lyssna_nu.png
رادیو علمی
خبرها

پایگاه هوایی حمیمیم سوریه در اختیار روسیه قرار می گیرد

بر اساس توافق انجام شده میان دو کشور روسیه و سوریه که امروز با امضای ولادیمیر پوتین نهایی شد، پایگاه هوایی حمیمیم در استان لاذقیه سوریه در اختیار نیروی هوایی روسیه قرار می گیرد.

معاهده تاریخی صلح کلمبیا امضا شد

رئیس‌جمهوری کلمبیا و رهبر شورشیان چپ‌گرای فارک با امضای توافق صلح رسما به جنگ ۵۲ ساله‌ای که بیش از ۲۶۰ هزار کشته برجای گذاشت، پایان دادند.

پوتین:

با اصلاحات می‌شد جلوی سقوط اتحاد شوروی را گرفت

رئیس‌جمهور روسیه خاطر نشان کرد، حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق باید به جای آن که اجازه به سرنگونی شوروی بدهد این بلوک را تبدیل به یک نهاد دموکراتیک می کرد.

سخنگوی رسمی وزارت خارجه مصر: همه طرف‌ها بایستی به حاکمیت سوریه احترام بگذارند و مبارزه با تروریسم بهانه‌ای برای اجرای مانورهای سیاسی یا مهندسی مجدد نقشه جغرافیایی سیاسی به‌ویژه در شمال سوریه نباشد

پرهیز چند بانک ایرانی از معامله با قرارگاه خاتم‌الانبیا

روزنامه کیهان می‌نویسد برخی بانک‌های کشور در مسیر خودتحریمی افتاده‌ و در اجرای توافق FATF از راه‌اندازی کار اشخاص حقیقی و حقوقی تحریم شده طفره می‌روند.

جرمی کوبین: ناتو باید تعطیل شود

یک روزنامه نگار انگلیسی ویدئویی از رهبر فعلی حزب کارگر این کشور منتشر کرد که در آن وی خواهان تعطیل کردن ناتو و متوقف کردن فعالیت این ائتلاف نظامی شده است.

intwftu-4.gifدر راه احیای حقوق سندیکایی با آموزش‌های فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری

پیمان آتن – بخش نخست

شانزدهمین گنگرۀ فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری سندی را از تصویب گذرانده بود که در برگیرنده چارچوب مبارزات سندیکایی در جهان معاصر است. این مصوبه پیمان آتن نامیده می شود و در عین حال یکی از مهم‌ترین و معتبرترین اسناد جنبش جهانی سندیکایی به شمار می آید. اتحاد کارگر، بولتن کمیته روابط سندیکایی ایران، این سند را در چند بخش مجزا و به‌مرور انتشار می‌دهد. آشنایی و دسترسی فعالین سندیکایی به این سند مهم در اوضاع کنونی می‌تواند مبارزه در راه احیای حقوق سندیکایی را با توجه به اهمیت آن یاری موثر نماید. اینک نخستین بخش پیمانِ آتن مربوط به فصل "د" همزمان با روز جهانی کارگر به خوانندگان ارائه میشود.

آماج‌های ما

اصول فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری؛ نیازهای معاصر و آماج‌های مبرم:

اتحاد طبقهٔ کارگر

یک پیش شرط لازم برای موفقیت مبارزهٔ ما، تبلیغ و ترویج اتحاد طبقهٔ کارگر بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های مذهبی، نژادی، جنسیتی، زبانی یا سیاسی است. طبقهٔ کارگر در هر کشور و هر بخش صنعتی، و صرفنظر از اینکه اتحادیهٔ صنفی‌اش به کدام مرکز اتحادیه‌ای تعلق دارد، در مبارزه علیه سرمایه و استثمار دارای منافع مشترک است. وظیفهٔ ما متحد ساختن همهٔ کارگران در زیر پرچم اهداف مشترک‌مان است.

کارگران، وقتیکه بر اساس منافع طبقاتی‌شان متحد باشند می‌توانند کشاورزان فقیر، شاغلین آزاد و اصناف کوچک را با خود همراه نمایند و متحدانی در مبارزه با انحصارات و سرمایهٔ کلان داشته باشند. آنان می‌توانند متحدین خود را برای مبارزه بوجود آورند. ما باید بخاطر داشته باشیم که مخالفین و دشمنان زحمتکشان نیز برای رسیدن به اهداف خود، تلاش می‌کنند خود را زیر یک چتر متحد نمایند.

مشکلات امر «اتحاد» همیشه مورد بحث قرار داشته و خواهد داشت؛ چرا که هر طبقه‌ای خواستار یافتن متحدین جدید و تقویت صفوف خود در مبارزه طبقاتی است. این اختلافات در همه سطوح و در تمامی مسائل مبارزه باقی خواهد بود. برای مثال معضل فلسطین را مشاهده نمایید. خلق‌های فلسطین برای تحقق خواسته‌هایشان و حصول به اهدافشان خواهان اتحاد و یافتن ائتلاف‌های جدیدی هستند، هم زمان اسرائیل و ایالات متحده نیز برای رسیدن به مقاصد امپریالیستی‌شان بدنبال متحدان خود هستند. به مثال کوبا توجه شود که کنفدراسیون عمومی کارگران کوبا (سی – تی – سی) تلاش می‌کند که متحدینی از اتحادیه‌های امریکای لاتین برای دفاع از انقلاب کوبا را ایجاد نماید، درحالی که کنفدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری (آی- تی- یو- سی) سعی دارد که نیروها و متحدین خود را بخرد و برای اهداف خود - علیه انقلاب کوبا - استفاده نماید .

بنابراین، این سئوال که «با کی و با چه هدفی متحد شویم » همیشه مهم و عمده است.

در ۵ سال گذشته، فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری سعی کرده است که اتحادیه‌ها را بر اساس اقدام‌های عملی بر ضد استثمار سرمایه‌داری وعواقب بحران‌های اقتصادی آن متحد نماید. در روزهای اعتراض بین‌المللی که فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ برگزار کرد، نیروهای طبقاتی با درخواست‌های اصولی و درست و صفوف متحد در آن شرکت نمودند.

ورود اعضای جدید به سندیکاها و صفوف مبارزه

با پذیرش اعضای جدید و بکارگیری آنان، جنبش سندیکایی توده‌ای شده و تحرک و پویایی جدیدی در فعالیت و حیاتش ایجاد می‌نماید. در دوره سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ بسیاری از کارگران در کشورهای سرمایه‌داری اتحادیه‌های کارگری را ترک کرده و در خانه‌‌های خود ماندند. ولی امروز، شدت بحران و پیامدهای آن، بخش عمده‌ای از لایه‌های محروم و زحمتکشان را به رادیکال شدن کشانده است و مایلند به طور فعال‌تری در مبارزات مشارکت نمایند. مبارزات جاری و عظیم در اروپا، آسیا و آمریکای ‌لاتین این را تصدیق می‌کند.

لازم است که اعضاء و دوستان فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری به مشارکت نسل جوان و زنان در اتحادیه‌ها توجه نمایند. همچنین باید به بخش‌های جدیدی از زحمتکشان که تکنولوژی نوین به همراه خود بوجود آورده، توجه داشته باشند. بایستی که با روشنفکران مترقی و کارگران بخش فرهنگ و اعتقادات ملاقات کنند. واقعیت این است که ملحق شدن نسل جوان به حیات اتحادیه‌ها ومبارزه آنان کمک می‌کند. نتایج روشن و ملموس بزرگتر و بیشتر از طریق مبارزه مردم عادی بدست می آید.

ما باید از همین فردا و تا کنگرهٔ آینده به مبارزه متشکل و مشارکت کارگران در سندیکاها توجهٔ بیشتری بکنیم. بطور مداوم و پیوسته کار کنیم تا اتحادیه‌ها، کمیته‌های پایه، کمیته‌های هدایت و راهبری و اشکال دیگر مشارکت را - که به فعال کردن توده‌ها کمک نماید – بسازیم؛ در محل‌های کار و کارگاه‌های مختلف تمرکز نماییم. هم زمان، فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری باید از جنبش سندیکایی بازنشستگان حمایت و آنها را تقویت نماید؛ چرا که دولت‌ها باسیاست‌های خود زندگی روزانه آنها را بسیار سخت و طاقت فرسا نموده‌اند.

همبستگی بین‌المللی

در چندین مادهٔ اساسنامه ما، بر اهمیت انترناسیونالیزم کارگری، همبستگی کارگران و همبستگی بین‌المللی در میان همه بخش‌های زحمتکشان در تمامی قاره‌ها، کشورها و نواحی تاکید شده است. انترناسیونالیزم، بنیان استواری بوده و خواهد بود که تشکیلات ما بر آن بنا شده است. تجربهٔ تاریخی از سال ۱۹۴۵ تا به امروز این را تائید می کند. مبارزین زیادی بخاطر دفاع از انترناسیونالیزم مورد حمله، تحت تعقیب قرارگرفته و یا از کار بیکار شده و یا به زندان افتاده‌اند. که می‌توان از مبارزات دراسپانیای فرانکو، پرتغالِ سالازار، گواتمالا، یونان، کوبا، اندونزی، شیلیِ پینوشه، هاندورس، ونزوئلا، کلمبیا، آفریقای جنوبی، مصر، خاورمیانه، عراق، یوگسلاوی و غیره نام برد و این فهرست را انتهایی نیست. بویژه در شرایط جهانی سازی سرمایه‌داری و تشدید تجاوزات امپریالیستی، همبستگی بین‌المللی نیاز به کیفیت جدید و ویژه‌گی‌های نوین دارد، خصوصا در میان کارگرانِ شرکت‌های چند ملیتی، کارگرانِ انحصارات و کارتل‌ها. در نتیجه امروزه، نیاز برای هماهنگی وهمبستگی بین‌المللی بیش از گذشته است.

در زمینه امر همبستگی بین‌المللی و نیازهای اعضای فدارسیون، رهبری فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری که در کنگره آتن انتخاب خواهند شد و بنا به مواد ۶ و ۸ اساسنامه فدراسیون، بایستی که امکان برقراری «بودجه همبستگی» را بررسی نماید. امروزه وضعیت مالی ما بسیار محدود بوده، ولی بهر حال ما باید از سازمان‌هایی که در شرایط سختی هستند- حتی شده بصورت نمادین- حمایت نماییم.

«ابزار» ایدئولوژیک سندیکاهای کارگری

شرایط کنونی بسیار سخت و پیچیده است. در این شرایط، سندیکالیست‌ها، دوستان و رزمندگانی که با ما همراهی می کنند باید دانش ایدئولوژیک و پایه‌ای سندیکایی را دارا باشند. امروز اشتیاق به قهرمان شدن و محکم بودن کافی نیست. البته که آن‌ها نیز مهم هستند. معهذا تبلیغات و هوچی گریِ سرمایه‌داری و دولت‌هایشان دقیق و شیادانه است. انحصارات و شرکت‌های چند ملیتی عوامل وعناصرشان را آموزش میدهند.

ما همواره نیاز داریم که ابزار اتحادیه‌ای و ایدئولوژیکی خود را تقویت نماییم. با تشکیل سمینارهای اتحادیه‌های کارگری، کلاس‌های آموزشی، آموزشگاه‌های سندیکایی، تبادل تجارب، باید سندیکالیست‌ها و کارگران را آموزش داد تا بتوانند مسائل جهان امروزی را تحلیل و بحران‌های امروزی را شناخته و راهکار بلند مدت را بتوانند در بیاورند.

ارتباط داشتن و شناخت دستاورد تئوری مارکسیسم، به سندیکالیست‌ها و رهبران‌مان درهر کشور، هر ناحیه و بخش فرصت و توان آن را می‌دهد که تا پیشتاز مبارزهٔ طبقاتی باشند.

در چارچوب این نیازهای امروزین ما باید از مدارس سندیکالیستی، بنیادها و انجمن‌ها، گروه‌های کاری که سازمان‌ها و اعضاء فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری که در کشورهایشان در اختیار دارند استفاده نمائیم.

بکارگیری همهٔ اشکال مبارزه

در طی مدت ۶۶ سال بنیان‌گذاری فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، ما از تمامی اشکال مبارزه استفاده کرده‌ایم. از ساده ترین شکل مانند یک اعتراض، یادداشت اعتراض (امضاء تومار)، تا تحصن و اعتصابات. ما از حق همهٔ مردم در تصمیم به مبارزات و اشکال مبارزه حمایت و پشتیبانی می کنیم. انتخاب زمان و شکل مبارزه مناسب با در نظر گرفتن شرایط ویژه منطقه، ناحیه و بخش و نیز همکاری‌های لازم تصمیم گیری می‌شود، و باید گام‌های بعدی را مهیا نموده و تضمین‌های لازم برای اتحاد و همبستگی بنماید. ما بایستی بسیاری از مبارزات ۵ ساله اخیر را به منظور بدست آوردن تجربه‌های جدید و نتایج مفید مطالعه وبررسی نمائیم. مبارزهٔ کارگران بخش دولتی و عمومی در آفریقای جنوبی، کارگرانِ ساختمانی و فلزکاران در شیلی و پرو، اعتصابات عمومی و یکپارچه در هندوستان، در مکزیک، یونان، پرتغال، فرانسه، مبارزات در کلمبیا و فیلیپین، مبارزه در کارخانهٔ فورد روسیه، اعتراضات باسک، کارگران ایتالیایی، بلژیکی و غیره به ما احتمال و امکان تحلیل و درس آموزی و بررسی نقاط ضعف و قوت آنرا می‌دهد.

در هر مورد فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری و اتحادیه‌های کارگریِ بطور کلی بایستی که با دقت به مبارزه رزم جویانه و جدی خود ادامه داده، و در هر موقعیتی مناسب‌ترین شکل مبارزه را انتخاب نموده تا هم محتوای مبارزه را ارتقا داده وهم به نتایج مشخص و مثبتی برسند. ما باید بدون مستثنی کردن اشکال مختلف مبارزه، باید اصولیت و پایداری و اراده خود را برای مبارزه نشان دهیم.

خواست‌ها بر اساس نیازهای جدید

توانایی تصمیم گیری در محتوای درخواست‌ها و اهداف مبارزه برای هر زمان دارای اهمیت ویژه خود در چارچوب مبارزه طبقاتی دارد. تجربه‌های مثبت و منفی در این موارد زیاد است. همیشه بحث‌های زیادی در مورد اینکه چه چیزهایی واقع گرایانه بوده و چه چیزهایی امکان پذیر است، خواهد بوده. ما اعتقاد داریم که مطمئن‌ترین محک برای کارگران و توده‌ها درخواست نیازهای روزانه‌ آنها، که برای بقای حیاتشان لازم است، خواهد بود. نیازهایی مانند دستمزد، آموزش و پرورش، سرگرمی و تفریحات، بازیابی توانایی کار نیروی کار. اتحادیه‌های کارگری باید اهداف‌شان را بر مبنای این احتیاجات تعیین نمایند.

امروزه افزایش بسیار زیاد بهره‌وری نیروی کار، استفاده از تکنولوژی نو در تولید، ارتقا سطح آموزشی و فرهنگی کارگران نشانی از بالا بودن نیازهای ما است. مردم باید بهتر و طولانی‌تر زندگی کنند واین هدف ما است.

نقش رسانه‌ها - ارتباطات

در این عصر تکنولوژی و ارتباطات نقش رسانه‌ها اهمیتی بسزاء و عظیم و تأثیرپذیری دارند. اگر ما دقت کنیم که چگونه امپریالیست‌ها از رسانه‌ها در کودتای سال ۲۰۰۲ علیه چاوز در ونزوئلا، در ۱۹۹۰- ۱۹۸۹ در واژگونی و فروپاشی کشورهای سوسیالیستی، در ۲۰۰۳ در عراق، در حملهٔ نیروهای ارتشی اسرائیل به فعالان ترکیه‌ای در۲۰۱۰ استفاده نمودند، ما به این نتیجه خواهیم رسید: جنبش سندیکایی طبقاتی باید در بکارگیری رسانه‌ها زیرک‌‌تر، مبتکرتر و کاردان‌تر بوده و از آن‌ها بهتر استفاده نماید. سندیکاها و سازمان‌های ما نیاز به آموزش و آگاهی دارند. سمینارهایی که در این سال در آتن برای تعلیم و تربیت سندیکالیست‌های آفریقایی با استفاده از رسانه‌های الکترونیکی و چاپی آغاز گشته است از نیازهای نوین بسیار دور است.

رهبری جدید فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری که قرار است در شانزدهمین کنگرهٔ فدراسیون انتخاب شود، برنامه‌ای مشخص و مستقیم برای همهٔ موارد و موضوعاتِ مربوط به رسانه‌ها و کارگران در رسانه‌ها ایجاد خواهد نمود.

اتحاد کارگر

wp-filebase_thumb.jpg

پیمان آتن- بخش اول از فصل الف

بحران مالی بین‌المللی

پیآمدِ آن برای زحمتکشان و مردم

کنگره شانزدهم فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری در شرایطی برگزار می‌شود که سرمایه‌داری جهانی با یک بحران عمیق چند جانیه درونی خود مواجه است.

در همه جا دیده می‌شود که بازار از کالا اشباع شده و ثروت غیر قابل تصوری در جیب چند نفر معدود انباشته شده است؛ شاهد نابودی ثروت و اندوخته مولدین واقعی ثروت و نابودی نیروی اصلی تولید یعنی طبقه کارگر هستیم.

می‌بینیم که بیکاری با سرعت افزایش می‌یابد؛ شاهد کاهش درآمد سرانه (جی- دی- پی)، تجارت و نیز افزایش بیش از حد فقر و بیچارگی میلیاردها انسان روی کره زمین، چه در کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری وچه در کشورهای به اصطلاح در حال توسعه اقتصادی هستیم؛ و این همه در سایه پیشرفت‌های وسیع علم و تکنولوژی است که می‌تواند یک رفاه مطلوب عمومی ایجاد نماید. هر کارگر آگاه و صادقی، هر سندیکالیست فعالی که به خود و همکاران خود- که نمایندگی آنان را دارد- احترام قایل است، نمی‌تواند در چنین شرایطی از نتیجه‌گیری‌های متفکر بزرگ، کارل مارکس، طفره برود که با استدلال و مستند اثبات نمود که «شیوه تولید سرمایه‌داری ابدی نبوده و از نظر تاریخی زمانش سپری شده است.»

مارکس در طی اثر خود آشکارا نشان داد که «بحران‌های اقتصادی تضاد اساسی سرمایه‌داری- تضاد بین وجه اجتماعی تولید و شکل سرمایه‌داری مالکیت وسایل تولید و بهره‌مند شدن از نتایج آن را آشکار می‌سازد. در بحران‌های اقتصادی تمامی سیستم شیوه تولید سرمایه‌داری زیر بار نیروهای مولده – که سیستم سرمایه‌داری موجد آن بوده است- به زانو می‌افتد.» همانطور که انگلس بدرستی تاکید نموده است، «نیروهای مولده علیه روابط تولیدی که از آنها پیشی گرفته است قیام می‌کنند (..). ابزار تولید و تعمیرات، نیروی کار موجود و می‌توان گفت که همه عوامل تولید و ثروت عمومی بیش از حد فراوان می‌شوند.»

سازمان ما، فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، بموقع خود بحران اقتصادی بین‌المللی را در کنفرانس بین‌المللی سندیکاهای کارگری در سال ۲۰۰۸ در لیسبون، مورد بحث قرار داد و آنجا ما اوضاع جدید و نقش خود را در آن تحلیل نموده‌ایم. ما در آن کنفرانس تاکید نمودیم که در سال ۲۰۰۹ یک بحران همزمان جهانی بعد از طی بیش از ۳۰ سال در حال وقوع است. رشد منفی در کشورهای قوی امپریالیستی مانند آلمان، ژاپن، انکلستان به -۵٪ رسید که قبلا در سال ۲۰۰۸ در ایلات متحده به منهای ۲/۵٪ رسیده بود. اقتصاد جهانی تخمیناً یک کاهش رشد بین منفی ۰/۶ ٪ و منهای ۱/۲٪ داشت. رشد درآمد سرانه در اروپا در ۹ ماهه اول سال ۲۰۰۹، ۴/۶ درصد کاهش داشته است.

با وجود نشانه‌های مثبت- که نمایندگان سرمایه‌داری با مهارت نمونه‌های «حداقلی» رشد مثبت در این یا آن اقتصاد را بزرگنمایی می‌کنند، همچنین برآوردهای آنان مبنی بر رشد مثبت درآمد سرانه در سال ۲۰۱۰- بحران اقتصادی سرمایه‌داری در مرحله تخریبی خود است. عنصر عمومی در تمامی برآوردهای مراکز امپریالیستی حاکی از نگرانی آنان از ضعف بهبودی اوضاع در اروپا و امریکا است.

تمامی گزارشات نشان از «شکنندگی» بهبود اوضاع اقتصادی، خصوصا در امریکا و کم و بیش در منطقه پولی یورو است؛ نتایج مثبت گزارش شده فقط از مراکز اقتصادی بزرگی که دولت‌ها از آن‌ها حمایت کرده‌اند است، که این حمایت‌ها هم نمی‌تواند به آرامی پیش برود و نیز برای طولانی مدت موثر باشد. نگرانی‌های طبقات حاکم نشان از اختلافات درونی خودشان می‌دهد که آن هم ناشی از ماهیت سیاست‌های اقتصادیست که اجرا می‌کنند (سیاست‌های محدود سازی و یا انبساطی). از نقطه نظر منافع طبقه کارگر، چنین اختلافاتی دو روی یک سکه است. هیچ سیاست «مدیریتی» اعمالی درحیطه سرمایه‌داری قادر به حل تضاد ذاتی سیستم نبوده و نمی‌تواند موفقیتی مانند سابق باریشان بیاورد، چرا که شرایط متفاوت بود.

اطلاعات موجود از عمیق بودن بحران جاری سرمایه‌داری حاکی است که: بدهی تجارتی امریکا برای سال جاری ۱۵۰ بیلیون دلار پیش بینی می‌گردد، که بسیار بالاتر از سال گذشته بوده و انتظار می‌رود که به ۱/۶ تریلیون دلار برسد، بالاترین رقم بعد از جنگ دوم جهانی و ۱۱ درصد تولید سرانه ایالات متحده امریکا. کل بدهی حدود ۱۲ تریلیون دلار و یا ۹۸ درصد جی- دی- پی! تعداد بانک‌های مشکل‌دار در امریکا در حال افزایش بوده و در پایان سال ۲۰۰۹، تعدا ۷۰۲ بانک در شرایط سختی قرارداشتند.

تخمین زده می‌شود که ۵۸۱ بانک کوچک (در مقیاس امریکایی) تا سال ۲۰۱۱ در خطر ورشکستگی قرار بگیرند. دولت‌های جهانی ۶ تریلیون بسته مالی برای «نجات» مراکز اقتصادی مشکل‌دار و بدهی‌های آنان در نظر گرفته‌اند. اقتصادهایی مانند آلمان، که بعنوان «موتور حرکت» کشورهای سرمایه‌داری پیشرفته اروپا نامیده شده است، با شبح رشد فزایندهٔ بدهی‌های دولتی روبرو هستند (از ۶۰٪ در سال ۲۰۰۲ به ۷۷ درصد درآمد سرانه در سال ۲۰۱۰ رسیده است).

علایم بدهی عمومی در تعدادی از کشورهای سرمایه‌داری با قدرت اقتصادی کوچکتر (یونان، لیتوانی، استونی، مجارستان، بلغارستان، پرتقال، ایرلند و غیره) نزدیک و یا بیش از ۱۰۰ درصد درآمد سرانه شده است. بدهی عمومی ژاپن به رقم ۱۰ تریلیون دلار رسیده است و با بیان دیگر دو برابر درآمد سرانه این قدرت عظیم امپریالیستی شده است!

همه مشکلات را بعنوان «مشکل ملی» اعلام می‌کنند، درنتیجه ریشه طبقاتی بحران را مخفی می‌کنند. آنان این امر که کدام طبقات اجتماعی بار این بحران را بدوش می‌کشند را پنهان می‌کنند. طبقات حاکم با تلاش‌های پی‌گیر خود سعی بر نشان دادن بحران اقتصادی بعنوان یک مشکل «ملی» بوده و راه حل آن را مستلزم «تلاش مشترک همه» ارایه می‌دهند. و این بحران سرمایه‌‌داری بار دیگر اثبات می‌کند که آنان برای خروج از بحران جاری تلاش دارند مشکلات آن را روی دوش طبقات زحمتکش و اقشار آسیب پذیر قرار دهند.

درنتیجه در این دوره‌ که بیکاری بسرعت در حال افزایش، درآمد واقعی کارگران بطور وحشتناکی در حال کاهش، کاهش بودجه‌های خدمات عمومی، افزایش سن بازنشستگی، و یک سری واقعیات دیگر نشان از طفیلی گری و انگلی بودن سیستم سرمایه‌داری است.

در انگلستان درآمد ثروتمندان نسبت به سال گذشته ۳۰ درصد افزایش نشان می‌دهد. تعداد میلیاردرها از ۴۳ نفر به ۵۳ نفر رسیده است، که ثروت ۹ نفر آنان نسبت به ۱۲ ماه گذشته ۱ میلیارد افزایش داشته است.

بازار کالاهای لوکس هنوز پر رونق است. بطور مثال فروش ماشین‌ و ساعت‌های گران قیمت و شامپاین در سال ۲۰۱۰ افزایش بسیار بالایی داشته است.

احیا این شرکت‌ها با حمایت‌های مالی عظیمی که دولت‌ها از آنان نمودند و بالقوه توان خود را برای حذف و خرید رقبای ضعیف در این بحران را افزودند، شرکت‌های انحصاری سود خود را با سرعت زیادی افزایش داده و همزمان تعداد بیشماری از دارندگان خانه‌ها زیر بار سنگین وام و بدهی دادشان درآمد. آنان با ادامه روش‌های سودآور (بازی با سهام، میزان بهره، قیمت مسکن و غیره)، که این فعالیت‌ها نشان می‌دهد که این رشد سالم نبوده و افزایشی در سرمایه نبوده است، بلکه یک عنصر حیاتی و عملکردی شیوه سرمایه‌داری است.

پیآمدِ بحران برای مزد بگیران

همزمان با آن توده‌های کار و زحمت در سراسر جهان با افزایش میزان بیکاری، بالا رفتن قیمت مواد غذایی اصلی و سایر مایحتاج، با کاهش خدمات اجتماعی مانند آموزش همگانی، بهداشت، رفاه، باخت اموال (مانند خانه و غیره) بدلیل بدهی به بانک‌ها مواجه هستند. سرمایه‌داری چهره واقعی خود را، نه تنها در کشورهای در حال توسعه که به اصطلاح «جهان سوم» خوانده می‌شوند، بلکه حتی در مراکز خود کشورهای امپریاسیتی نیز آشکار می‌سازد.

حوادث اخیر در تمامی قاره‌ها که توام با تظاهرات اعتراضی توده زحمتکش بوده نشانگر عمق مشکلات است.

ایالات متحده امریکا ۶/۷ میلیون فرصت شغلی را در فاصله زمانی دسامبر ۲۰۰۷ تا اوت ۲۰۰۹ از دست داده است. آمار رسمی تعداد بیکاران (که البته شامل آنان که از یافتن کار نا امید شده‌اند را نمی‌شود) در حال حاضر ۹/۵ درصد- ۱۰/۲ میلیون امریکایی در حال حاضر بیمه بیکاری دریافت می‌کنند. حال اگر ما تعداد شاغلین پاره وقت را که قادر به پیدا کردن شغل دایمی نیستند و آنان که دنبال کار گشتن را متوقف نموده‌اند اضافه نماییم، حدود ۳۰ میلیون امریکایی – ۱۹ درصد نیروی کار فعال– روزانه با شبح بیکاری مواجه هستند.

حتی تعداد وسیعی از آنان بعلت کاهش دستمزدشان و ساعات کاری‌شان قادر به تامین شرایط قبلی زیستی خود نیستند. در نتیجه میانگین پرداخت دستمزد برای ۸۰ درصد نیروی کار ۲/۵ درصد بوده، و در واقعیت درآمد هفتگی ۰/۷ درصد افزایش داشته است ( پایین تر از سطح تورم) بدلیل کاهش وحشتناک ساعات کار هفتگی.

در اروپا، میزان رسمی بیکاری به ۹/۳ درصد رسیده است؛ میزان بیکاری در بین جوانان ۱۵ تا ۲۰ ساله ۲۰/۷ درصد افزایش داشته است. میزان بیکاری در تعدادی از کشورها مانند، اسپانیا، یونان (۱۲ درصد با افزایش ۲۰ درصدی تا سال ۲۰۱۰) و پرتقال بسیار بالاتر از این‌ها است. در واقع در انگستان بطور رسمی ۲/۵ میلیون بیکار و ۶/۶ میلیون کارگر پاره وقت ثبت شده است.

تعداد گرسنکان در سراسر جهان در سال ۲۰۰۹، طبق آمار ارایه شده سازمان ملل (FAO)، به یک میلیارد نفر افزایش یافته است و بیش از ۱۰۰ میلیون نفر به مردم فقیر و عاجز از تامین ماحتاج زندگی خود از آغاز بحران افزوده شده است. گرسنگی فقط به کشورهای به اصلاح «جهان سوم» محدود نمی‌شود. بیش از ۴۹ میلیون نفر در ایالات متحده امریکا هیچ دسترسی به مواد غذایی لازم به بقا را ندارند و از سوء تغذیه رنج می‌برند.

۱۷ میلیون کودک در امریکا- از هر ۵ کودک یکی- در خانواده‌هایی هستند که قادر به تامین غذای روزانه نبوده و در حالی که تعداد بچه‌هایی که بعضی وقت‌ها بدون غذا در طی روز بسر می‌برند بین ۷۰۰ هزار تا ۱/۱ میلیون کودک در سال افزایش می‌یابد.و البته فقر وسیع و گرسنگی بدلیل کمبود مواد غذایی در کره زمین و یا افزایش جمعیت – همانطور که بعضی از سخنگویان امپریالیستی بیان می‌کنند و سعی در اقناع ما را دارند- نیست. این واقعیت‌های دردناک نشان می‌دهد که منابع اولیه و مهارت‌های لازم برای افزایش تولید غذا تا سال ۲۰۳۰ بمیزان ۳۰ درصد و تا سال ۲۰۷۰ بمیزان ۷۰ درصد موجود است و می‌تواند نیاز غذایی ۹/۱ میلیارد جمعیت جهانی را که تا ۴۰ سال آینده پوشش دهد.

تناقضات شیوه توسعه سرمایه‌داری در دوران بحران اقتصادی آن تجلی و برجسته می‌‌شود؛ و تنها در رقابت‌های آشتی ناپذیر بین آنها خود را نمایان می‌سازد؛ هر بورژوایی می‌خواهد که از دل بحران با هشیاری عبور نماید و به سود آوری خود بیافزاید و این سود آوری به هزینه کارگران که استثمار می‌شوند و نیز به هزینه رقبای سرمایه‌دار خود است.

روش‌های گوناگونی برای حل تضاد فی مابین رقبا، مستقیم یا غیر مستقیم، برای حفاظت از تولید داخلی توسط حکومت‌های بورژوایی حاکم در شکل‌های «جنگ تجاری» و حتی نظامی برای خارج نمودن رقبا از میدان و قطع منابع تامین مواد اولیه آنان نیز می‌شود. سناریوهای جنگ دیپلوماتیکی که امریکا و متحدانش علیه ایران، لبنان، سوریه و فلسطین، درگیری برای منابع گاز و نفت و خطوط لوله انتقال دارند، نمونه‌های زنده عملکرد سرمایه‌داری بوده که بدون واهمه به هر کاری دست می‌زند تا از این بحران خلاصی یابد.

بدون پیشگامی و دخالت فعالانه جنبش زحمتکشان بر ضد این نقشه‌ها، بدون تغییر توازن قدرت در هر کشوری و در جهان بطور کل، امپریالیسم در تمام مدت تهدید خود را با راه اندازی حمام خون، قتل عام مردم و حتی وحشیانه‌تر از آنچه ما تاکنون در جنگ‌های «محدود» در افغانستان و عراق آن شاهد بوده‌ایم، را تشدید خواهد کرد.

اتحاد کارگر

wp-filebase_thumb.jpg

پیمان آتن – بخش اول از فصل "ب"

مشکلات حاد طبقۀ کارگر

بیکاری

بیکاری بزرگترین مشکل طبقۀ کارگر در سطح جهانی است. بیکاری در تمام دنیای سرمایه‌داری بسیار بالا است و به‌طور مداوم گسترش می‌یابد. آمار رسمی بیکاریِ ارائه شده در کشورهای اتحادیۀ اروپا 10.7 درصد است. این بزرگترین نرخ بیکاری در بیست سال اخیر است. نرخ بیکاری در امریکای جنوبی 8.2 درصد؛ در افریقا حدود 9.3 درصد؛ در آسیا 7 درصد محاسبه شده است؛ و در امریکا 9.7 درصد است. البته ما همه می‌دانیم که آمار رسمی واقعیت را پنهان می‌کنند؛ مثلاً خودداری کشورهای اتحادیۀ اروپا از طبقه‌بندی جوانانی که گهگاه ممکن است یکبار در ماه کار بکنند به‌عنوان بیکار، نرخ واقعی بیکاری را پنهان می‌کند.

ما همچنین به این واقعیت آگاه هستیم که چون در تمام قاره‌ها میلیون‌ها کشاورز فقیر و انسان‌های با شغل آزاد کارِ خود را از دست می‌دهند، نرخ بیکاری بالا خواهد رفت. مطابق جدول کشورهای با بالاترین نرخ بیکاری در سطح جهان، آمار نرخ بیکاری از این قرار است:

1. بیکاری در تونس، 30 درصد

2. بیکاری در افریقای جنوبی، 25.3 درصد

3. بیکاری در اسپانیا، 20.3 درصد

4. بیکاری در کراواسی، 18.8 درصد

5. بیکاری در لیتوانی، 17.8 درصد

6. بیکاری در یونان، 14.8 درصد

7. بیکاری در لتونی، 14.3 درصد

8. بیکاری در ایرلند، 13.8 درصد

9. بیکاری در اسلواکی، 12.5 درصد

10. بیکاری در مصر، 12.4 درصد

11. بیکاری در لهستان، 12.3 درصد

12. بیکاری در کلمبیا، 11.3 درصد

13.بیکاری در ترکیه، 11.2 درصد.

بیکاری یک پدیدۀ اجتماعی ذاتی سرمایه‌داری است. بیکاری مانع بسیار جدی در مقابلِ فعالیتِ سندیکاهای کارگری است؛ کارگران بیکار نه فقط در خیلی موارد به‌عنوان مکانیزمی برای شکستنِ اعتصاب بکار برده می‌شوند، بلکه برای پائین نگاه داشتن دستمزد کارگران و تحمیل محدودیت‌های دیگر روی آنان نیز استفاده می‌شوند.

برای فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، برای اعضاء و دوستان ما، حمایت و کمک به بیکاران نیاز ضروری، یعنی وظیفه عمده ما است. با این وصف باید از دولت‌ها بخواهیم که تا پیدا کردن کار، به بیکاران کمک هزینه پرداخت بکنند. مراقبت ویژه‌ای باید به بیکارانِ جوان و پیر فراهم آورده شود. باید خواستار فراهم آمدن امکانات پزشکی، دارویی و بیمه رایگان برای تمام مردم بیکار بشویم. موضوع بسیار مهم این است که بیکاری با "سرمایه‌گذاری" از بین نمی‌رود. تحتِ سرمایه‌داری، با سرمایه‌گذاری یا بدون سرمایه‌گذاری، اشتغال موجود به‌طور مداوم کاسته خواهد شد.

روابط کار

بعد از سال 1990، کارِ تمام وقت کم کم توسطِ کار موقت و کارِ نیمه وقت جایگزین شده است. حقوق‌های ثابت به‌تدریج توسطِ «پاداش‌ها» جایگزین می‌شوند؛ و به‌تدریج با «حقوق براساس بازدهی - فصل ب – مشکلات بحرانِ کاری» پیوند داده می‌شوند. ساعات کارِ منظم، توسط کار تمام روز بدون اضافه حقوق، جایگزین می‌شوند. خیلی از کارگران ملزم هستند بدون دریافت حقوقی به‌مدت چند ماه کار بکنند. شرایط برای مهاجرانِ اقتصادی و پناهندگان سیاسی حتی بدتر است. بنابراین، به‌بهانه تضمینِ قابلیتِ "رقابت"، شرایطِ کار عهد قرونِ وسطی، کار زیر زمینی، کارِ بدون حقوقِ کارگری، با "انعطاف پذیری" بازتولید می‌گردد.

برای فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، خواست کار تمام وقت و دائمی، همراه با مزایای ثابتِ خدمتِ، همراه با بیمۀ اجتماعی کامل و حقوق کار و دستمزد، همچنان ضروری، به‌موقع و مناسب باقی مانده است. فقط کارهایی با این مشخصات را می‌توان به‌عنوان "کار مناسب" توصیف کرد. پیشنهاد می‌کنیم گنگرۀ 16 همایش بین‌المللی بزرگ و مبارزه جویانه‌ای برای

· 35 ساعت کار در هفته

· روزانه 7 ساعت کا با پنج روز در هفته

· حقوق‌های بهتر – دستمزدهای قابل زندگی

را تصویب بکند.

قراردادهای دستجمعی

در خیلی از کشورهای جهان قراردادهای دستجمعی وجود ندارند؛ و شرایط پرداخت دستمزد، و در واقع کار، در شرایطی ضد- کارگری به‌طور انحصاری توسط کارفرما تعیین می‌گردد. کشورهای زیادی نیز وجود دارند که قراردادها باید به‌صورت دستجمعی تهیه بشوند؛ ولی در سال‌های اخیر کارفرماها یا دولت‌ها در آن کشورها یک چنین قوانینی را به‌مورد اجرا نمی‌گذارند. بخصوص، خیلی از دولت‌ها بحران مالی بین‌المللی را به‌عنوان وسیله‌ای برای تصویب قوانینی جهتِ منسوخ کردن قراردادهای دستجمعی بکار می‌گیرند. دولت‌های ارتجاعی، با اشتراک مساعی با سرمایۀ انحصاری، سعی در تحمیل "قراردادهای فردی" با دستمزدهای خیلی کم را دارند.

فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، خواهان انعقاد قراردادهای دستجمعی، از طریق چانه زدن آزاد است. حداقل مزد، حداقل حقوق، ساعات کار و تمام خواسته‌های مالی و سازمانی هر بخشی باید از طریق قراردادهای کار دستجمعی تعیین شوند.

قراردادهای کار دستجمعی ضرورت بنیانی، اصلی، و شرط لازم کارگران است؛ تا اینکه، با وصف بهره کشی توسط قرارداد موجود، کارگران بتوانند نیروی کار خود را بازسازی بکنند. ما مخالف قراردادهای فردی هستیم؛ زیرا در مقابله با کارفرما، کارگر به‌تنهایی ضعیف‌تر است. در صورتیکه، موقیعیکه کارگران به‌طور دستجمعی چانه می‌زنند، قوی‌تر هستند.

تامین اجتماعی

تامین اجتمالی احتمالاً یکی از مهم‌ترین دستآوردهای طبقۀ کارگر در قرن نوزدهم بود. امروزه، بعد از عقب نشینی‌ها و افت‌های سال‌های 1991-1989 و روابط منفی جهانی، برای انتقام‌گیری، سرمایه ضدحملۀ بزرگ خود را آغاز کرده است. بنابراین تقریباً در تمام کشورهای جهان سنِ بازنشستگی افزایش می‌یابد، حقوق‌های بازنشستگی کاهش می‌یابند، بهداشت به یک کالا تبدیل می‌شود، داروها گران‌تر و گران‌تر می‌شوند، و تعهداتِ بیمه‌ای کارفرماها توسطِ دولت از طریقِ افزایشِ مالیاتِ مردم پرداخت می‌شود. بیشتر در اروپا، امریکا، کانادا، ژاپن، که حقوق اجتماعی از طریقِ مبارزاتِ سخت و خونین بدست آمده بود، حالا یا از میان برده می‌شوند یا به‌طور چشمگیری کاهش می‌یابند. بیمۀ خصوصی و سوداگری به‌طور دائمی توسعه می‌یابد.

فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری و جنبش صنفی سندیکایی طبقاتی، از مبارزاتِ کارگران در تمام کشورها، که حقوقِ خود برای تامینِ اجتماعی را مطالبه می‌کردند حمایت کرده است. در شرایطِ کنونی، با پیشرفتِ سریع تکنولوژی و علم، با افزایشِ سریع بازدهی کار، در تمامِ کشورها ما خواهان موجود بودنِ یک سیستمِ تامینِ اجتماعی عمومی، همگانی، الزامی، با پوششِ کامل، مراقبت‌های پزشکی مجانی، کاهشِ سنِ بازنشستگی و افزایشِ حقوقِ بازنشستگی هستیم.

اتحاد کار

wp-filebase_thumb.jpgپیمان آتن- بخش دوم از فصل الف

جنبش بین‌المللی اتحادیه‌های کارگری و بحران اقتصادی

در پیام فدراسیونِ جهانی سندیکاهایِ کارگری به کنگره اتحادیه‌های کارگری افریقای جنوبی که در سال ۲۰۰۹ در افریقای جنوبی برگزار شد، تاکید کردیم که: «جبش اتحادیه‌ای و جنبش طبقه کارگر در کل، بایستی که یک جبهه مقاومتی و ایدئولوژیکی قوی در برابر صداهایی که می‌خواهند ذهن زحمتکشان را نسبت به علل اصلی بحران و راه برون رفت از آن را در تاریکی نگهدارند، ایجاد نمود. البته که سعی می‌کنند واقعیات را کتمان و به اصطلاح راه خروج بدون درد از بحران جاری را نشان دهند؛ روش‌هایی که منافع سرمایه‌داران و زحمتکشان را با هم قاطی نموده و تلاش دارند که برخی از پدیده‌های نوین را در تاریخ و جنبش زحمتکشان بیان نکنند. از اولین روزهای این جنبش، از زمان اولین بحران اقتصادی سرمایه‌داری، به ظاهر صداهای معقولانه‌ای برای تبرئه سرمایه‌داری از مسئولیتش- که در این بحران اقتصادی داشته‌اند  و سعی نموده‌اند که از شناخت زحمتکشان مبنی براینکه این بحران آزار دهنده همیشه در کنار آنان خواهد بود مگر اینکه سرمایه‌داری را سرنگون نمایند را، جلوگیری کنند.

در واقع امروزه، صداهایی برای محکوم کردن همزمان «متجاوز»‌ین بانکی و مدیران پنجه طلایی‌ شان بگوش می‌رسد، و تلاش دارند امپریالیسم – بعنوان مرحله‌ای از سرمایه‌داری که از انحصارات و ادغام مجتمع‌های بانکی صنعتی بوجود می‌آید- و الیگارشی مالی را از حمله در امان نگهدارند. از همان اول تا انتهای بحران تلاش شده است که بگویند این فقط یک بحران مالی است و نه بدلیل شیوه تولید سرمایه‌داری کشورها و عموما دراتحادیه‌ اروپا، بلکه “عملکرد بی‌قاعده” بانک‌ها موجب آن بوده است. آنان در مورد «شکست سیاست‌های نئولیبرالی» صحبت می‌کنند، اما آنان حتی برای یکبار هم اذعان نمی‌کنند که این بحران، بحران سیستم سرمایه‌داری بوده است و حتی مهم‌تر از همه از مبارزه در جهت سرنگونی کامل این سیستم چیزی نمی‌گویند.

تلاش آنان برای آدرس غلط دادن به مردم کاملاً آشکار است. تاریخ دهه‌های گذشته بروشنی نشان می‌دهد که انحصارات ملی در چارچوب سرمایه‌داری فقط بخشی از نیازهای این سیستم را تامین نموده و طبیعتا نه تنها از ظهور بحران نتوانسته جلوگیری کند بلکه حتی نتوانسته پیروزی‌ها و احقاق حقوق عمومی کارگران را متوقف نماید.

از بررسی سیر حوادث در طی چند سال گذشته ‌میتوان به یک سری نتایج رسید وهمچنین وظایف خودمان را برای آینده مشخص نمود؛ ما نتوانستیم در سیر حوادث کمکی کنیم، ولی بیشترین اتهامات متوجه کنفدارسیون اتحادیه‌های بین المللی و اتحادیه‌های سازشکار و زرد وابسته به آنان دراین بحران مربوط است. سال‌ها قبل از گسترش بحران مالی اخیرسرمایه‌داری، این اتحادیه‌ها نقش بزرگی در تضعیف جنبش کارگری و اتحادیه‌ها داشتند و آنان مبلغ «مشارکت» سندیکاها با صندوق بین‌لمللی پول، و عدم شرکت در مبارزات تعرضی کارگران (اعتصابات، راهپیمایی و…)، و با تبدیل سندیکاها به یک ساختار بوروکراتیک و اداری، اغلب با جانبداری از کارفرماها در خاموش کردن هر صدای اعتراضی در همان مراحل اولیه خود – در کارخانجات، موسسات و محیط‌های کاری، عمل نموده‌اند. آنان قراردادها و توافق نامه‌های زیادی را نه تنها پایین‌تر از نیاز واقعی کارگران، بلکه حتی زیر میزان تورم قبول کردند؛ در نتیجه باعث تشدید استثمار کارگران شدند، در واقع قرار بود آنان کارگران را نمایندگی نمایند. با تمام ابزار آنان فضایی بوجود آوردند که زحمتکشان به تقدیر و پذیرش «شر کمتر» اعتقاد نمایند، مانند قبول کاهش ساعات کاری و یا کاهش دستمزد برای جلوگیری از بیکاری. بنابراین، بنظرمی‌رسد که این یک امر طبیعی است که در موقع گسترش بحران سرمایه‌داری، بخش مهمی از کارگرانی که از چنین رهبرانی پیروی می‌کنند، یا بی‌تفاوت و یا ترس از تعقیب قضایی، بی‌تحرک مانند و تیری در کمان نداشته باشند که در موقع تعرض سرمایه‌داری به حقوقشان از خود دفاع نمایند. تشکلات زرد همان مسیری را طی کردند که سال‌ها در دوران بحران انجام داده‌اند. از این مثال‌ها زیاد وجود دارد مانند: یونان، دانمارک، انگلستان، آلمان و اسپانیا و غیره.

با نگاه به مواضع نیروهایی که نگران بحران سرمایه‌داری هستند، بار دیگر اثبات می‌کند که طبقه کارگر هر کشور نمی‌تواند پیروزشود و یا مسیر مستقل و مطمئن خود را برای تامین نیازهای خود بدون مقابله قهرآمیز با نیروهایی که یاس و نا‌ امیدی را در جنبش کارگری پخش می‌کنند، شکل دهد. ما نباید خود را گول بزنیم که رهبران تشکل‌های زرد می‌توانند مسیر را عوض و یا حتی زحمتکشان را به مسیر مثبتی هدایت نمایند، تا چه رسد به این که مبارزات طبقاتی کارگران را رهبری نمایند. ضروری است که تمامی کارگران صادق که هنوز دنباله‌رو آنان هستند با واقعیات بالا قانع شده باشند و قدمی بطرف ما بردارند، در درون و کنار سندیکاهای طبقاتی در یک جبهه متحد شوند، به فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری بپیوندند که آغوش آنان برای کسانی که خواهان مبارزه هستند باز است. با ما در عمل و اقدام و آرمان‌ها و اصول متحد شوید.

بحران مالی همراه با تشدید مشکلات معیشتی برای توده زحمتکش، فرصت مناسبی برای آنان برای شناخت قدرتشان است و مبارزات خود را سازمان داده، اولویت‌ها و نیازهای خود را مطرح نموده و راه خود را برای توسعه اجتماعی و اقتصادی پیدا نمایند.

بحران مالی سرمایه‌داری برای توده زحمتکش علاوه بر تشدید مشکلات، درعین حال آنان نقاط قوت خود را شناخته و مبارزات خود را سازمان داده و درنتیجه اولویت نیازهای خود را بیان کرده و راه و روش خود را برای توسعه اقتصادی و اجتماعی داشته باشند.

این یک فرصت و خطر جدی برای سیستم سرمایه داری، که در حد تاریخی خود می‌باشد، است : هرج و مرج در سیستم تولید، تضاد بین تولید اجتماعی و مصرف که استانداردهای زندگی زحمتکشان را تشدید و توان مصرفی آنان را محدود می‌کند.

این یک فرصت حیاتی نیاز به سوسیالیزم، برنامه ریزی تولید متمرکز و کنترل اجتماعی تولید است. در واقع بحران یک فرصت خوبی برای آگاهی جنبش زحمتکشان بوده، که می‌تواند رزم‌جویانه و قاطعانه خواست‌ها و سیاست‌های‌شان را بعنوان صاحبان اصلی ابزار تولید پیش ببرند: تلاش برای کسب قدرت زحمتکشان.

جنبش کارگران بایستی که موتور حرکت برای دگرگونی، نه برای خاموش کنندگی باشد. شرط مهم برای دگرگونی، تغییر موقعیت آنان در جنبش زحمتکشان است، با شکست دادن نیروهای سیاسی و سندیکاهایی که روش‌های سندیکایی همراهی و سازش با کارفرما را سیاست خود قرار داده‌‌اند: سازشکاران و فرصت طلبان، نیروهایی که تاکنون فعالیت‌های خود را در سمت سوی منافع سرمایه‌داران قرار داده‌اند.

گسترش روابط بین‌المللی

۲۰ سال بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی، زندگی به حامیان این تحولات که به آن بعنوان « تغییرات مثبت» نگاه می‌کردند و به اصطلاح آنان راه را برای یک دنیای «عادلانه و صلح آمیز» گشودند، بسیار سخت شده است.

قوانین بین‌المللی دیگر آن قوانینی نیست که بلوک سوسیالیزم در عرصه جهانی حضور داشت. این قوانین در همه جای دنیا توسط امپریالیسم زیر پا گذاشته شده است. در همه جا با عقاید تحمیلی امپریالیستی «حملات پیش گیرانه»، «ضد تروریسیم» عوض شده است.

هزینه‌های نظامی بیش از هر زمان افزایش پیدا کرده است. طبق اسناد منتشر شده، هزینه‌های نظامی در سال ۲۰۰۸ به یک رکورد جدید در سطح جهانی رسید، رقمی در حدود ۱.۵ تریلیون دلار؛ رشد هزینه‌های نظامی در ۱۰ سال گذشته ۴۵٪ افزایش داشته است…

«دگم‌های دفاعی» تمامی امپریالیست‌ها، چه بزرگ و چه کوچک، خود را هماهنگ نموده و آشکارا به سوی تهاجمات نظامی اقدام نموده‌اند. در نتیجه امروزه به اصطلاح «جنگ‌های انساندوستانه» و «جنگ علیه تروریسم» در حال گسترش است.

چند ماه پیش در جلسه ناتو در لیسبون، سیستم امپریالیستی استراتژی جدیدی را که نیازهای نوین ایالات متحده امریکا و هم‌پیمانش را هماهنگ نماید را تشکیل دادند.

در این راهبرد درازمدت، هدف مرکزی آنان تلاش برای قانونی نشان دادن اشغالگری‌های ناتو علیه مردم بود، و این اعمال به اصطلاح تحت لوای «جنگ‌های پیش گیرانه» توجیه شده است و برای تقویت امر توانایی «ضربه اولیه اتمی»، توسعه نقش کنترل بازار، دخالت در امور داخلی دولت‌ها و مناطق، تقویت عملیات نظامی در سراسر جهان و تلاش برای جایگزینی سازمان ملل متحد در تمامی امور جهانی است.

با توجه به تمامی این تحولات به یک نتیجه گیری عمومی می‌توان ‌رسید: توازن قوای امروزی نیروها منجر به بروز مشکلات برای طبقه کارگر و همه زحمتکشان می‌شود. زمانیکه بعد از جنگ جهانی دوم یک توازن قوا بین دو طرف ایجاد شده بود و این توازن توان زحمتکشان را افزایش داده بود- در حالیکه توازن قوای کنونی علیه مردم و زحمتکشان است. این توازن قوا آشکارا بر روی تمامی جهات زندگی وعملکرد جنبش جهانی سندیکاها تاثیر گذاشته است.

هم اکنون بایستی که آشکار شده باشد که در اردوگاه طبقه کارگر و زحمتکشان و در توازن قوای کنونی نیروهای امروزین، رقابت‌های درون امپریالیستی، تصاحب مواد اولیه، انرژی و راه‌های مواصلاتی آن، سهام بازار بورس متوقف نخواهد شد. رقابت و این انحصارات منجر به جنگ و اشغالگری‌های منطقه‌ای و جهانی می‌شود، نیروهای امپریالیستی هر وسیله‌ای را برای رسیدن به اهداف انحصاری خود بکار می‌برند. قراردادهای بین‌المللی در همه سطوح بیانگر دخالت در تصاحب قدرت، توافقات گذرا بین نیروهای مختلف فقط برای داشتن سهمی از «کیک» است. این توافقات هرگز دائمی، حتی پایدار و یا مصون نیستند چرا که آرایش نیروها، به‌دلیل عدم رشد مناسبات سرمایه‌داری، هر لحظه در حال تغییر بوده و در نتیجه طبیعی خواهد بود که درخواست‌های جدیدی برای قراردادهای نوین را طلب نماید. این توافقات دیگر هرگز صلح آمیز نمی‌تواند باشد؛ چرا که اصلا مهم نیست که کدام نیروی امپریالیستی نقش رهبری را در آن لحظه در سازمان‌های جهانی، و نیز از نظر نظامی داشته است. رقابت‌ها و استثمار زحمتکشان همیشه آماج سرمایه‌داران است.

امروزه جنبش زحمتکشان نمی‌تواند با سازمان ملل و قوانین جهانی را با همان ابزار و یا استانداردها که قبلا در دوره حضور اتحاد شوروی استفاده می‌کرد، بکار برد.چرا که قبلا برخی کنترل و حد و حدودی برای طرح‌های امپریالیستی بود.

ما نبایستی فراموش کنیم که حتی تصمیم‌های مثبت سازمان ملل در گذشته، یک محل مقایسه برای مردم بود، مبارزات آنان را تسهیل می‌کرد، اما همیشه امپریالیست‌ها مانع این مبارزات بود. بطورمثال می‌دانیم که تصمیمات عادلانه‌ای شورای امنیت در مورد مسائل قبرس، فلسطین و غیره گرفته است، بهمان صورت باقی است، فقط روی یک تکه کاغذ نوشته شده است و هیچ وقت تثبیت نشده است، چرا که با منافع امریکا و دیگر قدرت‌های امپرالیستی تداخل داشت. البته تصمیمات مثبت سازمان ملل در زمان حضور اتحاد شوروی نمی‌توانست به‌نفع آنان تغییر کند. بدون تغییرات بنیادی در کشورهای مختلف، شبکه کشورهای مستقل و وابسته سیستم جهانی امپریالیستی ادامه خواهد داشت.

ادغام کشورهای سوسیالیستی سابق (زمین، مواد اولیه، و نیروی کار ارزان) در سیستم جهانی امپریالیستی، رشد اقتصاد سرمایه‌داری جهانی را برای دهه‌ها متوقف نمود، رقابت‌های بین امپریالیستی را افزایش، و طبیعتاً بطور غیر قابل مقایسه وضعیت جنبش زحمتکشان را در سطح جهانی وخیم نمود. از وقتی‌که قوانین بین‌المللی توسط دولت‌های سرمایه‌داری و نه توسط توافق بین جهان سوسیالیستی و سرمایه‌داری، شکل می‌گیرد، نتیجه چیزی جز سختی برای طبقه کارگر و مردم نمی‌شود.

جنبش کنونی زحمتکشان بایستی که این تغییرات را مد نظر داشته باشد و نباید در تله درخواست قوانین بین‌المللی و یا سازمان ملل به اصطلاح «دموکراتیک» گرفتار شود.

نظریه‌های بعضی از نیروها که مشخصه امپریالیسم را فقط «آقایی» امریکا می‌بینند، و تقویت اتحادیه اروپا را بعنوان نقطه مقابل تعادل کننده امریکا می‌دانند، امر غلطی است. چنین نقطه نظراتی بنظر می‌آید که قوانین اتحادیه اروپا را فراموش نموده‌اند که از بدو تاسیس بعنوان یک اتحادیه کشورهای سرمایه‌داری است. تصویت پیمان لیسبون علی‌رغم «نه» مردم، ترویج سیاست‌های خود به هزینه زحمتکشان و سیستم تامین اجتماعی، محدود کردن حقوق آزادی شهروندان، هم آهنک نمودن ناتو و امریکا درسیاست‌های خارجی و امنیتی و تشدید هزینه‌های نظامی است.

ویژگی ارتجاعی و امپریالیستی اتحادیه اروپا تغییر پیدا نمی‌کند و اصلا مهم نیست که چند کشور به آن می‌پیوندد و یا اینکه بظاهر چقدر تغییرات ایجاد می‌نماید. مردم در سراسر جهان انتظار خوبی از اتحادیه اروپا ندارند، مواضع آن در تمامی موضوعات جهانی در طی سال‌های گذشته آن را اثبات نموده است (عراق، افغانشتان، تحریم اقتصادی کوبا و …).

نتیجتا، جنبش زحمتکشان، بدون توجه به محل استقرار جغرافیایی دفاتر مرکزیشان، بایستی که به مراکز امپریالیستی «نه» بگویند؛ و مبازرات خود را در ارتباط مستقیم با نیازها و درخواست‌های زحمتکشان و بدون گم کردن افق دید خود – که آن سرنگونی سرمایه‌داری و خاتمه استثمار انسان از انسان است- را ادامه دهند. این تنها راهی است که می‌تواند اجازه دهد که روابط عادلانه جهانی به نفع توده مردم توسعه یابد و جامعه‌ای را برقرار کند که در آن توسعه اقتصادی و اجتماعی و عدالت باشد.

اتحاد کارگر

wp-filebase_thumb.jpg

پیمان آتن – بخش دوم از فصل "ب"

مشکلات حاد طبقۀ کارگر

خصوصی سازی

در تمامِ قاره‌ها خصوصی سازی بخش عمومی باعثِ بیکاری، شدت گرفتنِ بهره‌کشی از کارگران، رسوایی‌های مالی و سودهای غارتگرانه برای شرکت‌های چند ملیتی می‌شود.

گروه‌های کلان سرمایه‌دار در خیلی از کشورها، از طریقِ خصوصی سازی منابع ثروت آفرین کشور، از طریقِ خصوصی سازی بخش‌های مهم و راهبردی (استراتژیک)، این منابع را به‌طور مالی و سیاسی تسخیر می‌کنند. در خیلی موارد خصوصی سازی حقوقِ اجتماعی را به جنس و کالا تغییر شکل می‌دهد.

برای کنفدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، بخش‌های راهبردی (استراتژیک) اقتصاد مثلِ انرژی، ارتباطات، بهداشت، حمل و نقل و غیره، باید متعلق به کشور باشد نه شرکت‌های خصوصی و یا افراد. این بخش‌ها باید بر اساس احتیاجاتِ مردم عمل کنند.

حقوق و آزادی‌های اتحادیه کارگری

با وجودِ تصمیم‌ها و میثاق‌هایی که توسطِ سازمانِ جهانی کار (آی- ال- او) و سازمانِ مللِ متحد در بیست سالِ اخیر اتخاذ کرده‌اند، آزادی‌های دمکراتیک و حقوقِ سندیکایی محدود هستند.

در کشورهایی مثلِ کلمبیا و فیلیپین فعالین سندیکایی توسطِ نیروهای شبه نظامی که موردِ حمایتِ شرکت‌های چند ملیتی هستند، به قتل می‌رسند. در خیلی از کشورها تشکیل سندیکاها قدغن است؛ و همچنین در خیلی از کشورهای جهانِ سرمایه‌داری، خیلی از فعالین سندیکایی زندانی می‌شوند، از کار اخراج می‌شوند، تحتِ فشار قرار می‌گیرند، موردِ اذیت و آزار قرار می‌گیرند و تهدید می‌شوند. نمونه‌هایی در کشورهای سرمایه‌داری نیز وجود دارند که رهبرانِ اتحادیه‌های کارگری و تشکیلاتِ بزرگِ اتحادیه‌ای، یا توسطِ دولت‌ها و یا توسطِ کارفرماها تطمیع می‌شوند؛ و این خود طریقۀ دیگری برای محدود کردن و ایجادِ مانع در مقابلِ جنبشِ سندیکایی آزاد و مشتقل است.

فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، به‌طور مداوم از روزِ اول پی‌ریزی خود، برای آزادی عمل سندیکاهای مستقل کارگری و برای اتحادیۀ صنفی و آزادی‌های دمکراتیکِ تمام کارگران مبارزه کرده است.

بهداشت و ایمنی شغلی

بر اساس مدارکِ رسمی سازمانِ جهانی کار (آی- ال- او)، هر سال بیش از دو میلیون کارگر به سببِ حوادثی که مرتبط با شغل آن‌هاست، جان خود را از دست می‌دهند. هر سال بیش از 270 میلیون حادثه در محل‌های شغل، گزارش می‌شوند. مرگِ ناشی از امراضِ شغلی به‌طور مداوم در حالِ افزایش است و بر تعدادِ معلولین افزوده می‌شود. نمونۀ اخیرِ بدام افتادنِ 33 کارگرِ قهرمان معدنِ در شیلی این گفته را تأیید می‌کند.

علتِ اصلی این موقعیتِ غیر قابل قبول، تشنگی کارفرمایان برای افزایش سودِ خود و امتناع آن‌ها از بکارگیری ابتکارات ایمنی و بهداشتی لازم در محلِ کار است. (به مدرک مخصوصِ گنگرۀ شانزدهم در این رابطه توجه بکنید)

آموزشِ و پرورش

موازی با کوششِ مداوم برای تعدیل دوبارۀ سیستم تعلیم و تربیت که در حالِ خصوصی شدن است، مطابقِ احتیاجاتِ متناوبِ سرمایه‌داران، برای بخش‌های مخصوصی از آموزشِ و پرورش که سرمایه حرصِ سرمایه‌گذاری دارد، سعی می‌شود محلِ کار مناسبی ایجاد شود.

بخصوص حالا، در شرایط بحرانی، به‌نظر می‌رسد آموزش و پرورش «درِ خروجی‌ای»، و همچنین بخش خیلی سود آوری، برای بیرون آمدنِ سرمایه از بحران است.

آموزشِ و پرورش دوباره تعدیل می‌شود تا نقشِ قابل توجه و حتمی در اطمینانِ مجددِ دادن و استحکام و تکثیرِ سیستم سرمایه‌داری بازی بکند. هنوز کشورهایی وجود دارند که بی‌سوادی به‌عنوان مشکلی حل نشده باقی مانده است؛ ولی در خیلی از کشورها نوعِ جدیدی از بی‌سوادی مربوط به کار معاصر، در حالِ شگفتن است. ضروری‌ست که طبقۀ کارگر، بر اساسِ نیازهای طبقۀ کارگر و خلق، از آموزشِ و پرورشِ عمومی، مجانی، اجباری و کیفی‌ای که بتواند شخصیت‌های فاضلی با دانشِ علمی و تفکرِ انتقادی را شکل دهد، دفاع بکند.

بهداشت

با وصفِ اینکه پیشرفت قابلِ توجه تکنولوژیک انجام گرفته است، فرمانِ سرمایه و اعتبارِ مالی دولت، شتاب دادن یا کند کردن بهداشت را تعیین می‌کند.

به‌علتِ یورش علیه بیمه‌های اجتماعی و رقابت آن با ابتکاراتِ خصوصی، نظام‌های بهداشتی در حالِ سراشیبی هستند و قادر به پوشش احتیاجات مردم، بخصوص کارگران و فقرا نیستند. مرض‌های منسوخه دوباره در حالِ نمودار شدن هستند؛ با امراضی که میتوان آن‌ها را از بین برد مقابله نمی‌شود؛ و به‌علتِ عدمِ دسترسی به درمان مناسب، مردم از آن‌ها رنج می‌برند. ایدز بخصوص سرتاسر قارۀ آفریقا را گرفته است.

مرگ‌ومیر کودکان یکی از بزرگترین مشکلات جامعۀ کنونی است. در هر کشوری، فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری خواهانِ ایجادِ یک نظامِ بهداشتی با کیفیتِ خوب، عمومی، همگانی و مجانی، که توانِ پوشش کامل تمام احتیاجاتِ مردمی را داشته باشد، است.

wp-filebase_thumb.jpg

پیمان آتن- بخش سوم از فصل الف

نتیجه گیری

با توجه به مطالبی که تاکنون بیان کردیم، ضروری و مفید خواهد بود که یک نتیجه گیری عمومی داشته باشیم که اعضاء، هواداران و سازمان‌های فدراسیونِ جهانیِ سندیکاهایِ کارگری از آن استفاده نمایند:

بحران مالی سیستم سرمایه‌داری یک امر ناگهانی و دور از انتظار وهمچنین اولین و آخرین آن نیز نیست. شیوه تولید سرمایه‌داری بدون تظاهر خشونت‌آمیز و بحران‌های وسیع نمی‌تواند وجود داشته باشد.

همیشه تلاش برای غلبه به بحران جاری- یا هر وقت که اتفاق می‌افتد- ضعیف و موقتی بوده و همزمان شرایط را برای بحرانی جدید و عمیق‌تری آماده می‌کند. این یک واقعیت غیر قابل انکار است.

هر بحران جدید با توجه به محاسبات دقیق ریاضی و براساس تضادهای اصلی سرمایه‌داری منجر به تشدید تمرکز ثروت و ابزار تولید در دست تعداد معدودی از افراد درهر کشوری می‌شود و از طرف دیگر فقر و بیکاری گسترده برای طبقه کارگر و توده وسیع مردم درمراکزبزرگ سرمایه‌داری و دیگر مناطق می‌گردد.

تاثیرات و نتایج این معضلات کوتاه مدت نخواهد بود. این تاثیرات همیشه همراه شیوهٔ تولید سرمایه‌داری نوین باقی خواهد بود.

نتیجه گیری فوق را نمی‌شود فراموش کرد. در نتیجه روی راهکارهای ما اثر می‌گذارد و اصول بنیادی فدراسیون و سندیکاهای همکار ما بر اساس آن شکل می‌گیرد.

با توجه به صحبت‌های ما در باره بحران‌ها و عواقب آن ما باید دونکته را از هم تفکیک کنیم، دو نکته‌ای که با ریشه‌های اصلی بحران عجین هستند.

اولین آن رشد غیرمتعارف سرمایه‌داری در کشورها، مناطق و بخش‌های مختلف است. این یک رشد عینی است. این امر چه اهمیتی در صفوف مبارزاتی و توده‌ای جنبش کارگری دارد؟ این شیوه تولید سرمایه‌داری است که تناسبی با اهداف اقتصادی اجتماعی خود ندارد. مثال‌های زیادی از قاره‌های مختلف این امر را تایید می‌کند.

بحران مالی این نتیجه گیری را با قوی‌ترین شیوه تایید می‌کند. بحران، نابرابری‌ها را تشدید وباعث درگیری بین سرمایه‌داران، برای توسعه و تسلط بیشتر و به هزینه کشورهای ضعیف و مردمانش گردیده است. برای نمونه، تنها عنصر عمومی و متحد کنندهٔ اتحادیه اروپا، نابودی دست آوردهای جنبش کارگری است. با توجه به این واقعیت، می‌توان نتیجه گرفت که جنبش کارگری هم نیاز به وحدت عمل دارد. مبارزات متحد در هر کشوری نه تنها فقط برای تقویت همدیگر بلکه برای سرنگونی قدرت انحصارات و هماهنگ نمودن جنبش کارگری به روش‌های مختلف برای همبستگی و مبارزات هماهنگ نیز است. فقط از راه این مبارزه می‌توان به اهداف رسید.

ما باید با نظریه‌ای که مطرح می‌کند «اتحادیه اروپا از اول درست پایه‌گذاری شده و یا می‌توان آنرا به چیز بهتری تبدیل کرد» مخالفت نماییم. همچنین این نتیجه گیری برای سایر کشورها مانند امریکای لاتین، افریقا و آسیا نیز صادق است.

دومین نتیجه گیری، تشدید تضادهای بین منافع امپریالیست‌ها در کشورها و یا دربخش‌های مختلف اقتصادی است. بحران و روش‌های برون رفت از آن اغلب باعث تشدید تضادها و درگیری‌ها در بازار و باعث ایجاد یک جو دخالت نمودن و سلطه‌گری می‌گردد.

اگر جنبش کارگری این تغییرات را نبیند منجر به عواقب فاجعه باری خواهد شد. این یک خطر واقعی بوده و باید با آن برخورد جدی شود تا از لغزش اجتناب شود و در کنار این یا آن امپریالیست‌ها در قاره‌های مختلف و یا کشورهای مختلف قرار نگرفته، و یا به دنبال رقابت‌های آنان کشیده نشویم. اگر این پدیده‌های نوین بدرستی تبیین نشود، مغایرت‌هایی بوجود آمده توانایی آن را دارد که مبارزات را از مسیر درست منحرف کرده وبه تله بیندازد. این یک روند فراگیر جهانی سازی و آزاد سازی سرمایه‌داری است.

نباید قدرت عظیم و تجربه مراکز امپریالیستی را در درهم شکستن و ادخام جنبش کارگری در استراتژی‌شان دست کم گرفت.

نبایستی که تخریب انجام گرفته در رابطه با ادغام جنبش با سیاست‌های امپریالیستی در طی سال‌های گذشته، چه در اروپا و چه در امریکا را فراموش نمود. این یک مسئله بزرگی است. نه تنها باید از این اشتباه یاد بگیریم بلکه مسئولیت خود را نیز باید قبول کنیم. نبایستی که اجازه بدهیم که این اشتباه در جنبش کارگری سایر کشورها اتفاق بیافتد.

امسال ما تجربه‌هایی ازمبارزات عظیم مردم در پاسخ به بحران در کشورهایی مانند یونان، پرتقال، اسپانیا، فرانسه، ایتالیا، آسیا، افریقا و امریکای لاتین، در مکزیک، در ایلات متحده امریکا – توسط مهاجرینی که در آنجا زندگی می‌کنند- داشته‌ایم. همچنین به تازگی در ایالت ویسکانسن، با بسیج کارکنان خدمات عمومی که برای دفاع از حق چانه زنیِ و قراردادهای دست جمعی و حقوقشان مبارزه می‌کردند، شاهد بودیم.

نتایجی که باید از این جنبش‌ها گرفت، عبارتند از: فرصت و روند عظیمی برای قدرت‌گیری و بیداری کارگران و توده مردم، ایجاد شده است؛ و آن خیزش مبارزه طبقاتی است. مثال‌های تونس، الجزیره، مصر، بحرین، لیبی، یمن، ایران، اردن، پاکستان و غیره این را تایید می‌کند. انقلاب مردم مصر، بدون توجه به اینکه چه محصولی داشت، نشان میدهد که توده مردم بازیگر اصلی تاریخ هستند.

این دست آوردهای مثبت همزمان با مشکلات جدی همراه است. این قدم‌ها باید که تثبیت، تکمیل و توازن قوا را به نفع طبقه کارگر و زحمتکش تغییر دهد.

یک عامل تخریبی در این شرایط، رهبری بسیاری از سندیکاها در سطح ملی بوده و ضعف هماهنگی نیروها و نداشتن صف واحد مبارزاتی است.

برای بهره‌برداری از امکانات نوین بدست آمده و ارتقا آن به سطح بالاتری از مبارزه و نیز ضد حمله، ما نیاز داریم که نقادانه همه تحولات را بررسی نموده و تاکتیک مناسبی برای رفع موانع در هر کشوری را اتخاذ کنیم. ما مجبوریم که از تجربه مبارزات پیشین نتیجه بگیریم.

بعنوان نمونه، از بحران بزرگ چند سال پیش آرژانتین چه نتایجی می‌شود گرفت؟ آنان نتوانستند شرایط را برای گسترش مبارزه طبقاتی، مبارزه سرنوشت ساز از حرکت خودبخودی و عظیم جنبش توده‌ای که با شعارهای آرمانی و موقتی وارد عرصه مبارزه شده بودند، ایجاد نمایند.

همچنین چه اتفاقی به پیروزی جنبش «نه» به استراتژی اتحادیه اروپا در رفراندوم‌هایی که در فرانسه، ایرلند و سایر کشورها برگزار شد، افتاد؟ آیا این مبارزات تهاجمی همین‌جوری در هوا رها شد و یا با هم متحد شدند؟

همچنین ما نبایستی خطر جنبش‌های هیجانی و متفرقه که بسرعت فروکش کرده و خاموش می‌شوند را دست کم بگیریم. بدون داشتن ثبات در رسیدن به اهداف و مبارزه محکم علیه انحصارات و امپریالیسم و اعوان و انصارشان، بدون ارایه یک الترناتیو کامل و موثر، بسرعت ممکن است این جنبش‌ها نیروهای خود را از دست بدهند و با ضد حمله روبرو گردند.

امر کلیدی و حیاتی این است که مبارزه بایستی علیه منطق سرمایه‌داری چه در مدیریت بحران‌ها و چه قدرت سرمایه‌داری باشد. جنبش سندیکایی اگر عکس العمل‌های خود را محدود به مبارزه تدافعی نموده و یا اگر مبارزه‌اش را علیه انحصارات در هر کشوری ادامه ندهد و یا از مبارزات دیگر کشورها حمایت ننماید، امید به پیروزی نخواهد بود؛ و این حمایت‌ها باید براساس تقویت مبارزه باشد. باید که این مسئولیت را قبول کرده و صداهایی که عقب نشینی جنبش را با عنوان « اتحاد با سرمایه‌دار بد» یا «اتحاد با شیطان ضعیف» را عقب برانیم.

اتحادهای بدون مبنای طبقاتی و یا همکاری با نیروهایی که در صدد “مدرن و انسانی” کردن چهره سرمایه‌داری هستند و یا در صدد “کاهش بربریت” آن هستند و باعث گمراهی کارگران و در نهایت شرایط سخت و جدیی را برای جنبش سندیکایی طبقاتی ایجاد می‌نماید.

با توجه به مطالب بالا، در دو محور اساسی می‌توان به نتیجه گیری رسید. یکی اهداف و استراتژی سرمایه‌داری و دیگری اهداف و مشی فدراسیون جهانیِ سندیکاهایِ کارگری درشرایط فعلی.

۱- سرمایه‌داری در مواجه با بحران بصورت یک جبهه متحد و با استراتژی تهاجمی به طبقه کارگران و زحمتکشان عمل می‌کند و در این راه از یک راه‌کار دقیق و استراتژی هماهنگ شده، علی رغم تضادها و برخوردهای درون خودشان چه درمراکز امپریالیستی و چه در کشورها، مناطق و شعبات خود، استفاده می‌کند و با قصد واژگونی در همه سطوح و تشدید بهره کشی و استثمار.

این استراتژی در دوره‌های قبلی نیز بکار گرفته شده بود؛ از اواسط دهه ۷۰، در کشورهای مختلف و بسته به میزان مقاومت جنبش کارگری و مقابله با تضادها و مشکلات در بازتولید سرمایه‌داری، میزان کاهش متوسط سود و غیره می‌بوده است. در این دوره بحران، سرمایه‌داری بیشتر تهاجمی عمل نموده و دستاوردهای بنیادی را مورد تعرض قرار داده است و با هدف:

استثمار هرچه بیشتر نیروی کار

کاهش ارزش نیروی کار با اجرای قوانین ضد کارگری

افزایش تولید با استفاده از فن آوری‌های جدید و مدرن

ادغام و بازخرید شاخه‌های مختلف و ایجاد شرکت‌های انحصاری

تشدید رقابت برای کنترل مواد اولیه و حفظ حوزه نفوذ خود

گذاشتن فشار بحران بر روی زحمتکشان و کشورهای ضعیف

تعمیم کاهش هزینه‌های اجتماعی

بعد از جنگ جهانی دوم، بخصوص در دهه‌های اخیر، سرمایه‌داری دیگر توان امتیازگیری سال‌های گذشته را نداشته؛ نه بدلیل اینکه آرایش قوا تغییر نموده، بلکه بدلیل تضادهای درونی خود و افزایش مشکلات با توجه به کاهش تولید سرمایه است.

علاوه براین، هیچ حد و مرزی همانند سابق برای سرمایه‌داری وجود ندارد؛ که بخشی از طبقه کارگر را خریده باشند و آنان را در غارت خودشان از توده مردم شریک نمایند.

۲- فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری بایستی بداند که حملات، به بهانه تثبیت و تقویت رقابت و یا کاهش و کنترل بدهی‌ها و یا جبران کسر بودجه، ادامه خواهد داشت.

«جنگ» کنونی سرمایه‌داران علیه زحمتکشان نه تنها اقتصادی و یا برای استثمار بیشتر و عمیق‌تر آنان است، بلکه این یک جنگ وسیع وهمه جانبهٔ عقیدتی، سیاسی،‌ فرهنگی، اجتماعی و محیط زیستی است.

جنبش کارگری با امواج جدیدی از حملات و تحریکات ایذایی روبرو است. مبارزات تودهٔ مردم بعنوان تروریسم تلقی گردیده و این استراتژی مشخص سرمایه‌داری شده است.

تامین مایحتاج اولیه زحمتکشان، بعنوان نیازعمومی، دفاع از حقوق دموکراتیک و آزادی، به روش‌های جدیدی برای گسترش نیاز دارد؛ نیاز به مبارزه و گسیختن از انحصارات و امپریالیسم در همه کشورها، مبارزه هماهنگ در همه مناطق و در سطح شاخه‌ها و سطح بین‌المللی. بدور از هرگونه توهم و با آمادگی فکری، سیاسی و سازمانی بایستی مبارزات را تدارک دید.

از نبود هدف مشترک مشکلاتی حادث می‌شود. ما با یک نیروی سازشکار قوی روبرو هستیم و تاکیتک اصلی آنان تلاش به تسلیم منافع زحمتکشان به سرمایه‌داران هر کشوری است؛ آنان طبقه کارگر را منحرف و عملکرد آن را مختل و آنان را به همکاری طبقاتی می‌کشانند؛ و هم‌زمان سیاست‌های درازمدت سرمایه‌داری را قبول می‌نمایند. در واقع آنان گرفتار شدن زحمتکشان در رقابت‌های سرمایه‌داری را تایید می‌نمایند.

اگر مبارزات همآهنگ و متحد و دارای خواست‌های واحد شوند – چه پیش و چه پس از بحران- وضعیت متفاوتی خواهد بود. بطور مثال، در اروپا چه اتفاقی افتاد؟ اینجا وضع انقلابی طبقه کارگر گم نشده است، بلکه توسط سوسیال دمکرات‌ها «تضعیف» گردیده است. این امر مشکلات و موانع زیادی در روند مبارزه ایجاد نموده است.

بنابراین فدراسیونِ جهانیِ سندیکاهایِ کارگری باید اهداف اصلی خود راعمیق ارزیابی نموده و آنرا با تجربیات جدید غنی سازد:

مبارزه قاطع و موثر علیه انحصارات و بشکل متحد در هر کشور، منطقه و ناحیه

متحد نمودن زحمتکشان بر مبنای طبقاتی خود

با در نظر داشتن ویژه‌گی‌های ملی، مبارزات ملی بایستی با مبارزات جهانی زحمتکشان پیوند داشته باشد

اهداف سندیکایی را با درخواست‌های ملموس سیاسی نماید، و با سمت سوی الغای اهداف برده‌داری انحصارات و امپریالیستی

هماهنگی بیشتر با دیگر جنبش‌ها مانند جنبش‌های صلح، جوانان، زنان و غیره داشته باشد

فدراسیون باید که نقش عملی در بسیج و متحد کردن مبارزات زحمتکشان و متحدان آن ایفا نماید

جبهه متحد علیه سازشکاران در هر گوشه‌ای ایجاد نماید

ما بایستی که یک جبهه نوین با مواضع روشن علیه نظریه برابر دانستن فاشیسیم و کمونیسم و نیز آزار و اذیت سندیکالیست‌ها ایجاد نماییم

در این چارچوب کاری، ما باید سعی کنیم جبهه‌های مبارزاتی را در هر ناحیه و منطقه و کشوربهبود دهیم.

کار دائم و پایدار برای همه- حفاظت از کارگران بیکارشده. این یک وظیفه همگانی در همه کشورها است. برا ی احقاق این حق، نیاز به یک برنامه مدون شده و به قصد تغییر قدرت است

تامین اجتماعی همگانی و فراگیر. دفاع از بهداشت و زندگی زحمتکشان

تامین نیازهای اجتماعی و مخالفت با هرگونه خصوصی سازی

مسئله تغذیه- مخالفت با همه شرکت‌های غذایی چند ملیتی

بکارگیری ابزار نوین در بهداشت عمومی، تحصیل، مسکن و آب آشامیدنی بهداشتی

منع کار کودکان

شرایط کاری، کیفیت زندگی و محیط زیست مطلوب

حقوق دموکراتیک و آزادی اتحادیه‌ها

مبارزه علیه نظامی‌گری، خروج از ناتو و انحلال آن

اتحاد با توده‌های حاشه نشین، کارفرماهای کوچک،‌ خود کارفرماها و کشاورزان بی‌زمین

پایان فصل الف

اتحاد کارگر

wp-filebase_thumb.jpg

پیمان آتن – بخش سوم از فصل "ب"

مشکلات حاد طبقۀ کارگر

موادِ مخدر

مطابقِ آمارِ "دفتر جرم و موادِ مخدر" سازمان مللِ متحد، در سالِ 2007، مصرف کنندگان حشیش در سرتاسر جهان 190-142 میلیون نفر، مصرف کنندگانِ تریاک 21-15 میلیون نفر، مصرف کنندگان کوکائین 21-15 میلیون نفر، مصرف کنندگان امفتامین 50.5-16 میلیون نفر و مصرف کنندگان وجد 23.5-11.5 میلیون نفر بودند.

تصادفی نیست که افزایش مصرفِ موادِ مخدر نتیجۀ رشدِ فقر، بیکاری، بلاتکلیفی و نا امنی است. بعلاوه، واقعیتی که افغانستان دارایِ بالاترین سطحِ تولیدِ تریاک است، و خیلی خوب توسطِ نیروهای نظامی امریکا و متحدینِ آن پاسداری و محافظت می‌شود، بسیار جالبِ توجه است.

واقعیتی که علی‌رغم رشد تعدادِ مصرف کنندگانِ موادِ مخدر، بخصوص در میانِ جوانان، همراه با تعدادِ مرگ‌ومیر ثبت شده منتجِ از استعمال موادِ مخدر، بحث در رابطه با این مشکل در اتحادیه اروپا و سایر کشورها، مربوطِ به درمانِ این مشکل اجتماعی نیست، بلکه صرفاً در رابطه با نگهداری از مردم معتاد توسطِ برنامه‌های جایگزین است، مشکوک به‌نظر می‌رسد. موقعیکه اصولاً عدۀ مخصوصی از سیاستمدارانی که سبعانه‌ترین و ضدِ مردمی‌ترین سیاست‌ها را بکار می‌برند، از قانونی کردنِ موادِ مخدر حمایت می‌کنند، مشکوک به نظر می‌رسد.

در سال‌های اخیر، قانونی کردن موادِ مخدر، و بخصوص حشیش، موضوع بحث‌های زیادی بوده است؛ در اصل این بحث‌ها با استدلالی که قانونی کردنِ موادِ مخدر و بستنِ مالیات به آن، به موقعیتِ اقتصادی دولت کمک کرده و ضربه‌ای به اقتصادِ موازی خواهد زد، حمایت می‌شوند. گذشته از این، در هلند، که استفاده از حشیش قانونی شده است، در مقایسه با قبل هیچ قدمِ مثبتی در جهتِ حلِ معضلِ موادِ مخدر برداشته نشده است؛ ولی برعکس، مشکل بدتر نیز شده است و هلند به مقصدِ استفاده از موادِ مخدر برای جوانان تبدیل شده است.

آن گرایش‌ها و بحث‌ها هیچ ربطی به کارگران ندارند. طبقۀ کارگر و کودکانِ آن‌ها به افکارِ سالمی نیاز دارند؛ باطنِ سالم و نیرو برای مبارزه علیه مشکلاتی که شرایطِ فعلی را بوجود آورده‌اند؛ برای مطالبۀ آینده‌ای بهتر و برای سازماندهی مبارزۀ خود برای دنیایی فاقدِ بهره‌کشی. طبقۀ کارگر باید از قیدِ هر عاملی که آن‌را داخل فساد و زنگارِ نظامِ کنونی نگاه می‌دارد، آزاد گردد. اتحاد و همبستگی آرمان‌های مسلطِ طبقۀ کارگر هستند و ربطی به گناره‌گیری و فردگرایی که توسطِ اتخاذِ فلسفۀ مواد مخدر ترویج می‌شود، ندارد.

محیطِ زیست

تخریبِ محیطِ زیست به‌علتِ تصمیم‌هایی که توسطِ سرمایه‌داران گرفته می‌شود، موضوعی است که زندگی همه را به‌صورت چشمگیری تحتِ تأثیر قرار می‌دهد. بزرگترین مشکلاتِ محیطِ زیست، عملکرد غیرقابلِ کنترلِ کارخانه‌ها، ریختنِ بدونِ نظارت و فاجعه انگیز آشغال و زباله در منابع آب، اتلاف و آلوده کردن بی‌حد، و جنگ‌های فاجعه بارِ امپریالیستی که روی محیطِ زیست و مردم اثر می‌گدارند، است.

مشکلاتِ فوق‌الذکر، مدت زمانی است که کارگران را نگران کرده است؛ و چون موضوعی با اهمیت و تعیین کننده است، باید جنبشِ سندیکایی با جهت‌گیری طبقاتی را نیز نگران بکند. (به مدارکِ مخصوصِ گنگرۀ 16 در این رابطه توجه کنید)

تجهیزاتِ نظامی

با بحرانِ اقتصادی جهانی، در حین اینکه انحصارات سعی به خارج شدن از بحران می‌کنند، افزایش هزینۀ نظامی شتاب گرفته است. مشخصۀ کشورهای با مشکلاتِ شدید اقتصادی، کشورهای به اصطلاح در حالِ توسعه، افزایشِ بودجۀ دفاعی و هزینۀ جنگی‌ست. علی‌رغم مرگِ میلیون‌ها نفر از گرسنگی، کشورهای فقیراند که توسطِ کشورهای بزرگِ امپریالیستی مجبور به پرداختِ ثروتِ خود به تجهیزاتِ نظامی می‌شوند. در همان حال، این قدرت‌های امپریالیستی بزرگترین تولید کنندگان تسلیحاتِ جنگی هستند. شکلِ بخصوصی از اخاذی بین کشورهای ثروتمند و فقیر بوقوع می‌پیوندد؛ و تجهیزاتِ نظامی نقشِ چشمگیری در آن بازی می‌کنند. اگر کشورهای فقیر نیازِ به کمکِ مالی از کشورهای ثروتمند داشته باشند، باید سلاح‌های نظامی آن‌ها را نیز بخرند. در این رابطه می‌توان به نمونۀ پاکستان اشاره کرد؛ که علی‌رغم فاجعۀ عظیم به‌علتِ سیل، دولتِ پاکستان صرفاً دو روز بعد از فاجعه، سفارش دادنِ 1.28 بیلیون دلار تجهیزاتِ نظامی از امریکا را مهم‌تر از دلداری جمعیت پاکستان تشخیص داد.

مطابقِ اسنادِ «انستیتوی پزوهش صلح جهانی استکهلم (اس- آی- پی- آر- آی)»، فروشِ تجهیزاتِ نظامی در فاصلۀ زمانی بین سال‌های 2008-2004، 22 درصد افزایش داشته است. بعلاوه، این اسناد نشان می‌دهند که کشورهای توسعه یابنده درگیر مسابقه‌ای خطرناک برای خرید تجهیزاتِ نظامی هستند. این روزها نوع بخصوصی از اخاذی بین کشورهای فقیر و ثروتمند بوقوع می‌پیوندد؛ که تجهیزات نظامی را به کمکِ اقتصادی به کشورهای فقیر پیوند می‌دهد.

در رابطه با میزانِ کارائی صنعتِ جنگ، مطابقِ اسنادِ 2007، بزرگترین و سود آورترین پنج صنعتِ جنگ، بوئینگ، باو سیستمز، لاکید، نورتروپ و جنرال داینمیکس1، کلِ سودآوری خود را 12.8 درصد افزایش داده‌اند. فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری خواستارِ: "خاتمه یافتن تمامِ مسابقه‌های نظامی است. منابع مالی باید صرفِ برطرف کردنِ نیازهایِ مردمِ فقیر و بیکار گردد." تمام نیروهای نظامی باید اراضی اشغالی را ترک بکنند. تمامِ سلاح‌های هسته‌ای باید قدغن گردند. مردم باید به موجودیتِ پیمانِ نظامی امپریالیستی پایان بدهند: ناتو باید منحل گردد. مداخله‌های نظامی باید پایان یابند. نه به جنگ؛ آری به صلح.

مشکل مربوط به تغذیه

احتکارِ موادِ غذایی توسطِ کمپانی‌های چند ملیتی زندگی میلیون‌ها مردم در سرتاسر جهان را به خطر می‌اندازد. بعد از افزایشِ زیادِ قیمت فراورده‌های کشاورزی عمده در سال‌های 2008-2007، حالا دوباره در مدتِ کوتاه چند ماه، قیمت‌ِ گندم، ذرت، شکر، کاکائو و روغنِ نباتی در بیشتر از 35 کشور، به‌عنوانِ نمونه در تونس، مصر، هندوستان، موزامبیک، نیجریه، سومالی، اردن، مراکش، شیلی، هاییتی و غیره، افزایش یافته است. این افزایشِ جدیدِ قیمت‌ها سببِ تظاهراتِ بزرگی در بعضی کشورها گردید. سازمان غذا و کشاورزی (اف- آ- او) اعلام کرد که از دسامبر 2009 تا دسامبر 2010 قیمت محصولاتِ کلیدیِ کشاورزی 25 درصد افزایش داشته‌اند. قیمتِ مواد غذایی و آب در واقع توسط صنایع بزرگِ تولید کنندۀ مواد غذایی مثل نسلی، پپسی‌کولا، یونی‌لور، کرفت، بونج، دول- فود، جی- بی- اس2، و غیره تعیین می‌گردند. از بازی‌های خود با قیمت‌های بالا، این شرکت‌ها به هزینۀ مردمِ فقیر سوداگری می‌کنند. در سال‌های اخیر، شرکت‌های امریکایی و انگلیسی محصولاتِ "اصلاح شده" را ترویج می‌کنند.

این شرکت‌ها تکنولوژی را توسعه می‌دهند، آزمایش‌های لازم را انجام می‌دهند و کمپین‌های تبلیغاتی با شعارهای کلیدی مثلِ "پایان عصر مواد غذایی ارزان"، "عادت‌های مصرف غذایی خود را عوض کنید"، "نمی‌توان دنیا را بدون استفاده از محصولات تعدیل شده ژنتیکی سیر کرد"، برنامه‌ریزی می‌کنند. بنابراین کمپانی‌های چندملیتی که تکنولوژی محصولاتِ تغیر پذیر را {مثل مانسنتو، کارگیل و دوپانت3} دارا هستند، طرح‌های خود برای ابقا و بالابردن سودآوری سرمایۀ خود را تکمیل کرده‌اند.

ضروری‌ست فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری نقشِ سوداگران را افشاء بکند؛ بازی‌هایی که توسطِ دولت‌ها و کمپانی‌های تغییر دهنده محصولات کشاورزی به ضررِ کشاورزانِ فقیر و طبقۀ کارگر جهانی، صورت می‌گیرد؛ صدای سندیکای طبقاتی در داخلِ سازمان غذا و کشاورزی (اف- آ- او) و هر کشوری را تقویت بکند؛ اعتراضاتِ مشترکِ بین اتحادیه‌های صنفی کارگری با سازمان‌های کشاورزانِ فقیر، کشاورزان بدونِ زمین و مردم بومی را ترویج بکند؛ خواستار تعلق گرفتن زمین به کشاورزان بشود، نه سرمایه‌دارها؛ مردمِ درگیر در مبارزۀ مشترک را به برانداختنِ سبک تولید سرمایه‌داری برانگیزد؛ فعالیت‌های سازمان‌های منطقه‌ای خود (تی- یو- آی) را همآهنگ بکند؛ و واکنش خود را از طریق تظاهرات، ابتکارها و هر نوعی از مبارزه برای مواد غذایی ارزان و آبِ تمیز و مجانی برای همۀ مردم، سازمان بدهد.

بدهی خارجی

بدهی خارجی خیلی از کشورها، بخصوص کشورهای جهانِ سوم، علتِ تجاوزاتِ بزرگ علیه کار، حقوق، تامین اجتماعی و حقوق سندیکایی است.

بعد از قرن‌ها بهره‌کشی مستعمراتی و چپاول، از طریق مکانیسم‌های پیچیده، کشورهای قوی سرمایه‌داری، در همدستی با صندوقِ بین‌المللی پول، بانکِ جهانی و سازمان تجارتِ جهانی، از خیلی از کشورها خواستارِ پرداخت بدهی‌های عظیمی که انباشته شده است، هستند.

با استفاده از بهانۀ ضرورتِ پرداختِ این بدهی‌ها، صندوقِ بین‌المللی پول و سایرِ موسساتِ مالی، برنامه‌های ضد ملی و ضد کارگری را به آن کشورها تحمیل می‌کنند.

فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری این مکانیسم‌ها و تمامِ سیاست‌های ریاضتی، فقر، خصوصی سازی و چپاولِ منابع تولید ثروت را که توسط صندوقِ بین‌المللی پول علیه کشورهایی با بدهی سنگین تحمیل می‌شود را، محکوم می‌کند.

ما موضع استوار خود را که بدهی کشورهای جهان سوم باید لغو گردد، تکرار می‌کنیم. این بدهی موجود نیست؛ چندین بار پرداخت شده است. بدهکارانِ حقیقی تمام آن کسانی هستند که مردم و منابع ثروتِ کشورهای جهانِ سوم را استثمار می‌کنند. بنامِ به اصطلاح پرداختِ بدهی خارجی، این استثمارگران، انحصارات، کمپانی‌های چند ملیتی و طرح‌های امپریالیستی کشورهای جهانِ سوم را در فقر و بی‌چیزی نگاه می‌دارند.

موضوعاتی که در بالا ذکر شد، در واقع مسئولِ تصویری‌ست که هم اکنون در رابطه با متوسطِ عمر در خیلی از کشورها موجود است – در افغانستان، متوسطِ عمر 45 سال است – در آنگولا، متوسطِ عمر 47 سال است – در کشور افریقای مرکزی متوسطِ عمر 47 سال است – در چاد 49 سال – در کنگو 47 سال – در لسوتو متوسطِ عمور 47 سال است، در موزامبیک 49 سال – در نیجریه 49 سال – در رواندا 49 سال – در سیرالیون 48 سال – در سومالی 49 سال – در زمبیا 49 سال – در زیمبابوه 49 سال – در گینه بیسائو 48 سال – در مالی 49 سال، و 37 کشور دیگر با متوسطِ عمر بینِ 59-50 سال (آمارِ سازمان مللِ متحد، دسامبر 2010).

این واقعیت است؛ و واقعیت این است که نقطه نظرهای معنوی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، نشان می‌دهند که بدهی خارجی این کشورها پرداخت شده‌اند.

(Boeing, Bae Systems, Lockheed, Northrop and General Dynamics)

(NESTLE, PEPSO Co, UNILEVER, KRAFT, BUNGE, DOLE FOOD, JBS)

(MONSANTO, CARGILL, DU PONT)

اتحاد کارگر

wp-filebase_thumb.jpgپیمان آتن- بخش اول از فصل «سی»

فعالیت‌های ما

۵ سال عمل!

رفقا و دوستان،

وظیفه اصلی ما در کنگره شانزدهم سندیکاهای جهانی این است که موضوعات بعد از کنگره ۱۵- که در روزهای ۴ و ۵ دسامبر ۲۰۰۵ در شهرهاوانای کوبا تشکیل گردیده بود- را تحلیل و در مورد پیشرفت کارها داوری کنیم. باید در مورد تاکتیک و استراتژی خودمان برای ۵ سال آینده بحث و تصمیم‌گیری نماییم. اولویت‌ها را تعیین و در مورد اهداف اساسی مربوط به زحمتکشان هر صنف، قاره، ناحیه و بخش مربوطه به نتیجه برسیم.

رفقا،

در هاوانا، کنگره برای رهبری انتخاب شده جدید وظایف روشنی را ارایه داد:

بازسازی سازمانی فدراسیونِ جهانی سندیکاهایِ کارگری در سطوح بین‌المللی، مناطق و بخش‌ها ‌و همچنین بالا بردن ارزش اتحاد و دموکراسی در داخل سازمان.

بالا بردن ویژگی‌های رزم‌جویانه خود بعنوان یک سازمان سندیکایی طبقاتی، که قادر باشند مبارزات زحمتکشان علیه سرمایه‌داری را متحد کنند.

بطور عملی در سطح جهانی به کارگرانی که برای نیازهای روزانه خود مبارزه می‌کنند، یاری رسانند.

اقدامات عملی خود را گسترش داده و کاری کنند که حضورشان درهمه بخش‌ها، مناطق و سطح بین‌المللی احساس گردد.

به منظور افزایش ویژگی‌های انترناسیونالیستی خود از مبارزات مردم کشورهایی که علیه جنگ‌های امپریالیستی و اشغال سرزمین‌شان مبارزه می‌کنند، حمایت نماید.

این وظایف مشکل و پیچیده ‌بودند. این سختی‌ها ناشی از آرایش منفی قدرت‌های جهانی و همزمان با وقفه کاری سازمان ما- که بعد از سقوط سال‌های ۱۹۹۱ حادث شده بود- گردیده بود. رهبری جدید سازمان در شرایطی بسیار پیچیده و مشکلی وظایف خود را انجام داد. از همان اول شروع کار مشکل داشتن مکان دفتر مرکزی در کشوری که بتواند در تمامی سطوح وظایف جدید را به انجام رساند، روبرو شد. در پراگ، پایتخت جمهوری چک، اوضاع سیاسی و جو سندیکاهای همراه در برخورد با فدراسیونِ جهانیِ سندیکاهایِ کارگری بسیار خصمانه بود. ما نیاز به همراهان بهتری داشتیم تا بتوانند از اهداف بازسازی سازمان حمایت نمایند. بنابراین شورای رهبری با اکثریت آرا تصمیم گرفت که دفتر مرکزی فدراسیون را به آتن، پایتخت یونان انتقال دهد. این انتقال باعث یک هویت نوین و نیز کادرهای جوان و تازه نفس برای فدراسیون در این سفر جدید گردید.

در حال حاضر پیشرفت امور در ۵ سال گذشته مثبت ارزیابی می‌شود. این پیشرفت از طریق کارها و اقدامات ما قابل بیان بوده و نتیجه اقدامات ماست. تمامی اعضای شورای رهبری فدراسیون دراین گسترش فعالیت‌ها همکاری مثبتی داشتند (به جز ۲ یا ۳ نفر که شرایط لازم برای احراز موقعیت خود را نداشتند) .اغلب اعضای ما در دفاتر منطقه‌ای، در اتحادیه‌های بین‌المللی و سندیکاها و سازمان‌های ملی، یاران فدراسیون در یونان، حمایت کامل خود را از لحظه‌ای که دفتر مرکزی به آتن منتقل گردید را اعلام نمودند.

پنج سال از کنگره قبلی گذشته و شورای رهبری در این مدت حداقل ده جلسه در بلژیک، سودان، قبرس، ویتنام و یونان و ۵ بار در کنگره سالانه سازمان بین‌المللی کار در ژنو شرکت داشته است. نقش شورای رهبری فدراسیون- از وقتیکه سمت و سوی سازمانی‌مان را تعیین و ارایه برنامه‌ها و پیشنهاداتی برای اعضا و دوستان‌مان در سراسر جهان – نسبتا با اهمیت شده است…

اکثریت رفقا همیشه طرح و پیشنهاد ارایه دادند؛ آنها نظرات خود را بطور علنی و دموکراتیک و نقادانه و همچنین با ارایه راه حل برای موضوعات مهم – که ما هر زمان در برنامه کاری خود داشتیم- ارایه نمودند. ما از همکاری آنان تشکر می‌کنیم.

گزارش جامعی به نام «گزارش ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰» وجود دارد که تمامی فعالیت‌های اصلی با موضوعیت و توالی زمانی آن – که فدراسیون چه اقدامات قدرتمندی را بین پنج سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ انجام داده – را بیان می‌نماید.

برای داشتن تصویر کامل و جامع و نیز برای اینکه انتقادات و پیشنهادات شما مبتنی بر شواهد مشخص بوده و بتواند راهگشای مناسبی برای کنگره ۱۶باشد، مطالعه این گزارش لازم است.

در اینجا ما گزارش جامعی از فعالیت‌ها طی پنج سال گذشته را بیان می‌کنیم:

۱- کارآمد ساختن فعالیت‌های جمعی و گروهی. عملکرد شورای رهبری،‌ دبیرکل و این حرکت مشخص مبتنی براساسنامه و مقررات و نیز با بهره‌گیری از تجربیات سندیکاهای طبقاتی می‌بود. در جلسات و فعالیت‌های ما هر کسی دربیان نظرات خود آزاد و قادر به انتقاد و یا موافقت و یا مخالفت بود و همه سوالات پاسخ داده می‌شد. با این روش ما آهسته آهسته در کار جمعی، عملکرد باز و دموکراتیک، مخالفت با پدیده بوروکراسی و رکود، موفقیت بدست آوردیم. هنوز ما خیلی چیزها باید یاد بگیریم. در شرایط جدید لازم است که اصل «همکاری رفیقانه» را تقویت و امر «انتقاد و انتقاد از خود» را گسترش دهیم. بطور مشخص در حال حاضر موضوع «انتقاد از خود» از فعالیت‌های گروهی ما در تمامی سطوح – درسطح کمیته مرکزی، دفاتر منطقه‌ای و اتحادیه‌های بین‌المللی- وجود ندارد. همچنین گسترش فعالیت‌های جمعی در رهبری مناطق و اتحادیه‌های بین المللی (ت یو آی‌ها) وجود ندارد. هنوز شواهد و مسنتداتی از پایین بودن میزان همکاری در دفاتر مرکزی و اتحادیه‌های بین‌المللی وجود دارد. هنوز تصمیمات نامناسب فقط توسط یک رفیق در دفاتر منطقه‌ای و یا در سندیکای بین‌المللی اتخاذ می‌شود. این یک اشتباه بوده و باید که تغییر یابد.

ارتقا کیفیت عملکرد نهادهای فدراسیون، این فرصت را به ما داده و می‌دهد که بحث‌های خود را روی جوهر و محتوای اهداف و عملکردمان متمرکز نماییم.

۲- روز جهانی اعتراض که توسط فدراسیون برای سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ ترتیب داده شده بود، دو قدم کیفی و کمی بود که باعث ارتقا‌ء اشکال مبارزات طبقاتی – اعتراض، راهپیمایی و اعتصاب- گردید. تعداد سندیکاهای شرکت کننده در این اعتراضات در سال ۲۰۰۹، ۴۹ و در سال ۲۰۱۰ از ۵۶ کشور بودند. این‌ها نقاط قوت و ضعف ما را نشان می‌دهد. ما منتقد اعضای خود هستیم که با وجود داشتن توانایی‌های لازم ولی غیر فعال بودن را انتخاب کرده‌اند. ما شرکت ۲ یا ۳ سندیکای عضو فدراسیون که در فعالیت‌های مشابه کنفدراسیون سندیکاهای آزاد (آی تی یو سی) که خواهان مدرن کردن محتوای سرمایه‌داری و همکاری با جی-۲۰، صندوق بین‌المللی پول و سایر سازمان‌های امپریالیستی می‌بوده‌اند! را یک اشتباه جدی تلقی می‌کنیم! ما از تمامی دوستان و اعضای فدراسیون درخواست داریم که از آرمان‌های کلیدی ما حمایت نمایند، در تظاهرات و فعالیت‌های ما شرکت نمایند. این یک وظیفه مهم برای همه ما و سندیکاهایی که خواستار یک جنبش طبقاتی و مبارزه با سرمایه بزرگ با «یک تفکر واحد» هستند، است.

۳- ما تلاش نمودیم که سطح ایدئولوژی اعضا و دوستان خود را با برگزاری سمینارهای آموزشی سندیکایی در تمامی قاره‌ها ارتقا دهیم. سمینارهای دفاتر منطقه‌ای سندیکاهای بین‌المللی «سفرهای سیر و سیاحتی سندیکایی» نیست. آنان همیشه سعی می‌کنند پاسخ‌ها و راه حل‌ها را پیدا و نیز در پی یافتن ابزار لازم برای حل مشکلات جدید و کهنه که طبقه کارگر با آن روبرو است، هستند. ما در مجموع ۴۰ سمینار با موضوعات جالبی چون: نقش ارتباطات جمعی، نقش رادیو و تلویزیون، کار مناسب، تشکیل سندیکاها، حقوق سندیکایی، روابط کارگری، بدهی‌های کشورهای جهان سوم، معضل کمبود آب وغذا، نقش سندیکاهای بین‌المللی، صدوبیستمین سالگرد جشن روز اول ماه مه، تغییرات آب و هوایی، شرایط بهداشت و ایمنی و غیره تشکیل داده‌ایم. نیاز به آموزش کادرها و کارگزاران ما بسیار مهم بوده و ما وظیفه داریم که تلاش‌های خود را در این امر دوچندان نماییم.

۴- ما ۱۰ کنفرانس بین‌المللی اتحادیه‌های جهانی بسیار مهم، با موضوعات مربوطه را ترتیب دادیم، مانند:

الف- کنفرانس بحران مالی جهانی و نقش اتحادیه‌ها که ۱۵ و ۱۶ نوامبر ۲۰۰۸ در لیسبون – پرتقال تشکیل گردید و ما بموقع بحران را مورد بحث قرار دادیم؛ و همچنین عواقب آن روی زندگی مردم و نیز راه کارهای خود را ارایه دادیم.

ب- کنفرانسی با موضوع نقش زنان کارگر و نظرات فدراسیونِ جهانیِ سندیکاهایِ کارگری، که در بروکسلِ بلژیک، از ۱۳ تا ۱۴سپتامبر ۲۰۰۷ تشکیل دادیم؛ که بحث‌های پر باری انجام گرفت و تصمیمات مقتضی اتخاذ گردید.

ج- کنفرانسی با موضوع مهاجرین اقتصادی، که در ۲۹ ماه مه ۲۰۰۹ تشکیل گردید و مواضع اتحادیه‌های خود را بیان نمودیم.

د- انجام ملاقات‌های عمومی بین فدراسیونِ جهانیِ سندیکاهایِ کارگری و کنفدارسیون اتحادیه‌های کارگری کشورهای عربی (آی سی آ تی یو) که تاکید و تاییدی بر تقویت روابط ما با زحمتکشان کشورهای عربی بود؛ و همزمان تقویت حمایت‌های عملی و پشتیبانی جهانی از حق مردم فلسطین، سوریه و لبنان بود.

ه- برگزاری اولین کنفرانس جهانی جوانان کارگر که در لیما پایتخت پرو، از تاریخ ۱۸ تا ۲۰ نوامبر ۲۰۰۹، در میان روحیه رزم‌جویانه جوانان زحمتکش از پنج قاره جهان تشکیل گردید؛ در مورد اقدامات عملی مشترک بحث و تصمیم گیری شد.

و- ما به دبیرکل بخش جوانان فدراسیون تبریک می‌گوییم که با همکاری دفاتر منطقه‌ای امریکای لاتین سمیناری را برای جوانان خود کارفرما در کشورهای امریکای مرکزی، در روزهای ۹ تا ۱۱ دسامبر ۲۰۱۰ در پاناما تشکیل دادند.

س- همچنین به ۱۲۰ سندیکالیست جوان که در برنامهٔ جشنی که بمناسبت شصت‌وپنجمین سالگرد بنیانگذاری فدراسیونِ جهانیِ سندیکاهایِ کارگری- که در ژنو و همزمان با کنگره ۱۵ برگزار گردید- شرکت نمودند، تبریک می‌گوییم.

ح- جلسه بین‌المللی‌ای که در هانوی ویتنام در روزهای ۲۶ تا ۲۹ جولای ۲۰۰۹ و با همکاری مشترک بین فدراسیونِ جهانیِ سندیکاهایِ کارگری و کنفدراسیون عمومی کارگران ویتنام برگزار گردید، فرصت بسیار مهمی بود تا اوضاع و احوال بین‌المللی و عواقب جهانی سازی را تحلیل نماییم.

اتحاد کارکر

پیمان آتن- بخش دوم از فصل «سی»

wp-filebase_thumb.jpg

در ادامه انتشار سند معتبر مصوب شانزدهمین گنگرۀ فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، به نام پیمانِ آتن، اینک بخش دوم از فصل “سی” با عنوان فعالیت‌های ما با اندکی تلخیص در دسترس مبارزان جنبش سندیکایی و خوانندگان قرار می‌گیرد.

۵- فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، فدراسیون سراسری کارگران چین، سازمان متحد اتحادیه‌های افریقا و کنفدارسیون بین‌المللی اتحادیه‌های جهان عرب بطور مشترک مجمع سالیانه اتحادیه‌های بین‌المللی در پکن را برای تبادل نظر و انتقال تجربیات و پیشنهادها سازماندهی می‌کنند. ارایه نظریه‌های مختلف و حضور تعداد بیشماری از اتحادیه‌ها در سال‌های گذشته فرصت خوبی برای تماس‌های بین‌المللی بود.

۶- انتشارات فدراسیون دراین پنج سال گذشته بسیار موفق بوده است. صدها اعلامیه، خبرنامه و نشریه انتشار داده شد. دبیرخانه در هر موضوع مهم روز به موقع تصمیم گرفت. علاوه بر آن در طی ۵ سال، ۲۳ پوستر چاپ گردید. این پوسترها اغلب بسیار جالب و پیام‌های مشخصی دارند. بایستی که از این ویژ‌گی پوسترها استفاده نموده و آن‌ها را در معرض دید عموم بگذاریم تا پیام را پخش نمایند. کتاب‌ها، نشریات، اعلامیه‌ها در زبانهای اصلی و منطبق با اصول و اساس سازمانی ما توزیع شده است. چاپ مجله فدارسیون «بازتاب»، در چهار زبان (انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی و عربی) یک تلاش بزرگی بود؛ و حتی این موفقیت بیشتر خواهد شد اگر اعضا و سازمان‌های دوست مطالب و گزارش و خبر از فعالیت‌های خود را برای ما ارسال نمایند.

همچنین انتشارات دفاتر منطقه‌ای در امریکا، آسیا، اروپا مهم و مثبت بوده است. لازم است که دفاتر منطقه‌ای در افریقا و خاورمیانه نیز از نمونه آن‌ها پیروی نمایند.

۷- هنوز ما تمامی نیازهای خود را مبنی بر استفاده از فن آوری‌های جدید تکمیل نه‌نموده‌ایم. ما همچنین سایت جدید خود را راه‌اندازی نموده و بعضی از دفاتر منطقه‌ای و اتحادیه‌های بین‌المللی نیز سایت‌های اینترنتی خود را دارند. ما هنوز نیاز داریم که به ملزومات کافی برسیم. لازم است که سریع اقدام نموده چرا که نیاز به ارتباطات سریع گسترش می‌یابد. ما نیازی به وارد شدن به جنگ الکترونیکی نداریم و دلیل آن فقط مسئله مالی آن نیست. معتقد هستیم که این امر به سمت و سوی حرکت ما بستگی دارد. باید که اهمیت بکارگیری فن آوری جدید و توانایی استفاده از آن را بشناسیم. مثال مثبت آن رفقای ما در اتحادیه بین‌المللی معادن و فلزکاران در شیلی و برزیل هستند که نشانگر داشتن سمت و سوی درست ما هستند و نیز نشان می‌دهد که توانایی و ظرفیت آن را هم داریم.

۸- حضور ما در سازمان‌های بین‌المللی بیشتر شده است. نمایندگان ما در سازمان ملل، سازمان بین‌المللی کار، یونسکو و سازمان بین‌المللی تغذیه تلاش‌های زیادی نموده‌اند. ما در موضوعات مختلف در این سازمان‌ها مطلب ارایه داده‌ایم و نامه‌های اعتراضی ارسال نموده و از تمامی اتحادیه‌ها از سراسر جهان درخواست یاری نمودیم. ما از حضور خود در این سازمان‌ها استفاده نموده و پیشنهادها و گزارشات خود را ارایه داده و خواهان راه‌ حل‌های قاطع بوده‌ایم. در هرحال اوضاع در سازمان‌های بین‌المللی هنوز دشوار و پیچیده است. طیفی از نیروها علیه نیروهای طبقاتی و توده مردمی که علیه تجاوزات امپریالیستی مبارزه می‌کنند، متحد شده‌اند. در عمل سازمان ملل متحد سیاست‌های خارجی تجاوزگرانه آمریکا و اتحادیه اروپا را قانونی می‌نماید. در دفتر سازمان جهانی کار (آی- ال- او) دیکتاتوری و انحصارگرایی کنفدراسیون بین‌المللی سندیکاها حاکم است؛ که بعد از سال ۱۹۹۱ و در کنار دولت‌های سرمایه‌داری و کارفرماها سازمان را به یک «ابزار» برای حذف حقوق کارگران تبدیل نموده‌اند. در مدت پنج سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰، ما این اعمال را با شرکت در جلسات ژنو، در جلسه سالیانه و عمومی و جلسات هیت مدیره در ماه‌های نوامبر و مارس، در ملاقات منطقه‌ای در تورنتو و جاهای دیگر محکوم نموده و خواستار توقف این اوضاع غیر قابل قبول شدیم.

این واقعیت که کوبا و ونزوئلا بطور دایم مورد تهمت بوده‌اند، و همزمان دولت کلمبیا تبرئه می‌شود غیر قابل قبول است. این قابل قبول نیست که فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری و سازمان‌های مستقل ملی را از سازمان‌های آی– ال- او محروم نمایند. این قابل نیست که کنفدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری به سازمان جهانی کار دستور و برنامه دهد، و نیز قابل قبول نیست که بعضی از کارگزاران آی- ال- او اعضای سازمان‌های وابسته به فدراسیون را تهدید نمایند؛ نحوه ارایه سمینارها و دوره‌های آموزشی ارایه شده در شهر تورین مورد قبول نیست. فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری محکوم نمودن این پدیده غیر دمکراتیک را ادامه خواهد داد. ما در قبال این امر سکوت نخواهیم کرد و در عین حال ما علیه توهم سازش طبقاتی در سطح ملی و بین‌المللی به مبارزه خود ادامه خواهیم داد.

۹- همانطور که در کنگره ۱۵ هاوانا ما تصمیم گرفتیم، ما شورای دوستان فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری را تاسیس نمودیم که هر سال در ماه ژوئن در ژنو جمع می‌شوند . این به دوستان ما امکان می‌دهد که بطور دمکراتیک و مستقیم با رهبری فدراسیون ارتباط برقرار نمایند، پیشنهادات خود را ارایه نمایند، انتقادات خود را مطرح و بطور کامل و آشکار در همه مسایل عمومی توضیحات لازم را دریافت نمایند.

۱۰- در این مدت ما- فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری- تلاش نمودیم که به همه درخواست‌های شرکت در فعالیت‌های دوستان‌مان را پاسخ مثبت بدهیم. همچنین یک هیئت عالی رتبه‌ای از سندیکاهای بین‌المللی را دعوت نمودیم تا با آنها تماس‌های جانبی و گفتگو داشته باشیم، مانند سازمان جهانی کار، فدراسیون سراسری سندیکاهای چین، سازمان سندیکاهای متحد افریقای جنوبی، کنفدارسیون بین‌المللی اتحادیه‌های کشورهای عربی و غیره..

۱۱- هنوزهم فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری مشکلات مالی دارد. این یک معضل جدی بوده و موجب مشکلات اساسی در عملکرد و اقدامات ما در مورد موضوعات جدید می‌شود. سازمان‌هایی که در این مدت پنج سال فدراسیون را حمایت مالی نموده‌ا‌ند بسیار محدود و مشخص بوده‌اند. لازم است که از سازمان‌هایی نظیر اف-تی-ای از مکزیک، شورای کارگران نفت (سی-ای-ان- آ-پی-ار-او) از اکوادور که هرکدام ۲۰۰ و ۳۰۰ یورو و اتحادیه کارگران کشاورزی و عمومی (GAWU) از گویان ۵۰۰ دلار امریکا هر سال ارسال می‌کنند، تشکر نماییم. میزان مبلغ کم بوده، اما قدرتی که به ما دادند بسیار عالی بود. واقعیتش وضع مالی فدراسیون صرفاً مشکل اقتصادی نبوده بلکه اساسا یک مشکل ایدئولوژیکی، سیاسی و سندیکایی است. تصورمان این است که بعضی از کسانی که توان حمایت مالی از ما را دارند، بنا به دلایل مشخصی این کار را انجام نمی‌دهند. و بعضی‌ها هم مسیر جدید فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری را فقط در حرف نه در عمل حمایت می‌کنند. سازمان‌های وابسته به بعضی از اعضای شورای رهبری در پنج سال گذشته نه حمایت مالی و نه در پرداخت هزینه‌های کنگره ۱۶ کمکی نموده‌ا‌ند.

در این مقطع، ما تاکید می‌کنیم که توافق عمومی اتخاذ شده در مورد مسیر جدید فدارسیون جهانی سندیکاهای کارگری، نیاز به حمایت مالی عمومی دارد. تصمیم‌های جمعی نیاز به حمایت جمعی دارند.

۱۲- تمامی این تجارب گرانبها منجر به نتایج سازمانی موثری هم گردیده است. در دوره ۲۰۰۶- ۲۰۱۰ ما چهار اتحادیه بین‌المللی جدید تاسیس نمودیم: الف- فلزکاران، ب- حمل و نقل، ج- کارکنان بانک‌ها و مراکز مالی، د- کارگران صنعت گردشگری و هتلداری. با تاسیس این چهار اتحادیه بین‌المللی، فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری دارای امکانات جدیدی مبنی بر حضور در شرکت‌های چند ملیتی و بخش‌های مربوطه گردید. ضروری است که بعد از کنگره مجددا در مورد حضور سازمان یافته فدراسیون در مشاغل مهمی مانند بخش خدمات عمومی و یا ارتباطات و غیره بحث نماییم. دبیر کل بایستی که روابط نزدیکی با عملکرد اتحادیه‌های بین‌المللی داشته باشد تا از اشتباهات جدی مانند آنچه بین فدارسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری و اتحادیه بین‌المللی کارگران ساختمان پیش آمده تکرار نشود.

۱۳- هشتاد و نه سازمان جدید در نتیجه فعالیت‌های فدارسیون جهانی سندیکاهای کارگری و ایئولوژی و حضورش در سندیکاها به ما پیوستند.

ما مجددا به اعضای جدید خانواده فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری تبریک می‌گوییم. همگی می‌دانیم دلیل پیوستن این ۸۹ سازمان، مبارز بودن، اصول بنیادین، سمت و سوی حرکت، عملکرد پخته و انترناسیونالیست بودن و فعال بودن فدراسیون در این پنج سال گذشته، و نیز فعالیت دموکراتیک و حاکمیت خرد جمعی در آن می‌بوده است.

۱۴- ما روی همبستگی زحمتشکان تاکید داشته، حمایت و همکاری بین‌المللی ما در اختیار تمامی آنان که نیاز دارند است. ما گسترده حرکت می‌کنیم و در کنار زحمتکشانی که برای حقوق خود مبارزه می‌کنند حضور داریم. ما تعداد بیشماری اعلامیه و بیانیه صادر نموده‌ایم.

۱۵- در این مدت دبیرکل بیست وهشت بار جلسه داشته و بخصوص که تلاش داشته تصمیمات شورای رهبری را اجرا نماید. ما عملکرد دبیر کل را مثبت ارزیابی می‌نماییم. در موارد جدید دبیرکل و همچنین شورای رهبری بایستی که تجدید انتخاب و تقویت گردند.

معیارهای انتخابی برای این دو ارگان مرکزی بایستی که چالش برانگیز باشد:

«توانایی شناخت شرایط پیچیده جدید را داشته و اهداف ما و تاکتیک‌های ما را بر اساس نیاز موجود بارور نماید.

توانایی شرکت در توسعه و فرموله کردن تاکتیک‌ها و استراتژی ما را داشته باشد.

ثابت قدم و پابند بودن به اصول، ارزش‌ها و فرهنگ جنبش طبقاتی سندیکایی، وفادار بودن به اهداف طبقه کارگر، مصمم بودن در مبارزه علیه سرمایه‌داری و امپریالیسم.

در همکاری با پایگاه‌های مردمی جنبش سندیکایی عزم داشته باشد بخصوص در جاهایی‌که نیاز به عمل و اقدام مشخصی باشد.

داشتن نتیجه ملموس از کارهای‌مان. ما ارزیابی‌مان از کادرهای‌مان باید براساس عمل باشد نه حرف.

داشتن تمایل برای فداکاری تا آنجایی‌که زندگی شخصی و خانوادگی اجازه می‌دهد همچنین لازم است که روحیه کار جمعی و تحمل انتقاد، بکار بردن انتقاد از خود، مبارزه علیه اداره بازی و انجام کارهای عادی.

رفقای گرامی،

ما معتقد هستیم که بسیاری از مبارزین در خانواده فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری دارای این ویژگی‌ها هستند.

ما وظیفه داریم که قضاوت‌هایمان قاطع و عینی باشد، و شورای رهبریی و دبیرکلی را انتخاب نماییم که تصمیمات کنگره شانزدهم فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری را اجرا نماید.

پایان بخش «سی»

اتحاد کارگر

wp-filebase_thumb.jpg

پیمان آتن – بخش دوم از فصل "د"

موثر بودن مبارزات

برای حل مشکلات و معضلات طبقهٔ کارگر راه حلی جز مبارزهٔ طبقاتی وجود ندارد. اتحاد، مبارزه و عزم طبقهٔ کارگر در حصول به اهدافی که نیازهای نوین مردم را برآورده مي‌کنند، توده‌های کارگری را به صفوف جنبش و مبارزه می‌کشاند.

این مبارزات می تواند آموزشگاهی برای کارگران وعمدتاً کارگران جدید، در دفاع از ارزش‌ها، اهداف مبارزهٔ طبقاتی، ارزش انسجام وهمبستگی و پویایی توانمندی و تشکل‌یابی، باشد. همانطور که در گذشته ثابت گشته است مبارزهٔ طبقاتی می‌تواند نتایج قابل توجه و ژرفی در وضعیت و موقعیت طبقهٔ کارگر داشته باشد. هیچ حقی وجود ندارد که حاصل یک مبارزه ، جنبش خونین و مخاطره آور و گاهاً با خیزش همگانی کارگری توام نباشد. از دستاورد ۸ ساعت کار روزانه- که با موج عظیم اعتصابات و تظاهراتی که ایالات متحده را در نوردید- تاحق تشکیل سازمان‌ها و اتحادیه‌های کارگری در کارخانه‌ها، درسطح یک صنف، در سطح کشورها و جهان، تعطیلی روزهای یکشنبه، دفاع از افزایش دستمزدها، قراردادها و مذاکرات دستجمعی، تنظیم دستمزدها براساس میزان افزایش قیمت‌ها، حق بازگشت بکارِ بیکاران، تامین اجتماعی، شرایط ایمنی و بهداشتی در محیط‌های کاری، حق مرخصی و درمان، حق کار مساوی زنان با مردان، ممنوع کردن کار کودکان، حقوق سندیکاها و آزادی‌های دمکراتیک.

مبارزات طبقاتی شامل آن‌ مبارزاتی که مانع جنگ‌های امپریالیستی می‌شوند، اقداماتی که ماشین جنگی امپریالیست‌ها دچار مشکلات می‌کنند، نیز می‌شود.

تا کنون هیچ دستاوردی وجود ندارد که فقط بر سرمیز مذاکرات کارگران با دولت‌ها و کارفرمایان حاصل شده باشد. شهامت، بی‌باکی جنبش کارگری، ترس و وحشتی که پویایی‌ آن موجب شده است، ابزار واقعی و تنها «امتیاز مذاکراتی» نمایندگانش بشمار می آید.

بدون شک مبارزات در همه سطوح مختلف خود دستاوردهایی داشته است. اما ما نبایستی فراموش کنیم و نیز این امر باید واضح باشد که در طول مبارزات‌مان، یورش به حقوق کارگران و دستاوردهای آنان متوقف نشده است. جنبش طبقاتی باید که خود را قوی نموده و بطور اصولی نتایج درستی را مد نظر داشته و با عمق دادن به تحلیل‌های سیاسی خود، ریشه‌های اصلی علت‌ها را هدف قرار دهد نه معلول‌ها را. بایستی که به کارگران سرتاسر جهان روشن و واضح باشد که بدون احیای همکاری و همبستگی نیروهایمان، مشکلات همچنان باقی خواهند بود. بدون عزمِ راسخ توده‌های زحمتکش و عمق دادن به خواست‌ها، گسترش مبارزات با دشواری‌ روبرو خواهد شد و اگر هم نتایجی داشته باشد موقتی خواهد بود. این یک امر درست و کلی است که امتیازدهی سرمایه‌داران برای کارگران بسیار محدود است.

علی‌رغم تضادها و تناقضات این دوره، اضافه باید بکنیم که در نتیجه تاثیرات مثبت مبارزات ما، میلیون‌ها جوان، زن، مهاجرین، کشاورزان فقیر و بی زمین، مردمان بومی به این واقعیت رسیده‌اند که راه نجات خود و فرزندانشان خارج از سیتسم استثماری سرمایه‌داری است.

ممکن است در هر دوره‌ای بین مبارزات آنان و حصول دستاوردها فاصله زمانی طولانی بوده باشد، ولی در هر صورت ما نتیجه را دیر یا زود خواهیم دید. چرا که از مبارزه اجتنابی نیست.

جوانان

تجربه ما و نیز نمونه‌های زیادی از قاره‌های مختلف موئد این امر است که سندیکاهای کارگران جوان در سطح پایینی قرار دارد. می‌توان این را از تجمع توده عظیمی از کارگران جوان در صنایعی که بخش قابل توجه‌ای از آنان در سندیکاها متشکل نبوده و از همکاری، اقدام جمعی و از مبارزات فاصله می‌گیرند، ارزیابی کرد. اغلب آنان تا به امروز خارج از اتحادیه‌های کارگری هستند. در نتیجه جوانان به دلیل انجام کارهای موقت، با دستمزدهای پائین و شغل ناپایدار به دام مواد مخدر، بیسوادی، و روسپی گری و غیرو افتاده و هدف استثمار چند وجهی قرار می گیرند.

اقدامات و ابتکارات مترقی گردان‌های طبقاتی، میتواند راه عملی تغییر، نیازها وبقای سندیکاها و برنامه عملی آنان ونیاز به مبارزات طبقاتی را نشان دهد. توده‌ای کردن جنبش سندیکایی تنها راه اصلاح چرخش منفی این جنبش است. نباید فراموش کرد که ما دربارهٔ جوانانی که در سندیکاها متشکل نبوده و از تاریخ و تجربه این جنبش بدور مانده اند، صحبت می‌کنیم. بنابراین ما بایستی که به آنان چنین چرخش منفی در جنبش کارگری را توضیحح داده وبگوییم که اوضاع و احوال امروزی و این تفرقه ناشی از عواقب چنین انحرافاتی محسوب می‌گردد. ضروری است که با اعتماد به نفس به کارگران جوان رجوع کنیم و بخواهیم که جهت یورش - نه در شک وتردید باقی ماندن و یا نقش منفی داشتن در پویایی جنبش سندیکایی- به صفوف مبارزه طبقاتی بپیوندند.

کار ما در جنبش سندیکایی عامل مهمی برای هواداری نسل جدید از مبارزه در جهت درست و اتحادشان، و افزایش آگاهی آنها برای تغییر اوضاع و یافتن متحدین خود در میان سایر جنبش‌های عمومی می‌شود.

اول از همه، فدراسیون بایستی که مبارزه برای تشکل کارگران جوان در اتحادیه‌ها را تشدید نماید. در میان کارگران جوان توهم و تردید عینی در باب اتحادیه‌ها و عمل مشترک وجود دارد. این وضعیت منفی به دلیل فرصت طلبی و رهبری سازشکاری بوجود آمده‌ است. ما بایستی تلاش‌ها و کوشش‌هایمان را دو چندان کنیم تا اعضای جدید را مطلع و آگاه سازیم، که بدون توجه به وابستگی‌های سیاسی، سندیکا اولین شکل سازمان متشکل طبقهٔ کارگر بوده و برای همه ما مناسب بوده هست. ما می‌خواهیم که کمیته‌های جدید اتحادیه‌های کارگری کمک کنند تا کارگران جوان را در سندیکاها متشکل نمایند و در کل ارزش‌های جنبش کارگری را ارتقا داده، برای خواسته‌ها با عملکرد‌‌های متنوع پاسخ دهند؛ ورزش و سرگرمی‌های فرهنگی متنوع ایجاد نمایند. عملکرد کمیته‌های جدید، در نهایت، ممکن است به بهتر نمودن سازمان طبقاتی در مبارزه برای مشکلات جوانان در صنایع گردد. همزمان با مبارزه اصلی در جهت رفع مشکلات اصلی کارگران جوان و بخصوص مبارزه علیه کودکان کار، لازم است که این مبارزات را با درخواست‌هایی مانند سالن ورزش مجانی، مراکز فرهنگی عمومی، و غیره پربارتر کرد. در زمینه‌های خلاقیت فرهنگی ما شکل‌های بسیاری مانند گروه‌های فیلم و تئاتر، رقص و موسیقی داریم. از طریق این ابتکارات و قریحه‌ها ما می توانیم مراسم متنوعی مانند مسابقات ورزشی و یا فرهنگی را در مقابل برنامه‌های شرکت‌های چند ملیتی و سرمایه‌داری که زیر لوای «خانواده شرکت‌ها» تشکیل میدهند، راه بیاندازیم.

بخصوص ما باید که در اتحادیه‌های کارگری گام‌هایی در رابطه با ایجاد کتابخانه، سازماندهی جلسات سخنرانی، معرفی کتاب، اقداماتی که جوانان را با کتاب آشنا نماید، برداریم. کنفرانس‌های آموزشی، سمینارهایی در رابطه با تاریخ و ارتباط با سنن و مبارزات سندیکاها برگزار نماییم.

با اقدامات ما در اتحادیه‌های کارگری و با مسئولیت و رهبری خود، ما می‌توانیم موارد زیر را سازمان دهی نمایم:

• برگزاری سخنرانی در مورد بیکاری و ساعات کاری

• گفتگو با جوانان در مورد موضوعاتی که نگرانشان می‌کند مانند نژادپرستی، مواد مخدر، ..... و از این قبل.

• برگزاری مراسم (مسافرت‌های تفریحی – موسیقی) برای برجسته کردن اهمیت کار دستجمعی سندیکاها و از طریق مرور تاریخ اتحادیه‌ها و جنبش عمومی آن.

• بحث و بررسی موضوعات خاص هر بخش صنعت و تم اصلی آن‌ها (مانند حقوق اتحادیه‌ها، بهداشت و ایمنی، حقوق و غیره) و اختلافات دو جریان اصلی جنبش سندیکایی در جبهه کارگری.

چالش اصلی برای شروع، جلب اعتماد جوانان است. قطعا عقاید و تفکرات جدیدی برای شروع خواهد بود مانند راه‌اندازی هیئت تحریریه برای انتشار نشریه و یا ایجاد یک ستون در روزنامه سندیکاها یا راه‌اندازی نشریه اینترنتی. همه این وظایف نیازمند علاقه شخصی و محرکه فردی و مسئولت جمعی، ابزار ایدیولوژیک و مبارزه جویانه است؛ نه این که در مشکلات روزانه غرق شدن و یا گزینش راه حل‌های فردی؛ چرا که منظور مبارزه عظیم طبقه کارگر بوده و تزریق خون تازه به آن است.

معاونت جوانان فدراسیون، که در اولین سمینار بین‌المللی و موفق جوانان ( ۱۸ تا ۲۰ نوامبر ۲۰۰۹) در کشور پرو برگزار شد، اولین قدم کوچک خود را برداشت. سمیناری که معاونت جوانان فدراسیون در پاناما از ۹ تا ۱۱ دسامبر ۲۰۱۰ برگزار کرد قدم مثبت دیگری بود. شرکت وسیع جوانان در ژوئن ۲۰۱۰ برای بزرگداشت ۶۵ سال بنیان گذاری فدارسیون جهانی سندیکاهای کارگری که در ژنو برگزار شد نشانگر علاقه نیروی جوان به جنبش سندیکایی و عمل مشترک است. ما در مقابل خود وظایف بزرگ سازماندهی جوانان را داریم. ما در مقابل خود وظیفه بزرگ سازمان دهی جوانان در عرصه کاری را داریم.

زنان

برای فدراسیون وجنبش سندیکایی طبقاتی کارگران، نقش زنان کارگر بسیار مهم است. نقش زنان درروند تولید، در سندیکاها، در مبارزات سیاسی حیاتی بوده و مبارزات عمومی را در حال حاضر و در آینده تقویت می‌کند. جنبش سندیکایی که بر اساس طبقاتی متشکل شده است همیشه در رابطه با حقوق مساوی زنان و برابری حقوق در محیط کار و زندگی مواضع اصولی و محکمی داشته است. ما علیه برده‌داری و خرید و فروش زنان، حق رای زنان، حق پیوستن به سندیکاها، و شرکت آنان در زندگی اجتماعی و فرهنگی مبارزه کرده و خواهیم کرد. اغلب این حقوق در بسیاری از کشورهای سوسیالیستی بدست آمده است، آنان نقش شایسته خود را بدست آورده‌اند.

اکنون در تمام کشورهای سرمایه‌داری زنان کارگر با استثمار بیرحمانه‌ای روبرو هستند. آنان بخصوص به صورت پاره وقت و بدون تامین اجتماعی بوده و کارهای معمولی انجام می‌دهند. مزدی بمراتب کمتر مردان دریافت می‌کنند. مشاغل پایین را داشته و بیشترین آمار بیکاری را دارند. در بسیاری از کشورها آزار و اذیت زنان شدت یافته است، فحشا گسترش یافته؛ مهاجرت‌های اقتصادی، مادران را از فرزندان و همسران جدا کرده و امکان تحصیل و مسایل فرهنگی و تفریح را به آنان نمی‌دهند. تمامی اینها عواقب سرمایه‌داری جهانی و تعرض شرکت‌های چند ملیتی علیه توده مردم است.

طبق آمارِ مرکز آمار اروپا، در سال ۲۰۰۷ از ۸۰۰ میلیون کودکان بیسواد، دو سوم آنان دختران هستند. از هر ۵ نفر بچه‌ای که به مدرسه نمیروند ۳ نفرشان دختر هستند. بنابر همان آمار ۳۱٪ از زنان شاغل اروپا نیمه وقت کار می‌کنند. همچنین این آمار نشان می‌دهد که هر سال ۱ میلیون نفر قربانی قاچاق انسان هستند، ۹۰۰۰۰۰ نفر از آنان دختر و زن هستند و فقط ۱۰٪ آنان پسر و مردان هستند.

زنان در تمامی قاره‌ها در شرایط بد و دشوار به سر می‌برند. در افریقا ایدز بین جمعیت زنان گسترش داشته است، در هندوستان ۲۰۰۰۰۰۰ دختر قبل از تولد سقط می‌شوند چرا که بچه پسر می‌خواهند. ۹۰ درصد قربانیان جنگ‌ها و اغتشاشات مسلحانه زن و بچه هستند، ۷۵ درصد مهاجرین مناطق درگیری‌های نظامی را زنان و بچه‌ها تشکیل می‌دهند.

این آمار و ارقام خود به اندازه کافی گویا هستند. این آمار تصویر واقعی از مسائل زنان را نشان می‌دهد. بعضی‌ها می‌گویند که مسئله زن فقط بین زن و مرد است، که این یک دروغ بزرگی است. و یا از این امر دفاع می‌کنند که علت موقعیت زنان در جامعه ناشی از قدرت بدنی و روانی آنان است که این نیز دروغی بیش نیست.

مشکلات و مسائل زنان بطور تاریخی مشکل اجتماعی است که شامل تبعیض‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی علیه آنان در همه سطوح: خانواده، اجتماع و زندگی شخصی است. اولین بار مارکس و انگلس با مطالعات وتحلیل‌های خود، اثبات نمودند که علت اصلی نابرابری اجتماعی زنان ناشی از مرحله تولید اجتماعی است. و آن در سیستم استثمار و سیستم مالکیت خصوصی قرار دارد. وضعیت زنان در مراحل مختلف تولید اجتماعی تغییر نموده است.

در جوامع اولیه که دارای مالکیت خصوصی نبوده است، زنان از حقوق مساوی برخوردار بودند.. حتی مادر بودن یک حق اجتماعی برتری بود. و این دوره «مادر سالاری» بود.

در فئودالیسم، زنان ملک شخصی مردان محسوب شد. مرد مالک حق سو استفاده و فروش زن خود در معاملات را داشت.

در سیستم سرمایه‌داری، ورود توده عظیم زنان به محیط کارخانه‌ها، صنعت پایگاه آنان شد و یک عنصر مترقی گردید. این کار پایه‌های آزادی زنان گردید. اما علی‌رغم مبارزات سخت و دست‌آوردهابی مهم ثابت گردید که زنان در سرمایه‌داری به حقوق خود نخواهند رسید.

در سیستم سوسیالیستی ما دیدیم که در قرن بیستم، با اجتماعی کردن ابزار تولید، برابری حقوق پایه گذاری شد. زنان حق کامل در محیط کار، تحصیل، ورزش، بهداشت و سیاست بدست آوردند.

بر اساس همین، امر بدیهی است که هنگامیکه ما در مورد مسائل زنان صحبت می‌کنیم یعنی در باره استثمار، ظلم در اجتماع علیه آنان بنا بدلیل جنسیتشان (تبعیض اجتماعی و جنسی) است. این تبعیض‌ها تاثیرات فرهنگی و روحی و اخلاقی در زنان داشته که مانع توسعه و برابری حقوق آنان میگردد. این اثراتِ منفی برای زنان کارگر، کشاورزان فقیر و خود- کارفرما یکسان است. زنانِ طبقۀ بورژوا وسایل و ابزار حل این مشکلات را یافته‌اند. توجه وعلاقه فدراسیون برای زنان کارگر ادامه خواهد یافت و این امر نیاز به توجه بیشتری دارد.

خود- کارفرما

خود- کارفرمایی قشرعمومی بزرگی در کنار کارگران است. منافع آنان بطور نزدیک با حقوق و وضعیت کارگران مربوط است. به همین جهت ما آنان را بعنوان متحد طبیعی کارگران می‌بینیم. در واقع خود-کارفرماها از ناحیه به ناحیه به لحاظ اقتصادی و موقعیت اجتماعی فرق دارند؛ و آن منوط به میزان رشد سرمایه‌داری در هر کشوری است.

تجمع سرمایه در دست تعداد معدودی، رشد روزافزون تمرکز سرمایه در مراکز اقتصادی، منجر به حذف این لایه شده و با توجه به عدم توانایی در رقابت به سوی پرولتاریا رانده می‌شوند. این امری محرز است که این متحد طبیعی در تمامی نقاط جهان بر اثر بحران سرمایه‌داری با عواقب وخیمی روبرو شده‌اند. ادامه حیات خود- کارفرماها بسیار مشکل شده است و عواقب آن افزایش بیکاری، نیروی کار بدون تامین اجتماعی، ‌مهاجرت و فقر و افزایش کودکان کار می‌شود.

در اروپا و کشورهای غربی، خود-کارفرماها با عملکرد شرکت‌های انحصاری و تمرکز تولید خرد شده‌اند.

در جهان سوم وضعیت برای خود- کارفرماها که یا از طریق خانه یا سر چهارراهها و یا اطراف شهر کار می‌کنند حتی بدتر است.

در امریکای لاتین و مرکزی، برای مثال، بخشی از مردم مثلا بعنوان «مستقل » کار می‌کنند.

در آسیا و افریقا نیز بخش بزرگی از خود-کارفرماها را زنان تشکیل می‌دهند که با مشکلات شدید فقر روبرو هستند و تلاش می‌کنند که خود و خانواده شان را فقط زنده نگاه دارند.

در مجموع ما دریافتیم که در سطح جهان زحمتکشان دارای حق تامین اجتماعی نبوده و آنان در شرایط وحشتناک بهداشتی و ایمنی، ساعات کار طولانی کار می‌کنند. بخش عظیمی از آنان مهاجر، کودکان و زنان هستند.

در کنار دیگر اقدامات، فدارسیون بایستی در یک چارچوب کاری نقش رهبری برای طبقه کارگر داشته باشد و از کارگران دفاع نموده و مسائل ومشکلات آنان را در سطح مجامع جهانی مطرح نماید. و بین خود-کارفرماها و کارگران هم‌آهنگی نماید.

اتحاد کارگر

wp-filebase_thumb.jpg

پیمان آتن – بخش سوم و پایانی از فصل "د" با عنوان آماج‌های ما،

مهاجرین، پناهندگان سیاسی و مردمان بی‌خانمان

مهاجرت پدیده‌ای است که به تغییر مکان جغرافیاییِ بخشی از جمعیت مربوط می‌شود. دربسیاری از موارد، بویژه آن‌هایی که برای ما اهمیت دارند، دلایل این جابجایی از نوع اقتصادی – اجتماعی قلمداد می‌شوند و در درجهٔ اول آن مهاجرین اقتصادی قرار می‌گیرد؛ و یا این مهاجرت‌ها علت اقتصادی- سیاسی داشته که آنان پناهندگان سیاسی هستند. در هر حال تقریباٌ ۲۰۰ میلیون نفر مهاجر بطور دائمی و یا موقت در جستجوی کار بوده، و بحران‌های جاری نیز موج‌های جدیدی از مهاجرین را بوجود خواهند آورد. مهاجرین اغلب، لایه‌های به شدت استثمار شدهٔ طبقهٔ کارگر هستند، آن‌ها به آسانی قابل کنترل بوده و تهدید به اخراج می‌شوند؛ و در برابر ترور وتهدید و عدم پیوستن به سندیکاها بسیار آسیب پذیراند.

در شرایط کنونی، مهاجرینی که وارد کشوری می‌شوند، کارهایی را قبول می‌کنند که مردم محلی از انجام آن سرباز می‌زنند. شرایط هولناک کاری امری عادی ست. ترس از خطر اخراج شدن از کشور که عمدتاٌ بوسیلهٔ کارفرمایان استفاده می گردد، همیشه وجود دارد. مهاجرین قربانیان اعمال ماجراجویانه و خطرناک عناصری هستند که به اوراق کار قانونی آنان بعنوان یک بازیچه نگاه می‌کنند و این امر در همه دولت‌ها اتفاق می‌افتد؛ اوراق آنان را به تاخیر انداخته و یا رد می‌کنند و یا مبالغ هنگفتی برای قانونی کردن کار آنان در آن کشور از آنان طلب می‌کنند. نژادپرستی و بیگانه ستیزی، یورش‌ها و تهدیدها جزئی از زندگی تمامی جوامع سرمایه‌داری است که از پدیدهٔ مهاجرت به عنوان دلیل و سپر بلا برای پیامدهای سیاست‌های ضد مردمی و نیز سود سرمایه بهره برداری می‌کنند.

درحقیقت، نیروی کار مهاجر حتی در لایحه‌ها و قوانین بین‌المللی- مانند مصوبه اروپایی آقای بولک‌اشتاین (Bolkestein) – کمیسر اروپا- به مثابه توپ در دست کارفرمایان استفاده می‌گردد. هر زمان قدری رشد اقتصادی وجود داشته و نیروی کار از لحاظ کمی و کیفی نتوانسته خواست‌های شرکت‌های چند میلیتی و انحصارات را برآورده کند، حتما آنجا موج مهاجرت افزایش پیدا می‌کند. این امر اغلب با توافق بین دولت‌ها و یا حتی بدون توافق و چه قانونی و چه غیرقانونی انجام می‌گیرد.

در اکثر موارد، توافق نامه‌های دستمزد نقض گشته و به کارگران مهاجر دستمزدهای پایین و حتی بعضی اوقات کمتر از حداقل دستمزد قانونی پرداخت می‌کنند. آن‌ها بدون حق قانونی کارگری، بیمه اجتماعی و بیمه درمانی کار می کنند. مهاجرین اغلب قربانیان تهدیدها و ارعاب‌ها هستند و حتی از حقوق ‌قانونی‌شان در کشور میزبان بی‌خبرند و نمی‌دانند که چگونه با جنبش اتحادیهٔ کارگری ارتباط برقرارنمایند. نمونهٔ ویژه ژاپن، که توسعه دو برابری‌اش با نرخ پایین رشد جمعیت همراه بود، نیاز به ورود کارگران ماهر دارد.

همچنین استرالیا به خاطر کمبود و فقدان نیروی انسانی ماهر در دههٔ گذشته، و نیز تامین بخشی از نیازهای توسعه سرمایه‌داری و شرکت‌های فراملی، با موج بزرگی از کارگران مهاجر و کارگران موقت مواجه شد. یا در بعضی از کشورهای خلیج، مانند امارات متحده عربی، عربستان سعودی و قطر.. مهاجرین اقتصادی مردمانی بدون حق قانونی هستند. در امریکا گستردگی مبارزات مهاجرین سنگینی مشکل مهاجرین را نشان می‌دهد. در غیراینصورت در شرایط بحران‌ها و تشدید یورش‌های منفور به حقوق قانونی کارگران و تلاش‌های همزمان برای کاهش هزینه نیروی کار، مهاجرین نیروی اضافه تلقی شده و تحت تعقیب قرار می‌گیرند.

در اروپا، نمونهٔ فرانسه رسواترین آنهاست. فرانسه یک قدرت استعمارگر امپریالیستی با تجاوزات غارتگرانه خود بمدت ده‌هاسال، تقریباً نصف افریقا را اشغال کرده بود. ذخایر غنی آفریقا موتور حرکت و رشد فرانسه بوده، کشوری که در گذشته «موتور حرکت سرمایه داری» نامیده می‌شد. امواج مهاجرت از مستعمره‌های آفریقایی به سرزمین «کلیساها» سرعت گرفت. در دههٔ گذشته، واقعیت سیاسی جدیدی در فرانسه شکل گرفت و آن حاشیه نشینی بود و شرایط زیستی این زاغه نشینان روز به روز بدتر شد. اروپا بجای تصویب قوانین و سیاست‌های حمایتی و همبستگی لازم با مهاجرین، تبدیل به یک «قلعهٔ محصور» با رفتار«پلیسی» و تمایلات شدید «امنیتی» نسبت به مهاجرین شده است.

در مجموع، سلطهٔ مطلق امپریالیزم، دولت‌های اروپایی، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، به مدت سی سال، سبب امواج عمدهٔ مهاجرت از آفریقا شده‌اند.

مشکل عمدهٔ دیگر در برخی از کشورها، مهاجرت‌های داخلی هستند – بویژه در کشورهای بزرگتر- که این مهاجرت‌ها نیز مشابه مهاجرت‌های جهانی بوده و با اهمیت هستند. برای نمونه، در هندوستان، که این مهاجرت‌ها «مهاجرت‌های بین ایالت‌ها»خوانده می‌شوند؛ که با آنها همانند سایر مهاجرین، همان قوانین کارفرما اعمال می‌شود و آنان قربانیان نژادپرستی و بیگانه ستیزی می‌شوند.

همراه با معضل حاد مهاجرین، ما همچنین بایستی که با مشکل بی‌خانمان‌ها نیز برخورد بکنیم. بحران اقتصای در ایالات متحده امریکا، اروپا و آسیا، باعث شد که بسیاری از کارگران خانه‌هایشان را از دست بدهند. آنها ماوا و مسکنی ندارند و در خیابان‌ها و زیر پل‌ها می‌خوابند.

فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری با اعتبار جهانی و موقعیت انترناسیونالیستی‌اش جوابی که می‌تواند بدهد این است که کارگر، کارگر است، چه در کشوری که در آن متولد شده و زندگی می‌کند و چه بعنوان مهاجر آمده است؛ آنان همانند سایر کارگران کشور باید دارای حقوق اجتماعی و کاری باشند. قراردادهای دستجمعی باید برای همه کارگران کشور محترم شمرده شود. با این خواست‌ها مهاجرین بعنوان ابزار سرکوب برای جنبش کارگری استفاده نخواهند شد، وآنان قربانیان کارفرماها نخواهند شد.

فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری جهان با همبستگی انترناسیونالیستی‌اش برای اتحاد کارگران صرفنظر از نژاد، رنگ پوست، جنسیت، ملیت، و اصل و نسب نبرد می‌کند. ما به مبارزه علیه بیگانه هراسی، نژادپرستی، تبعیض، و حذف و استثناء و علیه همهٔ تئوری‌های فاشیستی اولویت می‌دهیم. ما به جد می‌کوشیم که کارگران مهاجر با حقوق مساوی که شامل کارگر بومی نیز می‌شود، در جنبش سندیکایی و کارگری نقش بازی کنند؛ و نیز به مناصب سندیکایی انتخاب شوند. هر فدارسیون، هر صنف سندیکایی طبقاتی بایستی که کمیته کارگران مهاجر را داشته باشد، که بطور مشخص به نیازهای کاری، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی آنان رسیدگی نماید.

فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری برای یافتن راه حل به این مشکلات نه تنها با متشکل کردن فعالیت‌های اصلی خود، بلکه همچنین با برگزاری فعالانه سخنرانی‌های روشنگر و آگاه کننده، و نیز فعالیت‌هایی درهمهٔ سازمان‌های بین المللی (یونسکو، سازمان بین المللی کار، و سازمان ملل) فعالانه شرکت می‌نماید. دخالت‌های ما در این سازمان‌های بین‌المللی بایستی که تشدید گردد.

فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری الغای تمامی قوانین و مقررات ضد مهاجر والغای «اجارهٔ کارگران» را که یادآور قرون وسطی و برده داری‌اند را مطالبه می کند.

مردم بومی

فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری اقدامات شجاعانه و مبارزهٔ جنبش مردم بومی ـ شاهدان زنده تجاوزات استعمارگرانه اسکان داده‌های کشورهای سرمایه‌داری اروپا ـ را ارج می‌گذارد. آنان به مبارزات خود-علی‌رغم نسل کشی و جنایاتی که دول نو- محافظه کار در حمایت از سرمایه‌های بزرگ مرتکب شده‌اند- ادامه می‌دهند.

در سال‌های اخیر، بسیاری از مردم بومی در اغلب مناطق مبارزات خود را تشدید نموده‌اند؛ در آمریکای لاتین و استرالیا، مبارزه برای بدست آوردن حقوق رهایی از استعمار و خواستار احترام به محل زندگی‌شان و نیز حفظ محیط زیست هستند. امروزه آنان با حرص و آز شرکت‌های چند میلیتی که توسط دولت‌های امپریالیستی حمایت می‌شوند، روبرو هستند. این شرکت‌ها مناطق آنان را اشغال و منابع طبیعی‌شان مانند چوب، نفت، گاز و زیست محیط شان و نیز منابع آبی شان را برای مقاصد تجاری خود بغارت می‌برند؛ بطور مثال آنچه در جنگل‌های آمازون اتفاق می‌افتد، جنگلی که بزرگترین ریه تنفسی جهان اعلام شده است!.

ضروری است که دوستان و سندیکاهای وابسته به فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری همبستگی مؤثرشان را با مبارزهٔ جنبش‌های مردم بومی ـ برای پیروزی در بدست آوردن حقوق قانونی‌شان، کرامت‌شان، احترام به مرز و بوم‌شان و تمامی ثروت طبیعی‌شان- تقویت نمایند.

ما همبتسگی طبقاتی و قاطعانه خود را با مبارزات مردم بومی ماپوچوی شیلی (Mapuche) و سایر جنبش‌های بومیان و مردم بولیوی، اکوادور، کلمبیا، امریکای مرکزی، مکزیک و در سایر قاره‌ها اعلام می‌کنیم. فدراسیون به خواست خود مبنی بر تنبیه متجاوزین و مسئولین در نسل کشی علیه خواهران و برادران ما را در همه مناطق ادامه خواهد داد. فدراسیون مبارزه خود علیه وحشیگری که عامل آن سرمایه‌داری است، ادامه خواهد داد.

شرکت های فرا ملی/ چند ملیتی

تا جایی که به اقدام، کنش و مبارزات کارگران فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری مربوط است، یک واقعیت دشوار و مشخصی وجود دارد، که ما باید با آن روبرو گردیم. امروزه در ساختار اجتماعی جهانی سازی، منافع شرکت‌های عظیم سرمایه جهانی باعث بوجود آمدن شرکت‌های چند ملیتی/ فراملیتی گردیده است. انباشت سرمایه موجب پیدایش چنین شرکت‌هایی شده است، که اغلب آنان بطور موازی در بیشتر شاخه‌های صنعتی و مالی گسترش یافته‌اند.

این شرکت‌ها منابع تولید ثروت را به سرقت می‌برند؛ مردم بومی و کشاورزان فقیر را از سرزمین‌شان بیرون، محیط زیست را نابود می‌کنند؛ آن‌ها محصولات را احتکار و بطور سیاسی و مالی مسیر و خط مشی بسیاری از کشورها را کنترل می کنند. در برخی از کشورها با توسل به ابزار نیروهای شبه نظامی سعی در توقف فعالیت‌های سندیکایی می‌کنند.

ویژگی‌های این شرکت‌های فراملیتی/ چند ملیتی و نتایج منفی آن‌ها- تبعیض‌ها و سختی رقابت- برای زحمتکشان، زمینه مناسبی را برای مبارزه و تلاش ما و با هماهنگی با همراهان بین‌المللی خود ایجاد می‌نماید و ما بایستی که آن را مدیریت کنیم.

استراتژی کاری ما بایستی که گسترش همکاری سازمانی با سندیکاهای جهانی که در این بخش از صنایع و شرکت‌ها هستند، ‌باشد و سعی بر ایجاد ارتباط نزدیک با کمیته‌های مربوطه و اتحادیه‌ای آنان نماییم. بدین وسیله فعالیت‌های ما به توده کارگر بسیار نزدیک بوده و می‌توانیم با رفرمیست‌های بین‌المللی در جنبش کارگری مبارزه کنیم.

در واقع خیلی مطلوب خواهد بود که هر واحد سندیکایی یک لیست بین‌المللی از شرکت‌های هر بخش را تهیه نماید تا از این طریق هماهنگی لازم را با زحمتکشان شاغل در آن بخش و در همه قاره‌ها هم آهنگ نموده تا به اهداف خود برسیم......

پایان فصل «د» با عنوان آماج‌های ما.

پیمان آتن – بخش اول از فصل "ایی"

wp-filebase_thumb.jpg

سیاست‌های سازمانی ما و وظایف جدید

ساختار سازمانی و عملکرد فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری دقیقا توسط اساسنامه آن، که توسط همه اعضا و کادرهای آن محترم شمرده می‌شود، بیان شده است. اساسنامه آن مدرن، دموکراتیک و دارای یک نقشه راه براساس منافع طبقاتی بوده ونیز شامل تجربیات انباشته شده فدراسیون از سال ۱۹۴۵ تا به امروز است. تمامی تبصره‌ها و ضمایم اساسنامه با هدف ایجاد یک عملکرد پویا برای سازمان و نیز ایجاد آمادگی لازم برای وظایف امروزیش است. اساسنامه سازمان پایه و اساس فدارسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری بوده و سمت‌گیری سیاست‌های آن را نشان می‌دهد. نیاز به گسترش و توسعه تشکیلاتی و نیز بهبود عملکرد سازمانی امری ممتد است. ساختار و عملکرد سازمانی، تاکتیک و استراتژی آن بایستی که به اهداف آن و دست‌‌آوردهای دراز مدت آن کمک نماید. بنابراین سیاست‌های تشکیلاتی آن ابزار مهمی برای رسیدن به اهدافش است.

در توسعه سازمانی فدراسیون سه لایه وجود دارد که بسیار مهم هستند:

دفاتر منطقه‌ای

سازمان‌های بخش‌های مختلف- سندیکاهای بین‌المللی صنفی (TUI’s)

سازمان‌های مردمی و اعضا و دوستان ما.

این سه لایه سازمانی در کنار رهبریت مرکزی آن، بدنه و قلب فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری هستند.

دفاتر منطقه‌ای

در اصل ۱۳ اساسنامه فدراسیون ذکر شده است که «در هر منطقه، دفتر مرکزی منطقه دایر گشته که شامل مرکز اتحادیه‌های ملی بوده و عضو فدراسیون هستند. عملکرد آنان متمرکز به مسایل منطقه و هم‌آهنگ با سیاست‌های فدارسیون است.

تحت این اصول اساسنامه‌ای، و تا کنگره پانزدهم دفاتر منطقه‌ای در مناطق زیر فعال بوده‌اند:

۱- منطقه آسیایی- اقیانوسیه‌ای مستقر در دهلی، هندوستان

۲- منطقه افریقایی مستقر در شهر داکار، سنگال

۳- قاره امریکا مستقر در شهر هاوانا، کوبا

۴- خاورمیانه مستقر در شهر دمشق، سوریه

۵- قاره اروپا مستقر در شهر آتن، یونان

بلافاصله بعد از کنگره ۱۵ و بعد از انتقال مرکز فدراسیون به آتن، مرکز منطقه‌ای اروپا به قبرس تغییر مکان یافت و مسئولیت‌ها به مرکز قبرس واگذار شد. در سال ۲۰۱۰، مرکز جدیدی در شهر ژوهانسبورگ برای افریقا افتتاح نمودیم.

در مدت ۵ سالی که ما مراکز منطقه‌ای را دایر نموده‌ایم فعالیت بالایی داشتیم. آنان در شرایط پیچیده‌ای فعالیت نمودند، با مشکلات عینی و ذهنی روبرو بودند ولی موفقیت‌های مهمی هم داشتند. البته هنوز دارای نقاط ضعف و با کمبودهایی روبرو هستند، بخصوص در قاره افریقا، جاییکه ما نقص‌های سازماندهی داریم.

اقدامات سازمان‌های منطقه‌ای ما مبتنی به گزارشات جامع و دقیقی است که در کنگره به اعضایشان و شرکت کنندگان ارایه خواهد شد. آنان بطور علنی، دمکراتیک و با خردجمعی و با شیوه انتقاد ازخود در مورد عملکرد منطقه‌ای‌شان بحث خواهند نمود. آنان در مورد اوضاع قاره خود، مشکلات، نقاط ضعف،‌ وظایفشان با یک روحیه سازنده و انتقادی به ارزیابی اقدامات خود خواهند پرداخت.

ما اعتقاد داریم که در اوضاع کنونی نقش دفاتر منطقه‌ای تقویت شده و مسولیت‌هایشان افزایش یافته است. در هر قاره‌ای گسترش فعالیت‌های ما روبفزونی بوده و دارای ویژگی‌های مختلفی است. بنابراین فعالیت‌های دفاتر منطقه‌ای بایستی که موارد زیر را در افق اهداف خود داشته باشند:

- تمامی سازمان‌های ملی، سندیکاهای همکار و دوستان فدراسیون را در سطح یک قاره، دور اهداف و سیاست‌های فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری متحد نمایند. اهداف بلند مدت و کوتاه مدت ما را تبلیغ نمایند. همکاری نزدیک با دفاتر مرکزی ما داشته باشند.

- مبارزات زحمتکشان قاره خود را سازماندهی و حمایت نمایند، و با سازمان‌های مردمی زحمتکشان همکاری نزدیک داشته باشند.

- تلاش برای ایجاد همکاری منطقی با تمامی اعضا و یاران ما در منطقه

- داشتن هدف دایمی عضوگیری جدید از قاره خود برای فدراسیون

- همکاری با رهبری سندیکاهای جهانی هر موقع که نیاز به کمک داشتند.

این‌ها بعضی از نکات مرکزی بوده که البته با توجه به نیازهای موجود و خرد جمعی فدراسیون همیشه باید غنی شده و از سو تفاهمات اجتناب شود.

ترکیب و عملکرد دفاتر منطقه‌ای

دفاتر منطقه‌ای تشکیل شده از سندیکاهای ملی که عضو و یا از دوستان فدراسیون در منطقه هستند. شکل‌یابی آن براساس احترام متقابل، کارکرد دمکراتیک، همکاری دسته جمعی و همچنین قبول استقلال سازمانی هر سندیکای ملی در محل خود است.

هر تصمیمی بعد از بحث‌های کافی و نیز بعد از در نظر گرفتن تمامی عواقب احتمالی چنین تصمیمی اتخاذ می‌گردد. ما همیشه بایستی که سعی کنیم که نتیجه برخورد آرا را منعکس نماییم. نتیجه نهایی در صورت نیاز بایستی که بصورت رای گیری و با قبول رای اکثریت انجام گیرد.

دفتر هر سازمان منطقه‌ای بایستی که یک دبیر از کشورهای مختلف از قاره انتخاب نماید، که وی مسئول تمامی فعالیت‌های دفتر منطقه‌ای خواهد بود. مطلوب خواهد بود که سازمان منطقه‌ای دیدار سالیانه داشته باشد و نتایج عملکرد خود را بررسی نماید. هر پنج سال یکبار در کنگره فدراسیون، سازمان‌های منطقه‌ای نیز گردهم‌آیی خود را داشته باشند، که در آن دبیر منطقه‌ای را انتخاب و تمامی موضوعات منطقه خود را بررسی نمایند. هر دبیر منطقه‌ای می‌تواند یک هماهنگ کننده نیز انتخاب نماید.

وظیفه اصلی دبیران سازمان‌های منطقه‌ای بکارگیری و تبلیغ سیاست‌های فدراسیون است.

تاسیس دفاتر منطقه و زیر منطقه‌ای جدید

با تصمیم کنگره فدراسیون، شورای عمومی و یا هئیت رئیسه شورای عمومی، دفاتر منطقه‌ای یا زیر منطقه‌ای جدید - بنا به نیاز روز- می‌تواند تشکیل گردد. حد وحدود و سایر مسائل عملیاتی آن می‌تواند با تصمیم کنگره و یا شورای عمومی و ریاست شورا اتخاذ گردد.

فراخوان تصمیم برای ایجاد دفتر منطقه‌ای افریقا و دفاتر زیر منطقه‌ای در سودان و افریقای جنوبی توسط ریاست شورای عمومی که در ویتنام تشکیل شد، اتخاذ گردید. تا به امروز، بنا به اوضاع سیاسی در سودان، ما امکان اقدام عملی در گشایش دفتر در آنجا را نداشته‌ایم. تصمیم هنوز به قوت خود باقی است.

ولی ما در افریقای جنوبی موفق بودیم و رفیق لولامیل سوتاکا هماهنگ کننده آنجا بوده و هم اکنون قدم‌‌های اولیه برداشته و تلاش مهمی انجام داده است. سازمان‌های طبقاتیِ افریقای جنوبی عضو فدراسیون گردیدند. در سه سال گذشته آنان نقش فعالی در رهبری فعالیت‌های آنجا داشتند.

دوستان و اعضای فدراسیون در امریکای لاتین پیشنهاد دفتر زیر منطقه‌ای در امریکای مرکزی را داشتند. ما معتقد هستیم که با همراهی با دوستان‌مان در امریکای لاتین می‌توانیم تصمیم متحدی را دراین مورد بگیریم. این دفتر زیر منطقه زیر نظر و رهبری دفتر منطقه‌ای سازمان در هاوانای کوبا قرار خواهد داشت.

ما پیشنهاد می‌کنیم که پایه‌ریزی دفتر زیرمنطقه‌ای امریکای مرکزی با شرکت دوستان و سازمان‌های همکارمان در منطقه مشخص شروع شود. تجربیات و نتایج از عمکرد این دفاتر زیر منطقه‌ای بایستی که در شورای رهبری فدراسیون به بحث گذاشته شود.

چنین تصمیماتی نیز برای منطقه آسیایی و اقیانوسیه اتخاذ گردید؛ ولی ما آنجا نیروی فعال به اندازه کافی نداریم.

در پنج سال گذشته فدراسیون در عرصه سازماندهی پیشرفت‌های اساسی داشته است. در شاخه‌های اصلی صنعت سندیکاهای فعالی را ایجاد نموده، و از پیوستن ۸۹ عضو جدید از سراسر جهان استقبال نمودیم. ما حضور خود را در همه قاره‌ها تقویت نموده‌ایم. این موفقیت ما را همه، حتی دشمنان ما نیز تایید می‌کنند.

حالا در کنگره ۱۶ ما تصمیم خواهیم گرفت که سازمان خود را در ایالات متحده امریکا و کانادا ایجاد نماییم، جاییکه تاکنون ما دفتر منطقه‌ای نداشته‌ایم. مسئولیت امر با ریاست شورا و دبیرکل فدراسیون که در کنگره ۱۶ انتخاب می‌گردند، خواهد بود.

شاید اولین قدم این باشد که یک دفتر منطقه‌ای برای امریکا و کانادا با دورنمای دو دفتر جداگانه ایجاد گردد. این موضوع بحث دوستان ما که در امریکا و کانادا زندگی می‌کنند، خواهد بود. در هر حال ما بایستی بدانیم که مشکلات عینی و ذهنی زیادی در پیش رو خواهد بود. این هدف بسیار مشکلی خواهد بود. ولی نیاز به داشتن دفتر سازمانگر در این دو کشور زمانبر و مهم است، بخصوص که حضور سازمانی ما در کشورهای امپریالیستی مانند ایالات متحده امریکا، کانادا و کشورهای اروپایی ضعیف است.

بعضی افکار اولیه - البته نه پیشنهاد- در مورد حضور سازمانی فدراسیون در منطقه آسیایی (کشورهای آسیایی شوروی سابق) به ما می‌رسد. هم اکنون ما آماده تصمیم گیری در این مورد نیستیم. ما تصویر کاملی از آنجا نداشته و یا از نیروهای حامی ما از چنین تصمیی در آنجا نداریم. ما شورای مشورتی جدیدی را برای بررسی مسایل و امکانات این منطقه تعیین خواهیم نمود.

تمامی مطالب بالا نشان از رشد و نیازهای جدید است. گردهمایی‌های هر منطقه با بحث‌ها و تصمیمات خود روشنایی بیشتری به موضوع خواهند افکند و برای دفاتر منطقه‌ای ما توانایی‌های بیشتری در انجام نقش اساسی فدراسیون که چند سالی است که شروع کرده است، در آن منطقه خواهد داد. همه ما در این دوره جدید با هم هستیم و نتایج مثبت آن در نتیجه تلاش و کار موثر همه ما است.

اتحاد کارگر

wp-filebase_thumb.jpg

پیمان آتن – بخش دوم از فصل “ایی”

نقش اتحادیه‌های بین‌المللی کارگری (تی- یو- آی)ها

در اصل ۱۲ اساسنامه فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری آمده است: « سندیکاهای بین‌المللی بخشی از ساختار تشکیلاتی فدراسیون هستند. آنها همچنین دارای اساسنامه خود بوده و در هر صورت با فدراسیون هماهنگ هستند. سیاست‌های آنان بایستی که با فدراسیون همخوانی داشته باشد. اساسنامه آنان استانداردهای لازم را برای استقلال عملشان و سیاستگذاری‌هایشان، ترکیب اعضا و مهارت سازماندهی و مدیرت داخلی خود پیش بینی‌های لازم را نموده است.

آنان آزادانه، با تصمیم اعضا و تشکیلات خود، در مورد میزان استقلال و خودمختاری عمل‌شان تصمیم می‌گیرند.»

ما معتقدیم که این بیان روشن در اساسنامه به اتحادیه‌های بین‌المللی کمک می‌کند تا بتوانند وظایف مهم‌شان را انجام دهند.

ما از این اتحادیه‌های بین‌المللی- که بخشی از ساختار تشکیلاتی فدراسونِ جهانی سندیکاهای کارگری هستند- می‌خواهیم که توجه خود را به عمل سازمانی خود و اولویت دهی به کارها و درگیر شدن با مشکلاتی که طبقه کارگر با آن روبرو است، شوند؛ بخصوص در حیطه بخش صنعتی خودشان.

انتظار داریم که این اتحادیه‌‌ها ابزاری برای گسترش فعالیت‌های سندیکایی باشند؛ و بایستی که به بخش‌هایی از محیط کار رسیدگیی نمایند، که فعالیت‌هایشان را با قدرت گسترش می‌دهند؛ و نیز پاسخگو به مشکلات واقعی زحمتکشان در شرکت‌ها و محیط‌های کاری و بخصوص در بخش صنعتی معین باشند.

با توجه به تجربه عظیم مبارزاتی که از ۶۵ سال پیش – از زمان تشکیل فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری – اندوخته شده است، این امر قابل درکی است که اتحادیه‌های بین‌المللی خود را بعنوان یکی از ارکان سازنده فدراسیون در عرصه فعالیت‌های خود بدانند. این اتحادیه‌ها بایستی که یکی از وظایف اساسی خود را تبلیغات اصول ایدیولوژیک فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری دانسته و در فعالیت‌های مستقیم و روزانه خود امر اتحاد را بدون مستثنی کردن زحمتکشان بر مبنای باورهای مذهی و یا عقیدتی و یا زبانی مد نظر داشته باشد.

طبق تصمیمات کنگره ۱۵ که در سال ۲۰۰۷ در هاوانا تشکیل شد، امروزه اتحادیه‌های بین‌المللی در قبال حملات خشن سرمایه داری، توانایی‌های خود را بالا برده‌اند. در ۱۶مین کنگره جهانی که قرار است در آتن برگزار گردد، این اتحادیه‌ها بایستی که از نظر تشکیلاتی خود را برای قدرتمندانه عمل کردن آماده نمایند- سیاست نوینی که فدراسیون تاکید دارد- و مستقیما با حملات سرمایه‌داری درگیر شده و مقابله نماید.

تعریف اتحادیه‌های بین‌المللی (تی- یو- آی)ها

(تی- یو- آی)ها ابزار سازماندهی فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری با هدف تقویت و مسلح کردن ایدیولوژیکی زحمتکشان برای استمرار مبارزه علیه سرمایه‌داری – که امروزه در جهان غلبه دارد- و در جهت احقاق حقوقشان است.

(تی- یو- آی)ها ساختارهای صنوف مختلف با ویژگی‌های جهانی هستند که در همه نقاط دنیا حضور داشته و با هدف سازماندهی زحمتکشان طبق اصول طبقاتی و همبستگی بین‌المللی عمل می‌کنند.

بایستی که ما این اتحادیه‌های بین‌المللی را سازمان‌های حرفه‌های مختلف دانسته که با مسایل و مشکلات کارگران در سطح جهانی مستقیما درگیر هستند.

رشد و توسعه (تی- یو- آی)ها بر اساس اصول همبستگی بین‌المللی- که از اصول فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری نیز هستند- و با عملکرد ممتد و قانع کننده که امکان گسترش اتحاد در بین زحمتکشان، بخصوص در بین صنوف مشخص هستند.

برای انجام وظایف مطلوب (تی- یو- آی)ها و رشد مناسب کارهایش، بایستی که ساختار تشکیلاتی انعطاف پذیری داشته باشند تا بتوانند در تمام جبهه‌ها پاسخگو بوده و نیز توان دخالت- در صورت نیاز- و عمل مناسب را داشته باشند.

مناسبات بین اتحادیه‌های بین‌المللی و فدراسیونِ جهانی سندیکاهایِ کارگری

اتحادیه‌های بین‌المللی عضو فدراسیون بوده و ابزار سازماندهی آن هستند؛ بنابرین حقوق آنان را بعنوان عضو فدراسیون باید ارزیابی کرد.

این اتحادیه‌ها مسئولیت جدی‌ای در رابطه با حرفه‌های مختلف در درون فدراسیون دارا هستند؛ و آن داشتن روابط نزدیک و مستقیم با محیط‌های کاری بوده و در همین ارتباط داشتن رابطه تنگاتنگ با مسایل اجتماعی و طبقاتی که بطور مستقیم طبقات زحمتکش را در همان محیط کار و حرفه مربوطه را در بر میگیرد.

با توجه به اینکه سازمان فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری با ویژگی‌های طبقاتی بوده، سازمانی باز و کاملا دموکراتیک است، اتحادیه‌های بین‌المللی نیز بایستی که این امر را بطور خستگی ناپذیر و مداوم همراه با دیگران ادامه داده و برنامه‌های فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری را در سطح جهانی بکار گیرند و همچنین با استفاده از تجربیاتشان به بهبود عملکردشان در عرصه جهانی استفاده نمایند. روابط بین فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری و اتحادیه‌های بین‌المللی بایستی که در سطح کشوری، قاره‌ای و جهانی تفهیم شود.

کار در سطح کشوری:

این عرصه‌ای است که یک سندیکا، دریک صنف معین و یا در سطح بین‌المللی بایستی که بیشترین تلاش را داشته باشد تا شناخته شود و به «مقبولیت» عمومی برسد؛ و این امر تنها از طریق فعالیت‌هایشان در ارتباط با مشکلات مشخص طبقاتی و روزمره زحمتکشان است.

ارتقا خواست‌ها با محتوای اصولی و درخواست چانه‌زنی مشترک، تاکید بر شرایط کاری مناسب- شامل جلوگیری از آسیب‌های شغلی و مراعات شرایط ایمنی شغلی- دفاع از حق داشتن یک شغل مناسب دایمی، این‌ها وظایف اجتناب ناپذیر اتحادیه‌های بین‌المللی هستند؛ و این بایستی که با دفاع از گسترش خدمات عمومی و حفظ اموال عمومی و جلوگیری از خصوصی سازی همراه باشد.

برای تداوم و پایداری آن لازم است که در سطح ایدیولوژیکی و همچنین علیه سیاست‌های ضد کارگری نیز مبارزه گردد تا یک حفاظ بدون چون چرا برای استقلال ملی ایجاد گردد.

مسایل بالا و نیز بسیاری دیگر از شرایط معین در سطح هر کشوری- که پایگاه طبیعی اتحادیه‌های بین‌آلمللی و جزو اصول فدارسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری است- برخاسته می‌شود که بایستی توسط آنان تقویت و گسترش داده شود.

کار در سطح قاره‌ای:

فعالیتهای سازمان‌های حرفه‌های مختلف در این سطح بایستی که در بر گیرنده مهم‌ترین نقاط روابط با فدراسیون را شامل شود.

جدا از مسایل و خطوط جدا کننده در سطح ملی، اتحادیه‌های بین‌المللی و فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری بایستی که عملکرد دقیق و هماهنگیِ مناسب در سطح جهانی و قاره‌ای را تعریف و بکارببرند.

فعالیت‌های (تی- یو- آی)ها مطابق تصمیمات رهبری خود آنان است. در هر حال گاهاً رهبری اتحادیه‌های بین‌المللی ممکن است از قاره مربوطه بدور باشند؛ و یا شاید تصویر کاملی از تمامی قاره نداشته باشند.

همچنین، بعضی از اتحادیه‌های بین‌المللی دفاتر مرکزی را در همان قاره دارند، مانند آسیا؛ و اما در قاره امریکای لاتین ندارند و بهمین گونه دفاتر مرکزی در امریکای لاتین دارند ولی در افریقا شناخته شده نیستند. هنوز مشکلات زیادی وجود دارد. کنگره ۱۶ بایستی که بعضی از این مشکلات تشکیلاتی را حل نماید.

بنا به همین علت، ما پیشنهاد کردیم که هر اتحادیه بین‌المللی برای هر قاره یک هماهنگ کننده واحد داشته باشد (که بعصی از آنها هم اکنون وجود دارد). تمامی هماهنگ کنندگان یک قاره دارای یک دفتر اصلی باشند. دبیرکل این دفتر با هماهنگ کنندگان حرفه‌ها هر سال گردهم‌آیی داشته باشند و گزارشی را برای رهبری فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری ارسال نمایند.

رهبری فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری بایستی که جلسات عمومی بیشتری را با هماهنگ کنندگان، رهبری اتحادیه‌های بین‌المللی و دفاتر منطقه‌ای مربوطه ترتیب دهد.

کار در سطح بین المللی:

فدارسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری خود را برای مرحله جدیدی آماده می‌کند؛ در همین رابطه اتحادیه‌های بین‌المللی نیز مناسبات خود را با فدراسیون بایستی که بهبود بخشند. این مناسبات نمی‌تواند یک نوع معین باشد. هر گونه فعالیت‌ و اقدامات این اتحادیه‌های بین‌المللی بایستی که در چارچوب مبارزات جهانی فدارسیون قرار بگیرد. بحث‌هایی که قرار است در کنگره انجام گیرد در این رابطه، بتواند به نحو احسن این مشکلات را حل نماید.

ترکیب اتحادیه‌های بین‌المللی:

با توجه به اینکه اتحادیه‌های بین‌المللی عنصر اساسی در عملکرد فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری هستند، ما بعنوان فدراسپون بایستی که تلاش‌هایمان را برای مدیریت ساختاری این اتحادیه‌ها برای بهتر رسیدن به اهدافی که مورد نظر ماست، بیشتر نماییم.

این اتحادیه‌ها، بعنوان شاخه‌ای از تشکیلات فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری، دو جبههٔ کاری را جهت رسیدن به اهدافشان در پیش دارند:

الف. مشخصه‌های تشکیلات اتحادیه صنفی در شاخه مربوطه و یا زیر شاخه آن در سطح حرفه معین و در سطح محلی؛

ب. تشکیلات سندیکایی یک صنف و کنفدارسیون‌های منطقه‌ای و ملی ؛

امر واضحی است که این دو موضوع بیان شده را ما بایستی بعنوان قانون‌های پایه‌ای برای اتحادیه‌های بین‌آلمللی بدانیم و نیز بعنوان توانایی‌های کاری ما و اعتماد به نفس ما برای رسیدن به اصول فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری بدانیم. بدین‌طریق، این اتحادیه‌ها خواهند توانست که مسئولیت‌های محول شده را جامه عمل پوشانده و بعنوان یک تشکیلات پایه‌ای شناخته شوند؛ و کارگران هر بخشی آنان را قبول داشته باشند.

بایستی که ما این را در نظر داشته باشیم که با عملی کردن اهداف خود، که بعنوان تشکیلات شاخه‌ای خود قرار داده‌ایم، اصولا این تشکیلاتی خواهد بود که اصول ما را در رابطه با دید سیاسی ما در رابطه با اتحادیه‌های صنفی داشته باشند و در نتیجه نقش مثبتی در سازمان ما خواند داشت.

در هر حال انتظار ما از کارهایمان این است که با بررسی موقعیت منفی در بخش‌های مختلف صنعت و محیط‌های کاری آن را غنی سازیم؛ بخصوص در جاییکه تشکیلات سندیکایی سازشکار مستولی هستند وما بطور طبیعی علیه آنان مبارزه می‌کنیم.

تحلیل کلی اینکه مشارکت ضعیف و حمایت نامتعادل از سندیکاهای مربوط به فدراسیون و اتحادیه‌های بین‌المللی موضوع بسیار مهمی است.

مبارزات و عملکرد اتحادیه‌های بین المللی (تی- یو- آی)ها

این اتحادیه‌ها، بعنوان تشکیلات فدارسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری در حرفه‌های مختلف که ایجاد شده، بایستی که در تمامی سطوح چه در همان بخش و چه در سطح جهانی- بعنوان ابزار در دست طبقه کارگر برای فعالیت‌های خود برای یک خواست معین در سطح جهانی است- دخالت نماید.

گسترش اقدامات خود را بایستی که توسط چندین تشکیلات منطقه‌ای و ناحیه‌ای اتحادیه‌های بین‌المللی به هدف یافتن پایه کاری مشترک درهر بخش برنامه ریزی نماید.

اتحادیه‌های بین‌المللی بایستی که هم در سطح ملی و هم در سطح بین‌المللی گردهمایی و سمینارهایی را در مورد موضوع و نگرانی‌های هر بخش مشخص ترتیب دهد. این گردهمایی و سمینارها باید که توسط شورای اجرایی در هر سال به منظور توسعه فعالیت‌های خود تشکیل گردد. تلاش‌هایشان فقط در جلسات خسته کننده نباید تلف شود.

مبارزات بایستی که توسط اتحادیه‌های بین‌المللی تقویت و بروز گردند و نباید بخاطر نبود انگیزه کافی برای بسیج عمومی که اغلب اتفاق می‌افتد، محدود گردد.

مبارزات طبقه کارگر از طریق اتحادیه‌های بین‌المللی، با هر نوع درخواستی بایستی بعنوان وسیله ضروری و اجتناب ناپذیر مبارزه طبقاتی علیه حملات دایمی سرمایه‌داری تلقی گردد. بنابراین این مبارزات بایستی در همه جا که اعتراضات اجتماعی که ناشی از تضاد بین مردم و سرمایه‌داراست گسترش یابد. شرکت راستین اتحادیه‌های بین‌المللی در مبارزات کارگران و همکاری با اتحادیه‌های طبقاتی می‌تواند راهکارهای جدیدی را برای تلاش‌های کارگران ارایه نماید، و برای ما سطع عالی وابستگی و سیاسی و مقبولیت سندیکایی را می‌دهد.

تمامی بخش‌های استراتژیک و مهم بخاطر سیاست‌های سرمایه‌داری با مشکلات رویرو هستند. سرمایه‌داری سعی می‌کند که بحران را بعنوان ابزاری برای کنترل تولید در دستان چند نفر معدود قرار دهد و همزمان می‌خواهد از بحران استفاده ببرد.

بنابراین در چنین شرایطی، نقش اتحادیه‌های بین‌المللی بسیار کلیدی میشود. نقش‌شان چندپن وجه خواهد داشت. وظایف کلیدی آنان بشرح زیر خواهد بود:

– با تئوری مارکسیسم بحران موجود در صنعت خودشان را تحلیل نمایند. به کارگران بحران را از زاویه سیاسی و ایدئولوژیکی و ویژ‌گی‌های اجتماعی آن توضیح دهند. کارگران را مسلح به ایدئولوژی نمایند. روی شعار «ما هزینه بحران آنان را پرداخت نمی‌کنیم» تاکید نمایند.

– نیروها و یاران فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری را هماهنگ کنند. مبارزات در بخش را سازماندهی نمایند. کارزار همبستگی بین‌آلمللی را سازماندهی کنند. از آنان که در حال مبارزه هستند حمایت‌های مادی و معنوی نمایند. تمامی کارگران و متخصصین از بخش مربوطه را پذیرا باشند.

– روش کار برای برون رفت از بحران به نفع کارگران و به هزینه سرمایه‌داران را پیش بینی نمایند. نظریه فاسد بودن سرمایه‌داری و اینکه سرمایه‌داری نمی‌تواند راه حل‌هایی به نفع زحمتکشان ارایه دهند را پرورش دهند. راه کارهایی برای رفع مشکلات عاجل ارایه دهند؛ اقدامات فوری برای تاکید به راه حل‌های واقعی برای جهانی عاری از استثمار سرمایه را ارائه دهند.

در ۱۰ سال گذشته، تحولات جدی داخلی در بخش‌های مهم و استراتژیک اتفاق افتاده است. ما شاهد ادغام و خرید شرکت‌های کوچک و مشارکت و اتحاد و رقابت بین سرمایه‌داران و رقبای منطقه‌ای بوده‌ایم. اتحادیه‌های بین‌المللی وابسته به فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری، بعنوان تشکیلات طبقاتی بایستی که با بخش مربوطه خود آشنا باشند و همچنین در موقعیتی باشند که واقعیات را تحلیل نموده و اعضا خود را بموقع مطلع نماید.

همانطور که درجای دیگر تاکید کرده‌ایم، نیاز به اقدام سریع، وسیع و موثر در بین شرکت‌های چند ملیتی است. این امر مهمی است که نیروهایمان را هم‌آهنگ نماییم و حضور فعال داشته باشیم تا نگذاریم که شرکت‌های چند ملیتی کارگران را تحت فشار قرار داده و آنان را جدا و ایزوله نمایند.

– گسترش دادن آگاهی و ترویج مواضع فدراسیون درهر بخش و صنف. واضح کردن نقش و طبیعت کنفدراسیون اتحادیه‌های بین‌المللی و پنهان نکردن چهره اتحادیه‌های بین‌المللی. برجسته کردن تاریخ جنبش سندیکایی و تاریخ فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری. نشان دادن و استدلال اینکه ما کی هستیم و چرا مبارزه می‌کنیم.

– آوردن اعضای جدید به خانواده فدراسیون. این هسته اصلی وظایف اتحادیه‌های بین المللی بوده و اما متاسفانه گاهاً این امر مهم را فراموش می‌کنیم.

بعضی از اتحادیه‌ها در جاهای مشخصی خیلی خوب فعالیت کرده‌اند. بعضی‌ها نیز از درخواست‌ها عقب هستند. بایستی که برای حصول نتایج بهتر به جلو حرکت کنیم. بی‌تردید ما طی ۵ سال گذشته پیشرفت‌هایی داشته‌ایم ولی بی‌شک نیاز داریم که قدم‌های سریع و محکم رو بجلو برداریم. لازم است که ما اتحادیه‌های جدیدی را در بخش‌های حساس صنایع ایجاد نماییم.

اتحاد کارگر

پیمان آتن – بخش سوم از فصل “ایی”

wp-filebase_thumb.jpg

سازمان‌های ملی، اعضا و دوستان؛

شاخص عمده در سیاست‌های سازمانی فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری، تشکیلات پایه‌ای و سندیکاهای ملی و سازمان‌های صنف‌های مختلف بوده و خواهد بود. فدراسیون توسط همین تشکیلات در هر ناحیه و حرفه‌ای حضور دارد. مردم عادی و کارگران توسط این تشکیلات

با ما و مبازرات و اهداف ما آشنا می‌شوند. بنابراین اولین تصویر، تصویر سازمان‌های پایه‌ای است.

سازمان‌های ملی در هر کشوری بایستی که همه کارگران را متحد کنند؛ احترام آنان را جلب نموده و بین‌شان شناخته شده باشند و بتوانند مبارزه طبقاتی را ارتقا دهند.

هر سازمان ملی، به‌عنوان وابسته به فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری، وظیفه ارتقا و حمایت از مواضع فدراسیون را دارد. فدراسیون اوضاع و شرایط غالب در هر کشوری را نادیده نمی‌گیرد.

در بعضی از کشورها تعداد تشکیلات ملی وابسته به فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری بیش از یکی است. از وظایف عمومی همه تشکیلات وابسته به فدراسیون احترام گذاشتن به یکدیگر و داشتن روحیه بردارانه و تسهیل همکاری‌های مشترک به‌منظور اتحاد عمل باید ‌باشد.

سازمان‌های پایه‌ای همیشه وظایف کلیدی داشته و نقش مهمی در هم محل و منطقه و بخش خود را دارند. برای حصول به این نقش‌ها باید که توده‌ای، دموکراتیک و رزمنده باشند. آنها باید همه زحمتکشان را بدون درنظر گرفتن اعتقادات مذهبی، جنسیتی، نژادی و زبانی در صفوف خود قبول نمایند. کارگران را بر اساس نیاز مشترک و بعنوان عضوی از طبقه کارگر متحد نمایند؛ آنان را آگاه نموده و به روش‌های رهایی از استثمار و برده‌داری را نشان دهند.

این تشکیلات پایه‌ای برای اینکه از طرف کارگران مورد قبول و احترام باشند بایستی که دمکراتیک، دارای عمل شفاف و انتقاد پذیر، و آماده پذیرش پیشنهادات و نظرات باشند. آنان باید که نقطه نظرات اعضا خود را پذیرا بوده و به آنان احترام گذاشته و بکار ببرند.

فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری مخالف هر نوع اتحادیه‌های صنفی غیر دمکراتیک است. از زمان پایه گذاری‌اش همیشه برای داشتن آزادی درعملکرد و حیات اتحادیه‌ها مبارزه کرده است. فدراسیون مخالف بوروکراسی، روش‌های مدیر مابانه، خشک و دنبال کردن صرفِ حرفه بوده است.

سنیدکالیست‌های انتخاب شده برای رهبری باید که خود داوطلب بوده و برای ارایه اهداف عالی مبارزه پیشگام بوده و نه برای کسب قدرت و مقام باشند. جنبش سندیکایی طبقاتی تاکتیک‌های اصلاح طلبانه و سازشکارانه سندیکالیست‌هایی را که از موقعیت خود سواستفاده کرده و برای خود پول و مقام کسب می‌کنند را محکوم می‌کند. این نوع اتحادیه‌ها در نهایت ابزاری در دستان سرمایه‌داران و در جهت منافع شرکت‌های چند ملیتی هستند. آنان واقعا برای مبارزات و اهداف ما خطرناک هستند.

کادرهای فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری؛

شورای رهبری فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری تصمیم گرفت که شانزدهمین کنگره علنی و دمکراتیک، تشکیلاتی با پایه‌های طبقاتی و همبستگی بین‌المللی کارگران باشد. ما اقدامات لازم را برای حصول به این اهداف اتخاذ خواهیم کرد. هزاران پیشنهاد و صدها نوشته و نظر به دفتر مرکزی رسیده است که همه آنها اینجا برای خواندن شما در دسترس هستند.

پیشنهادات و نظرات و ایده‌های مثبت که به دفتر مرکزی رسیده است بالغ بر ۱۷۰۰ صفحه هستند!؛ وهمزمان با این، تعداد زیادی تشکیلات سندیکایی درخواست شرکت در کنگره را داشته‌اند و لیست نام نویسی هم طولانی است. این بیانگر رشد فدراسیون و نیز استقبال توده‌ای و عظیم برای پیوستن به فدراسیون در دوره جدید است.

مبارزات اخیر در کشورهای مغرب عربی، فرانسه، پرتقال، هندوستان، آلمان،‌ برزیل، افریقای جنوبی، پاناما، هندوراس، کاستاریکا، ‌یونان، انگلستان، پاکستان و جهان عرب، فلسطین و همچنین مبارزات مختلفی در طی پنج سال گذشته، لازم است که روحیه قوی و مبارزه جویانه آنان در کار کنگره ما تاثیر بگذارد.

برای ما مهم است که جنبش سندیکایی طبقاتی و نمایندگان آنان دارای درک روشنی از اینکه چه نوع کنفرانسی را ما باید برگزار کنیم، داشته باشند. برای مثال در ژوئن گذشته کنفدراسیون اتحادیه‌های بین‌المللی (آی- تی- سی- یو) در ونکوور کانادا تشکیل گردید. آن یک کنگره طبقه کارگر نبود؛ آن یک کنفرانس مکانیکی و صرف اداری، بدون داشتن حق رای دمکراتیک، نامتناسب و با تصمیمات گرفته شده از قبل توسط چهار پنج نفر، بود.

در کنفرانس ونکوور صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی حرف اول را می‌زدند؛ و آن شامل مکانیزم قطع دستمزد کارگران، اخراج ها، درخواست خصوصی سازی‌های بیشتر، حذف قراردادهای دسته جمعی، بستن بیمارستان‌ها و مدارس عمومی و غیره بود.

رهبری جدید فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری، به همراهی تمامی اعضا و دوستان خود، کنگره واقعی کارگران را سازماندهی می‌کنند؛ یک کنگره رزمنده، جاییکه قلب زحمتکشان مردم فقیر، بی‌خانمان‌ها، مهاجرین، جوانان و زنان آنجا می‌تپد. تمامی این تلاش‌ها نشانگر تاکیدی بر این نیاز است که تمامی کادرهای ما در تمامی سطوح منطقه‌ای، حرفهٔ معین، در سطح جهانی بایستی که دارای عملکرد دموکراتیک و آگاه باشند. مردم عادی را وقاعا دوست داشته باشند و برای آنان برزمند.

در پنج سال گذشته کل خانواده فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری توانسته‌اند کنگره‌های بزرگی را در سطح جهانی، منطقه‌ای و حرفهٔ مشخص و نیز موضوعی را ترتیب دهند. ما از تمامی تشکیلات صنوف و دفاتر مناطق خود درخواست می‌کنیم که در جلسات خود روی برگزاری مفید کنگره و عقیدتی بودن آن و بعنوان یک رویداد بزرگ اتحادیه‌های جهانی کار کنند.

ما بدون هیچ محدودیتی باید روی همه موضوعات زیر بحث نماییم:

۱- برگزاری کنگره فدارسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری بصورت دموکراتیک، باز و طبقاتی که بتواند فعالیت ۵ سال گذشته آن‌را به نقد بکشد و مشکلات امروزین کارگران را در شرایط جهانی سازی سرمایه‌داری بررسی نمایند. آنان تصمیم‌هایی را باید اتخاذ نمایند که منعکس کننده اولویت‌‌های مشکلات جاری میلیون‌ها عضو خود در بخش‌ها و مناطق و ناحیه و کشورهای مختلف باشد.

۲- رهبریی باید انتخاب شود که دارای برنامه عملی در همه سطوح حرفه‌ها و ناحیه‌ها باشد ونیز:

– خود کارگر بوده، عضو صنف و مبارز- چه زن و یا مرد، از هر سنی بدون درنظر گرفتن رنگ پوست، نژاد و غیره- بوده باشد.

– بایستی که نماینده اتحادیه‌های وسیع و فعال باشد.

– قادر به سازمان‌دهی فعالیت‌های طبقاتی توسط اعضا با تجربه باشد.

– بایستی که آدم دموکرات و تصمیم گیر با روحیه جمع‌گرایی، با قدرت انتقاد و انتقاد از خود و روحیه رقابت سالم، اعتقاد به حمایت علنی از فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری باشد.

– مبارزه با سو استفاده و اداره بازی در درون جنبش کارگری باشد.

– کادرهای سندیکالیست فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری بایستی که با روحیه و تجربه شخصی خود زحمتکشان را آموزش دهند. در مواجهه با مشکلات قوی بوده وروی اصول و ارزشهای ما پایدار باشند. نجیب و ساده وبی توقع باشند. هرگز ریشه‌های خود را فراموش ننمایند.

– آنان بایستی که تفاوت‌های ملی و قاره‌ای، فرهنگی و ویژه‌گی‌های آموزشی را در نظر داشته باشند.

کادرها و همه ما همیشه بایستی که قضاوت‌های‌مان براساس نتیجه کارهای‌مان باشد؛ مبارزه برای نتیجه مشخص، نه براساس روابط عمومی و یا روابط دوستانه و غیره باشد.

این ضوابط ما را از ذهنگرایی، اشتباهات و بوروکراسی دور خواهد کرد. این ضوابط ابزار ویژه‌ای برای کار ما است. تمامی مطالب گفته شده در بالا ۱۰۰ درصد شامل دفاتر منطقه‌ای، اتحادیه‌های بین‌المللی، اتحادیه‌های جهانی، سندیکاهای کارگری و فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری هم می‌شود.

تجربه گرانبار و حضور مداوم در صفوف مبارزه، ما را قادر می‌سازد که تمامی مطالب بالا را انجام دهیم.

رفقا و دوستان گرامی، برادران و خواهران گرامی،

در کنگره جهانی سندیکاهای جهانی پیش رو، ما هفتادمین سالگرد تاسیس فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری را جشن خواهیم گرفت.

نیاز است که ما، همگی با سخت کوشی، با روش‌های موثر، ۷۰ سالگیِ فدراسیونِ جهانی سندیکاهای کارگری را جشن بگیریم که همراه با قدم‌‌های نوین در جهت آن رشد باشد. اگر بتوانیم دفاتر مرکزی خود را تثبیت کنیم این یک موفقیت عظیمی خواهد بود و دفتر مرکزی ما در شرایط بسیارعالیی عمل خواهد نمود.

این یک هدیه گرانقدری برای نسل بعدی خواهد بود که اگر بتوانیم ۷۰ سال مبارزه درخشان و رزمنده فدراسیونِ جهانی سندیکاهایِ کارگری را در هر قاره و کشور درکتابها ثبت نموده؛ تا نسل‌های بعدی ما با واقعیت تاریخی آشنا گردند.

این یک موفقیت بزرگی برای جنبش سندیکاهای بین‌المللی طبقاتی خواهد بود اگر ما با کمک همدیگر کادرهای فدراسیون را در همه سطوح تقویت نماییم؛ کارگران مرد و زن، سندیکالیست‌های جوان که از ما سرمشق خواهند گرفت و مبارزات طبقاطی را تقویت خواهند نمود و جهانی عاری از استثمار انسان از انسان را به نسل بعدی تحویل خواهند داد.

براساس این نیازها رهبری جدید فدراسیون در کنگره ۱۶ انتخاب خواهند شد و مسئولیت جمع‌آوری و حفظ آرشیو فدراسیون از سال ۱۹۴۵ تا امروز را خواهند داشت. با همکاری با موسسات تاریخی و دانشمندان، ما راه‌های باز کردن آرشیوهای تاریخ را برای مبارزین جدید، آنان که به مبارزه طبقاتی، ارزش‌های آن و تقویت نتایج آن اعتقاد دارند را پیدا خواهیم کرد.

پایان فصل “ایی”

اتحاد کارگر