![]() |
"حبس ابد"
برگرفته از فیس بوک آتنا فرقدانی
این تصویر، یکی از طراحی های من می باشد که در زندان قرچک به مناسبت جشنی که برای تبدیل مجازات اعدام یکی اززندانیان سالخورده به حبس ابد در زندان برگزار شد، کشیده بودم.
زنان با خودکار قرمز لب هایشان را سرخ کرده بودند و لگن لباس هایمان موسیقی جشن را فراهم میکرد، اما در پس سرخی لب هایشان پرسش و اندوه و تردید موج می زد. در طول زمان جشن، دختری با خشم به چهره ی من زل زده بود...! روی تمام بازوهایش رد تیزی و خودزنی نمایان بود، به سمتم بلند شد...ترسیده بودم.. قلبم به تپش افتاد، ایستادم...روبه رویم ایستاد، با تلخی چهره ام را ور انداز میکرد...گفت: من "سارقم" اما تویی که زندانی سیاسی هستی به من بگو چه تفاوتی با جمهوری اسلامی داری که اینجایی؟! تا خواستم شروع کنم، پرسید: آیا تو هم، زمانی که کیف پولت را بدزدم و رو به رویت بایستم، با پلیس تماس نمی گیری به جای اینکه از من بپرسی چرا سارق شدم؟! تا به حال در بین زباله ها خوابیدی؟! چند بار از پدرت کتک خوردی؟! چند بار با کفش کهنه در برف و سرما لرزیدی؟! آیا امثال تو هم، مانند نظام حاکم درگیر حزب و حزب بازی نیستند، به جای اینکه از قاتل و سارق و...نترسند و ذره ای از کاستی های ما را ببینند؟! آیا فکر می کنی خانم"مولا وردی"که به اینجا آمدند به خاطر ما سارقین و قاتلین آمدند یا فقط برای دیدار با امثال تو در این زندان؟! اگر ایشان برای ما آمده بودند که حداقل باید با یک نفر از امثال من گفتگو می کردند، نه اینکه در راهرو ها رژه روند و بدون کوچکترین پرسشی از یک نفر،که بدانند چه بر ما در این زندان می گذرد، زندان را ترک کنند!! هم شما مخالفان،
از ما فراری هستید و هم نظام حاکم در ایران، در صورتی که تک تک شما در فقر و بدبختی ما دست دارید!! میخکوب زمین شدم...بدنم یخ کرده بود... توان نشستن بر روی زمین از من ساقط شده بود...حتی از دهانم جمله ای تراوش نشد که بداند من در هیچ حزبی جای ندارم، چون می دانم خانه از پای بست ویران است...! دخترک رفت...و من تا به امروز سوالاتش در ذهنم نشخوار می شود، می زند،می کوبد،ولی هرگز نمی گذارم که بخوابد...!
اتنا فرقدانی
كانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی ها ۴ مهر
واکنش مهرجویی به پخش تصاویر «گاو» در «فروشنده»
داریوش مهرجویی تصمیم اصغر فرهادی برای پخش تصاویری از فیلم «گاو» را در «فروشنده» اقدامی خوشایند ارزیابی کرد. «گاو» محصول سال ۱۳۴۸، یکی از اثرگذارترین آثار تاریخ سینمای ایران محسوب می شود.
به گزارش خبرآنلاین، فیلم سینمایی «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی از چهارشنبه دهم شهریور ماه به نمایش عمومی درآمده است و در این مدت توانسته به فروش قابل قبولی دست بیابد و رکوردهای فروش را در سینمای ایران جابهجا کند.
بخشی از سکانسهای فیلم سینمایی «فروشنده» به واسطه شغل شخصیت مرد داستان در مدرسه میگذرد. عماد با بازی شهاب حسینی معلم هنرستان است و یکی از جلسات درس خود را به نمایش فیلم «گاو» ساخته داریوش مهرجویی اختصاص میدهد.
مهرجویی در گفتوگو با خبرگزاری «خبرآنلاین» درباره این تصمیم فرهادی مبنی بر پخش تصاویر فیلم «گاو» در اثر جدید خود گفت: «این کار خوبی بوده که آقای فرهادی انجام داده و فیلم را در سکانسی در مدرسه برای بچهها نمایش داده است.»
در این بخش از فیلم «فروشنده» همزمان با نمایش «گاو» در کلاس درس، نوجوانان حاضر در کلاس توجه چندانی به فیلم ندارند. مهرجویی با اشاره به این بخش هم گفت: «حالا اینکه در این صحنه بچهها مقابل دوربین و زمان نمایش فیلم چه واکنشی به «گاو» نشان میدهند خیلی مهم نیست.»
فیلم سینمایی «گاو» محصول سال 1348 و یکی از اثرگذارترین آثار تاریخ سینمای ایران محسوب میشود. مهرجویی «گاو» را به عنوان دومین اثر سینمایی خود مقابل دوربین برد. او در این اثر که برداشتی از کتاب «عزاداران بیل» است، زندگی مش حسن را از زمانی روایت میکند که گاو او گم میشود.
اتفاقی که برای مش حسن در این قصه رخ میدهد، به شکل پرسش در کلاس درسی که فرهادی در فیلم «فروشنده» طراحی کرده مطرح میشود. یکی از شاگردان این پرسش را میپرسد که «آدم چطور گاو میشود» و عماد با بازی حسینی پاسخ میدهد «به مرور».
فرهادی غیر از استفاده از تصاویر فیلم به لحاظ مضمونی نیز از «گاو» برای پیشبرد قصه خود بهره برده است.
میتوان بهرهگیری این فیلمساز از تصاویر «گاو» مهرجویی را در «فروشنده» ادای دین این سینماگر جوان به یکی از آغازگران موج نو سینمای ایران دانست.
فرهادی پیش از این نیز با استفاده از اجراهای محمدرضا شجریان در فیلم «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» و به کار بردن نام این استاد آواز از سوی شخصیت سیمین در «جدایی نادر از سیمین» به نوعی به این هنرمند ادای دین کرده بود.
وضعیت انتشار آثار ابراهیم یونسی
سیروان یونسی (دختر ابراهیم یونسی) که وصی انتشار آثار مرحوم ابراهیم یونسی است، در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت نشر کتابهای او گفت: چند کتاب زیر چاپ داریم. برخی کتابها هم در بازار نیست اما منتظریم به تناوب کار آنها انجام شود. بازار کتاب مثل بقیه بازارها افت کرده است. البته بازار کتاب، بازار فرهنگی است اما آن هم مسکوت و در بحران است. لازم است بگویم از بعد از عید، وضعیت خیلی بهتر شده و خوشبختانه کتابها مرتب چاپ میشود.
او درباره بازنشر کتابهای یونسی بیان کرد: «زناشویی و اخلاق» در دست ارشاد است و پس از اعلام نتیجه تجدید چاپ خواهد شد. این کتاب کتابی بسیار قدیمی بود و به علت کمیاب شدن برای چاپ مجدد آن اقدام کردیم. طبق رویه نشر به ارشاد فرستاده شده و در مرحله بررسی است.
دختر ابراهیم یونسی با اشاره به تجدید چاپ کتاب «آرزوهای بزرگ» اظهار کرد: «آرزوهای بزرگ» نیز تجدید چاپ میشود و به احتمال زیاد مهرماه عرضه خواهد شد. «آرزوهای بزرگ» کتابی است که پدر در سالهایی که زندان بوده ترجمه کردهاند. «آرزوهای بزرگ» نوشته چارلز دیکنز، رمان جذابی است که کشش زیادی دارد. این کتاب داستان پسربچهای به نام «پیپ» را روایت میکند. از روی این کتاب بارها فیلم ساخته شده است. البته ترجمههای متعددی از این کتاب وجود دارد ولی خوشبختانه نسخه پدر یکی از ترجمههایی است که با اقبال مردم روبهرو شده است. همچنین چاپ دوم رمان «لینمارا، عشق و آرزو» و کتاب ۹ جلدی «زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی» نوشته لارنس استرن اسفندماه منتشر و در نمایشگاه کتاب عرضه شد.
او در ادامه از انتشار دو داستان تالیفی ابراهیم یونسی خبر داد و گفت: «داداشیرین» و «زمستان بیبهار» به علت کمیاب شدن دوباره تجدید چاپ شدهاند و در حال حاضر در مرحله چاپ هستند که امیدواریم در شهریورماه عرضه شوند. این دو رمان درباره منطقه کردستان است که پدر مرحومم در آن منطقه به دنیا آمده بود. این دو اثر وقایع و زندگی مردم آن منطقه را روایت میکند و داستانها از بطن مردم و زندگیشان بیرون آمده است. این کتابها داستانی شیرین و کشش خوبی دارند و از آنها استقبال خوبی شده بود.
سیروان یونسی همچنین اظهار کرد: مرحوم پدر کتابهایی مثل «هنر نمایشنامهنویسی» دارد که معمولا در دانشگاهها به عنوان رفرنس استفاده میشود؛ آنها بعد از فوت پدر به تناوب تجدید چاپ شدهاند. بچههای تئاتر، سینما و ادبیات این کتابها را میخوانند. مرحوم پدرم کتابهای تاریخی مثل «تاریخ ادبیات یونان» و «سیری در ادبیات غرب» هم دارد که علاقهمندان زیادی به آنها رجوع میکنند. خوشحالیم که کتابهای ایشان چاپ میشود و یادشان در جامعه میماند.
به گزارش ایسنا، ابراهیم یونسی متولد خردادماه سال ۱۳۰۵ در بانه کردستان بود و در بهمنماه سال ۱۳۹۰ در تهران درگذشت. پیکر او بر اساس وصیتش در بانه به خاک سپرده شد.
از تألیفها و ترجمههایش به این عنوانها میتوان اشاره کرد:
حوزه زبانشناسی و ادبیات: «جنبههای رمان ای. ام. فورستر»، «سیری در نقد ادب روس» و «دفتر یادداشتهای روزانه یک نویسنده» فئودور داستایوفسکی.
داستان و رمان: «گورستان غریبان»، «دلدادهها»، «فردا»، «مادرم دو بار گریست»، «کجکلاه و کولی»، «داداشیرین»، «شکفتن باغ»، «خوش آمدی» و «دعا برای آرمن».
ترجمه ادبیات: «دن کیشوت»، «سه تفنگدار»، «پشه بینیدراز»، «سگ شمال»، «آرزوهای بزرگ»، «اسپارتاکوس»، «خیاط جادوشده»، «سه رفیق»، «طوفان»، «آشیان عقاب»، «یک جفت چشم آبی» و «اگر بیل استریت زبان داشت».
تاریخ و سیاست: «صهیونیسم»، «تجارت اسلحه»، «آمریکای دیگر»، «جنبش ملی کرد»، «روابط ایران و ترکیه» و «مسأله کرد».
«زمستان بیبهار» هم کتابی است که در سال ۱۳۸۲ به قلم او منتشر شد. این کتاب شامل خاطرات یونسی از کودکی تا آزادی از زندان است. در کتاب «یکی از ما» نیز امیر حاجیصادقی در قالب گفتوگو به بیان زندگی و دیدگاههای ابراهیم یونسی پرداخته است.
اصغر فرهادی برای «شجریان» نوشت
افتتاح نمایشگاه سازهای ابداعی استاد محمدرضا شجریان
اصغر فرهادی سینماگر پرافتخار ایرانی در آستانه اکران تازهترین فیلمش «فروشنده» از عشق و انتظارش برای استاد شجریان نوشته است.
به گزارش ایسنا به نقل از «شرق»، فرهادی نوشته است: «مدتیست برای تحقیق و نگارش فیلمنامه گذشته در پاریس هستم. روزها بیشتر به یادداشتنویسی میگذرد و غالبا پیش از غروب میروم پیادهروی. از کوچههای پیچ و واپیچ منطقه پنج پاریس میگذرم تا به پارکی برسم و یک ساعتی تا قبل از بستن درهای پارک راه بروم.
امروز از ظهر باران باریده و تازه چند دقیقهایست که آسمان باز شده. کوچهها خلوتند و هوا سرد. از کوچهای به کوچه بعدی میروم. یکباره صدایی قدمهایم را آرام میکند. آوازیست با صدای آقای شجریان نازنین. سر بلند میکنم. باید از یکی از خانههای اطراف باشد. چندقدمی میروم اما دلم نمیآید دور شوم، برمیگردم، بهدنبال پنجرهای که این صدای دلنشین و آشنا را به کوچه میرساند نگاهم را روی ساختمانها میچرخانم. حدس میزنم صدا از پنجرهای نیمهباز میآید در یکی از طبقات بالایی ساختمانی قدیمی. پنجرهای که شاید هموطنی آن را گشوده و گوشهای از اتاقش غرق در زمان و مکانی دیگر نشسته و خیره به این آسمان خاکستری خسته از بارش مانده.
«غم زمانه خورم یا فراق یار کشم»
اینسوی کوچه ایستادهام به شنیدن صدایی که از پنجره میآید. آواز تمام میشود و باز سکوت و من به راه میافتم اما تصویر هموطن غربتنشین در گوشه اتاقش تازه برایم آغازشده و رهایم نمیکند.
در حال پیادهروی احساس خوبی دارم که در «جدایی نادر از سیمین» نام نازنین آقای شجریان را در یکی از صحنهها آوردهام.
یکی دو سال بعدتر سوار ماشینی به سمت فرودگاه میروم تا به ایران بازگردم. راننده هموطن نیست اما صدای استاد در حال پخش است در همه مسیر. میپرسم «اهل کجایید؟» میگوید «مراکش» میپرسم «این موسیقی را که میشنوید میدانید از چه کشوری است؟»، «ایران». یکی از همکارانش که در جمع رانندهها با او رفیقتر بوده چندی پیش این آلبوم را به او هدیه کرده. گفت معنای شعرها را نمیفهمد اما هر بار میشنود آرام میگیرد. همه مسیر تا فرودگاه شاردوگل، شب، سکوت و کویر است. بعدتر این خاطره را برای خودشان هم تعریف میکنم.
خاطره مرد مراکشی او را به یاد خاطرهای دیگر میاندازد که دوستانشان نقل کرده بودند. دوستان آقای شجریان رفته بودند به سفری در شمال. در مسیری میان جنگل، پیرمردی خسته، مانده در راه دست بلند کرده تا او را سر راه به روستایش برسانند و آنها هم سوارش میکنند. لختی بعد از پیرمرد اجازه میگیرند تا موسیقی پخش کنند و پیرمرد میگوید «اگر از آقای شجریان دارید، روشن کنید».
آن هموطن غربتنشین در پاریس، آن راننده مراکشی و این پیرمرد خسته روستایی، سهیم و همراهشدن در خلوت دلتنگی آدمهایی در گوشهوکنار جهان چیزیست بسیار بالاتر از شهرت و حتی بالاتر از محبوبیت. این را به خودشان گفتم. گفتند: «آقای فرهادی، شهرت مثل سرعت بالاست. با سرعت پایین از روی دستاندازها هم میتوان گذشت اما در سرعت بالا عبور از روی یک سنگریزه هم میتواند حاصلش واژگونی باشد برای همیشه». و این جملهایست پرمسئولیت که از او به یادگار دارم. این روزها دلتنگ او هستم. دلتنگ نگاه آرام و مهربانشان؛ خیلیها دلتنگ اویند. یک سرزمین دلتنگ اویند. چشمبهراه آمدنتانیم، تندرست و برقرار.»
بی اعتنایی نیروی انتظامی به مصوبه دولت؛
دست از سر کنسرتها برنمیدارند
این روزها اجرای « طرح ویژه ارتقای امنیت عمومی جامعه» هر روز ابعاد وسیعتر و پیچیدهتری به خود میگیرد.
در روز ۳۰ تیر ماه سالجاری معاون ستاد کل نیروهای مسلح در ابلاغیهای خطاب به فرمانده نیروی انتظامی تاکید کرد که ماموریت ناجا در برخورد با ناهنجاریهای اخلاقی در برخی اماکن از جمله کنسرتها باید با جدیت انجام شود. این ابلاغیه در پی مصوبه اخیر هیات دولت صادر شد که در آن تاکید شده بود برگزاری کنسرت، شب نشینی و مهمانیها نیاز به مجوز نیروی انتظامی(اماکن) ندارد و ناجا حق دخالت در مجوز و محتوای کنسرت ها را نخواهد داشت. سردار سیدمجید میراحمدی، رئیس تیم نظارت و ارزیابی قرارگاه خاتمالانبیاء نیز در واکنش به این مصوبه ملاک مأموریتهای نیروی انتظامی را قانون دانسته و اظهار داشت: مصوبه هیئت دولت مبنی بر عدم استعلام از نیروی انتظامی در خصوص برگزاری کنسرتها در کشور، نافی مأموریتهای پلیس نیست.
موسیقی؛ مخل امنیت و موجب رنجش
مساله لغو کنسرتهای مجوزدار وزات ارشاد از سوی نیروی انتظامی و نیروهای خودسر چند ماهی است که به محل اختلاف دولت و نیروهای انتظامی و گروهی از تندروها بدل شده است. هر چند ماجرای برخورد قهری با موسیقی و هنرمندان فعال در این عرصه در ایران سابقه ای طولانی دارد اما موج جدید این برخوردها از ۲ سال پیش همزمان با لغو جشنواره موسیقی زنان در خرداد ماه ۱۳۹۳ شروع شد و هنوز ادامه دارد. ممنوع شدن همخوانی و همنوازی زنان همچنین لغو اجرای ارکستر سمفونیک تهران و برخی کنسرتها از جمله کنسرت اصفهان «حسین علیزاده» در مرداد ماه ۹۳ از موارد دیگر است. بعد هم داستان با لغو کنسرتهای پاپ مانند مازیار فلاحی در یزد و کنسرت موسیقی سنتی علیرضا قربانی در مشهد در اسفند ۹۴ ادامه پیدا کرد و در آخر هم کار به جایی رسید که دیگر تکنوازی کیهان کلهر و یا موسیقی و آواز ناظریها نیز تحمل نشد. این در حالی بود که علی جنتی، وزیر ارشاد سعی کرد برای حل مسئله، میانه داستان را بگیرد و از یک سو از مجوزهایی که خود صادر کرده و به گفته وی با دقت و حساسیت کافی صادر شده بود دفاع کند و از سوی دیگر پیشنهاد عجیب و شاید کمتر عملی آشتی دادن حوزه علمیه با موسیقی را مطرح و تاکید کند: «حوزههای علمیه ما باید با دستگاههای موسیقی آشنا شوند و از طرفی باید یکسری آهنگسازها را به حوزه علمیه بفرستیم تا مجتهد شوند و بتوانند احکام مربوط به این موضوع را استنباط کنند.»
در همین اثنا و در اواسط تیرماه، علی جنتی در دیدار با اساتید و هنرمندان عرصه موسیقی خبر از تصویب ماده ۲۰ اداره اماکن داد که بر اساس آن طبق ابلاغیه اسحاق جهانگیری معاون اول رییس جمهور به وزارت کشور، حسب تصمیم هیئت وزیران و با اصلاح آیین نامه اماکن عمومی مصوب دی ماه سال ۱۳۶۳، صدور مجوز برنامه های فرهنگی و هنری، بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد است.
اما طولی نکشید که سخنگوی نیروی انتظامی از ابلاغیه دولت اظهار بی اطلاعی و تاکید کرد که نیروی انتظامی بر اساس مصوبه قبلی عمل میکند. در ادامه نیز رئیس کل ستاد نیروهای مسلح ابلاغیهای که پیشتر به آن اشاره شد را خطاب به فرمانده نیروی انتظامی صادر کرد.
پارتیهای زنجیرهای!
اما اختلال در امنیت مصادیق دیگری به جز برقراری کنسرت نیز داشت و چنانچه در مصوبه دولت و ابلاغیه فرمانده نیروهای مسلح به آن اشاره شد، شامل جشنها و میهمانیها نیز میشد.« طرح ویژه ارتقای امنیت عمومی جامعه» محدودیتهای دیگری را نیز در پی داشت و در قالب این طرح برخورد شدید قضایی با آنچه که « پارتی شبانه» یا «میهمانی مختلط» خوانده میشود نیز آغاز شد. البته این هم اتفاق تازهای نبود اما این بار شدت و وسعت برخوردها٬ آن را در مرکز توجه قرار داد. در طی مدت یاد شده، دعوا طوری بالا گرفت که اقدام کم سابقهای مانند شلاق زدن دختران و پسرانی که در یک میهمانی فارغالتحصیلی مختلط دستگیر شده بودند، انجام گرفت و اجرای این حکم واکنشهایی را در پی داشت. صادقی نیارکی دادستان عمومی و انقلاب قزوین در گفتوگو با خبرگزاری میزان گفت: «اجرای حکم شلاق نامبردگان توسط پلیس امنیت اخلاقی به اجرا درآمد تا درس عبرتی باشد برای افرادی که مبادرت به هنجارشکنی کرده و حیاط خلوتی برای رفتارهای هنجارشکنانه خود ایجاد میکنند.»
در ادامه زنجیره دستگیریهایی از این دست، در طی ماههای اخیر خبرهایی از بازداشت ۲۱ نفر در یک مهمانی شبانه در کرمان، ۱۵ نفر در میهمانی مختلط وکلا در سرخرود، ۷۰ نفر در فرحزاد تهران و ۶۲ نفر در بندرعباس و تعدادی بازیگر در تهران و چند فوتبالیست در مازندران و غیره مخابره شد و این گویا تنها بخشی از این برخورد ضربتی است که هنوز ادامه دارد.
بعد از بالا گرفتن انتقادات درباره شدت این برخوردها غلامحسین محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضاییه در یک کنفرانس خبری تاکید کرد که؛ برخی از مهمانیهای جوانان با «اهداف پشت پرده» برگزار شده و «هدایت» میشود و گفت: برخی شواهد حاکی از آن است که برخی از افرادی که در برگزاری پارتیها دست داشتند در تهران و در برخی استانهای دیگر از جمله مازندران و مشهد یکی بودهاند.
اما به نظر میآید شدت گرفتن این برخوردها در ماههای اخیر در پی یکی از سخنرانی های آیتالله خامنهای در دیدار با فرماندهان پلیس بوده است که وی در آنجا از هنجارشکنی و رواج گناه صحبت کرده و تاکید کرده بود: در موضوع امنیت اخلاقی به مخالفتهای برخی افراد یا فضاسازیهای رسانهای توجه نکنید بلکه باید با توکل بر خدا کار را پیش ببرید. این در حالیست که به نظر میرسد این اظهارنظر آقای خامنهای در واکنش به سخنان حسن روحانی مبنی بر این که حکومت حق دخالت در زندگی خصوصی و عمومی مردم را خارج از حیطه قانون ندارد، و در واقع در مخالفت با آن گفته شد.
با توجه به واکنشهای شدید به مصوبه دولت که در واقع تلاشی برای افزایش آزادی های اجتماعی بود، به نظر میرسد که از سوی نیروهای مخالف هیچ تمایلی برای واگذاری این عرصه یا بازکردن فضای اجتماعی وجود ندارد . تلاش سیستماتیک برای چارچوبگذاری حوزه خصوصی افراد، تعریف مدل موی قابل قبول، چیزی که میشنوند و چیزی که میخورند و مینوشند، این نقاط را به محل تنازع دایم بدل کرده است و چنانچه میبینیم حاکمیت با سرعت زیادی از طرحهای ملایم تذکر لسانی و امر به معروف و نهی از منکر به سوی برخوردهای قهریتر در حال حرکت است. به طوری که به نظر میآید حال این میدان بیشتر به عرصه ای برای ... تازی و قدرتنمایی مخالفان دولت بدل شده است تا محلی برای دغدغه مندی «امنیت» شهروندان.
مهسا محمدی:
زیتون
بیش از ۸۵ درصد بودجه فرهنگی در اختیار نهادهای غیرپاسخگوست
معاون وزیر ارشاد گفت که بیش از ۸۵ درصد بودجه فرهنگی کشور در اختیار نهادهای غیرپاسخگو قرار دارد.
علی اصغر کاراندیش، معاون توسعه مدیریت و منابع این وزارتخانه، طی یک سخنرانی در شهر زنجان اظهار داشت: «۶۱ هزار میلیارد ریال از بودجه ۷۱ هزار میلیارد ریالی حوزه فرهنگ و هنر امسال در اختیار نهادها و سازمانهایی قرار گرفته است که در خصوص عملکرد خود به کسی پاسخگو نیستند.»
وی تعداد نهادهای فرهنگی را که از بودجه حوزه فرهنگ و هنر بهره میبرند، ۲۶ نهاد عنوان کرده و گلایه کرده که با این حال «همه توقعات و انتظارات در این زمینه از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.»
شیوه کنونی بودجهبندی در حوزه فرهنگ، پیش از این انتقاد اصولگرایان را هم به دنبال داشت. از جمله مهدی کوچکزاده، نماینده سابق مجلس و عضو جبهه پایداری، به خبرگزاری فارس گفته بود که این بودجهها به برخی افراد خاص یا نهاد و موسساتی تعلق گرفته که امکان حسابرسی و نظارات بر آن وجود ندارد.
بیشتر این نهادها و موسسات تحت نظر یا زیرمجموعه سازمانها و افراد منتسب به اصولگرایان است مانند سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود، بنیاد بینالمللی غدیر، جشنواره سینمایی عمار، بنیاد حکمت اسلامی صدرا و انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
در این شرایط معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودجه اختصاص یافته به این وزارتخانه را ناکافی دانسته و در ادامه سخنانش که توسط خبرگزاری ایرنا منتشر شد، گفت که بودجه ۱۰ هزار میلیارد ریالی امسال جوابگوی نیازهای فرهنگ و هنر در کشور نیست.
زیتون
«حبيب» از دنیا رفت
حبيب محبيان كه چند سال پيش به ايران بازگشته بود، در شمال كشور از دنيا رفت.
اين خواننده و آهنگساز پيشكسوت موسيقي پاپ معروف به «حبیب» كه در رامسر زندگي ميكرد، صبح ٢١ خردادماه بر اثر ايست قلبي درگذشت.
او که با هدف فعالیت مجاز موسيقي به كشور برگشته بود در سن ٦٣ سالگي در ايران از دنيا رفت.
حسن عسکری مقدم - مدیر بیمارستان امام سجاد رامسر - صبح روز جمعه (21 خرداد) با تایید خبر درگذشت حبیب محبیان به ایسنا گفت: پس از تماس با اورژانس 115 و اعزام به منزل حبیب محبیان،
وی علایم حیاتی نداشت و بر اثر سکته قلبی فوت کرده بود.
او اظهار کرد: این فرد عمل قلب باز انجام داده بود و اورژانس پس از یک ساعت CPR موفق به احیا نشد و برای تایید نهایی مرگ، ایشان به بیمارستان انتقال داده شد.
عسکری مقدم گفت: جسد این خواننده معروف ایرانی به سردخانه زینبیه رامسر انتقال داده شده است.
انتقاد یغما گلرویی از وعدههای بیسرانجام وزارت ارشاد؛
حبیب دقمرگ شد / او اولین قربانیِ خوشباوری نبود؛ آخرین هم نخواهد بود
یغما گلرویی میگوید: هفت سال پیش با چراغ سبز و وعدههای «محمود احمدی نژاد»، به امید فعالیت مجدد در ایران، به وطن بازگشته بود اما آنقدر از این نهاد به آن نهاد سنگ قلابش کردند که پشیمان و سرخورده به روستایی در شمال کوچید برای زندگی و تنها نقش مهمان جشنها و مراسمهای مختلف نصیبش شد.
در پی درگذشت حبیب محبیان (خواننده پیشکسوت موسیقی ایران)؛ یغما گلرویی (شاعر و ترانهسرا) در نامهای اعتراضی از بی مهریهای وزارت ارشاد و وعدههای دفتر موسیقی درباره فعالیت این هنرمند انتقاد کرد.
در ادامه متن کامل این نامه را میخوانید:
خبر مثل همیشه کوتاه و صاعقه وار رسید. «حبیب خواننده درگذشت». «حبیب» سبکی خاص خود در خواندن و آهنگسازی داشت. همکاری با بزرگی مثل «واروژان» را تجربه کرده و از شعر شاعرانی مثل «نادر ابراهیمی» و «شفیعی کدکنی» و «محمدعلی بهمنی» در آثارش استفاده کرده و بسیاری از آهنگهایش در حافظهی شنیداری مردم ماندگار شده بودند. هفت سال پیش با چراغ سبز و وعدههای «محمود احمدی نژاد» به امید فعالیت مجدد در ایران، به وطن بازگشته بود و از آنجایی که آهنگ - به زعم دفتر موسیقی - مبتذل هم در کارنامه خود نداشت؛ گمان می کرد مشکلی برای فعالیت در ایران نداشته باشد. حتا باور داشت که در «استادیوم آزادی» کنسرت خواهد داد اما آنقدر از این نهاد به آن نهاد سنگ قلابش کردند که پشیمان و سرخورده به روستایی در شمال کوچید برای زندگی و تنها نقش مهمان جشنها و مراسمهای مختلف نصیبش شد بدون اینکه اجازه اجرای آهنگهایش را داشته باشد. آنچه حالا خبر درگذشتش را تلختر میکند تلاش هفت سالهی بیفایدهاش برای گرفتن مجوز انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت بود. او دق مرگ شد و حالا لابد «دفتر موسیقی» مانند مغضوبانی که مجوز انتشار به آثارشان نداد و بعد به مناسبت درگذشتشان پیام تسلیت منتشر کرد، قبری در «قطعه هنرمندان» برایش مهیا کرده که کنار باقی ممنوعالفعالیتها در این قطعه آرام بگیرد. این سرنوشت تمام کسانیست که بیاعتنایی متولیان نابلد فرهنگی به موسیقی و هنر را باور نداشته باشند. یکی یکی میمیریم و دولت فعلی هم همچنان در دسته کلیدش پی کلیدی میگردد که با آن قفل عتیقهی «موسیقی مردمی» را باز کند. «حبیب» اولین قربانی این خوشباوری نبود و آخرین هم نخواهد بود. خوانندهی خلاق و صاحب سبکی که جای خالیاش تا همیشه در موسیقی ما احساس خواهد شد و گویی در محبوبترین ترانهاش سرنوشت محتوم خود را فریاد میزد:
من مرد تنهای شبم
مهر خاموشی بر لبم...
یادش گرامی. //
یغما گلرویی
۲۱/خرداد/۹۵
اعتراض سینماگران ایران به مواضع وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
کانون کارگردانان سینمای ایران با انتشار نامهای سرگشاده به اظهارات روز گذشته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اعتراض کرد.
متن این نامه که نسخهای از آن برای ایلنا ارشال شده، به شرح زیر است:
جناب آقای علی جنتی
وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی
با سلام
کانون کارگردانان سینمای ایران با خشنودی در این بهار سینما نسبت به مواضع حضرتعالی و مدیران تحت امر شما با فیلم و فیلمهایی که از وزارت ارشاد پروانه نمایش دریافت کردهاند؛ معترض است. باید دانست صدور پروانه نمایش (که اعضای آن با حکم مستقیم شما میشوند) و سپس بیاعتبار کردن از سوی صادرکنندگانش غیر از ضرر و زیان مادی و معنوی به فیلمسازان قبل از هرچیز دستگاه صادرکننده مجوز را نزد افکار عمومی بیاعتبار میسازد.
شرایط سخت تولید و مشکلات توزیع و ممیزی به اندازه کافی جان سازندگان آثار ایرانی را میگیرد تا موفق به اخذ پروانه نمایش بشود، حال با دریافت پروانه نمایش وزیر محترم با اعتراض این یا آن جریان قانونگریز که در چند سال اخیر سینما را بهانه درگیریهای سیاسیشان میکنند؛ هم از شأن شورای پروانه نمایش کم میکنند و هم کار تولیدکننده فیلم ایرانی را به انزوا و ناامیدی میکشاند، بدیهی است فیلمی که دارای پروانه نمایش است نباید به هیچ بهانهای انکار شود. سینمای ایران با این جثه نحیفش که به لحاظ اقتصادی که خود مسوولین و کارشناسان و حتی مردم به آن وقوف دارند؛ زیر بار این همه فشار چگونه جان به در ببرد؟
جناب آقای وزیر شما خودآگاهید که اکثر سینماگران ایران برابر واقعیتهای اجنماعی، فرهنگی و روانی جامعه بسیار صبورانه و شرافتمندانه و قانونمدار رفتار کرده است.
جناب آقای وزیر حال که استقبال علاقمندان به سینمای ایران از همه گونههای مختلف سینما را شاهد هستیم و در حال حاضر روزنهای است برای اوقات فراغت جوان ما این روزنه را با سلیقههای شخصی، گروهی نبندیم و لااقل با پشتیبانی از مجوزهای ساخت و نمایش بهسوی سینمایی پربار، مؤثر و فرهنگیتر پیش برویم.
شورای مرکزی کانون کارگردانان سینمای ایران
عضویت افتخاری نرگس محمدی در انجمن قلم سوئد
نجمن قلم سوئد در تاریخ 12خردادماه جاری اعلام کرد که نرگس محمدی عضو افتخاری این انجمن محسوب میشود.
خورخه اولیورا کاستیلو، شاعر کوبایی و آنخل سنتیستبان پرتس، نویسنده رمان از همین کشور دو نفر دیگری هستند که همزمان با نرگس محمدی به عضویت افتخاری انجمن قلم سوئد در آمدهاند.
زندانی سیاسی نرگس محمد در مجموع به 10سال حبس محکوم شده است.
نرگس محمدی، در حالی که بر اساس نظر پزشکان متخصص در سال ۱۳۹۱ برای ادامه درمان بهطور موقت از زندان آزاد شده بود، با وجود ناتمام ماندن مراحل درمان در ۱۵ اردیبهشتماه ۱۳۹۴ با مراجعه نیروهای امنیتی به منزل شخصیاش و با حکم دادستانی تهران بازداشت و برای سپری کردن محکومیت شش ساله راهی زندان اوین شد.
وی در خرداد ماه 1389 بازداشت شد و در مهر 1390 به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، عضویت در کانون مدافعان حقوقبشر و تبلیغ علیه نظام» در مجموع به 11سال حبس محکوم شد که بعداً این حکم به 6سال تقلیل یافت.
نرگس محمدی از ماه آوریل ۲۰۱۲ عضو افتخاری انجمن قلم دانمارک نیز شده است.
همایون شجریان خواننده اپرای «خیام» شد
سرپرست گروه تئاتر «آران» از حضور همایون شجریان به عنوان خواننده نقش خیام در جدیدترین اپرای عروسکی این گروه تئاتری خبر داد و گفت وی در زمینه دستمزد بیشترین همکاری را با گروه داشته است.
بهروز غریبپور درباره وضعیت گروه خوانندگان اپرای عروسکی «خیام» به عنوان جدیدترین اپرای گروه تئاتر «آران» گفت: ما منتظر بودیم شرایطی فراهم شود تا از همایون شجریان برای حضور و ایفای نقش خیام در اپرای عروسکی «خیام» دعوت به عمل آوریم که در نهایت خوشبختانه فرصتی برای گفتگو فراهم شد و به این توافق رسیدیم که همایون شجریان نقش خیام را در این اپرای عروسکی ایفا کند.
وی ادامه داد: من در گفتگویی که داشتیم به همایون شجریان گفتم در زمان نگارش اپرای خیام و نقش خیام که دارای اوج و فرودهایی است به وسعت و قدرت آوازی او فکر کرده بودم. برای من، اپرای عروسکی «خیام» و کل گروه تئاتر «آران»، حضور چنین هنرمند پرآوازهای در این اثر فرهنگی و هنری، افتخارآمیز است.
سرپرست گروه تئاتر «آران» با اشاره به اینکه پیش از این در اپرای عروسکی «مولوی» تجربه همکاری با همایون شجریان را داشته است، یادآور شد: در آن اپرا، همایون شجریان نقش شمس تبریزی را به زیبایی ایفا کرد. دغدغه او این بود که در اپرای بعدی شرایط به گونهای نباشد که او خود را تکرار کند و خوشبختانه در مواجهه با اپرای عروسکی «خیام» به این نتیجه رسید که ایفای نقش خیام نه تنها تکراری نیست بلکه شرایط جدیدی برای این هنرمند توانمند عرصه موسیقی ایجاد خواهد کرد.
غریبپور درباره وضعیت قرارداد مالی با همایون شجریان به منظور ایفای نقش در اپرای عروسکی «خیام» تأکید کرد: به نظر میرسد برای هر هنرمندی که مدارج عالی را طی میکند وجود نگاه اقتصادی و درآمدزا طبیعی باشد اما در گفتگویی که با همایون شجریان داشتیم وجه دیگری از او را دیدم که برایم تحسینبرانگیز بود. همایون شجریان با درک اینکه اپرای عروسکی «خیام» یک پروژه کاملا فرهنگی و برای ادای دین به بزرگان فرهنگ و هنر ایران زمین است، دست من را باز گذاشت و گفت آنچه در حد توان من و این پروژه فرهنگی است، میپذیرد.
این کارگردان و هنرمند با سابقه تئاتر ایران، اظهار کرد: تمام هم و غم من این است که بزرگواری همایون شجریان را جبران کنم. او می تواند به عنوان هنرمندی توانمند و دارای جایگاهی خاص برای جوانان عرصههای مختلف هنری یک الگو باشد زیرا همایون شجریان با رویکردی فرهنگی و هنری وارد این پروژه میشود و ایفای نقشی تأثیرگذار برای او بسیار مهم است و تنها به ابعاد مالی توجه نمیکند.
کارگردان اپراهای عروسکی «لیلی و مجنون»، «رستم و سهراب»، «مکبث» و «حافظ» درباره وضعیت دیگر بخشهای تولید اپرای عروسکی «خیام» توضیح داد: امیر بهزاد آهنگسازی این اثر را بر عهده دارد. در حال حاضر در بخش خوانندگان اپرای عروسکی «خیام» ترکیبی از همه نیروهایی که از قبل در این اپرا داشتیم و تعداد زیادی از استعدادهای جوانی که به عرصه خوانندگی اپرا و موسیقی معرفی خواهند شد، خواهیم داشت.
غریبپور افزود: همزمان با طی شدن مراحل مختلف بخش آهنگسازی و موسیقی این اپرای عروسکی، ما تلاش کردیم تا کارگاه ساخت عروسکهای اپرا نیز فعال باشد و انرژیمان را گذاشتیم تا ساخت سر عروسک خیام به عنوان اولین عروسک این اپرا انجام شود که خوشبختانه این کار انجام شد.
وی درباره وضعیت حمایت مالی بنیاد فرهنگی و هنری رودکی و معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از تولید اپرای عروسکی «خیام»، تصریح کرد: هنوز هیچ حمایتی مشخص نشده است و من به عنوان تهیهکننده اثر از هزینه شخصی خود برای بخشهای مختلف کار، صرف میکنم. امیدوارم وعدههایی که آقای مرادخانی معاون هنری و بنیاد فرهنگی و هنری رودکی برای حمایت از تولید اپرای عروسکی «خیام» دادهاند، عملی شوند.
موفقیت درخشان شهاب حسینی و اصغر فرهادی در جشنواره کن
شهاب حسینی، هنرپیشه برجسته ایرانی به عنوان بهترین بازیگر مرد جشنواره کن برگزیده شد. اصغر فرهادی جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت. نخل طلایی کن نیز به فیلم "من، دانیل بلیک" به کارگردانی کن لوچ، فیلمساز بریتانیایی رسید.
شامگاه یکشنبه (۲۲ ماه مه/ ۲ خرداد) مراسم اهدای جوایز اصلی شصت و نهمین دوره از جشنواره سینمایی کن برگزار شد.
نخل طلایی این دوره از فستیوال کن به فیلم "من، دانیل بلیک" تعلق گرفت. کارگردانی این درام اجتماعی را کن لوچ، فیلمساز معروف بریتانیایی برعهده داشته است. این دومین بار است که لوچ نخل طلایی کن را دریافت میکند. او در سال ۲۰۰۶ نیز به این موفقیت دست یافته بود.
شهاب حسینی، هنرپیشه صاحبنام ایرانی به خاطر درخشش در فیلم "فروشنده"، جدیدترین ساختهی اصغر فرهادی، به عنوان بهترین بازیگر نقش اول جایزه نخل کوچک طلایی را دریافت کرد.
حسینی در هنگام دریافت این جایزه گفت که این جایزه متعلق به مردم ایران است و او آن را از صمیم قلب به ایرانیان تقدیم میکند.
اصفر فرهادی نیز موفقیتی بزرگ در جشنواره کن را جشن گرفت و جایزه بهترین فیلمنامه را برای "فروشنده" دریافت کرد.
بخش فیلمهای بلند
نخل طلائی: به «کِن لوچ» کارگردان سرشناس بریتانیائی برای فیلم «من، دانیل بلیک» اهدا شد
جایزۀ بزرگ: برای فیلم «تنها آخر دنیا» به کارگردان ۲۷ سالۀ کانادائی «زاویه دولان» تعلق گرفت
جایزۀ بهترین کارگردانی: مشترکا به کارگردان فرانسوی «اولیویه اَسیاس» برای «مسئول خرید» و کارگردان «کریستیان مانجیو» برای «بکَلوریا-دیپلم» اعطا شد
جایزۀ هیئت داوران: فیلم «امریکن هانی» ساختۀ کارگردان آمریکائی «آندرآ آرنولد»
جایزۀ بهترین بازیگر زن: «جاکلین رُز» برای بازی در فیلم «رُزا» به کارگردانی «برییانت مندوزا»
جایزۀ بهترین بازیگر مرد: شهاب حسینی برای ایفای نقش نخست در فیلم فروشنده ساختۀ اصغر فرهادی
جایزۀ بهترین سناریو: «اصغر فرهادی» برای فیلم «فروشنده»
جشنوارۀ امسال نخل طلائی افتخار خود را به «ژان پییر لئو»، هنرپیشۀ ۷۲ سالۀ فرانسوی اعطاء کرد
بخش نوعی نگاه
جایزۀ نوعی نگاه: فیلم «شادترین روز در زندگی اولی ماکی» ساختۀ کارگردان فنلاندی، جوهو کوسمانن
جایزۀ هیئت داوران: «ارغنون» از کارگردان ژاپنی کوجی فوکادا
جایزۀ بهترین کارگردانی: به مات روس برای فیلم «کاپیتان فوق العاده»
جایزۀ بهترین سناریو: فیلم فرانسوی «دیدار سرزمین» از دِلفین و موریل کولن
جایزۀ ویژۀ نوعی نگاه: «لاک پشت قرمز» ساختۀ میکائل دودُک ویت، سینماگر هلندی
پیش از این، جوائز جنبی جشنوارۀ کن در بخش های مختلف اعلام شده بود. از جملۀ آنها باید به جایزۀ هنر و سینما در بخش «پانزدهۀ کارگردانان» اشاره کرد که به فیلم «گرگ و گوسفند» ساختۀ کارگردان جوان افغانی شهربانو سادات تعلق گرفت.
جایزۀ «چشم طلائی» که جایزۀ فیلم مستندِ جشنوارۀ کن است به فیلم «سینما نووُ» ساختۀ سینماگر برزیلی اریک روشا تعلق گرفت. این فیلم به جنبشی به همین نام می پردازد که در دهۀ های پنجاه و شصت در برزیل شکل گرفت و با شعار «ایده ای در سر و دوربینی در دست» در واقع موج نو سینمای برزیل با گرایشی ضداستعماری محسوب می شد.
بیانیه ی کانون نویسندگان ایران
به مناسبت سخنان رئیس جمهوری در نمایشگاه کتاب
رفتار و عملکرد واقعیِ دولت یک بار دیگر نشان داد که واقعیت چیزی غیر از سخن آقای روحانی است. این سخن هنوز به تمامی در اینجا و آنجا منتشر نشده بود که مسئولان «وزارت ارشاد»، در ادامه ی همان سنت سخت جان و دیرپای سانسور در این وزارت خانه، ورود آثار بسیاری از شاعران، نویسندگان و مترجمان را به نمایشگاه کتاب کنونی ممنوع اعلام کردند و صدها عنوان کتاب فارسی و غیرفارسی را که ناشران گوناگون ایرانی و خارجی به نمایشگاه آورده بودند جمع آوری کردند
آقای حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی، در مراسم گشایش نمایشگاه کتاب «شهر آفتاب» در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱٣۹۵ اعلام کرد که «من بارها در دولت گفته ام، به وزیر ارشاد هم گفته ام نظر من این است [که] باید کارها را به صاحب نظران واگذار کنیم. این کتاب خوب است یا بد، قابل چاپ هست یا نیست [را] به انجمن نویسندگان و ناشران واگذار کنیم … امروز زمانی است که ما باید به مولفین مان امنیت و آزادی بدهیم و به ناشران مان فضای رقابت و شفاف بدهیم … آن کسی که دلسوزانه نقادی می کند نباید در پیچ و خم کتابش و نوشتارش و شعرش گرفتار شود».
بی گمان، دولت موظف است امنیت و آزادی نویسندگان را تأمین کند، و سخن رئیس جمهوری تا آنجا که به بیان این وظیفه مربوط می شود، مغتنم است. اما رفتار و عملکرد واقعیِ دولت یک بار دیگر نشان داد که واقعیت چیزی غیر از سخن آقای روحانی است. این سخن هنوز به تمامی در اینجا و آنجا منتشر نشده بود که مسئولان «وزارت ارشاد»، در ادامه ی همان سنت سخت جان و دیرپای سانسور در این وزارت خانه، ورود آثار بسیاری از شاعران، نویسندگان و مترجمان را به نمایشگاه کتاب کنونی ممنوع اعلام کردند و صدها عنوان کتاب فارسی و غیرفارسی را که ناشران گوناگون ایرانی و خارجی به نمایشگاه آورده بودند جمع آوری کردند. عمل و رفتار است که صحت و سقم گفتار را نشان می دهد، و همین نکته برای بیان این حقیقت بس است که دولت نه تنها خواهان «امنیت و آزادی» نویسندگان نیست بلکه، برعکس، مجری سیاست سانسور آثار نویسندگان آزادی خواه است. شاید دولت بتواند بگیر و ببندهای فعالان اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را با این بهانه توجیه کند که از سوی نهادهای دیگر انجام می گیرد و قوه ی مجریه نقشی در آن ندارد، هر چند این قوه در این زمینه نیز بی شک مسئول است. اما در زمینه ی سانسور کتاب و صدور مجوز برای انتشارآن حتی این بهانه را نیز در دست ندارد، چرا که انتشار کتاب زیر نظارت مستقیم و تابع دستور قوه ی مجریه و شخص رئیس جمهوری است. اگر آقای روحانی به راستی خواهان «امنیت و آزادی» نویسندگان است باید از بیان سخنان زیبا اما فاقد ضمانت اجرایی فراتر رود و به طور واقعی و عملی در راه آزادی اندیشه و بیان گام بردارد. به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست.
کانون نویسندگان ایران، ضمن استقبال از هرگونه اقدام عملی و واقعی در زمینه ی الغا و امحای شیوه های سانسور و آزادی ستیزی، پیرو اصل نخست منشور خود، آزادی اندیشه و بیان و نشر را در همه ی عرصه های حیات فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حق همگان می داند و مصمم و پیگیر به فعالیت و تلاش خود برای تحقق این اصل آزادی خواهانه ادامه می دهد.
کانون نویسندگان ایران
۲٣ اردیبهشت ۱٣۹۵
واکنش پوران درخشنده به برخی ظاهرسازیها
پوران درخشنده با ابراز تأسف از شرایط ثریا حکمت در آخرین سالهای زندگیاش تاکید کرد: آدمهای فراموش شده زیر پوست شهر را دریابیم!
این فیلمساز در گفتوگو با ایسنا، با ابراز تأسف فراوان از شرایط معیشتی تعدادی از هنرمندان از جمله ثریا حکمت که هفته گذشته از دنیا رفت، افزود: به هر حال هنرمندانی که در سینمای این مملکت کار و برای خود جایگاهی تعریف کردهاند، باید از امکاناتی مانند بیمه و مسکن برخوردار باشند.
وی یادآور شد: زندهیاد ثریا حکمت هیچ امکاناتی نداشت؛ او حتی مدتی میخواست خارج از خانه زندگی کند تا اینکه با کمک بعضی از دوستان برایش امکانات و فضایی ایجاد شد اما باید برای بیمه و مسکن هنرمندان فکری اساسی بشود. وظیفه ما این نیست فقط به کسانی توجه کنیم که اسم و رسمی دارند بلکه وظیفه انسانی این است که به فراموش شدگان توجه کنیم و من امیدوارم این اتفاق برای هنرمندان ما بیفتد.
کارگردان فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» اضافه کرد: اطراف ما هنرمندان زیادی هستند که با دشواری روزگار میگذرانند؛ فیلمسازی هست که بابت فیلمش بدهکار است و همین فکر و خیالها کار او را به ناراحتی قلبی و بیمارستان کشاند. بسیاری از هنرمندان با آبرو را در همین مراسمهای ترحیم میبینیم که به آهستگی و درگوشی از مشکلاتشان میگویند اما موقعیت و آبرویشان اجازه نمیدهد تا مسائلشان را مطرح کنند.
درخشنده تأکید کرد: مهمترین وظیفهای که در قوانینمان باید به آن فکر کنیم، ایجاد مسکن و بیمه برای هنرمندان است. چه ایرادی داشت اگر یکی از همین خانههای مسکن مهر را به ثریا حکمت تقدیم میکردند؟! او هنرمندی بود که در جوانی خود سالها کار کرده و زحمت کشیده بود و از همه مهمتر اینکه او یک خانم بود و باید شرایط ویژهای را برایش فراهم میکردند.
وی با ابراز تأسف از برخی ظاهرسازیها توضیح داد: متأسفانه فقط شوآف برگزار میکنیم اما به وظایف و مسئولیتهای انسانی خود بیتوجه هستیم. ما فقط به فکر میز و صندلیهایمان هستیم در حالی که این میز و صندلیها برای هیچ کس باقی نمانده است.
کارگردان فیلم «بچههای ابدی» هشدار داد: درست نیست در کشور مسلمان ما، یک خانم با آبروی هنرمند در چنین شرایطی زندگی کند. نمونههای خانم حکمت کم نیستند. هنوز خانم دلدار گلچین را فراموش نکردهایم که او هم چه وضعیت غمانگیزی داشت.
درخشنده در ادامه با ابراز تأسف از اینکه در مراسم ختم ثریا حکمت هنرمندان چندانی حضور نداشتهاند به ایسنا افزود: خیلی بد است که حضور هنرمندان در این مراسم تا این اندازه کمرنگ بود. برای حضور در چنین مراسمهایی فقط نباید به دنبال اسامی باشیم بلکه باید به انسانیت فکر کنیم، مهم این است که انسانهای فراموش شدهای را که امروز هیچ جایگاهی ندارند، پیدا و به آنان کمک کنیم. این وظیفه انسانی ماست. بسیاری از هنرمندان قدیمی و پیشکسوت امروزه بیکار و نیازمند توجه هستند. بسیاری از آنها مشهور نیستند اما به هر حال انسان که هستند.
وی ادامه داد: وقتی به مراسم ختم خانم حکمت رفتم، حالم خیلی بد شد و نمیدانستم چه باید کرد. در این مراسم یکسری هنرور دیدم. به هر حال حضور هنرمندان در این گونه مراسمها یک بحث جدی است.
درخشنده با تأکید بر اینکه خانه سینما فقط نباید محل تشییع جنازه هنرمندان باشد، یادآور شد: باید به لحاظ صنفی، فکری برای این ماجرا بکنند. تفاهمنامههایی که با وزارتخانههای دیگر نوشته میشود نباید فقط در حد حرف و روی کاغذ باقی بماند بلکه باید در واقعیت زندگی هنرمندان جاری شود.
او خواستار اجرایی شدن بیمه درمان و بیکاری برای هنرمندان شد و توضیح داد: این مسائل در قوانین ما تعریف شده اما باید آنها را بهروز و اجرایی کنیم تا فقط در حد نوشته باقی نماند.
این فیلمساز در پاسخ به این پرسش که آیا ممکن است خودش فیلمی درباره مشکلات زنان سینماگر بسازد؟ گفت: باید چنین فیلمهایی ساخته شود اما فقط وظیفه فیلمسازان نیست که فیلم بسازند بلکه باید همه از جمله مطبوعات این مسائل را اطلاعرسانی کنند تا مدام گوشزد شود. اینها واقعیتهای تلخ و آزاردهندهای است که همه باید آن را بازتاب دهیم. من هم به عنوان یک فیلمساز و به نوبه خودم حتما به این موضوع توجه خواهم کرد اما امیدوارم کسان دیگری که جایگاه تعریف شدهای دارند و از امکانات مالی هم برخوردارند، به این موضوع توجه کنند و آدمهای فراموش شده زیر پوست شهر را دریابند چون فقط با تأسف خوردن اتفاقی نمیافتد.
پوران درخشنده که مدتی است در نظر دارد فیلمی را با موضوع طلاق عاطفی جلوی دوربین ببرد، درباره آخرین وضعیت ساخت این فیلم توضیح داد: فیلمنامه تقریبا آماده شده و به زودی اسم آن را مشخص میکنم. امیدوارم شش ماهه اول امسال این فیلم را کلید بزنم.
مرگ غمگین ثریا،
زندگی ثریا حکمت بازیگر ایرانی در گوشه خیابان به دلیل فقر
ثریا حکمت با بیان اینکه در وضعیت مالی خیلی بدی به سر میبرم، گفت: بعد از ٣۵ سال کار و ۶۱ سال سن، من را بهعنوان پیشکسوت قبول ندارند. درنتیجه از چندی دیگر در چادر زندگی میکنم.
این بازیگر در گفتوگو با خبرگزاری حکومتی ایسنا گفت: صاحبخانه ودیعه اجاره را بالا برده که از توان من خارج است و تصمیم دارم اثاثهایی که برایم باقی مانده را بفروشم و با پول آن دخترم را به خوابگاه بفرستم و خودم هم در خیابان چادر بزنم.
وی با بیان اینکه در سال گذشته هم سه روز در چادر زندگی کرده است، گفت: آن موقع هم بهدلیل اینکه اجاره خانهام عقب افتاده بود، صاحبخانه از پول ودیعهام کم کرده بود که دیگر پولی برای خانه گرفتن نداشتم. بعد از کمک پنج میلیونی ارشاد توانستم جایی را اجاره کنم.
این بازیگر با بیان اینکه با مشکلات زیادی زندگی را میگذراند، ادامه داد: سال گذشته تصمیم گرفتم دو بار خودم را از بین ببرم و اقدام به این کار هم کردم اما موفق نشدم. الان کل دندانهایم را کشیدهام و هزینه درمان آنها را ندارم. برای گرفتن بودجه به همهجا رفتهام. حتی چندی پیش بهسراغ همسر آقای انصاری که مالک بازار مبل هستند، رفتم اما باز هم اتفاقی نیفتاد و نمیدانم این همه بودجه در مملکت جابهجا میشود، چرا من بعد از این همه سال فعالیت هنری نباید سهمی از آن داشته باشم؟
وی افزود: به خانه سینما رفتم، آنجا هم گفتند خودمان ۵۰۰ میلیون تومان بدهی داریم و نمیتوانیم کمک کنیم.
ثریا حکمت، بازیگر سینما و تلویزیون، درگذشت. این هنرمند صبح روز گذشته دار فانی را وداع گفت. ثریا حکمت با نام اصلی آذر مهدیقلیخانی، متولد ١٣٣٢ در خوی بود که پس از اخذ مدرک منشیگری از اوایل دهه ۵٠ فعالیت بازیگریاش را آغاز کرد که تا اواخر دهه ٨٠ ادامه داشت.
ازجمله فیلمهای سینمایی که این هنرمند فقید در آنها نقشآفرینی کرده بود، میتوان به آثاری چون «نقطه ضعف»، «تصویر آخر»، «خواستگاری»، «شبشکن»، «سمندر»، «جدال در تاسوکی»، «بهار در پاییز»، «دو همسفر»، «حالا چه شود؟»، «روز دیدنی»، «نیش»، «تهاجم»، «ماهپیشونی»، «آواز قو»، «عروسی مهتاب» و فیلم بهیادماندنی «ای ایران» ناصر تقوایی اشاره کرد. این بازیگر بیش از یک دهه بود که فعالیت بازیگری نداشت و در سالهای آخر عمرش برای تأمین معاش در عسر و حرج بود؛ بهطوریکه مجبور شد دندانهای خود را بفروشد. حکمت که در اوایل سال جدید به دلیل مسمومیت دارویی به بیمارستان منتقل شده بود، با بهبود نسبی شرایطش، ترخیص شده بود ولی بامداد ١۶ فروردینماه به دلیل تشنج و لختهشدن خون بار دیگر به بیمارستان منتقل شد و به کما رفت. روحش شاد و یادش گرامی.
مراسم تشییع مرحوم ثریا حکمت از حدود ساعت ٩ صبح روز ٢٢ فروردین از مقابل خانه سینما ٢ برگزار میشود. پیکر آن مرحوم، روی مزار دیگر بازیگر فقید سینما، مهری ودادیان، به خاک سپرده میشود.
علی رهبری در ارکستر سمفونیک تهران میماند
روابط عمومی معاونت هنری وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد علی رهبری به فعالیت خود در ارکستر سمفونیک تهران ادامه خواهد داد.
در متن این اطلاعیه آمده است:«روابط عمومی معاونت هنری با توجه به اخبار منتشر شده در خصوص فعالیت استاد علی رهبری در ارکستر سمفونیک تهران اعلام میکند ایشان به فعالیت خود در این زمینه ادامه خواهند داد.»
در دیدار نوروزی علی رهبری و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که عصر روز نهم فروردین انجام گرفت، از سوی علی جنتی عدم پذیرش استعفای مدیر هنری و رهبر ارکستر سمفونیک تهران اعلام شده بود.
تصمیمگیری برای حضور رهبری در ارکستر سمفونیک پس از حضور دوباره او در ایران و جلساتی که با مسئولان وزارت ارشاد داشت، انجام شد.
حال عباس کیارستمی رو به بهبود است
مشاور تیم پزشکی عباس کیارستمی فیلمساز برجسته ایرانی گفت: عفونت شکم آقای کیارستمی درمان شده و حال عمومی وی رو به بهبود است.
محمدرضا ظفرقندی روز یکشنبه در گفت وگو با ایرنا افزود: عباس کیارستمی اکنون در بیمارستان جم بستری و تحت درمان است و تحت نظر دکتر میر از استادان دانشگاه علوم پزشکی ایران قرار دارد.
وی ادامه داد: به همراه دکتر ایرج حریرچی قائم مقام وزیر بهداشت و استاد جراحی دانشگاه علوم پزشکی تهران و دکتر ایرج فاضل رئیس جامعه جراحان ایران امروز(یکشنبه) از عباس کیارستمی عیادت کردیم و پس از گزارش دکتر میر از وضعیت این کارگردان سینما درباره روند درمان وی مشورت کردیم.
جراح عمومی و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: آقای کیارستمی به عفونت شکمی مبتلا بود که طی روزهای گذشته با درمانی که انجام شد، عفونت شکم وی کنترل شد؛ عفونت کیسه صفرای وی نیز پس از عمل جراحی درمان شد و اکنون از نظر عفونت داخل شکم وضعیت وی خوب است و درمان موفقیت آمیز بوده است.
ظفرقندی افزود: اکنون فقط اندکی عفونت در ریه وی وجود دارد که امیدواریم این مشکل نیز نیز طی روزهای آینده رفع شود.
وی گفت: در مجموع حال آقای کیارستمی نسبت به سه روز پیش که بستری شده بود، بهتر و فشار خون و سایر علایم وی نرمال است.
عباس کیارستمی فیلمساز، فیلمنامه نویس و تهیه کننده سینما متولد یکم تیر سال ۱۳۱۹ در تهران است.
وی از سال ۱۹۷۰ میلادی فعالیت خود را در عرصه سینما آغاز کرد و تاکنون بیش از ۴۰ فیلم سینمایی، کوتاه و مستند ساخته است.
از مهمترین آثار سینمایی وی می توان به «خانه دوست کجاست؟» «کلوزآپ»، «زیر درختان زیتون»، «طعم گیلاس»، «باد ما را خواهد برد» و «کپی برابر اصل» اشاره کرد.
کیارستمی علاوه بر سینما در عرصه های دیگر هنری از جمله شعر، عکاسی، چیدمان، موسیقی، طراحی گرافیک، طراحی و نقاشی نیز فعالیت دارد.
وی از جمله سینماگران موسوم به موج نوی سینمای ایران است.
کیارستمی تا به حال پنج بار نامزد دریافت جایزه نخل طلا جشنواره فیلم کن شده و در سال ۱۹۹۷ در پنجاهمین دوره این رویداد معتبر سینمایی برای فیلم «طعم گیلاس» موفق به دریافت نخل طلایی شد.
آخرین خبر از وضعیت عباس کیارستمی
دومین جراحی با موفقیت انجام شد
سخنگوی تیم پزشکی عباس کیارستمی در نخستین گزارش پزشکی از روند درمانی کیارستمی، گفت: دومین جراحی عباس کیارستمی با موفقیت به انجام رسیده و عفونت بعد از عمل وی نیز تا حدود زیادی برطرف شده است.
وی افزود: تیم پزشکی مشتمل بر متخصصان عفونی، جراحی، بیهوشی و مغز و اعصاب موفق شده اند تا وضعیت این فیلمساز برجسته را ثابت نگه دارند.
براساس گزارش تیم پزشکی کیارستمی، نماینده وزارت بهداشت در بیمارستان حضور دارد و ضمن نظارت بر روند درمانی گزارش مکتوب و روزانه را در اختیار وزارت بهداشت قرار می دهد.
در گزارش این تیم پزشکی که در اختیار رسانه ها قرار گرفته به نام سخنگوی تیم پزشکی عباس کیارستمی اشاره ای نشده است.
بنا بر این گزارش، تیم پزشکی امیدوارند که تا فردا اخبار خوبی از روند بهبودی فیلمساز برنده نخل طلایی جشنواره کن را با توجه به نحوه عملکرد ساختار فیزیولوژیک در اختیار رسانه ها قرار دهند.
کیارستمی تاکنون بیش از 40 فیلم سینمایی، کوتاه و مستند ساخته و از مهم ترین آثارش می توان به خانه دوست کجاست؟ ، کلوزآپ، زیر درختان زیتون، طعم گیلاس، باد ما را خواهد برد و کپی برابر اصل اشاره کرد.
این هنرمند علاوه بر سینما در عرصه های دیگر هنری از جمله شعر، عکاسی، چیدمان، موسیقی، طراحی گرافیک، طراحی و نقاشی نیز فعال است.
"کیارستمی در شرایط سختی قرار دارد"
مشاور وزیر بهداشت ضمن اشاره به عیادت وزیر بهداشت از "عباس کیارستمی" آخرین وضعیت درمانی وی را توضیح داد.
دکتر عباس زارعنژاد، رییس مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت بهداشت در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به پیگیریهای انجام شده درباره روند درمانی کیارستمی، گفت: پس از اطلاع از بیماری و بستری این کارگردان ارزنده کشورمان در یکی از بیمارستانهای خصوصی تهران، وزیر بهداشت به عیادت وی رفت و از نزدیک در جریان روند درمانی وی قرار گرفت.
وی با بیان اینکه عباس کیارستمی از سرطان دستگاه گوارش رنج میبرد، افزود: به دستور وزیر بهداشت، تیمی از اساتید مجرب به سرپرستی معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی ایران، مسوول رسیدگی به درمان وی شدند. البته پیش از آن هم اقدامات درمانی لازم برای کیارستمی انجام شده بود.
امکان انتقال کیارستمی به مرکز درمانی دیگری وجود ندارد
زارعنژاد افزود: در هر حال علیرغم اینکه امکان انتقال وی از این مرکز درمانی به مرکزی دیگر وجود ندارد، تمام اقدامات درمانی لازم برای کیارستمی فراهم است و مشکلی در این زمینه وجود ندارد.
به لحاظ جسمی در شرایط سختی است
مشاور وزیر بهداشت در پایان با بیان اینکه به لحاظ جسمی در شرایط سختی است گفت: امیدواریم دستگاههای مسوول در مورد شخصیتهای هنری احساس مسوولیت بیشتری داشته باشند. وزارت بهداشت از زمانی که از وضعیت کیارستمی مطلع شد، در بالاترین سطح بر بالین وی حاضر و دستورات و اقدامات لازم برای درمان وی را انجام داد.
آخرین وضعیت جسمانی «شجریان»
دکتر قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت در خصوص آخرین وضعیت بیماری محمد رضا شجریان گفت:
وی به سرطان کلیه مبتلا است که با گذشت پانزده سال از این بیماری، سرطان به متاستاز دچار شده که به مغز هم تهاجم داشته است.
دکتر هاشمی در خصوص این بیماری (متاستاز) گفت: سلولهای سرطانی گاهی از تومور اولیه جدا شده و وارد جریان خون یا سیستم لنفاوی (سیستمی که مولد، ذخیره کننده و حامل سلولهایی است که با عفونتها مبارزه میکنند) می شوند.
جزییات جدید از وضعیت جسمانی شجریان
سلولهای سرطانی به این شکل به دیگر بخشهای بدن سرایت میکنند که خوشبختانه در حال حاضر وضعیت آقای شجریان خوب است که با پرتودرمانی و شیمی درمانی با این بیماری مقابله می شود و روند درمانی به خوبی صورت میگیرد و طی آخرین تماسی که من با وی داشتم، مشخص شد تا دو ، سه ماه آینده به ایران بازمیگردد و روند درمانی خود را در کشور ادامه می دهد.
وزیر بهداشت در پایان افزود : بنده خیلی جدی پیگیر وضعیت درمان استاد هستم و حال وی را مدام جویا میشوم.
گفتگو با مجید پازوکی یکی از دوستان و اطباء نزدیک به شجریان
وی در مورد بیماری شجریان گفت: شجریان بیماری خود را به عنوان یک میهمان و دوست تشبیه می کند، حال عمومی شجریان خوب و مثل همیشه قوی و استوار است و روند شیمی درمانی تا این زمان موفقیت آمیز بوده و انشاء لله تا دوماه آینده به کشور بازمیگردد و کلیه چپ به متاستاز دچار شده است.
پازوکی با اشاره به اینکه بیماری آقای شجریان سالهاست با وی همراه است، افزود: حتی برخی از دوستان نزدیک استاد از بیماری وی خبر نداشتند چرا که استاد دوست نداشت مردم را نگران کند و در این سالها بهترین کنسرت های خود را برگزار کرد.
ارکستر سمفونیک تهران یکساله نشد؛
استعفای رسمی رهبری از رهبر ارکستر سمفونیک تهران
علی رهبری میگوید حضور برخی افراد در شورای سیاستگذاری ارکستر سمفونیک تهران؛ موجب استعفای او از این سمت مدیریت هنری شد.
علی رهبری (رهبر با سابقه ارکستر) سرانجام پس از حواشی متعددی که برای ارکستر سمفونیک تهران، بنیاد رودکی و معاونت هنری پیش آمد؛ در نامهای خطاب به هموطنانش از سمت مدیریت هنری این ارکستر استعفا داد.
متن نامه به شرح زیر است:
هموطنان گرامی و هنردوست ایران ٬ دوستان عزیزم و نوازندگان محترم ارکستر سمفونیک تهران؛ برای اینجانب ، بعد از ۴۰ سال فعالیت هنری در کشورهای مختلف ٬ افتخار بزرگی بود تا در طول ۱۲ ماه ٬ دوباره در مملکت خودم در خدمت شما باشم.
۱۲ ماهی که ما همگی موفق شدیم با وجود مشکلات فراوان مانند اغلب کشور های پیشرفته دنیا برنامه ای سالانه چاپ کرده و آنرا عملی کنیم. از نظر هنری ما در روی صحنه به همه ثابت کردیم که در ایران هم امکان کار حرفهای با کیفیت بالا وجود دارد و شما عزیزان آنرا با نظمی بی نظیر تحسین برانگیز به اجرا درآوردید ولی متاسفانه وابستگی ارکستر به بنیاد رودکی و گردانندگانش ٬ همواره مانعی برای ادامه کار و پیشرفت بود.
بنیادی که مدیر عامل و همراهانش نه تنها کمترین تجربهای در زمینه مدیریت ارکستر نداشتند بلکه با سوء مدیریت و در نتیجه بی نظمی و بی بندوباریهای فراوان اداری ٬ روزانه با ایجاد مشکلات متعدد ٬ آرامش را از مجموعه ارکستر سمفونیک تهران سلب کردند و به غیر از ایجاد تشویش هیچ زمینه ای برای ایجاد بستری مناسب برای فعالیت هنری فراهم نکردندو هنوز با گذشت ۱۲ ماه هیچ قدمی در مورد اداره یک ارکستر ۷۵ نفری برنداشتهاند.
همین باعث شد که بنده که فقط برای مدیریت هنری دعوت شده بودم بیشتر وقتم صرف مبارزه برای گرفتن حق قانونی نوازندگان شد ٬ کما اینکه هر روز با دغدغه ای تازه به سراغ نوازندگان رفتم. بالاخره بعد از ماه ها به این نتیجه رسیدم که ادامه همکاری حرفه ای من با این بنیاد غیر حرفه ای اصلا هیچ وجه امکان پذیر نیست و نمیتوانم بی تدبیری و بی مسولیتی های ماه های گذشته را تحمل کنم ٬ به همین دلیل هم ۲ ماه پیش با اعتراض مشکلات را به اطلاع عموم رساندم
این بنیاد میخواهد بنده فقط بعنوان رهبر میهمان کار بکنم که دیگر مزاحم اعمال غیر حرفه ای و غیر انسانیشان نشوم بنده هم قبول نکرده و نخواهم کرد. بنیاد رودکی که از ماه ها شورایی درست کرده بنام شورای سیاستگذاری ارکستر سمفونیک با حضور
۱. ب - ج (بهرام جمالی) نوازنده متوسط سه تار ولی بدون داشتن هیچگونه فرهنگ موسیقی کلاسیک و عدم سابقه در مدیریت ارکستر سمفونیک
۲. مشاور هنری و گرداننده تمام برنامه های پشت پرده ٬ ت - پ نوازنده متوسط تنبور و کاملا ناآشنا و دور از فضای ارکستر سمفونیک ٬ شخصی که در تلاش برای به انحصار درآوردن ارکستر سمفونیک ٬ تحت سلطه شرکت هنری خودش است.
۳. مشاور هنری و رابط اعظم در خانه موسیقی و شوراهای دیگر ٬ ح - ر - ن خواننده متوسط آواز سنتی و دارای هیچگونه اطلاعاتی از ارکستر سمفونیک و موسیقی کلاسیک.
۴. دلال ٬ مشاور هنری، اقتصادی ، حقوقی، اجتمایی، سیاسی، امنیتی، استراتژی ، داری قدرت مطلق وتو واختیار تام در تمام موارد و دارای داشتن حق گفتن حرف اخر به همه افراد ٬ ج - م که ایشان بطور کل دور از فضای موسیقی هستند.
حال شما دوستان در هر مقامی که هستید خودتان قضاوت کنید که چطور میشود در کنار این افراد واقعا بی ربط به موسیقی کلاسیک و ارکستر سمفونیک ٬ چطور میتوان کارهای جهانی انجام داد. این افراد در ۶ ماه گذشته با بیسوادی و ندانم کاری و تصمیمات غیر حرفه ای تماما غلط و با سلب آرامش مدام ٬ فعالیت را برای ارکستر سمفونیک غیر ممکن ساختند.
وجود این ۴ نفر تنها دلیل اینجانب برای استعفاست.
یکی از تلخ ترین روزهای کاری زندگی من امروز بود که خودم را ناچار دیدم کنسرتهای اختتامیه فستیوال بینالمللی بهاری شانگهای در چین و کنسرت افتتاحیه فستیوال بروکنر در اتریش را که از شخص بنده دعوت شده بود و همچنین دعوتنامه چندین سولیست و رهبر میهمان ایرانی و خارجی را لغو کنم. امیدوارم روزی شرایط و زمینه مناسب بدون وجود چنین افراد ناکارآمد و کم سواد و به دور شخصیت هنری برای حضور مجدد اینجانب و همکاری حرفه ای با ارکستر سمفونیک فراهم شود.
با امید به روزهایی بهتر برای موسیقی ایران
علی رهبری
وین اتریش
ایلنا
مرادخانی استعفای علی رهبری را نپذیرفت!
علی رهبری از موافقت نشدن با استعفایش از سوی معاون امور هنری وزارت فرهنگ خبر داد.
مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: شامگاه سهشنبه به دعوت آقای علی مرادخانی - معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی - و در حضور آقای فرزین پیروزپی - مشاور ارکستر سمفونیک -، جلسهای در موزه موسیقی داشتیم که از ساعت ۲۱ تا یک بامداد به طول انجامید.
او ادامه داد: آقای مراد خانی ضمن تایید بر پیشرفتهای بینظیر در نظم و کیفیت هنری ارکستر سمفونیک تهران در ۱۲ ماه گذشته، بارها اشاره کردند که به هیچ و جه نمیخواهند، من ارکستر و راهی را که پیش گرفته است، ترک کنم.
رهبری در پایان سخنانش نیز اظهار کرد: ایشان از من خواستند که یک هفته صبر کنم تا پس از بررسی کامل نارضایتی های من از بنیاد رودکی راهی را برای ادامه کار ارکستر سمفونیک تهران پیشنهاد کنند. من شخصا به قول ایشان اطمینان میکنم و یک هفته دیگر صبر خواهم کرد.
علی رهبری استعفا داد
علی رهبری مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران در ادامه حاشیه ماه های اخیر این مجموعه موسیقایی با انتشار نامه ای خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که یک نسخه از آن به رسانه ها ارسال شده از وی خواست تا مدیریت ارکسترها را از بنیاد رودکی بگیرد. در متن نامه علی رهبری آمده است:
آقاى علی جنتی وزیر محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
احتراما به عرض مى رساند همانطور که مستحضريد، ارکستر و گروه کر سمفونیک تهران در ۱۲ ماه گذشته با زحمت فراوان و نظمی بی نظير به بهترين شكل ممكن وظایف هنری خود را انجام داده و باعث افتخار این مملکت شده است.
لازم به بيان است كه اين اركستر در این ۱۲ ماه نه تنها تمام کنسرت های خود را با بالاترین كيفيت اجرا کرده است بلکه به کشورهايى چون چین و اتریش نیز دعوت شده است كه نشان همین كفايت بالاى آن بوده است. همچنين در این مدت آثار ۱۱ آهنگساز ایرانی را نيز براى عرضه به بازار بین المللی ضبط کرده است ولی متاسفانه دادن اختيار این ارکستر به بنیاد رودکی از همان ابتداى كار، اشتباهی بزرگ بوده است و هر ماه که از شروع فعاليت گذشته، این اشتباه واضح تر خود را نشان داده است تا جایی که این ارکستر از نظر اداری هنوز بعد از ۱۲ ماه کوچکترین پیشرفتی را نداشته است.
مسئولیت اداری ارکستر با آقای بهرام جمالی مدیر عامل بنیاد رودکی بوده است. عدم مدیریت، عدم شناخت کافی موسیقی کلاسیک، داشتن مشاوران بسیار غیر حرفه ای و بی نظمی های افراد زیر دست آقاى بهرام جمالی و در آخر بد قولی های این بنیاد نسبت به اين هنرمندان ایرانی سبب آن شده است كه چند نوازنده و خواننده بسیار خوب ما، اركستر را ترك كنند و افراد با استعداد ایرانی هم که از خودگذشتگی نشان داده و تمام مشکلات را تحمل کرده اند و در اركستر مانده اند نيز حتی یک ماه آرامش نداشته اند.
همچنين با وجود اخبار غیر واقعی در رسانه ها از طرف آقای جمالی در ۶ ماه گذشته حتی یکبار هم دستمزد این افراد بطور کامل پرداخت نشده است و قراردادی هم برای آینده در دست ندارند. بنده هم تا به امروز تمام مشکلات را تحمل کرده ام ولی نه تنها دیگر امیدی برای ادامه کار با این بنیاد غیر حرفه ای ندارم بلکه با تقدیم استعفای خودم از سمت رهبر دائم و مدیر هنری این ارکستر، راه را برای نوازندگان باز می كنم تا شاید بتوانند سازمان دیگری را در این مملکت برای ادامه کار خود پیدا كنند.
با تجربه بنده که ۶ بار مدیریت هنری ارکستر های کشور های مختلف را به عهده داشته ام، واگذاری ارکستر سمفونیک تهران به دست افرادی غیر حرفه ای و ضعیف در مدیریت و بنیادی مانند بنیاد رودکی از روز اول اشتباهی بزرگ بوده است که امیدوار هستم دیگر تکرار نشود. ارکستر سمفونیک تهران باید مانند بیش از ۲۰ ارکستر دولتی در کشور همسایه ترکیه صد در صد مستقل باشد.»
انتقاد صریح عبدالحسین مختاباد از فشار بر هنرمندان
فرق ما با داعش و طالبان چیست؟
رییس کمیته هنری شورای شهر تهران صبح امروز سه شنبه در تذکر پیش از دستور خود با انتقاد از شرایط اقتصادی نامناسب جامعه هنری و فشارهایی که طی روزهای اخیر به هنرمندان وارد شده است، گفت: فرق ما با داعش و طالبان چیست؟
مختاباد افزود: چراکه در گوشهای از کشورمان هنرمندانی در یک مراسم جمع میشوند اما در همان زمان و مکان تعدادی تجمع کرده و به آنها فحش میدهند و قصد کتک زدن آنها را دارند و این در حالی است که باید اتحاد ملی حفظ شود و امیدواریم به شرایطی برسیم که همدیگر را تحمل کنیم.
مختاباد تصریح کرد که هنرمندان فرزندان این کشور هستند و نباید سلیقههای شخصی در اداره کشور را در کار آنها دخالت داد.
حسین زمان:
چرا رگ غیرتتان در برابر ظلمها و غارتها ورم نکرد؟
کلمه: حسین زمان، هنرمند سبز مردمی کشورمان در واکنش به هجمهها به فامه معتمدآریا نوشته است که چرا رگ غیرتتان در برابر ظلمها و غارتها و حصر و حبسها به جرم ابراز عقیده، ورم نکرد؟
فاطمه معتمدآریا که روز یکشنبه چهارم بهمن، برای شرکت در جلسه پرسش و پاسخ فیلم «یحیی سکوت نکرد» در سینمای شهر کاشان، به این شهر سفر کرده بود، با رفتارها و الفاظ ناشایستی مواجه شد.
در همین باره امام جمعه کاشان با اعتراض به حضور معتمدآریا در کاشان و اعلام عزای عمومی در روز جمعه عنوان کرد: مصیبت بزرگی است در این شهر مذهبی کهنسال، با این همه سوابق روشن صلحا و متقین و برخوردار از مردم متدین و بهرهمند از خانوادههای شهدا چه جوابی خواهیم داشت.
طی دو روز گذشته بسیاری از هنرمندان به این برخورد غیرفرهنگی اعتراض کرده و خواستار حفظ حرمت هنرمندان بزرگ کشورمان شدند.
حسین زمان در صفحه فیس بوک خود نوشت:
این قصه اهانت و حرمتشکنی در حق هنرمندان خاتمه ندارد. جماعت بی هنر و هنر ستیز به هر بهانهای و در هر فرصتی چنگ و دندان نشان میدهند و به وحشیگری هایشان ادامه میدهند و هنرمندان ارزشمند این آب و خاک را آزار میدهند و دریغ از دفاع مراجع مسئول از حقوق هنرمندان مظلوممان. یکشنبه این هفته مردم کاشان شاهد تعرض عدهای بی فرهنگ داعشی مسلک به یکی از ارزشمندترین بازیگران کشورمان بودند. با وحشیگری تمام مقابل سینمای محل نمایش فیلم “یحیی سکوت نکرد”، به خانم فاطمه معتمدآریا حملهور شده و به این بانوی هنرمند اهانت کردهاند و به حضور او در شهر کاشان معترض شده اند.
امام جمعه این شهر از حضور این هنرمند باسابقه و محبوب ملت بهعنوان مصیبت یاد میکند و آن را اتفاقی میداند که جا دارد به مناسبت آن عزای عمومی اعلام شود. این اقدامات نفرتانگیز و این موضعگیری نامعقول و زشت و غیراخلاقی یک امام جمعه نباید بیپاسخ بماند. امثال فاطمه معتمدآریا سرمایه های هنری این کشورند و توهین به ایشان توهین به فرهنگ و هنر یک ملت است.
اینهمه غارت و چپاول و دزدی و جنایت در لباس دین و مذهب و شریعت رخ میدهد، میلیارد میلیارد از جیب این مردم مظلوم، توسط مسئولین نظام به سرقت میرود، انسانهای بیگناه به جرم ابراز عقیده سالها را در حبس و حصر از همه حقوق انسانی محروم میشوند، رگ غیرتشان ورم نمیکند و یک کلمه اعتراضی از دهانشان خارج نمیشود ولی به بهانه حضور یک بانوی هنرمند در شهر کاشان جامه بر تن میدرند و قداره کشی میکنند.
جا دارد همه هنرمندان واقعی، سازمانهای هنری و وزارت ارشاد رسما در مقابل این وحشیگری بایستند و انزجار خود را اعلام نمایند. اینجانب ضمن ابراز ارادت قلبیام به فاطمه معتمد آریا، بانوی بزرگ سینمای ایران اقدامات صورت گرفته در کاشان را غیر انسانی و غیر اخلاقی میدانم و مراتب اعتراض خود را اعلام مینمایم.
اعتراض خانه موسیقی به حذف عقیلی از جشنواره فجر
پس از اعلام ممانعت از حضور سالار عقیلی در جشنواره موسیقی فجر، داریوش پیرنیاکان - دبیر و سخنگوی خانه موسیقی - از اعتراض این نهاد صنفی خبر داد.
پیرنیاکان دربارهاعلام ممنوعیت اجرای سالار عقیلی در جشنواره موسیقی فجر درپی حضور او در یکی از شبکههای ماهوارهای، گفت: ما از جایگاه صنفی و هنری خانه موسیقی، موظفیم از حقوق همه هنرمندان و از منافع صنفی اعضا دفاع کنیم. امروز شنیدهایم که به دبیر جشنواره موسیقی فجر اعلام کردهاند سالار عقیلی بهدلیل حضور در یکی از شبکههای ماهوارهای نباید در این جشنواره شرکت کند.
او ادامه داد: اول باید این موضوع کاملا بررسی و بعد این تصمیم گرفته شود. میتوانستند وقتی آقای عقیلی از سفر برگشت، با ایشان صحبت کنند و بعد در اینباره تصمیم گیری شود؛ اما امروز بدون هیچ صحبتی با آقای عقیلی حکمی صادر کردهاند مبنی بر اینکه در جشنواره شرکت نکند. این برای ما اصلا قابل قبول نیست و جای تعجب دارد. همینطور که آقای عقیلی در بسیاری از برنامههای موسیقی کشور، در تیتراژ سریالها و ... حضور داشته و در این راه بسیار زحمت کشیده است.
پیرنیاکان اظهار کرد: بهتازگی هم شنیده بودم بهدلیل وجود آهنگهای ایشان در یک سایت خارجی، برایشان محدودیتهایی بهوجود آمد. وقتی این محدودیتها برای کسی وجود دارد و در داخل نمیگذارند کارش را انجام دهد، این هنرمند مجبور میشود به رسانههای بیرون از ایران رو بیاورد.
دبیر و سخنگوی خانه موسیقی ادامه داد: ضمن اینکه هیچ قانونی به ما هنرمندان ابلاغ نشده که اگر کسی با یک رسانه خارجی گفتوگو کند و اثرش آنجا پخش شود، جرم محسوب شود. از نظر ما جرم نیست؛ باید قانونی وجود داشته باشد که از آن تبعیت شود. به همین بهراحتی نمیتوان به کسی گفت این کار را انجام ندهید.
وی افزود: هنرمندان سرشناسی هم بودند که بهتازگی گفتوگو و کنسرتشان از شبکههای خارجی پخش شد و در ایران هم بعد از آن، کنسرتشان را برگزار کردند. نباید درباره هنرمندان استثناء قائل شد.
پیرنیاکان همچنین درباره لغو برخی برنامههای موسیقی، گفت: همیشه لغو کنسرتها مورد اعتراض خانه موسیقی بوده و هست. حتی میشنویم یک آلبوم موسیقی وجود داشته که مجوز گرفته و پخش شده، ولی جلوی برگزاری مراسم معرفی و رونمایی از آن را گرفتهاند.
وی با اشاره به طرح محدودیتهای اخیر برای رونمایی از آلبومها در هیئت مدیره خانه موسیقی و بررسی راهکارهای حل و فصل این موضوع، توضیح داد: بهتازگی برای آلبوم حسین علیشاپور و نگار خارکن همین اتفاق افتاد؛ این کار مجوز گرفته بنابراین کسی حق ندارد جلوی رونمایی از کاری را بگیرد که قبلا مجوز رسمی دریافت کرده است. این یک بام و دو هوا در زمینه موسیقی در کشور آشفتگی ایجاد میکند و وزارت ارشاد باید خیلی قانونمند به اینها رسیدگی کند تا صورتی قانونی پیدا کند.
پیرنیاکان افزود: من بهعنوان سخنگوی خانه موسیقی و از موضع این نهاد صنفی، به لغو برنامه آقای عقیلی در جشنواره فجر اعتراض دارم و نسبت به آن انتقاد میکنم. ایشان خواننده سرشناسی است و همین که آمده در جشنواره موسیقی فجر شرکت کرده، نکتهای مثبت و نشاندهنده همکاری ایشان است.
فاطمه معتمدآریا برگزیده جشنواره «داکا» شد
فاطمه معتمدآریا بهترین بازیگر نقش اصلی زن برای بازی در فیلم «نبات» از چهاردهمین جشنواره بین المللی فیلم «داکا بنگلادش» شد.
این هنرمند که برای فیلم «نبات» به کارگردانی«الچین موسیاوغلو» این عنوان را بدست آورد با کسب این جایزه، چهارمین افتخار بینالمللی را برای این فیلم،به عنوان بازیگر به دست آورد.
پیش از این،این بازیگر در چهارمین دوره جشنواره فیلمهای شرق اروپا که در وین برگزار شد، جایزه ویژه دریافت کرد.
این درحالی است که هیأت داوران این جشنواره که در هر دوره بابت کارگردانی فیلم کوتاه مستند و بلند به برگزیدگان جایزه میدهد، امسال بعد از اتمام جوایز اعلام کرد که نتوانسته تأثیر فوق العاده بازی در سکوت «معتمدآریا» در فیلم «نبات» را نادیده بگیرد و بههمین دلیل در این دوره تصمیم گرفته استثنائا یک جایزه رسمی هم به «فاطمه معتمدآریا»، بازیگر فیلم «نبات» بدهد.
همچنین «معتمدآریا »در جشنوارههای «یوروسیای کشور قزاقستان و «بسفر ترکیه»نیز جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی زن را برای این فیلم محصول کشور آذربایجان ،به دست آورد.
با توجه به کسب چهارجایزه بین المللی برای فیلم «نبات»و نیز دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی زن درنهمین دوره جوایز سالانه اسکرین«آسیاپاسیفیک»معروف به «اسکارآسیایی APSA» برای فیلم «بهمن» به کارگردانی مرتضی فرشباف،«فاطمه معتمد آریا» توانست با کسب پنج جایزه بین المللی در مدت دوماه،رکورددار بیشترین جوایز بین المللی در ایران را از آن خود کند،این درحالی است که این بازیگر،رکورد بیشترین جایزه بازیگری در ایران را نیز تاکنون برای خود نگه داشته است.
وی تاکنون در ایران، جوایزی همچون تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشن خانه سینما برای فیلم «اینجا بدون من»، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم «مسافران» و... را از آن خود کرده است.؛ «نبات» که پیشتر در جشنواره ونیز ٢٠١٤ به نمایش درآمده و همچنین در اسکار ٢٠١٥ نماینده کشور آذربایجان بوده، روایتگر داستان نبات (با بازی فاطمه معتمدآریا) است که در بحبوحه جنگ در یک روستای دوردست و کوچک زندگی کرده و فقط از طریق فروختن شیر که از تنها گاوش به دست آمده امرار معاش میکند.
با گسترش جنگ، روستای محل زندگی نبات کاملا متروک میشود و او ناچار است بهتنهایی در این روستا زندگی کند.
«نبات»از جشنواره بینالمللی فیلم فجر نیز جایزه دریافت کرده است.
محمدرضا شجریان مطرح کرد؛
استعفای علیزاده از شورایعالی تاسفبار است
شجریان میگوید: اینکه چرا حسین علیزاده که نخستین مدیرعامل این خانه بوده و در این سالها نیز به عنوان سخنگو و دبیر شورای عالی فعالیت میکردند به اینجا رسیده که از خانه موسیقی استعفا بدهند، تاسف برانگیز است.
محمدرضا شجریان (رییس شورای عالی خانه موسیقی ایران) پس از موضعگیری شفافِ حسین علیزاده نسبت به اقدامات غیرصنفی خانه موسیقی و استعفای رسمی او از شورای عالی این خانه؛ در گفتوگو با روابط عمومی خانه موسیقی به حمایت همهجانبه از شورای عالی و هیئت مدیره خانه موسیقی پرداخت.
این هنرمند درباره استعفای حسین علیزاده (استاد موسیقی ایرانی) که به تازگی بهصورت مکتوب از سمت دبیر و سخنگویی شورای عالی خانه موسیقی استعفا داده است، گفت: شورای عالی از این اتفاق متاسف و متاثر است و اینکه چرا ایشان که نخستین مدیرعامل این خانه بوده و در این سالها نیز به عنوان سخنگو و دبیر شورای عالی فعالیت میکردند به اینجا رسیده که از خانه موسیقی استعفا بدهند، تاسف برانگیز است.
رئیس شورای عالی خانه موسیقی گفت: ضمن آنکه جلسات شورای عالی را میبایست خود دبیر برگزار میکرد، به هر حال ایشان این تصمیم را گرفتهاند و ما نیز به آن احترام میگذاریم؛ اما چرا این مساله تا این زمان مسکوت گذاشته شده است؟ اگر خانه موسیقی اشتباهی انجام میداد، من قبل از هر کس دیگری اینجا را ترک میکردم. من درمورد مسائل مختلف خانه، همواره از مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره سوال میکنم.
محمدرضا شجریان همچنین درخصوص شبهه غیرقانونی بودن فعالیت هیئت مدیره و شورای عالی گفت: در این مدت ایراداتی به خانه موسیقی وارد شده است و میگویند شورای عالی و هیات مدیره غیرقانونی است که این مساله به هیچ عنوان صحت ندارد. همه چیز قانونی است و حقوقدانان نیز به این مساله صحه میگذارند که فعالیت هیات مدیره و شورای عالی تا اسفند ماه سال 94 قانونی است و در این تاریخ باید دوباره انتخابات برگزار و شورای عالی و هیات مدیره جدید انتخاب شوند. من بیش از هر کس دیگری در این زمینه تحقیق کردهام. به نظر میرسد گاهی در طرح این مسایل برخی غرضورزیهای شخصی وجود دارد که باعث تاسف است.
استاد آواز ایران همچنین در پاسخ به این سوال که چرا اعضای هیات مدیره و شورای عالی ماهها پس از مطرح شدن این انتقادات، هماکنون پاسخ منتقدان را میدهند، نیز گفت: از همان ابتدا به این انتقادات پاسخ داده شده است، منتها بسیاری از آنها شنیده نشده است، ضمن آنکه شما وقتی میخواهید مسالهای را نقد کنید، باید آداب نقد را بهجا بیاورید. اگر عضو خانه موسیقی هستید و خودتان را جزو خانوادهی موسیقی میدانید، چرا نقدهایتان را رسانهای میکنید؟ کسی که انتقاداتش را بدون آنکه ابتدا در خود خانه مطرح کند، رسانهای میکند، مصلح نیست.
محمدرضا شجریان گفت: در میان این انتقادها بهنظر میرسد برخی میخواهند با مطرح کردن نامشان در رسانهها خودشان را بزرگ کنند که اتفاقا این مساله کاملا به ضررشان است. برخیها یکجانبه قضاوت میکنند و بعد هم آن را رسانهای میکنند. درحالیکه حتی حاضر نیستند به دعوت خانه موسیقی برای حضور در جلسه نقد پاسخ دهند. اگر مشکلی دارید بیایید و همین جا پاسخ خود را بگیرید.
او همچنین درباره برخی سوءتفاهمات پیرامون مسایل مالی خانه موسیقی نیز میگوید: هیچکدام از اعضایی که هماکنون در این نهاد مشغول فعالیت هستنند، به خاطر بودجه نیامدهاند و بیان این مطالب میتواند از طرف خانه مورد پیگرد قانونی قرار گیرد، تمام این موارد جواب دارد و اگر خانه موسیقی از طریق قانونی پیگیر باشد، به راحتی میتواند این کار را انجام دهد. ما حرمت هنرمندان را نگاه میداریم؛ اما به شرط آنکه آبروی خودمان در خطر قرار نگیرد. تمام بودجه و کمکهای مالیای که به این خانه شده است، کاملا شفاف است. خانه موسیقی چه پولی را از کجا دریافت کرده است؟ اصلا چرا باید این حرفها زده شود؟
محمدرضا شجریان افزود: عملکرد ما کاملا شفاف است. برخی؛ سخنانی بیپایه و اساس مطرح میکنند، بدون آنکه مدرکی برای آن داشته باشند و بدتر آنکه آنها را رسانهای میکنند که این مساله به هیچ عنوان کار صحیحی نیست. خانه موسیقی برای این درست شده است که مشکلات را مرتفع و از موسیقی حمایت کند.
او ادامه داد: اعضای این خانه و خود من به شخصه چندین سال است که عضو خانه موسیقی بودهایم و هیچ پولی از کسی نگرفتهایم. این خانه هیچ منفعت مالی برای ما نداشته است. من خودم تنها براساس علایق شخصیام در جلسات شرکت کردهام و در تمامی موارد نظراتم را مطرح کردهام که تمامی صورت جلسات آن هم موجود است. ما هیچکدام در اینجا نفع شخصی نداریم، وقتی من 6 سال است که ممنوعالکار هستم و چهار سال از آن را رییس شورای عالی بودهام، مشخص است که نفعی ندارم. حتی در هیچکدام از جلسات خانه موسیقی این مساله را مطرح نکردهام. البته آقای نوربخش چندی قبل به رییسجمهور گفتند و آقای علیزاده نیز هفتهی گذشته این مساله را مطرح کردند؛ بنابراین اگر من و اساتید موسیقی در اینجا وقت میگذاریم برای مصلحت و اعتبار موسیقی است.
رئیس شورای عالی خانه موسیقی همچنین درباره این انتقاد که اعضای هیئت مدیره و شورای عالی خانه موسیقی در تمامی این سالها ثابت بودهاند، نیز گفت: هیچ کس ثابت نیست، اگر کسی نامش در دو دوره شنیده میشود، به خاطر جایگاه آن هنرمند بین کسانی است که رای میدهند، ضمن اینکه باید از این مساله خوشحال بود، چون تجربه او به حل مشکلات کمک میکند. من تاکید میکنم کسی ثابت نیست و اعضای شورای عالی، مدیرعامل و اعضای هیات مدیره همگی انتخابی هستند. ضمن آنکه اساتیدی که در شورای عالی و هیات مدیره حضور دارند، اعتبار خانه موسیقی هستند. در و دیوارهای خانه موسیقی اعتباری ندارد، این آدمها هستند که به آن اعتبار میدهند.
انتقاد شدید علیزاده از توهین حاکمیت به موسیقی
حرفی هم بزنم جایم گوشه زندان است
علیزاده گفت: برخورد من با خانه موسیقی در حد دعوا پیش رفت و من این خانه را ترک کردم. چگونه میشود که اعضای یک نهاد صنفی در ممیزی ارشاد نقش تاثیرگذار داشته باشد یا آقای مرادخانی به مدیرعامل این خانه حکم دهد؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، حسین علیزاده در ابتدای نشست کنسرت جدید خود که با همراهی محمد معتمدی و گروه همآوایان برگزار میشود؛ گفت: خوشحالم که بدون هیچ حمایت دولتی مراحل برگزاری این کنسرت را طی کردیم. من بارها گفتهام که دولت لازم نیست برای ما کاری انجام دهد فقط موانع موجود را بردارد تا ما بتوانیم در قرن ۲۱ سرمان در دنیا بالا بگیریم. متاسفانه مسائلی که پیش میآید بر مبنای قانون نیست و ما میبینیم که یک کنسرت به خواست افرادی که کاملا شخصی است؛ لغو میشود.
او ادامه داد: خوشبختانه اهمیت واژه ملت به خوبی احساس شده و گروههای موسیقی برعکس آنچه در تبلیغات میبینیم بیصدا فعالیت میکنند و کمک موسیقی ایران هستند. سفرهایی که با گروه هم آوایان داشتیم نتیجههای خوبی داده و ما توانستیم همه آنچه در تهران بود را به شهرهای دیگر نیز ببریم و نشان دهیم که موسیقی ایرانی فقط آنچه در رادیو و تلوزیون میشنویم؛ نیست.
این آهنگساز ضمن اظهار تاسف از برخوردهایی که با موسیقی در ایران میشود؛ بیان کرد: هیچ جای دنیا در هیچ دولتی حتی دولتهایی که ما از نظر سیاسی آنها را مردود میدانیم با موسیقی چنین رفتاری نمیکنند. من حسین علیزاده در بازار تهران بدنیا آمدهام و با استادانی کار کردهام که همه دنیا به آنها افتخار میکنند. من به هیچوجه اجازه نمیدهم کسی هویت من را از من بگیرد و الان که این حرفها را میزنم به هیچ وجه عصبانی نیستم بلکه خوشحالم که توانستم با این گروههنرمندان در کشور خودم کار کنم.
وی افزود: فرهنگ ایران آغشته با ادبیات و شعر است. متاسفانه فیلمی از آقای کیمیاوی ساخته شد که اجازه اکران نگرفت اما در آن فیلم این مسئله به خوبی نشان داده شده بود. در کنار ادبیات قدیمی ترین هنری که آن را همراهی کرده موسیقی است. موسیقی در گفته شدن مسائل جامعه نقش تاثیرگذاری داشته و گاهی به کمک ادبیات طنز آمده تا مطالب جامعه مطرح شود.
او ادامه داد: مردم وقتی نمیخواهند جملات سیاسی بگویند و گرفتار شوند به زبان طنز حرف میزنند هرچند این روزها ممکن است با همین شوخیها هم سر اشخاص بلا بیاورند. اما در گذشته مردم با موسیقیهای ساده به زبان طنز مشکلات خودشان را بیان میکردند. موسیقی مردمی یکی از ارکان مهم مو.سیقی ماست جرات جسارت قالب طنز خیلی بیشتر از قالب جدی است و گاهی پرمحتواتر میشود و همین مسئله باعث شده تا در اجرای جدیدمان به بحر طویل بپردازیم.
حسین علیزاده درباره اجرای بحر طویل در کنسرت جدیدش توضیح داد: بحر طویل ابیات بسیار طولانی دارد و در عین حال که دارای نظم است نقش زیادی در موسیقی و ادبیات داشته که متاسفانه به تدریج به فرمی فراموش شده تبدیل شده است.
وی افزود: حالا که جامعه ما سیاسی و عبوس شده؛ طنز ما هم سیاسی شده است. ما وقتی به موسیقی ایرانی خودمان نگاه میکنیم میبینیم که بسیاری از فرمها به فراموشی سپرده شدهاند به طور مثال همین بحر طویل ریشهای قدیمیتر از رپ به عنوان یک سوغات غربی دارد. در کنسرت پیشرو ما از اشعار سیروس جمالی دوست و شاگردم استفاده کردیم و من به ایشان گفتم که اشعاری با مضمون جدی و عاشقانه برای این قالب بنویسند و این اشعار در مدت کوتاهی آماده شد.
علیزاده درباره علت لغو شدن کنسرت مشترکش با علیرضا قربانی اظهار داشت: ایران به علتهای مختلف شش ماه از سال برای برگزاری کنسرت تعطیل است و وقتی شرایط اجرا پیدا میشود تعدادکنسرتها در تهران و شهرستانها زیاد میشود. من در فیلم دلشدگان به آقای حاتمی گفتم حالا که این فیلم درباره موسیقی است باید حساسیتهای من پذیرفته شود. آن زمان گفتم که همه بازیگران باید به کلاس ساز بروند تا سازهایی که در دست دارند برای مخاطب باورپذیر شود. همه به جز اکبر عبدی به کلاس ساز رفتند که البته او با سازی که مینواخت ارتباطی از گذشته داشت و در نواختن آن ماهر بود متاسفانه بسیاری از بازیگران همزمان درچند فیلم بازی میکردند و همین باعث میشد که کیفیت خوبی را در فیلم ارائه نکنند. من هم برای برگزاری کنسرتهایم وسواس دارم اگر قرار است اجرایی داشته باشم از شش ماه قبل در جایی حاضر نمیشوم و صرفا به کنسرت میپردازم همین موضوع باعث شد با توجه به حجم کارهای آقای قربانی این کنسرت را به زمان دیگر موکول کنم و کاری که برایم اهمیت زیادی داشت را آماده اجرا کنم.
حسین علیزاده در پاسخ به اینکه چه موضعی در مقابل خانه موسیقی دارد و اینکه آیا همچنان د رمقام دبیر شورای عالی خانه موسیقی است؛ گفت: من دوسال است که خانه موسیقی نرفتم و نه تنها عضو شورای عالی نیستم که خود را عضو خانه موسیقی هم نمیدانم. در برخی از مواردی که در نامه اعتراضی هنرمندان به خانه موسیقی منتشر شده موافقم و مسائل شخصی دیگری نیز دارم. ما هنرمندان آدمهای سخنور و سیاسی نیستیم ما آدمهای احساسی هستیم و من دوست نداشتم کسانی که با نظرشان مخالفم را در موضع ضعف ببینم. آقای نوربخش روی صحنه یک خواننده است و ارتباطی به کارش در خانه موسیقی ندارد. ما باید این دو را ازیکدیگر جدا کنیم. برخورد من با خانه موسیقی در حد دعوا پیش رفت و من این خانه را ترک کردم.
علیزاده با بیان اینکه اعضای یک نهاد صنفی باید استقلال فکری داشته باشد، اظهار داشت: اعضای خانه موسیقی نباید مسائل را از روی مصلحتهای اداری پیگیری کنند بلکه باید به فکر آنچه هنرمندان میخواهند باشند. چگونه میشود که اعضای یک نهاد صنفی در ممیزی ارشاد نقش تاثیرگذار داشته باشد یا آقای مرادخانی به مدیرعامل این خانه حکم دهد؟ من فکر میکنم که ما باید این مسائل را در درون صنفمان حل کنیم.
علیزاده در باره جشنواره موسیقی فجر و عدم حضورش در آن اعلام کرد: در تمام این ۳۷ سال گفتهام که اگر قرار است تنها ده روز در سال به موسیقی احترام بگذارید من آن ده روز را به رسمیت نمیشناسم. حرمت موسیقی در این ده روز خلاصه نمیشود البته این صحبتهای من هیچ ارتباطی با دهه فجر ندارد و من معتقدم مردم حق دارند این ده روز را برای انقلابشان جشن بگیرند.
وی درباره شعری که در کنسرتش اجرا میشود؛ گفت: بسیار خوشحال میشوم که بعدها کدکنی و سایه را دعوت کنم تا درباره این شعر نظر دهند اما به طور کلی هدف ما احیای فرم بحر طویل بوده و قطعا اجرای آن در کنسرت حالت کوچه بازاری ندارد و شاید از قالب مردمی قالب روشنفکری بگیرد. موسیقی مردمی بسیار مهم است اما من امیدوارم که در آینده هنرمندان ما در این عرصه از تقلید موسیقی غرب یا هموطنانمان در غرب دست بردارند و جریانی علمیتر پیگرفته شود. دوستان جریان پاپ به تاریخ خودمان نگاه کنند و بعد در قالب پاپ کار کنند.
وی در پایان گفت: متاسفانه هیچ جای دنیا با موسیقی چنین برخوردی نمیشود. مقامهای مسئول به راحتی به موسیقی توهین میکنند درحالی که اگر من درباره آنها حرفی بزنم؛ جایم گوشه زندان است.
در پایان این نشست توتونچیان (سرمایهگذار و تهیهکننده این کنسرت) به خواست حسین علیزاده برای تور اجراهای این گروه تخفیف ده درصدی برای دانشجویان موسیقی قرار داد.
ممنوعیت نوازندگی زنان به لغو اجرای ارکستر سمفونیک تهران انجامید
اجرای ارکستر سمفونیک تهران در مراسم اختتامیه دومین دوره مسابقات کشتی آزاد جام باشگاههای جهان در مجموعه ورزشی آزادی به دلیل حضور نوازندگان زن لغو شد. رهبر ارکستر سمفونیک تهران، انتقادات تندی در این باره مطرح کرده است.
قرار بود ارکستر سمفونیک تهران در مراسم اختتامیه دومین دوره از مسابقات کشتی آزاد جام باشگاههای جهان سرود جمهوری اسلامی، قطعه ایران و قطعه علمدار را اجرا کند، اما تنها ۱۵ دقیقه پیش از به روی صحنه رفتن اعضای ارکستر اعلام شد که زنان نوازنده اجازه نواختن روی صحنه را ندارند.
از ارکستر سمفونیک تهران خواسته شد تا بدون حضور نوازندگان زن به روی صحنه برود، اما این خواسته با مخالفت شدید رهبر ارکستر سمفونیک تهران روبهرو شد و در نهایت برنامه لغو شد.
"برخورد با زنان نوازنده خجالتآور بود"
علی رهبری، رهبر ارکستر سمفونیک تهران، در توضیح آنچه در مجموعه ورزشی آزادی تهران رخ داد به خبرگزاری ایسنا گفت: «دلیل اصلی لغو این اجرا خیلی ساده بود. ما به مجموعه ورزشی آزادی دعوت شدیم و آنجا همه چیز برای اجرا آماده بود. صندلیها را برای نوازندگان چیده بودند و همهچیز خوب به نظر میرسید، اما وقتی تنها ۱۵ دقیقه به اجرا زمان مانده بود و ما داشتیم برای اجرای سرود رسمی کشور آماده میشدیم، ناگهان اعلام کردند که زنان نباید روی صحنه ساز بزنند.»
علی رهبری این خواسته مسئولان را "اهانتی بزرگ" به ارکستر سمفونیک تهران دانست و گفت: «من از این اتفاق ناراحت شدم و گفتم امکان ندارد این اهانت را بپذیرم. یا همه با هم اجرا میکنیم یا سالن را ترک میکنیم. عدهای هم رایزنی کردند تا این مشکل حل شود، اما در نهایت گفتند، اصلا نمیشود، خانمها ساز بزنند. من هم پاسخ دادم، اصلا اجرا نمیکنیم.»
رهبر ارکستر سمفونیک تهران با اعلام اینکه برخورد مسئولان با زنان نوازنده "خجالتآور" بود، گفت: «قرار بود زنان فقط چند قطعه مشخص را اجرا کنند. چرا نباید آنها بتوانند سرود رسمی کشورشان را اجرا کنند؟ بارها گفتهام، من هم در این کشور بزرگ شدهام و خط قرمزها را خیلی بهتر از دیگران میشناسم،اما تا وقتی ارکستر را هدایت میکنم، اجازه چنین برخوردی را نخواهم داد. آنها خودشان ما را دعوت و در عین حال، به ما بیاحترامی کردند.»
موضوع منع حضور نوازندگان و همسرایان زن بر روی صحنه در ایران مسئله تازهای نیست. پیش از این در برخی از شهرستانها نیز چنین برخوردهایی با زنان نوازنده شده بود.
کمتر از یک سال پیش بود که از حضور دختر "عالم قاسماف" در تالار وحدت به عنوان همسرا جلوگیری شد. نمونه دیگر پایین آوردن "حریر شریعتزاده" نوازنده دف و همسر "سالار عقیلی" از روی صحنه بود که قصد داشت در کنسرتی همسرش را همراهی کند.
اعتراض اهالی موسیقی به حذف نوزندگان زن
علیرضا قربانی، خواننده موسیقی ایرانی که او هم طعم حذف زنان از گروهش را چشیده است، مدتی پیش در اعتراض به حذف شش نوازنده زن گروه خود گفته بود: «اینکه چطور میتوانیم زنان را از موسیقی حذف کنیم، به نظر من یک مقدار برخورنده است و جای تفکر و اعتماد بیشتری دارد.»
پیروز ارجمند، مدیر دفتر موسیقی وزارت ارشاد هم پیش از این به روزنامه شرق گفته بود: «این نوع تفکیک جنسیتی و مستثنا کردن زنان، با سیاستهای وزارت ارشاد منافات دارد. اگر زنان برای حضور روی سن مشکل دارند، مربوط به دیدگاه وزارت ارشاد نیست، بلکه در ارتباط با نهادهای دیگر است.»
حسین علیزاده، نوازنده و آهنگساز هم در واکنش به حذف زنان در عرصه موسیقی پیش از این گفته بود: «در گذشته زنان تنها در چند شهر اجازه حضور بر روی صحنه را نداشتند، اما در حال حاضر تقریبا همه شهرها دارند هماهنگ میشوند که در گروه نوازنده و همخوان زن نباشد.
اظهارات افراد یا گروههای غیرمرتبط با موسیقی
به اعتقاد بسیاری از اهالی هنر، وضعیت موسیقی در دولت حسن روحانی به مراتب بدتر و از زمان دولت پیشین در ایران شده است.
مسئولان دفتر موسیقی وزارت ارشاد بارها از دخالت افراد یا گروههای غیرمرتبط گلایه کردهاند، اما این اظهارنظرها درباره موسیقی و حضور زنان تا به امروز ادامه داشته است.
برای مثال چندی پیش محمد یزدی، رئیس دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری و عضو شورای نگهبان، در سخنانی به حسن روحانی، رئیس جمهوری و علی جنتی، وزیر ارشاد، درباره موسیقی و خوانندگی زنان هشدار داده بود.
محمد یزدی در این باره گفته بود: «در اسلام تکخوانی زن حرام است. همه مراجع در این مورد متفقالقول هستند. حتی همخوانیهایی که در بین آنها تکخوانی زن باشد هم حرام است. ترویج موسیقی نیز حرام است.»
اظهارات دیگری هم در این مورد مطرح شده است. نمونه دیگر سخنان امام جمعه مشهد بود که چندی پیش گفت: «برگزاری کنسرت "مطرببازی" و حمایت دولت از برگزاری کنسرتهای موسیقی تاسفبرانگیز است.»
مخالف با حضور نوازندگان و همسرایان زن در شهرستانهای ایران از سال پیش آغاز شده بود، اما این بار به نظر میرسد، با درخواست حذف نوازندگان زن در پایتخت، دامنه ایجاد محدودیت برای زنان عرصه موسیقی در حال وسیعتر شدن است.
کتابخانه سیار برای اطفال بامیان کتاب فراهم می کند
یک داستان نویس بامیانی با ۲۰۰ جلد کتاب قصه برای اطفال، یک کتابخانه کوچک سیار ساخته است. معصومه مادر دو طفل خرد سن که معلم دریکی از مکاتب مرکز ولایت بامیان است می گوید “مه یک طفل پنج ساله ویک طفل دو ساله دارم، همیشه درتلاش این بودم تا کتاب وداستان هایی مناسب به سن کودکانم، پیدا کرده آنان را به مطالعه تشویق نمایم اما هیچ مکانی نبود.” او نیز می گوید که این کتابخانه کوچک کمک می کند تا اطفال تشویق به مطالعه داستان شوند
صابر حسینی که حدود ۳۵ سال سن دارد نزدیک به ۲۰۰ جلد کتاب داستان و نقاشی های کودکان را روزانه برای اطفال پنج قریه مرکز ولایت بامیان، طبق تقسیم اوقات توزیع کرده آنان را تشویق به مطالعه می کند.
آقای حسینی که این کتابها را با پول شخصی اش تهیه کرده است می گوید که هدف از راه اندازی این کتابخانه سیار برای اطفال رشد ذهنی کودکان وتشویق آنان به مطالعه داستان وکتاب است.
این جوان فرهنگی یک صندوق کوچک را در پشت باسیکل خود نصب کرده و ۲۰۰ جلد کتاب داستان را روزانه در پنج قریه مرکز ولایت بامیان به کودکان توزیع می کند.
او تصمیم دارد که فرهنگ کتابخوانی بین اطفال این ولایت تقویت شده و اطفال دست از بازی های ناپسند و بازی با اسلحه پلاستیکی بردارد.
صابر حسینی می گوید “هدف از ایجاد این کتابخانه سیار برای اطفال این است که هیچ کودکی بعد ازاین با اسلحه پلاستیکی بازی نکرده به کتاب خوانی رو آورد.”
درگذشته روی ادبیات کودک و ایجاد کتابخانه برای اطفال درافغانستان کمتر کاری صورت گرفته است. شماری از استادان پوهنتون بامیان می گویند که درسالهای گذشته حتی یک جلد کتاب برای اطفال درکتابخانه های این ولایت موجود نبود.
روح الله دانشیار استاد رشته زبان وادبیات دری درپوهنتون بامیان می گوید “در زمینه ادبیات کودک درافغانستان کمتر کارشده و منابع کمتر دراختیار قرار دارد.”
اما صابر حسینی می گوید که با همکاری تجارملی ودولت می خواهد بنیاد کودک افغان را نیز دراین ولایت ایجاد کرده منابع وکتاب های بیشتری برای اطفال تهیه نماید.
آقای حسینی گفت “ما اکنون روزانه نزدیک به ۲۰۰ طفل را زیر پوشش داریم که داستان های مختلف مناسب به سن اطفال را برایشان توزیع می کنیم.”
حسینی می گوید که کودکان بعد ازسه تا چهار روز این کتاب ها را مطالعه کرده، دوباره به کتابخانه سیار تحویل می دهند وکتاب های جدید به دسترس شان قرار داده می شود.
معصومه مادر دو طفل خرد سن که معلم دریکی از مکاتب مرکز ولایت بامیان است می گوید “مه یک طفل پنج ساله ویک طفل دو ساله دارم، همیشه درتلاش این بودم تا کتاب وداستان هایی مناسب به سن کودکانم، پیدا کرده آنان را به مطالعه تشویق نمایم اما هیچ مکانی نبود.”
خانم معصومه می گوید که این کتابخانه کوچک کمک می کند تا اطفال بامیانی که درسنین دو تا شش سال قرار دارند تشویق به مطالعه داستان شوند.
شماری ازکودکان که ازاین کتابخانه سیار کتاب گرفته اند با اظهار خوشحالی می گویند که اکنون خط خواندن را یاد گرفته و داستان های آن را به سایر کودکان قصه می کنند.
ذکیه محسنی کودک چهارساله که تا کنون دوکتاب قصه را مطالعه کرده است می گوید:” این کتاب ها کمک می کند که ما خط خوانی را یاد بگیریم ودرست نوشته کرده بتوانیم.
بیشتر این کتاب ها شامل داستان های کودکان، زندگی نامه بزرگان غربی وشرقی، شعر ونقاشی های اطفال می باشد.
سجاد محسنی یکی از همکاران این کتابخانه سیارمی گوید که کودکان افغان، قبل از آموختن الف بای دری یا پشتو به خواندن قرآن شریف می پردازند که خیلی برایشان مشکل است.
آقای محسنی می گوید “نوشتن وخواندن زبان مادری کمک می کند که اطفال ازپایه ادبیات را آموزش دیده باسواد شوند که این کتاب های داستانی ونوشتاری خیلی برای اطفال کمتر ازسن ۷ ساله مهم وارزنده است.”
نبود منابع درسی و عدم موجودیت کتابخانه های بزرگ مطالعاتی ازجمله مشکلاتی است که همواره محصلین ودانش آموزان ولایت بامیان ازآن شاکی بوده اند.
کتابخانه صدیقه دولت آبادی ـ شنبه دو آبان ۱۳۹۴
این بازسازی است یا خرابکاری؟!
حدود سه سال است که شهرداری تهران خانه «مهدی اخوان ثالث» را به قصد تبدیل آن به خانه-موزه این شاعر در تملک خود درآورده است، اما امروز هیچ نشانی از این شاعر فقید و آثارش در این خانه مشاهده نمیشود.
پس از گذشت سه سال از تملک خانه اخوان ثالث و وعدهای که سیدمحمدهادی ایازی - معاون وقت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران - در سال 92 مبنی بر راهاندازی خانه-موزه این شاعر مطرح معاصر داده بود، در محدوده خیابان زرتشت غربی با خانهای مواجه میشویم که طوری بازسازی و تعمیر شده که هیچ نشانی از صاحبش یعنی مهدی اخوان ثالث در آن وجود ندارد.
از شمایل ساختمان، رنگآمیزی، سنگکاری، کفسازی و نقاشی دیوارها و درها و پنجرههای خانه مهدی اخوان ثالث تنها چیزی که به ذهن بازدیدکننده نمیرسد شعر است و محل زندگی شاعر «زمستان»
خانه دوطبقه است با حیاطی حدودا چهلمتری که با موزاییک فرش شده است. دو باغچه کوچک و آبنمایی آبیرنگ و یکی دو درخت در آن خودنمایی میکنند. طبقه پایین بنا شامل یک اتاق بزرگ است که فعلا چند صندلی شیک و میزهای شیشهای در آن قرار داده شده است.
زیر پلهها آشپزخانهای کوچک است که یک یخچال در آن قرار دارد و کاشیهایش جدید به نظر میرسد. ظرفشویی آشپزخانه نیز مدرن و امروزی است مثل کاشیکاری آشپزخانه و حمام و کولر گازی.
راهرو و راهپله به صورت شطرنجی با موزاییکهای نو قرمز و سفید کفپوش شده است. دکوراسیون کلی خانه به سردستیترین شکل ممکن انجام شده است. طبقه دوم ساختمان شامل یک پذیرایی و یک اتاق کوچک است. بخشهایی از کف به وسیله تعدادی فرش کهنه ماشینی و موکتهایی با رنگ مایل به قهوهای پوشانده شده است. یک تلویزیون رنگی، چند صندلی به نسبت قدیمی و یک میز که یک قالی روی آن را پوشانده، چند لامپ و لوسترهایی که به گفته مسوول جوان خانه، تازه عوض شدهاند، یک ساعت و تابلو کوچکی از «مونالیزا» تمام وسایل خانه-موزه شاعر شهیرمان م. امید است. در اتاق کوچک دیگر نیز یک بخاری به نسبت قدیمی، یک قالی مچالهشده و دو پشتی مندرس قرار داده شده است و تمام.
اگر منتظرید که در این خانه کتابخانهای پیدا شود و با کتابی از آثار اخوان ثالث و یا حتی عکسی از خود شاعر، سخت در اشتباهید. این خانه آنقدر نو شده است که هر آن ممکن است زوجی جوان زنگ در را به صدا درآورند و بخواهند آن را برای سکونت اجاره کنند. مسوول خانه نیز مرد جوانی است که اطلاع چندانی از مسائل مربوط به آن ندارد و در جواب مراجعهکنندگان مدام لبخند میزند و بله و نه میگوید و حرفهای خود را تصحیح میکند. معلوم است که هیچ سررشتهای از موزهداری و شعر و شاعری ندارد.
این در حالی است که خانه مجاور و خانه روبهرویی خانه اخوان بهنظر قدیمیتر و همدوره خانه این شاعر بهنظر میرسند و عجیب اینکه فضا و حال و هوای این خانهها بیشتر به محل زندگی یک شاعر شبیه است تا خانه بازسازیشده اخوان ثالث! با این وصف احتمالا باید برای خانه سیمین دانشور و جلال آل احمد هم که به تملک شهرداری تهران درآمده است نگران شد و حتی از آنها خواست تا اگر بنا دارند به این شیوه خانههای مشاهیر را بازسازی کنند لطفا دست نگه دارند! باید گفت در این حالت و یا موردهای مشابهی چون خانه-موزه عزتالله انتظامی، مردم از شما به خاطر کارهایی که نمیکنید بیشتر سپاسگزاری میکنند تا بهخاطر خرابکاریها!
موسیقی خیابانی؛ پدیده ای اجتماعی برای دیده شدن
عجله مان بیشتر از آن است که نظاره گر گروه های نوازنده ای باشیم که خیابان و پارک یا ایستگاه مترو را جایگاه امنی برای ارایه هنر و ذوق خود برگزیده اند گویا خیابان جای خوبی است تا وجود خود را با جلب توجه و نظر رهگذران به رخ بکشند.
تک نوازی های کنار خیابان ، پارک و سایر معابر عمومی اتفاق تازه ای نیست از دیرباز وجود داشته است آنچه این روزها بیشتر به چشم می خورد اجراهای گروهی این دسته از نوازنده های کنار خیابان است به نحوی که علاقه مندان به این شیوه از ارایه هنر بیشتر شده و شب و روز هم نمی شناسند.
این نوزاندگان که برخی از آنها اجراهای خلاقانه و زیبایی هم دارند گذرگاه خاصی ندارند پس دیدنشان هم کار سختی نمی تواند باشد هر جا که برایشان امکان پذیر است؛ در خیابان، مترو، ایستگاه اتوبوس یا پارک ساز خود را کوک می کنند.
آنها دوست دارند خود را و هنرشان را نشان دهند پس اگر از سرعجله یا دلمشغولی و گرفتاری نخواهیم درنگی اندک برای شنیدن و دیدنشان داشته باشیم چیزی از دست نداده ایم، زیرا به فاصله زمانی کمی فیلم شان به لطف شبکه های اجتماعی، مفصل و کامل به اشتراک گذاشته می شوند.
شتاب و دویدن و همهمه ای مبهم، تنها چیزی است که با ورود به ایستگاه مترو با آن مواجه می شوی و به فاصله اندکی خود نیز در آن ازدحام گم خواهی شد اما در برخی ایستگاه ها این روزها صدای ساز، صدای متفاوتی است که ممکن است به گوش برسد. نوایی متفاوت در دل ازدحامی بی پایان که به امید شنیده شدن نواخته می شود.
در بین همین نوازندگان خیابانی کسانی هستند که تحصیلات، تخصص و سواد دانشگاهی این کار را دارند، نکته قابل توجه این است که چرا این افراد خیابان را تنها مجال ارایه ذوق و هنر خود می دانند.
در گفت و گو با این نوازندگان می توان به این نکته پی برد که خیابان را برگزیده اند زیرا هزینه ای برایشان ندارد و خرسند هستند از اینکه با ارایه هنر خود مردم را شاد می کنند و برخی هم معتقدند با این شیوه زودتر به هدف خود می رسند و در عین حال با مشکلاتی همچون برنامه ریزی و پیگیری برای گرفتن مجوز و در نهایت لغو برنامه مواجه نمی شوند.
یکی از این نوازندگان که پسری جوان و دانشجوی رشته موسیقی نیز است می گوید؛ نواختن ساز در کنار خیابان کار عجیب و غریبی نیست در همه جای دنیا وجود دارد و مردم هم دیدگاه خاصی ندارند.
این نوازنده کنار خیابان می افزاید: البته مردم کمک کنند یا نکنند تفاوت زیادی ندارد هنوز نمی توان به اندک درآمد حاصل از این کار دل بست. آنکه از روی علاقه و بر پایه توانمندی وارد این حوزه می شود در جستجوی یک خروجی و فرصت است تا آموخته و هنرش را بدون دردسر نشان دهد.
وی می گوید: خرسند است که با این روش فارغ از هر گونه سخت گیری یا صرف هزینه ای می توان برای مدتی هر چند کوتاه باعث شادی و نشاط مردم شد.
دختر جوانی که عصرها با سه تارش به خیابان گیشا می آید، خیابان شلوغ تر از آن است که صدای سه تار؛ این ساز خاموش به گوش برسد. سرگرم نواختن است. اما همین ساز آرام علاقه مندان خود را می تواند پیدا کند تا سرعت گام هایشان را آرام کنند و لحظاتی را هر چند اندک فارغ از هر آنچه فکرشان را مشغول کرده، سپری کنند.
وی که ظاهری موجه دارد و آرامش سه تار در صدایش نشسته، می گوید: توقف هرچند کوتاه عابرانی که از خیابان می گذرند برایم رضایت بخش است.
واکنش مردم به موسیقی خیابانی
واکنش مردم و رهگذران به موسیقی خیابانی به شیوه ای که این روزها در خیابان ها دیده می شود جالب توجه است؛ یک مرد میانسال در این خصوص می گوید: کاری آبرومندانه است و بی منت و با شرافت دستمزدی هم عایدشان می شود.
یکی دیگر از علاقه مندان به این نوع اجراهای خیابانی هم می گوید: خیلی ساده و صمیمی و خودمانی است هر چند خیلی ها بی تفاوت عبور می کنند.
پسر جوانی که در حلقه عابرینی که برای تماشای گروهی از این نوازندگان خیابانی قرار دارد می گوید: این اجراها بسیار جالب است در جوامع پیشرفته، مردم نظاره می کنند، لذت می برند و اگر تمایل داشته باشند پولی هم می دهند.
یکی دیگر از تماشاگران این نوازندگان معتقد است هرچقدر هم که اجراهای زیبایی داشته باشند اما مردم آنقدر در مشغله های فکری و زندگی فرو رفته اند که این اجراها نمی تواند به انها آرامش بدهد.
یکی دیگر از شهروندان که تحصیل کرده رشته جامعه شناسی است در این خصوص معتقد است موسیقی خیابانی یک پدیده جهانی است و در همه جای دنیا وجود دارد و قصد از این کار درآمد و کسب معاش نیست به همین دلیل خیلی ارتباط دادن آن با فشارهای اقتصادی یا اجتماعی نمی تواند صحیح باشد.
این شهروند می افزاید: این نوع موسیقی سبکی خاص در جوامع مدرن به شمار می رود و در جامعه ما نیز به نوعی کم کم شادی و نشاط و حتی دیده شدن سازهای موسیقی را همگانی می کند.
دیگر شهروند تهرانی که با پدیده موسیقی خیابانی(نوازنده های کنار خیابان) آشناست، می گوید: کسب درآمد بخشی از علت انجام این کار است اما می توان گفت این اقدام نوعی اعتراض به وضعیت موجود موسیقی در جامعه است.
بررسی جامعه شناسانه پدیده موسیقی خیابانی
یک جامعه شناس و استاد دانشگاه دراین خصوص گفت: موسیقی خیابانی پدیده ای چند بعدی است که از ابعاد مختلفی باید مورد توجه قرار گیرد. این پدیده از دیدگاه سخت گیری های حاکم بر موسیقی جامعه، استعداد و توانمندی بالقوه جوانان علاقه مند و در مقابل نبود شرایطی برای نشان دادن این توانمندی ها و همچنین نبود فضاهای شهری مناسب برای ارایه این نوع از موسیقی قابل بررسی است.
دکتر 'اصغر مهاجری' در گفت و گو با ایرنا افزود: موسیقی خیابانی پدیده ای پیچیده و چند بعدی است، گاه اعتراضی به نظام های هنجاری رسمی حاکم بر موسیقی در جامعه است. به این صورت که شرایط مساعد برای شنیدن موسیقی و دیدن آلات موسیقی وجود ندارد بلکه شرایط سختگیرانه و محدود کننده است.
این پژوهشگرمسایل اجتماعی گفت: در چنین شرایطی نظام اجتماعی موسیقی از هنجارهای رسمی حاکم بر فضای موسیقی جامعه تبعیت نمی کند و خود را در خیابان عرضه می کند.
این جامعه شناس با اشاره به ظرفیت و توانمندی های بالقوه عرصه موسیقی یادآور شد: شرایط برای رشد این استعدادها و توانمندی ها فراوان است اما همین توانمندی ها زمانی که می خواهند از بالقوه به فعل گذر کنند نظام های هنجاری حاکم بر فضای رسمی موسیقی جامعه جلوی این گذر را می گیرد.
وی با بیان اینکه اعتراضی در پدیده موسیقی خیابانی نهفته است، گفت: منظور اعتراض به نظام سیاسی حاکم نیست، بلکه اعتراض به نظام اجتماعی و نظام هنجارهای رسمی حاکم بر موسیقی جامعه است.
دکتر مهاجری ادامه داد: بعد دیگر پدیده موسیقی خیابانی، این است که جوانان پرورش یافته حوزه موسیقی ثمره تلاش خود را در این بخش نمی بینند و بیکاری موسیقایی شدیدی در تحصیل کنندگان این رشته وجود دارد.
وی افزود: حتی ممکن است به دلیل مشکلات معیشتی، برخی دوست داشته باشند برای اندک درآمدهای معیشتی حاصل از این شیوه به موسیقی خیابانی روی آورند.
این پژوهشگر مسایل اجتماعی با بیان اینکه پدیده موسیقی خیابانی از یک بعد اجتماعی مهم دیگری نیز قابل بررسی است گفت: مدیریت شهری برای شهرنشینان هنوز شرایط شایسته و بایسته ای را فراهم نکرده است.
دکتر مهاجری افزود:فضاهای شهری، مدنی محور طراحی نشده اند به این صورت که فضاهایی برای نسشتن، روزنامه خواندن، نوشیدن چای و قهوه، شنیدن موسیقی و بحث و گفت و گو طراحی نشده است.
این جامعه شناس گفت: فقدان همین فضاهای مدنی موجب می شود فرایند جامعه پذیری زندگی شهرنشینی هم ناقص انجام شود و در حوزه موسیقی به طور خودجوش با موسیقی خیابانی مواجه شویم و موجب می شود شهروندان لحظاتی مکث کنند که این هر دو در واقع نیاز اجتماعی خود به فضاهای مدنی را به این شیوه بیان می کنند.
آنچه مسلم است دیدن جوان هایی نوازنده با سازهای ایرانی و غیر ایرانی در کوچه ها و خیابان ها و ایستگاه های اتوبوس و مترو و پارک ها ی تهران است که فارغ از پیچ و خم های مشکلات عرصه موسیقی با اجرای کنسرت های خیابانی، مخاطبان خود را پیدا می کنند.
گزارش از : مهری میردریکوند
بزرگداشت مرضیه برومند در جشنواره تئاتر کودک و نوجوان
بزرگداشت مرضیه برومند در بیست و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان برگزار خواهد شد
با تصمیم شورای سیاستگذاری بیست و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان، بخش بزرگداشت جشنواره به مرضیه برومند کارگردان و بازیگر و عروسکگردان شناختهشده تئاتر، سینما و تلویزیون اختصاص یافت.
مرضیه برومند متولد سال ۱۳۳۰ است و بیشتر با مجموعه «شهر موشها» و «خونه مادربزرگه» برای کودکان شناختهشده است. وی به دلیل فعالیت مستمر در زمینه ساخت فیلم و سریال تلویزیونی به جهت توجه به هنر تئاتر و به خصوص تئاتر کودک و نوجوان، مشاوره، آموزش و تشویق هنرمندان این عرصه در بیست و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان مورد تقدیر قرار خواهد گرفت.
مرضیه برومند در طول سالها فعالیت تئاتری در اجرای نمایشهای «شهر کوچک ما»، «کدو قلقله زن»، «الدوز و کلاغها»، «یک جفت کفش برای زهرا» و ... حضور داشته است.
او سال گذشته دبیر پانزدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی نیز بود. مراسم بزرگداشت این هنرمند ۱۴ مهرماه در روز اختتامیه جشنواره در شهر همدان و با حضور هنرمندان و مسوولان تئاتر و تئاتر کودک و نوجوان برگزار خواهد شد.
بیست و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان با دبیری شهرام کرمی ۹ تا ۱۴ مهرماه ۱۳۹۴در شهر تاریخی همدان برگزار می شود
کانون نویسندگان ایران برغم تنگناها تشکیل جلسه داد
ششمین مجمع عمومی دورۀ سوم کانون نویسندگان ایران، جمعه سیزدهم شهریور در پارکینگ منزل یکی از اعضای کانون نویسندگان ایران در تهران برگزار شد.
رییس سنی مجمع عمومی کانون نویسندگان، پرویز بابایی، با خوش آمدگویی به حاضران، نشست مجمع عمومی را افتتاح کرد و در پایان سخنان خود "به یاد جانباختگان راه آزادی بیان و نیز درگذشتگان کانون نویسندگان" یک دقیقه سکوت اعلام کرد. در این نشست گزارش فعالیت سالانۀ کانون نویسندگان ایران را فانوس بهادوروند و بکتاش آبتین ارایه کردند.
مجمع عمومی کانون نویسندگان سپس اعضای هیئت دبیران و دبیران جانشین را برای دورۀ جدید انتخاب کرد. بکتاش آبتین، ناصر زرافشان، محسن حکیمی، اکبر معصوم بیگی و فاطمه سرحدی زاده اعضای اصلی هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در دورۀ جدید هستند و جانشینان آنان عبارتند از کیوان باژن، علی رضا جباری، روح اله مهدی پور عمرانی، حمید یزدان پناه و علی رضا عباسی.
بکتاش آبتین، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، در گفتگو با رادیو بین المللی فرانسه گفته است که علت اصلی برگزاری نشست جدید کانون نویسندگان در پارکینگ منزل یکی از اعضای کانون این است که این نهاد دفاع از آزادی بیان همچنان در فشار و تنگنا است به طوری که متأسفانه حتا اجازه و امکان تأمین محلی مناسب برای برگزاری نشست های خود را ندارد.
بکتاش آبتین تصریح کرده است که منشور کانون نویسندگان ایران، این نهاد را صرف نظر از اینکه کدام و چه نوع حکومتی بر سر کار است همواره به نهاد مدافع آزادی بیان و مخالف سانسور بدل کرده و دلیل همۀ تنگناها و فشارهایی که به کانون نویسندگان ایران از آغاز تا امروز از جمله طی بیش از سه دهۀ اخیر تحمیل شده همین منشور است. عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران همچنین گفته است که هیچ رسانه و نشریه ای در ایران مجاز به درج اخبار مربوط به کانون نویسندگان ایران نیست و نهاد نویسندگان و روشنفکران مستقل کشور کمترین تریبونی در ایران برای ابراز نظر ندارد.
رونمایی از فیلم جدید مایکل مور در باره سیاست خارجی آمریکا
"پس از این به کجا حمله کنیم"
مایکل مور، مستندساز مشهور آمریکایی با فیلم جدید مرتبط با سیاست خارجی آمریکا با عنوان "پس از این به کجا حمله کنیم" در جشنواره فیلم تورنتو شرکت می کند.
به گفته مور، این مستند 110 دقیقه ای حکایت از یک کدام از رویدادهای نظامی مشخصی ندارد.
وی گفت "مدت زیادی است که موضوع جنگ های بی انتهای آمریکا از دغدغه های من بوده و طنز و کنایه های مورد نیاز این فیلم را تهیه کرده است".
کارگردان آمریکایی خاطر نشان کرد که سعی کرده بود در مورد این فیلم مخفیانه عمل کند، و افزود: "حالا دیگر مخفی کاری بس است و من خیلی خوشحالم که قرار است این فیلم در جشنواره ی تورنتو به نمایش دربیاید".
مایکل مور کارگردان برنده جایزه اسکار و نخل طلایی کن است که عمدتا به فیلم های مستند خود مشهور است. ویژگی اصلی فیلمهای وی زبان تند و جسورانه اش علیه سیاستمداران و بخصوص سیاستمداران آمریکا است.
جشنواره فیلم تورنتو یکی از مهمترین جشنوارههای جهانی فیلم محسوب می شود. چهلمین دوره این جشنواره در روزهای 10 تا 20 ماه سپتامبر (19 تا 29 شهریور ماه) برگزارمی شود.
نقدی بر توقیف فیلم رستاخیز توسط سازمان سینمایی
به دنبال تعلیق و بعد توقف فیلم سینمایی رستاخیز به دستور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ گروهی از سینماگران و کارشناسان فرهنگی به این رفتار دولت اعتراض کردند.
محسن هاشمی (کارشناس مدیریت فرهنگی و سینما) در یادداشتی به برخی تبعات تصمیم وزارت ارشاد در توقف اکران فیلم رستاخیز پرداخته است. متن این یاداشت که برای ایلنا ارسال شده؛ به شرح زیر است:
خبر ساده و مأیوسکننده بود فیلم سینمایی رستاخیز که با طی مراحل قانونی از روز چهارشنبه؛ بیست و چهارم تیرماه؛ اکران شده بود، فقط شش ساعت پس از آغاز نمایش توسط سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توقیف شد. یک روز پیش از این اطلاعیه حیرتآور، دکتر حجتالله ایوبی؛ ریاست سازمان سینمایی در مصاحبهای با خبرگزاری کار ایران از تکثر آرای فقیهان شیعی سخن گفت و اشاره کرد که قبول و تمسک به یکی از آرای فقها به منزله بیاحترامی به صاحبان دیگر فتوا نیست. این سخن نغز بارقهی امیدی در دل نواندیشان دینی ایجاد کرد تا یکبار دیگر نوگرایی بتواند با قبول چارچوبهای شریعت راه تازهای برای زندگی در این جهان پرتحول درافکند. اما و هزار اما که گرچه دولت تدبیر و امید در عرصه سیاست خارجی چابک و راهوار است با این وجود در سیاست داخلی و فرهنگ هنوز محافظه کار و ناکارآمد است.
تاریخ اسلام و ایران از فتاوای این چنینی فقیهان (در مذمت نوگرایی) کم ندارد. همانگونه که در حرمت دوش حمام، آموزش دختران، رای زنان و دریافت شناسنامه و استحباب قمهزنی خواندهایم و شنیدهایم. اجرای این فتاوای متفاوت و گاه متناقض با زندگی جاری بر دوش مقلدان، امری مختارانه است اما اینکه دولت اسلامی خود را مکلف به اجرای تمامی فتاوای همه فقها بداند نه ممکن است و نه مطلوب و ره به جایی نخواهد برد. زیرا چون در این عرصه از هرگونه اقدام و عمل پیشبرندهای بازمیماند.
نباید فراموش کرد که حکم حکومتی آیتالله خامنهای در مذمت و حرمت قمهزنی (در سال ١٣٧٣) درحالی صادر شد که اغلب فقها بر بلا مانع بودن و اندکی نیز بر استحباب این رفتار وهنآمیز تصریح و تاکید داشتند!
با شنیدن خبر توقیف فیلم رستاخیز به یاد گفته مرحوم مطهری در مقاله سازمان روحانیت میافتم آنجا که گفت: روحانیت ما در اثر آفت عوامزدگی نمیتواند پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند!
افتتاح ارکستر موسیقی ملی در حضور مقامات
ارکستر موسیقی ملی کشورمان سرانجام بعد از چند سال توقف، با حضور مقامات بلندپایه دولتی تازه ترین کنسرت خود را به رهبری فرهاد فخرالدینی در تالار وحدت برگزار کرد.
در این اجرای ویژه که چهارشنبه شب بیستم خرداد ماه با حضور تعدادی از هنرمندان و پیشکسوتان عرصه موسیقی برگزار شد، ارکستر موسیقی ملی به مدیریت هنری و رهبری ارکستر فرهاد فخرالدینی و خوانندگی سالار عقیلی و کیوان ساکت اولین اجرای زنده خود را برای علاقه مندان برگزار کرد.
قبل از اجرای برنامه که محمدباقر نوبخت معاون رییس جمهور و رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، حسین فریدون دستیار ویژه رییس جمهور، حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی رییس جمهور و رییس مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری، علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه، علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و تعدادی دیگر از مسوولان از مهمان ویژه بودند، کلیپی از سخنرانی رییس جمهوری در جمع هنرمندان مبنی بر بازگشایی ارکستر موسیقی ملی و مصاحبه با وزیر ارشاد در سالن پخش شد.
بعد از پخش فیلم بود که به دعوت سید عباس سجادی که اجرای برنامه افتتاحیه را به عهده داشت گروه اجرایی کنسرت وارد صحنه شده و اینچنین اولین اجرای رسمی ارکستر موسیقی ملی ایران بعد از دو سال و نیم توقف کار خود را آغاز کرد.
«فانتزی شرقی» به آهنگسازی، هارمونی و ارکستراسیون علی اکبر قربانی، «بهار دلکش» با شعر ملک الشعرا بهار، آهنگسازی درویش خان، هارمونی و ارکستراسیون علی اکبر قربانی و خوانندگی سالار عقیلی، «گیسو» با شعر میرناصر شریفی، آهنگسازی زنده یاد فریدون حافظی، هارمونی و ارکستراسیون فرهاد فخرالدینی و خوانندگی سالار عقیلی، «ساحل» با شعر بیوک ملکی، آهنگسازی حسن زندیان، هارمونی و ارکستراسیون شهرام توکلی و خوانندگی سالار عقیلی، «رنگ بیات شیراز» آهنگ محلی آذربایجانی و هارمونی و ارکستراسیون علی اکبر قربانی، «ساغر شکسته» با شعر کریم فکور، آهنگسازی پرویز یاحقی، هارمونی و ارکستراسیون مازیار حیدری و خوانندگی محمد معتمدی و «بیا» با شعر تورج نگهبان، آهنگسازی حبیب الله بدیعی، هارمونی و ارکستراسیون شهرام توکلی و خوانندگی محمد معتمدی از جمله قطعه هایی بودند که در این کنسرت برای تماشاگران اجرا شد.
در بخش دیگر کنسرت که این بار بدون آنتراکت روی صحنه رفت، قطعه های «به یاد صیاد» با شعر هدایت الله نیر سینا، آهنگسازی جواد لشگری، هارمونی و ارکستراسیون مرتضی حنانه و خوانندگی محمد معتمدی، «کنسرتو تار» با آهنگسازی، هارمونی و ارکستراسیون فرهاد فخرالدینی و تکنوازی تار کیوان ساکت، «شیدا» با شعر اسماعیل امینی، آهنگسازی، هارمونی و ارکستراسیون مسعود پیروی و خوانندگی محمد معتمدی، «شکایت دل» با شعر بیژن ترقی، آهنگسازی پرویز یاحقی، هارمونی و ارکستراسیون شهرام توکلی و خوانندگی محمد معتمدی، «یک تابلو از سوئین ابن سینا» با آهنگسازی، هارمونی و ارکستراسیون فرهاد فخرالدینی، «بهار من» با شعر منیر طاها، آهنگسازی علی تجویدی، هارمونی و ارکستراسیون علی اکبر قربانی و خوانندگی سالار عقیلی، «باران» با شعر فریدون مشیری، آهنگسازی، هارمونی و ارکستراسیون کیوان ساکت و خوانندگی سالار عقیلی برای علاقه مندان اجرا شد.
در بخش پایانی کنسرت نیز قطعه های «ای ایران» و «ای وطن» با شعر حسین گل گلاب، اهنگسازی علینقی وزیری، هارمونی و ارکستراسیون علی اکبر قربانی به صورت مشترک توسط سالار عقیلی و محمد معتمدی خوانده شد.
همایون رحیمیان کنسرت مایستر، کیوان ساکت تکنواز تار، محمدرضا کریمی، امیر باورچی، مونیکا لران، شهره مهر آبادی، حمیدرضا مختاری، فرناز خاکپور، نوید شعبانزاده، حبیب جدیری، گل آرا کیانبخت، عاطفه سادات حسینی، نگین حاتمی، فرزاد صیدی، امیر محمد کاظمی، بهادر خانزاده، سالار زمانیان، افشین زاکر ویولن، رضا عالمی، تینا جامه گرمی، محمدرضا شریفی، بهرنگ آزاده، سانوا عندلیبی، سحر دادبین، آرش اسد نژاد، عرفا وکیلی، اشکان پویا نیا، منصور صفاییان، دانیال جورابچی، علیرضا چهرقانی، محمدرضا جمالی، آذین نصرتی، هلیا محمدولی، برهان همتی ویولن دو، سیاوش ظهیر الدینی، سهراب برهمندی، پریسا پیرزاده، پژمان اختیاری، آتنا زنگنه، عباس خسروی، زهرا عبدالله زاده، پیمان ابولحسنی، الهام عادلی زاده، اشکان نظر آلتو، کریم قربانی، داود منادی، ماکان خویی نژاد، کیوان حبیب زاده، پروشات زندآیین، محمد حسین غریبی، بهرنگ معتمدی ویولنسل، پرویز بیات، پورنگ پور شیرازی، مهدی کلانتری، پروانه انارکی، فرشید پاتینیان کنترباس، آرمین قیطاسی، شایان حاصلی فلوت، آرش نظر پیکولو، فرشید حفظی فر، آرین قیطاسی ابوا، حسین پور معین، مینلی دانیالیان کلارینت، علی سلماسی، رضا صنعتی نژاد فاگوت، بهنام ابوالقاسم پیانو، محمود منتظم صدیقی تیمپانی، کورش بزرگ پور کوبه ای، میلاد عمرانلو، محمدرضا پناهی نژاد و یاسین کشاورز ضربی نوازندگان ارکستر موسیقی ملی در این کنسرت را تشکیل می دادند.
لوریس چکناوریان، صدیق تعریف، کمال خرازی، کامبیز روشن روان، حسن ریاحی، هادی منتظری، محمد سریر، داود گنجه ای، نادر گلچین، محمد اصفهانی، بیژن بیژنی، عبدالحسین مختاباد، رضا میر کریمی، کامران ملکی، بهرام جمالی، پیروز ارجمند، شیرین یزدان بخش، علی ترابی، تهمورس پور ناظری، کامبیز نوروزی و تعدادی دیگر از هنرمندان مهمانان ویژه اولین اجرای رسمی ارکستر موسیقی ملی بودند.
برای تولد همایون شجریان
شاهزاده بی رقیب آواز یا ...
در دوران معاصر نام هیچ یک از فرزندان استادان موسیقی ایرانی به اندازه همایون شجریان بر سر زبان ها نبوده است. او در هر دو حیطه موسیقی (پاپ و سنتی) هواخواه دارد. 31 اردیبهشت سالروز تولد اوست. سال های پیش او در چنین روزی آلبوم های اولیه خود را منتشر می کرد.
فعالیت حرفه ای او با تنبک نوازی در آثار پدر آعاز شد و حتی در یک اثر به همراه گروه کمانچه نواخت اما اولین بار در آلبوم «آهنک وفا» در زیر صدای پدر آواز خواند. سپس ترکیب تنبک و آواز را در گروه چهارنفره به همراه پدر، علیزاده و کلهر تجربه کرد و اولین آلبومش(نسیم وصل) را به آهنگسازی محمدجواد ضرابیان در سال ۱۳۸۲ منتشر کرد. قطعه «هوای گریه» از این آلیوم با شعری از سیمین بهبهانی خیلی زود بر سر زبانها افتاد.
همکاری همایون با علی قمصری دوران تازه ای را برای او رقم زد. محمدرضا شجریان در جریان کنسرت گروه حصار از فرزند خود چنین تعریف کرد: «همایون نشان داد که فرزند خلف نغمه و آواز است و ریتمها هر قدر ترکیبی و پیچیده باشند بهراحتی از عهده بر میآید و با استفاده از تکنیک خود تحسین و تشویق همگان را بر میانگیزد.»
تمیجید از صدای همایون منحصر به پدر نبود؛ در آلبوم «شوق نامه» محمدرضا درویشی موسیقی پژوه و آهنگساز آثاری از عبدالقادر مراغی را بازسازی کرد و خوانندگی دشوار آن را به همایون سپرد و معتقد بود که از میان جوانان تنها همایون از این عهده بر می آید.
در این فضا او شاهزاده بی رقیب آواز موسیقی ایرانی به شمار می آمد و تنها نام او برای فروش یک اثر کافی بود. اما ترکیب مضاعف نام پسران پورناظری در کنار پسر شجریان موضوعی بود که هر مخاطبی به سختی می توانست از کنار آن بگذرد.
اتفاق با یک کلیپ در فضای مجازی آغاز و سپس در شبکه های ماهواره ای به آن دامن زده شد.
باران کوثری(بازیگر) عکس العمل تعدای از مخاطبین یکی از قطعات (چرا رفتی) را به تصویر کشیده بود. مخالفان و موافقان این کلیپ یکباره افزایش یافت و این خود عامل شهرت دو چندان قطعه شد. هر چند نباید از این موضوع به سادگی عبور کرد که انتخاب شعر، ساز بندی ترکیبی (ایرانی، کلاسیک و پاپ) و همچنین ریتم مهیج در این آلبوم در جذب مخاطب تاثیر زیادی داشت.
پس از فروش رویایی آلبوم، کنسرت در شهرهای مختلف کشور شروع شد. تنها در تهران 30 هزار نفر در پنج شب به دیدن این کنسرت رفتند. این گروه 31 اجرا در شهرهای مختلف کشور داشت. وزیر ارشاد و وزیر امور خارجه به دیدن این کنسرت رفتند. فروش آن رقمی بی سابقه در این زمینه را ثبت کرد.
همزمان انتقادات شدت گرفت. اجرای برنامه در دو سانس پیاپی در یک شب و در مکان هایی نامناسب (زمین بسکتبال) منتقدان را بر آن داشت تا کار همایون و گروهش را به «بیزنس» تعبیر کنند. تلاش برای حضور در فضای مجازی (چالش آب یخ، دیدار از سالمندان و پیام تسلیت برای درگذشت مرتضی پاشایی) به این انتقادات افزود.
اما انتقاد اصلی پس از انتشار قطعه ای از موسیقی فیلم آرایش غلیظ به آهنگسازی سهراب پورناظری بود که صدای حسین علیزاده نوازنده و آهنگساز «نوگرا» را نیز بلند کرد و او در مصاحبه ای کار همایون را در حیطه موسیقی پاپ دسته بندی کرد.
انتقادات بیشتر از آن جهت بود که منتقدان می گفتند اجرای غیر سنتی همایون به دلیل جایگاه خانوادگی و گذشته آثارش مخاطبان عام را در شناخت موسیقی ایرانی از غیر آن دچار اشتباه می کند. همایون سال گذشته نیز آلبومی منتشر کرد اما موفقیت کار قبلی را بدست نیاورد. حالا همایون بیش از آنکه شاهزاده بی رقیب آواز موسیقی ایرانی باشد به چهره ای مشهور در فضای مجازی تبدیل شده است.
محمدرضا شجریان:
اجازه ندارم برای مردم خودم و در مملکت خودم بخوانم
محمدرضا شجریان در همایش بینالمللی حافظ گفت: من چند سال است که اجازه ندارم برای مردم خودم و در مملکت خودم بخوانم.
محمدرضا شجریان در ابتدای سخنانش در همایش بینالمللی حافظ گفت: بیتی از حافظ خوانده شد که به نظرم درست خوانده نشده و درست آن به نظرم اینگونه است: جلوهای کرد رخش دید ملک عشق
نداشت / عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد.
وی در ادامه افزود: بیت دیگری نیز هست که به نظر من الحق زیباست: نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش/ خیمه در آب و گل آدم زد و نمیدانم چرا این بیت در خیلی از نسخ نیست.
این استاد آواز ایران ادامه داد: وقتی آواز میخوانم بدون شعر نمیتوانم آواز بخوانم. مثل اتوموبیلی که بنزین ندارد. وقتی غنای شعر حافظ هست مرا به خواندن وامیدارد و چنان مرا شیفته میکند و میبرد به جایی که از خود بیخود میشوم و یکباره به خود میآیم و متوجه میشوم در جمعی در حال آواز خواندن هستم.
شجریان افزود: شعر حافظ گاهی مرا در آواز به جایی میبرد که همیشه نمیتوان به آنجا رسید. حافظ همیشه برای من مطرح بوده و معلم و مربی و پدر بوده و همه چیز بوده است. عشق برای ملک نیست برای انسان است فرشته عشق نداند که چیست: فرشته عشق ندانست چیست قصه مخوان / بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز/ پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر/ به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز.
شجریان در پایان گفت: زیادهگویی نمیخواهم بکنم. من چندین سالی است که میخوانم و آنچه باید را تا به حال خواندهام و از این به بعد هرچه بخوانم زیادهگویی است اما من چند سال است که اجازه ندارم برای مردم خودم و در مملکت خودم بخوانم.
در انتهای بخش اول این همایش در اولین روز خود کنسرت مجتبی عسگری برگزار شد و عسگری با خواندن تصنیف مرغ سحر آن را به استاد شجریان تقدیم کرد.
همایش بینالمللی حافظ از تاریخ ۱۵ تا ۱۸ اردیبشهت در تهران و شیراز توسط دانشگاه آزاد اسلامی برگزار میشود.
درخشش شجریانها در میان سلیقه موسیقایی مردم
شب، سکوت، کویر اثر محمدرضا شجریان؛ با وجود گذشت 17 سال از انتشار به لیست پرفروشهای سایت بیپتونز راه پیدا کرد و آلبوم مستور و مست نیز پس از یک ماه همچنان در رتبه اول پرفروشهای سایت بیپتونز است.
پرفروشترین آلبومهای یک هفته گذشته در سایت بیپ تونز به شرح زیر است
آلبوم مستور و مست به خوانندگی همایون شجریان (کلاسیک ایرانی)
آلبوم یک عاشقانه آرام اثر کریستف رضاعی، پیام دهکردی، نادر ابراهیمی (کتاب گویا)
آلبوم مجنون به خوانندگی مسعود جاهد ( کلاسیک ایرانی)
آلبوم باران تویی اثر گروه چارتار ( براساس تجربههای تازه در موسیقی کلاسیک ایرانی)
آلبوم شب، سکوت، کویر از محمدرضا شجریان (کلاسیک ایرانی)
مستور و مست
براساس این آمار، آلبوم مستور و مست شجریان برای چهارمین هفته متوالی، با نمره 4.5 از 5 در صدر پرفروشها قرار دارد. آلبوم مستور و مست به خوانندگی همایون شجریان و آهنگسازی ژانو باغومیان در سبک موسیقی کلاسیک ایرانی، و در روزهای پایانی اسفند 93 توسط موسسه فرهنگی هنری پژواک نوای هنر پارسه منتشر شد
شب سکوت کویر
این آلبوم با صدای محمدرضا شجریان و آهنگسازی کیهان کلهر ؛ ضبط شده است. شب، سکوت، کویر در سال ۱۳۷۳ ضبط موسیقی و در سال ۱۳۷۶ مراحل ضبط آواز و تدوین خود را پایان داد و سرانجام در سال ۱۳۷۷ منتشر شد. اکثر ترانههای این آلبوم براساس موسیقی مقامی شمال خراسان است.
هنرمندان
محمدرضا شجریان: خواننده
کیهان کلهر: آهنگساز، تنظیم و نوازندهٔ کمانچه و سهتار
حسین بهروزینیا: بربت
اردوان کامکار: سنتور
بیژن کامکار: دف و دایره
مرتضی اعیان: تنبک
سیامک نعمتناصر: تار
همایون خسروی: ویولنسل
بهزاد فروهری: نی
طرح: مژگان شجریان
نوازندگان سازهای محلی
حاج قربان سلیمانی: دوتار
علیرضا سلیمانی: دوتار
علی آبچوری: قوشمه
حسین ببی: دایره
حال علیاشرف درویشیان خوب است اما نزدیکانش میگویند همچنان منتظر انتشار کتابهایش است
درویشیان یکی از نویسندگان پرکار ایرانی است که تا به حال کتابهای زیادی از او منتشر شده است.
این نویسنده در سال 1386 دچار سکته مغزی شد اما پس از طی دوره درمان بهبودی نسبی پیدا کرد. سال گذشته کتابی با نام «دانه و پیمانه» که اثری پژوهشی درباره داستاننویسی معاصر است با همکاری رضا خندان مهابادی و او منتشر شد. این اثر، آخرین کتابی است که در این سالها از این نویسنده منتشر شده است.
شهناز دارابیان - همسر علیاشرف درویشیان - درباره وضعیت او در این روزها به خبرنگار ایسنا گفت، حالش خوب است، اما هنوز منتظر انتشار کتابهایش است.
رضا خندان مهابادی نیز که در تدوین برخی کتابها از جمله مجموعه 19 جلدی «فرهنگ افسانههای مردم ایران» با درویشیان همکاری داشته است، درباره انتشار آثار او به ایسنا گفت: هنوز خیلی خبر تازهای درباره انتشار آثار آقای درویشیان نیست. یکی دو اثر از کارهای او به ناشری در تبریز سپرده شده که هنوز خبری از مجوز گرفتن این آثار نیست.
او افزود: همچنین قرار بود تعدادی از کتابهای این نویسنده از جمله داستان بلند «سلول 18» و مجموعه داستان «قصههای بند» از سوی انتشارات نگاه تجدید چاپ شوند، اما هنوز این اتفاق رخ نداه است. در انتشار مجموعه 19 جلدی «فرهنگ افسانهها» که حاصل کار مشترک ایشان و من است، مشکلاتی به وجود آمده که مربوط به توقف فعالیت ناشر است و به همین دلیل کار انتشار این کتاب نیز متوقف شده است.
او همچنین گفت: برخی دیگر از کتابهای آقای درویشیان دست نشر چشمه است و بنا بر این بوده است که این کتابها در یک سال اخیر تجدید چاپ شوند، اما هنوز به چاپ نرسیدهاند.
خندان مهابادی درباره کتابهای درویشیان که تا به حال منتشر نشدهاند، نیز گفت: ایشان یک مجموعه داستان به نام «داستانهای تازه داغ» نوشته که این کتاب سال 1385 برای انتشار به اداره کتاب وزارت ارشاد سپرده شد. ولی از این کتاب که شامل 16 داستان بود، تنها هشت داستان مجوز چاپ گرفت که به همین خاطر آقای درویشیان از چاپ این مجموعه داستان منصرف شد و کتاب در آلمان و سوئد به چاپ رسید.
او اضافه کرد: آقای درویشیان همچنین رمان «همیشه مادر» را نوشته است که تا قبل از بیماری مشغول آمادهسازی آن بود، اما بیماری باعث شد کار بر روی این رمان متوقف شود. کل کتاب نوشته شده است، ولی به یک بازنویسی نیاز دارد.
او درباره علت چاپ نشدن کتابهای درویشیان نیز گفت: در دولت آقای احمدینژاد سختگیریهایی وجود داشت که باعث ایجاد وضعیت نابسامان فعلی نشر شد و همه کارها را تحت تأثیر قرار داد. در حال حاضر نیز به نظر من اتفاق ویژهای در عرصه نشر رخ نداده و مشکلات ارشاد همچنان پابرجاست.
او همچنین گفت: انتشار کتاب ششجلدی «داستانهای محبوب من» شامل نقد و بررسی داستانهای کوتاه ایرانی که حاصل همکاری من با آقای درویشیان است، متوقف شده است. این کتاب از سال 80 تا یک سال پیش چاپ میشد. اما پس از نایاب شدن دو جلد از آن دیگر اجازه انتشار پیدا نکرد و مجوز انتشارش صادر نشد.
به گزارش ایسنا، علیاشرف درویشیان، داستاننویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه، سوم شهریورماه 1320 در کرمانشاه به دنیا آمده است.
از این نویسنده آثار متعددی منتشر شده است که «بیستون»، «آبشوران»، «فصل نان»، «همراه آهنگهای بابام»، «گل طلا و کلاش قرمز»، «ابر سیاه هزارچشم»، «روزنامه دیواری مدرسه ما»، «رنگینه»، «کی برمیگردی داداش جان»، «آتش در کتابخانه بچهها»، «چون و چرا»، «داستانهای محبوب من» (6 جلد)، «سلول 18»، «سیودو سال مقاومت در زندانهای شاه» و «افسانهها و متلهای کردی» از آن جملهاند.
«سالهای ابری» (2 جلد)، «درشتی»، مجموعه 20 جلدی «فرهنگ افسانههای مردم ایران» (با همکاری رضا خندان مهابادی)، «واژهنامه گویش کرمانشاهی»، «یادمان صمد» (صمد بهرنگی)، «شب آبستن»، «از این ولایت»، «قصههای آن سالها»، «هفت مرد، هفت داستان» و «خاطرات صفر خان» (صفر قهرمانیان) نیز از دیگر آثار این نویسنده و پژوهشگرند.
تجمع اعتراضآمیز هنرمندان در برابر خانه موسیقی:
ما را رها کنید در این رنج بیحساب
جمعی از هنرمندان دوشنبه شب هفدهم اسفندماه مقابل این خانه موسیقی تجمع کردند تا به وضعیت پیش آمده برای کنسرتها اعتراض کنند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در ابتدای این تجمع محمد سریر رییس هیات مدیره خانه با اشاره به اتفاقات اخیر که در حوزه موسیقی رخ داده گفت که این اتفاقات نشات گرفته از راه و اندیشهای خاص است و امکان دارد تداوم بیابد به همین خاطر خانه موسیقی باید به عنوان یک نهاد مدنی جلوی این اقدام را بگیرد.
مصیبتهایی تجربه نشده در ۳۰ سال اخیر
حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی دیگر سخنرانی بود که در این تجمع گفت که امشب یک درد مشترک اعضای خانه موسیقی را دور هم جمع کرده است: «متاسفانه امروز مصیبتهایی را تجربه میکنیم که در سی سال اخیر بیسابقه بوده است. هیچ وقت فکر نمیکردیم با آغاز دولت «تدبیر و امید» موسیقیدانها این گونه دچار یاس و ناامیدی شوند. رفتارها تا جایی پیش رفته که دیگر به جامعه موسیقی توهین میکنند. هر کسی به خودش اجازه میدهد هر چه میخواهد بگوید و این دل ما را به درد آورده است. ما یک خانواده ۱۵ هزار نفری هستیم و کسی حق ندارد به ما توهین کند. حضور موسیقی در همه عرصهها چشمگیر است پس چطور این قدر راحت به این جامعه توهین میکنند و میگویند موسیقی در هر شکلش مطرب بازی است؟ آیا جامعه موسیقی این توهین را تحمل می کند؟»
او با اشاره به بحث تعطیلی آموزش موسیقی در فرهنگسرا به نقش خانه موسیقی اشاره کرد و گفت: «امروز بیش از هر زمان دیگری به وحدت نیاز داریم و باید بیش از همیشه خانه موسیقی را خانه خودمان بدانیم. فهمیدیم عمدی در کار است و میخواهند بنای موسیقی را از این شهر بکننداما ما این اجازه را نخواهیم داد. مگر میشود فرهنگسرا وجود داشته باشد اما موسیقی در آن تدریس نشود؟ خودشان میگفتند نمیخواهیم با آموزشگاههای آزاد رقابت کنیم پس چطور کلاسهای سینما و آشپزی را تعطیل نمیکنند؟ مگر آنها آموزشگاه آزاد ندارند؟»
نوربخش شروع ماجراهای اتفاق افتاده برای موسیقی را از روزی دانست که از حضور بانوان روی صحنه خودداری کردند: «این کار هیچ وجهه قانونی ندارد. مگر میشود که در مملکتی زنان حق آموزش موسیقی داشته باشند، اما حق اجرا نداشته باشند؟ این یک بام و دو هوا چه توجیهی دارد؟ اول در دو استان این ممنوعیت رخ داد و حالا به ۱۲ استان گسترش پیا کرده، اخیرا هم متاسفانه اتفاقات تلخی را در خراسان رضوی تجربه کردیم: یکی این که حریر شریعتزاده را از روی صحنه پایین آوردند و دیگر این که کنسرت علیرضا قربانی را لغو کردند اما اوج فاجعه آنجا بود که به ساحت موسیقی توهین کردند.»
مدیرعامل خانه موسیقی همچنین گفت که برای هر کس سخنان به گفته توهینآمیز مطرح شده در چند هفته گذشته را نقل کرده شگفت زده شده و پرسیده چطور یک مسئول میتواند پشت تریبون به موسیقیدانان توهین کند؟ این مسئله نیاز به اعلام موضع دارد و در بخشهایی هم مشمول پیگرد قانونی است. فکر میکنم برخوردی که با آقای قربانی شد میتواند مورد پیگیرد قانونی قرار بگیرد.»
وسط اجرا به همسرم گفتند از صحنه پایین بیاید
سالار عقیلی دیگر خوانندهای بود که درباره یک تجربه تلخ سخن گفت. درباره کنسرتی که در شهر طرقبه برگزار شده بود:«ما قرار بود کنسرتی در مشه داشته باشیم که البته تا دو روز پیش از آن نمیدانستیم این کنسرت لغو میشود یا نه. پیش از آن هم اجرایی در بجنورد برگزار کردیم و بعد از آن مسئولان به ما گفتند احتمالا کنسرت طرقبه لغو خواهد شد. بعد گفتند کنسرت برگزار میشود، اما نوازنده زن نمیتواند روی صحنه بیاید. من هم به همسرم که نوازنده است گفتم به تهران برگردد اما او ترجیح داد کنار من بماند.»
به روایت عقیلی قبل از کنسرت به او اعلام میؤود که برای نوازنده زن نیز مجوز گرفته شده است و او با تمام گروهش شب اجرا به روی صحنه میرود اما: «من تصنیف اول را خواندم و در حال اجرای ساز و آواز بودم که دیدم همسرم از صحنه پایین میرود. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده و بعد از کنسرت خیلی ناراحت بودم. به مسئولان گفتم شما آبروی مرا بردید. در رسانهها مطرح شده بود که سالار عقیلی باید کنسرتش را لغو میکرد اما برای من آن لحظه تصمیمگیری کار سختی بود. هزار و دویست نفر بلیت خریده بودند. شاید هم اشتباه کردم و نباید کنستر را ادامه میدادم اما واقعا نمیدانستم چه کار باید کنم. با این حال اگر یک بار دیگر این اتفاق تکرار شود کنسرت را قطع میکنم.»
بابت زن بودنم احساس حقارت کردم
حریر شریعتزاده همسر سالار عقیلی هم در ادامه روایت همسرش، کلماتی تکاندهنده بیان کرد: «من چند بار از زن بودنم احساس حقارت کردم، اما آن شب در مشهد خیلی غمگین شدم و از خودم میپرسیدم که چرا باید این اتفاق بیفتد؟ من با وقار به روی صحنه رفتم. آنجا هم فقط ساز زدم و در موسیقی غرق شدم. ولی نمیفهمم چرا باید چنین برخوردی با من بشود؟»
ما را رها کنید در این رنج بیحساب
بعد از این سخنان عبدالحسین مختاباد خواننده و عضو شورای شهر سخن گفت. او خطاب به برهمزنندگان کنسرت اظهار داشت: «آنهایی که کنسرتها را بر هم میزنند ما به تفکرشان احترام میگذاریم اما برایشان کارت دعوت نفرستادیم که به کنسرت بیایند. ما کار خودمان را میکنیم، آنها هم کار خودشان را بکنند. این رفتارها کارهای حسابشده سیاسی است و من از سیاسیون خواهش میکنم که ما را رها کنید در این رنج بیحساب. صاحبان تفکرات این چنینی حق ندارند تفکرشان را به ما تحمیل کنند. چنین رفتارهایی تازیانه زدن بر دریاست و خودشان خسته میشوند.»
این روزها عدهای نمیخواهند به قانون تن دهند
علیرضا قربانی هم که به تازگی دو کنسرتش لغو شده و امام جمعه مشهد بعد از لغو کنسرت او گفته بود که اجازه مطرب بازی در خراسان را نخواهد داد گفت: «این نوع رفتارها درد مشترکی است که جامعه فرهنگ را در بر گرفته و این فقط مشمول موسیقی نیست. کتابها هم ممیزی میشوند و برای فیلمهای جشنواره ، اتفاقاتی میافتد. موسیقی هم به دلیل برخی مشکلات، مظلومانه تحت فشار است. امروز بیش از هر وقت دیگری نیاز داریم پشت هم باشیم. برای کنسرت مشهد رپرتوآری را انتخاب کردیم که با حال و هوای این شهر تناسب داشته باشد و اجرایمان جنبه عرفانی داشت با این حال من از نظر حقوقی و قانونی حق خود میدانم که این موضوع را پیگیری کنم ولی متاسفانه این روزها عدهای نمیخواهند به قانون تن دهند.»
من هم یک مطرب هستم
فردین خلعتبری نیز به عنوان آخرین سخنران با اشاره به اظهارات یکی از مسئولان گفت: «گفتهاند ما مطرب هستیم، دلم میخواهد امروز این را بگویم اگر کاری که قربانی میکند مطربی است، پس مطربی خوب است و من هم یک مظرب هستم. اگر امروز به علیرضا قربانی توهین میشود در واقع به من و اساتید توهین شده است. خانه موسیقی و همه ۱۶ هزار عضو این خانه باید اعتراضشان را بیان کنند. پیشنهاد میکنم همه این اعضا در یک سالن رسمی مثل وزارت کشور گرد هم بیایند و اعتراضشان را بیان کنند. البته حرکت اعتراضی ما اساسا سیاسی نیست و یک حرکت کاملا قانونمدار است که تنها هدفش پیگیری مطالبات قانونیست.
پناهی با "تاکسی" خرس طلایی برلیناله را شکار کرد
هیئت بینالمللی داوران جشنواره برلین، فیلم "تاکسی" ساخته جعفر پناهی را به عنوان برترین فیلم برلیناله ۲۰۱۵ برگزید. خرس طلایی جشنواره بینالمللی فیلم برلین در غیاب پناهی به خواهرزادهاش اعطا شد.
فیلم "تاکسی" خرس طلایی شصت و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین را از آن خود کرد. هیئت ۷ نفره داوران بینالمللی به ریاست "دارن آرنوفسکی" فیلم پناهی را به اتفاق آرا برجستهترین اثر در بخش رقابتی برلیناله ارزیابی کرد.
پناهی همچون سالهای گذشته نتوانست شخصاً در برلیناله حضور یابد و به همین دلیل خرس طلایی به خواهرزادهاش با چشمان گریان اعطا شد. وی در فیلم پناهی نیز حضور دارد.
در مراسم پایانی بیش از ۱۶۰۰ مهمان داخلی و خارجی در کاخ برلیناله شرکت داشتند. هیئت داوران امسال متشکل بود از دارن آرنوفسکی، (خالق قوی سیاه)، ادوری توتو، دانیل برول، کلودیا یوسا، بونگ جونهو، مارتا دلورنتیس و متیو واینر.
محدودیتهای ساختن فیلم، ممنوعالخروج بودن جعفر پناهی و حاشیههای گوناگون سبب شده بود که عطش منتقدان و دوستداران سینما برای تماشای فیلم پناهی دوچندان شود.
پناهی در این فیلم با هویت واقعی خود تاکسی میراند. مسافران مختلفی سوار تاکسی او میشوند و دوربینهایی که در تاکسی تعبیه شدهاند دیالوگها و رفتار مسافران را ضبط میکنند. فیلم شباهت زیادی به فیلمهای مستند دارد.
در آغاز فیلم این شبهه وجود دارد که مسافران از وجود دوربینها آگاهی ندارند و موضوعات مورد بحث اتفاقی و تصادفی هستند، اما روند فیلم خلاف این تصور را تقویت میکند. البته میتوان تصور نمود که این فیلم محصول گفتوگوهای متفاوت و متعددی بوده که پناهی در تدوین دست به گزینش زده تا محتوایی یکدست و دلخواه خود را در قالب یک فیلم خوب تهیه و ارائه کند.
این فیلمساز ایرانی در سال ۲۰۰۶ برای فیلم آفساید جایزه خرس نقرهای برلیناله را از آن خود کرد.
جعفر پناهی در پی حمایت از جنبش سبز در جریان انتخابات سال ۱۳۸۸ در دادگاهی ممنوع الخروج شد و برای ۲۰ سال اجازه فعالیت سینمایی را نیز از دست داد.
پناهی در سال ۲۰۱۱ به عنوان عضو هیئت داوران برلیناله انتخاب شد، اما مقامات جمهوری اسلامی اجازه خروج از کشور و شرکت در این جشنواره را به وی ندادند. در سال ۲۰۱۳ فیلم "پرده" ساخته مشترک جعفر پناهی و کامبوزیا پرتوی جایزه خرس نقرهای بهترین فیلمنامه را از برلیناله دریافت کرد.
پناهی به عنوان راننده تاکسی در آخرین فیلم خود
خرس طلایی برای بهترین فیلم برلیناله ۲۰۱۵برای "تاکسی" ساخته جعفر پناهی از ایران
خرس نقرهای (جایزه بزرگ هیئت داوران) به فیلم "کلوب" از شیلی به کارگردانی "پابلو لارین" اعطا شد.
خرس نقرهای برای بهترین کارگردان به طور مشترک به "رادو یوده" برای ساخت فیلم "آفریم" از رومانی و "مالگورزاتا ژوموسکا" از لهستان برای ساخت فیلم "بدن" اعطا شد.
خرس نقرهای برای بهترین بازیگر مرد به "تام کورتنی" برای بازی در فیلم "۴۵ سال" از بریتانیا رسید. کارگردان این فیلم "اندرو هیگ "است.
خرس نقرهای برای بهترین بازیگر زن به "شارلوت رمپلینگ" برای بازی در فیلم "۴۵ سال" به کارگردانی "اندرو هیگ" از بریتانیا رسید.
خرس نقرهای برای بهترین فیلمنامه به فیلم "دکمه صدفی" از شیلی به کارگردانی "پاتریسو گوزمن" اعطا شد.
خرس نقرهای برای کار برجسته هنری
این جایزه نیز بطور مشترک عاملان دو فیلم تعلق گرفت.
به فیلمبردار فیلم "ویکتوریا" از آلمان رسید. کارگردان این فیلم "سباستین شیپر" است.
فیلم "زیر ابرهای الکتریکی" ساخته آلکسی گرمان از روسیه نیز برنده دیگر خرس نقرهای شد.
خرس نقرهای، جایزه آلفرد باوئر (برای بهترین فیلم با چشماندازی نوین)
این جایزه نیز به فیلم "آتشفشان ایکسکانول" ساختهی " جیرو بوستامانته" از گواتمالا رسید.
خرس طلایی برای بهترین فیلم کوتاه به فیلم "سیاره زیگما" ساخته "موموکو ستو"
خرس نقرهای برای بهترین فیلم کوتاه به فیلم "بد در رقص" ساخته یوانا آرنو
جایزه بهترین فیلم نخستین به فیلم "۶۰۰ مایل" ساخته "گابریل ریپاستین" از بخش پانوراما
در این بخش ۱۸ فیلم از بخشهای نخستین با یکدیگر رقابت داشتند. فیلم ایرانی "پریدن از ارتفاع کم" نیز از بخش پانوراما نامزد بهترین فیلم نخستین بود.
جوایز دیگر برلیناله
پیشتر نیز از سوی منتقدان جهانی از فیلم "تاکسی" پناهی در بخش رقابتی و "پریدن از ارتفاع کم" ساخته حامد رجبی در بخش پانوراما تقدیر شده بود.
در "نسل جدید" برلیناله که به دو بخش فرعی کودکان و نوجوانان تقسیم میشود، در مجموع هر ساله دو فیلم بلند و دو فیلم کوتاه از هر بخش فرعی به انتخاب هیات داوران مستقل موفق به دریافت خرسهای بلورین میشوند. جوایزی نیز امسال به انتخاب تماشاگران به بهترین فیلمهای بخش پانوراما اعطا شد.
خرس بلورین بخش "نسل جدید" بالای ۱۴ سال (نوجوانان)
خرس بلورین به فیلم بلند "فلوکینگ" (Flocking) از سوئد به کارگردانی "بئتا گوردلر" اعطا شد.
خرس بلورین به فیلم کوتاه "یک اعتراف" (A Confession) از بریتانیا ساخته "پتروس سیلوستروس" رسید.
جایزهای نیز از سوی هیئت داوران بینالمللی به مبلغ ۷۵۰۰ به فیلم "دفتر خاطرات دختری جوان" (The Diary of a Teenage Girl) به کارگردانی "ماریله هلر" از بریتانیا داده شد.
خرسهای بلورین بخش "نسل جدید" کودکان
خرس بلورین به بهترین فیلم بلند با عنوان "خواهر لاغر من" محصول مشترک سوئد و آلمان به کارگردانی "سانا لنکن" رسید.
خرس بلورین به بهترین فیلم کوتاه "هدیه پدر من" محصول مشترک عراق، بریتانیا و هلند ساخته "سالم سلمان " اعطا شد.
دارن آرنوفسکی، رئیس هیات داوران برلیناله گفت: "محدودیتها بسیاری اوقات الهامبخش کارهای بهتری برای هنرمندان میشوند، اما بعضی اوقات هم خفهکننده میشوند و به کار هنری و روح هنرمند آسیب میزنند."
او گفت: "جعفر پناهی به جای اینکه در هم بشکند و تسلیم شود، به جای اینکه بگذارد خشم و نومیدی او را در بربگیرند، نامهای عاشقانه به سینما ساخته است. فیلم او پر از عشقش به هنر، به جامعه و کشورش و عشق به مخاطبانش است."
جعفر پناهی از کارگردانی تا تاکسیرانی؛ نقدی بر فیلم "تاکسی"
انتخاب فیلم " تاکسی" در بخش اصلی جشنواره برلین پیامی روشن دارد: برلیناله مدافع آزادی هنرمندان و فعالیت مستقل آنان است. "تاکسی" دومین فیلم از فیلمهای بخش رقابتی بود که روز جمعه، ۶ فوریه در کاخ برلیناله اکران شد.
ساعت ۹ صبح روز جمعه (۶ فوریه) فیلم "تاکسی" در بخش رقابتی شصت و پنجمین دوره از جشنواره فیلم برلین در کاخ برلیناله به نمایش درآمد. تمامی اعضای هیئت داوران نیز در سالن سینما حضور داشتند.
محدودیتهای ساختن فیلم، ممنوعالخروج بودن جعفر پناهی و حاشیههای گوناگون سبب شده بود که عطش منتقدان و دوستداران سینما را برای تماشای فیلم پناهی دوچندان شود.
پناهی در این فیلم با هویت واقعی خود تاکسی میراند. مسافران مختلفی سوار تاکسی او میشوند و دوربینهایی که در تاکسی تعبیه شدهاند دیالوگها و رفتار مسافران را ضبط میکنند. فیلم شباهت زیادی به فیلمهای مستند دارد.
در آغاز فیلم اینشبهه وجود دارد که مسافران از وجود دوربینها آگاهی ندارند و موضوعات مورد بحث اتفاقی و تصادفی هستند، اما روند فیلم خلاف این تصور را تقویت میکند. البته میتوان تصور نمود که این فیلم محصول گفتوگوهای متفاوت و متعددی بوده که پناهی در تدوین دست به گزینش زده تا محتوایی یکدست و دلخواه خود را در قالب یک فیلم تهیه و ارائه کند.
اما شماری از مسافران در این فیلم به نصب دوربینها پی میبرند، حتی دستفروشی که فیلمهای سینمایی را به صورت غیرمجاز میفروشد، پناهی را میشناسد و حتی به او میگوید که متوجه شده که گفتوگو میان یک مرد و زن درباره مجازات اعدام برای ضبط و فیلمبرداری تدارک شده بوده است. البته پناهی پاسخی به این گمانهزنی نمیدهد. به زبان ساده آن که این دو مسافر "در جلوی دوربین فیلم بازی کردند."
اغلب دیالوگها زمینه اجتماعی، سیاسی یا هنری دارند. از موضوع مجازات اعدام گرفته تا سانسور و خودسانسوری در سینما.
بیشتر مسافران افرادی عادی و گمنام هستند، تنها نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر، چهرهای سرشناس در میان آنان است.
از گفتههای ستوده میتوان دریافت که فیلم حدوداً در چه زمانی تهیه شده است. ستوده در گفتوگوی کوتاه خود به "اعتصاب غذای خشک" غنچه قوامی اشاره میکند.
غنچه قوامی که قصد تماشای مسابقه والیبال را داشت در ۳۰ خرداد ۱۳۹۳ در برابر ورزشگاه آزادی بازداشت شد. وی از دهم آبان در زندان دست به اعتصاب غذای خشک زد.
غنچه قوامی به اتهام "تبلیغ علیه نظام" به یک سال حبس تعزیری و دو سال ممنوعالخروجی محکوم شد و سرانجام به قید وثیقه در اوایل آذرماه آزاد شد.
حرکت دوربین
میتوان حدس زد که چندین دوربین در این فیلم بکار گرفته شدهاند که در سکانسهایی ایستا و در برخی مورد متحرک هستند. اما آگاهی از محدودیتهای فیلمبرداری (پناهی همچنان به لحاظ قانونی اجازه کار ندارد) توقعهارا کاهش داده و قضاوت در مورد کار دوربین را در این چارچوب این واقعیت مجاز میکند.
تمام فیلم شاید به خاطر همین محدودیت، در روز و با روشنایی کافی در تهران تهیه شده است. چندین دوربین دیگر نیز جلوی دوربین فیلم قرار میگیرند. مردی که دچار تصادف شده و مجروح است، گمان میبرد که لحظات پایانی زندگی خود را سپری میکند و از راننده تاکسی میخواهد که وصیت او را با تلفن همراه ضبط کند. که البته پناهی به دلیل رانندگی، این وظیفه را برعهده دستفروش فیلمهای سینمایی میگذارد.
دوربین خواهرزاده پناهی نیز یکی دیگر از این دوربینهاست. او دختربچهای است که برای پروژه تهیه فیلم در مدرسه قصد دارد سوژهای بیابد و از دایی خود در این باره کمک و راهنمایی طلب میکند.
تئوری سانسور و خود سانسوری در سینما
حضور خواهرزاده پناهی و گفتوگوهای او با داییاش (پناهی) چارچوب نظری سانسور و خودسانسوری در سینمای ایران را به زبانی صریح و ساده به چالش میکشد. دختر میگوید که معلم گفته که "آدمهای خوب در فیلم باید نامهای مذهبی داشته باشند و کراوات هم نزنند."
در همین دیالوگ ساده بحثهای مهمی حول وحوش "مرزهای واقعیت و خیال، آنچه هست و آنچه که باید گفته شود یا آنچه باید نمایش داده شود" صورت میگیرد.
"خانم معلم" که در اینجا نماد ممیزی جمهوری اسلامی است به غیر از یک سری دستورات محدودکننده، به بچهها گفته که "خود باید متوجه شوند که کجای کارشان ایراد دارد یا کارشان خوب نیست و از نمایش یا گفتن آن خودداری کنند."
فیلمهای چندی در تاریخ سینما درباره گفتوگوها و حوادثی که در تاکسی صورت میگیرند، ساخته شدهاند که شاید معروفترین آنها "شب بر روی زمین" ساخته جیم جارموش باشد، اما اگر در فیلم جارموش وحدت زمانی و تنوع موضوعی، مکانی و فرهنگی به گونهای استادانه به هم آمیخته شدهاند، در فیلم پناهی، تاکسی و راننده آن تنها محملی برای طرح موضوعات متفاوتاند.
پناهی به عنوان راننده تاکسی، در اصل فیلمسازی است که بطور مخفی کار میکند. او نیز در این فیلم "نقش بازی میکند"، خود را نیمه "استتار" کرده تا "اموراتش" بگذرد.
پایان فیلم بر خلاف دیگر فیلمهای پناهی بهرغم امکان گمانهزنی و تحلیلهایمتفاوت، بسیار داهیانه انتخاب شده است. هرچه که در فیلم گفته میشود در پایان اثبات میشود. خاموشی دوربین و پایان فیلم نه توسط کارگردان که به دست "دیگرانی" که با این هنر بیگانهاند، صورت میگیرد.
ادبیات انقلاب از کی شروع شد؟
عبدالحسین فرزاد گفت: ادبیات انقلاب از دهه 40 بهوجود آمد.
اگر پس از انقلاب نویسندگانی شروع به نوشتن با موضوع جنگ کردند به این خاطر بود که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب همه مردم ایران درگیر جنگ شدند و همگی به دفاع برخاستند. بنابراین خیلی طبیعی بود که برخی از نوشتههای ادبیات معاصر ما معطوف به جنگ شود که با انقلاب همزمان شده بود، وگرنه به آن معنی ادبیات انقلاب وجود ندارد. این جنگ برای ایرانیان جنگ حیثیتی بود بنابراین همه انسانهایی را که در ایران زندگی میکردند درگیر خود کرد.
این منتقد ادبی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره عنوان «ادبیات انقلاب» و شاخصههای آن به خبرنگار ادبیات ایسنا گفت: آثاری که برخی از آنها به عنوان ادبیات انقلاب یاد میکنند ادبیات جنگ است نه انقلاب. نمونه این کتابها رمان «زمین سوخته» احمد محمود است که درباره 17 روز اول جنگ است.
او در ادامه بیان کرد: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ادبیات نیرومندی بهوجود آمد که به جنگ مربوط است و کسانی که از آن با نام ادبیات انقلاب نام میبرند، اشتباه میکنند.
این مدرس دانشگاه در رشته ادبیات پایداری گفت: معتقدم ادبیات انقلاب در ایران از دهه 50 و حتی قبلتر از آن بهوجود آمد؛ زمانی که پس از سال 42 کاخهای شاه تکانی خورده بود و مجاهدین و همچنین مسلمانانی چون شهید مطهری شروع به نوشتن کردند. به طور مثال مرحوم منوچهر آتشی در شعر «اسب سفید وحشی» کودتای 28 مرداد را به خوبی توصیف میکند که در حوزه ادبیات انقلاب جای میگیرد. اینگونه ادبیات از قبل و بعد از کودتای 28 مرداد نیز وجود داشته است و نویسندگانی همچون چوبک و حتی هدایت و دیگران هم در این حوزه نوشتهاند. اما متأسفانه امروز یک عده نویسندههای درجه چند به واسطه اینکه خود را به نهادهای خاصی نزدیک کردهاند ادبیات واقعی انقلاب را به حاشیه راندهاند. اما آنان که آگاه هستند میدانند ادبیات انقلاب چیست.
فرزاد همچنین اظهار کرد: رمان «کلیدر» محمود دولتآبادی به عربی ترجمه شده و وقتی دانشجوی عربزبان این کتاب را دستش بگیرد او را دانشجوی روشنفکر خطاب میکنند، چون او یکی از رمانهای بزرگ دنیا را میخواند، اما عدهای نمیخواهند این ادبیات وجود داشته باشد. این افراد هیچوقت از این نویسندهها حرفی نمیزنند.
او در ادامه بیان کرد: اگر پس از انقلاب نویسندگانی شروع به نوشتن با موضوع جنگ کردند به این خاطر بود که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب همه مردم ایران درگیر جنگ شدند و همگی به دفاع برخاستند. بنابراین خیلی طبیعی بود که برخی از نوشتههای ادبیات معاصر ما معطوف به جنگ شود که با انقلاب همزمان شده بود، وگرنه به آن معنی ادبیات انقلاب وجود ندارد. این جنگ برای ایرانیان جنگ حیثیتی بود بنابراین همه انسانهایی را که در ایران زندگی میکردند درگیر خود کرد.
عبدالحسین فرزاد سپس گفت: ادبیات واقعی انقلاب از دهه 40 بهوجود آمد. من خود آن زمان دانشجو بودم و جزو اولین کسانی بودم که شعرهایی از ادبیات مقاومت فلسطین را ترجمه کردم. الآن هم در رشته ادبیات پایداری در دانشگاه، ادبیات مقاومت جهان تدریس میکنم که بخش زیادی از آن مربوط به مطالعات و خاطرات خودم از جنگ ویتنام و الجزایر است.
کنسرتهای خیابانی در تهران
نوازندگی خیابانی پدیده ای است که در سال های اخیر در کشور رونق یافته و گروه ها و جوانان نوازنده که گاه از تحصیلات آکادمیک موسیقی بهره مند هستند در کوچه و خیابان به اجرای موسیقی زنده
می پردازند.
اجرای موسیقی در خیابان پدیده تازه ای نیست و در ایران و جهان سابقه طولانی دارد و حتی در بسیاری کشورها سالانه فستیوال های موسیقی خیابانی با نوازندگان دوره گرد نیز برگزار میشود.
در ایران هم این پدیده بویژه در سالهای اخیر رونق یافته و جوانان نوازنده با سازهای ایرانی و غربی در کوچه و خیابان به اجرای زنده موسیقی می پردازند. در این میان گروه های مختلفی نیز هستند که به دلیل مشکلات برگزاری کنسرت در خیابان مخاطبان خود را جذب می کنند و بسیاری نیز از همین راه به شهرت رسیده اند.
برخی دیگر از نوازندگان خیابانی هم نوازندگی را برای به دست آوردن پول و امرار معاش انجام میدهند. افشین حیدری عکاس باشگاه خبرنگاران از برخی از این اجراهای خیابانی در تهران عکاسی کرده است که در زیر می بینید.
ما را در تلویزیون نشان دهید!
آهنگساز سریال تلویزیونی «مدار صفر درجه» بیان کرد: این موضوع باعث میشود مردم شبکههای خارج از کشور را تماشا کنند. این فاجعه است؛ فکر کنید اعضای یک خانواده برای اینکه یکدیگر را ببینند، باید به یک کشور خارجی بروند. شما در ایران نمیتوانید یک هنرمند را با شکل کامل و همراه با ارکستر ببینید و در این صورت باید به شبکههای ماهوارهای رجوع کنید.
به گزارش ایسنا، فردین خلعتبری اظهار کرد: متأسفانه ما آهنگسازان در تلویزیون دیده نمیشویم؛ فرض کنید بگویند در جایی از دنیا، فوتبال بازی کردن مجاز است، اما فوتبال را پخش نمیکنند، شما تصور میکنید آن کشور عقبمانده است. یا این کنسرتها را تعطیل کنید یا آنها را از تلویزیون نشان دهید. مگر میشود در جایی از دنیا کاری مجاز انجام دهند، اما آن را از تلویزیون پخش نکنند!؟
این آهنگساز سریال تلویزیونی «مدار صفر درجه» بیان کرد: این موضوع باعث میشود مردم شبکههای خارج از کشور را تماشا کنند. این فاجعه است؛ فکر کنید اعضای یک خانواده برای اینکه یکدیگر را ببینند، باید به یک کشور خارجی بروند. شما در ایران نمیتوانید یک هنرمند را با شکل کامل و همراه با ارکستر ببینید و در این صورت باید به شبکههای ماهوارهای رجوع کنید.
خلعتبری با بیان اینکه این روزها روی پشت بام هر خانهای، یک دیش نصب شده است، گفت: دیشها متعلق به کسانی است که ما نیستیم. ما هنرمندان پذیرفتهایم با مقررات جمهوری اسلامی کار کنیم؛ اما تریبون نداریم. صداوسیما نمیخواهد به ما پولی پرداخت و فقط ما را پخش کند. بگذارید دنیا بداند که ما ارکستر خوب و نوازندهی خوب هم داریم.
آهنگساز سریال تلویزیونی «شب دهم» تصریح کرد: وقتی در دنیا از موسیقی و نوازندههای ایران صحبت میکنیم، از من میپرسند مگر ایران نوازندهی خوب سمفونی هم دارد!؟
او معتقد است: ایران جای عجیبی بهلحاظ معرفی است و شکوفایی شرایط برای خوانندگان به سرعت مهیا نمیشود. هنرمند دوست دارد با مردم ارتباط بیواسطه داشته باشد.
این هنرمند که امروز (یکشنبه، 14 دیماه) در نشست کنسرت شهرزاد به خوانندگی علیرضا قربانی سخن میگفت، ادامه داد: خوشحالم که بعد از یک فاصلهی نسبتا طولانی، فرصتی بهوجود آمد تا بار دیگر با علیرضا قربانی همکاری داشته باشم.
او گفت: کنسرت در ایران یک مشکل دارد، آن هم اینکه وقتی یک خوانندهی شناختهشده کنسرت میگذارد، مخاطب در اجرا سردرگم میشود که قرار است چه چیزی بشنود.
وی با اشاره به اینکه ما در این کنسرت، دو سری کار اجرا خواهیم کرد، توضیح داد: تعدادی از قطعات این کنسرت به آلبومهای بعدی من و آقای قربانی مربوط است و بخشی دیگر از این قطعات در گذشته اجرا شده و با استقبال مخاطبان نیز روبهرو شده است. ما ریمیکسی از این قطعات را ارائه خواهیم کرد.
خلعتبری با بیان اینکه این کنسرت با رونمایی از یک آنسامل جدید همراه خواهد بود، گفت: این کنسرت با رونمایی از «آنسامبل زاستا» همراه است. اگر وقت شود حتما یک کنفرانس خبری برای معرفی این گروه خواهیم داشت. قطعاتی هم که اجرا میکنیم تا حدی غافلگیرکننده است و ترجیح میدهم دربارهی آنها صحبت نکنم.
او دربارهی انتخاب نام «شهرزاد» برای این رپرتوآر نیز توضیح داد: آقای حسن فتحی - کارگردان سریالهای تلویزیونی - در حال ساخت یک سریالی است که «شهرزاد» نام دارد و آهنگسازی آن برعهده من است. در این کار، قطعهای به نام «والس شهرزاد» وجود دارد که ما آن را اجرا خواهیم کرد.
وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چرا پس از فعالیتهای مداوم با ارکسترهای پرحجم اینباره با یک آنسامبل کار میکند؟ گفت: برای یک آهنگساز تغییر ارکستر در راستای اجرای آثارش، امری طبیعی است. آهنگساز میتواند برای ارکستر سمفونیک، کوآرتت یا حتی برای قطعات سلو کار بنویسد. آهنگساز دغدغه دارد که بتواند کارهای متفاوتی را تجربه کند و حجم ارکستر نسبتی با زیباشناسی ندارد.
این هنرمند معتقد است: آنسامبل کوچک میشود و روابط قطعه با نوازنده، عاطفیتر و نزدیکتر میشود و نوازندگان مسوولیت بیشتری را میپذیرند. در عین حال چون نوازندگان میتوانند سولیست هم باشند، تواناییهای خود را ارائه میکنند.
او با اشاره به اینکه آنسامبل از هفت نفر تشکیل شده است، گفت: متأسفانه در ایران، ارکسترهای زیادی داریم که عقیم ماندهاند؛ ارکستری مانند ارکستر سمفونیک مدتهاست سکوت کرده و سرنوشت ارکستر ملی هم معلوم نیست. این سکوت خیلی ادامهدار بوده است.
این هنرمند باسابقه معتقد است: یکی از بهترین ارکسترهایی که در این سالها در حوزهی خصوصی تشکیل شده، ارکستر فیلارمونیک به رهبری آرش گوران است. «گوران» جوانهایی را که تجربهی اجرا نداشتند تربیت کرد و روی صحنه آورد. ارکستر مجلسی هم یکی دیگر از این ارکسترهای خوب است که باید به آن توجه شود.
او دربارهی گروه زاستا نیز گفت: من دربارهی بقای این گروه نمیتوانم ضمانت قطعی بدهم.
خلعتبری دربارهی رپرتوآر این کنسرت اظهار کرد: تلاش ما این است که رپرتوآر، فرم داشته باشد و قطعات نیز به هم مربوط باشند. ما شکلهای ارکسترال را فراموش کردهایم و فرم باعث میشود سطح مخاطب از اجرا بالا برود. وقتی حوصله مخاطب بالا رود این اتفاق میافتد.
او افزود: اکنون تمرکز موسیقی که بر مبنای گام است، در حال از بین رفتن است، حتی بزرگان موسیقی هم این کار را انجام میدهند و قطعاتشان در یک کنسرت تکهتکه است.
در این نشست که در گنبد آسمان برج میلاد برگزار شد، علیرضا قربانی نیز گفت: در ایران نمیشود برای ارکسترها برنامهریزی بلندمدت کرد. اینکه بخش خصوصی متولی یک کار باشد، خودش با شک و شبهه همراه خواهد بود.
خوانندهی کنسرت شهرزاد ادامه داد: من در این چند سال، تعداد زیادی کنسرت در شهرستانها داشتهام؛ آنجا اصلا نمیشود برای کار برنامهریزی کرد، بخشی از کار دست ما است، اما شورای تأمین یک استان بهراحتی کنسرت را لغو میکند. گاهی ما از چهارماه قبل برای کنسرتی برنامهریزی میکنیم، اما مجوز چهار روز پیش از کنسرت بهدست ما میرسد.
وی اظهار کرد: گاهی میبینیم در یک شهرستان، زنان از روی صحنه حذف میشوند، مثلا همین آنسامبل ما تعدادی نوازنده زن دارد که از بهترینها هستند؛ اما در شهرستانها نمیتوانند به صحنه بروند.
او دربارهی بخش آوازی کار نیز توضیح داد: قرار بود برنامهریزی مدونی برای این کار انجام دهیم و کنسرت را با خلعتبری پیش ببریم؛ اما قطعات بخشی از کار به ساز و آواز اختصاص دارد.
این خوانندهی کلاسیک ایرانی اضافه کرد: تعداد قابل توجهی از اشعار که در این کنسرت اجرا میشود، به افشین یداللهی متعلق است که سابقهی همکاری در سریالهای «شب دهم» و «مدار صفر درجه» را با او داشتهام. قطعاتی نیز از مسعود کلانتری، محمدعلی بهمنی و غلامرضا طریقی اجرا خواهد شد.
کنسرت «شهرزاد» از یکم تا سوم بهمنماه در برج میلاد تهران اجرا خواهد شد.
گزارش ایلنا از دیدار با علیاشرف درویشیان؛
نویسندهای که از حال قشر کمتر دیده شدهی جامعه؛ نوشته است
نهادهای دولتی مثل ارشاد و سازمانهای سندیکایی باید برحسب وظایف خود نویسندگان را تحت پوشش و حمایت داشته باشند
اما همگی از همراهی با درویشیان دریغ کردند. باید دید چرا این نویسنده ازسوی نهادهای دولتی و مدنی نادیده گرفته میشود؟
علیاشرف درویشیان در ذهن کودکان و بزرگسالانی که با روایتهای او دنبال سه برادر در کوچه و پس کوچههای روستا دویدهاند؛ خاطرهای ماندگار است و آنچنان تصویر پررنگی از او و داستانهایش، بر خاطر مخاطبان کتابهایش حک شده که هیچ غباری نمیتواند روی آن تصاویر نشسته و کمرنگشان کند.
او پیش از بیماری نویسندهی فعال و پرکاری بود اما حالا بیش از هشت سال است که داستان جدیدی از او منتشر نشده است. البته بیماری تمام دلیل این مسئله نیست و متاسفانه به نظر میرسد طی چند سال گذشته اتفاقاتی مثل جمعآوری آثار او از غرفههای نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سال 1390 و بلاتکلیفی صدور مجوز برای مجموعه داستان «داستانهای تازه داغ» بیش از بیماری و مشکلات جسمی این نویسنده در تاخیر چاپ یک داستان جدید تاثیر داشته است.
برای اینکه جویای حالوهوای این روزهای خالق «فصل نان»، «همراه آهنگهای بابام» و... شویم؛ با هماهنگی رضا خندان مهابادی (یار و همراه قدیمی درویشیان) و همسر این نویسنده به منزلش رفتیم.
در همان ابتدای ورود به خانهی درویشیان حجم بالای کتابهای کتابخانه مهبوتت میکند و مدالها و جوایر متعدد ادبی که در کنار عکسهایی از خودش و صمد بهرنگی به چشم میخورد؛ برای دقایقی ذهنت را منجمد میکند.
بعد از سلام و احوالپرسی گرم خانم دارابی به پذیرایی راهنمایی میشویم. کمی بعد علیاشرف درویشیان آهسته و قدم به قدم
به کمک همسرش به سمت جایی که نشستهایم میآید تا گپ و گفتی با او داشته باشیم. مشخص است که حال عمومی و وضعیت جسمیاش نسبت به اوایل بیماری خیلی خیلی بهتر شده است و آن طور که همسرش هم میگوید فیزیوتراپی نتیجهی خوبی داشته و خود درویشیان هم برای دوباره سرپا شدن انگیزه دارد و از راه رفتن حتی گام به گام لذت میبرد.
تمام کسانی که با کتابهای او زندگی کردهاند و بزرگ شدهاند؛ میدانند که او در تمام روایتهای داستانیاش از مردمی نوشته که در متن جامعه نشانی از آنها نیست و یا دستکم غالبا در حاشیهی زندگی حضور کمرنگی دارند. داستانهای درویشیان در واقع روایتی صادقانه از گذر دردناک جامعه روستایی به جامعه شهری است. جامعهای روستایی که ناشناخته بوده و با داستانهای او تصویری واضح از زندگی پنهان و دورمانده آنها برای خواننده نمایان میشود. خودش میگوید زمانی که در کرمانشاه معلم بوده با این بچهها و این نوع زندگی روزگار گذرانده و حتی شخصیت داستانی «ندارد» را از روی یکی از همین محصلها خلق کرده است.
صحبت از کارهای منتشر نشده درویشیان که میشود، رضا خندان مهابادی به مجموعه داستان «داستانهای تازه داغ» که در آلمان و سوئد منتشر شده؛ اشاره میکند و میگوید: این مجموعه داستان حدودا از سال 84 – 85 موفق به گرفتن مجوز و چاپ در ایران نشده است و میگویند برای انتشار باید 8 داستان از این مجموعه حذف شود. کتاب «شناختنامهی علیاشرف درویشیان» هم که توسط آرش سنجابی تدوین شده و قرار است توسط نشر مروارید به چاپ برسد؛ بعد از گذشت شش سال همچنان بدون پاسخی برای گرفتن مجوز معلق مانده است.
درویشیان در ادامه صحبتهای دوست قدیمیاش از انتظار برای مجوز چاپ مجدد آثاری مثل «سلول 18» و کار مشترکش با رضا خندان که «داستانهای محبوب من» نام دارد، میگوید و اضافه میکند: انتشارات نگاه این کتابها را برای چاپ مجدد ارسال کرده که هنوز خبری از مجوز نشده است. داستان «همیشه مادر» هم هنوز نگارشش تمام نشده و نیاز به بررسی و ویرایش دارد.
چند مجله و هفتهنامه که در کانادا یا اروپا منتشر میشوند و به تازگی با درویشان گفتوگویی داشتهاند یا مطلبی دربارهی بزرگداشتهایی که برای او برگزار شده کار کردهاند؛ روی میز جلب توجه میکند و باعث میشود بپرسیم نویسندهای که در دهمین دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری از او به عنوان نویسندهای که حافظ حریم قلم است؛ قدردانی شده و در آذرماه سال گذشته (1392) هم جایزه نخست جشنواره فرهنگی گلاویژ کردستان عراق را از آن خود کرده است؛ چقدر مورد رسیدگی و حمایت نهادهایی مثل وزارت ارشاد یا کانون نویسندگان قرار گرفته و میگیرد؟ پاسخ همسر درویشان و رضا خندان واقعا قابل تامل است، چراکه این عزیزان میگویند نهادهای دولتی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که هیج بلکه سازمانهایی که برحسب وظایف سندیکایی خود باید نویسندگان را تحت پوشش و حمایت داشته باشند؛ هم همراهی خاصی با این نویسنده نکردهاند. به نظر میرسد نویسندگان مستقلی مثل درویشیان علیرغم حضور و همدلی مردم که بیشتر بار معنوی دارد ازسوی نهادهای دولتی و مدنی مربوطه ندیده گرفته میشوند.
بحث که به اینجا میرسد، همسر علیاشرف درویشیان تاکید میکند که آنها پذیرای تمام دوستانی که جویای احوال درویشان میشوند و حتی میخواهند حضورا برای با خبر شدن از وضعیت او سری به او بزنند؛ هستند و این مایهی دلگرمی و خوشحالی است که هستند کسانی که حتی از لرستان، هرسین، کرمانشاه و.... برای دیدن درویشیان میآیند.
در پایان صحبتها هم درویشیان از نویسندگان جوان میخواهد که به دنبال خلق داستانهایی باشند که به بستر زندگی عامهی مردم نزدیک باشد و برای بهتر نوشتن با بطن جامعه در ارتباط باشند و از زندگی مردم تجربه کسب کنند.
ابتکار صمدپور در خلق موسیقی مشارکتی برای نمایش «مرثیهای برای کتابسوزیها»
در تجربه ساخت موسیقی این نمایش، خطوط موسیقى براساس اتفاق محض شكل گرفتهاند و حاصل در هر اجرا مىتواند چیز متفاوتى حتی از لحاظ همنشینى همزمان اصوات باشد.
موسیقی نمایش مرثیهای برای کتابسوزیها با ترکیبی از سازهای ایرانی و اروپایی؛ براساس یک اتفاق ساخته شده است.
علی صمدپور (آهنگساز ایرانی) درباره ساخت موسیقی این نمایش به ایلنا گفت: در دورهاى از کارهایم، به ترکیبهاى گزینشى از سازهاى موجود و از سویى به ساختن فضاهایى فراتر از یک شکل متعارف بیان فکر میکردم و همچنین، نوعى از نوشتن که بىقصد است و در پى شکلدهى و شکلبندى خاصى نیست و بیان کنندهى فضاهایى دست نیافتنىتر از خیالهاى متعارف است. در این تجربه خطوط موسیقى براساس اتفاق محض شکل گرفتهاند.
وی ادامه داد: پس از ساخت موسیقی براساس اتفاقات، نهایتا روى موسیقى ضبط شده یک میوزیک باکس با قطعهاى کاملا متعارف، مثلا قطعه (for Elise از بتهوون) با سرعت بسیار کند، گردانده شده است و حاصل در هر اجرا مىتواند چیز متفاوتى حتی از لحاظ همنشینى همزمان اصوات باشد. امیدوارم بىزمانى و بىمکانى جارى در این اثر با فضاسازى این طراحى در موسیقى همگن باشد.
صمدپور درباره ارکستراسیون موسیقی این نمایش نیز بیان کرد: این موسیقى براى ترکیب غیرمتعارف گزین شدهاى از سازهاى ایرانى، اروپایى و جعبهى موسیقى (music box) نوشته شده است و شامل سازهای: رباب، سنتور، کمانچه، کمانچه آلتو، قیچک باس، فلوت، متالوفون، مثلث، سنج و میوزیک باکس میشود تمام موسیقى را نوازندهها نواختهاند و از ساز و ابزار الکترونیک در آن استفاده نشده است.
صمدپور درباره اجرای این نمایش نیز توضیحاتی داد و گفت: این اثر بهصورت مشارکتی با مخاطبان انجام خواهد شد. در هنگام ورود قوانینی در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت که طبق این قوانین مخاطبان میتوانند در اجرا دخالت داشته باشند و چنانچه بخواهند دخالت دیگری داشته باشند با حفظ احترام از اجرا اخراج میشوند. باتوجه به مشارکت مخاطب و حرکت میان سه طبقه همکف، زیرهمکف و طبقه اول، در اجرا صندلی و صحنه ثابت وجود ندارد؛ البته صندلیهایی برای افرادی که ممکن است از اجرا و حرکت خسته شده باشند؛ در گوشههای سالن موجود است.
نمایش مرثیهای برای کتابسوزیها به کارگردانی علی اتخاد از ۲۰دى تا ۱۰ بهمن با اجراگردانی صحنهی؛ بابک حمیدیان، مینا ساداتی، نیکو ترخانی، نوید هدایتپور، جواد مولانیا و اجراگردانی ویدیویی؛ هانیه توسلی، مهدی احمدی و علی اتحاد در دو سانس 18 و 20 و در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه میرود.
اجراگران موسیقی نمایش؛ نغمه مراد آبادی (تار) ژوبین کلهر (کمانچه) حامد کاظمی (آواها) هستند.
دانشگاه آمریکایی تکزاس آرشیو ادبی مارکز را خریداری کرد
آرشیو ادبی گابریل گارسیا مارکز، حاوی مهمترین دستنوشتههای او، به کتابخانه دانشگاه تکزاس منتقل میشود. دوستداران مارکز از یاد نبردهاند که نویسندهی نامدار آمریکای لاتین از منتقدان جدی ایالات متحده بود.
دانشگاه ایالت تکزاس در اوستین اعلام کرد که آرشیو ادبی گابریل گارسیا مارکز را خریداری کرده است. این آرشیو گرانقدر حاوی ده دستنوشتهی کامل رمانهای نویسنده بزرگ است، از جمله دستنویس رمان معروف "صد سال تنهایی" که شاهکار مارکز خوانده میشود.
مارکز در سال ۱۹۸۲ جایزه نوبل ادبی را دریافت کرد. دستنوشتهی متن سخنرانی او در مراسم دریافت جایزه نوبل نیز در میان آثار آرشیو دیده میشود.
آرشیو ادبی مارکز، دستاوردهای بیش از ۵۰ سال خلاقیت مارکز را در بر دارد، از جمله حدود دوهزار قطعه از نامهنگاریهای بیشمار او با دوستان نامداری مانند گراهام گرین، گونتر گراس، کارلوس فوئنتس و پابلو نرودا.
در آرشیو همچنین اسنادی هست که از دوستی نزدیک مارکز با فیدل کاسترو، رهبر پیشین کوبا، پرده بر میدارد. آرشیو ادبی مارکز به مرکز "پژوهشی هری رانسم" در کتابخانه دانشگاه تکزاس منتقل میشود. بیل پاورز، رئیس دانشگاه تکزاس، خریداری این مجموعه ادبی پراهمیت را افتخاری برای کتابخانه اوستین دانست.
در "مرکز رانسم" خزانه پراهمیتی هست که در آن دستنوشتههای نویسندگان بزرگی مانند خورخه لویس بورخس، ویلیام فاکنر و جیمز جویس نگهداری میشود.
آثار برخی از برندگان پیشین جایزه نوبل مانند سموئل بکت، تی اس الیوت، ارنست همینگوی و جان اشتاینبک، نیز در این مرکز محفوظ است.
به دیار "دشمن"
به گزارش خبرگزاری رویترز، وزیر فرهنگ کلمبیا این معامله را خسرانی بزرگ برای کشورش دانست. رئیس کتابخانه ملی کلمبیا نیز از این که آرشیو ادبی مارکز به امریکا میرود، ابراز تأسف کرد، اما آن را "از نظر مالی قابلفهم" دانست.
اعضای خانواده مارکز گفتهاند که در این زمینه هیچ تماسی از جانب دولت کلمبیا با آنها گرفته نشده است.
مارکز که ماه آوریل گذشته در ۸۷ سالگی در مکزیک درگذشت، متولد کلمبیا بود، اما بیشتر زندگی را دور از میهن خود گذراند.
او از نظر سیاسی به عقاید چپ گرایش داشت، از نظام سوسیالیستی حمایت میکرد و سالهایی از زندگی خود را در کشورهای "سوسیالیستی" (سابق) گذراند.
برخی از منتقدان ادبی و دوستداران آثار مارکز، این را "طنز تاریخ" دانستهاند که اکنون دستنوشتههای نویسندهی نامدار آمریکای لاتین به سرزمینی تعلق میگیرند که او آن را زیاد دوست نداشت و همواره با نگاه انتقادی به آن نگاه میکرد.
جایزه بزرگ جشنواره سینمایی قاهره برای فیلم ایرانی ملبورن
فیلم سینمایی "ملبورن" نخستین ساخته بلند نیما جاویدی٬ فیلمساز ایرانی، جایزه اصلی سی و ششمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم قاهره را به دست آورد. کارگردان در محل جشنواره حاضر نبود و جایزه به ایران فرستاده شد.
یسرا، هنرپیشه نامدار سینمای مصر که رئیس هیئت داوران این دوره از فستیوال قاهره بود، شامگاه سهشنبه (۱۸ نوامبر، ۲۷ آبان) روی سن مراسم پایانی جشنواره، فیلم ایرانی ملبورن نیما جاویدی را برنده جایزه اول جشنواره سینمایی قاهره اعلام کرد. در بخش رقابتی جشنواره ۱۶ فیلم سینمایی شرکت داشتند.
به گزارش کانال عربی "الجزیره" از سازندگان فیلم ایرانی "ملبورن" کسی در محل جشنواره حضور نداشت و جایزه "هرم طلایی" برای کارگردان فیلم به ایران فرستاده شد.
نیما جاویدی و جواد نوروزبیگی، تهیهکننده فیلم، به علت عدم دریافت ویزا از سوی دفتر حافظ منافع مصر در تهران، نتوانستند به قاهره سفر کنند و در مراسم اهدای جوایز حضور یابند.
هنر بالاتر از سیاست
جابر عصفور٬ وزیر فرهنگ مصر، هنگام اهدای جایزه از این که "مشکلات سیاسی" مانع از حضور کارگردان فیلم در جشنواره و دریافت جایزهاش شد، اظهار تاسف کرد.
وزیر فرهنگ مصر در مراسم اعطای جوایز گفت: «خوشحال هستم که فیلم ایرانی جایزه اصلی جشنواره ما را برنده شد... بین ما و ایران مشکلات سیاسی زیادی وجود دارد اما ما در دنیای هنر این مشکلات را نمیشناسیم... از برنده شدن فیلم ایرانی عمیقا خوشحال هستم زیرا این نشانه پیروزی هنر است... به کارگردان فیلم که به دلیل مشکلات سیاسی موجود، نتوانست در جمع ما حاضر شود، صمیمانه درود میفرستم.»
داستان فیلم "ملبورن" درباره زوج جوانی است که قصد دارند برای ادامه تحصیل به ملبورن در استرالیا بروند، اما چند ساعت قبل از پرواز درگیر یک ماجرای تراژیک میشوند.
نیما جاویدی، کارگردان "ملبورن" گفته است که ایده فیلمنامه خود را از یک تجربه شخصی گرفته است و به خاطر کمبود بودجه تمام ماجراهای فیلم را در یک آپارتمان طبقه متوسط شهری فیلمبرداری کرده است.
فیلم ملبورن، پیش از این در چند جشنواره سینمایی، از جمله در جشنواره بینالمللی ونیز، به نمایش در آمده بود. نگار جواهریان و پیمان معادی بازیگران اصلی این فیلم هستند.
جشنواره فیلم قاهره قدیمیترین و معتبرترین جشنواره سینمایی در جهان عرب است که در سال ۱۹۷۶ آغاز بهکار کرد.
در این دوره در کنار دهها فیلم مستند و کوتاه، بیش از ۶۰ فیلم سینمایی از ۳۰ کشور جهان در جشنواره قاهره به نمایش درآمد.
"شوالیه هنر و ادب فرانسه"، به "محمود دولتآبادی"، نویسنده ایرانی اهدا شد
شب گذشته، نشان"شوالیه هنر و ادب فرانسه" از سوی سفیر این کشور در تهران، به "محمود دولتآبادی" نویسنده ایرانی اهدا شد. اهدای این جایزه و با واکنش تند یک رسانه حکومتی روبرو شد.
خبرگزاری دانشجویان ایران گزارش داده که مراسم اهدای این نشان شامگاه 26 آبانماه در محل اقامت برونو فوشه - سفیر فرانسه در ایران، صورت گرفت.
در این مراسم علاوه بر سفیر فرانسه، "داریوش شایگان"- فیلسوف ایرانی و "مریم عسگری"- یکی از مترجمان آثار دولتآبادی، درباره شیوه نویسندگی وی سخن گفتند.
همچنین دولتآبادی در این مراسم ضمن قرائت قطعههایی از اوژن یونسکو و مارسل پروست، به تجلیل از تمدن و ادبیات فرانسه پرداخت.
به تازگی نشان "شوالیه هنر و ادب فرانسه" به "محمدرضا شجریان"- خواننده، "داریوش مهرجویی"- کارگردان و "کامبیز درمبخش"- طراح و گرافیست ایرانی، اهدا شده است.
پیشتر نیز کسانی چون شهرام ناظری، رضا سیدحسینی، محمدعلی سپانلو، عباس کیارستمی، لیلا حاتمی، پری صابری، لیلی گلستان و جلال ستاری، این نشان را از آن خود کردهاند.
حمله خبرگزاری"فارس" به دولتآبادی
اما اهدای نشان "شوالیه هنر و ادب فرانسه" به محمود دولتآبادی، نویسندهای که هنوز دو کتاب از تازهترین آثارش هنوز مجوز انتشار در ایران نگرفته، با واکنش تند خبرگزاری فارس- نزدیک به جناح محافظهکار جمهوری اسلامی، روبهرو شده است.
این خبرگزاری اهدای نشان شوالیه از سوی فرانسه به هنرمندان و نویسندگان ایرانی را «سریال شوالیهسازی الیزهنشینان» خوانده و نوشته: «در هفتههای اخیر فعالیت سفارت فرانسه در تهران ابعاد جدیدی به خود گرفته و با رویکردی ظاهراً فرهنگی با اعطای متوالی نشانهای شوالیه به اهالی فرهنگ و ادب ایران سعی در جذب هنرمندان و فرهیختگان ایرانی دارد.»
خبرگزاری فارس این پرسش را مطرح کرده که چرا دو وزارتخانه ارشاد و امور خارجه ایران به «شوالیه سازی دولت فرانسه از برخی هنرمندان خاص ایرانی» واکنش نشان نمی دهد. این خبرگزاری همچنین از اظهارات اخیر محمود دولتآبادی در نشستی با حضور معاون وزیر ارشاد انتقاد کرده است
به نوشته این خبرگزاری، دولتآبادی در این نشست گفته است: «بهترین حکومتها حکومتی است که هیچکسی با آنها بیگانه نباشد و من 30 سال است که بیگانه زندگی میکنم و کار میکنم. مسئله من مهمتر از حکومتهایی است که نهایتاً 50 سال حکومت میکنند.»
همچنین به گزارش خبرگزاری ایسنا دولت آبادی در سخنرانی خود گفته است: سالهاست حقوق مدنی و انسانی من از جمله حق کار، بازنشستگی، بیمه نشر آثار، و حق پیگیری سرقت آثار من در سینما و تلویزیون زیر پا له شده است.
سخنان صریح دولتآبادی خطاب به مدیران ارشاد: ما منتقد حرفهیی نداریم
جرس: محمود دولتآبادی در مراسمی با حضور معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با لحنی اعتراضی گفت: سالهاست حقوق مدنی و انسانی من ، حق کار، بازنشستگی، بیمه نشر آثار و حق پیگیری سرقت آثار من در سینما و تلویزیون زیر پا له شده است.
به گزارش ایسنا، این نویسنده پیشکسوت همچنین به موضوع انتشار جعلی رمان «زوال کلنل» چاپ افغانستان اشاره کرد و از وزارت ارشاد خواست تا جلو این کار گرفته شود.
محمود دولتآبادی در نشستی که 25 آبانماه بهمناسبت هفته کتاب در بنیاد شعر و ادبیات داستانی برگزار شد، با توجه به اینکه سیدعباس صالحی - معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - هم در این مراسم حضور داشت، به موضوعات مطرحشده چند وقت اخیر درباره انتشار آثارش اشاره کرد و گفت: من اهل گله نیستم. به راه عشق گام نهادیم و آمدیم و میرویم. اما من 30 سال است که در این جامعه زندگی و کار میکنم. من به این سرزمین تعلق دارم. من عاشق کشورم هستم. رمز اصلی این است. با این حال، در تمام مدتی که خانهنشین بودهام در میان تمام مقامات فرهنگی تنها با سه نفر صحبت داشتهام. یکی از آنها جواد فریدزاده اهل خراسان بود که با او گفتوگویی دوستانه داشتیم. یکی آقای درّی بود که رفتارش دوستانه نبود و سومین شخص آقای صالحی بود و هست که به اعتبار منش و عرق خراسانی بودن، یک جلسه گفتوگوی دوستانه داشتهایم.
دولتآبادی ادامه داد: الان هم گله نمیکنم که سالهاست حقوق مدنی و انسانی من زیر پا له شده است.
حق کار، بازنشستگی، بیمه نشر آثار، حق پیگیری سرقت آثار من در سینما و تلویزیون زیر پا له شده است و در مسیر این زیر پا لهشدهها سه بار سه کشور مهم دنیا از من دعوت رسمی کردند تا بروم و با زن و بچه در آنجا زندگی کنم، اما از آنها تشکر کردم و نرفتم.
نویسنده «کلیدر» اظهار کرد: زمانی در این مملکت جنگ بود. من برای گرفتن مجوز انتشار آثارم به وزارت ارشاد رفتم. فردی که آنجا بود من را تهدید کرد. من به او گفتم فکر نکن با این تهدیدها من از این مملکت میروم و در کافههای پاریس مینشینم و به شما فحش میدهم. ما دو خط موازی هستیم که هیچگاه به هم نمیرسیم. زمان مشخص خواهد کرد که چه کسی وقتی موشکباران صدام به تهران برسد در این شهر میماند. گذشت و موشکباران صدام به تهران رسید و من در زمان موشکباران با زن و سه بچهام در تهران ماندم اما نمیدانم آن فرد ماند یا رفت.
دولتآبادی سپس گفت: در همان زمان که در ایران جنگ بود، دبیر کانون نویسندگان سوئد به من گفت، چرا میخواهی به ایران بروی؟ آنجا جنگ است! من هم به شوخی جوابش را دادم و برگشتم.
این نویسنده سپس با اشاره به گفتههای چند روز قبل خود که گفته بود میخواهم برای بار آخر به وزارت ارشاد بروم و با مسئولان صحبت کنم، اظهار کرد: دلیل اینکه گفته بودم میخواهم با یکی از مقامات صحبت کنم، این بود که به آنها بگویم چرا جلو یک کتاب جعلی را نمیتوانید بگیرید و نمیگیرید. کتاب و اسم من را جعل کردهاند. اسم ناشر معلوم است. ضابط ارشاد در محل کار این ناشر، کتاب را ضبط کرده است ولی چرا این کتاب جعلی در شهرستانها به اسم من به فروش میرسد و کسی نیست که جلو آن را بگیرد؟ پس ارشاد چه قیومیتی دارد؟ کار وزارت ارشاد این نیست که بگوید کتاب من اشکال ساختاری دارد. البته این اشکال ساختاری نیست؛ شاهکاری ساختاری است. اگر اینطور نبود، منتقد غربی آن را همتای گرونیکای پیکاسو نمیدانست.
دولتآبادی سپس گفت: آثار پیکاسو همه شاهکارند، اما در میان آنها گرونیکا از همه متمایز است. حالا آن آقا میگوید این کتاب اشکال ساختاری دارد، نه جانم! در خراسان قالیچهای بافته میشود که دو طرف آن روست، یعنی پشت و روی آن یکی است. اگر آن منتقد غربی این قالیچه را دیده بود دیگر نمیگفت این اثر همتای گرونیکای پیکاسوست، بلکه میگفت این اثر مثل آن فرش دستباف خراسانی است. نه، آقای نوشآبادی (سخنگوی وزارت ارشاد)! این اشکال ساختاری نیست.
دولتآبادی در ادامه اظهار کرد: این روزها از مشهد به من خبر دادهاند که این کتاب (زوال کلنل) در افغانستان چاپ شده و به مشهد آمده است و دیگری میگوید این کتاب به شیراز رسیده است. الان هم میگویم این کتاب اعتبار ملی ماست. آثار ادبی اعتبار ملی ماست. من از شما انتظار دارم جلو این نقض حقوق معنوی مرا بگیرید. این دیگر آبروی معنوی من است نه مادی. دسیسهای است که میخواهد مرا خراب کند، اما کوه را نمیتوان خراب کرد.
خالق «جای خالی سلوچ» گفت: من از دل کویر ایران سلسله جبال پدید آوردهام. دل کوه میتواند معدن جواهر باشد. آن را میشود کشف کرد، اما نمیتوان خرابش کرد.
دولتآبادی همچنین درباره نفس حضورش در این مراسم اظهار کرد: وقتی که از اینجا به من زنگ زدند و گفتند موضوع برنامه درباره آثار پرمخاطب است، به این فکر کردم که اصطلاح پرمخاطب در مورد ادبیات، اصطلاح کاملاً غلطی است. برای اینکه مخاطب معنی خطابهخوان میدهد، در حالی که در 100 سال اخیر در ادبیات بحث مفصلی وجود داشته در باب اینکه نویسنده خطیب نیست که مخاطب داشته باشد.
این نویسنده پیشکسوت اظهار کرد: ادبیات امری است که آزادانه خلق میشود، آزادانه در اختیار خوانندگان قرار میگیرد، آنان هم آزادند که اثری را بخرند و بخوانند یا نخرند و نخوانند.
او سپس اظهار کرد: ما هنرورز داریم و هنرپذیر، ما خطیب نیستیم و هیچ امر متقنی را نمینویسیم که به دیگران اعمال کنیم. ما چیزی را تلقین نمیکنیم. فضایی که ما در آن کار میکنیم، فضای خلوت ماست و این در صحت و صدق باطن وجود دارد و در آن خلوت هیچ نویسندهای به خود اجازه نمیدهد که به مخاطب خودش بگوید شما مخاطب من باش و بشنو که من چه میگویم.
دولتآبادی درباره تجربه زمان نوشتن آثارش اظهار کرد: بهراستی سوگند میخورم که هرگز در زمان نوشتن به این امر فکر نکردهام که آیا اثر یا آثاری که از من منتشر میشود، خوانده خواهد شد یا نه. عمده فکر من در زمان نوشتن این است که از عهده خودم برخواهم آمد یا نه. برخی درباره من فکر میکنند که انگار این آدم عبوس با دنیا سر جنگ دارد. نهخیر، من با دنیا سر جنگ ندارم، با هیچ شخصی. جنگ من با خودم است. وقتی من از آن دهلیزهای خوفناک در جنگ با خود بیرون میآیم، دیگر فرصت این را ندارم که راجع به آن چیزی که نوشتهام، دیگران چه فکر میکنند و این عجیب نیست.
او سپس درباره کار منتقدان ادبی ایرانی اظهار کرد: من هیچ نقدی را از آثارم نمیخوانم. نه اینکه خیلی قدر باشم، نه. برای اینکه نقد چیزی به من نمیدهد و وقتی هم به نقد نیاز داشتم، کسی چیزی ننوشت. در آن زمان تنها یک مقاله در روزنامه کیهان نوشته بود که من اشتباه میکنم و دارم خلاف جهت شنا میکنم. اصلاً مگر کار ادبیات غیر همین است؟ مگر کار ادبیات سؤال کردن نیست؟
دولتآبادی تصریح کرد: پس از این نقد دیگر چیزی درباره من نوشته نشد تا 25 سال بعد که دو مطلب اندک درباره «روزگار سپریشده مردم سالخورده» نوشته شد. من ایرادی به اینکه کسی درباره آثار من نقد ننوشت نمیبینم، چون ما منتقد حرفهیی نداریم. منتقد فیلسوف است و ما فیلسوف نداریم. متفکر ادبیات یعنی فیلسوف ادبیات و فیلسوف ادبیات کسی است که باید برای خواندن و نقد نوشتن یک کتاب شش ماه وقت بگذارد تا آن را نقد کند، اما مگر او زن و بچه ندارد که شش ماه برای خواندن یک کتاب و نوشتن نقد درباره آن وقت بگذارد؟ بنابراین، من هم وقتی کارم را انجام میدهم به این فکر میکنم که من در نوشتهام پیروز میشوم و او بر عمر من.
او در پایان اظهار کرد: من نمیگویم هنرمند هستم، من هنرجو هستم و هنر میورزم.
سیدعباس صالحی - معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - نیز در بخشی از سخنانش درباره گفتههای محمود دولتآبادی گفت: راجع به صحبتهای آقای دولتآبادی که صحبتشان درباره مسائل حاشیهیی حوزه کتاب بود و ایشان آن را مطرح کردند، باید بگویم، وزارت ارشاد نسبت به کتابی که حداقل در داخل کشور مجوز نشر ندارد، حساس است و درباره انتشار و عرضه این آثار سریعا پیگیری میکند.
معاون فرهنگی وزارت ارشاد گفت: درباره این مسئله که آقای دولتآبادی مطرح کردهاند، یک بار قبلاً باواسطه موضوع اینچنینی به ما منتقل شده بود که وزارت ارشاد سریعاً ورود پیدا کرد و خودشان میدانند و ناشرشان هم در جریان قرار گرفت. یک مورد دیگر هم که گفتند که کتابشان در فلان جا و در جاده شیراز به فروش میرسد، دوستان رفتند و پیگیری کردند. در مورد اخیر هم که گفته شد کتاب در افغانستان چاپ شده و به مشهد رسیده است، حتماً دنبال میکنیم تا آثار غیرمجاز نه تنها آثار ایشان، بلکه آثار هیچ کسی در فضای نشر ایران غیرمجاز منتشر نشود و حق این افراد تضییع نشود.
صالحی ادامه داد: البته وزارت ارشاد نیروی انضباطی ندارد ولی در موارد اخیر از نیروهای انضباطی کمک گرفته تا این موضوعات را پیگیری کند. در این مورد هم ما حتماً پیگیری میکنیم تا این موردی را که ایشان گفتند رصد کنند.
در ادامه این نشست تعداد دیگری از نویسندگان و شاعران از جمله مصطفی مستور، محمدعلی بهمنی و فاضل نظری با موضوع آثار پرفروش و پرمخاطب سخنرانی کردند.
محمود دولتآبادی که در میانه این برنامه حاضر شد، بلافاصله پشت تریبون دعوت شد و سخنانش را که بیان کرد، از محل برگزاری این مراسم خارج شد.
مهرجویی نشان شوالیه فرهنگ و هنر فرانسه ها را دریافت کرد
داریوش مهرجویی با اشاره به تأثیر اکران اخیر فیلم «گاو» در فرانسه برای معرفی بیشتر و بهتر سینمای ایران از دریافت نشان شوالیه فرهنگ و هنر فرانسه سخن گفت.
این کارگردان سینمای ایران در گفتوگویی با خبرنگار سینمایی ایسنا، بیان کرد: روز گذشته(18 آبانماه) نشان فرهنگ و هنر فرانسه کشور توسط سفیر این کشور در ایران به من اهدا شد که من هم با یک سلام نظامی از این اقدام تشکر کردم.
مهرجویی درباره این مراسم که در منزل سفیر فرانسه در تهران برگزار شد، گفت: جلسه جالبی بود مخصوصا اینکه بسیاری از دوستان و همکاران من که در فیلمهایم حضور داشتند به این مجلس دعوت شده بودند.
او افزود: نکته جالبتر این مراسم سخنرانی سفیر فرانسه بود که در صحبتهای مفصل او متوجه شدم تحقیقات بسیاری درباره فیلمها و کتابهای من انجام داده و به خوبی میدانست که سنتور مینوازم یا مثلا چرا فلسفه خواندهام.
وی با بیان اینکه داریوش شایگان هم در این مراسم سخنرانی کرد، گفت: نامهای از طرف وزیر فرهنگ فرانسه برای اهدای این نشان هم به من داده شد که من در سخنان خود از این اتفاق تشکر کردم.
مهرجویی با اشاره به اکران فیلم «گاو» که مدتی قبل در فرانسه انجام شد، گفت: آنچه مسلم است این است که اکران فیلم «گاو» توجهات زیادی را به سینمای ایران دوباره جلب کرد و خیلیها در مجلات تخصصی و معروف سینمای فرانسه این فیلم را یک شاهکار دانستند که البته سالها قبل هوشنگ کاووسی تنها کسی بود که در ایران این فیلم را در یک قدمی شاهکار دانسته بود.
کارگردان فیلم «سنتوری» و «هامون» همچنین اظهار کرد: تأثیر اکران این فیلم در فرانسه به گونهای بود که تعدادی از منتقدان جوان فرانسوی نسبت به سینمای ایران علاقهمند شدند و حتی چند نفر از آنها که در مجله "کایه دو سینما" مینویسند چندی قبل به منزل من در کرج آمدند و در حالی که تمام فیلمهای مرا تماشا کرده بودند با اشتیاق غریبی که این روزها کمتر شاهدش هستیم به نقد و بررسی فیلمها و سینما پرداختیم.
مهرجویی همچنین درباره آخرین خبرها از ساخت فیلم جدید خود گفت: فیلمنامه «سنتوری 2» را برای دریافت مجوز آماده کردهام و ارائه شده است.
این کارگردان گفت: نقش اصلی این فیلم را بهرام رادان بازی خواهد کرد و داستان فیلم از زمانی شروع میشود که پنج سال از روزهای حضور علی سنتوری در آسایشگاه میگذرد و او دوباره به شهر برمیگردد.
به گزارش ایسنا،در مراسمی که شامگاه 18 آبان در خانه سفیر فرانسه در تهران برگزار شد، نشان که در ایران به عنوان شوالیه فرهنگ و هنر شناخته میشود از سوی فرانسویها با حضور هنرمندانی چون اصغر فرهادی، علی مصفا، لیلا حاتمی، پریسا بختآور، داریوش شایگان، مدیا کاشیگر، پری صابری، رضا درمیشیان، بیتا فرهی، حامد بهداد، سیدغلامرضا موسوی، امیرعلی دانایی و... به داریوش مهرجویی اهدا شد.
داریوش مهرجویی کارگردانی آثاری چون «پری»، «سارا»، «لیلا»، «هامون»، «اجارهنشینها»، «مهمان مامان»، «چه خوبه که برگشتی»،«اشباح» و.... را در کارنامه هنریاش را دارد.
کیارستمی: جنگ چیز بیهودهای است
عباس کیارستمی در واکنش به حاتمیکیا میگوید نمیداند بابت چه چیزی باید پوزش بخواهد. او بر این موضع پای میفشارد که ایران درگیر جنگی بدون مفهوم شد. کیارستمی فیلمهای جنگی ایرانی را هم کپی سخیفی از سینمای آمریکا میداند.
عباس کیارستمی، فیلمساز ایرانی پس از چند روز سکوت، پاسخ ابراهیم حاتمیکیا را داد و گفت از هیچ جنگی دفاع نمیکند. او در یک گفتوگوی مفصل یادآوری کرد که در زمان صلح چندان طرفدار حرف زدن در باره جنگ نیست.
متن این گفتوگو روز چهارشنبه ۹ مهر در خبرگزاری «ایلنا» منتشر شده و کیارستمی در آن کوشیده حساب فیلم جنگی را از ایجاد هیجان کاذب، قهرمان سازی، ترویج خشونت یا دعوت به جنگ جدا کند. کیارستمی به صراحت گفته که «فیلمهای جنگی ایرانی کپیبرداری سخیف و پیشپا افتادهای از سینمای آمریکا هستند که خودشان هم دیگر این فرمولهای کهنهشده را کنار گذاشتهاند.»
عباس کیارستمی در این گفتوگو ، توضیحات مبسوطی در باره دیدگاه فیلمسازی خود و دیدگاه فیلمسازی دیگران داده بی آن که پوزش بخواهد. این گفتوگوی تلفنی با حبیب احمدزاده، فیلمنامهنویس و فعال فرهنگی انجام گرفته است. کیارستمی میگوید قصد نداشت به اتهامها اعتنایی بکند اما پاسخ احمدزاده را به این دلیل میدهد چون رزمنده جنگ بوده است.
عباس کیارستمی گلایه کرده که تلویزیون ایران با وجود دستگاههای ضابط دیگر، جو «تحریککنندهای» علیه او به راه انداخته که علیه «یک حماسه بزرگ بشری» حرف زده است. او تکرار میکند که جنگ چیزی نیست که جهان طالب آن باشد و خودش هم از هیچ جنگی دفاع نمیکند.
بحثی که حاتمیکیا آفرید
موضوع به فضایی باز میگردد که با سخنان ابراهیم حاتمیکیا، سازنده فیلم «چ» در مراسم اختتامیه جشنواره «فیلم مقاومت» شکل گرفت. حاتمیکیا، کیارستمی را «عزیز کردهای از سینمای ایران» و مورد حمایت همیشگی وزارت خارجه خواند و به این اعتراض کرد که چرا کیارستمی «شهدای جنگ را قربانی» نامیده است.
حاتمیکیا عنوان کرد که در سینمای ایران جریانی وجود دارد که نسبت به جنگ و دفاع مقدس بیتفاوت است. او این را هم گفت که محمد بهشتی، رئیس وقت سازمان سینمایی فارابی او را برای ساختن فیلمهای جنگی به جنوب فرستاد، اما کیارستمی را روانه شمال کرد.
بحثی که حاتمیکیا به راه انداخت به حرفهای شش ماه قبل کیارستمی در دانشگاه سیراکیوز آمریکا باز میگشت. اشاره او به شمال و جنوب هم پاسخی به انتقاد کیارستمی از رویکرد ایدئولوژیک خودش است. عباس کیارستمی در آوریل ۲۰۱۴ در باره حاتمیکیا گفته بود: «یکی از فیلمسازانی که سالها فیلم جنگی ساخته، گوش مرا پیچانده بود که زمانی که ما داشتیم میجنگیدیم، کیارستمی داشت دنبال دفترچه دوستش میگشت.»
کیارستمی اضافه کرده بود که فیلم «خانه دوست کجاست» به دلیل صحبت پیرامون یک ارزش انسانی ماندگار شد اما فیلمهای حاتمیکیا ماندگار نشدند چون راجع به یک پریودی از تاریخ ایران حرف زدند که بچهها را به هیجان آوردند که رفتند در جنگ و کشته شدند؛ جنگی که هیچ مفهومی نداشت.»
تشدید اتهامات حاتمیکیا
حاتمیکیا در ادامه موج ایجاد شده پیرامون فیلمسازی جنگی و فیلمسازی جشنوارهای، به برنامه سینمایی «هفت» در تلویزیون سراسری ایران آمد و بار دیگر جریان روشنفکری در این سینما را مورد انتقاد قرار داد.
او در این برنامه که روز ۲۸ شهریور پخش شد گروهی از فیلمسازان ایرانی را «فیلمساز جشنوارهای» خواند که «با آن طرف آب در ارتباطند همیشه دلارشان میرسد و مارکوپولو هستند و در آن سوی آبها رنگ عوض میکنند و عکسهای مختلف میاندازند»
در برابر فراخوان حاتمیکیا برای «برخورد» با کیارستمی، چند مقام فرهنگی و دولتی واکنش نشان دادند. علی جنتی، وزیر ارشاد صحبتهای کیارستمی در باره نامفهوم بودن جنگ را غیرقابل قبول خواند. حجتالله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی کشور گفت کیارستمی در محافل خصوصی بارها و بارها تاکید کرده عاشق دفاع مقدس است و دوست دارد به شیوه خودش در این مورد فیلم بسازد.
محمدجعفر منتظری رئیس دیوان عدالت اداری نیز با سوءتعبیر از واژه "پریود" در سخنان کیارستمی، این عبارت را بیشرمانه خواند و آن را به مغز متفکر مشروبخوار غربگرای افتاده درداخل غرب نسبت داد.
خود حاتمیکیا اما در ادامه این بحث، از سوی فیلمسازان دیگر مورد انتقاد قرار گرفته است. انتقادهایی از این جمله که بودجههای کلان دولتی میگیرد و فیلم گران میسازد و به دیگران امر و نهی میکند و میان هنرمندان تفرقه میاندازد.
جایزه بهترین فیلمنامه فستیوال ونیز به خانم رخشان بنی اعتماد اعطا شد
هفتادویکمین مراسم جشنواره سینمایی ونیز روز شنبه، ششم سپتامبر، با اعطای شیرطلائی به «روی اندرسون» سینماگر سوئدی و بهترین فیلمنامه به خانم رخشان بنی اعتماد از ایران به کار خود پایان داد.
روی اندرسون، شیرطلائی سال دو هزار و چهارده ونیز را به خاطر فیلم «کبوتری روی شاخه نشست» دریافت داشت.
این فیلم سوئدی به فضای زندگی مردمان دراسکاندیناوی میپردازد.
اندرسون به هنگام دریافت جایزه گفت: فیلمها باید «انسان گرا» باشند.
شیرنقرهای این جشنواره به آندره کونچالوفسکی ازروسیه اعطا شد به خاطر فیلم «شبهای سفید پستچی».
جایزه ویژه داوران جشنواره به جاشوا اوپنهایمر، کارگردان آمریکائی، به خاطر فیلم مستند «شمایل سکوت» تعلق گرفت.
اما جایزه بهترین فیلمنامه به خانم رخشان بنی اعتماد به خاطرسناریوی «قصهها» داده شد. این فیلم درباره شخصیتهای فیلمهای قبلی خانم بنی اعتماد است که به نحوی در این فیلم کنارهم قرارگرفته و تا امروز زندگی آنان ادامه یافته است.
ادام درایور به عنوان بهترین بازیگر مرد و آلبارو هواشر به عنوان بهترین بازیگر زن، هر دو برای فیلم «قلبهای گرسنه» انتخاب شدند.
از فرانسه نیز فیلم «سه قلب» ساخته «بنوا ژاک» به ونیز رفته بود که علی رغم اینکه مورد توجه قرارگرفت، ولی جایزهای به دست نیاورد.
امسال بیست فیلم به جشنواره معتبر ونیزعرضه شده بود.
مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران بعد از ۱۲ سال برگزار شد
• روز جمعه، پس از نزدیک به هفت سال ممانعت جدی و پیگیر نیروهای امنیتی و وزارت ارشاد، پنجمین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در دوره ی سوم بی اعتنا به همه ی تهدیدها و ارعاب ها برگزار شد ...
روز جمعه ۷ شهریور ۱٣۹٣، پس از نزدیک به هفت سال ممانعت جدی و پیگیر نیروهای امنیتی و وزارت ارشاد، پنجمین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در دوره ی سوم بی اعتنا به همه ی تهدیدها و ارعاب ها در محیطی بسیار صمیمانه برگزار شد. در میان مدعوین، چهره های ادبی و فرهنگی بسیار به چشم می خوردند، از جمله علی باباچاهی، سید علی صالحی ،بنفشه حجازی ، فرشته ساری، فریبا وفی، استاد دکتر محمدرضا باطنی، ایرج کابلی، و … حضوری دلگرم کننده داشتند. در عین حال که حضور چهره های جوان ادبی عضو کانون نیز بسیار چشمگیر بود. در این مجمع، از پسِ این همه سال ده عضو هیئت دبیران، دو تن بازرس، یک تن منشی، و یک تن صندوقدار با رای مخفی اعضا انتخاب شدند.
جلسه ی مجمع عمومی به ریاست سنی آقای پرویز بابایی، کار خود را آغاز کرد. پرویز بابایی در آغاز جلسه با یادکردِ نام جان باختگان راه آزادی، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، و دیگر جان باختگان کانون و آزادی بیان و قلم و با اظهار تاسف از درگذشت عضو برجسته ی کانون نویسندگان ایران، سیمین بهبهانی، گفت که “امروز قرار بود ریاست سنی بر عهده ی بانوی غزل ایران باشد اما مرگ ستمکار مجال نداد تا ما شاهد حضور پُرعطوفت او باشیم”. سپس از حاضران در مجلس درخواست کرد که به احترام جان باختگان و درگذشتگان کانون از جا برخیزند و یک دقیقه سکوت کنند.
آن گاه هیئت دبیران خطاب به حاضران عنوان کرد که به دلیل تنگنای وقت و احتمال فشار نیروهای امنیتی اگر مانعی در کار نمی بینند هیئت دبیران ریاست مجمع عمومی را به عهده بگیرند. مجمع عمومی با این پیشنهاد موافقت کرد. در نتیجه، فرخنده حاجی زاده، ناصر زرافشان و اکبر معصوم بیگی عهده دار هیئت رییسه شدند. هیچ یک از این سه تن داوطلب عضویت دبیران جدید نبودند. (یادآور می شوم که دو عضو دیگر هیئت دبیران، فریبرز رییس دانا و محسن حکیمی نیز مایل به نامزدی در انتخابات جدید نبودند.) در دنباله ی جلسه برخی پیام ها خوانده شد و هیئت رییسه از نماینده ی هیئت دبیران خواست تا گزارش هیئت دبیران را از عملکرد شش ساله ی اخیر به سمع حاضران برساند. خواندن متن گزارش هیئت دبیران به عهده ی فرخنده حاجی زاده افتاد. هم چنان که گزارش بازرسان را حسن اصغری قرائت کرد.
با پایان گرفتن گزارش ها، از اعضا خواسته شد که یا خود داوطلب شوند یا کس یا کسانی را برای بر عهده گرفتن مسئولیت هیئت دبیران، بازرسان، منشی و صندوقدار معرفی کنند. در آخرین مرحله پس از مشخص شدن نامزدها، رای گیری به عمل آمد و در نتیجه در فضایی سرشار از شور و تعهد و رفاقت و مسئولیت افراد زیر انتخاب شدند. پنج تن ناظران انتخابات بر سراسر روند رای گیری نظارت تامّ داشتند:
هیئت رییسه کانون نویسندگان ایران:
فرخنده حاجی زاده
ناصر زرافشان
اکبر معصوم بیگی
اعضای اصلی هیئت دبیران به ترتیب آرا:
رضا خندان مهابادی
حسن اصغری
علی اشرف درویشیان
مهدی غبرایی
بکتاش آبتین
اعضای جانشین به ترتیب آرا:
حافظ موسوی
علی عبداللهی
علیرضا جباری
حمید یزدان پناه
فانوس بهادروند
(لازم است یادآوری کنم که حمید یزدان پناه و فانوس بهادروند آرای مساوی آوردند).
منشی:
علیرضا عباسی
بازرسان:
رضا عابد
علی صداقتی خیاط
صندوقدار:
حسن صانعی
منبع گزارش: وبلاگ اکبر معصوم بیگی
به نشانه شرمساری بشریت:
بنیاعتماد «گیلانه»اش را به مادران فلسطینی تقدیم کرد
رخشان بنیاعتماد نمایش «گیلانه» در هیروشیما را با اعلام یک دقیقه سکوت به یاد بیش از هزار قربانی بیگناه غزه به «نشان شرمساری بشریت به مادران فلسطینی» تقدیم کرد.
این کارگردان سینمای ایران که قرار بود در جشنواره صلح و دوستی ایرانیان در ژاپن (هیروشیما) حضور داشته باشد اما به دلیل سفر نتوانست برود، پیامی را پیش از نمایش فیلمش در هیروشیما منتشر کرد.
بنیاعتماد در متن پیام که در اختیار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)،قرار داد،آورده است:
دوستان!
سفر به سرزمین زیبا و با فرهنگ ژاپن همیشه برایم لذت بخش و سرشار از خاطرات فراموش نشدنی بوده و حضور در مراسم صلح هیروشیما باعث افتخارم که متاسفانه شانس حضور پیدا نکردم.
غم بار است که در قرن بیست و یکم و دراوج دستیابی بشر به تکنولوژی و دانش و فناوریهای مدرن ، هر روز آتش خانمان سوز جنگ گوشهای از دنیا را به نابودی میکشاند. در همین دوران ، کشتار بیرحمانه غزه مایه شرم بشریت است و بیشک تاریخ ، حیرت خود را از بیعملی جهان در مقابله با این قساوت غیر إنسانی ثبت خواهد کرد.
کشور من ایران، داغ جنگی هشت ساله را بر سینه دارد که بعداز بیشتر از دو دهه از پایان آن ، تاوانی سخت را پس میدهد.
دلهای سوخته از حسرت شهدا ، رنج بیانتهای جانبازان ، میراث شوم آلودگی محیط زیست در نواحی مرزی نهفته در تومورهای مرگ بار سرطانی در مغز نوزادان بیگناه ، بخشی از این بهای سنگین است و دلاورجانبازان شیمیایی حاضر در این جلسه ، سند زنده دوران این جنگ تحمیلی.
«گیلانه» گرچه فیلمی درباره جنگ ، اما ستایشی در پیشگاه صلح است. این نمایش را به نشان شرمساری بشریت به مادران فلسطینی تقدیم میکنم و یک دقیقه سکوت به یاد بیش از هزار قربانی بیگناه غزه ...»
به گزارش ایسنا، 7 فیلم برتر سینمایی و مستند ایرانی با موضوعات دفاع مقدس، صلح و دوستی و با زیرنویس ژاپنی در ایام سالگرد بمباران اتمی هیروشیما در بهترین سالن نمایش این شهر(هاتکوزا) و همچنین شهر توکیو، در معرض دید شرکتکنندگان صلح طلب این مراسم از سراسر جهان قرار خواهد گرفت.
این جشنواره به همت و دعوت خودجوش خانم تسویا از صلحطلبان ژاپنی فعال در امر مداوای جانبازان ایران و با نمایش فیلمهای «اتوبوس شب»، «شیار 143»، «گیلانه»، «تنهای تنهای تنها»، «خاطراتی برای تمام فصول»، «فرش باد» و «پاداش سکوت» همراه با نقد و بررسی تماشاچیان و با حضور سینماگرانی چون کیومرث پوراحمد ، نرگس آبیار ، کمال تبریزی ، احسان عبدیپور ، مرتضی رزاق کریمی ، بیژن نوباوه ، محسن مومنی ( ریاست حوزه هنری) ،عادل معمارنیا و حبیب احمدزاده و به دبیری پرویز پرستویی به مدت هفت روز از تاریخ 13 تا 16 مرداد در هیروشیما و ازتاریخ 17 تا 19 مرداد با همکاری سفارت ایران، در شهر توکیو برپاست.
انتقاد دولتآبادی به جعلی بودن کتاب زوال کلنل:
"امیدوارم این حواشی نکبتبار کنار زده شود"
محمود دولت آبادی نسخه موجود از رمان «زوال کلنل» در بازار را جعلی خواند.
این نویسنده پیشکسوت درباره کتابی که به عنوان رمان او و به صورت غیرقانونی فروخته می شود در گفت و گو با ایسنا، اظهار کرد: وقتی از حراست وزارت ارشاد رفتند و کتاب های چاپ شده با عنوان «زوال کلنل» را توقیف کردند از حدود 4700 نسخه بیش تر در دسترس نبود و بقیه را پخش کرده بودند. این طرف آن طرف شنیده می شود این کتابِ جعلی که فروخته می شود اصل است. همان روزهایی که این اتفاق افتاده بود گفتم این کتاب جعلی است و «کلنل» عملا دارد قربانی یک بازی کثیف می شود.
او در ادامه تأکید کرد: به این ترتیب کتابِ جعلی هیچ دخلی به «کلنل» - که باید در کشور ما ایران منتشر شود - ندارد. نثر من امضای من است. خوانندگان من هم توجه دارند که نثر آثار من از چه رنگی است و مطمئنا تشخیص می دهند که این نثر، ترجمه جعلی و تحریف شده ای است که آن را پس زده اند، پس می زنند و من از آن ها می خواهم آن را پس بزنند.
دولت آبادی گفت: این کتاب که به شکل قاچاقی منتشر شده هیچ ربط و دخلی به اصل کتاب ندارد. امیدوارم اصل کتاب منتشر شود و این حواشی نکبت بار کنار زده شود.
این نویسنده درباره این که در نسخه جعلی و غیرقانونی منتشرشده، نشر گردون به عنوان ناشر کتاب معرفی شده و آیا این ناشر کتاب را چاپ کرده است، گفت: من نمی دانم و هیچ اطلاعی ندارم. ولی هر کسی که این کار را کرده تحت پیگرد قرار می گیرد. من وکیل گرفته ام و امیدوارم کار را تا شناختن ریشه های این دسیسه پیش ببرد.
او همچنین در پاسخ به این که آیا کتابِ فارسیِ موجود، ترجمه از متن آلمانی «کلنل» است، گفت: هیچی نمی دانم. امیدوارم روشن شود که این روسیاهی متوجه کیست.
دولت آبادی در ادامه درباره آخرین وضعیت مجوز نشر این کتاب و این اظهارنظر مدیر اداره کتاب که نتیجه نهایی درباره مجوز نشر «کلنل» بعد از تعامل با معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ناشر کتاب اعلام خواهد شد، گفت: برای گفت وگو دعوت روشنی نشده است. به گوشم خورده که احیانا می خواهند این کار را بکنند. هر وقت برای گفت وگو یا به قول امروزی ها تعامل از من دعوت بشود، آماده هستم.
او همچنین درباره نسخه ای که در دولت جدید برای کسب مجوز نشر به وزارت ارشاد ارائه شده است، گفت: در پی نوشت کتاب توضیح داده ام وقایع به 35 - 36 پیش مربوط می شود و نوشتنش به 30 سال پیش برمی گردد. زمان حرکت می کند و این کتاب هم متوجه زمان و موقعیت خاصی است.
رمان «کلنل» در ایران با نام «زوال کلنل» در سال 87 از سوی نشر چشمه برای کسب مجوز نشر ارائه شده بود و در دولت جدید هم دوباره به اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه شده، اما هنوز مجوز انتشار نگرفته است.
این کتاب آبان ماه سال 92 برنده جایزه «یان میخالسکی» 2013 سوییس شد. دولت آبادی همچنین با نسخه ترجمه این رمان نامزد جایزه ادبی آمریکا برای بهترین کتاب ترجمه به زبان انگلیسی بود و نامش در فهرست نامزدهای اولیه جایزه بوکر آسیا نیز قرار گرفت.
اشعار کامل نیما توسط نشر بافر منتشر میشود
شراگیم یوشیج، فرزند و وارث نیما یوشیج، از انتشار نسخهی صحیح و كامل اشعار نیما در نشر بافر خبر داد.
نیما یوشیج از نامدارترین شعرای ایران بهحساب میآید. سیطرهی انکارناپذیر این نام بر ادبیات و شهامت وی
در نوآوری بهانهای است که هر پژوهشگر ادبیات را بر آن میدارد تا به بازخوانی آثار این شاعر جاودان بپردازد
"شراگیم یوشیج"، تنها بازمانده و وارث قانونی نیمای بزرگ، پس از سالها تلاش و کوشش، تمام آثار این شاعر پرآوازه را ضمن بازخوانی و اصلاح، در اختیار "انتشارات بافر" گذاشته تا علاقهمندان به سالمترین و دستنخوردهترین اشعار نیما دسترسی پیدا کنند.
این مجموعه کتابها بهزودی، در قالب "پروژه بازخوانی نیما" شامل تمام آثار نیما (نامهها، اشعار، سفرنامهها، تئوری شعر، داستان و...) در اختیار مخاطبین قرار خواهد گرفت.
از ویژگیهای این دوره از نشر آثار نیما، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: دسترسی مصحح به اصل آثار و آشناییاش با دستخط پدر که موجب افتراق این آثار با نسخی که پیش از این همراه با اشتباه منتشر شده، میشود. وفاداری مصحح به متن اصلی و عدم دست بردن و تغییر سلیقهای در آن. انتشار آثار بهصورت کتابهای مجزا و در اقطاع مناسب. ارائه کتاب به همراه لوح فشرده خوانش آثار، با صدای مصحح جهت سهولت استفاده مخاطبین و آشنایی بیشتر با خوانش صحیح آثار نیما. انتشار تصاویر مختلف نیما.
پیش از این بارها نارضایتی شراگیم یوشیج، نسبت به وضعیت انتشار آثار نیمای بزرگ، در مصاحبهها و بیانیههای مختلف، اعلام شده است.
در آخرین بیانیه چنین میخوانیم: مجموعه آثار نیما یوشیج که توسط انتشارات نگاه، نیلوفر، نشر اشاره، چشمه، ققنوس، علمی، صفی علیشاه و برخی دیگر از ناشران بیتعهد و سودجو بدون مجوز قانونی چاپ و منتشر میشود؛ فاقد اعتبار و ارزش ادبی و معنوی است. چاپ بیرویه این کتابها دارای اغلاط فاحش و در بعضی موارد دستکاری و تحریف شده و با نقطهگذاریهای غلط موجب بدخواندنی این آثارست. لذا این کتب مورد تائید و پشتیبانی من نیست.
نمایش آثار دالی، میرو و پیکاسو در تهران
نخستین نمایشگاه نگارخانههای جهان در ایران با نمایش آثاری از پیکاسو، سالوادور دالی و خوان میرو روز چهارشنبه 4 تیرماه در باغ موزه قصر آغاز به کار می کند.
به گزارش مهر، نشست خبری نخستین نمایشگاه نگارخانه های جهان در ایران، روز سهشنبه 3 تیرماه با حضور محمدرضا سعیدی مدیر باغ موزه قصر و حامد اصغری مدیر اجرایی این رویداد، در باغ موزه قصر برگزار شد.
برپایی نمایشگاهی با تبلیغات سوء داخلی و خارجی
محمدرضا سعیدی در آغاز این نشست به مشکلاتی که پیش روی برگزاری این نمایشگاه وجود داشته اشاره کرد و گفت: از یک سو با موضوع تحریم ایران و تبلیغات سوء علیه ایران در خارج از ایران و از سوی دیگر با سنگ اندازی هایی از داخل کشور روبرو بودیم که کار ما را با مشکلات بسیاری همراه
می کرد. اما به هر حال این رویداد برای اولین بار در ایران برگزار می شود و از این بابت باعث افتخار ماست که حاصل تلاش هایمان را برداشت می کنیم.
آثار پیکاسو، دالی و میرو در ایران
حامد اصغری مدیر اجرایی نمایشگاه نیز به مشکلات پیش روی این نمایشگاه اشاره داشت و در ادامه از نمایش یک تابلو از پابلو پیکاسو، 2 اثر از خوان میرو، 2 مجسمه از سالوادور دالی، یک اثر از پلی آکوف، 5 قطعه اثر از 2 هنرمند جنوب شرق آسیا در این نمایشگاه خبر داد و گفت: ما مشکلات بسیاری را پیش روی این نمایشگاه داشتیم، از بحث بیمه کلان این آثار گرفته که هزینه های عجیب و غریبی را به دنبال داشت تا موضوع نقل و انتقال این آثار فاخر به داخل ایران که حتی با شرکت های حمل و نقل بین المللی نیز با مشکلاتی مواجه شدیم. ولی سرانجام این مشکلات برطرف شد و این آثار در این نمایشگاه به نمایش درخواهد آمد.
293 اثر از 24 گالری خارجی روی دیوار می رود
او تعداد آثاری که در این نمایشگاه روی دیوار خواهد رفت را 293 اثر عنوان کرد و گفت: این آثار در بخش بین المللی به نمایشگاه تحویل داده شده است و در حال حاضر 24 گالری از سراسر دنیا از جمله پرو، اسپانیا، کره جنوبی، ژاپن، ایتالیا، اتریش، ترکیه و ... در این نمایشگاه حضور خواهند داشت.
اصغری از موسسه نسل آفتاب، بنیاد بیماری های نادر، شرکت رایتل و برخی نهادها و شرکت های دیگر به عنوان حامیان این نمایشگاه یاد کرد و گفت: بخشی از فروش آثار این نمایشگاه صرف ارتقاء زندگی بیماران نادر خواهد شد.
حضور 100 هنرمند و گالری دار خارجی در باغ موزه قصر
اصغری درباره حضور گالری های خارجی یادآور شد: هر گالری سه یا چهار نفر نماینده و هنرمند همراه خود به ایران خواهد آورد که درمجموع شامل 100 هنرمند و گالری دار هستند.
او با بیان این که این مدعوین به صورت چندمنظوره وارد ایران می شوند گفت: بازار ایران در خاورمیانه برای آن اهمیت دارد به خصوص با توجه به افزایش تقاضا و فروش آثار هنرمندان ایرانی در سطح اکسپوها و حراجی های دنیا، آنها تمایل دارند تا با هنرمندان ایرانی ارتباط برقرار کنند و به منبع خلاق آثار هنری دست یابند.
بیمه آثار از سوی شرکت های خارجی انجام شده است
اصغری در پاسخ به سوال خبرنگار مهر درباره چگونگی بیمه کردن این آثار توضیح شفافی نداد و تنها به این جمله اکتفا کرد که بحث بیمه این آثار از سوی طرف خارجی انجام شده است چراکه این موضوع جزو تعهدات آنها بوده است.
مدیر باغ موزه قصر در بخش دیگری از این نشست زمان افتتاح این نمایشگاه را روز چهارشنبه 4 تیرماه ساعت 16:30 عنوان کرد و گفت: روزهای پنجشنبه، جمعه و شنبه از ساعت 10 صبح تا 17 آماده بازدید علاقهمندان است و روز یکشنبه ساعت 18 مراسم اختتامیه برگزار خواهد شد.
او همچنین به هجمهای که علیه برگزار کنندگان این نمایشگاه شکل گرفته اشاره داشت و گفت: ما این آثار را از هیچ شخص مرتبط به رژیم قبل از انقلاب نگرفته ایم و همه تابلوهایی که ارائه می شوند نیز اصل آثار هستند.
اصغری افزود: قرار بود ما از 30 کشور گالری ها را دعوت کنیم اما به دلیل همین تبلیغات سوء علیه ایران در سطح بین المللی، این تعداد کاهش پیدا کرد و متأسفانه در داخل کشور نیز برخی دست در دست دشمنان ما به این هجمه ها دامن می زنند و شرایط کار ما را دشوار می کنند.
نسخه های 12 و 13 مجسمه های سالوادور دالی وارد ایران می شوند
حامد اصغری مدیر اجرایی این نمایشگاه در بخش دیگری از سخنانش درباره اصالت مجسمه های سالوادور دالی هم توضیح داد: گالری هایی که در این نمایشگاه حضور دارند از اعتبار بین المللی برخوردارند و به واسطه معرفی یک گروه معتمد خارجی در این نمایشگاه حضور دارند. آثار سالوادور دالی نیز شامل 2 مجسمه است که البته از جمله آثاری هستند که از نسخه 12 به بعد این هنرمند است.
وی ادامه داد: سالوادور دالی مجسمه هایش را در چندین نسخه می ساخت که تا 8 نسخه آن به عنوان اثر اصلی شناخته می شدند و حق اجرا در ابعاد 187 سانتی متر را داشتند و تا 4 نسخه بعد از آن نیز با امضای هنرمند همراه هستند. از نسخه 12 به بعد نباید ابعاد آنها در ابعاد اصلی باشند که آثار ارائه شده سالوادور دالی در ایران از نسخه 12 به بعد و در ابعاد حدود 37 سانتی متر خواهند بود.
اصغری تأکید کرد: این آثار سالوادور دالی دارای صاحبان حقیقی هستند و در بنیاد این هنرمند به ثبت رسیدهاند.
نمایش و فروش تابلو 2.8 میلیون دلاری پیکاسو در ایران
مدیر اجرایی این نمایشگاه تصریح کرد: قصد ما از برپایی این نمایشگاه حراج نیست اما اگر این آثار متقاضی داشته باشند، به فروش خواهند رسید.
وی با اشاره به قیمت 2.8 میلیون دلاری تابلو پابلو پیکاسو در این نمایشگاه گفت: این اثر گرانترین اثر این نمایشگاه است که اگر متقاضی هم داشته باشد به فروش خواهد رسید.
گالری داران ایرانی به گردهمایی گالری های جهان در ایران نیامدند
اصغری درباره حضور گالری های ایران در این نمایشگاه یادآور شد: هیچ گالری ایرانی در این نمایشگاه حضور ندارد و آنها در این زمینه همکاری لازم را با ما نداشتند. اما آثاری از هنرمندان ایرانی از جمله جلال شباهنگی، رضا کیانیان، حمید پازوکی، احمد وکیلی، بیتا وکیلی، فریده لاشایی، سالار احمدیان و علی شیرازی را دریافت کرده ایم که به نمایش درخواهند آمد.
محمدرضا سعیدی مدیر باغ موزه قصر در پاسخ به سوال مهر درباره مکان نمایش این آثار گرانقیمت از هنرمندان بزرگ دنیا و استاندارد بودن این فضا، توضیح داد: در طول 6 ماه گذشته کارشناسان خارجی رفت و آمدهای بسیاری به ایران داشتند که این موضوع را بررسی کنند و نقشه و فیلم و عکس های بسیاری را دریافت کردند تا به گالری های خودشان بدهند. بنابراین بعد از رفع مشکلات پیش رو بود که این فضا طبق استانداردهایی که مورد نظرشان بود، تأیید شد و آنها از ماهها پیش میدانستند که هر گالری دقیقاً قرار است آثارش را در چه نقطه و فضایی از باغ موزه قصر به نمایش بگذارد و امکان تغییر آن را هم نداشتیم.
برپایی نمایشگاهی بین المللی با همکاری نهادهای امنیتی
وی درباره تأمین امنیت و تجهیزات این فضای نمایشگاهی گفت: تمام نهادها و سازمان های امنیتی نظیر کلانتری ها، یگان ویژه و وزارت اطلاعات در برقراری امنیت مورد نیاز در این نمایشگاه دخالت دارند و همین الان نیز آنها این جا حضور دارند ولی شما آنها را نمی بینید.
مدیر اجرایی نمایشگاه در بخش پایانی این نشست از چاپ کتاب این آثار خبر داد و گفت: کتاب آثار این نمایشگاه در دو نسخه چاپ و منتشر خواهد شد که در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد.
به گفته وی این نمایشگاه تا 13 تیرماه ادامه دارد.
شبهای بخارا، همزمان با شبهای تابستان برگزار میشود
شبهای بخارا شامل شبهای کلیله و دمنه، مثنوی مولانا و سفرنامه دهخدا در تابستان برگزار خواهد شد.
شبها بخارا در تابستان برگزار خواهد شد.
علی دهباشی در گفتگو با خبرنگار ایلنا؛ از برگزاری نشستهای ادبی تحت عنوان "شبهای بخارا" در تابستان خبر داد و گفت: در این روزها مشغول تدارک مقدمات برگزاری دوباره شبهای بخارا در تابستان هستم. بزرگانی که قرار است شبهای بخارا را به نام آنها مزین کنیم عبارتنداز اقبال لاهوری، سوزان سانتاگ، غلامحسین یوسفی، بیهقی، جوزف وردی و موراکامی.
وی به شبهای کلیله و دمنه، مثنوی مولانا و سفرنامه دهخدا نیز اشاره کرد و گفت: امیدوارم این نشستها را دوباره برپا کنم که اگر این محقق شود این جلسات یا در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و یا در محل کانون زبان فارسی برگزار خواهد شد.
دهباشی همچنین افزود: هنوز زمان دقیق این جلسات مشخص نیست.
شجریان شوالیه می شود
محمدرضا شجریان استاد آواز ایران عنوان شوالیه ادب و هنر را از کشور فرانسه برای سال ها خدمات خود به هنر و معرفی موسیقی سنتی خود به جهان دریافت می کند.
به گزارش ایرنا، این خبر را مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ایران در مراسم بزرگداشت زنده یاد استاد جلیل شهناز که دوشنبه شب در تهران برگزار شد، اعلام کرد.
سرسنگی در این زمینه عنوان کرد: شجریان هفته آینده نشان شوالیه دریافت می کند.
براین اساس شجریان پس از شهرام ناظری دومین خواننده ایرانی است که این نشان را از آن خود می کند.
نشان ملی شوالیه ادب و هنر، در پاییز سال 1386 از سوی تئاتر شهر پاریس در مراسمی با حضور معاون رییس جمهور فرانسه به شهرام ناظری اعطا شد .
نیکی کریمی رئیس داوران جایزه بینالملل جشنواره ادینبورگ شد
بازیگر و کارگردان سینمای ایران در شصت و هشتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ادینبورگ در اسکاتلند ریاست داوران بخش جایزه بینالملل را به عهده دارد.
آفتاب: برگزارکنندگان جشنواره فیلم ادینبورگ که یکی از قدیمیترین رویدادهای سینمایی دنیاست، سهشنبه اسامی داوران پنج بخش مسابقه این دوره جشنواره را اعلام کردند.
نیکی کریمی بازیگر، نویسنده، کارگردان و عکاس ایرانی، رئیس داوران بخش جایزه بینالملل است. این بخش با هدف شناسایی و تقدیر از استعدادهای فیلمسازی خارج از بریتانیا که به گفته برگزارکنندگان جشنواره، آثارشان خلاق و نوآورانه است و نیاز به توجه بیشتر دارد، راهاندازی شده است. برنده جایزه بهترین فیلم بلند داستانی بخش مسابقه بینالملل جایزهای نقدی به ارزش 10 هزار پوند دریافت میکند.
مایکل فیتسجرالد تهیهکننده و مارک رابینوویتس خبرنگار دیگر داوران بخش جایزه بینالملل این دوره جشنواره فیلم ادینبورگ هستند که 18 تا 29 ژوئن (28 خرداد تا 8 تیر) برگزار میشود.
برگزارکنندگان جشنواره ادینبورگ همچنین اسامی داوران جایزه مایکل پاول، بخش مسابقه فیلم مستند، بخش مسابقه فیلم کوتاه و بخش منتقدان دانشجو را اعلام کردهاند.
جایزه مایکل پاول که برای تقدیر از فیلمهای بلند داستانی سینمای بریتانیا در نظر گرفته شده، سال 1993 راهاندازی شد و نام آن نوعی ادای احترام به مایکل پاول فیلمساز مطرح بریتانیایی است.
انتظار میرود 156 فیلم از 47 کشور در جشنواره ادینبورگ 2014 به نمایش درآیند که در میان آنها 11 فیلم اولین بار در دنیا در این جشنواره روی پرده میروند. جشنواره فیلم ادینبورگ سال 1947 راهاندازی شد و به لحاظ برپایی مستمر، قدیمیترین جشنواره سینمایی دنیاست.
به گزارش خبرآنلاین، کریمی سابقه داوری در تعدادی از مهمترین جشنوارههای سینمایی از جمله کن، برلین و کارلووی واری را دارد.
اعتراض محمود دولتآبادی به بیبیسی
محمود دولتآبادی به پخش داستانخوانیاش از شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی اعتراض کرد. او همچنین در واکنش به خبر این رسانه گفت برای چهارمینبار به اصلاحات پیشنهادی دربارهی رمان «کلنل» توجه جدی داشته و آنها را لحاظ کرده است.
این نویسندهی پیشکسوت در متنی که در اختیار ایسنا، گذاشته نوشته است: «اخیراً بار دیگر رمان «کلنل» موضوع بحث رسانهیی شده است و این موضوع به هیچ وجه مورد علاقهی اینجانب، محمود دولتآبادی، نمیباشد. در این میان شنیده شد که تلویزیون BBC بخشی از کتابخوانی دانشگاهی مرا بی هیچ مجوٌزی از شبکهی خود پخش کرده است. ضمن ابراز تأسف عمیق از این کردارِ غیرحرفهیی و غیرمسؤولانه به اطّلاع میرسانم که شخصاً برای هیچ فرستندهی رادیویی - تلویزیونی کتابخوانی نداشتهام و انجام چنین کاری از شبکهی مربوطه خارج از هنجارهای اخلاقیِ بینالمللی است و شخصاً از مقامات ذیربط انتظار دارم این رفتار برنامهساز خود را نکوهش و آن را منع کنند؛ و من هم امیدوارم این خطای ایشان عمدی نبوده باشد و تکرار نشود. ضمناً در سایت BBC نقل شده است که به قرار اطٌلاع، دولتآبادی پیشنهاد اصلاح متن را نپذیرفته است! محض رفع نگرانیِ سایت مربوطه به اطّلاع میرساند اینجانب برای چهارمینبار به اصلاحات پیشنهادی توجّه جدی داشته و اصلاحات مربوطه را لحاظ کردهام!»
رمان «کلنل» که همچنان در کش و قوس گرفتن مجوز نشر است، در ایران با نام «زوال کلنل» در سال 87 از سوی نشر چشمه برای کسب مجوز نشر ارائه شده بود و در دولت جدید هم دوباره به ادارهی کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه شده، اما هنوز وضعیت انتشارش مشخص نشده است.
این کتاب آبانماه سال 92 برندهی جایزهی «یان میخالسکی» 2013 سوییس شد. دولتآبادی همچنین با نسخهی ترجمهی این رمان نامزد جایزهی ادبی آمریکا برای بهترین کتاب ترجمه به زبان انگلیسی بود و نامش در فهرست نامزدهای اولیهی جایزهی بوکر آسیا نیز قرار گرفت. ترجمهی آلمانی این رمان هم موفقیتی را کسب کرد.
اخیرا علی شجاعی صائین - مدیر ادارهی کتاب - دربارهی وضعیت رمان «کلنل» گفت: هنوز دربارهی این کتاب نظری به ناشر ابلاغ نشده است و فکر میکنم وضعیتش حتما ظرف یکی دو ماه آینده نهایی شود.
علی جنتی - وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی - نیز هجدهم خردادماه در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا وزارت ارشاد ازسوی افراد یا گروههایی خارج از این وزارتخانه تحت فشار است و به همین دلیل وضعیت انتشار کتابی مثل «کلنل» و نمایشی مانند «تانگوی تخم مرغ داغ» مبهم باقی مانده است، به لبخند اکتفا کرد و گفت: شما که جواب مرا میدانید چرا سؤال میکنید؟
در شب بزرگداشت هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)
در شب بزرگداشت هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)، پیشکسوتان ادبیات و موسیقی ایران درباره این شاعر غزلسرا سخن گفتند. یلدا ابتهاج دختر هوشنگ ابتهاج هم در سخنانی درباره پدرش گفت: من نتوانستم سایه را از پدر جدا کنم و همواره به من میگفتند با تعصب زیادی درباره پدر حرف میزنم. برای من پدر و سایه یکی هستند. خیلی دوستش دارم و همه چیزم را از او میدانم. سایه در سکوت کار خودش را کرده و راه خودش را رفته است. مردم ایران شعرهایش را بسیار دوست دارند. اما به اعتقاد من، سایه خودش از شعرش بهتر است.
***
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سیمین بهبهانی در این مراسم گفت، سایه ذوق الهی دارد، پوری سلطانی از عشق او به عدالت اجتماعی سخن گفت،
محمدرضا شفیعی کدکنی گفت، شعر هیچیک از معاصران زنده نمیتواند با شعر سایه رقابت کند،
محمود دولتآبادی پیشانی او را از دوسلدورف بوسید و از ارادت هنرجویی خود به او گفت،
شهرام ناظری از رابطه عاشقانه با سایه و نقش پدرانه او گفت،
داریوش طلایی از تأثیرگذاری سایه در موسیقی سخن به میان آورد،
محمدافشین وفایی هم از احترام سایه به انسان و غزلهای این شاعر سخن گفت و تصحیح او را از حافظ، بهترین تصحیح توصیف کرد.
هوشنگ ابتهاج هم چند جملهای حرف زد و گفت: ما آدمهای سادهای هستیم که از پشت کوه آمدهایم.
شب سایه
*نگاهی به زندگی سایه
در برنامهی دیگری از شبهای بخارا برگزارشده در شامگاه یکشنبه (پنجم آبانماه) که به بزرگداشت ه.ا. سایه، شاعر پیشکسوت غزلسرا، اختصاص داشت، علی دهباشی دربارهی سایه گفت: امیرهوشنگ ابتهاج که بعدها نام شاعری سایه را برای خود برگزید، در ۶ اسفند ۱۳۰۶ چشم به جهان گشود. او خیلی زود به یکی از قلههای غزلسرائی در شعر معاصر تبدیل شد، چنانکه شهریار دربارهی او گفت «سایه تمام غزل بعد از من است». او سرودن غزل را در کنار سرودن شعر در قوالب دیگر سنتی تجربه کرد. همچنین نمونههای موفقی نیز از شعر نو سرود. گواه این مدعا چاپ مکرر مجموعهی اشعار او در طی این سالیان است.
سردبیر مجلهی بخارا اظهار کرد: سایه در میان سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ نیز که به عنوان سرپرست موسیقی ایرانی در رادیو فعالیت داشت، خدمات بسیاری به موسیقی کرد و چهرههای شاخصی را نیز در این حوزه شناساند؛ کسانی که بعدها خود پرچمدار این شاخه از موسیقی شدند. ضمنا با تشکیل گروه موسیقی «شیدا» و «عارف» در رادیو و سپس تأسیس «کانون چاووش» همراه با بزرگان موسیقی ایران نقش مؤثری در ارتقای ذوق موسیقی مردم ایران ایفا کرد. تصحیح دیوان حافظ نیز برگ درخشان دیگری است در زندگی حرفهیی این شاعر بزرگ روزگار ما. او با درک اصول جاری در بلاغت و جمالشناسی حافظ و شناخت سبک وی تصحیح دقیقی از دیوان این شاعر ارائه کرده و در اختیار علاقهمندان شعر او گذاشته است.
شب سایه
*سایه ذوق الهی دارد
در ادامه، سیمین بهبهانی در سخنانی گفت: علیرغم بیماری توانستم از خانه بیرون بیایم و خوشحالم که در شب بزرگداشت سایه عزیز هستم. ما سالهاست با هم دوست هستیم و سایه همواره پیش چشمم بوده است. امشب هم یواشکی از خانه بیرون زدم، به خاطر بیماریام نمیتوانم زیاد صحبت کنم. سایه یکی از افتخارات ایران است. او با شعرهایش و کارهای دیگری که کرده، از افتخارات ماست. مدتی رییس موزیک رادیو بود و همه او را تحسین میکردند. با همین ذوقهاست که غزلهایی در اوج آسمان میگوید. میخواستم امشب شعری را تقدیم به سایه کنم. متأسفانه هرچه تلاش کردم، حفظم نشد و چشمم هم که کار نمیدهد و به زحمت میگویم مطلع آن غزل تقدیم به سایه اینگونه است:
«دیگر نه جوانم که جوانی کنم ای دوست / یا قصه از آن افتد و دانی کنم این دوست».
این شاعر غزلسرا متذکر شد: من و سایه با یکدیگر همسال هستیم. ایشان در آن سالهای دور از رشت آمده بودند. ما انجمن ادبی داشتیم که در ایام تابستان در حیاط خانهمان جمع میشدیم و شعر میخواندیم. در زمستان هم که حیاط قابل استفاده نبود، از تالار مدرسه دارالفنون استفاده میکردیم. یک بار دیدم جوانی بسیار زیبا و خوشسخن و خندهرو از میان جمعیت بلند شد و گفت میخواهم شعر بخوانم. گفتم شما تاج سر ما هستید و آن شب غوغا کرد و شعر خوبی خواند.
آن موقع هنوز نمیدانست باید کجا برود و کسی را هم نمیشناخت. به قدری شعرش گل کرد که به همه خوش گذشت و رفته رفته با هم دوست شدیم. آقای سایه همواره آدمی کم معاشرت بوده است، ولی ما همواره با یکدیگر در ارتباط بودهایم. من آن شعرش را که میگوید، من و هزار امید است، هر هزار تویی، بسیار دوست دارم و یادم هست وقتی شعر را سروده بود، چندی بعد یک جابهجایی در آن صورت گرفت که بدل به این شعر زیبا شد. به گمان من سایه ذوق الهی دارد و وقتی غزلهایش را میخوانیم، فکر میکنم به جایی مقدس مربوط است. من با آن غزلش که میگوید «… دو چشم مرا نشانه گرفت» بسیار گریستم. من به سایه عزیز ارادت خاص دارم و همیشه خیر او را خواستهام. در سفرهایی که داشتم، مهمانش بودم. در یک مهمانی به ما ماهی سفید داد که بسیار خوشمزه بود. سایه برای ادبیات ایران غنیمتی است که کم به دست میآید. یکی از بزرگان ادب ایران است. امید که سایه جناب سایه سالها بر سر ما باشد.
شب سایه
*عشق سایه به عدالت اجتماعی
همچنین در این مراسم، پوری سلطانی، همسر مرتضی کیوان، به مرور خاطره دیدارهای کیوان و سایه پرداخت و گفت: آشنایی من با سایه به سال ۱۳۳۱ بازمیگردد. شب عروسی ایرج کسرایی، برادر سیاوش کسرایی شاعر، بود. خانواده سیاوش با خانواده من دوستی قدیمی و نزدیکی داشتند. یادم نمیرود که سیاوس مرا نزد دو نفری برد که کنار هم نشسته بودند و به آنها معرفی کرد. گفت: بهترین دوستم را به بهترین دوستانم معرفی میکنم. آن دوستانش یکی سایه بود و دیگری مرتضی کیوان. آنها جا باز کردند و من میانشان نشستم. کیوان شروع کرد به حرف زدن و سایه هم لام تا کام چیزی نگفت. از همان شب، گویی من یکی از افراد گروه آنها شدم و آنها هم متقابلاً اعضای خانوادهی من. در این سالها حوادث بسیاری بر ما گذشت. خیلی از افراد گروه، از جمله محمدجعفر محجوب، سیاوش کسرایی، ناصر مجد، نادر نادپور، فریدون مشیری، احمد شاملو و شاهرخ مسکوب یک به یک از میان ما رفتند. اکنون من بازماندهام و سایه، با دردی مشترک. سایه در ابتدای شعر « کیوان ستاره شد»، گروه را به اختصار وصف میکند.
او ادامه داد: همه این شعر را میشناسند. اول بار به مناسبت ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ سروده شد و در سال ۱۳۶۰ در کتاب «یادگار خون سرو» منتشر شد. در آن سالهای سیاه زندگی من، این هوشنگ ابتهاج بود که سایهوار همه جا با من بود و آماده کمک به من و خانواده بیپناه کیوان. سایه به انسان، انسانیت و عدالت اجتماعی عشق میورزید و همچنان بر سر این عهد خود ایستاده است و این را در بسیاری از شعرهای او و بیشتر در رفتار و کردارش در سالهای زندگیاش میتوان دید.
شب سایه
*شعر هیچیک از معاصران زنده به شعر سایه نمیرسد
در ادامه این مراسم، علی دهباشی یادداشت کوتاهی را از محمدرضا شفیعی کدکنی که در مراسم حضور داشت، خواند.
شفیعی کدکنی در این یادداشت نوشته بود: در طول چهل و اندی سال دوستی از نزدیک و خوشبختانه بسیار نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی، از مردم زمانه ما را به چشم انکار نگریسته باشد. در میان صدها دلیلی که به عظمت او میتوان اقامه کرد، همین یک دلیل بس که او بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد و این موهبتی است الهی. باز هم از همان فرمول دشمنتراشانهی خودم استفاده میکنم و میگویم، متجاوز از نیم قرن است که نسلهای پی در پی عاشقان شعر فارسی حافظههایشان را از شعر سایه سرشار کردهاند. امروز اگر آماری از حافظههای فرهیختهی شعردوست در سراسر قلمرو زبان فارسی گرفته شود، شعر هیچیک از معاصران زنده نمیتواند با شعر سایه رقابت کند. بسیاری از مصرعهای شعر او در حکم امثال سایره درآمده است و گاه گاه در زندگی بدان تمثل میشود. از همان حدود ۶۰ سال پیش که در نوجوانی سرود: «روزگاری شد و کس مردِ رهِ عشق ندید / حالیا چشم جهانی نگرانی من و توست». تا به امروز که غمگنانه با خویش زمزمه میکند «یک دم نگاه کن که چه بر باد میدهیم / چندین هزار امید بنیآدم است این». بسیاری از این سخنان او حکم امثال سایره به خود گرفتهاند.
*ارادت هنرجویی دولتآبادی به سایه
به گزارش ایسنا، همچنین در این مراسم، پیام محمود دولتآبادی توسط دهباشی خوانده شد و گفته شد که به دلیل سفر این نویسنده، امکان حضورش در این مراسم نبوده است.
محمود دولتآبادی در یادداشتش نوشته بود: بخت یار نبود تا در محضر جناب شما باشم، ببینمتان و سلام کنم. همچنین دوستانِ گرامیِ حاضر در آن جمع خاص را، و این عمیقاً به تأسف دچارم میکند. پس ضمنِ درود قدرشناسانه به شما، پیشانیتان را از همین دوسلدورف میبوسم و ارادت هنرجویی خود از شما را بیان میدارم و میگویم که من، محمود، نه فقط با غزلها و مهربانیهایتان همیشه با شما بودهام، بلکه هرکجا بوده و باشم، حافظِ به سعی سایه، بر دیدهی چشمهای من بوده است و هست. «دیدنِ روی تو را دیدهی جانبین باید / وین کجا مرتبهی چشم جهانبینِ من است».
شب سایه
*رابطه عاشقانه ناظری و ابتهاج
در این مراسم همچنین شهرام ناظری با مروری بر خاطرات سالهای نوجوانی تعلیم موسیقی و ادبیات و مهاجرتش از کرمانشاه به تهران اظهار کرد: من در آن سالها حاضر نبودم به رادیو بروم و از طرفی برخی دوستان مرا محاکمه میکردند و میگفتند باید برای همه ملت ایران بخوانم. زمان گذشت تا اینکه گفتند کسی رییس مرکز موسیقی رادیو شده که آدم متفاوتی است و میتوانید با او حرف بزنید و آن شخص جناب هوشنگ ابتهاج بود. من پیشتر با اشعارش آشنایی مختصری داشتم. به دیدن ایشان رفتم و همانجور که انتظار داشتم، با برخورد یک چهره فرهیخته و ادیب روبهرو شدم، در آن دیدار جناب سایه بسیار زیبا برخورد کردند، گفتند در برنامههای ما شرکت کنید. موافقت نکردم، اما آنقدر خوب و زیبا برخورد کرد که باعث تشویق من شد. ایشان همواره مرا در کار و فعالیت تشویق میکردند. پس از آن فعالیتم در رادیو آغاز شد و رابطه عاشقانهای با جناب ایشان پدید آمد و روزی دو سه بار در هفته به منزلشان میرفتم و از دیدگاه ظریف زیباییشناسیاش بهره میبردم. مرا شاعرانه و رندانه تشویق میکرد.
این هنرمند موسیقی در ادامه با مرور خاطرههایی دیگر از تشویق در گذراندن موفقیتآمیز کنکور سنتی موسیقی ایران، گفت: در جشنواره توس مرا برای اجرا انتخاب کردند و بسیاری به ایشان انتقاد کردند، اما جناب سایه از من حمایت میکرد و جناب استاد جلیل شهناز به من گفت، عالی میخوانم. بعدها فهمیدم در واقع جناب سایه این توصیه را به استاد شهناز کرده است که در تشویق و روحیه من اثر بگذارد.
ناظری از خانه هوشنگ ابتهاج به عنوان دانشگاه ادبیات و موسیقی و معرفت یاد کرد و گفت: در آن سالها که خدمت جناب سایه میرسیدیم، بسیاری دیگر از ادیبان و شاعران حضور داشتند؛ بهآذین ، محمد قاضی، سیاوش کسرایی، احسان طبری و بسیاری دیگر حضور داشتند. دوره درخشانی در زندگی من بود. ایشان همواره با صبر و حوصله کار میکردند. به اعتقاد من در شکلگیری دیدگاه اجتماعی در موسیقی ایران بسیار اثرگذار بودند و در گروهی که به وجود آمد، جناب سایه سردسته بود. ایشان مثل پدر ما بود و ما هم مانند پروانه به گرد ایشان جمع شده بودیم.
شب سایه
*نقش سایه در موسیقی ایران
در این مراسم همچنین داریوش طلایی اظهار کرد: هر وقت شاعرها و موسیقیدانها با هم معاشرت کردهاند، اتفاق خوبی در موسیقی ایران رخ داده است. سایه از سالهای دهه ۵۰ با بهترین موسیقیدانها در ارتباط بود و با فعالیتهایی که صورت گرفت، جانی دیگر به موسیقی ایرانی دمیده شد و نقش ایشان در ریاست بخش موسیقی رادیو بسیار باارزش و محترم بود.
این هنرمند موسیقی در ادامه قطعهای را تقدیم به هوشنگ ابتهاج نواخت.
*سایه از شعرش بهتر است
یلدا ابتهاج – دختر هوشنگ ابتهاج – هم در سخنانی درباره پدرش گفت: من نتوانستم سایه را از پدر جدا کنم و همواره به من میگفتند با تعصب زیادی درباره پدر حرف میزنم. برای من پدر و سایه یکی هستند. خیلی دوستش دارم و همه چیزم را از او میدانم. سایه در سکوت کار خودش را کرده و راه خودش را رفته است. مردم ایران شعرهایش را بسیار دوست دارند. اما به اعتقاد من، سایه خودش از شعرش بهتر است. سایه مگر مهربانی و محبت نیست. در شعر سایه همیشه امید هست، آن هم در زمانهای که هیچ جای امید نبوده، اما او همیشه به امید وفادار بوده است.
شب سایه
*احترام سایه به انسان
در ادامه، محمدافشین وفایی گفت: سایه اگر به جریانی گمان داشت، از این جهت بود که به عدالت میاندیشید. او تحولات اجتماعی را دنبال میکرده و همواره دغدغه تغییر جهان را داشته است. او همینجور زندگی کرده است. سایه نگاه تبعیضآمیز ندارد؛ به کاسب محلش همانجور احترام میگذارد که برای دوست سرشناسش احترام قائل است. گاه از سادگیاش در برخورد با دیگران به شگفت میآمدم، اما بعد فهمیدم این رویکرد ناشی از احترامش به انسان است. او بسیار مهربان است و کینهای از کسی به دل راه نمیدهد.
این پژوهشگر متذکر شد: هنگامی که خاطرات سایه چاپ شد، خیلیها برافروخته شدند و نمیخواستند بسیاری از این مطالب گفته شود، در حالیکه سایه آنچه را که میخواهد و معتقد است، میگوید و بیم آن ندارد که فلان مدعی روشنفکری از آن حرفها چیز دیگری بیرون کشد و یا دیگران از رهگذر نقد سایه بخواهند خود را در جراید و روزنامهها به عنوان منتقد معرفی کنند. اخیرا هم در مجلهای به نقل از او حرفی را جعل کرده و روی جلد مجله چاپ کردند. اما سایه شخصیتی نیست که در پی تکذیبیهنویسی باشد و برایش اهمیتی ندارد که دیگران دربارهاش چه فکر میکنند و کار خودش را میکند.
*سایه در نوگرایی اهل افراط نیست
وفایی سپس درباره غزلسرایی سایه گفت: سایه استادانه مضامین اجتماعی را در غزلهایش دنبال میکند و اهل افراط در نوگرایی نیست. شعرش در سنت ریشه دارد. بدیع و نوآورانه نیز هست و با خلاقیت و نوآوری اشعاری تأثیرگذار از خود به یادگار گذاشته است. در شعرهای اولیهاش هیجان بیشتر است و در شعرهای متأخرش پختگی دیده میشود. سایه گزیدهگوست و خودش میگوید اگر باز به دنیا میآمدم، دو سوم همین شعرها را هم نمیگفتم و دو سومش را دور میریختم. سایه میگوید هر چه دارم، از دولت موسیقی بوده است. فهمشان از موسیقی بر شعرشان نیز اثر کرده است. در شعر از فرمهای آزموده و رام بهره میگیرند. در حوزههای دیگر هم خوب کار کرده است. به اعتقاد من، بهترین تصحیح از دیوان حافظ کار سایه است و هیچکس به اندازهی سایه با مبانی جمالشناسی شعر حافظ آشنا نیست و همین آشنایی و انس سبب شده است که تصحیحی خوب از دیوان حافظ به دست داده شود.
شب سایه
*آدمهای سادهای که از پشت کوه آمدهایم
به گزارش ایسنا، در پایان این مراسم، هوشنگ ابتهاج در سخنانی گفت: این روزها چیز تازهای دارد رسم میشود و مردهها زنده میشوند. یک بابایی در سردخانه دوباره بعد از به دار کشیدن زنده شده. حالا هم در این مراسم که باید در غیاب من صورت میگرفت خود، صاحب عله دارد صحبت میکند. سومیاش چه خواهد بود؟ به هر صورت، این هم مغتنم است. خوب است که آدم ببیند پشت سرش چه میگویند. البته باید این را درنظر بگیریم که به هر حال وقتی من اینجا نشستهام، یک مقدار تعارفات هم در این حرفها هست. دربست این حرفها را نپذیریم. بعد از روز واقعه معلوم میشود؛ بعضی از دوستان میدان وسیعتری پیدا میکنند برای تاخت و تاز و حق هم دارند.
این شاعر در ادامه گفت: شناختن من کار مشکلی نیست. ما آدمهای صاف و سادهای هستیم که به معنای واقعی از پشت کوه آمدهایم. این کوه بلند البرز ولایت مرا از ولایت خیلیها جدا میکند. آدمهای ساده شناختنشان هم ساده است. بعضیها بیخود زحمت میکشند که نکتههایی پیدا بکنند و بگویند. نگفته هم معلوم است. چیز مهمی نیست. ولی خوب من موافقام و این روزها هر چه گفتم، از باور خودم گفتم و با صداقت خواهم گفت. هیج چیز را به خودم نبستم. هیچ ادایی درنیاوردم. این تنها توفیق من است و تنها چیزی است که میتوانم به آن ببالم. باقی فرعِ قضیه است. مهارتهایی هست که آدمها در طول زمان کسب میکنند و هر مهارت هم در جای خودش قیمتش از بقیه مهارتهاست. مهارتها قابل کسب است، آن چیزی که گوهر اصلی است، آن قیمت دارد. خوش به حال کسانی که میتوانند این مهارتها را تا آن جا که ممکن است، حفظ کنند یا بیان کنند. مهارت آن موقعی ارزش دارد که در بیان یک چیز باارزش باشد، وگرنه چیزی نیست. به هر حال خیلی ممنونم از همه.
در این مراسم تصنیفهای اجراشده براساس شعرهای هوشنگ ابتهاج به صورت گزیده پخش و معرفی شد. همچنین عکسهایی از دورههای مختلف زندگی این شاعر نمایش داده شد.
در مراسم بزرگداشت سایه افرادی همچون داریوش شایگان، نجف دریابندری، ایرج پارسینژاد، آیدین آغداشلو، فخرالدین فخرالدینی، منوچهر پارسادوست، محبوبه مهاجر، ناصرالدین پروین، داوود موسایی و اصغر علمی حضور داشتند، اما از حضور محمدرضا شجریان خبری نبود، با وجود اینکه گویا قرار بود به مراسم بیاید.
۸ آبان ۱۳۹۲
اعطای جایزه شهروندی "افشاگران" به ادوارد اسنودن
سه نهاد مدنی آلمان با اعطای جایزه "افشاگران" به ادوارد اسنودن از عمل وی در راستای دفاع از حقوق شهروندی تقدیر کردند. دولت آمریکا این همکار سابق سرویس مخفی آمریکا را به دلیل افشای اسناد محرمانه زیر پیگرد قرار داده است.
چندین گروه مدافع حقوق شهروندی آلمان با اعطای جایزه به ادوارد اسنودن، همکار پیشین سرویس مخفی آمریکا، عمل او را به خاطر افشای برنامه جاسوسی گسترده ایالات متحده و بریتانیا ستودند.
جایزه "افشاگران" (Whistleblower) از سوی سه نهاد سازمان ضد فساد "شفافیت بینالملل"، "انجمن دانشپژوهان آلمان" و "حقوقدانان علیه سلاح اتمی" به اسنودن اهدا شده است. از نظر این سه نهاد، ادوارد اسنودن در راستای تأمین منافع عمومی عمل کرده است.
ادا مولر، رئیس سازمان "شفافیت بینالملل" آلمان گفت: «ما از اسنودن عمیقا سپاسگزاریم.» وی گفت که اسنودن با شهامت و احساس مسئولیت خود، بحثی پراهمیت را در پهنه همگانی به راه انداخته است.
خانم مولر افزود: «مسئله بر سر این پرسش است که حقوق اساسی ما تا چه اندازه ارزش دارد.»
یاکوب اپلباوم، برنامهریز کامپیوتر و فعال حقوق شهروندی، پیامی را به مراسم اهدای جایزه ارائه داد که میگفت از سوی ادوارد اسنودن بوده است.
اسنودن در این پیام "از تمام کسانی که در این بحث شرکت جستهاند" تشکر کرده است.
گلن گرینوالد، خبرنگاری که با اسنودن همکاری داشته، در پیام ویدئویی خود، اسنودن را افشاگری خواند که "به پاکیزهترین شکل" عمل کرده است. وی گفت که اسنودن تمام خطرها را به جان خرید تا افکار عمومی را در مورد "اقدامات غلط در مقیاسی باورنکردنی" روشن سازد.
پدرخواندگی 40 کودک توسط فقیرترین رئیس جمهور جهان
رئیس جمهوری اروگوئه که یکی از چریکهای سابق این کشور بوده و به سبب عملکرد فروتنانه خود مشهور است، اظهار امیدواری کرد پس از پایان دوران ریاست جمهوری خود در سال 2014 بتواند 30 تا 40 کودک فقیر را به فرزندی قبول کند.
به نقل از خبرگزاری فرانسه، خوزه موخیکا، رئیس جمهوری اروگوئه که 78 سال سن دارد، اظهار داشت که در نظر دارد هنگامی که از ریاست جمهوری کنار رفت طرح خود را عملی کند. وی از سال 2010 تاکنون رئیس جمهوری اروگوئه است.
وی جمعه شب در یک ضیافت شام کاری گفت: هدف من این است که 30 تا 40 کودک فقیر را کنار یکدیگر آورده و آنها را برای زندگی، پیش خودم بیاورم.
خوزه موخیکا در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ عضو سازمان چریکی توپامارو بود. این سازمان یک گروه چپگرای مسلح، و ملهم از انقلاب کوبا بود.
José Mujica
او شش بار تیر خورد
خوزه موخیکا ۷۸ ساله و متولد ۲۰ مهٔ ۱۹۳۵ در سال ۲۰۰۹ در انتخابات ریاست جمهوری کشور اروگوئه به پیروزی دست یافت . معروف است که او فقیرترین رئیس جمهور جهان است و اینکه سبک زندگی همراه با صرفهجویی آقای موخیکا، و اینکه او حدود ۹۰ درصد حقوق ماهیانهاش (معادل ۱۲ هزار دلار) را صرف امور خیریه میکند، باعث شده لقب بخشنده ترین رئیس جمهوری جهان را نیز به او بدهند.
خوزه موخیکا در یک مزرعه قدیمی متعلق به همسرش که در کنار جاده خرابهای بیرون از مونته ویدئو (پایتخت کشور) واقعشدهاست، زندگی میکند و تقریباً تمام دستمزدش را به دیگران میبخشد. لباسهای شسته شده آنها بیرون از خانه آویزان شدهاند. آب مزرعه از چاهی که در حیاط است و روی آن را علفهای هرز گرفته، تأمین میشود و تنها محافظان رئیس جمهوری دو مأمور پلیس و یک سگ بنام مانوئلا هستند و این گوشه ای از ساده زیستی آقای رئیس جمهور میباشد.
وی در سال ۲۰۱۰ میزان ثروتش را اعلام کرد، مقدار آن ۱۸۰۰ دلار بود. البته نیمی از داراییهای همسرش (شامل زمین، تراکتور و خانه) را هم در فهرست داراییهایش قرار داده، و به این ترتیب ثروت اعلام شده اش به ۲۱۵ هزار دلار رسیدهاست.
البته ثروت او هنوز هم فقط دو سوم ثروت معاونش، دانیلو آستوری، و یک سوم ثروت سلفش، تاباره واسکز است
خوزه در مصاحبه با روزنامه "ال موندو" اعلام کرده حقوق ماهیانه او 12 هزار و پانصد دلار است که 11 هزار و دویست و پنجاه دولار آن را اهدا می کند و تنها با هزار و دویست و پنجاه دلار زندگی خود را می گذراند.
به گفته روزنامه "ال موندو" گرانترین چیزی که خوزه در اختیار دارد خودروی فولکس واگن مدل بیتل است .
رئیس جمهور می گوید مبلغی که برای او باقی می ماند برای یک زندگی مناسب و شرافتمندانه کافی است بویژه اینکه تعداد زیادی از مردم کشورم با دستمزدی کمتراز این زندگی می کنند.
وی گفته بود با پایان دوره ریاست جمهوریش به روستا خواهد رفت و با همسرش در آنجا زندگی آرامی را خواهد گذراند.
خوزه می گوید: " بهترین الگو برای یک رهبر نمونه این است که اول خود به انجام امور خیریه مبادرت کند تا دیگران با مشاهده او عملی کردن آن کار خیر را آسان بیابند."
اروگوئه کشور کوچکی واقع در جنوب شرقی آمریکای جنوبی است. امور سیاسی اروگوئه در چهارچوب نظام ریاست جمهوری و دمکراسی جایگزینی است