان كرد سوریه ثابت كرده اند كه كاملا قادرند سرزمین هایی را از تصرف داعش اعاده كنند واین درحالیست كه آمریكا هنوز هم برای آزاد سازی شهر 'رقه' پایتخت خودخوانده داعش به دنبال یك سری مبارز از نیروهای اپوزیسیون عرب می گردد.
این روزنامه ادامه داد: از همان بدو امر مشخص بود كه بهترین راه برای شكست دادن داعش، خاتمه دادن به جنگ داخلی سوریه است كه میان 'بشار اسد ' با نیروهای اپوزیسیون جاری است. تنها در آن صورت است كه تمام طرف های درگیر جنگ می توانند بنشینند و سر فرصت تمام اهتمامشان را روی مبارزه با داعش متمركز كنند.
نیویورك تایمز اضافه كرد: «اوباما در دیدار با سران اروپایی در آلمان داعش را ' فوری ترین تهدید علیه كشورهای غرب' خوانده بود.
در بعد میدانی هم متاسفانه آتش بس یك ماهه میان رژیم اسد با نیروهای اپوزیسیون كه نوید بخش به نظر می رسید، در حال از هم پاشیدن است و بالطبع همه امیدها برای از سرگیری مذاكرات برای یافتن یك راه حل سیاسی هم تباه می شود.»
این روزنامه آمریكایی در ادامه این تحلیل نوشت: «روسیه هم كه از حامیان اسد است، در میدانی دیگر شریك فرضی در اعمال آتش بس و شریك مذاكرات برای یافتن یك راه حل سیاسی برای جنگ سوریه است. روسیه توپخانه سنگین خود را در خارج از شهر كلیدی ' حلب' آرایش داده و بازهم تردیدها را برانگیخته است كه واقعا نیات حقیقی مسكو از درگیر شدن در جنگ سوریه و میزان تعهدش به صلح پایدار تا چه حد است.»
نیویورك تایمز ادامه داد: اوباما در آلمان خواستار وحدت اروپا شد و از اروپا و ناتو خواست همكاری بیشتری با آمریكا در حملات هوایی , آموزش و كمك های اقتصادی به عراق داشته باشند. همانطور كه اوباما هم بر آن صحه گذاشت؛ شكست دادن داعش نیازمند یك نیروی واكنش سریع چند جانبه اروپا در زمینه های تبادل گسترده اطلاعاتی و همكاری اطلاعاتی اروپا است.
این رسانه آمریكایی اضافه كرد: اوباما به موازات حملات هوایی، در مبارزه با داعش وارد یك مبارزه سایبری علیه شبكه آن لاین این گروه نیز شده است .
نیویورك تایمز در پایان نوشت: «به هر تقدیر، تقویت حضور نظامی آمریكا در سوریه دارای خطرات جدی است و پرسش های بی پاسخ فراوانی را طرح می كند. واقعا نیروهای بیشتر آمریكا در خاك سوریه چه معنایی برای درگیر بودن واشنگتن در آینده دمشق می تواند داشته باشد؟ بالاخره جنگ سوریه كی و چگونه تمام خواهد شد؟»
نخستوزیر سابق قطر:
برای رهبری مداخله در سوریه با عربستان رقابت داشتیم
نخست وزیر سابق قطر اذعان کرد که این کشور و عربستان بر سر رهبری روند مداخله در سوریه با هم رقابت شدیدی داشتند.
حمد بن جاسم آل ثانی، نخست وزیر سابق قطر در مصاحبهای با روزنامه فایننشیال تایمز انگلیس درباره اینکه آیا وی مسئولیت بخشی از شکست قطر در سوریه را برعهده دارد یا خیر، گفت: من یک مسئله را میگویم و شاید نخستین باری است که چنین حرفی میزنم. ما در آغاز مداخله خود در بحران سوریه به چراغ سبز برای رهبری این مداخله دست یافتیم.
بن جاسم نام طرفهایی را که به قطر برای مداخله در سوریه چراغ سبز نشان دادند، ذکر نکرد اما برخی تحلیلگران میگویند احتمالا این طرفها آمریکا و اسرائیل بودهاند.
نخست وزیر سابق قطر به رقابت شدید میان ریاض و دوحه درباره رهبری روند مداخله در سوریه اذعان کرد و گفت: عربستان در آغاز کار تمایلی به رهبری این روند نداشت اما بعدا تغییری در سیاست عربستان رخ داد. عربستان به ما نگفت که میخواهد نقش رهبر را ایفا کند برای همین در نهایت ما با هم به رقابت پرداختیم.
وی همچنین گفت: دلیل شکست ما در لیبی نیز مداخله طرفهای مختلف در این کشور بود.
بن جاسم درباره روابط با ایران نیز گفت: ایران بر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برتری یافت و باهوشتر از آنهاست. ایرانیها باهوشتر، صبورتر و مذاکره کنندگان بهتری نسبت به ما هستند. شما نگاه کنید که آنها چند سال با ابرقدرتها به مذاکره نشستند اما آیا یک کشور عربی قادر است این مدت به مذاکره بپردازد.
روزنامه فایننشیال تایمز در گزارشی همچنین حمد بن جاسم را یکی از ثروتمندترین مردان منطقه و جهان دانست و به ذکر نام وی در اسناد پاناما اشاره کرد.
حمد بن جاسم اخیرا نیز به کاهش نفوذ آمریکا اشاره کرده و گفته بود: ما همپیمان هستیم و باید روابط خوبی با آمریکا داشته باشیم اما آمریکا دیگر مثل قبل در منطقه حضور ندارد.
وی همچنین اذعان کرد: کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با اینکه از آمریکا تبعیت کردند اما به هیچ چیزی از سوی آمریکا دست نیافتند. هیچ گونه توازنی در روابط آمریکا و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس وجود ندارد.
گزارش واشنگتن پست دربارۀ لابی سعودی در آمریکا
همه آنهایی که تحت سیطره دلارهای سعودی هستند
عربستان میلیونها دلار صرف ایجاد لابی در آمریکا برای خود کرده است.
روزنامه آمریکایی واشنگتن پست در گزارشی نوشت: دولت سعودی و مقامات نزدیک به آن میلیون ها دلار را در ارتباط با شرکت های حقوقی، شرکتهای فعال در زمینه لابی و روابط عمومی در آمریکا اختصاص داده اند تا بتوانند در برهه های حساس سبب مطرح شدن خود در آمریکا و در سازمان ملل متحد شوند.
بررسی های اسناد وزارت دادگستری آمریکا نشان می دهد برخی از شرکت های فعال در زمینه لابی و شرکت های حقوقی -از جمله پودستا گروپ، بی جی آر، دی ال ای پیپر و فیلزبری ویتراپ - مأمور چنین کاری شده اند.
تنها در سال 2015 میلادی پنج شرکت فعال در زمینه لابی و روابط عمومی بدین منظور به کار گرفته شدند که نشان دهنده افزایش توجهات مقامات سعودی به تمرکز بر رابطه با واشنگتن است.
این شرکتها در حال هماهنگی برای برگزاری نشست هایی بین مقامات سعودی و رهبران تجاری و رسانه های آمریکایی و همچنین افزایش سرمایه گذاری خارجی در اقتصاد عربستان سعودی هستند. برخی از این شرکت ها نیز مأمور نوشتن مطالب رسمی سفارت عربستان سعودی در توئیتر و یوتیوب شده اند.
دولت عربستان سعودی و سفارت خانه این کشور و نهادهای غیر دولتی بیش از 30 سال است که در حال انعقاد قرارداد با شرکت های مشاوره ای آمریکایی هستند. این فعالیت ها شامل انعقاد توافق نامه های چندین ساله برای ارائه مشاوره های قانونی طی سفرهای ویژه مقامات سعودی به واشنگتن و نیویورک است.
روابط ریاض - واشنگتن، هر روز پیچیده تر
رئیس جمهور آمریکا دیروز با ملک سلمان پادشاه عربستان در ریاض دیدار کرد. این دیدار در زمانی برگزار شد که روابط بین آمریکا و هم پیمان دیرینه اش در منطقه غرب آسیا با پیچیدگی هایی مواجه شده است.
اوباما همین ماه در مصاحبه با نشریه آتلانتیک از عربستان سعودی و دیگر هم پیمانان آمریکا در منطقه به سبب «خودسر بودن» انتقاد کرد. این سخنان در پی چند سال تیرگی روابط بین آمریکا و مقامات سعودی مطرح شد که به صورتی ویژه درباره توافق هسته ای آمریکا با ایران ابراز نارضایتی می کنند. توافق هسته ای سبب شد بسیاری از مقامات سعودی جایگاه کشور خود را در آمریکا تضعیف شده قلمداد کنند.
سعودی ها و 11 سپتامبر
این هفته نیز هیلاری کلینتون و برنی سندرز داوطلبان نامزدی انتخابات آمریکا از حزب دموکرات حمایت خود را از لایحه دو حزبی اعلام کردند که به خانواده های قربانیان حادثه 11 سپتامبر و دیگر حملات تروریستی اجازه می دهد دولت های خارجی از جمله عربستان سعودی تحت پیگرد قرار دهند. این لایحه در ماه سپتامبر توسط سناتور دموکرات چاک شومر و سناتور جمهوری خواه جان کرونین ارائه شد و نشان دهنده اختلافات بین سناتورهای هر دو حزب و کاخ سفید است.
دولت عربستان سعودی تهدید کرد اگر این لایحه تصویب شود دارایی های خود را در آمریکا به ارزش هفتصد و پنجاه میلیارد دلار خواهد فروخت. سخنگوی کاخ سفید در روز دوشنبه اعلام کرد اگر کنگره این لایحه را تصویب کند، اوباما آن را وتو خواهد کرد.
هنوز مشخص نیست آیا شرکت های لابی و نمایندگان روابط عمومی حامی عربستان سعودی فعالانه در تلاش برای تأثیر گذاری بر اعضای کنگره یا دولت در ارتباط با این لایحه خاص هستند یا خیر اما مقامات این کشور و نزدیکان آنها تلاش های زیادی را برای کمک به وجهه ریاض و حفاظت از جایگاه خود در واشنگتن در پیش گرفته اند.
مدیر یکی از مراکز مطالعاتی در آمریکا اعلام کرد: داشتن افرادی که از سعودی در واشنگتن حمایت می کنند می گویند عربستان یک هم پیمان بزرگ در خاورمیانه محسوب می شود. اما در مقابل آن دولت ، دموکرات ها و جمهوری خواهان را به خدمت می گیرد تا اطمینان حاصل کند نفوذ فراوانی دارد و این ها افرادی هستند که در کمیته ها و نهادهای کلیدی فعالیت می کنند و گاهی اوقات از اعضای سابق کنگره هستند.
در همین حال، نهادهای مرتبط با عربستان سعودی همچنین در حال استفاده از شرکت های حقوقی و روابط عمومی برای ارائه مشاوره به مقامات سعودی در واشنگتن هستند.
سفارت خانه عربستان سعودی در واشنگتن، شرکت حقوقی دی. ال. ای پیپر را در سال 2015 به مدت 9 ماه و به منظور «کمک به این سفارت خانه در تقویت توانایی آمریکا و عربستان سعودی در پیشبرد منافع امنیتی دو جانبه» به خدمت گرفت.
نمونه دیگر اینکه شرکت حقوقی فیلزبری ویتراپ نیز در سال 2015 به سبب ارائه «مشاوره های قانونی و سیاسی» به سفارت خانه عربستان سعودی و همچنین عادل الجبیر سفیر وقت عربستان در واشنگتن دریافت کرد.
امریکا در عراق چکار میکند؟
آمریكا و این همه ژنرال در عراق
اگر قرار است آمریكا در جنگ زمینی در عراق علیه داعش شركت نكند، پس 21 ژنرال در میان آنان 12 ژنرال ارشد در بغداد چه می كنند؟ ، این سوالی است كه نه عراقی ها، بلكه رسانه های غربی از رهبران این كشور می پرسند و موضوعی كه تردیدها را نسبت به مخفی كاری های واشنگتن قوت بخشیده است.
پیش از این برای عراقی ها همواره این سوال مطرح بود كه هزاران نظامی آمریكایی در عراق چه می كنند، آن هم در زمانی كه اوباما رئیس جمهوری این كشور هربار عملیات زمینی در عراق و سوریه را رد كرده است؟
روزنامه دیلی پست در مقاله هفته گذشته اش به این موضوع بطور واضح اشاره كرد كه تعداد 21 ژنرال از جمله 12 نظامی ارشد هیچ تناسبی با تعداد 5 هزار نظامی آمریكایی در عراق ندارد، بطوری كه برای هر 416 نفر یك ژنرال عالی رتبه دو و سه ستاره در عراق حضور دارد و این رقمی بسیار بزرگ و غیر قابل طبیعی است.
براساس گزارش های آمریكایی، هر ژنرال به تنهایی برای خود چند همراه اعم از حفاظتی، خدماتی و اداری در عراق دارد و حضور گسترده نظامیان آمریكایی در سفارت آمریكا در بغداد، آنگونه كه دیلی پست تعبیر كرده، سفارت آمریكا را بیشتر شبیه پنتاگون كرده تا یك سفارتخانه!
حالا این سوال در عراق هم بطور جدی تر مطرح است كه اگر اوباما قصد بازگرداندن نظامیان آمریكایی را به عراق ندارد، پس این تعداد نظامی عالی رتبه در عراق چه می كند؟ آیا اظهاراتش مبنی بر نفی بازگشت نظامیان آمریكایی به عراق ، تلاشی برای اقناع افكار عمومی آمریكا و فریب افكار جهانی است، یا او بر دستگاه استراتژی آمریكا و فرماندهان نظامی این كشور تسلطی ندارد؟
هم اكنون درمیان نظامیان ارشد، ژنرال سه ستاره ای همچون شان مك فارلند و دستیار وی در عراق حضور دارد كه بطور مداوم در حال تردد میان واشنگتن و بغداد هستند یا ژنرال دو ستاره ، گری فولسكی و دستیارش كه دائم میان بغداد و كویت و واشنگتن در رفت و آمد است، آنطور كه وقوع یك حادثه نظامی را تداعی می كند.
سوال دیگر اینكه آیا این نظامی گری چراغ خاموش، با مخفی كاری های آمریكا در عراق ارتباطی دارد؟ مثلا دو هفته پیش خبری مبنی بر افشای وجود یك پایگاه سری آمریكا در موصل ، اهالی سیاست را در بغداد شوكه كرد یا اینكه نظامیان آمریكایی، به كمك رسانی به داعش در مناطق مختلف همچنان اقدام می كنند و مهمتر اینكه آیا اوباما در جریان است یا بدون اطلاع وی انجام می شود؟
همین مخفی كاری های آمریكایی ها سبب شده كه افكار عمومی منطقه به هر حركت این كشور تردید كند. برای یادآوری كافی است به اظهارات مقام های آمریكایی درطول دو سال 2014 و 2015 اشاره كرد كه مدعی بودند جنگ علیه داعش در عراق ، بین 10 تا 30 سال طول خواهد كشید و حالا جان كری در سفر هفته جاری خود به بغداد خبر از پایان داعش داد و اینكه كار این گروه تروریستی بزودی تمام خواهد شد؛ اظهاراتی كه با علامت تعجب همراه شد.
كار داعش در عراق و سوریه به نظر می رسد، از سه ماه پیش بطور جدی كلید خورده است، بطوری كه در عراق به غیر از چند نقطه، از جمله مثلث الانبار (فلوجه، الكرمه و الصقلاویه) و همچنین الشرقاط ، جنوب كركوك و استان نینوا ، در سایر نقاط بدون مقاومت در حال تخلیه مواضع خود هستند. اما یك جریان مرموز در عملیات سركوب این گروه ، كارشكنی می كند.
جلوگیری از عملیات فلوجه و ایجاد تاخیر مصنوعی در عملیات موصل از جمله مواردی است كه نشان می دهد این جریان قصد دارد، همزمان با تخلیه عراق و سوریه از داعش، از نابودی این گروه بطور كامل جلوگیری كند و شواهد و مدارك نشان می دهد كه آمریكایی ها نیز در كنار حامیان منطقه ای این گروه تروریستی برای حفظ این گروه تروریستی قرار گرفته اند.
كارشناسان امنیتی در منطقه معتقدند كه آمریكایی ها از ماه ها قبل در حال تخلیه داعش و انتقال این گروه از عراق و سوریه به سمت دیگر مناطق هستند، اما كجا ؟
علاوه بر لیبی كه براساس گزارش های امنیتی، بخشی از بدنه داعش از اكنون به این كشور حاشیه سواحل جنوبی مدیترانه كوچ كرده است ، آیا سلسله عملیات تروریستی اخیر در پایتخت های اروپایی هم ربطی به این كوچ تروریستی دارد؟
اظهارات جان كری در بغداد بویژه در حمایت از عراق كه فراز نهایی آن 'پایان داعش' بود، به تردیدها قوت بخشید، چرا كه سیاست های آمریكا اساسا با عملكردهای این كشور تناسبی نداشته و ندارد و خبر از قصد و نیت این كشور درباره ریشه كنی تروریسم نمی دهد.
به عنوان مثال مساله فلوجه یك سوال پررمز و راز این روزها تلقی می شود چرا كه در عراق لانه تروریست ها در این شهر را به سر مار تعبیر می كنند و تا زمانی كه فلوجه در اختیار داعش قرار دارد، بغداد نیز در معرض تهدید قرار خواهد داشت.
همچنین پس از مدت ها هفته گذشته دوباره خبر از پرتاب كمك های تسلیحاتی آمریكا برای داعش در عراق شنیده شد كه یگان های رزمی عراقی گفته اند برای این موضوع مدرك و سند هم دارند، همانطور كه پیش از این نیز مجبور شدند یكی دو باره اسناد بدست آمده را منتشر كنند.
انتقال سركردگان داعش از الحویجه در كركوك به نقطه نامعلوم نیز از نقاط مبهم عملكرد آمریكایی هاست كه گویا قصد دارند داعش را از عراق و سوریه به نقاط دیگری منتقل كنند، اما كجا؟ هنوز كسی دراین باره به قطعیت نمی تواند اظهار نظر كند، اما در حال حاضر دو سه نقطه را از اكنون می توان پیش بینی كرد ؛ اروپا، روسیه و شمال آفریقا، بویژه لیبی ، الجزایر و مغرب و شاید هم مصر!
حالا با مروری بر عملكردهای امنیتی نظامی ارتش آمریكا در منطقه شاید بهتر بتوان علت حضور گسترده نظامیان آمریكایی ، بویژه تعداد زیادی ژنرال ارشد در بغداد را توجیه كرد و به این سوال كه این همه نظامی در عراق چه می كنند؟، پاسخ قانع كننده ای داد.
طرحِ «خاورمیانهٔ جدید»، «دکترینِ اوباما» و اثرگذاریِ آن بر توازنِ نیرو میان جناحهای رژیم ولایتفقیه
و تحولاتِ آیندهٔ ایران
بسیاری از نظریهپردازان تغییرِ سیاستهای دولت آمریکا در آخرین سالِ ریاست جمهوری باراک اوباما در ارتباط با خاورمیانه - بهخصوص در قبال جمهوریاسلامی - را مهمترین عرصهٔ موفقیت و میراث اوباما دانستهاند و از آن با عنوان: “دکترینِ اوباما” در سیاستخارجی، نام میبرند. شواهد نشان میدهند که”دکترینِ اوباما” بر اساسِ “طرحِ خاورمیانهٔ جدید” توانسته است در جهتِ منافع درازمدتِ آمریکا تغییرهایِ مشخص و مهمی بهوجود آوَرَد. بنابراین، کاربستِ این “دکترین” را بهمنظورِ ادامهٔ تعامل میان آمریکا و رژیم ولایتفقیه در حکمِ زیرپایه میباید درنظر گرفت.
حزب تودهٔ ایران، از شهریورماه ۱۳۹۲ تا کنون، بهدفعات، با تشخیص دادنِ چرخشهای عمدهٔ سیاستهای آمریکا در خاورمیانه، این چرخشها را بهمثابهٔ بازچینیِ سیاستهای دولت آمریکا در تعامل با رژیم ولایی، دانسته و تحلیل کرده است. تحلیلهای حزب ما به این دو مسئلهٔ بسیار مهم در مورد میهنمان توجه داشتهاند و تأکید ورزیدهاند: نخست، تعامل با آمریکا از موضعِ ضعف و در چارچوبِ “طرحِ خاورمیانهٔ جدید” بههدفِ حل کردنِ همزمانِ دو بحران داخلی و خارجی، حل کردنی که، تحولهای سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعیِ آتیِ کشورمان را تابعی از تداومِ همزیستی میان آمریکا و رژیم ولایتفقیه ساخته است، و دوم، بهظهور رساندنِ پدیدهٔ “اعتدالگرایی”، مطرح کردنِ حسن روحانی، و موافقتنامهٔ “برجام” ابزارهای حل کردنِ دو بحرانِ داخلی و خارجی مورد اشاره در بالااند، و در این ارتباط، قدرت گرفتنِ گروهبندیِ "اعتدالگرایی" بهرهبریِ رفسنجانی- روحانی اثرِ جنبیای ناخواسته اما مهمی در تحولات آینده خواهد داشت.
هشدارهای حزب ما در مورد نقضِ “حقِ حاکمیتِ ملی” و مسدود شدنِ مسیرِ تحولات جامعه “برای گذار از دیکتاتوری”-بهدلیلِ ماهیتِ تعامل میان رژیم ولایی با آمریکا و پیشزمینههای توافقهای محرمانهٔ میانشان در پسِ پردهٔ دودِ مذاکرات هستهای با ۵ بهعلاوهٔ ۱- صحیح بودند. واکاویِ وضعیت مشخص کنونی کشور ما نشان از آن دارد که، رژیم ولایتفقیه توانسته است بر پایهٔ وحدتِ موقتی بین جناحهای قدرت پیرامونِ هدفی مشترک- یعنی: "حفظِ نظام"- از بحرانِ داخلی و خارجی بسیار خطرناکی که در بازهٔ زمانی ۱۳۹۱ بدان گرفتار شده بود، بیرون زند. رهایی یافتنِ مجموعهٔ حاکمیت از وضعیتی بسیار نامطلوب و نامتعادل، بهبودِ وضع و تغییرِ آن و دست یافتن به تعادلی نسبی و حل کردنِ همزمانِ دو بحرانِ خطرناک داخلی و خارجی، فرایندهایی مبتنی بر تصادف نبودهاند. حلِ این دو بحرانِ داخلی و خارجی، بدون تأثیر گذاریِ یکی بر دیگری، بههیچوجه امکانپذیر نبود، زیرا فرایندهای مولدِ این دو بحران داخلی و خارجی، اُرگانیکوار در پیوند با یکدیگر بودهاند. پدیدار شدن دوبارهٔ هر یک از این دو بحران، زمینهٔ ظهورِ آن دیگری را نیز بهوجود خواهد آوَرد. همواره تضادِ آشتیناپذیر میان اکثر مردم و دیکتاتوری حاکم، ریشهٔ اصلیِ پدیدار شدن بحرانهای داخلی بوده است.
ادامه یافتنِ بحرانها و تشدیدِ تحریمهای مالی از جانب خزانهداری آمریکا، میرفت تا بحرانِ داخلی دیکتاتوری حاکم را در عرصههای اقتصادی و سیاسی به اوج خود برساند، یا بهعبارت دیگر، امکانپذیر شدنِ بروز وضعیتی که در آن اعتراضهای گسترده و برخورد مستقیمِ مردم با حاکمیت در قالب خواستهای اقتصادی و خواستهای سیاسی را میتوانست شکل دهد. مجموعِ “نظام” با خطری جدی روبهرو شده بود و گزافه نیست اگر بگوییم: عاملهای مهم عینی و ذهنی، داخلی و خارجی، برای بالا رفتن سطح مبارزهٔ جنبش مردمی بههدفِ عقب راندنِ استبداد- و بهخصوص قدرت مطلقهٔ علی خامنهای- در دو سال آخرِ دولت احمدینژاد درحال نضجگرفتن بودند. در برههٔ زمانی ۱۳۹۱، رژیم ولایی و “رهبر”، با درکِ خطر، میدانستند هر نوع عقبنشینیِ واقعی در برابر مردم به معنای بهخطر افتادنِ اساس ولایت خواهد بود.
با وارد آوردنِ ضربههای بسیار شکننده بر پیکرهٔ اقتصادِ وارداتی، زردنبو و بغایت وابسته به دلارهایِ نفتی ایران، دولت آمریکا به سرانِ “نظام”- و بهویژه به خامنهای- بهصراحت فهماند که: در برابرِ این تحریمهای گسترده و نیز در مقابلِ تسلط بلامنازع آمریکا بر اهرمهای سرمایهداری مالی جهانی، “مقاومتِ اقتصادیِ” رژیمِ منزوی و بحرانزدهٔ ایران کاملاً بیهوده است. علی خامنهای امروز هم بهاین واقعیت بدیهی واقف است، و مکرر از “اقتصادِ مقاومتی” گفتنِ او و تأکید بر آن، سر دادن شعارهایی پوچ است برای مصرف داخلی و مدیریت کردن کنشوواکنشهای جناحی. در نبردِ تحریمها، آمریکا کاملاً بهپیروزی دست یافته و اقتصادِ ملی کشورمان را تا بهحال بهاسارت خود درآورده است. رژیم ولایتفقیه با عقبنشینی از موضوعهایی فراتر از موضوع هستهای و از موضعی بسیار ضعیف در برابرِ ابرقدرتی امپریالیستی، در عمان، از سال ۱۳۹۱، در جهت توافق در مورد برقراری نوعی صلح و تعامل با آمریکا وارد مذاکراتی مافوق سِری شد.
پیامدهای ضربههای بسیار شکنندهٔ تحریمها و اثرگذاریِ آنها بر بحران سیاسی و اقتصادیای که علی خامنهای و مجموعِ “نظام” در داخل با آن روبهرو شده بودند، دولت آمریکا را- بر پایهٔ کاربستِ “دکترین اوباما”- در موقعیتِ استثناییای بسیار قدرتمند قرار داد، موقعیتی که، تا بهحال، آن را در دو عرصهٔ بههمپیوسته مورد بهرهبرداری قرار داده است که عبارتند از:
۱. محدود شدنِ نیرو و نفوذِ چشمگیرِ جمهوریاسلامی در سطح منطقه و عقب راندنِ آن، و مسدود کردن امکانِ دستیابی جمهوریاسلامی به سلاح هستهای. نقشهٔ راه در این عرصه، بر اساس جای گیریِ جمهوریاسلامی در “طرحِ خاورمیانهٔ جدیدِ” آمریکا- و در کنارِ آن- تهدیدِ برقراریِ دوباره و سریعِ تحریمها، تنظیم گردیده است.
۲. دخالت و اثرگذاری بر فرایندِ تغییر در توازنِ نیروهایِ درون “نظام” و در روندِ جابهجاییِ گریزناپذیر کادر دولتی جمهوریاسلامی. نقشهٔ راه در این عرصه، بر اساس بهوجود آوردنِ فضا و خاکریزهای لازم در راستای فرادستیِ گروهبندیها و شخصیتهای سیاسیِ نمایندهٔ بخشهای سرمایهداریکلاناند، یعنی گروهبندیها و شخصیتهای سیاسیای که خواهانِ متصل شدن به ارابهٔ سرمایهداری جهانیاند.
“طرحِ خاورمیانهٔ جدید”، بخش مهمی از “دکترینِ اوباما” است، و بر اساسِ خودداری کردن از تمرکزِ گستردهٔ قوای نظامی، و خودداری کردن از برپاییِ جنگ و لشکرکشیهای گسترده و مستقیم آمریکا- بنا بر شرایط جهانی و ضعفهای اقتصادی آمریکا- بنا شده است. در بازچینیِ سیاست جدید آمریکا در خاورمیانه، عملیات نظامیِ پرهزینه، نابودیِ ساختارها، و براندازیِ کامل رژیمهایی که خارج از هژمونیِ جهانی آمریکا عمل میکنند از راه هجومهای نظامی، دیگر در زمرهٔ ابزارهای اصلی قرار ندارند. در مقابلِ آن، با اِعمالِ نفوذ، فشارِ دیپلماتیک، سوءِاستفاده از تضادها و مناقشههای قومی- مذهبی، همراه با کاربستِ سیاست “چماق و هویج”- با برخوردار بودنِ آمریکا از تسلطِ بلامُنازع بر “سرمایهداری مالیِ جهانی”- تحولات منطقه در مسیر منافعِ راهبردی ایلاتمتحد سوق داده میشوند.
هستهٔ اساسیِ “طرحِ خاورمیانهٔ جدیدِ” دولت اوباما، باوجود روش نرمتر آن نسبت به سیاستهای جنگافروزانهای از نوعِ دورهٔ جورج بوش، بر اساس “پروژه برای قرن آمریکایی جدید” [“PNAC “] سازمان دهی شده است. این پروژه در دههٔ ۹۰ میلادی، بعد از فروریزی شوروی، بهوسیلهٔ اندیشکدهیی بسیار پرنفوذ و متشکل از سیاستمداران و آکادمیسینهای دستراستی آمریکا تدوین شده است. ده تن از اعضای این اندیشکده، مانند: دیک چینی، دونالد رامسفلد، پل ولفوویتس، و جان بولتون در دولت جورج بوش در مقام سردمداران سیاستهای نئوکانها (نومحافظهکاران) حضور یافتند. “پروژه برای قرن آمریکایی جدید”، همچون الگوی استراتژیکی برای سیاستهای خارجی آمریکا در برههٔ پسا”جنگِ سرد” جا افتاده است و دولت ایالاتمتحد را ملزم میکند که بههر قیمت موقعیتِ مسلط آمریکا در مقام تنها ابرقدرتِ جهانی را حفظ کند. در دورهٔ جورج بوش این پروژه برای تداوم تسلط امپریالیستی آمریکا در عرصهٔ جهانی و بهویژه منطقهٔ خاورمیانه بر پایهٔ زورگویی ابرقدرتی نظامی تنظیم شده بود. لشکرکشیِ گسترده به افغانستان و پس از آن تجاوز نظامی خونین به عراق و انهدام تمامی ساختارهای این کشور، بدونِ اعتنا به سازمان ملل و حتی اعتراض کشورهای دیگر عضو “ناتو”، نقطهٔ اوج این شیوهٔ حفظ هژمونی و موقعیتِ ابرقدرتی آمریکا بهبهانه و زیر پوشش “جنگ با تروریسم” بود.
حالا سیاست آمریکا در خاورمیانه در چارچوبِ “بازدارندگیِ چندجانبه”، با استفاده از تنشهای موجود میان نیروها و دولتها، و ترکیبی از تقابل و تعامل، با این یا آن نیرو، بهمنظورِ مدیریت توازنِ نیرو در سطح کلان، تغییر کرده است، و این سیاست حتّی اسرائیل را نیز شامل میشود. دولت اوباما، با تمرکز بر منافع حیاتیاش، دخالت مستقیم و غیرمستقیم در کنشهای بیرونی و تحولهای درونمنطقهایِ قدرتهای اصلی منطقه (اسرائیل، ایران، ترکیه، عربستان، مصر، و پاکستان) را به محور سیاستهایش تبدیل کرده است. تعاملِ آمریکا با طیفهای موجود و گونهگونِ “اسلامی سیاسی” در منطقه- و بهشکلهای مختلف- یکی از ارکان اصلیِ بازچینیِ سیاست آمریکا در خاورمیانه بهوسیلهٔ دولت اوباما بوده است. هیچیک از طیفهای گونهگونِ “اسلام سیاسی” (حتی رژیمِ ولایی ایران) در برابرِ هژمونیِ آمریکا در مقام ابرقدرت تهدیدی راهبُردی نبودهاند، خطرِ بالقوه در برابرِ سلطهٔ آمریکا، در “خاورِ دور” است، در منطقهیی است که تمرکزِ نظامی آمریکا در خلال چند سال گذشته در آن بسیار افزایش یافته است. منطقهٔ “خاورِ دور”- بهویژه چین- به موتورِ رشدِ اقتصادی جهان تبدیل شده است، و درنتیجه، بهشدت به منابع انرژیِ خاورمیانه متکی است.
تبدیل کردنِ “جمهوریاسلامی” از نیروی “اسلام سیاسی”ای پرنفوذ و متخاصم به عنصری مفید و جای گیر کردنش در “طرحِ خاورمیانهٔ جدید” بهوسیلهٔ آمریکا، موازنهٔ نیروها در سطح منطقه را برهم زده است. تعاملِ آمریکا با “جمهوریاسلامی”، واکنشِ بسیار منفیِ عربستان سعودی را بههمراه داشته است و در حرکتهایی مانند دخالتِ نظامی در یمن و بسیج کردن کشورهای عربی بهائتلاف در جبههیی با لفافهٔ مذهب سُنی بر ضدِ ایران در سراسر منطقه ظاهر شده است. رئیسجمهور آمریکا، در مصاحبه با نشریهٔ “آتلانتیک”، فروردینماه ۱۳۹۵، با هدفِ تأمینِ هژمونیِ کشورش این خواست را بهصورتی شفاف مطرح میکند: " لازم است که سعودیها خاورمیانه را با حریف خود تقسیم کنند. ... ما باید به دوستانمان [سعودیها] و همینطور ایرانیها بگوییم که لازم است آنها راهی مؤثر برای شراکت منطقه در همسایگیشان بیابند و نوعی از صلح سرد را مابین خود برقرار سازند."
این سخنان اوباما، ضمن اینکه جایگاهِ ویژهٔ رژیم ولایی ایران را در سیاستهای آمریکا نشان میدهد، آشکارکنندهٔ این امر نیز است که برای بهوجود آوردنِ ثبات در منطقه و تضمینِ هژمونیِ آمریکا لازم است خاورمیانه بین دو رژیم دیکتاتوری و ارتجاعی “اسلام سیاسی”- یکی از نوعِ ولایی (شیعه) و دیگری از نوعِ پادشاهی (سنی- وهابی) که هر دو بهصراحت مخالف حقوق بشر، آزادی، و دموکراسیاند- تقسیم شود! هرچند اوباما در مصاحبه با “آتلانتیک” بر کاهشِ نیروی نظامی آمریکا تأکید میکند و به متحدانش در منطقه بهطورِمشخص میگوید که دخالت نظامی مستقیم آمریکا در منطقه بهنفع کشورش نیست، اما با اینهمه، تقسیم منطقه بدین شکل بهوضوح نشان میدهد که برخلاف ادعاهای اوباما در مورد اهمیتِ رشدِ دموکراسی و آزادی در منطقه، در تحلیل نهایی، حتی هنگامیکه سیاستگذاری لیبرال مانند باراک اوباما که مخالفِ سیاستهای جنگافروزی است بهمقام ریاستجمهوری آمریکا میرسد، هنوز هم سیاستهای کلان آمریکا در خاورمیانه کاملاً برخلافِ مصالح ملی و مردم منطقه بازسازی میشوند. باراک اوباما بهجای لشکرکشی و جنگافروزی، خواسته و یا ناخواسته، دوامِ سلطهٔ آمریکا را به دوامِ دو رژیم اسلامی استبدادی پیوند زده است. زیرا ماهیتِ امپریالیستیِ سیاستِ خارجی آمریکا توانایی و ظرفیت همزیستی با حکومتهای دموکراتیک و مردمی در خاورمیانه نداشته و نخواهد داشت. توجیهگری دربارهٔ این همزیستیِ آمریکا با رژیمهای دیکتاتوری بهخاطر بهوجود آوردنِ ثبات و “صلح سرد” در منطقه، به توجیهگریِ هوادارانِ “اعتدالگرایی” دربارهٔ لزوم همزیستی با دیکتاتوری ولایی و اعتمادسازی با ولیفقیه بهخاطر بهوجود آوردن ثبات و اینکه بتوان از این راه به دموکراسی و آزادی رسید شباهتهایی مشخص و جالب با یکدیگر دارند!
اثرگذاریِ “طرحِ خاورمیانهٔ جدیدِ” دولت اوباما بر توازنِ قوا و آیندهٔ منطقه و تأثیرِ این سیاست و هدفهایی که در داخل کشور دنبال میکند دو بخشِ درهمتافتهاند و بنابراین فرایندهای برآمده از آنها را باید در ارتباط با یکدیگر بررسی کرد. اگر از یکسو پیامدِ سیاست آمریکا در سطح منطقه به دوامِ رژیم ولایتفقیه جان تازهای میبخشد، از سوی دیگر دولت اوباما بسیار حسابشده هدفهایی معین را در داخل کشور در فرایند مبارزههای جناحی برای رسیدن بهتوازنِ نیرو و سهمخواهیهای سیاسی و اقتصادی درنظر دارد. تجدیدنظر در سیاست منطقهای آمریکا در دورهٔ ریاستجمهوری اوباما- با درسگیری از سیاستهای نظامیگرایانه و ناموفقِ جورج بوش- این بار با تمرکز بر موقعیت ویژه و مزیت آمریکا در مرحلهٔ امپریالیستی “جهانیشدنِ” سرمایههای مالی و تسلطِ آمریکا بر مکانیزمهای بنیادیِ سرمایهداری مالی در پهنهٔ جهانی، تنظیم شدهاند. وضعِ تحریمهای مالی از جانب خزانهداری آمریکا- که عملاً هر نوع معاملهٔ دلاری در جهان را میتواند بهکل مسدود کند- سلاحی بسیارمؤثر برای اِعمال فشار و تهدید شده است. سرپیچی از تحریمهای مالیِ دیکتهشده از سوی آمریکا، جریمههایی بسیار سنگین و میلیاردی را حتی برای بانکهای بزرگ و نیز احکام جنایی و زندان را بههمراه داشته است. حتی چین و روسیه هم مجبور به پیروی از تحریمهای مالی آمریکا بودهاند.
تحریمهای مالیِ آمریکا حربهیی دولبه است: همراه با درچنگ فشردنِ شریانهای حیاتی اقتصادِ کشور مورد هدف با منزوی کردنِ آن در جهان و زیرِ فشارهای کمرشکن قرار دادنِ اکثر مردم، بهطورِهمزمان، به لایههای بالایی در “قشر متوسط” برای برونرفت از فشار، وعدهها و نویدهایی معین در عرصهٔ “اقتصادِ آزاد” و دموکراسی لیبرالی میدهد. لایههای بالایی و مرفه در درونِ قشر متوسط بهشدت جذبِ مدل سیاسی- اقتصادیای میشوند که باراک اوباما در مصاحبهاش با نشریهٔ “آتلانتیک” بارها بدان اشاره میکند.
چهار سال پیش، “نظام” استبدادی و مخصوصاً شخص علی خامنهای برای گریز از بحرانهای داخلی و خارجی در شرایط عقبنشینی قرار گرفته بودند. در خلال این چهار سال گذشته از سوی “حاکمیت” بهرهبریِ علی خامنهای، عقبنشینیهایی مشخص و برنامهریزیشده زیر پوشش “نرمشِ قهرمانانه” انجام پذیرفت و “تغییرِ” شرایط و توازنِ نیرو روی داد، اما نه بهنفعِ مردم، بلکه بهنفع و درخدمتِ “حفظِ نظام”. در این مسیر، رژیم ولایتفقیه با درکِ موقعیتِ بسیار ضعیفش در برابر فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک آمریکا با نرمشِ قهرمانانه به عقبنشینیای پردامنه دست زد. کاملاً روشن شده بود که برای مدیریت کردنِ این عقبنشینی- یعنی پذیرشِ “برجام” بهاِزایِ معلق شدن برخی تحریمها- “نظام” جابهجاییهایی گسترده در کادرهای دولتی میبایست انجام دهد. امتدادِ این جابهجاییها و پیرایش در روبنای سیاسی، عقبنشینیِ موضعی دیگری بود برای اجازه دادن به ظهورِ گروهبندیای جدید با آرمی جدید زیر نام “اعتدالگرایی” و رئیسجمهوریای بهنام حسن روحانی: فرصتی طلایی برای اثرگذاریِ “دکترین اوباما” بر کنشهای درونی رژیم ولایی. ایجاد بسترهای سیاسی و اقتصادیای برای بخشی از بورژوازیِ صاحبِ سرمایههای کلان و نمایندگان سیاسیشان- که منافع خود را در “طرحِ خاورمیانهٔ جدید” میبینند- توانست آنها را در مبارزههای جناحی به چرخهٔ قدرت سیاسی هرچه نزدیکتر کند. در این ارتباط، از خرداد ۱۳۹۲ تا بهحال، گروهبندیِ نوظهورِ “اعتدالگرایی”، هرروز با جذب بیشتر نیرو از بخشهایی از اصولگرایان و اصلاحطلبان بر محور اتحادِ رفسنجانی- روحانی، توانسته است بسیاری از سنگرها را در هرم قدرت رژیم ولایی را از آنِ خود کنند.
نکتهٔ بسیار مهم این است که “طرحِ خاورمیانهٔ جدید” و قدرت گرفتن جناح "اعتدالگرایی" تا بهحال نتوانسته هیچگونه تغییرِ سیاسیای در جهت گذار به دموکراسی بهوجود آورد و بهبودی در وضعیتِ معیشتِ اکثریت جامعه و همچنین حرکتی بهسوی عدالت اجتماعی نیز بهوجود نیامده است. زیرا این چنین تغییری در چارچوب حاکمیت ولایتفقیه و “اقتصاد سیاسی” کشورمان، غیرممکن است. “طرحِ خاورمیانهٔ جدید”- در بطنِ خود- برای تثبیت منافع آمریکا، تضمینکنندهٔ دوامِ “اسلامِ سیاسی” یعنی همان حاکمیتِ ولایتفقیه است. مجموعِ "اعتدالگرایان" ازجمله اصلاحطلبانِ ذوبشده در آن بههمراه رییسجمهورِ دولت “تدبیر و امید”، باوجود دادن مانورهایی در برابر علی خامنهای، در تحلیل نهایی، همواره مطیع ولیفقیهاند. این آموزنده است که توجه شود بهمحض ابرازِ انتقادی از جانب علی خامنهای نسبت به دولت "اعتدال"، حسن روحانی بیدرنگ جا میزند و بهمداحی میپردازد. برای مثال، در پاسخ به گلهمندیِ خامنهای در مورد تعلل در اجرای "اقتصاد مقاومتی"، حسن روحانی میگوید: " با صراحت اعلام میکنم که رهبری، رهبر همه ماست. طبق معیارهای شرعی، قانونی و ملی، دولت بهطورکامل از رهنمودهای رهبری تبعیت میکند و هرزمانی که دستور بدهند، عیناً درصدد تحقق آن خواهیم بود" [اولین نشست هیئت دولت در ۹ فروردینماه ۱۳۹۵].
باوجود اختلافهای و رقابتهای درونِ مجموعهٔ "نظام"، این مجموعهٔ "نظام" بههر صورت کشور ما را در مسیرِ تعامل با آمریکا برحسب "طرحِ خاورمیانهٔ جدیدِ" آمریکا قرار داده است. از سویی علی خامنهای و اطرافیانش- ازجمله سران سپاه- با اکراه، ولی بر پایهٔ واقعبینی و از روی اجبار با خفت در راستای "حفظِ نظام" به "طرحِ خاورمیانهٔ جدیدِ" آمریکا تن دردادهاند، از سوی دیگر گروهبندیِ "اعتدالگرایان" و هواداران سیاسی و نظریه پردازانِ آن مشتاقانه و فعالانه و بهدلیل منافع طبقاتی در اتحادی نانوشته با دولت اوباما تعامل میکنند.
خامنهای و اطرافیانش- بهویژه سرانِ سپاه- اینجاوآنجا سعی میکنند با پیش کشیدن خطرِ "نفوذ"، با موشکپرانیهای نمایشی و مطرح کردن چیزی غیرواقعی بهنام "اقتصاد مقاومتی"، حیطهٔ اثرگذاری "طرحِ خاورمیانهٔ جدیدِ" آمریکا را که بهآن تن دردادهاند محدود کنند. ازاینروی، اگر خامنهای هرچند گاه از روی مصلحت و بهمنظورِ برقراریِ توازن نیرو، اینجاوآنجا، بهبهانهٔ دفاع از حق حاکمیت، مخالفتِ ضمنیاش را با تعامل با آمریکا- یعنی همان تعاملی که ناف "نظام" و دوام آن بدان بسته است – بر زبان میآورد، بهجز خدعهگریهای معمول ولیفقیه چیز دیگری نیستند.
حزب تودهٔ ایران، بر این باور است که با مبارزهٔ متحدِ نیروهای مدافعِ حاکمیت ملی، دموکراسی واقعی، و عدالت اجتماعی، اجازه نباید داد که آیندهٔ کشورمان به بدهبستانهای بین رژیم ولایتفقیه و آمریکا مشروط شود، زیرا در این فرایند، منافع ملی و حقوق و آزادی مردم بهتاراج میرود. اجازه ندهیم که آیندهٔ ایران و همینطور منطقهٔ ما- که سرنوشتشان به یکدیگر بافته شده است- بر پایهٔ اختلافها و اتحادهای مذهبی و منافع آمریکا رقم بخورد، امری که بیشک سرانجام به جنگ، زجر انسانها، ویرانی و عقبماندگی بیشتر منتهی خواهد شد. در اینباره، حزب ما با حضور مستمر در نشستهای بینالمللی و منطقهای، با تشریحِ خطرهای برآمده از "طرحِ خاورمیانهٔ جدید"- بهویژه با اشاره به بُعدهای منطقهای آن در رابطه با قوت گرفتن و دوام بیشتر طیفهای مختلف "اسلام سیاسی"- توانسته است با نیروهای مترقی در سطح منطقه روابطی نزدیک برای همکاری برقرار کند. ما معتقدیم که مبارزه برای گذر به دموکراسی، تنها در سطح ملی در کشورمان امکانپذیر است، که در آن صورت بُعدهای منطقهای و جهانی کسب میکند. ازاینروی، حزب تودهٔ ایران، با درک خطیر بودنِ لحظهٔ کنونی، با بکار گیری امکانهای داخلی و بینالمللی، نیروهای مترقی و میهندوستِ خواهانِ گذر از دیکتاتوری ولایی را برای برپایی کارزاری فراگیر در این مسیر، به همکاری فرامیخواند.
افشای طرح چند مرحلهای سیا برای براندازی بشار اسد
مقامهای فعلی و سابق آمریکا گفتند، سیا در سال 2012 جزئیات طرح مخفیانه عملیاتی برای عزل بشار اسد از ریاست جمهوری سوریه را ارائه کرده که باراک اوباما از تایید آن امتناع ورزیده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، اظهارات این مقامهای آمریکایی در مصاحبه با شبکه "انبیسی نیوز" منتشر شد.
بنا به گفته این مقامات طرح دیوید پترائوس، رئیس وقت سیا برای آموزش و تسلیح مخفیانه شورشیان سوری در سال 2012 که هدفش تحت فشار گذاشتن بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه بود، مدتهاست افشا شده اما کتابی قرار است روز سهشنبه از سوی یک عامل سابق سیا منتشر شود که جزئیات بیشتری را فاش میکند.
براساس متن این کتاب فاش میشود که مقامهای ارشد سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) طرحی چند مرحلهای را برای عزل بشار اسد سازماندهی میکردند. مقامهای سابق آمریکایی که در آن گفتوگوها حضور داشتند این مساله را تایید کردهاند.
داگ لاکس، افسر سابق سیا در مصاحبه با انبیسی حضور یکسالهاش در خاورمیانه و دیدارهایش با شورشیان سوری و افسران اطلاعات کشورهای مختلف را تشریح کرد.
به گفته لاکس، وی چشم و گوش گروه ضربت سیا در سوریه بوده است. وی در آن زمان طرحی را با تمام عواملی که به گفته او برای عزل اسد لازم بوده، مینویسد. این افسر سابق سیا طرح مذکور را تشریح نکرد اما گفت که برنامه وی در واشنگتن با حمایتهایی روبرو شد.
یک مقام اطلاعاتی ارشد سابق نیز میگوید ایدههای لاکس که اکثرا با سایر اعضای گروه ضربت سیا در سوریه به اشتراک گذاشته شد، در طرحی که نهایتا به باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا ارائه شد، وجود داشت.
با این حال رئیسجمهوری آمریکا هرگز چراغ سبز نشان نداد. کاخ سفید و سیا درباره این سخنان اظهارنظری نکردند.
داگ لاکس میگوید که رهبران کاخ سفید و سیا از همان ابتدا به وضوح گفته بودند که هدف از تشکیل گروه ضربت پیدا کردن راههایی برای عزل بشار اسد از قدرت است. وی افزود: ما به 50 گزینه خوب دست یافتیم که این امر را تسهیل میکرد اما رهبری سیاسی حتی به ما اجازه نداد که یکی از آنها را هم اجرا کنیم.
گفتههای لاکس درباره جزئیات طرحش در آن کتاب عمدتا به دست سیا سانسور شده است. سیا به دقت کتابهایی که به دست افسران کنونی و سابق نگراش میشود، بازنگری میکند تا مانع از انتشار اطلاعات محرمانه شود.
آژانس سیا به لاکس اجازه نداد تا جزئیات طرحش را تشریح کند. برخی ناظران هم از اینکه سیا اجازه داده تا یک افسر سابق درباره طرح آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا برای براندازی یک دولت خارجی مطلب بنویسد ابراز شگفتی کردند.
مقامهای سابق سیا میگویند، پترائوس و سایر حامیان طرح مذکور مدعی بودند که این برنامه میتوانست از رشد داعش، استفاده از تسلیحات شیمیایی، بحران مهاجرت اروپا و مرگ دهها هزار غیرنظامی جلوگیری کند. با این حال اوباما و سایر تحلیلگران به شدت با این نظرات مخالفاند.
چرا کامرون درباره بازپسگیری پالمیرا از چنگال داعش سکوت اختیار کرده است؟
یک تحلیلگر انگلیسی نوشت: از دو سال گذشته تاکنون بزرگترین شکست نظامی گروه داعش، یعنی بازپسگیری پالمیرا، شهر باستانی سوریه به وقوع پیوسته است و ما سکوت کردهایم. آری دوستان، "آدم بدها" پیروز شدند، نه؟ اگر اینطور نبود، ما جشن گرفته بودیم، اینگونه نیست؟
رابرت فیسک تحلیلگر انگلیسی در تحلیلی در روزنامه ایندیپندنت درباره بازپس گیری شهر باستانی پالمیرا توسط ارتش دولت سوریه و سکوت برخی کشورهای غربی از جمله انگلیس نوشت: "کمتر از یک هفته پس از آنکه جنایتکاران داعش جان بیش از 30 نفر انسان بیگناه را در بروکسل گرفتند، ما میبایست برای مخربترین شکست در تاریخ داعش کف میزدیم، نباید میزدیم؟ اما نه؛ آقایان اوباما (رئیس جمهوری آمریکا) و کامرون (نخست وزیر انگلیس) در برابر این جنایات خاموش ماندند. کامرون که به دلیل فوت پادشاهِ سعودی پرچم ملی انگلیس را پایین کشید، اکنون درباره باز پسگیری پالمیرا یک کلمه هم حرف نزد.
به قول جان گوردون، همکار من در روزنامه "ساندی اکسپرس" که سالها پیش درگذشت، این اتفاق، "آدم را به فکر میاندازد"، مگر نه؟ این ارتش سوریه است که البته با پشتیبانی نیروهای روسِ ولادیمیر پوتین،رئیس جمهور روسیه دلقکهای داعش را از شهر بیرون میاندازد و ما حتی جرأت نداریم که به آنها به صورت لفظی تبریک بگوییم.
زمانیکه پالمیرا در سال گذشته سقوط کرد، ما در حال گمانه زنی درباره سقوط بشار اسد بودیم. ما این موضوع را نادیده گرفتیم. اکنون در عین حال که ما سکوت کرده ایم، سوال بزرگ ارتش سوریه این است: اگر امریکاییها تا این حد از داعش بیزار هستند، چرا کاروانهای انتحاری داعش را که خطوط مقدم ارتش سوریه را هدف قرار دادند، بمباران نکردند؟ چرا به داعش حمله نکردند؟
یک فرمانده نظامی سوری پس از اینکه سربازانش در دفاع از استان حمص سوریه شکست خوردند و پسرش کشته شد، از من پرسید: "اگر امریکاییها قصد داشتند داعش را نابود کنند، چرا هنگامی که آنها را مشاهده کردند، بمبارانشان نکردند؟"
با وجود وقوع همه این اتفاقات ما بازهم سکوت کردیم.
اما پوتین متوجه این موضوع شد، دربارۀ این مساله به بحث و تبادل نظر پرداخت و عملیات بازپسگیری پالمیرا را به دقت پیشبینی کرد. جنگندههایش پیش از پیروزی ارتش سوریه به داعش حمله کردند، در حالی که جت های امریکا چنین اقدامی را انجام ندادند. وقتی میخوانم که فرماندهی امریکا ادعا کرده است که در روزهای منتهی به بازپسگیری پالمیرا به دست نیروهای دولتی سوریه، دو حمله هوایی علیه داعش در اطراف پالمیرا اجرا کرده است، نمیتوانم جلوی خنده خودم را بگیرم. این وضعیت دقیقا آنچه را که باید دربارۀ "جنگ علیه ترور" امریکاییها بدانید، به شما انتقال می دهد. آنها میخواهند داعش را نابود کنند، اما این این تمایل به اندازه ای که باید باشد، نیست.
بر همین اساس، در نهایت این ارتش سوریه بود که به همراه متحدانش در حزباللهِ لبنان، ایرانیها و روسها جنایتکاران داعش را از پالمیرا بیرون کرد.
من بارها نوشتهام که ارتش سوریه آیندۀ این کشور را رقم خواهد زد. اگر آنها رقه و دیرالزور، جایی را که نیروهای جبهه النصره کلیسای ارامنه را تخریب و استخوانهای قربانیان مسیحی نسلکشی سال 1915 را از گور بیرون کشیده و در خیابانها ریختند، آزاد کنند، به شما قول میدهم که ما باز هم ساکت خواهیم بود.
آیا قرار نیست ما داعش را از بین ببریم؟ فراموشش کنید. این وظیفۀ پوتین و اسد است. برای صلح دعا کنید. مساله اصلی این است، مگر نه؟ و در آخر، ژنو (محل برگزاری مذاکرات صلح سوریه) دقیقاً کجاست؟"
سران غرب و سیاست های بیمار و ناپایدار!
۳۱ کشته و صدها زخمی، حاصل انفجارهایی است که در بروکسل بلژیک رخ می دهد و مسئولیت این انفجارهای غیر انسانی و سبعانه را باز هم داعش به عهده می گیرد. داعش؛ گروهی که به اعتراف مقامات ارشد امریکا و اروپا، با حمایت های همه جانبه معنوی و تدارکاتی غرب پا به عرصه تولد و فعالیت می گذارد.
بر اساس اظهارات برخی از سناتورها در کانگرس امریکا در اواخر سال ۹۴۱۳ خورشیدی، ایالات متحده و برخی از شرکای اروپایی آن در جنگ سوریه از داعش و برخی از گروه های تروریستی دیگر استفاده ابزاری کردند، با این رویکرد که برای ضربه زدن به دولت بشار اسد از هر گزینه ای، ولو میدان دادن به تروریست ها هم باید استفاده کرد.
امریکا و متحدانش در اندیشه بهره برداری از تروریزم جهت کامیابی بر رقبای جهانی و منطقه ای شان دچار خبط و اشتباه تاریخی و جبران ناپذیر شدند. آنان خیال می کردند که می توانند تروریست های تا به دندان مسلح را فریب داده و دور بزنند؛ به این معنی که در مرحله نخست و با حمایت و تقویت همه جانبه آنها، دولت سوریه را تضعیف و یا حتی نابود کنند و اما در مرحله پس از پیروزی، جبهه تروریزم را بحال خود رها کرده و یا هم سر کوب کنند.
نقشه ی نسبتاً کودکانه ای که گذر زمان، سستی و بی پایگی آن را آشکار ساخت؛ چرا که داعش و سایر گروههای تروریستی فعال در سوریه و عراق و صد البته با کمکهای همه جانبه ی عربستان و سایر دول عربی و نیز دولت ترکیه و خود غربی ها، پس از جذب کمک های همه جانبه عربی- ترکی و غربی، اینک در حدی از قوت و توانمندی رسیده بود و است که حتی اگر سران غرب و عرب و ترک هم بخواهند که آنها را لگام زده و مهار کنند، نمی توانند و دیگر کاری از دست آنان ساخته نیست.
به نظر می رسد امریکا و سایر همکاران آن حتی فکر هم نمی کردند که کار بجایی برسد و گروه های تروریستی به آن حدی از قدرت و قوت برسند که مهار آن ها حتی برای قدرت های برتر جهانی نیز مشکل و چه بسا ناممکن باشد.
حمله به قلب پایتخت بلژیک به خوبی نشان داد که امریکا و متحدان غربی اش در محاسبه استفاده ابزاری از تروریزم در سوریه و عراق و افغانستان و سایر جاهای دیگر، به شدت دچار خبط و اشتباه بوده اند؛ چرا که آنها نه تنها دولت سوریه را بر رغم میدان دادن به جبهه تروریزم در آن کشور، نتوانستند سرنگون کنند؛ بلکه این روند نامبارک یعنی بهره برداری ابزاری از داعش و امثال آن، به تقویت هر چه بیشتر بنیان های وحشی و غیر انسانی جبهه تروریزم و این بار در کل جهان، منجر شد.
واقعیت آن است که سران ایالات متحده و شرکای اروپایی و عرب و ترک آنها با راهکار و هدف حمایت ابزاری و موقتی از تروریزم، خود عاملی شدند به شدت قوی و نیرومند در رشد و گسترش ریشه ای این غده بدخیم سرطانی در بیرون از مرزهای کشورهای آسیائی و سبب شدند تا حملات غیر انسانی داعش و امثال آن از گروههای ضد بشری تا اقصی نقاط کره زمین وسعت بخشیده شود که حملات بر مردم بی گناه بلژیک، تنها نمونه ای کوچکی از این نفوذ می تواند قلمداد شود و چنانچه عوامل گروه جهنمی داعش هشدار داده اند، این حملات در بلژیک متوقف نشده و در سراسر کشورهای اروپائی و به قول آنها صلیبی، گسترش خواهد یافت.
اگر چه این حملات در ذات خودش تروریستی و ضد بشری بوده و محکوم است و گمان نمی رود هیچ انسان دردمند و آزاده ای آن را تائید کند؛ اما به نظر می رسد مقصران درجه یک این گونه رویدادهای دلخراش و غیر انسانی در جوامع غربی، در قدم نخست خود سران و دولتمردان این کشورهاست؛ چرا که همین دولتمردان اروپائی اند که با حمایت های کور کورانه از سیاست خارجی امریکائی ها، سرنوشت ملتها و کشورهای خود شان را قربانی مطامع و امیال مقامات کاخ سفید می کنند!
امریکائی ها و سران اروپا از همان روزهای آغازین حمایت شان از تروریزمِ داعش و غیر آن، باید این مقدار شعور و درک سیاسی می داشتند که می دانستند تروریسم محدود و محصور در جغرافیای خاصی نمی ماند و این آتشی را که خود بر افروخته اند، به زودی دامن دولتها و ملتها و کشورهای خود آنان را نیز می گیرد.
به نظر می رسد سران لجوج و فاقد هر گونه درک و فهم سیاسی امریکائی و اروپائی نه تنها نسبت به حوادث بروکسل که نسبت به هر حادثه و حمله تروریستی که در هر گوشه و کنار جهان به وقوع می پیوندند، مسئول و مقصر اند؛ چرا که این آنهایند که در هر کشور و مملکتی با دخالتهای غیر مسئولانه خویش دستی بر آتش دارند و با حمایت ابزاری و موقتی خویش از تروریزم، موجب تجهیز و تقویت آنها در سراسر جهان شده اند.
به نظر می رسد ملل امریکائی و اروپائی باید چشم های شان را بیشتر باز کنند و با ارزیابی دیگر باره سران و دولتمردان خویش، به نجات خود و سایر ملل کمک کنند؛ چرا که اگر اوضاع به همین منوال ادامه داشته باشد و آنها در اوج بی خبری به رهبران فعلی خویش اعتماد چشم و گوش بسته بکنند، دیری نخواهد پائید که با اشتباهات و خبط های ویرانگر و خطرناک سران و دولتمردان آنها، تابوت هر چه انسان است بر دوش تروریزم تشییع شود و زمین با همه دار و ندارش در کام حیوانیت و سبعیت سقوط کند.
الاخبار گزارش داد:
آمریکا: مانعی برای بقای بشار اسد در قدرت نیست
دولت آمریکا به ایرانیها و روس ها اعلام کرد که مانعی برای بقای بشار اسد در قدرت دیده نمیشود و حق او در نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری محفوظ است و در این چارچوب بود که تصمیم خروج نیروهای روسیه از سوریه گرفته شد.
به گزارش روزنامه الاخبار، کسانی که تصمیم «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه مبنی بر کاهش تعدادی از نیروهای نظامی روس در سوریه را به خالی کردن پشت بشار اسد تلقی کردند، به خطا رفتند.
این گروه میتوانند اندکی به عقب بازگشته و به اظهارات دولت آمریکا در این خصوص توجه داشته باشند.
به هر حال مراجع تصمیمگیر در محور مقاومت از تصمیم روز دوشنبه گذشته پوتین مبنی بر کاهش تعدادی از نیروهای نظامی روس که در جنگ علیه تروریسم در سوریه شرکت کردند، غافلگیر نشدند.
منابع آگاه در این باره تأکید کردند که طرفهای مرتبط با بحران سوریه در دمشق و تهران و حزبالله در لبنان از قبل در جریان تصمیم پوتین قرار داشتند؛ زیرا «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه، تهران و حزبالله را پیش از اعلام این تصمیم مطلع کرده بود.
بهعبارت بهتر ادعای کسانی که اعلام کردند که تصمیم پوتین حاصل ناراحتی از کنفرانس مطبوعاتی ولید المعلم وزیر خارجه سوریه است، صحت ندارد. المعلم در این کنفرانس اظهار داشت، با نظام فدرالی مخالف بوده و بشار اسد را خط قرمز میداند.
اما گفتوگوی پوتین و اسد و تفاهم آنها برای کاهش تعداد نیروهای نظامی روسیه در سوریه قبل از مصاحبه ولید المعلم انجام شده بود نه پس از آن و اسد بلافاصله بعداز این گفتوگو با همپیمانان خود در تهران و بیروت تماس گرفت و آنها را در جریان تفاهم خود با پوتین قرار داد.
حجم فراوان کمکهای تسلیحاتی روسیه به سوریه
در این میان یک مسئول امنیتی بلندپایه سوری گفت که سلاح و تجهیزات نظامی که ارتش سوریه در شش ماه اخیر از روسیه دریافت کرده از آنچه در پنج سال گذشته تحویل گرفته بود، بیشتر است.
همچنین عملیات موفق نیروی هوایی روسیه در شمال سوریه علیه القاعده و داعش و یا جبهه النصره و گروههای همپیمان آنان بهگونهای بود که تا پیش از آن در صحنه نبرد سوریه سابقه نداشت و هدف از آن تضعیف قدرت این گروهها در نقل و انتقال مهمات و تجهیزات به مناطق مختلف سوریه بود.
چتر راهبردی روسیه برای دمشق
حضور روسیه در میدان نبرد علیه تروریستها در سوریه علاوه بر اینکه یک چتر راهبردی برای دولت سوریه شد، روحیه نیروهای ارتش سوریه و همپیمانان آن را تقویت کرد و بهمثابه سد محکمی در برابر دخالت نیروهای سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بود و البته محور مقاومت این را بهخوبی درک میکند.
نکته قابل ملاحظه اینکه پوتین در اظهارات خود تأکید کرد که چتر راهبردی روسیه از سر سوریه کنار نمیرود.
بهعبارت دیگر وی اظهار داشت امکان دارد جنگندههای روس که خاک سوریه را ترک کرده و خواهند کرد، در صورت نیاز در فاصله چند ساعت، به سوریه بازگردند.
فشار آمریکا بر ترکیه
این در حالی است که فشارهای آمریکا بر ترکیه موجب کاهش تنش بین مسکو و آنکارا شده است و ناتو نیز از همراهی با رجب طیب اردوغان در موضعگیریهای شدید علیه روسیه کنار رفته است.
نکته قابل ملاحظه اینکه منابع مقاومت تأکید کردند که نیروهای روسی مورد نیاز سوریه با پشتیبانی جدیدترین سامانههای رادار و نیروی هوایی در لاذقیه و طرطوس همچنان باقی خواهند ماند.
در این خصوص باید در نظر داشت که پوتین بار دیگر در اظهارات خود تأکید کرد که هیچ کس حق ندارد حریم هوایی سوریه را نقض کند و سامانههای دفاع هوایی روسیه هر گونه تهدید علیه نیروهای سوریه را هدف قرار خواهند داد.
همچنین برخی منابع در محور مقاومت تأکید دارند که اهداف، مسیر و سرنوشت آن با مسکو مشترک است و یک ائتلاف بین آنان وجود دارد که اهداف راهبردی و پیش از همه حفظ یکپارچگی خاک سوریه، حفاظت از نظام حاکم سوریه و حمایت از شخص بشار اسد، اعضای این ائتلاف را گرد هم آورده است و این اهداف، خواستههای مشترک آنان است.
نکته قابل ملاحظه اینکه با توجه به تلاشهای مختلف برای برقراری آتشبس در سوریه و مخالفتهای مخالفان سوری با آتشبس بهاضافه مانعتراشیهای گروههای تروریستی باید گفت که کسانی که به دست برداشتن پوتین از اسد دل بستهاند میتوانند به باراک اوباما مراجعه کنند.
بهعبارت روشنتر دولت آمریکا به ایرانیها و روسها اعلام کرد که مانعی برای بقای بشار اسد در قدرت دیده نمیشود و حق او در نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری محفوظ است و در این چارچوب بود که تصمیم خروج نیروهای روسیه از سوریه گرفته شد.
رأی الیوم:
توافق آتش بس در سوریه برای ترکیه و عربستان دستاوردی نداشت
به نوشته 'رای الیوم' توافق آتش بسی که آمریکا وروسیه به آن رسیدند ظاهرا به نظر می آید که موجب تثبیت دستاوردهای ارتش سوریه در هفته های اخیر در شمال غرب این کشور می شود در حالیکه ترکیه وعربستان به هیچ دستاوردی نرسیده اند .
به نوشته 'عبد الباری عطوان' علت این مساله این است که نه منطقه پرواز ممنوع تشکیل شد ونه مخالفان به سلاحهای کیفی مجهز شدند ونه طرح ارسال نیروهای زمینی به سوریه محقق شد.
روسیه در تحمیل شروط خود بر امریکا موفق عمل کرده است از جمله کنار گذاشتن جبهه النصره از توافق آتش بس و قرار دادن آن در کنار داعش به عنوان گروه تروریستی.
توافق آتش بس هفته گذشته کمی دچار مشکل شد زیرا آمریکا با فشارهای عربستان وترکیه خواستار مستثنا کردن جبهه النصره از بمبارانهای روسیه و قرار دادن آن ضمن مخالفان به اصطلاح معتدل شده بود اما روسیه این درخواست را رد کرد.
انفجارهای انتحاری که توسط داعش در منطقه 'زینبیه' دمشق وشهر حمص روی داد نقش مهمی در به تعجیل انداختن توافق داشت تا خطر داعش در عمق خاک سوریه را مشخص تر کند.
دولت آمریکا از بدست گرفتن فرماندهی نیروهای زمینی تحت عنوان مبارزه با داعش و مسلح کردن مخالفان معتدل از ترس قرار گرفتن این سلاحها در اختیار داعش و جبهه النصره خودداری نمود.البته شاید این تصمیم را برای حساس نشدن روسیه وامکان شکست توافق انجام داد و این امر اظهارات مولود جاویش اوغلو(مقام ترکیه ای) را تفسیر می کند که گفته بود جنگ زمینی مشترک با عربستان علیه سوریه فعلا در جدول کاری ما نیست و هر گونه اقدام در این زمینه باید گروهی باشد به این معنا که واشنگتن موقف به مهار عربستان وترکیه شده است.
بشار اسد رییس جمهور سوریه بدون شک از این تحولات مطلع بود که گفت مذاکره یک چیز است وادامه جنگ علیه تروریسم یک چیز دیگر و این دو امر با هم تناقضی ندارند وباید همزمان ادامه یابند.
انفجارات حمص وزینبیه که در پاسخ به توافق روسیه وآمریکا رخ داد راهبرد جدید داعش را مشخص کرد یعنی توسل به ضربه های انتقام جویانه پیشگیرانه . این انفجارها همچنین از وجود شکافهای امنیتی ووجود سلولهای خفته در سوریه پرده برداشت که در وقت مناسب فعال می شوند .
بر روی کاغذ می توان چنین نتیجه گیری کرد که توافق آتش بس می تواند مقدمه ای برای از سر گیری مذاکرات یافتن راه حل سیاسی برای بحران سوریه و اجرای تفاهمات سیاسی ژنو و وین در مورد تشکیل حکومت موقت وحکومت وحدت ملی ، اصلاحات قانون اساسی واجرای انتخابات ریاست جمهوری وپارلمانی سوریه در عرض دو سال باشد؛ اما آنچه عملا در واقعیت اتفاق می افتد می تواند کاملا متفاوت با محاسبات روی کاغد باشد.
مهم این است که همه صحبت ها در مورد مسلح کردن مخالفان سوری با سلاحهای پیشرفته، ائتلافهای ضد داعش ، مانورهای 'رعد شمال' و دخالت زمینی در سوریه فعلا متوقف شده و ممکن است حتی دیگر حرفی از آن به میان نیاید.
آقای 'عادل جبیر' وزیر خارجه و'احمد العسیری' سخنگوی ائتلاف حمله به یمن نیز فعلا بهتر است به مرخصی بروند تا این توافق به ثمر بنشیند .
هاآرتص:
پیروزی اسد برای اسرائیل خطرناک است
تحولات اخیر جنگ سوریه و پیروزیهایی که ارتش این کشور به کمک همپیمانانش به دست آورد و از سوی اسرائیل "روند پیروزی" خوانده میشود، تلآویو را در برابر گزینههایی قرار میدهد که به اعتراف خود این رژیم بسیار کم و غیرقابل ملاحظه هستند. با این وجود تلآویو نسبت به روند دشوار و نتیجه تلخی که از آن نگران است، یعنی پیروزی بشار اسد، رئیس جمهور سوریه و همپیمانانش، هشدار میدهد و این امر را موجب به خطر افتادن منافع خود میداند.
روزنامه هاآرتص در تحلیلی با عنوان" موضع گیری قاطع اسرائیل، پیروزی بشار اسد برای اسرائیل خطرناک است " نوشت، با وجود نگرانی که تلآویو از بابت پیروزی بشار اسد، رئیس جمهور سوریه و همپیمانانش و به دنبال آن به خطر افتادن منافع خود دارد، اما به خوبی میداند که قدرت درونیاش برای ممانعت از بروز تغییرات در روند سیاسی سوریه ضعیف است. همزمان این رژیم از تکرار اشتباه آنکارا در مقابله با دخالت روسیه در سوریه خودداری میکند و گرچه امیدوار است در آینده موانعی در راه پیروزی دشمنانش در سوریه به وجود بیاید، به تغییر این روند و قطعیت آن معترف است.
روزنامه عبری زبان هاآرتص که روز گذشته ارزیابیو تحلیل اسرائیل، از تحولات اخیر سوریه را منتشر کرد، نوشت، "اسرائیل در حال حاضر روی تغییر دیدگاهش نسبت به جنگ در سوریه کار میکند و این تغییر به دنبال دستاوردهایی که ارتش سوریه به کمک روسیه و ایران محقق کرد و ترس از پیروزی دولت دمشق که طبیعتا پیروزی ایران را نیز به دنبال خود دارد، ایجاد شد."
با این حال روزنامه هاآرتص نوشت که تغییر رویکرد اسرائیل در مورد سوریه هرگز به معنای اقدامات نظامی نخواهد بود اما "آنچه در مورد اسرائیل نگرانکننده به نظر میرسد، آن است که به موازات اینکه هیچ اقدامی از سوی غرب صورت نمیگیرد و غرب از کمک کردن به مخالفان "میانهرو" طفره میرود، دولت دمشق و همپیمانانش از نظر میدانی در حال پیشروی هستند."
این روزنامه عبری افزود: تا امروز اسرائیل از اعلام موضعی که به نفع هر دو طرف درگیر در سوریه باشد، خودداری کرده و بر عدم دخالت نسبی و اکتفا به دفاع از منافع اعلام شدهاش (خطوط قرمز) و در راس همه آنها ممانعت از انتقال اسلحههای ویژه از سوریه به حزب الله لبنان، اصرار دارد.
هاآرتص در ادامه با اشاره به اینکه "از نظر عملی جنگ تا حد زیادی به نفع اسرائیل است و جنگ به شدت به ارتش سوریه آسیب زده و موجب نابودی اکثر انبارهای بزرگ اسلحههای شیمیایی سوریه شده است"، تاکید کرد که "اسرائیل میخواهد جنگ در سوریه برای سالها بدون هیچ کاستی ادامه یابد."
این روزنامه در ادامه نوشت، "تغییر موضعگیری اسرائیل هنوز اعلام نشده تا موجب خشم آمریکاییهایی نشود که در مورد سوریه ابراز تردید میکنند و همچنین منجر به خشم روسهایی نشود که اسرائیل در تلاش است روابط معقولش با مسکو را حفظ کند." با این وجود موضعگیری اسرائیل در این مورد خلاصه میشود: "پیروزی دولت اسد برای اسرائیل بد است زیرا این پیروزی به معنای موفقیت ایران و حزب الله است. البته مساله هنوز تمام نشده و با وجود دخالت روسیه و اختلاف نظر در میان گروههای مخالف، سوریه از تسلیم شدن و فرمانبرداری دور است و غرب باید از حالت بیتحرکی و سکون خود خارج شده و با اعزام نیروی نظامی بزرگی، قدرت نظامی سومی را در سوریه در کنار نیروهای اهل تسنن و کردها برای مبارزه با دولت سوریه در کنار مبارزه همزمان با داعش ایجاد کند."
این روزنامه عبری زبان ادامه داد: از نظر اسرائیل پیروزی اسد بسیار بد است و به تبع جایگاه ایران را که در واقع از زمان امضای توافق هستهای و لغو تحریمها محکم شده بود، تقویت خواهد کرد و "کنترل دولت دمشق بر مرزهای جولان که شورشیان کنترل 90 درصد آن را در اختیار دارند موجب ایجاد برخوردها و تنشهایی میان اسرائیل، حزب الله و سپاه پاسداران ایران در سوریه خواهد شد."
از سوی دیگر سایت روزنامه عبری زبان یدیعوت آحارونوت به نقل از رون بن یشای، تحلیلگر مسایل امنیتی خود، نبود استراتژی آمریکا در سوریه را یکی از مهمترین پدیدهها در سوریه و منطقه دانست و نوشت: پایگاه حامی دولت دمشق و همپیمان روس آن به دنبال انجام اقدامی هدفمند و هماهنگ و تحقق نتایجی هماهنگ با استراتژی از قبل تعیین شده است.
به نوشته این روزنامه، "تحولات ایجاد شده در سوریه طرفهایی که در اسرائیل شرایط را ارزیابی میکنند و نیز کشورهای عربی وابسته به غرب را نسبت به عملکرد باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در خاورمیانه و به طور ویژه در سوریه نگران کرده است."
این سایت به نقل از یک مسئول سیاسی عالی رتبه اسرائیلی اعلام کرد که منبع تهدید استراتژیک و عملی اصلی که اسرائیل با آن مواجه است، "محور شیعه به رهبری ایران است و نه محور سلفی جهادی اهل تسنن، داعش و القاعده" و "این موضوع اسرائیل را به اتخاذ یک موضعگیری علنی سوق داده و آن موضع آن است که ادامه حاکمیت دولت اسد بر سوریه برای منافع اسرائیل خطرناکتر از ادامه آشوب و تنش در این کشور است.
گاردین:
سیاستهای ترکیه درگیریهای منطقه را گسترش میدهد
یک روزنامه غربی نوشت که سیاستهای گمراه کننده ترکیه دامنه درگیریهایی که منطقه را ویران کرده توسعه میدهد.
روزنامه گاردین در سرمقاله ای با عنوان "سیاست های گمراه کننده ترکیه" نوشت که این سیاست ها ترکیه را در مسیر نادرستی برای چندین سال قرار میدهد.
به گزارش تسنیم این روزنامه نوشت این اشتباهات و تناقض های روشن در سیاست های داخلی ترکیه یک مشکل جهانی بزرگ است، زیرا دامنه درگیری ها را که منطقه را ویران کرده توسعه می دهد.
این روزنامه با اشاره به خطر آشکار جنگ بین ترک ها و کردها این است که احتمال دارد نیروهای ترکیه در سوریه دخالت کنند. هدف ظاهری این دخالت ایجاد منطقه امن برای آوارگان یا منطقه ای بی طرف است اما در واقع هدف واقعی مهار پیشروی نظامی کردهای سوریه است، زیرا نیروهای حمایت مردمی کرد موفق شدند طی روزهای گذشته مساحت گسترده ای در امتداد مرزهای سوریه و ترکیه را به کنترل خود در بیاورند.
به نوشته گاردین، رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه نگران این است که کردهای سوریه بتوانند یک دولت کوچک دائمی را در سوریه تاسیس کنند و در نتیجه عزم مبارزان حزب کارگران کردستان را که مخالف آنکارا هستند تقویت کند.
کردهای سوریه طی چند روز اخیر توانستند با پیشروی در شمال حلب برخی مناطق را از دست تروریستهای جبههالنصره و داعش خارج کنند.
نظام ترکیه طی هفته گذشته چندین بار مواضع کردهای سوریه در شمال حلب را گلوله باران کرده است.
توپخانه ترکیه عصر پنجشنبه مناطق کردنشین استان حلب سوریه را شدیدا گلوله باران کرد.
مرکز دیدهبان حقوق بشر وابسته به معارضان اعلام کرد که این حمله ترکیه شدیدترین حمله از زمان آغاز تجاوزهای نظامی ترکیه به شمال سوریه به شمار میرود.
شین هوا:
ورود ترکیه به سوریه راهی بدون بازگشت و بازی با آتش است
خبرگزاری رسمی چین در تحلیلی، ورود نیروهای ترکیه به داخل خاک سوریه پس از موفقیت های اخیر کردها در این منطقه را که همدوش دولت بشار اسد به مبارزه با تروریست ها برخاسته اند، راهی بدون بازگشت و بازی با آتش توصیف کرد.
شین هوا روز سه شنبه تاکید کرد که بدترین و نادرست ترین سناریو در بحران سوریه، درگیر شدن ترکیه در داخل این کشور است، چرا که بی تردید پس از این اقدام خاک ترکیه محل زدوخوردها خواهد بود.
گزارش ادامه می دهد: ورود ترکیه به داخل مرزهای سوریه نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه در راستای منافع هیچ کشوری نیست و بیشتر از همه ضربات این راهبرد غلط را ترک ها باید تحمل کنند.
این گزارش که به قلم «امیر سونکان» تحلیلگر مسایل امنیتی در خاورمیانه به رشته تحریر در آمده، یادآور می شود: نفوذ به داخل سوریه برای ترکیه سودی ندارد و اگر این کار صورت گیرد دیگر برون رفتی برای دولت آنکارا وجود نخواهد داشت.
«نه تنها روسیه و بسیاری کشورهای منطقه بلکه آمریکا هم مخالف ورود ارتش ترکیه به این کارزار در داخل خاک سوریه است.»
در ادامه گزارش آمده است: پس از پیروزی های اخیر کردها در اطراف مرز ترکیه، مقام های آنکارا از اینکه ممکن است کردها به دنبال ایجاد یک دولت خودمختار باشند ابراز نگرانی کرده و مساله ورود نیروهای این کشور به خاک سوریه را در صورت لزوم مطرح کرده اند.
«سونکان» معتقد است: ما نه قدرت آرام کردن کردها را داریم و نه می توانیم از درگیری و جنگ در داخل سوریه سربلند بیرون بیاییم؛ ضمن آنکه ارتش ترکیه قدرت شکست دادن دولت بشار اسد رئیس جمهور سوریه را هم ندارد.
وی مقام های ترکیه را متهم کرد، به جای آنکه به دنبال راه های خروج از بحران باشند در حال بازی کردن با آتشی هستند که منافع ملی را طعمه خود خواهد کرد.
در ادامه این گزارش آمده است: کردهای مبارز که در سوریه مقابل گروه تکفیری داعش ایستاده اند نه تنها تروریست نیستند بلکه نیروهای وفاداری محسوب می شوند که همپای نیروهای دولتی با تروریست ها وارد جنگ شده اند.
گزارش یادآور می شود: ترکیه نمی تواند زمام امور خود را به دست عربستان سعودی بسپارد و به دنبال اتحاد نظامی با ریاض باشد چرا که اتحاد نظامی با عربستان نه تنها برای آنکارا آسان نیست بلکه ترکیه را وارد چرخه ای از آتش جنگ و درگیری های خونین خواهد کرد.
رأی الیوم:
سرنوشت سوریه و منطقه در دست حلب و رقه است
به نوشته روزنامه 'رای الیوم' دو شهر حلب و رقه در سوریه در روزهای آینده نه تنها سرنوشت سوریه بلکه سرنوشت خاورمیانه وچه بسا جهان را تعیین خواهند کرد؛ زیرا محور همه چالش ها و لشکرکشی ها در هفته ها و ماههای آینده خواهند بود.
'عبد الباری عطوان' سردبیر رای الیوم در مطلبی افزود: در رزمایش 'رعد شمال' که با مشارکت برخی کشورهای عربی و به رهبری عربستان در نزدیکی مرزهای عراق واردن جریان داد تاکنون 15 جنگنده اف 16 مشارکت داشته اند که در راستای طرح عربستان برای ورود زمینی به سوریه از طریق مرزهای اردن و تصرف همه مناطق تحت تصرف داعش و تشکیل یک دولت سنی در این مناطق است .
از ان سو نیز آمریکا نیروهای ویژه خود را به سمت موصل روانه کرده است.
دو شهر حلب و رقه در سوریه در روزهای آینده نه تنها سرنوشت سوریه بلکه سرنوشت خاورمیانه و چه بسا جهان را تعیین خواهند کرد؛ زیرا محور همه چالش ها و لشکرکشی ها در هفته ها و ماه های آینده خواهند بود.
ترکیه پس از پیشروی نیروهای ارتش سوریه به سمت حلب و بدست گرفتن کنترل پایگاه هوایی 'مینگ' و نزدیک شدن به تصرف شهر اعزاز - که می تواند راه های مواصلاتی حلب با ترکیه را قطع کند – در حالتی از نگرانی بسر می برد و به همین دلیل احمد داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه اعلام کرد که شهر اعزاز برای ما خط قرمز است و اجازه سقوط آن را نمی دهیم.
عربستان هم که بر طبل جنگ می کوبد و با لجبازی بی سابقه ای اصرار دارد که به هر قیمتی دولت سوریه را سرنگون کند.
امریکا نیز تاکنون تصمیم نگرفته است که نیروهای زمینی سعودی را رهبری کند یا خیر زیرا جواب مثبت به عربستان در این مورد به معنی وارد شدن به جنگ زمینی با روسیه است که با سیاست محتاطانه اوباما تناقض دارد.
مناطق داغ درگیری می تواند رقه و اعزاز باشد زیرا نیروهای سوری به سمت رقه در حرکتند تا پیش از نیروهای زمینی سعودی و ترک به آنجا برسند و طرح تقسیم سوریه به شرقی و غربی همچون آلمان سابق را خنثی نمایند. هر گونه برخورد بین این نیروها به طور قطع موجب ورود نیروهای روسی به درگیری به نفع سوریه خواهد شد زیرا دمشق و مسکو هرگز اجازه نمی دهند تا به جای داعش یک دولت سنی در سوریه تشکیل شود .
اما ترکیه در صورت شکست داعش با تشکیل این دولت سنی در شرق سوریه مخالفتی نخواهد داشت دارد هر چند این یک ریسک بزرگ باشد که عواقب آن قابل پیش بینی نیست.
'اسرائیل' هم که یکی از محورهای اصلی اردوگاه سنی هاست ممکن از بی طرفی خود خارج و وارد گود سوریه شود. از نشانه های ائتلاف های آتی در منطقه می توان به دست دادن موشه یعلون وزیر امنیت 'اسرائیل' با شاهزاده 'ترکی الفیصل' رییس سابق سازمان اطلاعات عربستان و مهندس روابط تل اویو- ریاض در نشست روز گذشته امنیتی مونیخ و همینطور اظهارات یعلون در رابطه با روابط راهبردی با نظام های عربی سنی و ستایش عربستان به عنوان رهبر اردوگاه سنی ها علیه ایران اشاره کرد.
اوضاع خاورمیانه همچون آتش زیر خاکستر است و منطقه در انتظار جرقه ای است که هر لحظه ممکن است موجب شعله ور یک جنگ منطقه ای و یا جهانی بزرگ شود.
مگر هنری کسینجر سه سال پیش پیش بینی نکرد که جنگ جهانی سوم از سوریه آغاز می شود ؟ البته امیدواریم پیش بینی وی محقق نشود.
نگاهی نه چندان دقیق:
ایران و روسیه آرزوی ورود عربستان و ترکیه به جنگ زمینی را دارد
گذشته از اظهارات گذرای فرمانده سپاه پاسداران در مورد تهدید عربستان سعودی و ترکیه به ورود زمینی به خاک سوریه دیگر هیچ واکنش قابل ملاحظه ای از سوی مقامات ایرانی در مورد این تهدیدات شاهد نبودیم و در مذاکرات مونیخ شاهد آن بودیم که روسیه و ایران و حتی دولت سوریه خیلی تمایلی به آتش بس ندارند.
بر کسی پوشیده نیست که دلیل اصلی تهدیدات عربستان سعودی و ترکیه به مداخله مستقیم در خاک سوریه توقف پیشروی نیروهای دولتی سوریه با حمایت ایران و روسیه است. تقریبا همه تحلیل گران نظامی متفق القول هستند که در صورت ادامه روند فعلی سقوط شهر حلب و بسته شدن مرز ترکیه مساله چند روز بیش نیست و نیروهایی که با ملیاردها دلار کمک های عربستان سعودی و ترکیه در آنجا مستقر شده بودند صد تا صد تا و نه یکی یکی در حال فرار هستند.
در دهه هفتاد و هشتاد میلادی لیبی و معمر القذافی قبله گاه همه گروه های مبارز در جهان بودند و این کشور ملیاردها دلار پول نفت خود را هزینه جنگ در دیگر کشورها می کرد و متاسفانه امروزه شاهد عاقبت کارهای قذافی هستیم. جای تاسف دارد که عربستان سعودی و ترکیه پا جای پای قذافی گذاشته اند.
در این شرایط قطعا حامیان این نیروها خشمگین خواهند بود و بیانات مسئولین عالیرتبه عربستان سعودی و ترکیه نشانه این ناراحتی است.
ترکیه مرزهای خود را به سوی پناهنده های سوری بسته و فقط اجازه می دهد کمک های انسان دوستانه در خاک سوریه به دست پناهنده ها برسد چرا که به این وسیله با استفاده از سپرهای انسانی می تواند شروع به ایجاد منطقه حائل که سالهاست متقاضی ایجاد آن در سوریه است و با مخالفت دیگر کشورها مواجه می باشد را ایجاد کند. بدیهی است که تعداد زیادی از آنهایی که به عنوان پناهنده درون مردمان معمولی هستند جنگجویان و تروریست ها و خانواده های آنها هستند که سال ها در منطقه حضور داشتند و انواع و اقسام جنایات را مرتکب شده اند و با نزدیک شدن نیروهای دولتی از بیم مجازات پا به فرار گذاشته اند، ترکیه هم با این کار خود خواهان آن است که آنها را وادار به جنگ یا مرگ کند، به هر حال سال ها برای چنین روزی خرج آنها را پرداخت کرده اند.
از سوی دیگر شاهد آن هستیم که ترکیه از ابزار غرق کردن اروپا در سیل مهاجران استفاده ابزاری می کند تا بتواند از اروپا باج گیری کند و به اهداف خود برسد.
آمریکایی ها به هیچ وجه در این شرایط ، مخصوصا نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری در این کشور، تمایل به ورود به یک جنگ تمام عیار برای چشم و ابروی ترکیه و عربستان سعودی ندارند و در موارد زیادی مخصوصا مقابله با کردها همچون اروپایی ها کاملا با ترکیه مخالف هستند. از سوی دیگر اروپایی ها ترکیه را مسبب اصلی بحران های انسانی فعلی میدانند وبه همراه ناتو تمایلی به همکاری و یا باج دادن به ترکیه در این ماجرا جویی ندارد.
مضاف بر اینکه کردها از نظر کشورهای غربی به عنوان هم پیمان و نه دشمن تلقی می گردند وحتی تعداد زیادی از آنها توسط کشورهای غربی همچون آلمان و ایالات متحده آموزش و تسلیح شده اند. حمله های ارتش ترکیه به آنها از نظر جهانیان محکوم است و در صحبت های اخیر اکثر مسئولین آمریکایی و غربی شاهد این دیدگاه بودیم.
آنطرف ماجرا هم عربستان آنقدر خود را در جنگ های مختلف و قتل عام مردم بی گناه درگیر کرده که فضای عمومی بین المللی بسیار نسبت به این کشور دید منفی پیدا کرده و حتی رسانه هایی که تا همین چند صباح پیش به دلیل فشارهای غربی ها تمایلی به انتقاد از جنگ های عربستان سعودی نداشتند امروزه مجبور هستند از رفتارهای عربستان سعودی انتقاد کنند.
بدیهی است که ثروت عربستان هم بی حد و حصر نیست و با اینکه همه به چند صد میلیارد دلار اندوخته باقیمانده عربستان سعودی چشم دوخته اند اما می دانند که با ادامه شرایط فعلی یعنی پایین بودن قیمت نفت و هزینه های سرسام آور سربار جنگ در یمن عربستان سعودی نخواهد توانست برای طولانی مدت از اندوخته های خود استفاده کند و مخصوصا اگر بخواهد مستقیم وارد جنگ سوریه گردد. به دلیل جنگ یمن عربستان سعودی مجبور شد سال گذشته حدود 100 ملیارد دلار از ذخیره 700 ملیارد دلاری خود را خرج کند و در صورت ورود مستقیم به جنگ سوریه مجبور خواهد بود دو برابر این مبلغ را هزینه کند.
در صورتی که عربستان سعودی و ترکیه بخواهند مستقیم وارد جنگ سوریه گردد چند حسن برای ایران و روسیه خواهد داشت:
1 — روس ها که مدت هاست بغض سرنگونی جنگنده خود را در گلو نگاه داشته اند فرصت انتقام از ترک ها را پیدا خواهند کرد وقطعا با سرنگونی چندین هواپیمای ترک و حتی شاید چند صد هواپیما تقاص سرنگونی هواپیمای خود را پس خواهند گرفت. در مقابل ایران و هم پیمانانشان نیز فرصت انتقام از عربستان سعودی را خواهند یافت. به هر حال ورود به خاک سوریه یعنی بازی کردن در زمین ایران و روسیه و اینجا دیگر یمن نیست که عربستانی ها بتوانند به راحتی هر کاری بخواهند انجام دهند. نه حریم هوایی در اختیار آن هاست و نه حریم دریایی و زمین هم در اختیار یگان های زمینی سوریه و هم پیمانان آن از ایران و یگان های مردمی سوری و حزب الله لبنان و عراق است، گو این که کمتر از نام یگان های مردمی عراق در رسانه ها بحث می شود اما شاید بتوان گفت در صورت ورود نیروهای عربستان و ترکیه به خاک سوریه این یگان ها بیشترین کینه را نسبت به این نیروها دارند و پیش بینی می شود اقشار مختلف مردم عراق (از شیعه و سنی و کرد) برای قتل عام نیروهای سعودی و ترک بسیج شوند چرا که سالهاست صدها هزار عراقی توسط آنها کشته شده اند و فرصتی برای انتقام وجود نداشته.
2 — ورود عربستان سعودی و ترکیه به خاک سوریه این اجازه را به ارتش سوریه نیز خواهد داد که نیروهای آنها را هم در خاک خود مورد هدف قرار دهد و هم اینکه داخل ترکیه و حتی داخل عربستان سعودی را هدف قرار دهد و با تسلیحاتی که ارتش سوریه در اختیار دارد و در اختیارش قرار خواهد گرفت قطعا این دو کشور آسیب های سنگینی را شاهد خواهند بود. به هر حال سوریه امروزه به خرابه ای تبدیل شده که دیگر آب از سر آن گذشته و چند تا بمب و موشک کمتر یا بیشتر تاثیری بر مردمان آن ندارد اما در صورتی که ریاض یا آنکارا یا استامبول یا… مورد هدف قرار گیرند هم ترکیه و هم عربستان خیلی چیز ها را دارند تا از دست دهند. برخی منابع سوری اذعان دارند که موشک های ارتش سوریه بر چاه های نفت عربستان و قطر و همچنین مناطق صنعتی و توریستی ترکیه کلید شده و فقط منتظر فرصت برای آتش هستند.
3 — با شرایط نظامی عربستان سعودی ورود به جنگ سوریه به معنای هزینه کردن چند برابر و ضعیف شدن توان آن در یمن خواهد بود به هر حال توان مالی عربستان سعودی هم هر چه قدر که باشد امکان اجیر کردن نیرو و سرباز برای جنگ نامحدود نمی باشد و جنگیدن در دو جبهه کاملا متفاوت احتمال ورشکستگی سقوط حکومت را نیز در پی خواهد داشت.
4 — ورود عربستان سعودی و ترکیه گذشته از همه مصیبت هایی که ممکن است به بار آورد قطعا روند پایان یافتن جنگ در سوریه و یمن و مناطق دیگر را تسریع خواهد بخشید چون دو کشور کلیدی در بحران های منطقه خاورمیانه دیگر در جنگ نیابتی نخواهند بود بلکه در جنگ مستقیم مجبور هستند کل توان خود را صرف کنند و به این شکل سریعتر به مرحله ناتوانی ادامه روند جنگ ها، البته اگر پس از آن حکومت های آنها باقی بمانند، خواهند رسید.
5 — نقشه روسیه و ایران جهت پایان دادن جنگ سوریه در حال جواب دادن است و در صورتی که دیگر کشورها دخالتی در این کشور نکنند مخالفین مجبور به نشستن پای میز مذاکره خواهند شد و کار تروریست ها بزودی پایان خواهد یافت و آقای بشار الاسد که سال گذشته از کمبود نیروی نظامی برای مقابله با تروریست ها در کشورش سخن می گفت امروزه از ادامه جنگ تا آزاد سازی وجب به وجب سرزمین خود سخن می گوید و دیگر همه کشورهای جهان پذیرفته اند که تحمیل تغییر در یک کشور از خارج امکان پذیر نمی باشد (البته به جز عربستان سعودی و ترکیه و اقمار آنها). مضاف بر اینکه ورود مستقیم عربستان و ترکیه به نفع دولت سوریه خواهد بود چرا که آقای بشار الاسد به عنوان رهبر جنگ بر علیه دشمنانی که در صدد اشغال کشورش هستند تلقی خواهد شد و قطعا خیلی از مردم سوریه که تا به امروز در باره جنگ بی تفاوت بودند به حکومت و ارتش این کشور خواهند پیوست.
6 — در صورت درگیری مستقیم نیروهای عربستان و ترکیه با نیروهای ایران و روسیه قطعا زمینه تسلیح و تجهیز نیروهای مخالف ترکیه وعربستان همچون کرد ها و حوثی ها باز خواهد شد و تسلیحات پیشرفته تر در اختیار اینان قرار خواهد گرفت تا دو کشور عربستان و ترکیه مجبور شوند در دو جبهه تمام عیار درگیر باشند.
7 — اخبار زیادی مبنی بر اینکه روسیه اقدام به تجهیز ارتش سوریه به سلاح های بسیار مدرن نموده تا در صورت بروز چنین جنگی نیاز به ورود مستقیم روسیه به درگیری نباشد بلکه خود ارتش سوریه از پیشرفته ترین نسل تسلیحات روسی برای مقابله با این تهاجم استفاده کند منتشر شده. نباید فراموش کرد که روسیه نسل پنجم سلاح های مدرن خود از هواپیماهای جنگنده گرفته تا موشک های زمین به هوا و غیره را در سوریه مستقر کرده در حالی که دو همپیمان ایالات متحده به تسلیحات نسل دوم و سوم آمریکایی مجهز می باشند که تاب مقابله با سلاح های روسی را نخواهند داشت و همان هواپیماهای اف شانزده عربستان که در پایگاه انجرلیک مستقر شده اند در صورت ورود به خاک سوریه و تمایل ارتش سوریه به سرنگونی آنها شاید چند ثانیه فرصت پرتاب خلبان را هم نداشته باشند. چند سال پیش شاهد آن بودیم که سوری ها دو هواپیمای اف شانزده ترکیه را با موشک های سام 6 (که جزو نسل اول و دوم موشک های روسی به حساب می آیند) سرنگون کردند حال چه رسد به موشک های اس 300 و اس 400.
8 — قطعا هم انصار الله در یمن و هم مردم دیگر کشورها از جمله بحرین ولیبی و… از درگیری مستقیم عربستان و ترکیه خوشحال خواهند بود چرا که فرصت پیدا خواهند کرد که نفسی تازه کنند.
9 — بدیهی است کل تهدید های ترکیه و عربستان سعودی از این بابت است که روند پیشروی ارتش سوریه را کند تر کنند ولی اینبار دولت سوریه با پشتوانه هایی که در اختیار دارد زیر بار نرفته و احتمالا نخواهد رفت و سخنان اخیر پرزیدنت بشار الاسد خود گواه این بحث است، چون دولت سوریه می داند که این فرصت طلایی را نباید از دست دهد و امروزه تنها راه برون رفت از این بحران پایان نظامی جنگ است چرا که امکان مذاکره با طرف هایی همچون داعش و جبهه النصره و احرار الشام و جیش الاسلام و صدها گروه کوچک و بزرگ که بر خاک سوریه مسلط هستند میسر نمی باشند.
در هر صورت می توان گفت امروزه روسیه تمایلی به آتش بس در سوریه ندارد و به همین دلیل هم بحث رفع تخاصم و… در زوریخ مطرح است تا فرصت باشد ارتش سوریه روی زمین کار را تمام کند و دیگر همه یقین دارند که پرزیدنت پوتین تصمیم قطعی برای پایان جنگ در سوریه و حمایت از همپیمانان روسیه را گرفته تا ضربه شصتی به مخالفین روسیه نشان دهد وهمچنین معادلات جدید بین المللی را ترسیم نماید.
از سوی دیگر ایرانی ها هم معتقد هستند کشاندن عربستان سعودی به باتلاق سوریه می تواند ضربه مهلک کلیدی به دشمن منطقه ای آنها باشد و به هر ترفندی شده باید پای عربستان سعودی را به این گاف بزرگ کشاند.
نکته ای که شاید خیلی عیان نیست اما وجود دارد آن است که هم روسیه و هم ایران ودیگر کشورهای نفتی از ورشکستگی عربستان سعودی منتفع خواهند شد چرا که سیاست غرق کردن بازار نفت امروزه ضرر های سنگینی را به اقتصاد این کشورها وارد کرده و همه می دانند این سیاست تا زمانی که ذخیره ارزی عربستان وجود دارد ادامه خواهد یافت، قطعا در صورت پایان یافتن این ذخیره ارزی عربستان سعودی مجبور خواهد بود سیاست های نفتی خود را تغییر دهد و چه بسا همراه با تغییر سیاست های نفتی سیاست دخالت در دیگر کشورها را نیز تغییر دهد.
پس می توان در پایان گفت دولت سوریه وایران و روسیه خیلی هم بدشان نمی آید عربستان و ترکیه مستقیم وارد جنگ سوریه شوند تا کار را یکسره کنند.
مهرگان: صرفه نظر از درست یا غلط بودن این نگاه چیزی که در این تحلیل در نظر گرفته نشده است، اتخاذ تدابیر پیش بینی نشده توسط کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی ذینفع در این در گیری است که در نتیجه تغییر تعادل قوا، می تواند اتخاذ گردد. و از همه مهم تر تلفات وحشتناک انسانی و خسارات محیط زیستی و عقب ماندن بیشتر منطقه از پرسه رشد است، که در نتیجه این مداخله بوجود می آید، و به باخت همه ساکنان منطقه در پایان این مخاصمه خواهد انجامید. از این رو هیچ نیرو قدرت سالمی نمی تواند استقبال کننده چنین دخالت ماجراجویانه ای باشد.
روزنامه آلمانی گزارش داد:
دیگر نمیتوان پیروزی بشار اسد را متوقف کرد
یک روزنامه آلمانی با استناد به محافل امنیتی در آلمان روند پیروزی بشار اسد را غیر قابل توقف ارزیابی کرده و از تصمیمات روسیه برای تشدید و گسترش عملیات نظامی در سوریه خبر داد.
به گزارش روزنامه "فرانکفورتر آلگماینه" در گزارشی با استناد به محافل امنیتی در آلمان نوشت: بر اساس ارزیابی محافل امنیتی در آلمان با دخالت روسیه پیروزی بشار اسد در سوریه غیر قابل توقف است.
محافل امنیتی آلمان بر این باورند که دخالت روسیه به معنای تغییر روند به نفع دولت اسد است که روندی غیر قابل بازگشت است.
بر اساس این گزارش در سایه چندین ماه مبارزه برای تصرف دوباره شهر حلب که قابل پیش بینی است، مشروعیت دولت بشار اسد دوباره ایجاد شده و مقاومت مسلحانه در هم شکسته است.
دخالت نظامی مستقیم عربستان سعودی یا ترکیه در جبهه نیروهای مخالف اسد در این گزارش بعید ارزیابی شده است.
بر اساس اطلاعات محافل امنیتی در آلمان، روسیه استراتژی بلند مدتی را در سوریه دنبال می کند. بعد از پایداری دولت اسد در مناطق مهم غربی سوریه و تسلیم شدن مخالفان مسلح در عرض یک سال باید در مرحله دوم مبارزه با تروریسم داعش در شرق سوریه آغاز شود.
به گزارش این روزنامه آلمانی، روسیه تصمیم دارد حملات خود در سوریه را همچنان تشدید کند. بنابراین وزارت دفاع مسکو تاسیس یک پایگاه هوایی دوم در سوریه را در دستور کار دارد. قرار است تعداد جنگنده های روسی از 40 فروند به 120 افزایش یافته و سه برابر شود. تا به حال کرملین درباره این طرح ها تصمیم نهایی را اتخاذ نکرده است.
بر اساس گزارش روزنامه "فرانکفورتر آلگماینه"، کرملین در برابر یک چالش جهانی قرار دارد و بر این باور است که داعش از سوریه به شمال آفریقا، آسیای مرکزی و افغانستان گسترش می یابد.
عملیات نظامی فعلی مسکو همچنین به عنوان تمرینی برای عملیات های ضد تروریستی آینده سوریه است.
نیویورک تایمز: اوباما در سوریه شکست خورده است
روزنامه نیویورک تایمز در مقاله ای به شکست باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا در سوریه و نبود راهبرد روشن وی در قبال وضعیت این کشور پرداخت.
روزنامه نیویورک تایمز در مقاله خود آورده است: سیاست ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در سوریه به اندازه کافی واضح است و در تقویت موضع دولت بشار اسد رئیس جمهوری این کشور و تداوم بمباران مواضع معارضان مسلح تا تسلیم شدن آنها و قطع هرگونه تلاش غرب برای تغییر نظام سوریه با استفاده از گفتار دیپلماتیک در ژنو و جلوگیری از تغییر اوضاع در سوریه خلاصه می شود.
این روزنامه افزود: در سایه "ناتوانی و تشتت" دولت اوباما که سوریه را به "گورستان خونین عقاید آمریکا" تبدیل کرده است، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه توانسته است عملا در سوریه موفق عمل کند.
به نوشته نیویورک تایمز، اوباما سیاست روشنی درقبال سوریه ندارد و صرفا به سخن گفتن درباره این کشور اکتفا کرده است.
این روزنامه افزود: نیروهای دولتی سوریه شهر حلب را به طور کامل احاطه کرده اند و این شهر در انزوا قرار گرفته است که علت آن، تشتت دولت اوباما است.
نیویورک تایمز تصریح کرد: اظهارات مکرر دولت اوباما مبنی بر اینکه سوریه فاکتوری اساسی در منافع ملی آمریکا به شمار نمی رود و باید از هرگونه جنگ جدیدی در خاورمیانه پرهیز کرد، باعث شده است که سیاست آمریکا به سیاست دنباله روی پوتین و موافقت ضمنی با هدف مسکو تبدیل شود.
این روزنامه افزود: سوریه "ننگی" برای دولت اوباما شده است و شکستی که همه دستاوردهای او در سیاست داخلی را تحت الشعاع قرار می دهد.
نیویورک تایمز نوشت: اوباما باعث خشم مداوم کشورهای عرب هم پیمان آمریکا و تقویت موضع بشار اسد و گشودن راه به روی پویتن برای تعیین سرنوشت سوریه شده است.
این روزنامه افزود: زمان در انتظار هرگونه تغییری در سیاست اوباما در قبال سوریه از دست رفته است.
افشاگری نیویورک تایمز از "تروریسم پروری" سازمان سیا
روزنامه نیویورک تایمز همکاری طولانی مدت آژانس امنیت مرکزی آمریکا و عربستان سعودی را افشا کرده است؛ طرفینی که آخرین برنامه شان تسلیح و تجهیز مخالفان سوری است.
براساس این برنامه سعودی ها سرمایه این طرح را تامین و برای مخالفان سوری سلاح خریداری میکنند و همزمان سازمان سیا اقدام به آموزش آنها در کمپهای مخفیانه در اردن میکند.
همکاری عربستان و سیا به سالها پیش بر میگردد و سرویس مخفی انگلیس را هم در بر میگیرد. طی سالهایی که رونالد ریگان، رئیس جمهوری آمریکا بود، سعودیها "مجاهدین" افغانستان را برای مبارزه با شوروی در پول غرق کردند. هزینههای مربوط به این شبه نظامیان از طریق حسابهای بانکی سیا در سوئیس جا به جا می شد. این حسابها بخشی از برنامه "الیمامه" بودند که تاریخ آن به سال 1985 بر میگردد. براساس این برنامه انگلیسیها و سعودیها توافق نفت در برابر سلاح را نپذیرفتند. این حسابها منابع مهم سرمایه جنگ افغانستان علیه شوروی محسوب میشدند.
نیویورک تایمز در ادامه افشاگری خود به ادعاهای مایک اسپرینگمن، رئیس سابق بخش ویزای آمریکا در جده بین سالهای 1987 تا 89 اشاره میکند. اسپرینگمن در کتابش تحت عنوان "ویزا برای القاعده: کمکهای سیا که جهان را لرزاند." به جزئیات چگونگی عضوگیری سیا در دهه 1980 و برنامه های آموزشی برای مبارزه با شوروی در افغانستان میپردازد. پس از آموزش سیا این عوامل را از افغانستان به بالکان و سپس عراق، لیبی و سوریه به وسیله ویزاهای غیرقانونی آمریکایی منتقل میکرد. این شبه نظامیان تحت حمایت آمریکا به سازمان زنجیرهای تبدیل شدند که مترادف تروریسم است: القاعده.
اسپرینگمن در مصاحبهای اختصاصی با خبرگزاری اسپوتنیک تجربیات دست اولش در صدور ویزای آمریکا برای این شبه نظامیان را چنین عنوان میکند : من میدانم، من آنجا بودم، من ویزا را صادر کردم.
همزمان با رسیدن به جده، اسپرینگمن به عنوان مامور صدور ویزا متوجه شد که بیش از 100 درخواست ویزای روزانه را باید رسیدگی کند که به سه بخش تقسیم میشدند: صدور، رد پاسپورت و صدور برای ماموران سیا. اسیرینگمن توضیح میدهد: یک روز، اریک کوالکنبوش، رئیس وقت قرارگاه سیا جلوی من را گرفت و یک درخواست کرد که آیا میتوانم برای یکی از مامورانش ویزا صادر کنم؟
او به من گفت: مایک یک کاری کن درست به نظر برسد ما به او در واشنگتن نیاز داریم.
اسپرینگمن توضیح میدهد که هر روز با یکی از مقامات سیا برای صدور ویزا درگیری داشته آن هم برای افرادی که قانون و عرف رای به رد آنها میداد.
به گفته وی اما اکثر این افراد سفارش شده ویزای لازم را دریافت کردند و برای آموزش و سایر اهداف به آمریکا رفتند.
اسپرینگمن تشریح می کند که پس از مدتی کار در بخش صدور ویزا صراحتا به این نتجه رسید که وظیفه اصلیاش صدور ویزا برای ماموران سیاست.
وی تاکید میکند که سیا برای جلوگیری از افشای برنامهاش از خود نیروهای وزارت خارجه برای صدور ویزا درخواست میکرده تا در صورت افشا بتواند ادعا کند که تخلف در صدور ویزا رخ داده است. در حقیقت وزارت خارجه و آژانس اطلاعات مرکزی برای اعزام نیروهایی چون اسپرینگمن به جده کاملا هماهنگ بودهاند.
اسپرینگمن همچنین از تماسهایی میگوید که او با رد کردن برخی افراد باید به آنها پاسخ میداد. از جمله این تماسهای معمول تلفنهای وزارت دادگستری بودهاند که خبر از صدور ویزا برای این افراد میدادند و در سوال فقط از واژههای "امنیت ملی" بدون هیچ توضیح بیشتری استفاده میکردند.
این کارمند سابق وزارت خارجه آمریکا میگوید توجیه امنیت ملی بهانه همیشگی ماموران سیا برای پیشبرد برنامههایشان بوده است. با همه اینها اما سعودیها با توجه به آموزشهای این افراد و وحشت براندازی حکومت عربستان تمایلی نداشتند تا آنها در این کشور حضور داشته یا بار دیگر به این کشور بازگردند. به این ترتیب بود که خاک آمریکا با احداث بیش از 50 مرکز آموزشی به اولین و اصلیترین پایگاه آموزشی این نیروها تبدیل شد.
مواضع چین در خاورمیانه تقویت می شود
رهبر چین برای اولین بار در هفت سال گذشته به عربستان سعودی، بعد از 12 سال به مصر و بعد از 14 سال به ایران سفر کرد.
اولین سفر خارجی سی زینپیان رهبر چین در سال 2016 (24-19 ژانویه) به خاورمیانه انجام گرفت. رهبر چین برای اولین بار در هفت سال گذشته به عربستان سعودی، بعد از 12 سال به مصر و بعد از 14 سال به ایران سفر کرد. هدف سی زیپیان از این سفرها با وجود درگیری های سوریه، برداشته شدن تحریم ها از ایران و درگیری ایران با عربستان سعودی و همچنین سعود بی سابقه قیمت نفت جهانی چه می تواند باشد.
هر سه دیدار در سطح مقامات کشورها انجام گرفت. هر سه کشور دست کم از یک سال پیش آماده این دیدار بودند، زیرا واقعیت های جدید دنیا و سنجش توانایی چین برای واکنش سریع به مسایل منطقه اهمیت زیادی دارند. بعد از شروع درگیری های سوریه اختلافات عربستان سعودی و ایران دو کشور بزرگ صادرکننده نفت به چین بیشتر شده است. سفر سی زینپیان به منظور آشتی دادن ریاض و تهران بود. در نشست اتحادیه دول عربی در قاهره نیز چین به شریک خود کمک کرد تا رأی و توافق دول عربی را جلب کند.
تا همین اواخر مناسبات چین با خاور میانه بیشتر به صورت روابط دوجانبه بود. چین از این کشورها نفت می خرید و در مقابل پیشنهاد اعتبارات مالی، کالا و سرمایه گذاری می کرد. سفر سی زینپیان بر قالب جدید تعاملات با کشورهای خاورمیانه و ورود چین به مذاکرات چندجانبه در خصوص مسایل سیاسی روز تاثیر قابل توجهی گذاشته است. به عبارتی چین سعی دارد نقش خود را در معماری جدید مناسبات کشورهای خاورمیانه تقویت کند.
روشن است که در خاورمیانه نیز همچون افریقا و امریکای لاتین نگرانی های مشخصی به خاطر رشد نفوذ چین وجود دارد. عربستان سعودی و ایران نیز به این مساله توجه دارند. هر دو کشور در وهله اول جایگاه خود را به عنوان رهبر در منطقه فراموش نمی کنند. آیا تقویت مواضع چین در منطقه با منافع این دو کشور در تقابل قرار نمی گیرد؟ ماریا پاخومووا کارشناس مرکز مطالعات مسایل شرق معاصر می گوید: «امکان برخورد منافع وجود دارد، اما مساله اینجاست که این کشورها تا چه اندازه مایل باشند جلوی چنین اتفاقی را بگیرند. ایران و عربستان سعودی از مدتها پیش شریک مهم چین در خاورمیانه بوده اند. پکن دایما مرکز ثقل را بین دو کشور کنترل می کند. پکن نمی خواهد روابطش را با این کشورها برهم بزند، زیرا به سود سیاست خارجه این کشور نیست. سفر رهبر چین به عربستان سعودی و ایران اتفاقی نیست. من اطمینان دارم که دیپلماسی چین خیلی بااحتیاط و باتجربه جلو می رود. حتی انتخاب کشورها برای ملاقات نشان می دهد که چین کدام کشورها را در مرکز توجه قرار داده و چه اولویت هایی دارد. سه مرکز وجود دارد. قاهره مرکز قدرت سیاسی دنیای عرب است. عربستان سعودی قوی ترین شریک اقتصادی چین است و ایران هر دو ویژگی را دارد. پکن هیچ کدام از این مراکز قدرت را در اولویت قرار نمی دهد، بلکه رابطه خود را با هر سه حفظ می کند. شاید حتی نقش میانجی نیز در امور خاورمیانه داشته باشد».
ایرینا فیودوروا کارشناس انستیتوی خاورشناسی معتقد است که دخالت امریکا در امور منطقه منجر به بهار عربی شد که یک زمستان واقعی بود. لازم نیست زیاد دور برویم، سقوط لیبی، جنگ یمن و سوریه و سقوط تونس و مصر نمونه های بارز این زمستان هستند. در عین حال تقویت عامل چین در منطقه یک عنصر مهم برای ثبات است. وی در ادامه می گوید:«نقش چین در منطقه بیشتر می شود. چین وارد کننده انرژی و شریک تجاری و سرمایه گذار در کشورهای عربی و طرفدار سیاسی کشورهای عربی است. به طور کل نقش مثبتی ایفا می کند، زیرا چین مایل به حفظ ثبات در خاورمیانه است تا بتواند منافع اقتصادی خود را تامین کند. چین مایل است که تنش ها در منطقه کم شود و تروریسم از بین برد تا مساله ترویج افراط گرایی دینی در خاک چین نیز ریشه کن شود.
خاورمیانه اکنون شاهد توزیع نقش بین بازیگران اصلی در عرصه جدید ژئوپولتیک است. سفر سی زینپیان گواه آن است که چین در حال سرمایه گذاری روی این بازیگران می باشد. ماریا پاخومووا معتقد است که منافع چین با منافع امریکا برخورد خواهد کرد. وی در ادامه می گوید: «البته امریکا تمایلی به تغییر مراکز قدرت در بین کشورهای عربی شرق و وارد کردن بازیگر سوم را ندارد، فرقی هم ندارد که کشور سوم چین باشد یا یک دولت دیگر. امریکا مواضع سیاسی و اقتصادی مشخصی را در منطقه تعیین کرده و طبیعی است که فقط آنها را توسعه می دهد و حاضر نیز منافع خود را با چینی ها تقسیم کند. رشد نفوذ چین در منطقه با منافع امریکا در تقابل قرار می گیرد و ممکن است به شکست امریکا در منطقه بینجامد».
سی زینپیان در روز اول سفر خود به خاورمیانه با عربستان سعودی متحد اصلی امریکا در منطقه دیدار کرده و مناسبات چندجانبه استراتژیک با این کشور تعریف کرد. پکن به دنبال نقش جدید در منطقه است.
النشره بررسی کرد؛
تسلط ارتش سوریه بر «سلمی»؛ سیلی محکم دمشق بر گونه آنکارا
تسلط چندی پیش ارتش سوریه بر شهر استراتژیک «سلمی» واقع در لاذقیه علاوه بر اینکه سیلی محکمی بر گونه آنکارا بود، موضع دمشق در مذاکرات صلح آینده را قویتر ساخت.
به گزارش پایگاه لبنانی «النشره» با انتشار مطلبی در خصوص پیشروی های اخیر نظامیان ارتش سوریه در مبارزه با تروریست های داعش به ویژه در حومه استان های «لاذقیه» و «حلب» نوشت: ارتش سوریه برای مبارزه با تکفیریهای داعش و دیگر گروه های تروریستی در این کشور استراتژی جنگ تمام عیار را برگزیده است. مقامات سوری به خوبی میدانند که جنگ کنونی، محور مقاومت را هدف قرار داده است. استراتژی «جنگ تمام عیار» دمشق این پیام را به تکفیریها و حامیان مالی ـ تسلیحاتی آنها می رساند که دولت و ملت سوریه در اندیشه پاکسازی هر وجب از خاک این کشور است.
این پایگاه در ادامه نوشت: از حدود چهار سال پیش تاکنون، ارتش سوریه به عملیات نظامی خود علیه تکفیریها در نقاط مختلف این کشور ادامه می دهند و در طول این مدت موفق به تحقق دستاوردهای بسیار مهمی نیز شده است. حتی صدور قطعنامه ۲۲۵۴ توسط شورای امنیت سازمان ملل که بر لزوم تشکیل دولت انتقالی در سوریه تأکید می کرد، نه تنها نتوانست از سرعت پیشروی های ارتش سوریه بکاهد، بلکه روند این پیشروی ها با سرعت بیشتری ادامه پیدا کرد؛ مسأله ای که متجاوزان را به این درک رساند که دولت و ملت سوریه دو موضوع «مبارزه با تروریسم» و «روند سیاسی» را کاملا مجزا از یکدیگر می دانند. دولت سوریه با استراتژی و دیدگاه خود برای مقابله با تکفیریها و حامیان آنها توانست در مقابل تجاوزی که در آن بیش از ۱۶۰ هزار فرد مسلح از ۸۳ کشور جهان مشارکت داشته و دارند، ایستادگی کند.
النشره همچنین تصریح کرد: ارتش سوریه طی ماه های اخیر دستاوردهای میدانی بسیار مهمی با ابعاد استراتژیکی گسترده خلق کرد، زیرا پس از فتح نبرد القلمون و همچنین تسلط بر الزبدانی موفق شد از ورود بخش قابل توجهی از تکفیریها به کشور خود از طریق مرزهای لبنان جلوگیری کند. علاوه بر این، ارتش سوریه توانست عملیات موسوم به «طوفان جنوب» را که از سوی اتاق عملیات «موک» در اردن اداره می شد، با شکست مواجه ساخته و بدین ترتیب اردن را وادار به کنترل بیشتر مرزهای خود برای ممانعت از عبور و مرور تکفیریها از طریق آن کند.
این پایگاه لبنانی در ادامه گزارش خود آورده است: ارتش سوریه طی دو ماه گذشته دستاوردهای استراتژیک بزرگی را به دست آورده است؛ از تسلط بر بخش وسیعی از مناطق واقع در حومه جنوبی استان حلب گرفته تا تسلط کامل بر فرودگاه نظامی «کویرس» در حومه این استان. از سوی دیگر، بسیار از مناطق واقع در حومه شمالی و شمال شرقی استان «لاذقیه» توسط نظامیان ارتش سوریه پاکسازی شدند. این در حالی است که سیطره کامل بر شهر «سلمی» واقع در حومه استان لاذقیه یکی از مهم ترین دستاوردهای روزهای اخیر ارتش سوریه در مقابله با تکفیریها محسوب می شود؛ دستاوردی که چند بُعد قابل اهمیت است؛
۱ـ از نظر میدانی؛ موفقیت ارتش سوریه در سیطره کامل بر شهر «سلمی» در حومه استان «لاذقیه» منجر به خارج شدن یکی از برگ های برنده از دستان تروریست های تکفیری شد، زیرا این شهر از یک سو راه ارتباطی میان «لاذقیه» و «جسر الشغور» به شمار می رود و از سوی دیگر شهری بود که تکفیریها از طریق آن خود را به دیگر نقاط لاذقیه می رساندند.
۲ـ از نظر نظامی؛ آزادسازی شهر «سلمی» امنیت راه ارتباطی میان حومه شمالی استان «حماه» و حومه شمالی استان «لاذقیه» را تأمین کرد و این امکان را برای ارتش سوریه فراهم آورد تا هرچه آسانتر و سریعتر بر مثلث «جسر الشغور» ـ «ادلب» و «سهل الغاب» در حماه سیطره یابد.
۳ـ از نظر استراتژیک؛ از نظر حمایت های تسلیحاتی و لجستیکی ترکیه از تروریست های داعش در لاذقیه به ویژه «سلمی» سیطره ارتش سوریه بر این شهر ممکن است به قطع دست فاسد آنکارا در سوریه بیانجامد و درست به همین دلیل است که مقامات آنکارا احساس می کنند سیلی محکمی از دولت و ملت سوریه خورده اند.
در ادامه گزارش النشره آمده است: مسأله دیگری که در اینجا باید به آن اشاره کرد، زمان تحقق این دستاورد یعنی تسلط بر شهر «سلمی» است. سیطره ارتش سوریه بر این شهر درست در زمانی اتفاق افتاد که آنکارا به دلیل درگیری با بحران های جدی مانند «تنش با مسکو و بغداد» نمی تواند برای بازپس گیری سلمی وارد عمل شود. بنابراین مقامات آنکارا ترجیح دادند تا درد سیلی که خوردند را تحمل کرده و منتظر تحولات میدانی دیگری در سوریه باشند.
این پایگاه لبنانی همچنین نوشت: با توجه به دستاوردهایی مهمی که ارتش سوریه اخیرا به دست آورده است، اکنون این سؤال مهم به اذهان متبادی می شود که روند مذاکرات صلح سوریه که قرار است در روز ۲۵ ژانویه برگزار شود، چگونه خواهد بود؟ در پاسخ باید گفت در هرگونه مذاکرات یک قاعده طلایی وجود دارد و آن اینکه طرف های مذاکره متناسب با حجم موفقیت ها و دستاوردهای میدانی خود می توانند امتیازات سیاسی از طرف مقابل بگیرند و این بدان معناست که دستاوردهای اخیر ارتش سوریه تمامی آرزوهای متجاوزان در مذاکرات صلح آینده را بر باد خواهد داد. حال باید دید معارضان سوری چه رویکردی را برای مذاکرات آینده در پیش خواهند گرفت؟ آیا به شکست خود اذعان می کنند و یا باز هم دست و پا خواهند زد؟ و آیا برای سرپوش نهادن بر شکست خود ضمن کارشکنی در مسیر مذاکرات در جهت به تعویق افتادن آن گام بر می دارند؟ تمامی این گزینه ها محتمل هستند.
به هر حال سقوط سلمی که تروریست ها نام موسوم به پایتخت انقلاب به آن داده بودند تاثیر شگرفی در نبرد لاذقیه و چه بسا حومه حماه خواهد داشت و تروریست ها و حامیان آنها به هراس وا داشته است زیرا آنها نگران تروریست ها در سهل الغاب در حومه حماه هستند. اگر ارتش سوریه بر ارتفاعات لاذقیه مسلط شود مواضع تروریست ها یکی پس از دیگری در هم می شکند.سقوط سلمی به اعتراف یکی از سرکرده های گروه های تروریستی به مفهوم سقوط جبل الاکراد است.
خاورمیانه به صلح نیاز دارد!
در شرایطی که امکان آغازِ روند گفتوگوهای جدی سیاسی در ارتباط با درگیریهای خونین در سوریه و طرح نقشهٔ راه صلحی برای این درگیریها و حرکت بهسوی مرحلهیی جدید از مبارزه با داعش، در دستورکارِ همهٔ محفلهای سیاسی قرار گرفته بود، رویداد قطعِ روابط دیپلماتیک میان حکومتهای جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی، در روزهای اخیر، میرود تا شرایط اشاره شده
در بالا را دگرگون کند. اظهارنظرهای نگرانکنندهای که این روزها از سوی محفلهای جنگطلب در ریاض و در تهران رسانهای میشوند، در حقیقت، اختلاف منافعِ دو کشور در مسئلهٔ موازنهٔ قدرت در خاورمیانه - بهویژه در عرصهٔ سرانجامِ درگیریهای خونین در سوریه، یمن و عراق- ریشه دارد.
بسیاری از صاحبنظرانِ سیاسی بر این باورند که، حاکمانِ سعودی، باهدفِ تخریبِ زمینههای راهحلِ صلحآمیزِ درگیریهای سوریه، به اقدامی مذموم دست زدند که میدانستند محفلهای ارتجاعی و جنگطلب در تهران را برمیانگیزد و ابتکارعمل در این زمینه را دراختیار نیروهای تمامیتخواه میگذارد.
در مقالهٔ حاضر، به برخی زمینههای بحران کنونیِ خاورمیانه توجه شده است.
در اقدامی مهم، در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۵ / ۲۷ آذرماه ۱۳۹۴، قطعنامهٔ ”شورای امنیت“ سازمان ملل متحد، بهمنظورِ هماهنگی اقدامهای مشترک در از میان برداشتنِ داعش در سوریه و عراق، بهاتفاق آرا بهتصویب رسید. این قطعنامه، بهطورِمشترک از سوی وزیران خارجهٔ روسیه و آمریکا، و بر پایهٔ موافقتهای بهدستآمده در پیِ سه نشستِ ۱۷ کشور درگیر در جنگ در سوریه- یعنی کنفرانسهای موسوم به ”وین“- تدوین شده و دربردارندهٔ نقشهٔ راهی است در جهتِ حرکت به دورهیی از گذارِ سیاسی در سوریه و باهدفِ برقراری صلح و بهپایان رسیدنِ درگیریها. طبق این قطعنامهٔ ”شورای امنیت“، قرار است گفتوگوها بین رژیم سوریه و نیروهای اپوزیسیون دولت بشار اسد، از روز ۲۵ ژانویه ۲۰۱۶/ ۵ بهمنماه ۱۳۹۴، در ژنو آغاز شوند.
قطعنامهٔ ”شورای امنیت“ سازمان ملل متحد، نشاندهندهٔ پذیرشِ این حقیقت است که: درگیریهای سوریه هیچ راهحلِ نظامی ندارد و هرگونه راهحلِ نظامی بهشکست خواهد انجامید. متنِ قطعنامه، بهروشنی، برقراریِ آتشبس (بهجز با داعش و جبهه النصره) و مذاکره بین گروهای مخالف و دولت سوریه را، باهدف برپایی قدرتی انتقالی، پیشبینی میکند.
تصویبِ این قطعنامه بهاتفاق آرا، برای نخستین بار از زمان آغاز بحران سوریه، راه را در مسیر راهحلی سیاسی (و نه نظامی) باز کرد. متن قطعنامهٔ تصویبشده از سوی ۱۵عضو ”شورای امنیت“، با سازوکاری (مکانیسمی) دقیق، از نشستهای برگزارشده در۳۰ اکتبر، ۱۴ نوامبر، و ۱۸ دسامبر ۲۰۱۵ با ۱۷ کشور شرکتکننده در نشستها- ازجمله ایران (که نخستین بار بود دعوت میشد)- پیروی میکند. این قطعنامه خطوطی از یک دورهٔ گذارِ سیاسی را ترسیم میکند که تا کنون بهکار گرفته نشده بود. تفاوت کلیدی این موافقتنامه [با موافقتنامههای دیگر] در این است که تا پیش از تصویبِ قطعنامهٔ ”شورای امنیت“، واشنگتن و متحدانش برکناریِ اسد را پیششرطِ هر توافقی قرار میدادند، و درواقع، به سرنگونیِ سریع بشار اسد باور داشتند.
در متن قطعنامهٔ ”شورای امنیت“، چنین آمده است:"تنها راهحل پایدار برای بحران سوریه گشودن یک فرایند سیاسی توسط مردم سوریه است." بدینسان، در این قطعنامه دوره گذار سیاسی بر پایهٔ سه اصل، زیر نظارت سازمان ملل، پیشبینی شده است: در طول شش ماهِ نخست،"آتشبس در تمام خاک کشور سوریه" و بهموازات آن، مذاکرات در ماه ژانویه ۲۰۱۶ بین مخالفان و نمایندگان دولت سوریه "و برپایی دولتی انتقالی با قدرت اجرائیِ کامل، بر اساس رضایت متقابل و در شرایطی اطمینانبخش برای تداوم نهادهای دولتی" ای که مسئول تنظیم قانون اساسیای جدید، و در پایان " برگزاریِ انتخاباتی آزاد و عادلانه" در طول ۱۸ ماه آینده. نکتهٔ مهم دیگر اینکه قطعنامه تصریح میکند آتشبس شامل عملیات علیه داعش و جبهه النصره (شاخهٔ سوری القاعده) نمیشود و خواهان از بین بردن پایگاههای آنان در سوریه میشود.
مدافعانِ صلح در سوریه خوشبیناند!
”هیثم مناع“، رئیس شورای دمکراتیک سوریه، در مورد قطعنامه ”شورای امنیت“ و مذاکره با دولت سوریه، اخیراً در مصاحبهیی طولانی با روزنامه ”اومانیته“، که از سوی حزب کمونیست فرانسه منتشر میشود، چنین اظهارنظر میکند:
”قطعنامه خوبی است. اول به این دلیل که بهاتفاق آرا تصویب شده و دیگر اینکه تا کنون سوریهایها قربانیان درگیریهائی در سرزمین سوریه بودهاند که هیچ ربطی با جنبشهای اجتماعی سال ۲۰۱۱ ندارد. این اتفاقآرا به این مفهوم است که باید به جنگ خاتمه داد. روشن است که برای رسیدن به تفاهم، نیاز به سازشی است با نتایجی بهنفع همه. ما همیشه گفتهایم که باید بین رژیم سوریه و دولت سوریه تفاوت قائل شد. باید بر نهادهای دولتی و ادامهٔ دولت تأکید کرد. و درعینحال، در دامی نظیر دامهای لیبی و عراق نیفتاد. قطعنامه هر آنچه ما از آن دفاع کردهایم را آورده است درحالیکه برخی از مخالفان ما را به زیاد میانهرو بودن و یا حتی همدستِ رژیم بودن متهم میکردند. ... راهحلِ نظامی بیش از ۲۵۰ هزار قربانی داده و تروریسم نیز افزایش یافته است، باوجوداین، عدهیی تمام نیرویشان را بر این متمرکز میکنند که اسد فردا میرود یا ۶ ماه دیگر. مهم، تغییرِ سیستم مستبد در راستای دموکراسی است. راهحلِ نظامی محکوم به شکست است حتی اگر بازهم این صدا از جانب عربستان سعودی، قطر و یا ترکیه شنیده میشود. در مورد گفتگو با رژیم، نماینده سازمان ملل باید با گفتگو، لیستی از مخالفان برای شرکت در مذاکره را تهیه کند. با درنظر گرفتن بیانات جان کری و سرگی لاورُف در حضور رسانهها و متن قطعنامه، بهنظر میآید که لیست بر پایهٔ سه نشستِ ریاض، قاهره و مسکو- یعنی سه کنفرانس مخالفان- تهیه خواهد شد. سرگی لاورف "کنفرانسِ هلسینکی" را به آنها اضافه کرد، کنفرانسی که ما، در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۵، روز برپاییِ شورای دمکراتیک سوریه، در هلسینکی، سازمان دادیم. ما دمکراتهای لائیک حاضریم با گروه ریاض- اگر موافق باشند- هیئتی مشترک تشکیل دهیم. ... ما خواهان دولتی هستیم که از همان ابتدای کار، رابطهٔ بین مذهب و سیاست تعریف شده باشد. ما موافق دولتی هستیم که برای همه شهروندان حقوق یکسانی درنظر گیرد، چه مرد چه زن، عرب یا کرد یا آسوری، مسلمان، مسیحی یا مذهبهای دیگر، حتی در مورد ریاست جمهوری. ما خواهان رژیم پارلمانی هستیم. در این محدوده ما حاضریم با گروه ریاض هیئت مشترک تشکیل دهیم. ... بله ما خوشبین هستیم. چهار سال است که ائتلاف ملی سوریه پیوسته اسلحه طلب میکند تا توازن قوا را تغییر دهد و پیروزیِ نظامی بهدست آورد. بنابراین، ائتلاف ملی سوریه از گفتگو چیزی نمیدانند، زمان لازم دارند تا از راهحلِ سیاسی که اکنون جامعه بینالمللی خواهان آن است سر درآورند. متأسفانه آنها پشتیبانی غربیها، کشورهای خلیج و ترکیه را با خود داشتند. امروز آنها باید در گفتگوها شرکت کنند. نیاز به یک تغییر است، گفتگوها جهت، طبیعت، ساختار و راهکارِ دولت آیندهٔ سوریه را مشخص خواهد کرد.“
ارتجاع، هنوز هم بر طبلِ جنگ میکوبد!
بااینحال، قطعنامهٔ ”شورای امنیت“ به توقفِ کمکهای برخی از کشورهای منطقه به طرفین درگیری در سوریه و بهویژه به نیروهای تروریست، اشارهیی نمیکند، ترکیه را به بستنِ مرزها و جلوگیری از اینکه این کشور پایگاه نیروهای جهادی و حتی گذرگاهِ آمدوشدِ (ترافیکِ) قاچاق نفت و اسلحهٔ داعش و نیروهای تروریستی نباشد، ملزم نمیکند. قطعنامه به کمکهای کشورهای خلیج به سلفیهای جهادگرا اشارهیی ندارد.
اگرچه ”شورای دمکراتیک سوریه“۱از تصویب قطعنامهٔ ”شورای امنیت“ اظهار رضایت میکند، ولی مخالفانی که از جانب سلطاننشینان حاشیه خلیج فارس پشتیبانی میشوند، از این قطعنامه ناراضیاند، از آن جمله، ”خالد خوجه“، رهبر ”ائتلاف ملی سوریه“، که در نشستِ ریاض۲ شرکت داشته است، این قطعنامه را ”غیرواقعی“ میداند و لوران فابیوس، وزیر امورخارجه فرانسه، که خود را بهفراموشی میزند قطعنامهٔ ”شورای امنیت“ سازمان ملل را- در مقام یکی از اعضای اصلی شورای امنیت- امضا کرده است، برای کنار رفتن رئیسجمهور سوریه ”تضمین“ میخواهد.
پاتریس مارگاته، مسئول امور بینالمللی حزب کمونیست فرانسه، دربارهٔ تغییرِ سیاست فرانسه در این مورد، چنین اظهارنظر میکند: ”تغییرِ سیاست فرانسه پس از سوءِقصدِ ۱۳ نوامبر [شامگاه ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ /۲۲ آبانماه ۱۳۹۴ هشت مهاجم تروریست در حملاتی هماهنگ به چند نقطه در پاریس، نزدیک به ۵۰۰ نفر را کشته و زخمی کردند. حمله به سالن کنسرت باتاکلان بیشترین کشته را بر جای گذاشت. گروه تروریستی "دولت اسلامی" (داعش) مسئولیت این حملهها را بر عهده گرفت] چشمگیر است. اما روابط فرانسه با ترکیه و عربستان سعودی و قطر، که متحدان گروههای جهادی در سوریهاند و در مورد کمکهای مالی به داعش چشم میبندند، ارادهٔ سیاسی دولت فرانسه در مبارزهٔ جدی با داعش را کمرنگ میکند. درصورتیکه در چنین شرایطی است که باید دوستان خویش را انتخاب کرد.“
برای عربستان سعودی و متحدانش، که در طول تمامی این سالها از راهحلِ نظامی پشتیبانی کردهاند و با سازماندهی کنفرانس ”اپوزیسیون“ در ریاض بهقصد تأثیرگذاریِ منفی بر روند گفتوگوها در مورد حلِ صلحآمیز مسئلهٔ سوریه مصمم بودهاند، تصویبِ قطعنامهٔ“شورای امنیت“، در درازمدت، پیامدهای دلخواهشان را بهدنبال نخواهد داشت.
این سؤال مطرح است که: آیا تصمیم عربستان به اعدام رهبر شیعه به بهانهٔ ”تروریسم“، حرکتی تحریکآمیز برای برونرفت از شرایط دشوار ناشی از تصویب قطعنامه ”شورای امنیت“ نبوده است؟ بهدنبال این قتل، تنش میان تهران و ریاض بهطور بیسابقهای افزایش یافته، روابط دیپلماتیک بین دو کشور- بهتحریکِ عربستان- قطع شده و متعاقب آن، چند کشور عربی روابط دیپلماتیکشان با ایران را عملاً قطع کردهاند. دولت ایران در نخستین واکنشش بهقطعِ رابطه دیپلماتیک از سوی عربستان سعودی، ریاض را به تشدید تنشها در منطقه متهم کرد و تأکید کرد که، قطعِ روابط،اشتباه استراتژیکِ قتل روحانی شیعه را از بین نمیبرد. عربستان سعودی نهتنها منافعش، بلکه موجودیتش را در ادامهٔ تنشها و درگیریها میبیند و سعی میکند مسئلههای داخلیاش را به بیرون صادر کند. اعدام مخالفان، ازجمله قتل رهبر مذهبی شیعه در عربستان، که حمله به سفارت عربستان از سوی نیروهای تمامیتخواه اسلامی در تهران [و مشهد] را بهدنبال داشت و درگیریهای دیپلماتیک بین ایران با عربستان سعودی و متحدانش را موجب گردید، در روند مذاکرات بهمنظور دستیابی به راهحلی پایدار برای بحران سوریه میتوانند اثرگذار باشند. گروه ”جیش الاسلام“- که از جانب عربستان پشتیبانی میشود- دوشنبه از قطع روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی اظهار خشنودی کرد و گفت که ”ایران امنیت منطقه را به خطر میاندازد. ...“ قرار است روز ۲۵ ژانویه ۲۰۱۶/ ۵ بهمنماه ۱۳۹۴، بین مخالفان و رژیم سوریه در ژنو مذاکرات آغاز شود. ولی بحران دیپلماتیک بین ایران و عربستان و پیامدهای غیرمنتظرهٔ احتمالی آن، میتواند شرایط را عوض کند. آقای استفان دومیستورا، میانجی سازمان ملل متحد در مذاکرات سوریه، روز شنبه ۱۲ دیماه /۲ ژانویه، اعلام کرد که کوشش برای ”شروع مذاکرات بین طرفین سوری در ۲۵ ژانویه را تشدید کرده است.“ بشار اسد نیز گفته است ”حاضر است با مخالفان گفتگو کند و منتظر [ارائهٔ] لیست گروهای شرکتکننده در مذاکره است.“
متأسفانه رویدادهای روزهای اخیر بهدنبال اعدام روحانی شیعه در عربستان میتواند روند مذاکرات صلح سوریه را بهمخاطره اندازد. اگرچه رویارویی نظامی مستقیم بین ایران و عربستان بعید بهنظر میرسد، اما قطع روابط دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران میتواند به بحرانهای موجود بین دو کشور و درگیریهای نیابتی از سوی آنها در لبنان، بحرین، عراق و بهخصوص در سوریه و یمن را بیشتر دامن بزند. ایران، عربستان سعودی را به تشدید بحران در خاورمیانه متهم کرده است.
نشریهٔ معروف "میدل ایست" (خاورمیانه)، ۱۶ دیماه / ۶ ژانویه، متن مصاحبه مفصلی با محمد بن سلمان، وزیر دفاع و پسر سلطان سلمان، پادشاه سعودی، را منتشر کرد که در آن این چهرهٔ افراطی و بیتجربهٔ سعودی دربارهٔ مسئلههای گوناگونی اظهارنظر کرده است. لازم به تذکر است که حمله نظامی به یمن، در اسفندماه گذشته، درست چند روز پس از تغییر در وزارت خانههای امورخارجه و دفاع عربستان سعودی، آغاز شد. وزیر دفاع سعودی، جمهوریاسلامی ایران را مسئول بهوجود آمدن بحران در روابط بین دو کشور دانست و اشاره کرد که چرا باید بهدلیل اعدام یک شهروند سعودی به سفارتخانه این کشور در تهران حمله شود. او درحالیکه قطع روابط را قدمی برای جلوگیری از وخامت بیشتر روابط و درگیریِ مستقیم بین دو کشور دانست، اظهار داشت: ”جنگ بین ایران و عربستان سعودی آغاز یک فاجعهٔ بزرگ در منطقه خواهد بود، که پیامدهای آن در منطقه و دیگر نقاط جهان منعکس خواهد شد.“ عربستان، در ماههای اخیر، در بازارهای اسلحه- و بهویژه در بازار اسلحه ایالاتمتحده- مشغول خریدهای کلان تسلیحاتی به ارزش میلیاردها دلار بوده است!
-----------------------------------------
۱. ”شورای دمکراتیک سوریه“، در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۵ / ۱۹ آذرماه ۱۳۹۴، در جریان جلسه دوروزهٔ نیروهای کُرد، عرب و آشوری سوریه، در شهر ”دیرک“- (المالکیه)- تشکیل شد. در این شورا، دمکراتهای لائیک، کمیتههای همکاری برای تغییرات دمکراتیک، شخصیتهای مستقل، احزاب آشوری و احزاب کُرد منطقهٔ کردستان سوریه و همچنین نیروهای دمکراتیک سوریه (گروههای مسلح از کُردها و شبهنظامیان عرب)، باهم متحد شدهاند. ریاست این شورا را، بهصورت مشترک، ”هیثم مناع“ و خانم ”الهام احمد“ بر عهده دارند.
۲. نشستِ ریاض با شرکت نیروهای موسوم به ”ائتلاف ملی سوریه“، در ۸ دسامبر ۲۰۱۵ / ۱۷ آذرماه ۱۳۹۴، در ریاض، پایتخت عربستان، برگزار شد. در این نشست، نمایندگان ۱۵ گروه مسلح و ازجمله ”جبهه النصره“ شرکت داشتند.
حزب تودهٔ ایران بالا گرفتن تشنج بین ایران و عربستان سعودی را به نفع مردم ایران و خلقهای منطقه نمیداند!
در پی اعدام شیخ نمر باقر نمر، روحانی ناراضی شیعه، توسط حکّام عربستان سعودی، روابط سیاسی و دیپلماتیک این کشور با ایران، که در سالهای اخیر رو به تیرگی نهاده بود، بهشدّت بحرانی و امکان درگیریهای خطرناک میان دو کشور تشدید شد.
به دنبال اقدام کاملاً حسابشده و تحریکآمیز حکّام ارتجاعی عربستان سعودی در اعدام شیخ نمر باقر نمر، روحانی شیعهٔ اهل سعودی، و ۴۶ نفر دیگر در روز شنبه ۱۱ دی ماه، که بر اساس خبرهای منتشر شده به طور عمده از عوامل وابسته به گروه تروریستی «القاعده» بودهاند، محافل وابسته به سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد حمله کردند. در جریان این حملهها، در کنار شعارهای تحریکآمیز، برخی از تظاهرکنندگان با استفاده از برخورد منفعل نیروهای انتظامی به محوطهٔ سفارت وارد شده و بخشی از این ساختمان را به آتش کشیدند و اموال و اسناد آن را غارت کردند. بر اساس خبر خبرگزاریهای بینالمللی، امروز ۱۳ دی ماه عادل الجُبِیر وزیر امور خارجهٔ عربستان اعلام کرد که در پی حمله به مقرّهای دیپلماتیک عربستان، آن کشور روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع میکند و از دیپلماتهای ایران خواست که در ۴۸ ساعت آینده خاک عربستان را ترک کنند.
اظهارات تحریکآمیز علی خامنهای در مورد اعدام شیخ نمر، که در خارج از چارچوبهای معمول در روابط دیپلماتیک ایراد شد، و حمله و تجاوز به سفارتخانه و کنسولگری عربستان دارای توجیه دیپلماتیک و سیاسی نیست. تجاوز به حریم سفارتخانهٔ یک کشور با هر گونه توجیهی که صورت بگیرد، تجاوز به خاک آن کشور محسوب میشود و از نظر محافل بینالمللی و از جمله سازمان ملل متّحد محکوم است. البته باید اضافه کرد که ریاست جمهوری و قوهٔ قضاییهٔ ایران حمله به سفارت عربستان را خلاف قانون دانستند و از آن انتقاد کردند.
باید توجه کرد که بالا گرفتن تنش میان دو کشور ایران و عربستان سعودی ریشه در اختلافهای جدّی دو رژیم در مورد جنگهای داخلی سوریه و یمن دارد. در اسفند ماه گذشته، رژیم عربستان سعودی به بهانهٔ جلوگیری از پیروزی نیروهای حوثی و متّحدان آنها، که به ادّعای ریاض مورد حمایت ایران هستند، رسماً به خاک یمن تجاوز نظامی کرد. این اقدام عربستان و متّحدان آن در «شورای همکاری خلیج فارس» برای جلوگیری از سقوط رئیسجمهور قبلی یمن، که مورد حمایت ریاض بود، و با هدفِ کنترل کردن روند تحوّلات سیاسی یمن به نفع سیاستهای ارتجاعی حکّام سعودی صورت گرفت. در ارتباط با جنگ داخلی سوریه نیز عربستان سعودی و شیخنشینهای ارتجاعی کرانهٔ جنوبی خلیج فارس، در ائتلافی رسمی با ترکیه و ایالات متحد آمریکا و کشورهای عضو پیمان ناتو، خواهان انتقال قدرت از بشار اسد، رئیسجمهور منتخب این کشور، به نیروهای تروریستی سلفی و وهابی است که از آنها حمایت میکنند. ایران در جبههای با شرکت فدراسیون روسیه، عراق، و حزبالله لبنان به طور جدّی و عملی از ادامهٔ حکومت بشار اسد و سیاست خارجی دولت سوریه حمایت میکند.
سفر رجب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه و یکی از مهرههای اصلی در تداوم جنگ ویرانگر و خونین در سوریه، در روز ۷ دی به ریاض، نمیتواند بیارتباط با تصمیم عربستان و اعدامهای اخیر و تشدید تشنّج در منطقه باشد. ترکیه و عربستان سعودی از مهمترین نیروهای ائتلاف کشورهای سنّی در ارتباط با تحولّات سوریهاند. اردوغان در جریان گفتگوهای رسمی خود با مقامهای سعودی از وحدت نظر دو کشور در مورد آیندهٔ سوریه و سازماندهی تحوّلات در عرصهٔ دیگر کانونهای درگیری در منطقه و از جمله یمن اظهار داشت: "روشن است که گامهایی که بدون در نظر گرفتن پویایی (دینامیسم)، جامعه شناسی، و تاریخ منطقه برداشته شود، فقط به قساوت و سبُعیّت منجر خواهد شد." اردوغان در این سفر پیوستن رسمی ترکیه به پیمان ارتجاعی کشورهای سنّی در ارتباط با سوریه را اعلام کرد.
آنچه باید بهصراحت گفت این است که اظهارات غیرمسئولانهٔ مقامهای بانفوذ رژیم ایران دربارهٔ رخدادهای نگرانکنندهٔ اخیر هیچ کمکی به حفظ صلح و آرامش نمیکند و بلکه میتواند یاریکنندهٔ سیاستهای خطرناک رژیم ارتجاعی عربستان سعودی باشد. علیاکبر ولایتی، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت در ایران، گفت که "نشانههای ناراحتی دولت سعودی از وقایع یمن و تحوّلات منطقه در اعدام شیخ نمر نمود پیدا کرده است." او گفت که "یقین" دارد که عربستان سعودی از نظر نظامی در یمن شکست خواهد خورد. رسانههای خبری ایران بیانیهٔ شدیداللحن سپاه پاسداران در مورد انتقامگیری از اعدام شیخ نمر و تهدید به دادنِ پاسخ مناسب به این عمل عربستان سعودی را منتشر کردند. ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز با صدور بیانیهای اعدام شیخ نمر را محکوم کرده و گفته است: "زمانِ مناسب برای پاسخ دادن به جنایات آلسعود فرارسیده است."
حزب تودهٔ ایران ضمن محکوم کردن سیاستهای ارتجاعی و ضدمردمی حکومت عربستان سعودی نگرانی عمیق خود را از رویدادهای روزهای اخیر و تشدید تشنّج خطرناک در منطقه اعلام میکند. این بحرانِ در حال گسترش اگر به صورت عاقلانه و بر پایهٔ منافع ملّی و مصالح میهنمان مدیریت نشود میتواند مورد بهرهبرداری محافل جنگطلب دو طرف قرار گیرد و به درگيرىهاى جديدی بينجامند، و مردم میهن ما را دستخوش پیامدهای ویرانگر فاجعهبار و حساب نشدهٔ آن کند. حکومت عربستان سعودی مصمّم است که از هرگونه بالاگیری تشنّج در برابر رژیم جمهوری اسلامی ایران به نفع تقویت مواضع خود در منطقه و ادامه و گسترش انزوای ایران که هزینههای وسیع اقتصادی و سیاسی خواهد داشت بهرهگیری کند. محافل ارتجاعی و جنگطلب در ساختار قدرت رژیم ولایت فقیه نیز میتوانند با بهرهگیری از جوّ تشنّج و احتمال درگیری، فضای سیاسی کشور را در آستانهٔ مبارزات انتخاباتی مجلس به نفع خود تغییر دهند و ایران را با دشواریهای جدید و دور نوینی از تحریمهای ویرانگر روبرو سازند. هرگونه افزایش تنش و وقوع هرگونه درگیری نظامی جدید در منطقه میتواند پیامدهای بهشدّت فاجعهباری برای آیندهٔ کشور داشته باشد.
حزب تودهٔ ایران که از منتقدان دیرپای حکومت ضد مردمی عربستان سعودی و کارنامه آن در زمینهٔ حقوق بشر بوده است، اعدام تحریکآمیز شیخ نمر باقر نمر را محکوم میکند و محافل صالح بینالمللی مانند «شورای حقوق بشر سازمان ملل» را به برخورد جدّی با ادامهٔ پیگیر نقض فاحش حقوق بشر در این کشور فرامیخواند. همزمان، ما حمله به سفارتخانه و کنسولگری عربستان سعودی در ایران و وارد آوردن خسارت به آنها را محکوم میکنیم. دولت جمهوری اسلامی موظّف است که به مسئولیتهای خود در قبال پروتکلهای بینالمللی دیپلماتیک را دقیقاً عمل کند. حزب تودهٔ ایران با احساس مسئولیت ملّی در مورد مصالح مردم میهن و همچنین در راستای موضع طرفداری از صلح، مدافع راهحل مسالمتآمیز و صلحجویانه برای پایان دادن به همهٔ اختلافها و درگیریهای منطقه بر پایهٔ منشور سازمان ملل متّحد و احترام به خواست و ارادهٔ مردم کشورهاست. خاورمیانه در حال حاضر همچون بشکهٔ باروتی است که در صورت شروع درگیریهای جدید نظامی میتواند فاجعهای از آتش و خون برای مردم ستمدیده آن به بار آورد.
کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران
۱۳ دی ماه ۱۳۹۴
ایندپندنت تحلیل کرد؛
استیصال شرم آور غرب در قبال عربستان / جنون آل سعود
یک روزنامه انگلیسی در گزارشی به ارزیابی بحران حاصل از شهادت شیخ «النمر» روحانی برجسته اهل تشیع پرداخت و از آن به عنوان دلیلی بر اثبات زوال عقل حاکمان سعودی و مقایسه آنها با داعش یاد کرد.
روزنامه «ایندپندنت» انگلستان در گزارش خود می نویسد: اعدام ۴۷ نفر از جمله روحانی شیعه شیخ «نمر النمر» بیش از همه به نفع داعش تمام شد چرا که بی شک قصد آل سعود از به راه انداختن این حمام خون تحریک خشم ایران و دنیای تشیع بوده است و بی گمان این اقدام ریاض در جهت فرقه ای کردن درگیری های مذهبی پیش می رود که داعش تا به این حد در بسط و توسعه آن موفق بوده است.
ایندپندنت ادمه می دهد: اعدام های عربستان سعودی در هماهنگی کامل با آموزه های داعش و در عین حال وهابیت است و این قطعه از نمایشنامه «مکبث» که «خون، خون می آورد» کاملا با حال و هوای امروز سعودی ها سازگار است که از قرار به بهانه جنگ با تروریسم ریختن خون هرکسی را اعم از شیعه و سنی مباح می داند. حال سؤال این است که «محمد بن نایف» وزیر کشور عربستان، چگونه می تواند این حمام خون را توجیه کند؟
به گفته ایندپندنت، مقامات ریاض مدعی هستند که اعدام شیخ نمر هیچ ارتباطی به شیعه بودن آن ندارد و سنت اعدام به شیوه قرون وسطایی قطع سر، گریبان اهل تسنن را نیز می گیرد اما مگر نه اینکه داعش هم با استناد به همین بهانه ها اهل تشیع و تسنن را به طور یکسان از دم تیغ می گذراند؟
آیا نمی توان گفت که عربستان در رقم زدن سرنوشت شیخ نمر به همان شیوه ای متوسل شد که به احتمال نزدیک به یقین داعش هم به آن استناد می کرد؟ تنها تفاوت در این میان آن است که سعودی ها در اجرای حکم خود به محاکمه مضحکی تن دادند که از سوی سازمان عفو بین الملل نیز مورد انتقاد قرار گرفت.
ایندپندنت در ادامه می نویسد: تبعات اعدام شیخ نمر بی شک از این هم فراتر می رود و به آتش اعتراض حوثی های یمن که سعودی ها تا به این حد در سرکوب آنها مشتاق هستند، دامن می زند. از سویی آنها باید منتظر واکنش جمعیت شیعیان بحرین هم باشند که از ستم اقلیت سنی «آل خلیفه» به ستوه آمده اند و در نهایت باید به همه این ها تهدید ایران را هم اضافه کرد که بارها به ریاض هشدار داده است که تداوم اعدام ها به سرنگونی رژیم آل سعود منجر خواهد شد.
در این میان، حال و روز غرب هم تماشایی خواهد بود که با این اقدام نابخردانه سعودی ها به شرم آورترین وضعیت ممکن دچار شده اند. آیا این جای شرم ساری ندارد که غربی ها به طور هم زمان مجبور به چاپلوسی و تملق گویی از پادشاهان مستبد خلیج فارس هستند و در عین حال باید (برای حفظ ظاهر هم که شده) با ملایمت از سلاخی های بی دلیل آل سعود انتقاد کنند.
به گفته ایندپندنت، حال و روز «دیوید کامرون» نخست وزیر انگلستان هم در این میان تماشایی است. البته انتظار می رود که وی حداقل در توئیتر خود نسبت به اقدام اخیر آل سعود ابراز انزجار کند اما واقعا از مردی که به احترام مرگ «ملک عبدالله» پادشاه وهابی عربستان پرچم انگلستان را پایین کشید، نمی توان توقع داشت که در محکومیت اعدام شیخ نمر به ابزاری بیش از واژگان بزدلانه توسل کند.
ایندپندنت در جمع بندی مطالب خود می نویسد: در جهان مرموزی که حاکمان ریاض زندگی می کنند - که در آن «محمد بن سلمان» وزیر دفاع جوانی که به یمن حمله کرد به شدت از وزیر کشور نفرت دارد - سعودی ها هنوز هم در رویای ائتلاف ادعایی خود متشکل از ۳۴ کشور عمدتا سنی، جولان می دهند .حال این سؤال در آمریکا و کشورهای اروپایی مطرح است که آیا هدف آل سعود آن است که با واداشتن غرب به حمایت ریاض در جنایت اخیر، توافق هسته ای ایران را به مخاطره بیاندازد؟
خارج از همه پیامدهای سیاسی که به دنبال رفتارهای اخیر ریاض وجود دارد، یک سؤال مهم باقی مانده که خود عربستان باید پاسخگوی آن باشد و آن این است که آیا حاکمان سعودی واقعا دچار زوال عقل شده اند؟
جدال بر سر «جرابلوس»
کردهای سوری به همراه ائتلافی از نیروهای «دموکراتیک سوریه» در حال پیشروی به سمت «جرابلوس» هستند.
اهمیت استراتژی شهر جرابلوس برای گروههای «داعش» و «النصره» و ترکیه آنقدر حیاتی است که ارتش ترکیه چندی پیش هواپیمای جنگی روسیه را در نزدیک آسمان این منطقه ساقط و با این تقابل، فضای جنگی سوریه را وارد مرحله تازهای کرد. با تشکیل ائتلاف دموکراتیک نیروهای کرد سوری و اعلام ایجاد سه منطقه خودگردان با عنوان کانتونهای کردی شمال سوریه، نیروهای کرد به انسجام مناسبی دست یافتند و با اتصال دو کانتون «جزیره» و «کوبانی» یک قدم به وصل کانتون دیگر با نام «عفرین»، به دو کانتون نخست نزدیک شدند. فاصله صدکیلومتری بین این نقطه بریدهشده در عملیاتهای چند روز گذشته به حداقل رسیده و با تصرف سد و شهرک «تشرین» به وسیله نیروهای کرد، فقط یک قدم به ملحقشدن این سه نقطه به هم باقی مانده است.
اما چرا اتصال این مناطق حائز اهمیت است؛ نخست باید گفتاستراتژیکترین نقطه برای ارتباط و همکاری داعش با گروههای دیگر و ترکیه و دنیای بیرون از سوریه، از این منطقه سوقالجیشی انجام میشود؛ دوم، با مسدودشدن این نقطه هیمنه ترکیه و تأثیرگذاری میدانی در داخل خاک سوریه، از بین خواهد رفت؛ سوم آنکه مسیر ترانزیت نفت ارزان و ورود و خروج جهادیون افراطی بسته خواهد شد و چهارم اینکه شکست پروسه سیاسی و نظامی ترکیه در سوریه رقم میخورد و برای اولینبار ترکیه به صورت رسمی طعم شکست در مقابل وجود یک نیروی نظامی کردی را که چند قدرت منطقهای حمایتش میکنند، میچشد. ترکیه در جنگ نیابتی که علیه ناوگان هوایی روسیه به راه انداخت، شاید تصور نمیکرد معادلات منطقه و خشم روسیه به آستانهای برسد که حضور فیزیکی ارتش ترکیه در منطقه مهم جرابلوس با مشکل مواجه شود. تا پیش از ورود روسیه به ماجرا، ارتش ترکیه بهآسانی هرازچندگاهی وارد این منطقه میشد و این نقطه را قطعه جداییناپذیری از موجودیت خود میپنداشت، اما تکان نظامی روسیه و پرواز جنگندهها و موشکهای روسیه بر فراز این نقطه استراتژیک، منجر به عقبنشینی ارتش ترکیه شده و فضا برای تحرک نیروهای کردی و شکست جهادیون فراهم شد. آنچه در تحولات میدانی چند روز گذشته محرز شده آن است که کردها به عنوان نیروی جوهری در بهزانودرآوردن خط تندرویی در منطقه مؤثر عمل میکنند و در این بازه زمانی نقاط زیادی را از دست افراطیون آزاد کردهاند. اگر سیر تحولات و نقش بازیگران در این مناقشه دچار تغییر جدیدی نشود، به احتمال تا چند صباح دیگر خبر آزادسازی جرابلوس و اتصال سه کانتون کردهای سوری به واقعیت تبدیل شده و خط پشتیبانی مادی و معنوی در پیشروی نیروهای تندروی سلفی-جهادی در سوریه بریده خواهد شد. حمایت روسیه از نیروهای ضدداعش و فشار سیاسی، اقتصادی و نظامی بر ترکیه در راستای جنگ غیررسمی با ائتلاف ناتو حاکی است نیروهای دوگانه قدرت شرق و غرب در موضع سوریه این بار به سمت شرق در حال چرخش هستند و این در معادلات میدانی و تحرک وسیع روسیه به صورت روشن دیده میشود.
چرا به گزینهٔ نظامیگری و توسعهٔ جنگ در سوریه باید «نه» گفت!
شرایط سیاسی در خاورمیانه و، بهدنبال آن، در جهان، در دو هفتهٔ گذشته، در جهت گسترش درگیریها و عمیق شدن بحران در این منطقه سِیر کرده است. این بحرانِ بیسابقه، بهدلیل ادامه یافتنِ جنگ ویرانگر در سوریه و ورود مستقیم کشورهای امپریالیستی به درگیریهای آن، بهوجود آمده است.
ورودِ رسمی بمبافکنهای انگلستان به صحنه درگیریها در سوریه- در مدت زمانی کمتر از یک ساعت پس از رأیِ موافق نیروهای راست در پارلمان این کشور در لندن به ورود به فضای سوریه- ورودِ واحدهای نظامی ترکیه به کردستان عراق با نقض صریحِ تمامیت ارضی عراق، از آخرین نشانههای وخیمتر شدن این شرایط است. خطرِ تجزیهٔ عراق و ایجاد کردستانی ”مستقل“- زیر حمایت ترکیه و، در پیِ آن، حمایت پیمان ناتو- در شرایط کنونی جدیتر از هر دورهای در ۱۵ سال اخیر مطرح است. بررغم برخی ارزیابیهای خیالپردازانه دربارهٔ تغییرِ موازنهٔ پایهای نیروها در سوریه پس از مداخلهٔ نظامی روسیه، احتمال تجزیه بخشهای کردنشین و بخشی از خاک این کشور که بهطورِعمده زیر کنترلِ داعش است، بهشدت مطرح است. تحلیلگرانِ مسائل نظامی اکنون بهصراحت تأکید میکنند که بمبارانهای هوایی بهتنهایی نمیتوانند به کنار زدن نیروهای نظامی داعش منجر شوند و ضرورتِ ورودِ نیروهای زمینی ارتش برخی از کشورهای منطقه به صحنههای درگیری را اجتنابناپذیر میدانند. یکی از کاندیداهای ورودِ رسمی به صحنهٔ درگیریهای سوریه، نیروهای نظامی وابسته به رژیم ولایی ایران است. ”طرح خاورمیانه نوین“ بهطورِ عملی در مرحلهٔ اجرا است. تحلیلگرانِ ترقیخواه جهان، در هفتههای اخیر، و بهدنبال هدف قرار دادنِ هواپیمای نظامی روسی از سوی جنگندههای فانتوم ترکیه- ترکیهٔ عضوِ پیمان نظامی ناتو- نگرانیشان از احتمالِ درگیری نظامی میان ناتو و روسیه در سوریه و تهدیدی که از ناحیهٔ این درگیری متوجهٔ صلح جهانی میشود را یادآور شدهاند.
در روزهای پیش از رأیگیری پارلمان بریتانیا دربارهٔ تصمیمگیری برای شرکت کردن یا شرکت نکردنِ نیروی هوایی این کشور در درگیریهای سوریه، مقالهٔ تحلیلی مهمی بهقلم رفیق اندرو موری- رهبر برجستهٔ جنبشِ توانمند ضد جنگِ این کشور- در رابطه با خطری که صلح جهانی را تهدید میکند، انتشار یافت. رفیق اندرو موری، عضو برجسته و دیرینهٔ هیئت سیاسیِ حزب کمونیست انگلستان، یکی از بانفوذترین رهبران سندیکایی و سیاسی چپ این کشور است. او کتابها و مقالههای علمی بسیار، ازجمله تاریخ حزب کمونیست بریتانیا و همچنین کتابی دربارهٔ احتمال وقوع ”جنگ سوم جهانی“ در سه دهه اخیر و شرایط آن، تألیف کرده است. باتوجه به اهمیت تغییر و تحولهای اخیر در خاورمیانه و خطری که از سوی آنها همهٔ کشورهای منطقه را تهدید میکند، مقالهٔ تحلیلی رهبرِ جنبش ضد جنگ بریتانیا در این زمینه، بهمنظورِ اطلاع خوانندگان “نامهٔ مردم“، در زیر میآید.
اندرو موری: درگیریها در سوریه، راهحلِ نظامی ندارد!
بریتانیا بار دیگر در آستانهٔ جنگ قرار گرفته است. دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس، چندی پیش دعویاش را دربارهٔ بمباران سوریه و دستوپا کردن پشتوان [از دعوی خود]- که از مدتی پیش انتظار آن میرفت- بهطورِ علنی در مجلس نمایندگان (پارلمان) مطرح کرد. توجیهِ کنونی او برای وارد شدن در جنگ، لزومِ مقابله با دولت اسلامی داعش است که منطقههای وسیعی از [خاک کشورهای] سوریه و عراق را دراختیار دارد. این توجیه، بهطورِکامل، در نقطهٔ مقابل دعویِ دو سال پیشِ او در بمباران این کشور [سوریه] است.
در آن زمان [دو سال پیش]، توجیهِ بمباران سوریه، [لزومِ] مقابله با دولت بشاراسد بود که ارتش آن، بهموازات نیروهای کُرد سوریه، تنها نیروی عمدهٔ مطرح در مبارزه برضدِ داعش بود. اگر مجلس بریتانیا از پیشنهادِ او [کامرون] پشتیبانی کرده بود- که به همت اد میلیباند [رهبر وقت حزب کارگر] از آن جلوگیری شد - امروز داعش از قدرتِ بیشتری برخوردار بود. این تنها یک نمونه از نمونههای بیانسجامیِ شدید در سیاستگذاری دولت بریتانیا بهشمار میآید. اگر دلیلی عمده برای رفتن به جنگ وجود داشته باشد، آن دلیل هم تمایل زیاد دولت بریتانیا و ارتش آن برای جلوه دادنِ قدرت این کشور در مقام یکی از بازیگران اصلی در منطقه خاورمیانه میتواند باشد.
از آنجائی که هرروز سوریه از طرف روسیه، ایالاتمتحده، ترکیه و فرانسه، ظاهراً برای مبارزه با داعش بمباران میشود، بنابراین حمله نظامی بریتانیا نمیتواند تغییری عمده در وضع موجود پدید آورد. در حقیقت، این مداخله میتواند افزایش خطر برخورد بین قدرتهای بزرگ در آسمان سوریه را باعث گردد، یعنی رویدادی که چند هفته پیش با سرنگون کردنِ جنگنده روسی از سوی ترکیه این خطر را برجستهتر کرده است. بهاحتمالِ زیاد، ترکیه بهسبب زیر ضربه قرار گرفتن نیروهای ضدِ اسد- که موردحمایت ترکیهاند- با بمبارانهای روسیه، به این اقدام دست زده است.
این بهنوبه خود نشان میدهد که، باهمه شعارهای ضد داعش در دو سال گذشته، که بعد از جنایتهای پاریس به اوج خود رسید، نابودیِ این نیروی خود خلیفه خوانده، برای هیچکدام از قدرتهای بزرگ عمده نیست. تا کنون، تغییرِ رژیم در دمشق، یعنی براندازیِ دولت اسد بدون تدبیری مشخص برای جانشینی آن و چگونگی راههای پیشگیری از کشتار فرقهای، اولویتِ دولت ایالاتمتحده بوده است. حملههای نظامی آمریکا بر ضدِ داعش، اگرچه تا حدی مؤثرند، اما بهگونهای تنظیم شدهاند که به هدف نهایی خدشهیی وارد نیاورند. هدف عمدهٔ روسیه، کموبیش، شکست گروههای مخالف اسد است که داعش فقط یکی از آنها بهشمار میرود؛ و اولویتِ دولت ترکیه- که آکنده از حامیان داعش است- جلوگیری از گسترشِ قدرت کُردها در سوریه و عراق بهوسیلهٔ اتحادی غیرعلنی با داعش است.
مداخلهٔ برنامهریزیشدهٔ کامرون نهتنها بیهوده، بلکه خطرناک هم است؛ و همچنین غیرقانونی هم است، زیرا قطعنامه سازمان ملل این موضوع را دربر نمیگیرد. از بین تمامی قدرتهای نامبرده در بالا، تنها مداخلهٔ روسیه است که بنا به درخواستِ دولت قانونی سوریه انجام گرفته است؛ و البته این بهتنهایی تعیینکننده نیست و در مورد طرح بریتانیا برای بمباران در عراق هم که از سوی دولت آن کشور درخواست شده است مصداق دارد. شعارِ ”جنگ را متوقف کنید“، بهروشنی مخالفتش را با همهٔ ارتشهای خارجی مداخلهگر در امور خاورمیانه ازجمله نیروهای زیر فرمان ولادیمیر پوتین، نشان میدهد. از همه اینها گذشته، افزودن یک جنگ غیرقانونی دیگر [به دیگر جنگها]، تنها باعث رسوایی هرچه بیشتر انگلستان در مقام قدرتی که بهطورکامل خارج از رفتارها و هنجارهای بینالمللی عمل میکند، خواهد شد.
روشن است که مقدار بمبها هر چقدر باشد، نمیتواند داعش را از سرزمینهایی که دراختیار گرفته است بیرون براند. پس گرفتن زمینها، درنهایت، فقط با گسیل نیروهای زمینی کشورها و مردم منطقه میتواند تحقق یابد. ویرانگریِ سبعانهٔ داعش بهطور یقین به بیزاری بیشتر اهالی سوریه و عراق که بهناچار باید زیر کنترل داعشیها روزگار بگذرانند انجامیده است. اما این اندیشه که عربها از بمباران امپریالیستها یا یاری جنگندههای روسیه- آنگونه که اسقف اعظم کلیسای ارتدکس روسیه ”جنگ مقدس“ مینامدش- استقبال خواهند کرد زیرا برای آنان رهایی خواهد آورد، بیخردیِ تاریخیِ بهاثباترسیدهای است.
تنها با اتکا به حاکمیتی ملی و از طریق نهادهای مردمیِ سوریه و عراق- که دربرگیرندهٔ مشارکت همهٔ ملیتها [قومها] و باورهای [مذهبیِ] متفاوت باشد- نظم و آرامشی پایدار میتواند پا بگیرد: درسی اساسی از درسهای آموختنی از سیاستهای اِعمالشده در طول این ۱۴ سال اخیر مبتنی بر [تغییرِ رژیم در دیگر کشورها] از طریق جنگ که در خاورمیانه حاکم بوده است. امروز در کشورهایی مانند افغانستان، عراق و لیبی که زیر عنوان پرطمطراق و پرجلوهٔ ”جنگ با تروریسم“ موردحملهٔ [نظامی] قرار گرفتهاند، چیزی مثل صلح و آرامش و یا نزدیک به آن نمیتوان یافت.
این مداخلههای امپریالیستی، به درگیریهای بیپایانی دامن زدهاند که بهبهای بسیار گرانِ جان میلیونها انسان تمام شده است. هر جنگ، تنها کاری که توانسته بکند [و تنها نتیجهیی که داشته است] فراهم کردنِ زمینه برای جنگِ بعدی بوده است. تعرضِ نظامیِ اخیر عربستان به یمن نیز- با حمایت غرب- به پیامدی بهتر از زمینهسازیِ جنگی دیگر، منتهی نخواهد شد و تنها کشوری دیگر را به زنجیرهٔ ویرانهها در سراسر منطقه خاورمیانه خواهد افزود. به چنین "رهایی"ای نه نیازی است و نه کسی در پی و خواستارِ آن است. داعش و جاهطلبیهای دیوانهوارش را فقط با نیروهای سیاسی و نظامی قانونیِ بهرسمیت شناختهشده میتوان از سینه و یاد مردم و منطقه ریشهکن کرد. نیروهای [سیاسی و نظامی] استعماریِ باز نگشته از سیاستِ استعماری، در این فهرست جایی ندارند.
در برنامهٔ آقای کامرون در رابطه با شرکت در بمبارانِ سوریه، به هیچکدام از موضوعهای آوردهشده در سطرهای بالا بهطورِمشخص اشارهیی نمیشود. بدتر از این آنکه، این برنامه [برنامهٔ آقای کامرون]، از نخستین گامهای برداشتهشده بهسوی گشودنِ گرهٔ کشمکش مصیبتبار در سوریه، یعنی آغاز گفتگوهای وین، با بیاعتنایی میگذرد. این گفتگوها، بهناگزیر، همهٔ گروهها در سطح بینالمللی را، ازجمله ایران و عربستان سعودی و قدرتهای بیرون از منطقه که در مسئلهٔ سوریه درگیرند و در آن نقش دارند، دربر میگیرد. اگر چنین است، پس بدون توجه به منافع این بازیگران، دستیابی به صلح ممکن نیست. اما هر راهحلِ سیاسیِ مبتنی بر باید یا نبایدِ حضورِ این یا آن شخص در دولت سوریه، امری است که درنهایت تنها از سوی خود سوریها و از طریق برخی شیوههای دمکراتیک باید مشخص شود. افزودنِ بمبافکنهای بریتانیا به جمعِ بمبافکنهایی که هماکنون در آسمان سوریه درگیرند، بهویژه با درنظر گرفتن سیاست بریتانیا که همواره با پیششرطهای ضدِ اسد در هرگونه روند صلحی همراه بوده است، موضعگیریای فاجعهبار است که کشمکش سوریه را سالها بهدرازا میکشاند و بهسودِ گفتگوهای وین نیست.
اگر رویدادهای اخیر ازجمله مداخله روسیه و جنایت هولناک در پاریس که انحراف توجهیی ناخواسته را در پیش بردنِ این سیاست باعث میشود، پس ملحق شدن به دستهٔ بمبافکنان، آنهم ناخوانده [بدونِ رضایت و درخواست رسمی دولت سوریه]، به پیشرفتِ اندکی که [در عقب راندنِ داعش] تابهحال شده است هیچگونه کمکی نخواهد کرد. درعوض، فقط به تلفاتِ انسانی و شمارِ پناهندگانی که بر اثرِ رنج و مصیبت سرزمینشان را ترک میکنند میتواند بیفزاید. بااینحال، از قرار معلوم، تلاش برای شکل دادنِ اکثریتی از نمایندگان پارلمان از سوی دیوید کامرون توانسته است همکیشانی در بین نمایندگان حزب کارگر انگلیس نیز بیابد. برخی از آنان، بدون تردید، جنگطلبانِ معتاد و وابسته به شیوهٔ فکری تونی بلر نخستوزیر پیشین حزب کارگر ند که مصمماند با زورِ سرنیزه برنامهٔ نولیبرالیسم را به سراسر دنیا تحمیل کنند. هستند دیگرانی که از هر فرصتی برای تضعیفِ رهبری جرمی کوربین، رهبر جدید حزب کارگر، میکوشند. البته این موضعگیری، خاص همگان نیست. برخی فقط بهسبب شرایط سوریه مبهوت شدهاند و پس از رویداد پاریس به این اعتقاد که "باید کاری انجام داد" چسبیدهاند که بهاحتمالِ زیاد، در عمل میتواند زیانبخش باشد. آنان باید بهیاد داشته باشند که، حزب کارگر هنوز در تلاش برای بازیافتن اعتبار ازدسترفتهاش پس از ضربهٔ روحیِ حمایت از جنگ بوش در عراق است. مداخلهٔ غیرقانونیِ بیشتر در خاورمیانه، خطر برگشت دوبارهٔ چنین وضعی را در پی دارد. برای بازداشتنِ بریتانیا از وارد شدن در کشمکشهای سوریه، همهٔ نمایندگان حزب کارگر در پارلمان بههمراهِ ”حزب ملی اسکاتلند“ و دیگران- ازجمله برخی از منتقدان [دولت] در حزب محافظهکار- باید رأی دهند. آنان باید از این هم فراتر رفته و گامهایی بردارند که شرایط لازم برای آرامش و صلح در منطقه فراهم گردد: پایههای حمایت از جنبشهای منحرف و ضدانسانیای مانند داعش را تضعیف کنند، به حمایت از رژیم متجاوز و واپسگرای عربستان سعودی پایان دهند، از هرگونه مداخلهیی در خاورمیانه از سوی غرب دست بکشند و اسراییل را بهپذیرشِ عدالت برای مردم فلسطین وادارند. گزینهٔ دیگر در این درگیری اینکه، به جنگی گسترشیابنده و برخورد یکیپسازدیگریِ قدرتها با همدیگر تن دردهند که به جنگی بزرگتر و با شدت و دامنهیی گستردهتر از کشمکشهایی که در سده اخیر آسیبهای دائمیشان را برجای نهادهاند، میتواند فرارویَد.
اندیشکده آمریکایی استانفورد:
مواضع روسیه، استراتژی آمریکا را در سوریه تغییر داد
تحلیلگران استراتفور میگویند، مواضع مسکو در حل بحران سوریه برای واشنگتن راهی جز مذاکره و در نظر گرفتن منافع روسیه نگذاشته است.
به گزارش خبرگزاری اسپوتنیک، تحلیلگران اندیشکده استراتفور مستقر در آمریکا در این باره میگویند با وجود اظهارات اخیر آمریکا در عدم تغییر مواضعش در سوریه، عملا هیچ گزینه دیگری برای واشنگتن باقی نمانده است.
مواضع محکم مسکو باعث شده تا آمریکا از افزایش درگیریها در سوریه خودداری کند.
تحلیلگران این مرکز در مقاله خود درباره بحران سوریه و حضور روسیه و آمریکا در آن گفتهاند، آمریکا باید مذاکرات با مسکو را بلافاصله پس از اعلام کرملین درباره اعزام نیروهای هوایی خود به سوریه در پاییز 2015 آغاز میکردند.
برخلاف تلاشها و ادعاها برای همکاری ضد تروریستی، واشنگتن هنوز از اشتراک جزئیات عملیات هوایی خود با مسکو خودداری میکند و سیستمهای هوایی پیشرفته روسی در سوریه بین جنگندههای ترکیه و آمریکایی تفاوتی قائل نمیشوند.
بنا به گفته کارشناسان استراتفور، اگر آمریکا اشتراک برنامههای هوایی خود را با روسیه آغاز نکند ممکن است تنشها در سوریه افزایش یابد. فعالیتهای رو به افزایش روسیه در منطقه و در نزدیکی مرزهای ترکیه مانع از عملی شدن برنامه ترکیه در ایجاد، "منطقه امن" در این مرزها میشود.
تحلیلگران ادعا میکنند؛ در حال حاضر مسکو موضع خطرناک و مدعیانهای را در سوریه اتخاذ کرده است. هدف کلی آن به هر حال روشن است که اتخاذ استراتژی است که از دولت بشار اسد، رئیس جمهور سوریه حفاظت کند و به نظر میرسد که این استراتژی نتیجه داده است.
گزارش این اندیشکده همچنین خاطرنشان کرده است مذاکرات بین روسیه و آمریکا عادیتر شده و به همین دلیل است که مواضع دو کشور به سمت همگرایی پیش میرود.
شکست سیاسی برای اردوغان / آنکارا نتوانست ناتو را راضی کند
اقدام اردوغان نسبت به سرنگونی هواپیمای روسی که از قبل برنامه ریزی شده بود، به شکست سیاسی وی تبدیل شد.
آنا گلازوا معاون مدیر انستیتوی مطالعات راهبردی روسیه و رئیس مرکز آسیا و خاورمیانه این مؤسسه پژوهشی در تحلیلی در روزنامه نزاویسیمایا گازتا انگیزه رفتار رهبران ترکیه در سرنگونی جنگنده روسی را مورد بررسی قرار داده است.
نویسنده قبل از همه به توسعه بی سابقه روابط اقتصادی بین دو کشور روسیه و ترکیه به عنوان علت نادیده گرفتن اختلاف نظر درباره مسایل منطقه ای اشاره می کند. در آن شرایط برخی تحلیلگران روس حتی می گفتند که پایه های محکم همکاری اقتصادی بین مسکو و آنکارا الگوی جدید روابط را که در آن اقتصاد نسبت به سیاست اولویت دارد، پی ریزی کرده است.
بعد از آغاز انقلاب های عربی، اختلاف اهداف و اولویت های دو کشور در منطقه بیشتر از گذشته بروز کرد؛ بار اول این مسأله در ماه اکتبر سال 2012 مشاهده شد که نیروی هوایی ترکیه هواپیمای مسافربری را که از مسکو به دمشق پرواز می کرد، به زمین نشستن در خاک ترکیه وادار کرد.
طرفین آن جنجال را در سطح دیپلماتیک حل کردند ولی بعد از آن در محافل کارشناسی ترکیه، اصطلاح شراکت محدود به روابط با روسیه اطلاق شد. تحولات بعدی در منطقه خاورمیانه، اختلاف نظرها بین این دو کشور را شدت بخشید.
گروههای افراطی که آنکارا حامی آنها بود، در ماه سپتامبر سال جاری به دمشق نزدیک شده بودند و سقوط رژیم سوریه اجتناب ناپذیر به نظر می آمد ولی عملیات روسی این برنامه های آنکارا را بر هم زد. بمباران کامیون های نفتکش حامل نفت داعش به ترکیه که خانواده اردوغان در این تجارت دست داشت، کاسه صبر رئیس جمهور ترکیه را لبریز کرد. اقدام اردوغان نسبت به سرنگونی هواپیمای روسی که از قبل برنامه ریزی شده بود، به شکست سیاسی وی تبدیل شد زیرا اردوغان نتوانست ناتو را به مناقشه با روسیه وادار کند چرا که ایالات متحده برای رویارویی جدی با روسیه آماده نیست.
هدف آمریکا که اردوغان حتماً با آن از قبل مشورت کرده بود، به جان هم انداختن روسیه و ترکیه و تحریک مناقشه جنگی بین آنها است، زیرا واشنگتن از سیاست اردوغان راضی نیست.
آنا گلازوا در ادامه به مقالات تحریک آمیز مطبوعات آمریکا که از اردوغان به عنوان عامل تشدید مناقشه با روسیه یاد می کردند، اشاره کرده و واکنش ولادیمیر پوتین به رفتار ترکیه را برای آنکارا غیر مترقبه می داند.
نویسنده معتقد است که تحریم های روسی باعث نارضایتی شهروندان ترکیه خواهد شد و دولت ترکیه به منظور کاهش دادن این نارضایتی به جنگ اطلاعاتی علیه روسیه دست خواهد زد.
این در حالیست که ترکیه تا کنون روابط خود را با اکثر همسایگان خود تیره کرده و حالا روسیه هم به این گروه اضافه می شود.
ادامه ماجراجوییهای ترکیه در خاک عراق؛
لقاح مصنوعی برای تولد کشور کردستان
یکی از جذاب ترین احتمالاتی که در خصوص لشکرکشی دار و دسته رجب پاشا به شمال عراق مطرح است این است که می گویند شخص مسعود بارزانی از اردوغان خواسته که نیروهایش را به شمال عراق بیاورد تا در آینده ای نزدیک، زمینه استقلال منطقه کردستان از بغداد فراهم شود و هر چه زودتر کشوری تازه با پایتختی اربیل از عراق متحد، متولد شد.
هنوز چند صباحی از مناقشه سوخو 24 روسی نگذشته بود که خبر رسید ترکیه در اقدامی ماجراجویانه، به نیروهایش گفته بار و بندیل ببندند و در مناطق شمالی همسایه جنوبی خود مستقر شوند. از همان روزهای اول، عراقی ها شدیداً به این موضوع معترض شدند و گفتند که هر چه سریعتر، نئوعثمانی ها از خاک شان عقب بنشینند. هر چه اما بغداد ضربالاجل و مهلت تعیین کرد، ترک ها منطقه را ترک نکردند که نکردند! دست آخر کار به شورای امنیت کشید و طرح حقوقی مسئله در عالی ترین سطح از مراجع رسیدگی کننده به مناقشات امنیتی در دنیا. خیلی ها از خودشان سوال می کنند، ترکیه در شمال عراق به دنبال چیست؟ خودشان که می گویند بنابر درخواست دولت العبادی در آنجا مستقر شده اند و خیال این را دارند که عرصه را بر عناصر پ ک ک تنگ کنند اما ناظران و کارشناسان بین المللی، بعضاً نظرات دیگری دارند.
اساساً این اواخر روابط آنکارا و اربیل خیلی داغ شده و دو طرف تا توانستهاند، همکاری های نفتی را پر رنگ کردهاند. نفتی که بارزانی به ترکها میفروشد برای اردوغان و تیم اش خیلی شیرین است! یکی از جذاب ترین احتمالاتی که در خصوص لشکرکشی دار و دسته رجب پاشا به شمال عراق مطرح است این است که می گویند شخص مسعود بارزانی از اردوغان خواسته که نیروهایش را به شمال عراق بیاورد تا در آینده ای نزدیک، زمینه استقلال منطقه کردستان از بغداد فراهم شود و هر چه زودتر کشوری تازه با پایتختی اربیل از عراق متحد، متولد شد. این شاید بخشی از سناریوی خاورمیانه بزرگ باشد. البته همسایههاي عراق از جمله ایران، بارها با طرح تجزیه عراق مخالفت کرده اند و این موضوع را زمینه ساز عمیق تر شدن بحران خاورمیانه دانسته اند اما شاید هوس استقلال، اربیل نشین ها را برای یک لقاح مصنوعی و تولد کشوری ششدانگ، به تکاپو انداخته باشد. اگر اما اردوغان در این قضیه، شراکتی داشته باشد، بدون شک باید منتظر باشد تا پس از تشکیل کشور کردستان، مناطقی چون دیاربکر و دیگر مناطق کردنشین ترکیه نیز، ادعاهای مشابهی را مطرح کنند.
دیگر موضوعی که درباره اهداف تعرض ترکیه به تمامیت ارضی عراق مطرح است ایناست که آنکارا به دنبال تضمین امنیت موصل برای تروریستهای داعشی است. دیگر لازم نیست که از ارتباطات اردوغان و البغدادی خبری داده شود چرا که حتی متحدان شماره یک ترکیه در اروپا، نظیر آلمان نیز روزی نیست که به ارتباطات مالی نفتی داعش با ترکیه، نتازند و گلایه نکنند.
نکته جالب اینجاست که مسئولان منطقه کردستان عراق، تجاوز ارتش ترکیه به عمق خاک عراق تا شهر موصل و استقرار نظامیان ترکیه در بعشیقه در پایگاه الزلکان را توجیه و ادعا کردهاند ترکیه از طریق سه پایگاهی که در شمال عراق ایجاد شده از جمله سوران و قلاجولان، به عراق کمک نظامی میکند.
اما از سوی دیگر ، منابع مرتبط با مقاومت مردمی در موصل اعلام کردهاند اسامه النجیفی(معاون سابق رئیس جمهور عراق، سنی مذهب و متهم به همکاری با داعش) و اثیل النجیفی(فرماندار سابق موصل سنی مذهب، و متهم به همکاری با داعش) با فرماندهی سازمان اطلاعات و ارتش ترکیه هماهنگی میکنند و در هماهنگی با ترکیه با مشارکت طارق الهاشمی(معاون سابق رئیس جمهور عراق، سنی مذهب و متهم به همکاری با داعش) برای ورود نظامیان ترکیه به خاک عراق تا اطراف شهر موصل دست دارند و هدف از حضور نظامیان ترکیه در اطراف موصل، جلوگیری از پیشروی نیروهای داوطلب مردمی برای آزادسازی این شهر از اشغال داعش و تلاش برای تأمین نیروهای کافی جهت حمایت از طرح شخصیتهای وابسته به اقلیت با آمریکاییها و مقامات ترکیه برای اعلان تشکیل اقلیم (ایالت) سنیمذهب در عراق پس از آزادی موصل و الرمادی با حمایت مستقیم نظامیان آمریکایی است.
مسئله دیگر اینکه ترکیه تلاش دارد با تغییر عرصه بازی از سوریه به عراق نگاه ها را از منازعاتش با روسیه منحرف کند. کارشناسان بر این باورند که تنش در روابط آنکارا با مسکو به این زودیها پایان نمی یابد و چه بسا با اقدامات شدیدتر روسیه علیه ترکیه تشدید هم بشود. برای همین است که ترکیه به فکر ارتقای روابط با اسرائیل نیز افتاده است تا به نوعی فشارها را از خود بکاهد و از انزوای منطقه ای خود جلوگیری کند. ترکیه که اکنون می بیند بر سر بحران سوریه و افشاگری های روسیه می رود در انزوا قرار بگیرد قصد دارد قضیه کشتی کمک رسان مرمره به غزه را به فراموشی بسپارد و نوع تازه ای از روابط منطقه ای را برای خود تعریف کند.
به هر حال هر چه باشد، ماجراجوییهای ترکیه در منطقه از همین حالا ساعت شنی عمر سیاسی اردوغان را به لحظات آخرش نزدیک کرده و اگر او دست از این کارها برندارد، به زودی خود مردم ترکیه، در مقابل هزینهتراشی های او خواهند ایستاد.
مهدي دل روشن
ترکیه، کردهای سوری و روسیه
در جنگ نیابتی که ترکیه علیه روسیه آغاز کرد، آنچه کمتر تحلیل شده، وضعیت کردهای سوری و نقش آنها در این مناقشه است.
ترکیه با لشکرکشی و ورود به داخل مرزهای سوریه قصد دارد علاوه بر اینکه معبری به طول صد کیلومتر را در اختیار بگیرد، در سوی دیگر اجازه اتصال سه قسمت از مناطق شمالی سوریه را که در اختیار کردهاست و معروف به کانتون است، به کردها ندهد.
این فاصله صدکیلومتری که دو شهرک «اعزاز» و «جرابلوس» و چندین روستا را شامل میشود،
نهتنها محل ورود تروریستهای لژیونر داعشی است، بلکه شاهرگ حیاتی معامله و فروش نفت داعش
به ترکیه و بازارهای جهانی است.
تا قبل از ورود روسیه به کارزار سوریه، ترکیه قصد تصرف نظامی این منطقه را داشت و هرازچندگاهی، نیروهای زمینی خود را وارد این موقعیت جغرافیایی میکرد. ادعای ترکیه در این موضوع، حمایت از ترکمنهای سوری و محافظت از آنها در مقابل نیروهای اسد است. در این منطقه، علاوه بر نیروهای جهادی «النصره» و داعش، گروه اسلامگرای دیگری بهنام «اتحاد اسلامی ترکمنی» وجود دارد که تحت فرمان دستگاه امنیتی و جاسوسی «میت» ترکیه حرکت میکند.
حال که روسیه به صورت جدی وارد این مناقشه شده، «رجب طیب اردوغان»، رئیسجمهوری ترکیه، این موقعیت استراتژیک را در خطر میبیند و به صورت روشن کردهای سوری را رقیب خطرناکی برای خود میپندارد. ترکیه از این موضوع بیم دارد که اتصال سه قسمت موسوم به کانتون و نزدیکشدن کردها به دریا موجب شود، مواصلات ارتباطی بین نیروهای امنیتی ترکیه و داعش از بین برود؛ بنابراین قدرتگیری و وجود یک منطقه امن کردی دیگر در فاصله هزارکیلومتری مرزهایش را با نام مناطق تحت کنترل کردها نمیپذیرد.
اگر کردها بتوانند این فاصله صدکیلومتری را کنترل کنند، علاوه بر یکدستشدن نواحی شمالی سوریه تحت تسلط کردها، خطر تهاجم نیروهای رادیکال بر دو کانتون کوبانی و عفرین نیز کم خواهد شد و آنها بهتر میتوانند روند محاصره و ضعیفکردن داعش در سوریه را رقم بزنند. همچنین آزادسازی این منطقه برای کردها، شریان حیاتی و راه نزدیکشدن به دریاست؛ چراکه فروش نفت چاههای این منطقه و انتقال آن به بازار از طریق نزدیکی به راه دریا و بدهبستان با دولت مرکزی سوریه امکانپذیر خواهد بود.
کوتاه شده از شرق
تجاوز ترکیه به حق حاکمیت عراق
طبق قانون اساسی عراق، دولت خودمختار اقلیم کردستان عراق بخشی از حوزه سرزمینی عراق تلقی میشود و هرگونه تصمیم رهبران این منطقه در عرصه سیاست خارجی تابع محض اجازه و تصمیم نهایی دولت مرکزی بغداد خواهد بود. به همین دلیل هیچ دولت خارجیای صرفا به بهانه دعوت یکسویه اقلیم خودمختار کردستان عراق، حق مداخله در هیچ بخش از سرزمین ملی عراق را بدون اجازه دولت مرکزی نخواهد داشت. این موضوع در آنجا ابعاد گستردهتری پیدا میکند که استان «نینوا» به مرکزیت موصل که هماکنون نیروهای نظامی ترکیه در مناطق آن مستقر شدهاند، جزئی از قلمرو «اقلیم کردستان عراق» هم نبوده و دولت «مسعود بارزانی» حتی صلاحیت کوچکترین تصمیمگیری درباره آن را نخواهد داشت.
همزمان با اوجگرفتن اختلافات بین روسیه و ترکیه خبرهای مستندی از حضور نیروهای نظامی این کشور در عراق منتشر شده است. این در حالی است که در روز چهارشنبه، دوم دسامبر، «حیدر العبادی» نخستوزیر عراق در واکنش به سخنان «اشتون کارتر» وزیر دفاع آمریکا که گفته بود «واشنگتن نیروهای ویژهای را برای اجرای عملیات یکجانبه علیه داعش به عراق اعزام کرده است»، بهصراحت با اشاره به بر عدم نیاز این کشور به نیروی زمینی خارجی تأکید کرد «هر عملیات یا استقرار نیروی بیگانه در عراق، خواه ویژه باشد یا غیره، بدون موافقت دولت عراق و هماهنگی با آن ممکن نیست». تنها سه روز بعد از این سخنان نخستوزیر عراق در بیانیهای که در وبسایت شخصیاش در روز شنبه پنجم دسامبر منتشر شده است، بهصراحت ضمن تأکید بر حضور نظامیان ترکیه بدون درخواست و کسب مجوز از دولت فدرال عراق، از آنکارا خواست فورا نیروهایش را از خاک عراق خارج کند. در این بیانیه با اشاره به حضور هنگ زرهی از نیروهای نظامی ترکیه به همراه ادوات نظامی و توپخانه در حومه شهر «بعشیقه» در نزدیکی موصل از این کشور خواسته شده است با خروج این نیروها از خاک عراق، به حق حاکمیت این کشور احترام گذاشته شود. ظاهرا بهانه ترکیه برای این نقض حاکمیت ملی عراق در چارچوب کمک به نیروهای پیشمرگه کرد و با دعوت رهبران اقلیم کردستان عراق برای مبارزه با داعش عنوان شده است. طبق قانون اساسی عراق، دولت خودمختار اقلیم کردستان عراق بخشی از حوزه سرزمینی عراق تلقی میشود و هرگونه تصمیم رهبران این منطقه در عرصه سیاست خارجی تابع محض اجازه و تصمیم نهایی دولت مرکزی بغداد خواهد بود. به همین دلیل هیچ دولت خارجیای صرفا به بهانه دعوت یکسویه اقلیم خودمختار کردستان عراق، حق مداخله در هیچ بخش از سرزمین ملی عراق را بدون اجازه دولت مرکزی نخواهد داشت. این موضوع در آنجا ابعاد گستردهتری پیدا میکند که استان «نینوا» به مرکزیت موصل که هماکنون نیروهای نظامی ترکیه در مناطق آن مستقر شدهاند، جزئی از قلمرو «اقلیم کردستان عراق» هم نبوده و دولت «مسعود بارزانی» حتی صلاحیت کوچکترین تصمیمگیری درباره آن را نخواهد داشت. دولت آنکارا در سالهای اخیر هر زمان که لازم دانسته است، به بهانه مبارزه با تروریسم و حزب کارگران کردستان ترکیه (پکک)، بارها به حریم سرزمینی عراق تجاوز کرده است و بنا به گفته رهبران این کشور و گزارشات مستند، تنها در ماههای اخیر بعد از حادثه تروریستی «سوروچ» نیروی هوایی ترکیه بیش از هزار بار به مواضع پکک در کوههای قندیل عراق حمله کرده است. هرچند که در این حملات، بهانه دولت آنکارا همواره حول نقش اعمال تروریستی و نقض امنیت ملی خود توسط پکک عنوان شده است و تاکنون دولت مرکزی عراق حساسیت چندانی نسبت به اینگونه اقدامات نشان نداده است اما این بار با توجه به ورود نیروی زمینی ترکیه به مناطق مرکزی عراق بدون اجازه و دعوت بغداد، میتواند ابعاد بسیار فراتری در حد «تهاجم نظامی» را در بر بگیرد. طبق قواعد و حقوق بینالملل در شرایط وجود یک دولت مرکزی بهرسمیتشناختهشده توسط سازمان ملل متحد، هر اقدام خارجی توسط یک کشور دیگر بدون اجازه این دولت، تنها در شرایط صدور قطعنامههای شورای امنیت و تجاوز علنی به حاکمیت ارضی توسط دولت مذکور زیر لواي «دفاع از خود» قابلتوجیه است. این در حالی است که دولت مرکزی عراق هیچ دعوت رسمیای از ترکیه برای اعزام نیروی نظامی نکرده، هیچ تجاوزی هم از سوی عراق نسبت به حوزه سرزمینی ترکیه انجام نشده و همچنین تاکنون هیچ قطعنامهای از سوی شورای امنیت علیه عراق صادر نشده است. در چنین وضعیتی در خوشبینانهترین حالت اگر فرض بر «حسن اقدام» در شرایط اضطراری و آنارشی موجود گرفته شود، از زمانی که بیانیه رسمی نخستوزیر عراق برای خروج این نیروهای متجاوز صادر شده، دیگر هیچ بهانه قانونی برای حضور آنها وجود نخواهد داشت. روابط دوستانه بارزانی با اردوغان که نه موردتأیید دولت مرکزی عراق است و نه موردحمایت اکثریت کردهای عراقی و ترکیه تحت هیچ شرایطی این اجازه را به رهبران اقلیم و آنکارا برای دورزدن دولت العبادی نخواهد داد. حتی در اوج حملات داعش به سرزمینهای عراقی، قدرتهای اتحادیه اروپایی و غربی برای کمک و اعزام مستشاران نظامی یا ادوات جنگی به اقلیم کردستان تا زمانی که تأیید دولت مرکزی بغداد را به دست نیاوردند، مبادرت به اقدام نکردند. متأسفانه ترکیه و شخص «رجب طیب اردوغان» در ماههای گذشته به واسطه مشکلات داخلی و همچنین بعد از ورود نظامی روسیه به عرصه میدانی بحران سوریه که بسیاری از معادلات موجود را تغییر داد، گرایش مفرطی به سوی سرکوب درونی اپوزیسیون و ماجراجویی در عرصه سیاست منطقهای و بینالمللی دارد که میتواند ثبات همسایگان درگیر بحران را بیشازپیش افزایش دهد. العبادی که بهخوبی به اهداف و نیات واقعی اردوغان آگاه است، در چنین وضعیتی حضور نظامی ترکیه در خاک عراق را یک تهدید واقعی برای حاکمیت ملی و گسترش بحران در کشور عراق دانسته و بیانيه وی نیز دقیقا در همین راستا صادر شده است.
اردشیر زارعیقنواتی
سرنگونی سوخوی روسی، کمک نا خواسته اردوغان به بشار اسد
کارشناسان بین المللی و مسئولین سوری اعتقاد دارند که ترکیه با سرنگون کردن هواپیمای بمب افکن سوخوی روسیه، خدمت شایان توجهی به بشار اسد کرده است.
یکی از مقامات سوری نزدیک به حاکمیت رژیم سوریه میگوید: " بشار اسد باید با ارسال تلگرامی از رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه تشکر کند، زیرا اقدام اردوغان موجب تحول چشم گیر موضع روسیه به نفع رژیم حاکم بر سوریه شده است.
او می گوید، قبلاً بین بشاراسد و ولادیمیرپوتین این توافق حاصل شده بود که مبارزه علیه تروریسم بر راه حل سیاسی در سوریه تقدم دارد؛ اکنون روسیه، همانند سوریه به این نتیجه رسیده است که ترکیه از تروریسم در سوریه حمایت میکند. در این راستا، و پس از سرنگونی هواپیمای سوخوی روسی توسط ترکیه، رئیس جمهوری روسیه این اقدام را به منزله خنجر زدن ترکیه ازپشت توصیف میکند و در صدد اقدامات تلافی جویانه سیاسی و اقتصادعلیه ترکیه است.در همین جهت، دیمتری مدودف نخست وزیر روسیه ترکیه را متهم میکند که از طرفداران گروه دولت اسلامی حمایت میکند.
بر همین سیاق،"هانری برکلی" و "ویلیام پامرانز" دو پژوهشگر در مرکز بی المللی" وود رآ ویلسون" در یک تریبون در سایت شبکه تلویزیونی "سی ان ان" آمریکا اعلام کرده اند که" تنها برنده واقعی ماجرای سرنگونی سوخوی روسی، بشار اسد می باشد." به گفته آنان، در این ماجرا،یکی از مخالفن جدی بشار اسد (ترکیه) در تعارض با متحد اصلی سوریه، یعنی روسیه قرار گرفته است.
دراین رابطه، "کریم بیتار" مدیر مرکز تحقیقات خاورمیانه در موسسه فرانسوی روابط بین الملل و استراتژیک میگوید که سخت شدن روابط بین ترکیه و روسیه به بشار اسد اجازه میدهد که بر روی حمایت های باز هم بیشتر مسکو حساب باز کند.
" موریئل اسبارگ" پژوهشگر مؤسسه امور بین المللی و امنیتی در برلین میگوید که پس از این ماجرا، روسیه به نحو قاطعانه تری در باره توسعه منافع خود در سوریه اقدام خواهد کرد.
در چنین حالتی، کمک های نظامی و تسلیحاتی روسیه به رژیم سوریه افزایش خواهد یافت و این موضوع، بشار اسد را متقاعد خواهد کرد تا در مذاکره با مخالفین خود در سوریه، نرمش کمتری از خود نشان دهد.
" روشان کایا" متخصص و کارشناس ترک در مؤسسه استراتژی کاسپین استامبول در این باره میگوید: " پس از این ماجرا، روسیه در موقعیت سیاسی برتری قرار میگیرد، در نتیجه، حمایت روسیه از رژیم بشار اسد افزایش یافته و همچنین به منظور مقابله به مثل با ترکیه، روسیه، گروه های اسلامی متحد با ترکیه در داخل سوریه را بیش از پیش مورد هدف حملات سنگین خود قرار خواهد داد."
النشره مطرح کرد؛
آمریکا؛ عامل سرنگونی جنگنده روسی
یک پایگاه عربزبان با انتشار مطلبی در خصوص اقدام ترکیه در سرنگونی جنگنده روسی نوشت: شواهد نشان می دهد آمریکا همانگونه که عربستان را در یمن جلو انداخت، ترکیه را نیز مستقیما در مقابل روسیه قرار داد.
پایگاه لبنانی النشره با انتشار مطلبی به طرح این سؤال که آیا واقعا ترکیه تنها عامل سرنگونی جنگنده روسی بوده است، به بررسی ابعاد مختلف این حادثه و دست های پشت پرده آن پرداخت.
روز سه شنبه هفته جاری ترکیه در اقدامی غیرمنتظره اقدام به هدف قرار دادن یک فروند جنگنده روسی کرد. این اقدام با واکنش صریح مقامات مسکو مواجه شد. در همین ارتباط پایگاه لبنانی «النشره» می نویسد: بدون شک با اقدامی که از ترکیه سر زد، روابط میان آنکارا و مسکو حداقل طی یک بازه زمانی نه چندان بلند به نقطه غیرقابل بازگشتی رسید. روسیه در این میان، قوانین و قواعد منازعات سیاسی و نظامی خود را نه تنها با ترکیه بلکه با محور عربی هم پیمان با این کشور و هر محور غربی حامی مواضع آنکارا، به صورت ریشه ای تغییر داد.
این پایگاه در ادامه تصریح می کند: پس از آنکه ترکیه به صورت عمدی جنگنده روسی «سوخو ۲۴» را هدف قرار داد و خلبان نجات یافته این جنگنده اعلام کرد که پیش از حادثه هیچگونه هشداری توسط مقامات آنکارا به جنگنده داده نشده بود، روسیه خود را از هرگونه تسامح و تفاهم با دولت متجاوز یعنی ترکیه و همپیمانان آن به دور نگاه داشت. جای هیچگونه تردیدی نیست که سرنگونی جنگنده روسی توسط ارتش ترکیه صورت گرفته است اما سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا ترکیه به تنهایی تصمیم به سرنگونی جنگنده روسی گرفت یا اینکه مسأله بسیار فراتر از یک تصمیم فردی است؟ آیا این تصمیم در جای دیگری اتخاذ و عملیاتی کردن آن به آنکارا واگذار شده است؟
در ادامه گزارش «النشره» آمده است: نگاهی به اظهارات «دیمیتری پسکوف» سخنگوی کاخ کرملین نشان می دهد که مسأله سرنگونی جنگنده روسی چیزی فراتر از یک تصمیم فردی از سوی ترکیه بوده است. پسکوف در این ارتباط می گوید: «پیش از اقدام ترکیه، واشنگتن به آنکارا برای سرنگونی جنگنده روسی چراغ سبز نشان داده است». بنابراین می توان به سادگی نتیجه گرفت اتفاقی که روز سه شنبه هفته جای رخ داد تنها یک تصمیم فردی از سوی ترکیه نبوده و این کشور تنها به عنوان مجری آن انتخاب شده است.
این پایگاه لبنانی ادامه می دهد: همانگونه که آمریکا در مسأله یمن خود را کنار کشیده و عربستان سعودی را جلو انداخت تا به جان مردم بی دفاع یمن بیافتد و درگیر جنگ در این کشور شود، این بار هم واشنگتن ضمن پیاده کردن همان سیاست، رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه را به صورت مستقیم با روسیه وارد درگیری کرد.
به گفته این پایگاه، جای هیچ شکی وجود ندارد که حملات گسترده جنگنده های ارتش روسیه به مواضع داعش و دیگر گروه های تروریستی در سوریه، دروغ بودن ادعاهای ترکیه و همپیمانان آن آمریکا، قطر و عربستان مبنی بر عزم و اراده جدی آنها در مبارزه با تروریسم را بر ملا ساخت. از سوی دیگر این حملات و گسترده بودن دامنه های آن و ضربات سهمگینی که به دنبال آن بر پیکره تکفیریها وارد شد، موضع سیاسی کشورهایی نظیر آمریکا، قطر و عربستان و همچنین تأثیرگذاری نظامیشان تضعیف کرد.
در ادامه گزارش پایگاه «النشره» آمده است: شاید آنچه که موجب شد تا اردوغان مأموریت سرنگونی جنگنده روسی را بپذیرد، انتقام جویی از مسکو به دلیل هدف قرار دادن حدود ۱۰۰۰ تانکر نفتی داعش بوده است؛ تانکرهایی نفتی که داعش قصد داشت آن ها را از سوریه خارج کرده و به ترکیه بفروشد. به نظر می رسد اردوغان به دلیل قطع شدن یکی از منابع اصلی رزق و روزی خود و خانواده اش که از طریق «طلای سیاه» غارت شده از سوریه تأمین می شد، برآشفته و داوطلبانه مأموریت سرنگونی جنگنده روسی را بر عهده گرفته است.
این پایگاه لبنانی تصریح می کند: رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه در جریان تماس تلفنی با «فرانسوا اولاند» همتای فرانسوی خود از وی می خواهد تا میان آنکارا و مسکو میانجی گری کرده و دیدگاه ترکیه در خصوص حادثه رخ داده را به اطلاع مقامات روسیه برساند. بر اساس اطلاعات ویژه ای که به دست آمده است، مقامات مسکو حاضر به شنیدن هیچیک از روایت های آنکارا در خصوص سرنگونی جنگنده روسی نشدند. برخی معتقدند که پاسخ و واکنش روسیه به حادثه رخ داده سخت و خشن خواهد بود و ممکن است به بروز جنگ میان دو طرف منجر شود، این در حالی است که باید گفت بسیار بعید است جنگی میان ترکیه و روسیه رخ دهد.
النشره با اشاره به واکنش های احتمالی روسیه به سرنگونی جنگنده روسی می نویسد: به نظر می رسد اولین گام روسیه برای پاسخ گویی به این حادثه انتقام جویی از ترکیه از طریق محدود کردن همکاری های اقتصادی میان دو طرف باشد؛ عاملی که به صورت جدی به اقتصاد ترکیه ضربه وارد خواهد کرد. این در حالی است که از نظر نظامی نیز واکنش احتمالی روسیه به ترکیه قابل بررسی است. در همین راستا روسیه به تازگی سامانه دفاع موشکی «اس ۴۰۰» را در شمال سوریه مستقر ساخته؛ اقدامی که خط بطلانی بر آرزوی اردوغان برای ایجاد منطقه هائل در شمال سوریه خط بطلان می کشد. بدین ترتیب، واکنش نظامی روسیه به حماقتی که از جانب ترکیه اتفاق افتاد، در خاک سوریه و با آزادسازی آن از حلب تا درعا خلاصه می شود.