lyssna_nu.png
رادیو علمی
خبرها

پایگاه هوایی حمیمیم سوریه در اختیار روسیه قرار می گیرد

بر اساس توافق انجام شده میان دو کشور روسیه و سوریه که امروز با امضای ولادیمیر پوتین نهایی شد، پایگاه هوایی حمیمیم در استان لاذقیه سوریه در اختیار نیروی هوایی روسیه قرار می گیرد.

معاهده تاریخی صلح کلمبیا امضا شد

رئیس‌جمهوری کلمبیا و رهبر شورشیان چپ‌گرای فارک با امضای توافق صلح رسما به جنگ ۵۲ ساله‌ای که بیش از ۲۶۰ هزار کشته برجای گذاشت، پایان دادند.

پوتین:

با اصلاحات می‌شد جلوی سقوط اتحاد شوروی را گرفت

رئیس‌جمهور روسیه خاطر نشان کرد، حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق باید به جای آن که اجازه به سرنگونی شوروی بدهد این بلوک را تبدیل به یک نهاد دموکراتیک می کرد.

سخنگوی رسمی وزارت خارجه مصر: همه طرف‌ها بایستی به حاکمیت سوریه احترام بگذارند و مبارزه با تروریسم بهانه‌ای برای اجرای مانورهای سیاسی یا مهندسی مجدد نقشه جغرافیایی سیاسی به‌ویژه در شمال سوریه نباشد

پرهیز چند بانک ایرانی از معامله با قرارگاه خاتم‌الانبیا

روزنامه کیهان می‌نویسد برخی بانک‌های کشور در مسیر خودتحریمی افتاده‌ و در اجرای توافق FATF از راه‌اندازی کار اشخاص حقیقی و حقوقی تحریم شده طفره می‌روند.

جرمی کوبین: ناتو باید تعطیل شود

یک روزنامه نگار انگلیسی ویدئویی از رهبر فعلی حزب کارگر این کشور منتشر کرد که در آن وی خواهان تعطیل کردن ناتو و متوقف کردن فعالیت این ائتلاف نظامی شده است.

017910189_222222.jpg

سازمان عفو بین‌الملل خواستار آزادی غنچه قوامی شد

سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای خواستار آزادی فوری غنچه قوامی شده است. او تیرماه امسال برای تماشای مسابقه والیبال مقابل استادیوم آزادی رفته و تلاش کرده بود همراه با جمعی از زنان وارد استادیوم شود.

روز گذشته (چهارشنبه ۱۰ سپتامبر/۱۹ شهریور) سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای خواستار ‌آزادی فوری و بی‌قید و شرط غنچه قوامی شد. این سازمان در بیانیه‌اش نوشته است که غنچه قوامی در حرکتی مسالمت‌آمیز و برای پایان دادن به تبعیض علیه زنان بازداشت شده است. به گفته این سازمان غنچه قوامی هنوز رسما تفهیم اتهام نشده، اما وی را برای بررسی اتهام "تبلیغ علیه نظام" در بازداشت نگه داشته‌اند.

غنچه قوامی روز ۳۰ خرداد برای تماشای مسابقه والیبال تیم ایران مقابل ایتالیا به استادیوم آزادی رفته بود. او در این روز همرا‌ه با شمار دیگری از زنان که آن‌ها نیز می‌خواستند برای تماشای این مسابقه وارد استادیوم شوند، بازداشت و سپس با دادن تعهد آزاد شد.

اما روز نهم تیرماه، زمانی که برای گرفتن وسایل شخصی‌اش به بازداشتگاه مراجعه کرد، مجددا بازداشت شد و اکنون بیش از ۷۰ روز است که در زندان اوین به سر می‌برد و هر ماه بازداشت موقتش تمدید می شود. به گفته خانواده غنچه قوامی او ۴۱ روز از این مدت را در سلول انفرادی به سر برده است.

غنچه قوامی، دختر ۲۵ ساله ایرانی – انگلیسی است و در دانشگاه سواز لندن رشته حقوق خوانده است. او اسفند ماه سال ۱۳۹۲ پس از پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت. وکیل او، محمود علیزاده طباطبایی، به کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران گفته است که به وی اجازه ملاقات و یا هیچگونه تماسی با موکلش را نداده‌اند. وی گفته: «چون ایشان هنوز در مرحله بازجویی است و کیفرخواست صادر نشده دقیقا نمی دانم اتهامش چیست». محمود علیزاده با این حال ابراز امیدواری کرده که موکلش به زودی آزاد شود.

به گفته کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران غنچه قوامی تا کنون چند مرتبه با خانواده‌اش تماس تلفنی و یک بار نیز ملاقات حضوری داشته است. مسئولان قضایی بارها در طول این مدت به خانواده این زندانی قول آزادی او را با قرار وثیقه داده اند، اما هربار مدت بازداشت او را تمدید کرده‌اند.

حقوق ویژه مسئولان

در صفحه‌فیسبوکی که برای آزادی غنچه قوامی باز شده است، تصاویری از پخش مسابقه والیبال ایران ایتالیا به اشتراک گذاشته شده که نشان می‌دهد چگونه رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت خارجه در دوره محمود احمدی‌نژاد و سفیر فعلی ایران در لهستان همراه با چند زن که احتمال داده می‌شود همسر و دختر وی باشند در حال تماشای این مسابقه هستند. در کامنتی که زیر این تصویر گذاشته شده، پرسیده شده است که «آیا این همان حق ساده‌ای نیست که غنچه قوامی به خاطر آن روز ۷۴ ام بازداشت خود را آغاز می‌کند؟ آن‌هم در بلاتکلیفی مطلق؟».

خانواده غنچه قوامی دو هفته پیش نامه‌ای با ۱۳۰ امضا به حسن روحانی فرستادند که هنوز پاسخی برای ‌آن نگرفته‌اند. مادر او در صفحه فیسبوک آزادی غنچه نوشته است: «پدرت یک شبه از نبودنت پیر شده. یادت می‌‌آید که از چند دقیقه دیر رسیدنت چقدر نگران می‌شد؟ حالا ۷۴ روز است که دیر کرده‌ای و ما برای برگرداندن‌ات همه جا رفته‌ایم. پشت در اتاق تمام مسئولان ساعت‌ها نشسته‌ایم و هیچ جوابی نگرفته‌ایم. فکر نمی‌کنم پدرت تحمل شنیدن تمدید دوباره قرار بازداشتت را، ‌آن هم برای شصت روز دیگر داشته باشد...».

DW.DE

139882222.jpg

شرایط موسوی و رهنورد در بازداشت خانگی، دشوارتر از قبل است

جرس: با گذشت بیش از یک سال از وعده انتخاباتی حسن روحانی و در حالی که هنوز حاکمیت به حصر غیرقانونی همراهان مردم در جنبش سبز پایان نداده است، موسوی و رهنورد در شرایطی دشوار در بازداشت خانگی هستند.

به گزارش کلمه، عدد روزهای حصر خانگی موسوی، کروبی و رهنورد در حال رسیدن به ۱۳۰۰ است اما هنوز نه هیچ نهاد قانونی مسئولیت حصر آنها را به عده گرفته و مبنای حقوقی آن را بیان کرده، و نه تلاش های سیاسی برای رفع حصر به رغم وعده های مکرر به نتیجه رسیده است.

زهرا رهنورد؛ چند ماه محرومیت از دیدار با مادر

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد که از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ تا امروز بی وقفه در بازداشت خانگی و تحت کنترل شدید ماموران امنیتی هستند، در ماههای اخیر حتی از رفتن مرتب به دیدار مادر سالخورده خانم رهنورد نیز محروم اند.

این مادر کهنسال که چشم انتظار دیدن دخترش است، تنها کسی جز دختران و خانواده شان است که میرحسین و رهنورد هر از گاهی می توانستند او را ملاقات کنند. حال آنکه حتی اگر آنها طبق قانون هم زندانی شده بودند، حق تماس با بیرون از زندان و ملاقات با خانواده، از ابتدایی ترین حقوق قانونی زندانیان است.

ملاقات های نامنظم، در شرایط امنیتی تر از گذشته

بر اساس این گزارش، ملاقات دختران و خانواده تقرییا هفته ای یک بار و با روز و ساعت نامعین به مدت حدود یک ساعت و نیم در حضور مامورانی که اخیرا تعداد آنها هم بیشتر شده، صورت می گیرد.

هرچند وقت یک بار، خواهر یا برادر میرحسین نیز با الزام به رعایت شرایط امنیتی و توصیه های از بالا مبنی بر همراه بودن یا نبودن همسرانشان اجازه ملاقات می یابند. اما در طول هفته، هرگونه تماس و ارتباط حتی در حد تلفن با میرحسین و رهنورد به طور کامل قطع است و خانواده در طول هفته از آنان بی خبرند.

از ماه رمضان، در مواردی این دیدارهای یک ساعت و نیمه در ساختمان مجاور زندان خانگی بر سر سفره شام، در حضور ماموران و زیر دید دوربین های روشن فیلمبرداری و شنود آشکار صوتی برگزار شده است؛ دیدارهایی که با وجود این فضا و صحنه ها، تلخ توصیف شده اند.

اما در هفته های اخیر فضای ملاقات ها به تدریج امنیتی تر از قبل توصیف شده و کاهش نسبی ماموران در هنگام ملاقات که در چند ماه گذشته ایجاد شده بود، باز به روال قبل برگشته است.

نگرانی از آلودگی محیط؛ در زندان اختر چه خبر است؟

وضعیت نگهداری این دو زندانی حاکمیت به لحاظ بهداشتی و درمانی، نه تنها در شرایط استاندارد قرار ندارد که نگران کننده و شک برانگیز به نظر می رسد. از جمله از ابتدای حصر تا کنون دو عدد از درها، یکی در راه پله پشت خانه که به اتاق های داخلی راه دارد و دومی در پشت بام منزل، به روی محصورین قفل مانده است و هیچ خبری از داخل آن نیست و این مساله بر ابهام ها می افزاید.

خانواده میرحسین پیش از این درباره احتمال آلودگی هایی در تغذیه یا فضا (مثل امواج مضر و خطرناک) در محیط زندگی والدین خود نزد زندانبانان و نیز مسئولان عالی رتبه ابراز نگرانی کرده و هشدار داده بودند؛ ابهامی که به راحتی می تواند با بررسی موضوع توسط ناظری مستقل برطرف شود.

اما بازگشت لرزش زیاد دستان زهرا رهنورد که پیش تر کاملا رفع شده بود و بی اعتنایی زندانبانان نسبت به این مساله، این نگرانی را به وجود آورده است که آلودگی مصنوعی محیط، شامل آلودگی در فضای خانه و خوراک، باعث ایجاد مشکلات جسمی برای موسوی و رهنورد شده باشد. حال آنکه هر دوی آنها در ابتدای حصر در سلامت کامل بودند و در طول ایام بازداشت غیر قانونی در خانه خود و به علت شرایط بد حصر، دچار بیماری های متعدد شدند.

ملاقات کنندگان کوچه اختر می گویند مسئولان دولتی اگر توان رفع حصر غیرقانونی را ندارند، می توانند لااقل به دغدغه های آنان درباره چگونگی نگهداری پدر و مادر محصورشان توجه کنند؛ دغدغه هایی نظیر تسهیل ارتباط فرزندان، قرار دادن روزنامه در اختیار ایشان یا امکان کسب خبر از آنان در طول هفته؛ که در طول این دوران و حتی در دولت جدید هم تغییری در این شرایط حاصل نشده است.

معاینه توسط چشم پزشک معتمد دولت و خانواده: اقدام درمانی هنوز صورت نگرفته

همچنین هر دو محصور زندان اختر، دچار مشکلاتی در چشم هایشان هستند. پزشکان معتمد دولت که مورد اعتماد خانواده نیز هستند، در معاینات خود بر لزوم عمل جراحی چشم برای ایشان تاکید کرده اند. اما با وجود مکتوب شدن این گزارش های پزشکی، و گذشت چند هفته، هنوز هیچ اقدامی برای پیگیری روند درمانی آنها صورت نگرفته است.

پس از روی کار آمدن دولت منتخب مردم، جز یک ملاقات بی نتیجه و رها شده و نه در سطوح متناسب، که در حدود یک سال قبل صورت گرفت و در آن محصورین شرح کامل رنج ها و مشکلات و وضعیت خود را دادند، هیچ مسئول دولتی و حکومتی سراغ آنها را نگرفته است، به طوری که برخی نزدیکان گفته اند دولتمردان آنها را به فراموشی سپرده اند. این در حالی است که در همین مدت، اتفاقات ناگواری برای میرحسین و همسر و دخترانش روی داد اما هیچ مقام مسئولی پیگیر آنها نشد. شایعه ای مبنی بر دیدار شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی با میرحسین موسوی نیز منتشر شد که از سوی آنها به کلی تکذیب شده است.

وضعیت قلب میرحسین: درمان موثر بوده است

برنامه بازتوانی قلب میرحسین که پس از مشکلات قلبی با تاخیر شروع شد و برای مدتی در بیمارستان ادامه داشت، از بیمارستان به خانه ی محل حبس منتقل شده و در خانه انجام می شود و به نظر می رسد در مورد قلب ایشان، این درمان موثر واقع شده است.

خواندن روزنامه همچنان برای میرحسین و رهنورد ممنوع است

اگرچه بخشی از کتاب ها و نیز مجله های هنری در مدت حصر به میرحسین و رهنورد داده شده، اما همچنان از ابتدای حصر تاکنون علی رغم تاکیدات مکرر مهندس موسوی و دکتر رهنورد، حتی یک برگ روزنامه به زندانیان محصور اختر داده نشده است. امکان تماس تلفنی هم بنابر شواهد تنها برای یک بار در هفته مجاز بوده است، آن هم فقط در ملاقات حضوری فرزندان و با مادر زهرا رهنورد، و هر چند وقت یک بار هم با خواهر یا برادر میرحسین. این وضعیت موجب بی خبری کامل خانواده از عزیزان زندانی خود در طول هفته و نگرانی آنها بوده و هست.

رفع حصر؛ وعده ای که پس از یک سال محقق نشد

یک سال از وعده رئیس جمهور برای رفع حصر می گذرد اما با وجود تاکیدات ابتدایی سخنگوی دولت و برخی مسئولان سیاسی و امنیتی برای پیگیری این موضوع، هنوز هیچ اقدام عملی در راستای رفع حصر صورت نگرفته است.

سکوت و بی نتیجه ماندن تلاش های احتمالی دولت منتخب مردم در این باره، بخشی از افکار عمومی را به سمت ناامیدی از تحقق وعده های سیاسی رئیس جمهور برد؛ تا جایی که روحانی در روزهای اخیر بار دیگر بر پایبندی به همه وعده های انتخاباتی خود تاکید کرد.

در حالی که برخی نزدیکان دولت از اولویت داشتن امور دیگر سخن می گویند دولتمردان هنوز مشخص نکرده اند که آیا زمان بندی یا برنامه مشخصی برای تحقق وعده های سیاسی خود از جمله باز کردن فضا، ایجاد زمینه فعالیت احزاب، آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصرهای غیرقانونی دارند یا خیر.

پیش تر یکی از دختران موسوی در نوشته ای در فیس بوک، در مورد والدین خود نوشته بود: مشکل این است که بیماری صبر نمی شناسد.

جرس

ebf6d62cf602f81b534152ba19cc404c-300x200.jpg

شیرین عبادی دریافت مدال فیلدز را به مریم میرزاخانی تبریک گفت

جرس: شیرین عبادی، مدافع حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل در سال 2003 در نامه ای به مریم میرزاخانی، برنده مدال فیلدز، کسب این جایزه را به او تبریک گفت.

خانم میرزاخانی اولین زنی است که این جایزه را دریافت کرده است. مدال فیلدز، یک جایزه معتبر در دنیای ریاضیات است.

خانم عبادی در این نامه همچنین از خانم میرزاخانی خواسته است تا در هنگام سفر به ایران در ژانویه سال 2015 در ملاقات با مقامات عالی‌ حکومتی در خصوص دانشمند جوان–امید کوکبی- که در زندان بسر می‌‌برد و دیگر نخبگانی که در سال‌های اخیر به جرم دگراندیشی‌ به زندان رفته اند، گفت و گو کند.

امید کوکبی، فیزیکدان جوان ایرانی، چهار سال پیش که به ایران سفر کرد به خاطر امتناع از همکاری در پروژه هسته ای ایران به ده سال حبس محکوم شد.

متن نامه شیرین عبادی به مریم میرزاخانی که در تاریخ 25 مرداد ماه 1393 ارسال شده و نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر است:

دختر عزیزم، خانم مریم میرزا خانی

پیروزی افتخار آمیز ات را تبریک می‌‌گویم و از این که یک “زن ایرانی” توانسته در عرصه علوم ریاضی‌ چنین خوش درخشد به همه ایرانیان، خصوصا زنان ایرانی شاد باش می‌‌گویم.

خبر گزاری ایسنا در تاریخ ۲۴ مرداد ماه اعلام کرد که برای شرکت در سومین سمینار ریاضی‌ که توسط دانشگاه صنعتی شریف برگزار می‌‌شود در ژانویه ۲۰۱۵ به ایران سفر خواهی کرد . دیدن دوباره وطن و بازدید از دبیرستان و دانشگاهی که اولین پلکان ترقی علمی‌ ات بوده اند مسرت بخش است. مسلما در این سفر صاحب منصبان و دولتمردان با افتخار در کنارت ایستاده و عکس هایی به یادگار خواهند گرفت، تورا به دیدن مقامات عالی‌ حکومتی می‌‌برند و آن هنگام است که انتظار دارم از آنان سوال کنی‌ بر دیگر نخبه گان این مملکت چه رفته است؟ از امید کوکبی یاد کن- دانشمند جوانی که تقریبا هم سن تو است و بیش از سه‌ سال است که در زندان اوین محبوس است. او که متخصص فیزیک اتمی و محقق دانشگاه آستین تکزاس است در سال ۱۳۸۹ برای دیدار خانواده ‌اش به ایران سفر کرد و چون همکاری با سازمان انرژی هسته ای‌ را قبول نکرد، با طرح اتهامی واهی به ده سال حبس محکوم شد. مأمورین امنیتی هنگام بازجویی گفته بودند که در زندان بلایی سرش خواهند آورد تا با منت همکاری با دولت ایران را قبول کند و اکنون زمان اجرای وعده آنان فرا رسیده و وضعیت این دانشمند جوان حتی از سایر محکومین سیاسی و عقیدتی‌ بدتر و ناگوار تر است.

امیدوارم تو بتوانی‌ مقامات قضایی ایران را متقاعد کنی‌ که جای یک دانشمند و محقق در زندان نیست زیرا حتی اگر در دانشگاه‌های اروپا یا آمریکا شاغل باشد، می‌‌تواند چون تو برای کشورش غرور آفرین باشد.

طبق آمار یونسکو، ایران بیشترین فرار مغزها را دارد. جوانان تحصیل کرده سرمایه واقعی‌ کشور هستند، از دولتمردان ایرانی سوال کن چه بر سر قشر تحصیل کرده آورده اند که مجبور به جلای وطن شده اند و چرا نخبه گانی چون سروش ثابت، حامد صابر، احسان عبده تبریزی، جواد علیجانی، آرمان رضا خانی، امین نیأیی فر، علی اکبر محمد زاده و … به جرم دگر اندیشی‌ دچار قهر حکومتیان شده و به زندان رفته اند؟

شاید پاسخی نشنوی اما با طرح این سوال ثابت می‌‌کنی‌ که به سرنوشت نخبه گان علمی‌ وطن ات بی‌ اعتنا نیستی.

سفر خوشی‌ برایت آرزومندم و هم وطنان جوانت مشتاق شنیدن سخنانت هستند.

شیرین عبادی

مدافع حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۳

25 مرداد ماه

جرس

8-16-2222.jpg

خودکشی بیش از چهارهزار نفر در سال گذشته

رییس سازمان پزشکی قانونی کشور با بیان اینکه خودکشی در سطح کشور افزایش یافته، افزود: چهار هزار و 55 نفر در سال گذشته (1392) در اثر خودکشی جان باخته اند.

به گزارش ایرنا، «احمد شجاعی» روز یکشنبه در نشست هم اندیشی مطالعات پژوهشی در حوزه آسیب های اجتماعی افزود: این آمار نگران کننده است و نشان می دهد که سلامت روانی جامعه مطلوب نیست.

وی مهمترین علل پیشگیری از خودکشی را فرهنگ سازی دانست و گفت: مردم باید آموزش ببینند که برای اندکی ناملایمات، نباید دست به اقدامات خطرناک و نگران کننده بزنند.

شجاعی ادامه داد: نظام باید بتواند آسیب های اجتماعی را کاهش دهد و ما که مدعی نظامی بر مبنای اسلامی هستیم، در خیلی از زمینه ها عقب مانده ایم و این جای افت دارد.

وی برای نمونه به بحث اعتیاد اشاره کرد و گفت: اعتیاد که خود منشا بسیاری از آسیب های اجتماعی شده، عامل 55 درصد طلاق، 65 درصد همسرآزاری، 30 درصد کودک آزاری و 25 درصد قتل در کشور است و از هر 216 هزار زندانی، 96 هزار نفر مرتبط با اعتیاد هستند.

به گفته رییس سازمان پزشکی قانونی کشور، براساس نظرسنجی، اولین نگرانی 95 درصد مردم موضوع اعتیاد است.

شجاعی افزود: آستانه صبر و تحمل مردم و همچنین مهارت های زندگی کاهش یافته بطوریکه مردم با رعایت نکردن حق تقدم در تصادفات ساده، با یکدیگر درگیر می شوند.

وی خاطرنشان کرد: در کدام کشور وقتی که دو نفر تصادف می کنند، با یکدیگر دست به یقه می شوند.

رییس سازمان پزشکی قانونی کشور با بیان اینکه آسیب های اجتماعی در کشور زیاد است، افزود: این آسیب های اجتماعی باید تحقیق، مطالعه و ریشه یابی شود و باید دید که مثلا چرا نزاع در یک استانی بیشتر است.

شجاعی خاطرنشان کرد: سازمان پزشکی قانونی در این راستا هم از توانمندی بالا برخوردار است و هم می تواند در کاهش آسیب های اجتماعی نقش داشته باشد و حتی دو وظیفه از پنج وظیفه این سازمان آموزش است.

وی گفت: در حوزه آسیب های اجتماعی، اطلاعات بسیار ارزشمندی در این سازمان وجود دارد زیرا سرنخ بسیاری از این آسیب ها در نهایت به پزشکی قانونی ارجاع می شود.

پیک ایران

safar.jpg

مرگ ۱۱ زندانی در شهرکرد پیش از سفر روحانی

دو روز پیش از سفر حسن روحانی به استان چهار محال و بختیاری٬ در یک آتش‌سوزی «عمدی» در زندان شهرکرد ۱۱ زندانی جان خود را از دست دادند.

عبدالله موسوی٬ رئیس کل دادگستری استان چهارمحال و بختیاری اعلام کرده این آتش‌سوزی روز دوشنبه (۱۳ امرداد) رخ داده و ۱۱ زندانی بر اثر خفگی جان خود را از دست دادند.

اصغر جهانگیر٬ رئیس سازمان زندان‌ها نیز اعلام کرده این آتش‌سوزی «عمدی» بوده است.

جهانگیر افزوده «دوربین‌های موجود در زندان تصاویر مربوط به آتش سوزی را ضبط کرده‌اند و مشخص شده که فردی به صورت عمدی این حادثه را ایجاد کرده است.»

صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه نیز با صدور حکمی سازمان بازرسی کل کشور را مامور تحقیق درباره این حادثه کرده است.

این حادثه دو روز پیش از سفر استانی حسن روحانی به شهرکرد و استان چهار محال و بختیاری رخ داده است.

پیش از سفر روحانی به استان سیستان و بلوچستان هم در چند عملیات تروریستی گروهی از ساکنان این استان جان خود را از دست داده بودند.

روحانی پیش از این پنج سفر به استان‌های خوزستان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان، ایلام و لرستان انجام داده و چهارمحال و بختیاری ششمین سفر وی محسوب می‌شود.

دیگربان

0174922222.jpg

یک سال دولت روحانی و یک سال وخامت بیشتر حقوق بشر در ایران

افزایش ۱۶ درصدی آمار اعدام در سال ۹۲ نسبت به سال قبل، اجرای احکام قدیمی فعالان سیاسی و مدنی و دستگیری آنان و ادامه حصر موسوی، کروبی و رهنورد نتایج نگاهی گذرا به کارنامه یکساله دولت روحانی در زمینه حقوق بشر است.

بان ‌کی‌مون٬ دبیرکل سازمان ملل متحد، روز سه‌شنبه ۲۰ اسفندماه ۱۳۹۲ در ژنو گفت: «علیرغم وعده‌هایی که حسن روحانی در دوران نامزدی‌اش در انتخابات و پس از انتخابش به عنوان رئیس جمهور مطرح کرد٬ دولت جدید در خصوص ارتقای آزادی بیان و حفاظت از آن اقدام قابل توجهی نکرده است. رسانه‌های ایران٬ اعم از مطبوعات و رسانه‌های آنلاین٬ همچنان با محدودیت‌ها و مواردی چون توقیف و تعطیلی مواجهند.»

دبیرکل سازمان ملل در گزارشش ادامه داد: «دولت جدید نگرشش نسبت به اجرای مجازات اعدام را تغییر نداده است و به نظر می‌رسد دنباله‌روی عملکرد دولت‌های قبلی هستند٬ دولت‌هایی که به شدت بر مجازات اعدام به منظور روشی برای مبارزه با جرایم تکیه می‌کردند.»

سازمان ملل دوم اسفندماه اعلام کرد که در سال ۲۰۱۳ میلادی بین ۵۰۰ تا ۶۲۵ تن در ایران اعدام شده‌اند که در این میان٬ ۵۷ اعدام در ملاء عام صورت گرفته است. به گفته این سازمان همچنین در ۱۵ روز نخست ماه ژانویه ۲۰۱۴ نیز بیش از ۴۰ تن دیگر در این کشور اعدام شده‌اند.

سازمان حقوق بشر ایران در گزارش سالانه خود که در پایان سال ۱۳۹۲ منتشر شد، اعلام کرد که ایران با ۶۸۷ مورد اعدام در آن سال، رکورد اعدام در ۱۵ سال گذشته را شکسته است. این رقم ۱۶ درصد بیشتر از تعداد کل اعدام‌ها در سال ۱۳۹۱ است.

بر اساس این گزارش، تعداد اعدام‌ها در شش ماه دوم سال ۹۲ یعنی دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، دو برابر شش ماه اول سال بوده است. تنها در یک ماه پس از آغاز به کار دولت روحانی، ۴۵۸ نفر اعدام شده‌اند.

در سال ۱۳۹۲ دستگیری‌ها و فراخواندن‌ها برای گذراندن حکم‌ها نیز همچنان ادامه داشت. در دی ماه علی رشیدی- استاد دانشگاه، رییس انجمن اقتصاددانان ایران و عضو جبهه ملی ایران- برای گذراندن حکم دو سال حبس به زندان اوین رفت.

در آذر ماه حدود ۸۲ نفر بازداشت شدند که تعداد ۴۹ نفر آنان از فعالان سایبری بودند. "امیر تتلو" خواننده رپ جزو این افراد بود. وی پس از مدتی آزاد شد اما طی نامه‌ای سرگشاده به دلیل خوانندگی‌اش از ملت ایران عذرخواهی کرد.

در مرداد، ماهی که از نیمه آن حسن روحانی رسما ریاست جمهوری ایران را بر عهده گرفت، ۱۵ تن از فعالان دانشجویی، مدنی و سیاسی و ۱۰ نوکیش مسیحی بازداشت شدند.

مریم شفیع‌پور فعال دانشجویی و محمدعلی هاشمی‌راد از اعضای شورای ملی مذهبی از جمله این بازداشت‌شدگان بودند. مریم شفیعی در اسفند ماه به ۷ سال زندان محکوم شد.

صبا آذرپیک، مرضیه رسولی، مهناز محمدی، ساجده عرب‌سرخی، ریحانه طباطبایی، حسین نورانی‌نژاد، سراج‌الدین میردامادی، جیسون رضاییان، یگانه صالحی، رویا صابری‌نژاد نیکبخت و فریده شاهگلی از جمله کسانی هستند که در سال ۱۳۹۳ بازداشت و روانه زندان شده‌اند.

باز کردن قفل حصر موسوی، کروبی و رهنورد نیز یکی دیگر از وعده‌هایی بود که روحانی اگرچه غیر مستقیم، اما بر آن تاکید کرده بود. بیش از یک سال از آن وعده‌ها گذشته و وضعیت این سه رهبر جنبش سبز هیچ تغییری نکرده است.

"وضعیت حقوق بشر در ایران وخیم است"

با نگاهی گذرا به این احکام اعدام‌ها و بازداشت‌ها، آیا می‌توان کارنامه یک‌ساله حسن روحانی در زمینه وضعیت حقوق بشر را بررسی کرد؟

شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل درباره این کارنامه به دویچه‌وله می‌گوید: «در یک سال گذشته، بهبودی در وضعیت حقوق بشر در ایران مشاهده نشد. البته لازم به یادآوری است که همه‌ی این خرابی‌ها منتسب به رییس جمهور نیست. زیرا که رییس جمهور، طبق قانون اساسی، اختیارات بسیار کمی دارد و اختیارات در انحصار رهبر است. اما مسئله‌ی بسیار مهم این است که آقای روحانی که خودش حقوق‌دان است و قانون اساسی را خیلی خوب بلد است، چرا وعده‌هایی را می‌داد که همان موقع هم می‌دانست که قادر به انجامش نیست.»

این حقوقدان می‌گوید حتی در زمینه‌های محدودی که رئیس جمهور اختیارات قانونی دارد هم بهبودی حاصل نشده است. عبادی به عملکرد وزارت اطلاعات که زیرمجموعه‌ی مورد نظر و تحت اداره‌ی رئیس‌جمهور است، اشاره کرده و می‌گوید: «رفتار فراقانونی مأمورین وزارت اطلاعات مثل سابق ادامه دارد و هیچ چیز عوض نشده است.»

شیرین عبادی می‌گوید در ابتدای کار حسن روحانی، نهادهای بین‌المللی امیدوار بودند که ایران وضعیت بهتری از لحاظ حقوق بشر پیدا کند ولی با گذشت چند ماه، همه آنها ناامید شدند.

عبدالکریم لاهیجی، رئیس فدراسیون مجامع بین‌المللی حقوق بشر نیز معتقد است وضعیت حقوق بشر در دوران ریاست جمهوری روحانی تغییری نکرده است. او کارنامه آقای روحانی در زمینه حقوق بشر را منفی می‌داند، اما تاکید می‌کند که روحانی را نمی‌شود به تمام معنی مسئول اصلی این وخامت حقوق بشر تلقی کرد.

لاهیجی بر این اعتقاد است که جناح تندرو در ایران سعی دارد وضعیت حقوق بشر را بدتر از قبل نشان دهد. او می‌گوید: «صحبت‌هایی که نماینده‌ی قوه‌ی قضاییه و برادر رئیس قوه‌ی قضاییه به ویژه در زمینه‌ی حقوق بشر هرازگاهی می‌کنند، حمله به موازین حقوق بشر، به خصوص ترور شخصیت احمد شهید و... همه نشان می‌دهند که نمی‌خواهند آن چهره‌ی معتدلی که آقای روحانی قصد دارد از جمهوری اسلامی به جامعه‌ی بین‌المللی و به خصوص در گفت‌وگوهایش با شش کشور بزرگ طرف گفت‌وگو با ایران نشان دهد، چهره واقعی ایران باشد. با این موارد فاحش نقض حقوق بشر، مسلم است که این چهره مخدوش می‌شود.»

عبدالکریم لاهیجی اما معتقد است که در زندگی اجتماعی مردم ایران اندکی گشایش ایجاد شده است.

او می‌گوید صحبت‌های روحانی در زمینه‌هایی مثل حمایت از جوانان و زنان توانسته قدری جو التهاب و تشنج در جامعه را کمتر کند. این حقوقدان اعتقاد دارد مردم احساس فشار کمتری می‌کنند، هرچند تاکید می‌کند که در این زمینه باید دید مردم داخل ایران همین احساس را دارند یا نه.

نمره کارنامه حقوق بشر روحانی

شیرین عبادی می‌گوید نمی‌تواند نمره قابل قبولی به کارنامه حقوق بشری روحانی بدهد. او می‌گوید از یک تا ۱۰ می‌تواند نمره ۲ به آقای روحانی بدهد آن هم تنها به خاطر ادبیاتش: «نمره‌ی آقای روحانی ۲ بیشتر نیست. این امتیاز هم به خاطر ادبیاتی است که به کار می‌برند که به نسبت آقای احمدی‌نژاد، ادبیات محترمانه‌تر و ملایم‌تری است و از این جهت، این نمره به ایشان تعلق می‌گیرد.»

عبدالکریم لاهیجی می‌گوید نمی‌تواند خود را در جایگاه یک معلم قرار داده و به روحانی نمره بدهد.

وی اما تصریح می‌کند: «وضعیت حقوق بشر در ایران وخیم است؛ خیلی هم وخیم است، در همه‌ی قسمت‌ها و زمینه‌ها. ولی آن‌چه برای من مسلم است این است که نمی‌توان آقای روحانی را مسئول این وخامت اوضاع دانست. از طرف دیگر، آقای روحانی هم با توجه به قول‌هایی که داده، امید‌هایی که چه قبل از انتخاب شدنش و چه در طی یک سال گذشته داده، برای این‌که مردم را ناامید نکند، به خصوص مردمی که به او رأی داده‌اند، به عقیده‌ی من باید مقداری از خودش جرأت و جسارت بیشتری نشان بدهد. حال طرفش آقای خامنه‌ای است، قوه‌ی قضاییه است، تمام نیروهای افراطی و افراط‌ گرا هستند، آقای روحانی اگر بخواهد لااقل چهره‌ای مانند چهره‌ی آقای خاتمی از خودش در تاریخ ایران رقم بزند، به عقیده‌ی من باید در جهت پاسداری از حقوق مردم مقاومت بیشتری از خودش نشان بدهد.»

DW:DE

016194070_40300-3.jpg

انتقال مهدی خزعلی پس از سکته قلبی به بیمارستان

مهدی خزعلی پس از اعتصاب غذا دچار سکته قلبی شد و به بیمارستان انتقال یافت. ماشاء‌الله شمس‌الواعظین به "تبلیغ علیه نظام" متهم شد و قرار بازداشت صبا آذرپیک که متهم به "فعالیت تبلیغی علیه نظام" است برای یک ماه دیگر تمدید شد.

به گزارش سایت خبری "ندای سبز آزادی"، مهدی خزعلی که در زندان رجایی شهر در اعتصاب غذا به سر می‌برد، به دلیل سکته قلبی به بیمارستان انتقال یافت.

این پزشک و فعال سیاسی منتقد روز جمعه گذشته (۳۰ خرداد / ۲۰ ژوئن) در جریان سفری خانوادگی به محمودآباد در شمال ایران توسط یک تیم ویژه عملیاتی وزارت اطلاعات بازداشت شد و به بند زندانیان محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر کرج انتقال یافت. او از هنگام ورود به زندان اعلام کرد که اعتصاب غذا خواهد کرد.

یکی از نزدیکان مهدی خزعلی گفت که او بر اثر عوارض ناشی از اعتصاب غذا ابتدا به بهداری زندان رجایی شهر و سپس به بیمارستان امام خمینی منتقل شده است.

به نوشته "ندای سبز آزادی"، مهدی خزعلی اعتصاب غذا را "آخرین سلاح مظلوم در دنیایی خوانده که صدایی به جایی نمی‌رسد". او طی پنج سال گذشته تا کنون هفت بار و به مدت ۲۸۵ روز اعتصاب غذا کرده است.

ظاهرا علت دستگیری او افشاگری درباره محمدرضا مهدوی کنی بود. او در تازه‌ترین یادداشتی که دو روز پیش از بازداشت‌اش منتشر شد مهدوی کنی را به فساد مالی و سوء استفاده از موقعیت‌اش به عنوان رئیس دانشگاه امام صادق متهم کرده بود.

"ندای سبز آزادی" به نقل از فیس‌بوک محمد صالح خزعلی، فرزند این زندانی سیاسی، می‌نویسد که وی در مدت ۸ روز ۱۸ کیلو وزن از دست داده، اصرار دکترها را برای وصل کردن سرم نپذیرفته و گفته است: «من وظيفه‌ام را انجام می‌دهم؛ خدا كند آنهايی كه بيرون هستند وظيفه‌شان را خوب انجام دهند.»

محمد صالح خزعلی همچنین درباره سکته قلبی پدرش نوشته است: «همين ساعت پيش بود كه جواب نوار قلبی ايشان آمد و گفتند كه شما ديروز كه نفس‌تان ايستاده سكته قلبی كرده‌ايد و سريعا بايد در سی سی يو بستری شويد زيرا به علت نخوردن آب خون‌تان غليظ شده و اين اتفاق افتاده است.»

فرزند مهدی خزعلی می‌افزاید: «اين وظيفه بهداری رجايی شهر بوده است كه به ايشان رسيدگی كنند. اما متاسفانه آنجا كارشان اعدام و غسال‌خانه است و با بهبود و معالجه غريبه‌اند.»

این هفتمین بار پس از حوادث سال ۸۸ است که مهدی خزعلی بازداشت می‌شود. به گزارش رسانه‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان ایران، تا کنون هیچ نهاد قضایی نسبت به بازداشت مهدی خزعلی واکنش نشان نداده است.

اتهام "تبلیغ علیه نظام" به ماشاءالله شمس‌الواعظین

به گزارش "ایسنا"، ماشاء‌الله شمس‌الواعظین، روزنامه‌نگار و رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران، در گفت‌وگویی با این خبرگزاری گفته است که متهم به "تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه‌ها، شرکت در کنفرانس‌ها و صفحه فیس‌بوک" شده و برایش قرار وثیقه ۲۰۰ میلیونی صادر کرده‌اند.

ماشاء‌الله شمس‌الواعظین پس از دریافت احضاریه‌ای مبنی بر حضور در دادسرای اوین در روز یکشنبه (۸ تیر / ۲۹ ژوئن) در این دادسرا حضور یافته و به وی تفهیم اتهام شده است.

شمس‌الواعظین که اخیرا بارها به پلمب دفتر "انجمن صنفی روزنامه‌نگاران" انتقاد کرده بود، در مصاحبه با "ایسنا" گفته است که شاکی پرونده‌اش "یکی از نهادهای نظامی" است.

این روزنامه‌نگار می‌گوید که هیچ یک از اتهامات علیه خود را نپذیرفته و گفته است: «روزنامه نگارم و وظیفه‌ام انتقاد است. انتقاد در پرونده من وجود دارد، اما اگر این انتقاد تفسیر به تبلیغ علیه نظام بشود پذیرفته نیست.»

شمس‌الواعظین اخیرا از سوی بنیاد بین‌المللی مطبوعات برنده جایزه "قهرمان آزادی مطبوعات" سال ۲۰۱۴ شد. او برای دریافت این جایزه و شرکت در کنفرانس بین‌المللی مطبوعات در اواخر فروردین امسال (۱۳۹۳) به کیپ تاون، پایتخت آفریقای جنوبی، سفر کرد. اما پس از انجام این سفر ممنوع‌الخروج شد.

تمدید بازداشت موقت صبا آذرپیک

همچنین وکیل مدافع صبا آذرپیک، روزنامه‌نگار و از همکاران روزنامه‌"اعتماد" و هفته‌نامه "تجارت فردا" که در بازداشت به سر می‌برد، به خبرگزاری "ایرنا" گفت که قرار بازداشت موکل او تمدید شده است.

به گفته محمود علیزاده طباطبایی، موکل وی متهم به "فعالیت تبلیغی علیه نظام" شده است. صبا آذرپیک روز هفتم خرداد ماه (۲۸ مه) در محل نشریه "تجارت فردا" بازداشت شد.

محمود علیزاده طباطبایی گفت که یک ماه بازداشت صبا آذرپیک در روز شنبه (۷ تیر / ۲۸ ژوئن) به پایان رسید، اما شعبه دوم دادسرای فرهنگ و رسانه قرار بازداشت او را تمدید کرده است.

وکیل صبا آذرپیک گفت که روز یکشنبه به دادگاه مراجعه کرده تا در صورت امکان بازپرس پرونده قرار بازداشت را به قرار وثیقه تبدیل کند. او افزود که به منظور اطلاع از تمدید بازداشت موکلش روز دوشنبه مجددا به دادسرا مراجعه خواهد کرد.

صبا آذرپیک یک بار نیز در بهمن ماه ۱۳۹۱ در موج دستگیری‌های روزنامه‌نگاران بازداشت و پس از چند هفته آزاد شده بود.

نام صبا آذرپیک در آخرین گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز به عنوان یکی از روزنامه‌نگارانی که اخیرا در ایران بازداشت شده‌‌اند آمده است.

این سازمان مدافع آزادی رسانه‌ها در گزارش خود راجع به روند آزادی اطلاع‌رسانی و نیز وضعیت روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران در ایران نوشته است که وضعیت اطلاع‌رسانی و آزادی‌های رسانه‌ای در ایران ظرف یک سال گذشته که دولت حسن روحانی بر سر کار بوده، هیچ گونه پیشرفتی نکرده است.

DW.DE

r_shahabi1-7.jpgادامه اعتصاب غذای رضا شهابی در اعتراض به تبعید غیر قانونی

رضا شهابی فعال کارگری محبوس در زندان رجایی که اکنون در بیستمین روز اعتصاب غذای خود به سر می برد، طی نامه ای خطاب به دادستان تهران خواسته های خود را مطرح و از شرایط زندان رجایی شهر انتقاد کرده است.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، بر اساس این نامه، رضا شهابی برای پایان دادن به اعتصاب غذای خود چهار خواسته دارد که عبارتند از: ۱- بازگشت به محل قبلی زندان اوین بند ۳۵۰، ۲- مرخصی استعلاجی جهت درمان و عمل جراحی دیسک کمر، ۳- اجرای ماده ۱۳۴ قانون جدید مجازات اسلامی ( قانون تجمیع)، ۴- اجرای قانون آزادی مشروط.

از سوی دیگر این فعال کارگری با انتقاد از شرایط بسیار بد زندان رجایی شهر در مقایسه با اوین، ابراز نارضایتی خود را از نگهداری در سلول های ۴ متر و ۷۰ سانتی متری به جای سلول های ۱۵ در ۱۲ متری، هواخوری دو ساعت نیم تا سه ساعت به جای صبح تا عصر، پنجره های ۳۰ سانتی متری که با سه لایه فلز پوشیده شده و تهویه هوا را با مشکل روبرو می کند و همچنین شرایط بسیار بد بهداشتی از جمله وفور سوسک و موش و عدم وجود امکانات ورزشی و غیره اعلام کرده است.

جرس

dd3c18885f47d9b7dccd5664655ef0e5-300x225-4.jpgنامه‌ خانواده‌ زندانیان سیاسی به لاریجانی درباره عدم اجرای مواد ۱۳۴ و ۱۰ قانون مجازات

جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی در نامه‌ای به رئیس قوه‌ قضاییه خواستار اجرای مواد 134 و 10 قانون مجازات اسلامی مصوب اول اردیبهشت سال 1392 شدند.

به گزارش جرس، در این نامه آمده است: ما خانواده‌های زندانیان سیاسی در خصوص معطل ماندن مواد 134 و 10 قانون مجازات اسلامی مصوب اول اردیبهشت سال 1392 و عدم اجرای آن در تهران و دیگر شهرستان های ایران، از حضرتعالی تقاضا داریم دستور اجرای این مواد قانونی را که موجب رضایت و رهایی بسیاری از شهرمندان و متهمان در بندمان خواهد شد صادر فرمایند.

خانواده زندانیان سیاسی نامه خود را علاوه بر قوه قضاییه‌، به مجلس شورای اسلامی، کانون وکلا و اتحادیه سراسری کانون‌ها نیز ارسال شده است.

در ماده 134 قانون مجازات اسلامی آمده است: در جرائم موجب تعزیر هرگاه جرائم ارتکابی بیش از سه جرم نباشد دادگاه برای هر یک از آن جرائم حداکثر مجازات مقرر را حکم می‌کند و هرگاه جرائم ارتکابی بیش از سه جرم باشد، مجازات هر یک را بیش از حداکثر مجازات مقرر قانونی مشروط به اینکه از حداکثر به اضافه نصف آن تجاوز نکند، تعیین می‌نماید.

ماده 10 قانون مجازات اسلامی نیز می‌گوید: در مقررات و نظامات دولتی مجازات و اقدام تأمینی و تربیتی باید به موجب قانونی باشد که قبل از وقوع جرم مقرر شده است و مرتکب هیچ رفتاری اعم از فعل یا ترک فعل را نمیتوان به موجب قانون مؤخر به مجازات یا اقدامات تأمینی و تربیتی محکوم کرد لکن چنانچه پس از وقوع جرم، قانونی مبنی بر تخفیف یا عدم اجرای مجازات یا اقدام تأمینی و تربیتی یا از جهاتی مساعدتر به حال مرتکب وضع شود نسبت به جرائم سابق بروضع آن قانون تا صدور حکم قطعی، مؤثر است.

​جرس

img_24953.jpg

بیانیه 157 نفر از فعالان سیاسی و اجتماعی در دفاع از رضا شهابی

157 نفر از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران در بیانیه ای که در دفاع از رضا شهابی ، عضو هیئت مدیره سندیکای کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه صادر شده تصریح کردند: در دنیای کنونی مشاهده آنکه یک انسان به حدی از تنگنا رسیده است که برای زنده نگاه داشتن یک اندیشه یا برای حفظ جزئی‌ترین معیارهای زندگی، جسم زندانی خود را به عنوان آخرین حربه مبارزه مورد استفاده قرار می‌دهد بسیار تلخ است. این امر برای هر انسان پایبند به انسانیت، غیر قابل پذیرش و تحمل است. ما‌ ضمن درخواست از رضا شهابی برای پایان دادن به اعتصاب غذای خود اعلام می‌کنیم خواسته ما بازگشت رضا شهابی به زندان و بند پیشین خود نیست؛ خواسته ما آزادی او و تمامی فعالان کارگری از زندان است.

متن کامل این بیانیه در پی می آید

چهارده روز پیش رضا شهابی، عضو هیئت مدیره سندیکای کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ضمن انتشار بیانیه اعلام کرد که به دلیل تبعید خود از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان رجائی شهر دست به اعتصاب غذا زده است. او در قسمتی از بیانیه اعتصاب غذای خود نوشته است: «بیش از دو سال از بازداشتم در اعتراض به پایمال شدن حقوق هم طبقه های کارگرم می‌گذرد. در این مدت بر اثر شکنجه ها و انواع و اقسام فشار و تهدید علیه خودم و خانواده ام بخش عمده ای از سلامت جسمی و روحی ام را از دست داده ام، و ممانعت از ادامه درمان ستون فقرات و مهره های گردنم، باعث کشیده شدن کارم به جراحی شده و باز گردانده شدنم از بیمارستان به زندان آن هم درست در شب عید، تنها ذره ای از رنج هایی است که در این مدت متحمل شده ام. اینک در اقدامی دیگر بدون هیچ دلیلی و بطور غیر قانونی حکم به تبعید به زندان رجایی شهر داده اند. علی رغم وضعیت وخیم جسمی ام در اعتراض به این تبعید غیر قانونی از امروز ۱۱\۳\۹۳ تا رسیدن به خواسته های خود یعنی بازگشت به بند ۳۵۰ اعلام اعتصاب غذا میکنم و نیز اعلام میکنم که مسئولیت سلامتی اینجانب متوجه دادستانی تهران است.»

بعد از دو هفته اعتصاب غذا اکنون فشار خون رضا شهابی افت محسوسی کرده و حال جسمی او رضایت بخش نیست، وی هنوز بعد از انجام جراحی گردن نیاز به استراحت دارد و این فشارها باعث تشدید ناراحتی جسمی او می‌شود. نباید فراموش کرد که او تا کنون دو مرتبه از زندان به صورت تحت‌الحفظ به بیمارستان منتقل شده است تا مورد درمان قرار بگیرد، بنابراین پزشکان سازمان زندانهای کشور نیز بیماری جدی این فعال کارگری را تایید کرده‌اند.

دنیای فکری یک زندانی سیاسی بزرگ است اما محیط زندگی او در زندان بسیار کوچک است. عجیب نیست که یک زندانی بعد از روزهای متمادی زندگی در زندان، از انسان‌های همبند گرفته تا رنگ میله‌های زندان، به بسیاری امور روزمره عادت می‌کند و از این عادت، احساسی ضعیف از امنیت و آرامش به او دست می‌دهد. دقیقا در این نقطه است که دشمنان آزادی‌خواهان و برابری‌طلبان ایران به دنیای کوچک یک زندانی سیاسی نیز رحم نمی‌کنند و با تغییر محل سلول، بند و یا زندان، سعی در ایجاد شوک‌های روانی به فعالان سیاسی و اجتماعی می‌کنند. شوک‌هایی که به جز خود فرد زندانی، آرامش خاطر و امنیت درونی خانواده یک زندانی سیاسی را نیز به شدت تحت تاثر قرار می‌دهد.

در دنیای کنونی مشاهده آنکه یک انسان به حدی از تنگنا رسیده است که برای زنده نگاه داشتن یک اندیشه یا برای حفظ جزئی‌ترین معیارهای زندگی، جسم زندانی خود را به عنوان آخرین حربه مبارزه مورد استفاده قرار می‌دهد بسیار تلخ است. این امر برای هر انسان پایبند به انسانیت، غیر قابل پذیرش و تحمل است. ما‌ ضمن درخواست از رضا شهابی برای پایان دادن به اعتصاب غذای خود اعلام می‌کنیم خواسته ما بازگشت رضا شهابی به زندان و بند پیشین خود نیست؛ خواسته ما آزادی او و تمامی فعالان کارگری از زندان است. ما معتقد هستیم تمامی زندانیان سیاسی باید از زندان آزاد شوند.

ما خواهان به رسمیت شناخته شدن حق آزاد اندیشیدن، حق اظهار آزادانه عقاید، حق ایجاد آزادانه‌ تشکل‌های سیاسی، اجتماعی و صنفی مستقل توسط مردم ایران هستیم. این هدف ماست و برای تبدیل این هدف به واقعیت از ارائه تلاش‌های هر چند کوچک خود دست نخواهیم کشید چرا که معتقد هستیم هیچ حاکمیتی نمی‌تواند تا ابد در مقابل خواست مردم یک جامعه مقاومت کند.

پیک ایران

is02vird-2.jpgهمایش اصلاح‌طلبان بوشهر هم لغو شد

جرس: ستاد ائتلاف اصلاح طلبان استان بوشهر اعلام کرد: همایش بزرگداشت دوم و سوم خرداد در بوشهر به دلیل برخی مانع تراشی ها لغو شد.

به گزارش «خلیج فارس»، این تشکل سیاسی اعلام کرد: هرچند قانون اساسی جمهوری اسلامی تشکیل اجتماعات قانونی را حق ملت دانسته و برای تجمعات قانونی در فضاهای بسته نیاز به اخذ هیچ مجوزی نیست، با این حال ما برای پیشگیری از هر گونه بهانه تراشی، درخواست مجوز تجمع روز جمعه 2 خرداد را هم به مسئولان استان داده و فراتر از این در اقدامی بی سابقه ریز برنامه هایمان را هم به مقامات مسئول ارائه کردیم، اما به دلیل برخی مانع تراشی ها، این همایش لغو شد.

ستاد ائتلاف اصلاح طلبان استان اعلام کرد: در بیانیه ای دلایل این اتفاق را با مردم در میان خواهیم گذاشت.

گفتنی است قرار بود بعد از ظهر جمعه (امروز) همایش بزرگداشت حماسه دوم و سوم خرداد از سوی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان بوشهر در مجتمع فرهنگی هنری ارشاد برگزار شود، اما طی روزهای گذشته برخی چهره های تندرو و سایت های زنجیره ای منتسب به اصولگرایان خطاب به مسئولان استانی خواستار لغو این همایش شده بودند.

جرس

Etehad-Etehad-2.jpgدستگیری ۲۷ فعال کارگری در ایران در روز جهانی کارگر

تجمع اعضای سندیکای رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به مناسبت روز جهانی کارگر (پنج‌شنبه، اول ماه مه / ۱۱ اردیبهشت) در پایانه آزادی تهران، به علت حمله نیروهای امنیتی و یگان ویژه نیروی انتظامی انجام نشد.

داود رضوی، یکی از اعضای این سندیکا که در تجمع حضور داشته، به دویچه‌وله گفت: «نیروهای امنیتی در حالی که آقای ابراهیم مددی جعبه شیرینی در دست داشت و به مردم تعارف می‌کرد به او حمله کردند، او را کتک زدند و شیرینی‌ها را زیر پاهایشان له کردند. بعد هم او را سوار ون پلیس کردند و همراه دیگران بردند.»

ابراهیم مددی نایب رئیس سندیکای شرکت واحد است و پیش از این نیز چندین بار سابقه بازداشت و زندان داشته است.

آقای رضوی گفت که ۲۲ نفر دیگر نیز دستگیر شدند و طبق آخرین اخبار همه آنها به زندان اوین منتقل شده‌اند، اما مسئولان زندان از پذیرش آنها خودداری کرده‌اند. تا لحظه تهیه این گزارش، دستگیرشدگان در ون نیروی انتظامی و مقابل اوین بوده‌اند.‌

حسن سعیدی، اکبر نظری، وحید فریدونی، ناصر محمدزاده و محسن حسینی‌تبار از جمله دستگیرشدگان در میدان آزادی هستند.

به گفته آقای رضوی از اولین ساعات روز پنج‌شنبه اطراف میدان آزادی تا پایانه آزادی مملو از ماموران پلیس ویژه و لباس شخصی بود و در حقیقت امکان برپایی تجمع اصلا به وجود نیامد.

دستگیری در مقابل ساختمان وزارت کار

هم‌زمان با تجمع در پایانه آزادی، اتحادیه آزاد کارگران ایران نیز فراخوان تجمعی مقابل ساختمان وزارت کار را داده بود. به گزارش سایت رسمی این نهاد، از اولین ساعات صبح روز پنج‌شنبه، ساختمان اداره کار و تمامی محله‌های منتهی به آن توسط نیروهای امنیتی اشغال شده و تحت کنترل شدید قرار داشت. بر اساس این گزارش، نیروهای پلیس و لباس شخصی مانع توقف عابران در این منطقه می‌شدند.

اتحادیه آزاد کارگران ایران همچنین از ضرب و شتم و در نهایت دستگیری شاهپور احسانی‌راد، عضو هیأت مدیره، و نیز پروین محمدی، یکی دیگر از اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران، خبر داده است. این دو نفر قصد داشتند با بالا بردن پلاکارد به دستگیری همکارانشان اعتراض کنند که صبح پنج‌شنبه صورت گرفته بود.

در اولین ساعت روز جهانی کارگر دو عضو هیأت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران در منازل مسکونی‌شان بازداشت شدند. به گزارش سایت این اتحادیه، جعفر عظیم‌زاده و جمیل محمدی ساعت یک بامداد روز پنج‌شنبه با هجوم ماموران امنیتی به خانه‌هایشان دستگیر شدند.

بر اساس این گزارش منزل مسکونی پروین محمدی نیز در روز چهارشنبه (۱۰ اردیبهشت) مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفته و در منزل شکسته شده است، اما به دلیل نبودن خانم محمدی در خانه، ماموران موفق به دستگیری او نشده‌اند.

اتحادیه آزاد کارگران ایران و به طور مشخص اعضای دستگیرشده آن، از ماه‌ها پیش اقدام به جمع‌آوری طوماری به نام "طومار چهل هزار امضایی" کرده‌اند. اعتراض به تصویب دستمزدهای زیر خط فقر، بیکاری و گرانی از جمله موارد ذکرشده در این طومار هستند. جعفر عظیم‌زاده چند روز پیش از دستگیری‌اش در گفت‌وگو با دویچه‌وله درباره این طومار توضیح داده بود.

بر اساس گزارش سایت اتحادیه آزاد کارگران ایران، تعداد دیگری از کسانی که قصد داشتند مقابل وزارت کار تجمع کنند، دستگیر شده و توسط ون‌های پلیس به نقاط نامعلومی برده شده‌اند.

پیشتر خانه کارگر ایران درخواست برگزاری راهپیمایی در روز جهانی کارگر را داده بود، اما وزارت کشور این درخواست را رد کرده بود. علت رد این درخواست از سوی وزارت کشور، سخنرانی حسن روحانی، رئیس جمهوری، در همین روز عنوان شده بود.

علیرضا محجوب، دبیر کل خانه کارگر ایران، به این تصمیم دولت اعتراض کرده و در مصاحبه با روزنامه "شرق" گفته بود: «اصل ۲۷ قانون اساسی در این زمینه تاکید کرده و حالا شوراهای تامین و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب اجازه ندارند با تفسیر به رای مجوز راهپیمایی ندهند. مگر در دهه‌های پس از پیروزی انقلاب کسی حرفی از مجوز راهپیمایی می‌زد؟ قرار است هر چه پیشتر می‌آییم حقوق و آزادی‌های شهروندی بیشتر به رسمیت شناخته شود نه اینکه محدودتر شود.»

بیانیه مشترک چهار تشکل کارگری

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران فلزکار مکانیک، سندیکای کارگران نقاش و تزئینات و اتحادیه نیروی کار در بیانیه مشترکی به مناسبت روز جهانی کارگر، خواستار به رسمیت شناخته شدن و رعایت حقوق سندیکایی مانند تجمع، اعتصاب و راهپیمایی شده‌اند.

این چهار تشکل کارگری همچنین خواستار پرداخت فوری حقوق و دستمزد معوقه کارگران، تامین امنیت شغلی و لغو قراردادهای سفید امضا و موقت، انحلال شرکت‌های پیمانکاری، رعایت استانداردهای ایمنی در محیط کار، رفع تبعیض و نابرابری بین بازنشستگان کارگری و لشگری و کشوری و لغو کار کودکان شده‌اند.

آزادی کارگران زندانی و پایان دادن به روند سرکوب فعالان کارگری از دیگر خواسته‌های مطرح‌شده در این بیانیه هستند. امضاکنندگان این بیانیه همچنین تقاضا کرده‌اند که "روز جهانی کارگر" (اول ماه مه، ۱۱ اردیبهشت) به عنوان تعطیل رسمی در تقویم ایران به رسمیت شناخته شود.

Dw.DE

درخواست خانواده‌های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰:

تشکیل کمیته حقیقت یاب و برکناری پورمحمدی

جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ به همراه تعدادی از فعالان سیاسی صبح دیروز(سه شنبه) مقابل نهاد ریاست جمهوری در خیابان پاستور تجمع کردند و پنج نماینده از خانواده‌های زندانیان سیاسی در نهاد ریاست‌جمهوری با آقای مهدوی مدیر بازرسی مرکز ارتباطات مردمی ریاست جمهوری دیدار کردند.

توران کبیری، مادر یاشار دارالشفاء یکی از زندانیانی که در پنج شنبه خونین اوین بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته در خصوص دیدار خانواده‌ها با نماینده مردمی رئیس جمهور به «جرس» می‌گوید: «امروز از صبح تا ساعت شش و نیم بعدازظهر جلوی دفتر ریاست جمهوری بودیم. پنج نماینده از خانواده‌ها تعیین شدند و با آقای مهدوی مدیر بازرسی مرکز ارتباطات مردمی ریاست جمهوری به عنوان نماینده مستقیم از طرف آقای روحانی دیدار کردند. خانواده‌ها خواسته‌های خود را مطرح کردند و ایشان هم قول دادند که طی دو روز آینده این مطالب را به اطلاع رئیس جمهور برسانند و خبر رسیدگی را به خانواده‌ها بدهند.

مطالبات خانواده‌های زندانسان سیاسی عبارتند از:

ـ برکناری مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری به عنوان کسی که ناظر مستقیم این اتفاق بوده و به عنوان یکی از ارکان دولت آن را تکذیب کرده است.

ـ کمیته حقیقت یاب از سه قوه تشکیل شود و به اتفاقات رخ داده رسیدگی کنند.

ـ اگر این کمیته دریافت که اتفاقات واقعیت داشته، پزشک معتمدی از طرف خانواده‌ها به داخل زندان برود و زندانیان آسیب دیده را درمان کند.

ـ بازگرداندن زندانیان انفرادی ۲۴۰ به بند ۳۵۰

ـ دادن حقوق اولیه زندانیان مطابق با قوانین موجود. (حق ملاقات حضوری و حق مرخصی و حق تلفن که از سال ۸۹ از آن محروم هستند و حق رسیدگی پزشکی و...)

ما خانواده‌ها از آقای رئیس جمهور می‌خواهیم به عنوان رئیس قوه مجریه در حد دفاع از حقوق شهروندی مسئولیت خود را انجام دهند. آقای اسماعیلی رییس سازمان زندان‌ها می‌گوید ما دروغ می‌گویم ما هم می‌گوییم باشد، دروغ می‌گوییم؛ اما یک هئیت تحقیق و تفحص طی همین دو و سه روز آینده (نه یک ماه دیگر که آثار ضرب و شتم از بین رفته است) داخل زندان بفرستید تا مشخص شود چه کسی دروغ می‌گوید؟»

روز یکشنبه نیز جمعی از خانواده‌های زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض به برخورد خشن فیزیکی با زندانیان این بند و تکذیب مقامات قضایی با تجمع در مقابل مجلس شورای اسلامی خواهان پاسخگویی مسوولان قضایی و دولتی و مجازات آمران و عاملان این ضرب و شتم شدند. علی مطهری نماینده مردم تهران در جمع خانواده‌های زندانیان بند ۳۵۰ اوین حضور یافته و با دادن قول پیگیری گفته است که این درگیری در دو حالت اتفاق افتاده؛ ‌ یا بی‌تدبیری بوده یا اینکه عده‌ای می‌خواهند برای دولت جدید ایجاد مشکل کنند وگرنه بعید است کسی که علاقمند به کشور و دولت باشد دست به این کار‌ها بزند.

بر اساس گزارش‌ها، محمد‌رضا تابش، علیرضا محجوب، علی مطهری، مسعود پزشکیان، جواد هروی، عبدالکریم حسین‌زاده و ایرج عبدی نمایندگانی هستند که به وزیر دادگستری در صحن علنی مجلس تذکر دادند و از او خواستند که هرچه سریع‌تر به این قضیه رسیدگی کند. پیش از این، پورمحمدی وزیر دادگستری در موضع‌گیری عجولانه اتفاقات و ضرب و شتم در بند ۳۵۰ را تکذیب کرده و تنها به جراحات سطحی یکی دو نفر از زندانیان اشاره کرد بود.

خانم کبیری در خصوص تجمع روز یکشنبه خاطرنشان می‌کند: «روز یکشنبه جلوی مجلس رفته بودیم و آنجا هم خواسته‌هایمان را مطرح کردیم که البته ابعاد دیگری هم داشت. از رئیس زندان و وزیر دادگستری و آقای رشیدی و علوی شکایت داشتیم. خانواده‌ها شعار می‌دادند و خواهان رسیدگی به مطالباتشان بودند. اما آقایان نماینده از بالای ساختمان مجلس پنجره‌ها را باز کرده بودند و خانواده‌ها را نگاه می‌کردند. همانجا هم گفتیم مگر دارید تئا‌تر تماشا می‌کنید، شما با حقوق ما به عنوان نماینده ملت آن بالا نشسته‌اید یک قدم تا پایین بیایید و ببینید درد این خانواده‌ها که فریاد می‌زنند چیست؟ بالاخره بعد از این همه فریاد و شعار دادن آقای مطهری پایین آمدند و خانواده‌ها صحبت کردند و بعد آقای محجوب آمد و صحبت کردند و گفتند چند نفر از خانواده‌ها را به عنوان نماینده تعیین کنید تا بالا بیایند. چند نفر به عنوان نماینده خانواده‌ها بالا رفتند. آقای مطهری توانسته بود آقایان را متقاعد کند تا آقای اسماعیلی از زندان به داخل مجلس بیاید. اما باز در آنجا خواسته ما را انجام ندادند زیرا ما می‌خواستیم آقای اسماعیلی را در یک اتاق با ما رو در رو کنند اما ایشان را در یک اتاق جدا بردند و ایشان هم همچنان همه چیز را تکذیب کرد.»

وی افزود: «تا الان هم هیچ یک از خواسته‌های ما رسیدگی نشده فقط امروز از طریق رسانه‌ها متوجه شدم که شش نفر که یاشار هم در بین آن‌ها هست را به بند ۳۵۰ آورده‌اند. در هر حال این‌ها ما را به جایی رساندند که باید اطلاع رسانی کنیم؛ وگرنه شاید تصمیمشان بر این بود که یک کهریزک دیگر را درست کنند و عزیزان ما را در آنجا دفن کنند. واقعا نمی‌دانید زندانیان چه حال و روزی دارند.... خانم کبودوند بعد از ملاقات می‌گفت که دنده و دو تا از استخوان‌های پای همسرش شکسته بوده که البته این‌ها چیزی بوده که در ظاهر دیده می‌شده و شاید آسیب‌ها بیشتر باشد. آقای کبودوند در بهداری زندان بوده و حتی نمی‌خواستند با این وضعیت او را بیاورند و آخرین نفر او را برای ملاقات آورند.»

مادر یاشار به ملاقات روز دوشنبه خود با فرزندش اشاره کرده و می‌گوید‌ای کاش کور شده بودم و فرزندم را این چنین نمی‌دیدم. او ادامه می‌دهد: «ما صبح که زندان اوین رفتیم با اصرار فراوان که ما حتی نمی‌دانیم عزیزانمان در بند ۲۴۰ هستند و زنده‌اند یا مرده؟ تا بالاخره توانستیم آقایان را راضی کنیم و به یازده نفر از خانواده‌ها چند دقیقه ملاقات دادند. از ساعت چهار تا ساعت شش نیم بعدازظهر از هر خانواده یک نفر به صورت تک تک آوردند و آنهم در کنار زندانی یک پاسدار و در کنار ما هم یک پاسدار حضور داشت و توانستم یاشار را ببنیم. حال یاشار به حدی بد بود که زیر بغلش را گرفتند و او را روی صندلی گذاشتند و اینقدر از حال رفته بود که هر چقدر خواهش می‌کردم گوشی را به دهانش بچسباند تا صدایش را بشنوم حتی قادر نبود گوشی را درست بگیرد و صدایش در نمی‌آمد و اعتصاب غذا هم بود. همه زندانیان منتقل شده به ۲۴۰ در اعتصاب غذا هستند و یاشار هم گفته بود تا برگرداندن همه زندانیان به بند ۳۵۰ به اعتصاب غذای خود را نمی‌شکند و الان هم که به بند ۳۵۰ منتقل شده در اعتصاب غذاست. یاشار را سال ۸۸ هم مورد ضرب و شتم شدید قرار داده بودند و از آن موقع کمر درد وحشتناکی داشت خلاصه بعد از دوندگی‌های فراوان از صبح تا شب بالاخره موفق شده بودم مجوز بگیرم تا یاشار را برای فیزیوتراپی بیاورم و تازه جلسه چهارم بود که الان با این ضرباتی که روز پنج شنبه به او زدند دیگر رمق و توان برایش باقی نمانده بود و‌ای کاش کور می‌شدم و فرزندم را با این حال نمی‌دیدم.»

وی به وضعیت وخیم دیگران زندانیان اشاره کرده و می‌گوید: «صبح دوشنبه هم که ملاقات خانواده زندانیان بند ۳۵۰ بود یک شرایط بسیار بدی بود؛ بطوریکه چهار بار آمبولانس آمد؛ مادران و خواهرانی که بعد از ملاقات عزیزانشان حالشان بد شده بود و غش کرده بودند را با کمک خانواده‌های دیگر تا آمبولانس آن‌ها بردیم...»

زهرا رحیمی، همسر ابوالفضل قدیانی یکی دیگر از خانواده‌هایی بود که در تجمع جلوی نهاد ریاست جمهوری حضور داشت و به جرس می‌گوید: «پنج نماینده خانواده زندانیان با مسئول دفتر مردمی آقای روحانی ملاقات کردند و خانواده‌ها نامه و خواسته‌هایشان را دادند و ایشان هم قول پیگیری دادند. این فاجعه اینقدر بزرگ بود که خبرش به سرعت همه جا پخش شد و آقای قدیانی هم متوجه شدند و خیلی ناراحت شده بودند و معتقد بودند که این قضیه حتما باید پیگیری شود تا به یک نتیجه درستی برسد.»

خانم رحیمی ادامه می‌دهد: «من در سه سالی که در زمان شاه زندان بودم هیچگاه چنین برخوردی را ندیده بودم. حتی خاطرم هست یکبار در بند زنان ما با گارد درگیر شدیم آن‌ها فقط ما را در حیاط نگه داشتند و تازه اعتراض هم می‌کردیم که چرا اینطور برخورد می‌کنند و اصلا از ضرب و شتم به این شکل فاجعه آمیز در بند زنان خبری نبود. اما الان از خانواده‌ها می‌شنوم که جراحت‌ها چقدر عمیق بوده و رفتار غیر انسانی ماموران غیر قابل توصیف بوده است. متاسفانه در قوه قضاییه و همین طور وزیر دادگستری این رفتار‌ها را تکذیب می‌کنند و با این روش و تکذیب واقعیت می‌خواهند به مردم بقبولانند که چنین اتفاقی نیفتاده است. در حالیکه مردم اینقدر آگاهیشان بالا است که خودشان تشخیص خواهند داد. سوال این است که چرا فقط مقامات قضایی حرف خود را می‌زنند، چرا جای خانواده‌ها خالیست و از خانواده‌ها جلوی تلویزیون نمی‌آورند تا آنچه دیده‌اند را بگویند؟ قطعا خود مردم اینقدر آگاه هستند که وقتی این‌ها را ببنیند خودشان قضاوت کنند. مشخص است که رئیس سازمان زندان‌ها باید این اتفاقات را تکذیب کند زیرا به حدی خطا بزرگ بوده که چاره‌ای جز تکذیب ندارد. خاطرم هست زمانیکه چهار و پنج نفر ریخته بودند سر آقای قدیانی همه می‌گفتند ما نبودیم و خبر نداریم! اما باز می‌گویم با درستی و حقیقت گفتن است که می‌توان اعتماد مردم را جلب کرد نه با دروغ و حاشا کردن؛ و قطعا با این روش و تکذیب کردن‌ها راهی پیش نمی‌برند و قطعا باید پاسخگو باشند.»

جرس

017580239_40300.jpgتجمع اعتراضی خانواده زندانیان در مقابل مجلس و پیگیری نمایندگان

در پی تجمع خانواده زندانیان بند ۳۵۰ اوین در برابر مجلس در اعتراض به ضرب و شتم زندانیان، رئیس‌سازمان زندان‌های کشور در مجلس حضور یافت. ۲۸ زندانی سیاسی در نامه‌ای به روحانی ماجرای حمله به زندانیان را بازگو کرده‌اند.

گروهی از بستگان زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین در اعتراض به حمله فیزیکی و خشن نیروهای امنیتی به زندانیان این بند، در روزهای شنبه و یکشنبه (۳۰ و ۳۱ فروردین/ ۱۹ و ۲۰ آوریل) در برابر مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.

به گزارش خبرگزاری ایسنا، خانواده‌های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ با در دست داشتن تصاویری از زندانیان این بند گفتند که روز پنجشنبه هفته گذشته و در جریان بازرسی دوره‌ای این بند زندانیان مورد برخورد خشن قرار گرفتند و بعضا مصدوم شدند.

این خانواده‌ها همچنین گفتند که با زندانیان خود تلفنی صحبت کرده‌اند و آ‌ن‌ها در این تماس تلفنی این موضوع را تایید کرده‌اند. بعضی از این خانواده‌ها گفتند که از پیش به آن‌ها گفته شده ملاقات حضوری هفتگی با زندانیان که همیشه دوشنبه‌ها انجام می‌شده این هفته منتفی خواهد بود.

علی مطهری نماینده مردم تهران در جریان این تجمع اعتراضی در جمع خانواده‌های زندانیان بند ۳۵۰ اوین حضور یافت و به آن‌ها قول پیگیری موضوع را داد.

مطهری به خبرنگار ایسنا گفت که خانواده‌های زندانیان سیاسی می‌گویند در تماس تلفنی با زندانیان‌شان موضوع درگیری تایید شده و برخی مصدوم و برخی دیگر به انفرادی رفته‌اند. وی افزود: این خانواده‌ها از ما کمک خواستند و ما در حد توان به آنها کمک می‌کنیم و در مجلس موضوع را پیگیری می‌کنیم.

مطهری افزود: «من فکر می‌کنم این درگیری در دو حالت اتفاق افتاده؛‌ یا بی‌تدبیری بوده یا اینکه عده‌ای می‌خواهند برای دولت جدید مشکل ایجاد کنند وگرنه بعید است کسی که علاقمند به کشور و دولت باشد دست به این کارها بزند.»

به تصور علی مطهری، وزارت اطلاعات در جریان موضوع نبوده است.

این نماینده مجلس با تاکید بر مواضع پیشین خود مبنی بر سخت‌گیرانه بودن احکام صادره برای متهمان وقایع پس از انتخابات سال ۸۸ تاکید کرد: «نیازی نبود افراد به خاطر حضور در یک راهپیمایی به شش تا هشت سال زندان محکوم شوند. ما معقتدیم اگر این مشکل را زودتر حل کرده‌بودند این مسائل پیش نمی‌آمد.»

وزیر دادگستری ضرب و شتم زندانیان را تأیید کرد

در این رابطه مصطفی پورمحمدی نیز در جمع خبرنگاران در پاسخ به پرسش ایسنا درباره‌ جزییات بازرسی در بند ۳۵۰ اوین، گفت: «ما تحقیقات اولیه را انجام دادیم و دیدیم که درگیری نبوده و طبق روال عادی از بندهای زندان اوین بازرسی‌هایی شده تا کسانی که اشیاء ممنوعه مانند موبایل و سیم کارت خارج از قاعده معمول در اختیار دارند، مورد بازرسی قرار گیرند.»

وی افزود: «در دو اتاق از زندان اوین مقاومت‌هایی از سوی زندانیان صورت گرفت و برای خود اشخاص مشکلاتی به وجود آورد و یکی دو نفر از زندانیان در این بازرسی دچار جراحت مختصری شدند.»

رئیس سازمان زندان‌ها: هیچ زندانی مجروح نشده است

سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس از بررسی ادعاهای مطرح شده پیرامون مسایل مربوط به بند ۳۵۰ زندان اوین در جلسه این کمیسیون با حضور غلامحسین اسماعیلی رییس سازمان زندان های کشور خبر داد.

سید حسین نقوی حسینی درباره جلسه روز یکشنبه ۳۱ فروردین این کمیسیون به خبرگزاری ایرنا گفت: اسماعیلی در این جلسه گزارشی از موضوع ارایه و اعلام کرد تیم بررسی سازمان زندان‌ها طبق برنامه، روز پنج‌شنبه زندان اوین را مورد بررسی قرار داد.

وی افزود: «به گفته اسماعیلی طی این بررسی ابتدا زندانی‌ها به فضای باز هدایت شدند تا ضمن استفاده آنان از فضای باز، بررسی‌ها انجام شود؛ در این مرحله، زندانی‌های دو اتاق حاضر به خروج نشدند.»

سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس اظهار داشت: «رییس سازمان زندان‌ها به نمایندگان توضیح داد که این افراد

نقوی حسینی با بیان این‌که به گفته رییس سازمان زندان‌ها این افراد "حاضر به تخلیه اتاق نشدند و شروع به مقاومت و ناسزاگویی علیه تیم بررسی کردند" افزود: اسماعیلی به اعضای کمیسیون گفت تیم بررسی که افرادی غیر از کارکنان فعلی زندان بودند، این افراد را از اتاق بیرون کردند.

وی افزود: «در جریان کشمکش مذکور، هیچ کس نه به جهت الزام به خروج از اتاق، از سوی بررسی کنندگان نه ضرب و شتم شده و نه مجروح شده است.»

سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ادامه داد: به گفته اسماعیلی، امروز هم به هر یک از خانواده‌های افراد مذکور که مراجعه کردند، اجازه داده شد تا با زندانی خود ملاقات حضوری بدون مانع داشته باشند تا با چشمان خود ببینند که هیچ یک از آنها نه مجروح هستند و نه ضربه‌ای به آنها وارد شده است.

نقوی حسینی اظهار داشت: رییس سازمان زندان‌ها اعلام کرد که هر یک از خانواده‌ها بخواهند می‌توانند با زندانی خود ملاقات کنند.

نامه ۲۸ زندانی سیاسی به روحانی و رئیس شورای‌عالی امنیت ملی

بیست‌وهشت زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین در نامه‌ای به حسن روحانی، رئیس‌جمهور و علی شمخانی، رئیس شورای‌عالی امنیت ملی جزئیات حادثه روز پنجشنبه‌ی هفته گذشته در زندان اوین را شرح دادند.

این زندانیان در این نامه اتفاقات این روز را بسیار خشن، یک فاجعه و بی‌سابقه خوانده و خواستار پیگیری ریاست‌جمهوری و شورای عالی امنیت ملی شده‌اند.

این زندانیان در نامه خود می‌نویسند که بر خلاف معمول بازرسی‌ها، این بار نیروهایی لباس شخصی، شبیه به نیروهای ورزیده عملیاتی دستگاه اطلاعاتی−امنیتی وظیفه بازرسی را برعهده داشته‌اند. به‌ویژه که آن‌ها تعداد زیادی دوربین فیلم‌برداری و تجهیزات دیگر به همراه آورده بودند.

در این نامه آمده است، نیروهای لباس‌شخصی و امنیتی، زندانیان را از دو سوی یک مسیر دالان‌شکل گذرانده و از بالا با ضربات باتون به سر زندانیان و لگدزدن مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند. به طوری که «یک نفر دچار حمله قلبی گردید، رگ دست یکنفر با شیشه‌های شکسته بریده شد، یک نفر دچار شکستگی پا و چند نفر دیگر نیز جراحت‌های دیگری پیدا کردند؛ یکنفرهم در اثر ضربات وارده دچار شکستگی دنده‌هایش شده است.»

نویسندگان این نامه که به شرح کامل عمل خشونت‌بار مسئولان می‌پردازند، می‌افزایند: «در بیرون بند ۳۵۰ این افراد را به مینی‌بوس منتقل کردند و تعدادی را که قادر به حرکت نبودند چند نفر با کشیدن روی زمین در مینی‌بوس انداختند و درحالی‌که کف مینی‌بوس کاملا خون‌آلود بود آن‌ها را به محل دیگری منتقل کردند.»

این زندانیان در نامه خود می‌نویسند: «ظاهرا آنهایی که از انتخاب مردم در خرداد ۹۲ تلخ‌کام و عصبانی شده‌اند زندانیان سیاسی را دم‌دست‌ترین افراد برای انتقام‌گیری یافته‌اند.»

در ادامه نامه آمده است: «پس از شکست اقتدارگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به این سو محدودیت‌ها و مضایق جدید و بی‌سابقه‌ای بر زندانیان سیاسی اعمال شده و می‌شود که برخورد اخیر البته شدید‌ترین آن‌ها تاکنون بوده ولی احتمالا آخرین آن‌ها نخواهد بود.»

این زندانیان سیاسی از رئیس‌جمهور و رئیس شورای‌عالی امنیت ملی به تأکید خواستار پیگیری این مسئله شده‌اند.

امضاکنندگان نامه عبارتند از: حسن اسدی زیدآبادی، امیر اسلامی، اکبر امینی ارمکی، سیدمحمود باقری، کاظم برجسته، عماد بهاور، ربان بهزادیان‌نژاد، سیدعلیرضا بهشتی شیرازی، مسعودد پدرام، نادر جانی، امین چالاکی، مهدی دولتی درآباد، محمد صادق ربانی املشی، علیرضا رجایی، حسین رونقی ملکی، مهرداد سرجویی، رضا شهابی، آروین صداقت‌کیش، سیامک قادری، حمید کرواسی، جعفر گنجی، محسن میردامادی، نصور نقی‌پور، سیداحمد هاشمی، محمدحسین یوسف‌‌پور.

DW.DE

016194070_40300-2.jpgنامه ۷۴ زندانی به دادستان و تایید ضرب و شتم زندانیان سیاسی

هفتاد و چهار تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین در نامه ای به دادستان تهران ضر ب وشتم جمعی از زندانیان در روز پنجشنبه گذشته را تایید کرده اند. مطهری خواستار پاسخگویی مسئولان شده و وزارت اطلاعات به زودی اطلاعیه میدهد.

در نامه ۷۴ تن زندانیان سیاسی به دادستان تهران که روز شنبه (۳۰ فروردین/ ۱۹ آوریل) در وب سایت "کلمه" منتشر شده آمده است که آنها شاهد ماجرای ضرب وشتم زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین در روز پنجشنبه بوده اند.

بنابر گزارش هایی که در دو روز گذشته منتشر شده تعدادی از ماموران سپاه و اطلاعات در صبح روز پنجشنبه ۲۸ فروردین با هجوم به بند ۳۵۰ اوین که ویژه زندانیان سیاسی است، دهها تن از آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده اند. در این حادثه بیش از سی تن از زندانیان مجروح و مضروب و دست کم چهار تن از زندانیان سیاسی به دلیل خونریزی و شکستگی اعضایی از بدنشان به بیمارستان خارج از زندان منتقل شده اند. سی و دو نفر نیز به پس از ضرب و جرح به انفرادی منتقل شده اند.

در نامه ۷۴ زندانی شاهد ماجرا به دادستانی تهران آمده است: «در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۹۳ حدود ساعت ۳۰/ ۹ صبح عده ای از نیروهای لباس شخصی به همراه ماموران و مسئولان انتظامی و حفاظتی زندان به عنوان انجام بازرسی به اندرزگاه ۳ (بند ۳۵۰) زندان اوین وارد شدند. افراد لباس شخصی که احتمالا از ماموران دستگاههای امنیتی بودهاند، به اتاقهای بند وارد شده، پس از بازرسی بدنی، زندانیان را به قسمت هواخوری فرستاده و درب ساختمان را به روی آنها بستند.»

شاهدان ماجرا نوشته اند: «در حین بازرسی، زندانیان داخل هواخوری متوجه شدند آن دسته از همبندیانی که هنوز در اتاق ها حضور دارند مورد ضرب و جرح شدید ماموران امنیتی لباس شخصی و همچنین گارد حفاظتی زندان قرار گرفتند. متاسفانه علیرغم اعتراض زندانیان، نه تنها این اقدام غیرقانونی متوقف نگردید، بلکه زندانیان معترض نیز به صورت غیرمنتظره با حمله ناگهانی و شدید ماموران امنیتی با باتوم و میله آهنی و مشت و لگد روبرو شدند.»

به گفته نویسندگان این نامه، مسئولان و مقام های امنیتی و انتظامی زندان اوین "نه تنها مانع ضرب و جرح و فحاشی و هتک حرمت نسبت به زندانیان و تخریب اموال آنان نشدند، بلکه مامورین تحت امر خود از جمله لباس شخصی ها و نیروهای حفاظت زندان را ترغیب به برخورد فیزیکی با زندانیان می کردند".

هفتاد و چهار زندانی سیاسی شاهد ماجرا در ادامه نامه خود افزوده اند: «در این حادثه غم انگیز و غیرانسانی تعداد ۱۳ نفر از زندانیان حاضر در اتاق ها که در مقابل چشم دیگران مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند با چشم بند و دستبند در حالی که خونریزی شدید برخی از آنها مشهود بود به مکان نامعلومی منتقل شدند. مابقی مضروبان و مجروحان از جمله بیماران و سالخوردگان نیز در هواخوری بند محبوس و مقامات مسئول از تنظیم گزارش و صورت جلسه در مورد تعداد مصدومان و میزان تخریب اموال، امتناع نمودند.»

زندانیان شاهد ماجرا در نامه خود به دادستان تهران با اشاره به مواردی از آییننامه ی داخلی زندانها، رفتار ماموران با زندانیان و ضرب و شتم آنها و نیز خودداری مقام های مسئول زندان از تنظیم گزارش و صورت جلسه در مورد این حادثه و تعداد مصدومان و میزان تخریب اموال را خلاف مقررات و جرم تلقی کرده اند.

مطهری: اجازه دهید خانوادههای این زندانیان با آنها ملاقات کنند تا حقیقت روشن شود

نویسندگان نامه سپس با نام بردن از ۱۳زندانی سیاسی، جزئیات جراحات وارده به آنها را یک به یک تشریح کرده و اعلام کرده ا ند که صدمات و جراحات وارده بر این زندانیان را تأیید میکنند و آماده اند در محاکم قضایی در این باره شهادت دهند.

"کامیار ثابت صنعت، امید بهروزی، اکبر امینی ارمکی، اسماعیل برزگری، علیرضا رجایی، امین چالاکی، مسعود عرب چوبدار، فرشید فتحی، سید حسین رونقی ملکی، مجید محمدی معین، اصغر قطان، عماد بهاور و پیمان کاسن نژاد" اسامی ۱۳ زندانی سیاسی قید شده در نامه ۷۴ زندان سیاسی شاهد ماجراست.

این اسامی شامل زندانیانی که به انفرادی انتقال یافته اند نمی شود. براساس گزارش ها، ۳۲ نفر از زندانیانی که روز پنجشنبه گذشته هدف حملات نیروهای امنیتی قرار گرفتند بلافاصله به سلول های انفرادی منتقل شدهاند.

مطهری: مسئولان پاسخ دهند

روز جمعه ۲۹ فروردین( ۱۸ آوریل) و یک روز پس از انتشار گزارش هایی در باره ضرب وشتم زندانیان سیاسی، علی مطهری نماینده مجلس با انتشار یادداشتی در رسانه های ایران خواستار پاسخگویی مسئولان در این باره شد.

مطهری در یادداشت خود در اینباره نوشت: «در اینجا قوه قضائیه، وزیر دادگستری و وزیر اطلاعات مسئولیت دارند و باید پاسخگو باشند و رئیس جمهور هم باید از حقوق شهروندان دفاع کند. ما این مسئله را در مجلس پیگیری و از وزیر دادگستری سئوال خواهیم کرد.»

این نماینده مجلس تاکید کرده: «کسانی که این اتفاق را تکذیب میکنند اجازه دهند خانواده های این زندانیان با آنها ملاقات کنند تا حقیقت روشن شود.»

پیش از واکنش علی مطهری، غلامحسین اسماعیلی رییس سازمان زندان های کشور به خبرگزاری های داخلی ایران گفت: «هیچ گونه درگیری در بند ۳۵۰ بین زندانیان و همکاران ما رخ نداده است و اخبار منتشر شده توسط رسانه های غربی را تکذیب می کنم.»

رییس سازمان زندان های کشور اما "بازرسی" از بند ۳۵۰ و "مقاومت" زندانیان را تایید کرده و گفته است: «ما طبق وظیفه و آییننامه مربوط به زندان بازرسی هایی را به صورت نوبتی انجام میدهیم که این موضوع باعث نارضایتی برخی از زندانیان می شود... بنابراین درگیری صورت نگرفته است؛ البته از سوی زندانیان با کمی مقاومت روبرو شدیم که با توصیه ها و تدابیر انجام شده هیچگونه برخوردی از ناحیه همکاران ما رخ نداده است.»

وزارت اطلاعات اطلاعیه میدهد

روزنامه شرق در شماره روز شنبه (۳۰ فروردین/۱۹ آوریل) به نقل از محمود علوی، وزیر اطلاعات خبر داده که این وزارتخانه درباره ضرب وشتم زندانیان سیاسی اوین به زودی اطلاعیه منتشر میکند.

همچنین منصور حقیقت پور و محمدصالح جوکار، دو نفر از نمایندگان مجلس و از اعضای کمیسیون امنیت ملی به شرق گفتند به دلیل تعطیلات آخر هفته در حوزه های انتخابیه خود به سر میبرند و تنها از طریق پیامک ها از وقوع این جریان باخبر شده اند. این دو نماینده گفته اند هنوز اطلاعات دقیق و کاملی از آنچه در زندان اوین اتفاق افتاده، ندارند اما قطعا آن را پیگیری و نتایج آن را اعلام خواهند کرد.

DW.DE

dbc9d6a18ec1d2955181557be467478e-300x200.jpegدر حالی که حال مجروحان وخیم گزارش شده است:

نامه زندانیان بند ۳۵۰ درباره حمله خونین گارد ویژه

جرس: یک روز پس از حمله به زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین٬ تعداد ۱۰ نفر از سوی بازرسی به زندان آمدند و

فیلم دوربین‌های داخل زندان را چک کردند و آن‌ها را با خود بردند و از افسر نگهبانان در این باره سوالاتی پرسیدند.

این بار با زندانیان برخوردی صورت نگرفت. زندانیان سیاسی هم اکنون از گرفتن غذای زندان امتناع می‌کنند و اعلام کرده‌اند تا زمان مشخص شدن وضعیت ۳۲ تن از هم بندی‌های خود که از سرنوشت آن‌ها اطلاعی در دست نیست از گرفتن غذا امتناع خواهند کرد.

بند ۳۵۰ اوین روز (پنج شنبه ۲۸ فروردین) شاهد بی‌سابقه‌ترین برخورد و ضرب و شتم زندانیان سیاسی بود. تعداد بسیار زیادی از ماموران سپاه و اطلاعات از ساعت ۹ صبح با هجوم به بند به بهانه بازرسی اتاق‌های بند، زندانیان را به شدت مورد ضرب و شتم با باتوم قرار دادند و ۳۲ تن از زندانیان را به نقاط نامعلومی منتقل کردند و تاکنون از سرنوشت آن‌ها اطلاعی در دست نیست.

گزارش شاهد عینی از وضعیت مجروحان حادثه پنج شنبه بند ۳۵۰

آخرین اخبار از وضعیت مجروحان بد حال که در جریان وقایع پنج شنبه زندان اوین سر و کارشان به بهداری زندان افتاده است حکایت از برخوردهای امنیتی و عدم اعزام آن‌ها به بیمارستان به دلیل وضوح جراحات دارد. بر این اساس صبح جمعه بیمارانی که قصد رفتن به بهداری را داشتند با این پاسخ از سوی افسر نگهبان مواجه شدند که در حال حاضر دکتری در بهداری اوین وجود ندارد، به این دلیل که پزشکان به بهداری بند ۷ اعزام شده‌اند و امکان رسیدگی به بیماران عادی وجود دارد. بند ۷ و ۲۴۰ دارای بهداری مجهز و مشترک است که اعزام پزشک بهداری به آنجا نشان از کار پرتراکم پزشکان در روز جمعه دارد.

همچنین گزراش‌ها حاکی از آن است که وضعیت جسمی اسدالله هادی که پیش از بازگشت به زندان تحت عمل جراحی قرار گرفته بود بر اثر ضربات وارده به وخامت گراییده است و هنوز به بیمارستان اعزام نشده است.

گزارش دریافتی از بهداری اوین نیز حاکی از آن است که دو مجروح بستری در بهداری یعنی آقایان امید بهروزی و اسماعیل برزگری با دستبند و پایبند به تخت بهداری زنجیر شده اند و از تماس آن‌ها با سایر زندانیان حاضر در بهداری جلوگیری می‌شود و به همین دلیل با ورود هر زندانی به بهداری آنان با فریاد مطالب خود را به بیماران می‌گویند تا آن را به بند ۳۵۰ انتقال دهند.

بر اساس این گزارش٬ اسماعیل برزگری در حالیکه از درد می‌نالیده، فریاد زده است که دو دنده‌ام را شکسته‌اند و تنها کاری که اینجا برایم انجام دادند این بوده که عکس رادیوگرافی انداخته‌اند اما ماموران اطلاعات اجازه اعزام به بیمارستان جهت درمان را نمی‌دهند. امید بهروزی نیز که از نواحی مختلف دچار بریدگی و خونریزی شده بود به تخت بسته شده و فشار خون او ۸ روی ۴ است که نشان از وضعیت بسیار وخیم او دارد و از هر کسی که در بهداری بوده استمداد می‌کند.

بر اساس اظهارات این دو بیمار مجروح٬ دکتر شعبانی که به هنگام مرگ هدی صابر متصدی بهداری اوین بوده است (اشاره با ماجرای سال ۹۰ و بردن هدی صابر به بهداری و ضرب و شتم او در بهداری) شب گذشته حاضر به تهیه و تنظیم گزارش جراحات بیماران تحویلی نشده در حالی که به طور معمول و روتین به هنگام تحویل مجروحان بطور دقیق ثبت می‌شود.

بر اساس گفته‌های این دو بیمار (امید بهروزی و اسماعیل برزگر) شامگاه پنجشنبه مقادیر زیادی وسایل زخم بندی و پانسمان بدون حضور پزشک بهداری به بند ۲۴۰ ارسال شده است.

تفاوت‌های بازرسی روز پنج شنبه خونین با بازرسی‌های معمول

همچنین متن نامه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ در خصوص تفاوت‌های بازرسی روز پنج شنبه خونین با بازرسی‌های معمول در اختیار جرس قرار گرفته است که در پی می‌آید:

بر خلاف ادعای مسئولان سازمان زندان‌ها مبنی بر اینکه بازرسی زندان را روندی قانونمند و عادی قلمداد می‌کنند این تهاجم خونین به بند ۳۵۰ تفاوت‌های چشمگیری با دفعات پیشین داشت. این تفاوت را می‌توان به شرح ذیل لیست کرد:

تفاوت ماموران بازرسی یعنی لباس شخصی‌ها با ماسک و عینک دودی: برخلاف بازرسی‌های معمول بند ۳۵۰ که از سربازان و پاسداران با نام و نام خانوادگی استفاده می‌شد.

در بازرسی‌های صورت گرفته در پنج شنبه ۲۸ فروردین ماه حدود ۴۰ نفر از لباس شخصی‌ها مسلح به باتوم و درشت هیکل حضور داشتند که پیش‌تر در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ و دو الف سپاه در جریان نقل و انتقالات زندانیان و یا جلسات بازجویی حاضر بودند. این عده با آغاز درگیری عمدتا در جریان زد و خورد‌ها و برخورد با زندانیان فعال بودند حداقل ۱۰ تن از آنان در کار فیلم برداری از زوایای مختلف درگیر‌های بودند و آن‌ها بودند که در پایان کار اعتراضات و زد و خورد‌ها عده‌ای از زندانیان را از سایرین جدا کرده و پس از ضرب و شتم به نقاط نامعلومی انتقال دادند.

تفاوت در سطح تخلفات، برخلاف بازرسی‌های معمول که تخت‌ها و وسایل زندانیان به تفکیک مورد بازرسی قرار می‌گرفت و پس از یافتن اقلامی مانند‌ «ام پی تری» یا شاید موبایل به دقت مشخصات آن و مالک آن در صورت جلسه ثبت می‌شد این بار معلوم نیست با چه هدفی سخن از ده‌ها موبایل و دستگاه‌ام پی تری کشف شده و اقلامی دیگری که صاحب آن‌ها معلوم نیست. از همین رو در خصوص در کشف آن اقلام در اتاق‌های بند ۳۵۰ تردیدهای جدی وجود دارد. (این اقلام در حالی از سوی مقامات زندان غیرقانونی خوانده می‌شود که اکنون در تمام زندان‌های دنیا این اقلام به صورت قانونی در فروشگاههای زندان فروخته می‌شود و حتی ارتباط با خانواده‌ها از طریق تلفن که سالهاست از سوی دادستانی و مقامات امنیتی برخلاف قانون از زندانیان گرفته شده است.)

تفاوت در برخورد با خاطیان: برخلاف بازرسی‌های معمول که پس از پایان بازرسی٬ صاحبان اقلام ممنوع به فاصله یکساعت به بند انفرادی انتقال می‌یافتند در بازرسی روز پنج شنبه هنوز مالکان اقلام به اصطلاح ممنوع در بند حضور داشته و به جای آن سی و دو تن از زندانیان به جرم مخالفت با اقدامات غیرقانونی و قلدرمابانه ماموران و ایستادگی در مقابل اقدامات خلاف قانون آن‌ها بدون هیچ حکم قانونی به نقاط نامعلوم انتقال یافتند. لازم بذکر است ساکنان اتاق‌هایی که حاضر به ترک اتاق نشدند به هیچ وجه مانع کار بازرسی نشدند زیرا بازرسی ماموران در حضور خود را حق قانونی خود می‌دانستند. با صدور دستور از بلندگو ضرب و شتم شدید زندانیان داخل بند و در حالیکه بقیه زندانیان بند ۳۵۰ در حیاط محصور بودند ده‌ها سرباز با باتوم و چماق تازه نفس وارد شده بودند آغاز شد.

تفاوت در ابرزارهای بازرسی: در حالیکه در بازرسی‌های قبلی ماموران با کمک لوازم الکترونیک نسبت به کشف اقلام الکترونیکی به اصطلاح ممنوع می‌پرداختند و در ‌‌نهایت با بازرسی تک تک لوازم به صورت فیزیکی بازرسی را به پایان می‌بردند اما در بازرسی روز پنج شنبه آنچه بیش از همه مشهود بود حجم زیاد دوربین‌های فیلم برداری که بطور مرتب روشن و خاموش می‌شد و بطور کارگردانی شده و به صورت گزینشی از وقایع فیلم برداری می‌شد

جرس

soltani_abdolfatah_Hospital-(1).jpgرنجنامه همسر عبدالفتاح سلطانی خطاب به روحانی: ما این ظلم‌ها را فراموش نمی‌کنیم

معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین، در نامه ای خطاب به حسن روحانی، رییس جمهور کشورمان از رفتارهای غیرقانونی مسئولان قضایی کشور و زندان نوشته است. رنج نامه ای از برخورها با خانواده های زندانیان سیاسی و از آنچه در این سال ها بر آن ها رفته و می رود.

به گزارش کلمه، عبدالفتاح سلطانی از وکلای حقوق بشر ایران عصر روز شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ بازداشت شد و به دلیل گرفتن جایزه حقوق بشر نورنبرگ آلمان، مصاحبه با رسانه‌ها درباره پرونده موکلانش و مشارکت در تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر به ۱۸ سال زندان و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر این حکم به ۱۳سال حبس کاهش یافت.

همچنین معصومه دهقان، معلم بازنشسته و همسرعبدالفتاح سلطانی نیز مهرماه سال گذشته خبر داد که دادگاه تجدید نظر حکم دادگاه بدوی او را عینا تایید کرده است و او اکنون بر اساس حکم دادگاه شعبه ۵۴ تجدید نظر به یک سال حبس تعزیری که به مدت پنج سال تعلیق شده و پنج سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است.

متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

نه لب گشایدم ازگل، نه دل کشد به نبیذ چه بی‌نشاط بهاری که بی‌رخ تو رسید

آقای رئیس جمهور!

سال ۹۲ هم گذشت ولی نه به تلخی سال‌های پیش! آخر طلیعهٔ سال ۹۲ با تدبیر و امید بود و طلیعه سال ۹۳ انتظار بود و خلف وعده! بهار ۹۳ همچنان بدون عطر و بو و رنگ آمد با آنکه «مژده داد چنین نماند و چنین نیز نخواهد ماند».

دو سال و نیم از بازداشت غیر قانونی همسرم عبدالفتاح سلطانی طی شد و اقدامات وکیل و نامه‌ها و رفت و آمد‌ها بی‌اثر ماند. پروندهٔ اعاده دارسی و در خواست اعمال مادهٔ ۱۸ از یکسال و نیم پیش در دفتر رئیس قوه باقی مانده و خدا می‌داند تا کی خواهد ماند. حبس و حصر به قوت خود باقی بوده و هست.

سال ۹۲ گذشت آن چنان که هیچ دل و دماغی برای برگزاری جشن نوروز۹۳ برایمان به جا نگذاشت.

البته از حق نگذریم یک اتفاق بسیار مهمی افتاد و آن شکست بنیادگراهای افراطی و پیروزی شما آقای روحانی در انتخابات بود که بیشترین فایدهٔ سال ۹۲ بود. تخلیهٔ بغض ۴ سالهٔ ملت و اعلام شعله ور شدن عنقریب آتش زیر خاکستر پیام آشکاری داشت. فریاد مطالبات ۳۵ سال ملت ایران به صدای رسا‌تر به گوش حاکمان رسانده شد. لابد آقایان مشاوران قوی برای تحلیل این مسائل خواهند داشت که کار بد‌تر از این نشود.

سال ۹۲ سایه انتظار را نزدیک‌تر دیدیم و حس کردیم!

بر خانوادهٔ ما مثل دیگر زندانیان سیاسی عقیدتی و فعالین مدنی، انتظار سایه افکنده بود که گاهی خوب و گاهی بسیار بد بود. به ویژه عید غدیر که دولت به طور آشکار آزادی را وعده داد. اما از این خلف وعده، حکومت بیشتر از مردم زیان دید و آن، از دست دادن اعتماد عمومی بود. بار‌ها تکرار شده است که برای مشارکت مردمی و گفتگو اولین قدم آن است که اعتماد مردم را جلب کنیم تا بتوانیم کشور را در برابر آسیبهای داخلی و خارجی بیمه نماییم… در هر حال چنین نشد اما امید از دل ما بیرون نرفت هم بستگی خانواده‌ها نقطهٔ قوتی در میان ما بود. هیچکدام نا‌امید نبودند، پیوسته به داد هم می‌رسیدند. یقین داشتیم که راه‌مان درست است و باید توانمان را بالا ببریم. پذیرفته بودیم که این هم گونه‌ای زندگی ست همه که نباید مثل هم زندگی کنند. ما با افتخار از سختی‌هایمان سخن می‌گفتیم برای پایداری زندانیان دعا می‌کردیم در شادی‌ها و غمهای هم شریک بودیم و این بزرگ‌ترین تکیه گاه‌مان بود. ایمان داشتیم که صبرمان نتیجه خواهد داد و یقین داشتیم که خداوند با صابرین است..

مشکلات مالی و بدهی‌ها کم کم داشت خود نمایی می‌کرد که بچه‌ها به دادمان می‌رسیدند. فرزندانم وارد بازار کار شدند.

علاوه بر سختی‌های مالی و مادی، سال گذشته وقت و انرژی ما در پله‌های دادستانی گذشت بر خلاف سال‌های پیش‌تر که عمرمان در دادگاه انقلاب و در ملاقات افرادی که به غلط نام خود را قاضی نهاده بودند طی شد. خدا می‌داند دیدن این افراد چه شکنجه‌ای بود، افرادی که خود را قدرت مطلق می‌دانستند و هیچ پایبندی به قانون و حقوق بشر و دین و خدا و قیامت نداشتند! و خدا می‌داند گذر این ایام و طی این تجارب تلخ چه هیهاتی بر دلم نشاند.

در مراجعات مکرر خود به دادستانی وقتی در خواست قانونی خودم را طرح می‌کردم آقای دادیار می‌گفتند قانون اجازه نمی‌دهد بعد مواد قانون را برایش می‌خواندم. می‌گفت دادستان رضایت نمی‌دهد. تقاضای ملاقات با دادستان می‌کردم دادستان از نظر‌ها پنهان بود. نامه می‌نوشتم اما چون نامه‌ها ثبت نمی‌شد پی گیری نامه بی‌معنی می‌بود.

در اثر رفت و آمدم این بار به گونهٔ دیگری جواب می‌داد: رئیس زندان اجازه نمی‌دهد! حالا باید به دنبال رئیس بگردم. قبلا می‌گفتند باید به آقای رشته احمدی مراجعه کنید حالا می‌گویند به رئیس زندان! این داستان هنوز هم ادامه دارد. فعلا که پروندهٔ همسرم روی میز رئیس قوه است منشی دفتر ریاست هم اجازهٔ دریافت هیچ نامه‌ای را در این مرحله ندارد. قانونا پرونده‌ای که در مرحلهٔ اعاده است یا باید زود رسیدگی شود و یا باید زندانی با تامین قرار در خارج از زندان منتظر جواب باشد! ولی به چه کسی باید بگوییم؟!!!

از دادستانی که بگذرم مشکلات بیماری همسرم و عدم اعزام به پزشک و بد رفتاری‌هایی که زندانیان را از جهت روحی روانی آزار می‌دهد پایهٔ دیگر فشارهایی ست که قوهٔ قضائیه به بستگان زندانی وارد می‌کند. نگرانی از تبعید‌های غیر قانونی دیگر اهرم فشار بر خانوادهٔ زندانی است. اهانت به خانواده‌ها مثل زدن مهر در کف دست و بازرسی‌های خارج از حد معمول و بالاخره قطع و وصل سلیقه‌ای ملاقات حضوری، عدم مرخصی به زندانی و عدم دسترسی به تلفن و بی‌خبری از عزیزان در بندمان از موارد آزار و اذیت ما بوده و هست.

بار سنگین اداره خانه و فرزندان و از دست دادن پشتوانهٔ فکری و عاطفی برای فرزندانم بسیار آزار دهنده است شاید تاثیر کوتاه مدت آن را نبینیم ولی بی‌شک پس از مدتی آسیب‌های اجتماعی و روحی آن را را مشاهده خواهیم نمود.

از یکسال و نیم پیش برای گرفتن مرخصی که حق زندانی است اقدام کرده‌ام ولی نمایندهٔ دادستان یک روز می‌گفت مبلغ کم است یک روز می‌گفت ما که وثیقه نخواستیم یک روز می‌گفت دادستان اجازه نمی‌دهد اخیرا هم می‌گوید استعلام کرده‌ایم جواب نیامده!

من آنچه می‌گویم قطره‌ای از دریای مشکلاتی است بر ما وارد شده است. می‌دانم که درد ما در برابر عده‌ای قابل گفتن نیست اما می‌گویم بلکه مسئولین بدانند ما این ظلم‌ها را فراموش نمی‌کنیم ما به اختیار خودمان نیامده‌ایم که به اختیار خود برویم. عزت و ذلت دست خداست و خدا خواست در این ماجرا‌ها سره از ناسره شناخته شود. من همیشه به تغییر باور داشته‌ام و هنوز هم امیدوار هستم که عقلای قوم جلوی جور و ستم را خواهند گرفت. ما نیز دست از طلب خود که اعادهٔ دادرسی عادلانه و قانونی، مرخصی، درمان و تغذیه و بهداشت زندانی و ملاقات و تلفن است بر نمی‌داریم و با امید به آزادی و لغو احکام نا‌عادلانه شب را صبح می‌کنیم!

سال ۹۲ را با کوهی از رنج سپری کردیم و سال ۹۳ را با کوله باری از امید آغاز نمودیم.

امید از ما و تدبیر از شما….

معصومهٔ دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی

کلمه

015794660_40300.jpgاحمد شهید: وقتی مقام‌های ایران به ما چنین حمله می‌کنند، با مردم خود چه می‌کنند

احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل می‌گوید علی‌رغم اظهارات رئیس جمهور ایران و حتی گام‌‌های ملایمی که شاید به سمت اصلاح و بهبود برداشته شده، "وضعیت حقوق بشر در ایران همچنان یک نگرانی جدی است".

احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل یک روز پس از ارائه گزارش سالانه خود در باره وضعیت حقوق بشر در ایران به شورای حقوق بشر در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرد.

به گزارش "کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران" او روز جمعه (۱۴ مارس/۲۳ اسفند ۹۲) در ابتدای این کنفرانس خبری گفت: «با نهایت تاسف باید بگویم علی‌رغم اظهاراتی که توسط رئیس جمهور دولت ایران مطرح شده است و شاید حتی قدم‌های ملایمی که به سمت اصلاحات برداشته شده، وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران همچنان یک نگرانی جدی است.»

آقای شهید از مقام‌های جمهوری اسلامی ایران خواست به او اجازه دهند به ایران سفر کند تا بتواند به منظور پیگیری وظایفش بحث‌هایی را با دولت و جامعه مدنی در داخل ایران داشته باشد.

گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل گفت، صدها زندانی سیاسی همچنان در زندان به سر می‌برند، آن هم اغلب به جرم بیان کردن نظر یا عقیده‌شان. وابستگان اقلیت مذهبی، قومی و دگرباشان جنسیتی با آزار و اذیت و سرکوب به خاطر دفاع از حقوق خود مواجه‌اند وقتی که مطالبات آنها با مواضع رسمی فاصله دارد.

افزایش هشداردهنده شمار اعدام‌ها

احمد شهید با اشاره به اعدام‌های صورت گرفته طی ماه‌های گذشته گفت، دولت ایران به اعدام افراد آن هم در شمار بسیار هشدار دهنده‌ای ادامه می‌دهد. به گفته او همین امر باعث شده که مقام‌های سازمان ملل تنها در ماه گذشته دو بار خواستار توقف احکام اعدام توسط دولت ایران شوند.

گزارشگر ویژه سازمان ملل در گزارش سالانه خود که روز پنجشنبه (۱۳ مارس/۲۲ اسنفد) به شورای حقوق بشر ارائه کرد گفت، از زمان آغاز کار گزارشگر ویژه در سال ۲۰۱۱، بیش از ۱۵۳۹ نفر در ایران اعدام شده‌اند که ۶۸۷ نفر آنها در سال ۲۰۱۳ بوده است. بیشتر این اعدام‌ها با قاچاق مواد مخدر مرتبط بوده که به گفته آقای شهید با استانداردهای بین‌المللی مربوط به "جرائم جدی" که در آن‌ها استفاده از حکم اعدام مجاز است، هم‌خوانی ندارد.

احمد شهید با اشاره به ‌اعدام فعالان قومی اهوازی مانند هاشم شبانی و هادی راشدی و خانم فرزانه مرادی، نسبت به این که رسیدگی به اتهام‌های آنها در دادگاه‌های عادلانه و منصفانه انجام گرفته باشد ابراز تردید کرد. او هم‌چنین به محکومیت روح‌الله توانا به اعدام به اتهام "توهین به پیامبر" اشاره کرد که گفته می‌شود از ویدیوی شخصی او بدست آمده است.

گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره آزادی بیان و فعالیت مطبوعات گفت، مقام‌های ایران هم‌چنان به بستن مطبوعات ادامه می‌دهند یا از بازشدن مجدد آنها جلوگیری می‌کنند. او با نام‌بردن از روزنامه‌های "بهار" و "آسمان" که اخیرا توقیف شدند، گفت این توقیف‌ها نشان می‌دهد که حکومت ایران حتی بحث در چارچوب‌های مذهب رسمی کشور را هم تحمل نمی‌کند.

آقای شهید هم‌چنین به بازداشت اعضای وبسایت "نارنجی" در کرمان اشاره کرد و گفت، شانزده متخصص آی.تی و فعال حوزه سایبری به اتهام همکاری با رسانه‌های بیگانه در ماه دسامبر ۲۰۱۳ دستگیر شدند. به گفته گزارشگر ویژه سازمان ملل هم‌اکنون حداقل پنج تن از اعضای وبسایت نارنجی و چهل روزنامه‌نگار در زندان به‌سر می‌برند.

گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در ادامه کنفرانس مطبوعاتی خود از دولت ایران خواست که همه زندانیان سیاسی را آزاد کند، افرادی را که مسوول نقض حقوق بشر در گذشته شناخته شده‌اند را مورد پیگیرد قانونی قرار داده و در مورد آنها تحقیقات لازم را به عمل آورد؛ از جمله پرونده‌های مربوط به وقایع پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ و قبل از آن.

احمد شهید هم‌چنین در پاسخ به این پرسش که جواب شما به حملات شخصی مقامات ایرانی به شما و یا دبیر کل سازمان ملل چیست گفت: «حملات شخصی چیز جدیدی نیست. وقتی یک گزارشگر ویژه یا دبیرکل سازمان ملل یا دیگر مقامات (اروپایی)، به خاطر حرفهایی که می‌زنند می‌توانند مورد حمله (شخصی) قرار بگیرند، شما به ایرانیانی فکر کنید در تهران و جاهای دیگر که اگر نظرشان را بیان کنند چه چیزی نصیبشان می‌شود.»

DW.DE

ImageThumb2.jpg   در پی اعدام برادر یکی از اعضای این گروهک/ تهدید «جیش العدل» به کشتن ۵ سرباز ایرانی

گروهک تروریستی «جیش العدل» روز گذشته و در پی اعدام برادر یکی از اعضای این گروهک در ایران، دو پیام متفاوت در شبکه اجتماعی توئیتر منتشر کرد و طی آن تهدید کرد که 5 سرباز ایرانی را خواهد کشت.

روز گذشته دو پیام متفاوت در توئیتر گروهک تروریستی «جیش العدل» منتشر شد که این گروه تهدید کرده که سربازان ایرانی به گروگان گرفته شده، را اعدام خواهد کرد؛ در همین زمینه حسینعلی قائم مقام وزیر و سخنگوی وزارت کشور گفته است: «ما از این موضوع اطلاعات لازم را داریم و در همین رابطه نیز در محل، اقداماتی در حال انجام است که نمی‌توان به ذکر جزئیات آن پرداخت».

به گزارش پیام نو، پس از پخش فیلمی از سربازان ایرانی توسط شبکه خبری العربیه و درخواست کمک سربازان از مسولان جهت آزادی خود، روز گذشته دو پیام متفاوت از سوی این گروهک تروریستی در شبکه اجتماعی توئیتر گذاشته شد. در پیام اول که به زبان فارسی بود اعلام شده است که در تلافی به اعدام یکی از افراد این گروه در زندان های ایران، قضات شرع «جیش العدل» حکم به اعدام گروهبان ایرانی اسیر شده داده اند. بعد از گذشت یک ساعت پیام دیگری بر روی توئیتر این گروهک تروریستی به زبان عربی منشر شد که در این پیام اعلام شد در پی کشته شدن «علی نارویی» برادر یکی از اعضای این گروهک، تصمیم گرفته شد علاوه بر گروهبان ایرانی ۴ سرباز ایرانی دیگر را نیز اعدام کنند. با گذشت ۱۲ ساعت از انتشار این خبر تاکنون هیچ واکنشی از سوی مقامات کشورمان ابراز نشده است.ماجرای به گروگان گرفته شدن ۴ سرباز و یک گروهبان وظیفه در سحرگاه ۱۹ بهمن ماه سال جاری توسط نیروهای گروهک تروریستی «جیش العدل» -که با حمله به کمین‌گاه نیروهای هنگ مرزی صورت گرفت- از آنجا آغاز شد که به اعتقاد سران گروهک تکفیری –که در توئیتر منتسب به این گروهک نیز اشاره شده است-، آیت الله مصباح یزدی، طی سخنانی در موسسه امام خمینی به خلیفه سوم «عثمان بن عفان» توهین می کند. در پی همین اظهارات بود که این گروهک تصمیم به گروگان گرفتن ۵ سرباز ایرانی می کند.

گفتنی است از زمان به گروگان گرفته شدن این سربازان، تاکنون تلاش هایی توسط دستگاه دیپلماسی کشورمان صورت گرفته اما تاکنون نتیجه ای در بر نداشته است، هرچند در موازات تلاش های دولت، صدا و سیما نیز اقدام به پخش دوباره فیلم دستگیری ریگی کرد، عملی که شاید باعث تحریک بیشتر این گروهک تروریستی شده است.

​قانون

MoNourizadZS.jpgمحمد نوری‌زاد: سه نفر به من حمله کردند

محمد نوری زاد، نویسنده و فیلمساز ایرانی می گوید ماموران وزارت اطلاعات دیروز، دوشنبه، او را در برابر این وزارت کتک زده اند.

آقای نوری زاد در سایت خود نوشته است ماموران بعدتر او را برای مدتی به زندان اوین منتقل کردند.

تصویری از آقای نوری زاد با چهره زخمی در سایت او منتشر شده است.

او در خبری که درباره کتک خوردن خود از ماموران وزارت اطلاعات منتشر کرده نوشته است هنگام رفتن به سوی وزارت اطلاعات، سه نفر به او حمله کرده اند، بگونه ای که ابتدا او را بزمین خوابانده و سپس با دستبند، برای مدت کوتاهی به زندان اوین منتقل کرده اند.

برمبنای گزارش ها، آقای نوری زاد، که بعد از انتخابات ٨٨ بارها به زندان افتاده و آزاد شده است، برای پس گرفتن اموال شخصی خود هر روز مقابل وزارت اطلاعات می رود.

Fr

fekr.jpgگزارشی تکان دهنده از اتاق مشاوره یکی از مدارس جنوب تهران

«شما می دانید که پدرم معتاد است، ما پسر نداریم. خودش هم که سن وسالی ازش گذشته، چهار تا خواهر دارم که شوهر کرده اند و من مانده ام با بابای معتاد. سر شب که می شد هی اصرار می کرد تا بروم برایش جنس بخرم. اول ها با همین لباس مدرسه و کیف می رفتم. بعدا دیدم خیلی دردسر درست می شود و اذیتم می کردند. نشستیم با مادرم فکر کردیم و بالاخره متوجه شدیم اگر موهایم را کوتاه کنم و لباس پسرانه بپوشم این قدر بهم گیر نمی دهند. یکی، دو بار این کار را کردم، خدا را شکر اینقدر خوشگل مشگل نیستم. به قدر اینکه جنس برا بابام بخرم پسر می شوم. تازه فهمیدم پسربودن چقدر خوبه. دردسرش کمتره. مامانم هیچی نمی گوید. چه کارمی تواند بکند بدبخت.»

خانم مشاور از همان ابتدا قول سفت و سخت می گیرد. با اینکه دلش چندان راضی نیست، تایید می کند که بیش از نیمی از خانواده های دختران این دبیرستان در گیر اعتیادند؛ یعنی اینکه از هر دو دخترکی که در این کوچه پت وپهن از کنارت رد   می شود، یکی از آنها درد اعتیاد را با پوست و خونش می فهمد.

از در بزرگ مدرسه که رد می شود، شادی روی گونه ها اما پرپر می کند. انگار از فاصله جهنم و زندگی آنها گذر کنی.

اولی ها طوسی، دومی ها پسته ای، سومی ها سرمه ای، حیاط مدرسه به قدوقواره حیاط مدرسه های تهرانی نیست. بزرگ است و میدان دار. مثل حیاط مدرسه های شهرستان های کوچک. روی دیوار مدرسه نوشته شده درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را.

حضور در اتاق مشاور مدرسه هزار اما و اگر و شرط و شروط دارد. چند نفر واسطه می شوند. قول وقرارومدار پا برجاست. اسم مدرسه خط گرفته شود. اسم مشاور، اسم بچه ها…

خانم مشاور قند می ریزد توی چایش. هم می زند. چادرش را در آورده و آویزان کرده. لیست بچه هایی را که امروز باید سراغی از آنها بگیرد، می دهد مستخدم مدرسه.

اول صبح در اتاق خانم مشاور را دخترکی ریزنقش وا می کند. مانتوی طوسی رنگ به قواره تنش دوخته شده. دست هایش از سرمای حیاط مدرسه سرخ است. با اشاره خانم مشاور می نشیند و نگاه می کند به من که لابد غریبه ام. از وجناتش پیداست که بارها میهمان این اتاق بوده.

خانم مشاور مقنعه جلو می کشد: «چه خبر ندا، اوضاع و احوال.» «خانم توی جر و دعوا که حلوا خیرات نمی کنند. دیشب عمویم آمد توی خانه ما. این قدر داد و بیداد کرد که همسایه ها ریختند توی کوچه. سند و مدرک آورده بود و بابامو تهدید می کرد.»

دخترک تند و تند حرف می زند. ساعتش را می پاید: «خانم، کاش بابابزرگم این دو تا تیکه زمین را نداشت. این همه سروصدا و… می دانید من حرف شما را گوش می دهم و درسم را می خوانم. می روم وکیل می شوم تا انتقامم را از خانواده بابام بگیرم. انتقام این همه آبروریزی را.»

می خواهد برود. دست هایش را به نشانه اجازه بالامی برد و می رود. خانم مشاور می گوید که خیلی از بچه ها درگیر دعواهای خانوادگی هستند و این موضوع در این سن و سال برایشان کینه می شود و بعد ها خوره زندگی و ذهنشان. هر چقدر هم مادر ها را صدا می کنیم که این دعواها را به خانه نکشانید حرف به گوششان نمی رود.

دخترکی که می آید داخل اتاق مشاوره، خوش صورت است، لاغر، با ابروهای کشیده قاجاری و لب هایی که گوشه هایش را گویی بارها با دندان گزیده. دست هایش به هم گره زده و من و من می کند. حرف که می زند گره دست هایش وا می شود. هر جمله ای که می گوید با انگشت اشاره یکی، روی دست دیگرش خط های نامفهومی می کشد: «خانم با مادرم حرف زدید»، «زنگ زدم دیروز، خانه نبود»، «حتما رفته بوده بانک. رفته با اصرار پدرم وام بگیرد.»

خانم مشاور: «چرا پدرت نمی رود؟» «پدرم اهل بانک و این حرفا نیست. مادرم این جور کارها را انجام می دهد. ولی تو را به خدا هر جوری هست با مادرم حرف بزنید. مصرف بابام هر روز می رود بالا. توی آن خانه نمی شود زندگی کرد.»

هنوز کلمات توی زبانش درست نمی چرخد. می خواهد بگوید اما تردید می کند. رنگ از چشم هایش پریده. حالادل و ذهنش را یکی می کند. تندتر از قبل حرف می زند: «می دانید شب ها با چه ترس و لرزی می خوابیم. شب ها مادرم پای من و خواهرهایم را می بندد به پای خودش و می خوابد. مصرف بابام شیشه است.

مشاور پلک نمی زند. چشم هایش نگاه نصف نیمه ای دارد. لابد پشیمان شده از اینکه غریبه را آورده در اتاق مشاور مدرسه دارد به خودش بدوبیراه می گوید؛ مدرسه ای که اعتیاد بخش جدایی ناپذیرخانواده های دانش آموزانش است. شاید به شب های روزگار این دخترک فکر می کند. دخترک کیفش را می گذارد روی صندلی سیاه کنار دستش و تندوتند پاچه شلوارش را بالامی زند و رد طناب ها روی مچ پای ۱۵ساله اش… نفس اتاق می گیرد. دخترک که می رود گلوهای مان به هم چسبیده. دخترک می رود و خانم مشاور چایی هورت می کشد و چشم هایش را می دزدد…

خانم مشاور زنگ می زند و می گوید که سحر… را به دفتر مشاوره بیاورند. طول می کشد تا سحر بیاید. بالاخره در وا می شود و دخترکی تر و فرز و سبک می آید می نشیند روبه روی خانم مشاور. چندان در قید و بند اجازه گرفتن نیست و به قاعده بچه مدرسه ای ها بازی نمی کند. خنده از لب های سحر به زحمت جمع وجور می شود. نگاه ناراحتی ندارد.

خانم مشاور می گوید سحر می شود مقنعه ات را کنار بزنی. نگاه دخترک کدر می شود. لب ور می چیند و پرسشگرانه مقنعه را عقب می دهد. موهای به غایت کوتاه سیخ سیخی و پسرانه. گوشه ها خط ریش هم دارد. خانم مشاور با جانم و جانم به سحر حالی می کند که بچه ها گزارش داده اند که بیرون مدرسه با تیپ پسرانه می گردی و شلوار و کاپشن ورزشی می پوشی و کلاه می گذاری.

خانم مشاور آهسته تر می گوید «خودم باورم نمی شد اما حالااین موهای پسرانه هم که شاهد ماجرا شده. حالاچه می گویی.»

از سحر انکار و از خانم مشاور اصرار. دیگر خنده از لب های دخترک کنار کشیده و چشم هایش مه آلود می شود. خانم مشاور حرف می زند و حرف می زند تا بالاخره سحر لب باز می کند: «شما می دانید که پدرم معتاد است، ما پسر نداریم. خودش هم که سن وسالی ازش گذشته، چهار تا خواهر دارم که شوهر کرده اند و من مانده ام با بابای معتاد. سر شب که می شد هی اصرار می کرد تا بروم برایش جنس بخرم. اول ها با همین لباس مدرسه و کیف می رفتم. بعدا دیدم خیلی دردسر درست می شود و اذیتم می کردند. نشستیم با مادرم فکر کردیم و بالاخره متوجه شدیم اگر موهایم را کوتاه کنم و لباس پسرانه بپوشم این قدر بهم گیر نمی دهند. یکی، دو بار این کار را کردم، خدا را شکر اینقدر خوشگل مشگل نیستم. به قدر اینکه جنس برا بابام بخرم پسر می شوم. تازه فهمیدم پسربودن چقدر خوبه. دردسرش کمتره. مامانم هیچی نمی گوید. چه کارمی تواند بکند بدبخت.»

سحر انگار دارد از عادی ترین کارهای روزانه حرف می زند. خودش برای خودش می خندد. رها و سبک. گویی منتظر است خانم مشاور دست ها را به نشانه تشویق بکوبد.

کل کل مشاور و سحر شروع می شود. آنقدر می گوید و می گوید که دهانش کف می کند. آسمان و ریسمان می کند. از خطرات می گوید. از مشکلاتی که ممکن است پیش بیاید.

هنگام رفتن سحر بلند می شود؛ یک جور فرار از نصیحت های خانم مشاور: فکر می کنید من بچه ام. همه اینها را می دانم. اما جنس بابا را کی بخرد. حال کتک خوردن ندارم. شما یه جوری مشکل اعتیاد بابا را حل کن من هم دختر می شم…»

یک جعبه شیرینی مربایی و پشت سر دخترکی با چشم های براق وارد می شود. دخترک ۱۵، ۱۶ساله است. جعبه بزرگ شیرینی به زحمت توی دستش جا شده: «برایتان شیرینی آوردم. تا آخر ترم اینجام. گفتم ازتون تشکر کنم. دیشب نامزد کردیم…»

«چقدر زود. مگر من این قدر نصیحتت نکردم که عجله نکن. الان وقت شوهرکردن نیست. باید درست را می خواندی. حرف آدم را گوش نمی کنید. هر کاری دلتان می خواهد می کنید.»

شرم روی لپ های دخترک رد می گذارد: «مگر اختیارم دست خودم بود. من علاقه چندانی به این پسر هم ندارم. مادرم هول شده بود. بدبخت او هم گیر افتاده. بابای بیکار معتاد چه جوری خرج من را بدهد. بروم یک نان خور کمتر. بابام خودش اصرار کرد. منم چندان مقاومت نکردم. رحیم لااقل معتاد نیست. بعدا درسم را می خوانم. تحمل داد و بیداد بابا را دیگر ندارم. این جوری راحت می شوم.»

دختر می گوید و چشم های مشاور به نم می نشیند. شیرینی ها مزه تلخ دهان را عوض نمی کند. تلخ ترین شیرینی جهان… .

سپیده… که می آید خانم مشاور از جایش بلند می شود و بغلش می کند. با هم پچ وپچ می کنند. دوتا خانم مشاور می گوید سه تا سپیده.

از حرف و حدیث ها چیزی دستگیرم نمی شود. سپیده گریه می کند و بعد کار به آشتی می رسد و دلجویی و سپیده با چشم های سرخ ودست های لرزان بلند می شود و می رود.

خانم مشاور انگار نمی تواند هجمه این غمگینی را توی دلش نگه دارد: «پدر این بچه را به خاطر مواد گرفتند و چندسالی توی زندان بوده. مادرش از پس خرج بچه ها بر نیامد و رفت شوهر کرد. حالاپدرش هفته دیگر از زندان برمی گردد و غصه هایش هم مانده برای این دخترک معصوم. خود من هم نمی دانم چه کار می توانم انجام بدهم…» خانم مشاور دستش را پناه سرش می کند و آه می کشد. آه چه کنم، چه کنم…

زنگ تفریح سالن در تصرف نگاه ها و لب های خندان است. شوق همچنان در چشم های زیبا موج می زند و غم هایشان را گم می کند در هیاهوی مدرسه. از هر دو دانش آموزی که از کنارم می گذرد، در خانه یکی از آنها هر شب شیشه و کراک و تریاک مصرف می شود. در خانه مادران آینده؛ مادران خوشحال، مادران غمگین.

به نقل ازشرق

ملی – مذهبی

kanon.jpg«آن که باید پوست بیندازد حاکمیت است، نه کانون نویسندگان»

کانون نویسندگان ایران در واکنش به اظهارات معاون فرهنگی وزارت ارشاد در بیانیه ای نوشت این کانون مدافع آزادی بیان و مخالف سانسور است و آنکه باید پوست اندازی کند سانسورچیان و سرکوبگران آزادی بیان هستند.

کانون نویسندگان ایران، قدیمی ترین تشکل اهل قلم در ایران، به اظهارات معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت حسن روحانی واکنش نشان داد. عباس صالحی هفته گذشته گفته بود، کانون نویسندگان ایران "با نوعی پوست اندازی" میتواند امکان فعالیت دوباره خود را در دولت یازدهم محتمل سازد.

پیش از اظهارات معاون وزارت ارشاد، نیروهای امنیتی ایران از نشست جلسه مشورتی کانون نویسندگان ایران جلوگیری کرده بودند و این تشکل در بیانیه ای به شدت به این اقدام حاکمیت اعتراض کرده بود. 

نشست مشورتی کانون قرار بود در منزل شخصی یکی از اعضا برگزار شود، اما وزارت اطلاعات با احضار صاحبخانه، او را وادار کرده بود که نشست را لغو کند.

آن که باید "پوست اندازی" کند

کانون نویسندگان ایران روز چهارشنبه (۲۳ بهمن/۱۲ فوریه) در بیانیه ای با اشاره به اظهارات عباس صالحی نوشت: «آن که باید "پوست اندازی" کند حاکمیت و از جمله وزارت ارشاد است و نه کانون نویسندگان ایران».

کانون نویسندگان در بیانیه ی خود با شرح تاریخچه ای از فعالیت خود در مخالفت با سانسور و دفاع بیقیدوشرط از آزادی بیان و سرکوب بی امان آن توسط حاکمیت جمهوری اسلامی، از معاون وزیر ارشاد خواست وجدان خود را قاضی کند و به این پرسش پاسخ دهد: «به راستی کدام یک باید "پوست اندازی" کند: کانون نویسندگان ایران که پیرو منشورش از همان آغاز تأسیس در سال ۱۳۴۷ به دفاع پیگیر از آزادی بیان و مخالفت با سانسور برخاسته است، یا سرکوب گرانی که سد راه این تشکل نویسندگان آزادی خواه و مستقل شده و با تمام وجود کمر به نابودی آن بسته اند؟»

کانون نویسندگان ایران در ادامه بیانیه خود نوشته است:«در چند ماه گذشته و به موازات تلاطمی که در فضای سیاسی کشور دیده می شود، شاهد اظهارنظرهایی در زمینه ی ضرورت آزادی اندیشه و بیان از سوی وزیر ارشاد و حتی رئیس جمهوری بوده ایم، اظهارنظرهایی از این دست که "در وزارت ارشاد سانسور نباید وجود داشته باشد" یا "اندیشه اگر سرکوب شود، زیرزمینی خواهدشد" یا "هر انسانی حق دارد آزاداندیش باشد". آیا این گونه تأکید بالاترین مقام های حاکمیت بر ضرورت آزادی بیان، حتی در حد سخن گفتنِ صرف، بدین معنا نیست که آن که باید پوست بیندازد حاکمیت است و نه کانون نویسندگان ایران؟»

کانون نویسندگان ایران به عنوان یک تشکل فرهنگی و صنفی نویسندگان، شاعران و مترجمان ایران در اردیبهشت سال ۱۳۴۷ پایه گذاری شد. احمد شاملو، محمود اعتمادزاده،  جلال آلاحمد، سیمین دانشور، نادر نادرپور، سیاوش کسرایی، داریوش آشوری، باقر پرهام، سیمین بهبهانی، اسماعیل خویی، نادر ابراهیمی، فریدون معزی مقدم، فریدون تنکابنی و اسماعیل نوری علاء از جمله ی موسسان و مسئولان اولیه این کانون محسوب میشوند.

محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از قربانیان قتل های زنجیرهای، اعضای موثر کانون نویسندگان بودند. ۱۳ آذر هر سال که سالگرد قتل این دو نویسنده است، از سوی کانون نویسندگان به عنوان "روز مبارزه با سانسور" اعلام شده است.

استقلال در برابر قدرت حاکم و هر حزب دیگر

کانون نویسندگان ایران در ادامه بیانیه ی روز چهارشنبه خود آورده است: «برخلاف احزاب سیاسی، که فلسفه وجودی شان کسب قدرت سیاسی یا شرکت در آن است، کانون نویسندگان ایران هیچگاه در پی قدرت سیاسی نبوده و نیست. سرشت آن با احزاب سیاسی تفاوت دارد و از سنخ دیگری است. اعضای آن نویسنده اند و دغدغه شان آزادی بیان و مخالفت با سانسور است.»

بیانیه کانون در عین حال تاکید کرده که این تشکل «همانگونه که به دنبال کسب قدرت سیاسی نیست، تابع یا وابسته ی هیچ دولت، حزب و جناحی هم نیست. تفاوت ماهوی کانون با بسیاری از انجمن ها و تشکل های دیگر که به عنوان زیرمجموعه ی این یا آن دولت یا حزب سیاسی به وجود میآیند و از میان می روند، در همین استقلال است. استقلال در برابر قدرت سیاسی حاکم و هرگونه حزب سیاسیِ اپوزیسیون رکن رکین کانون نویسندگان ایران است.»

DW

                                                                اعدامی زنده‌شده فراموشی گرفته‌است

Faghr-zanan.jpg

هنوز وقتی صحبت از شب اعدام می‌شود، تنش به‌لرزه می‌افتد و بغض گلویش را می‌گیرد. هرچند علیرضا - اعدامی نجات‌یافته بجنوردی دیگر خطر مرگ را احساس نمی‌کند، اما همچنان در زندان است و خانواده‌اش نیز در تنگنا قرار دارند.

آفتاب: به گزارش شرق همسر علیرضا، همراه سه‌فرزندش در محله‌ای فقیرنشین خارج از شهر بجنورد زندگی می‌کند و تحت‌پوشش «کمیته امداد» است. او می‌گوید صاحبخانه، عذرش را خواسته، پسرش ترک تحصیل کرده و شوهرش دچار فراموشی شده ‌است.

این زن 32ساله وضعیت زندگی‌اش را شرح داده است: 

وقتی به شما خبر دادند شوهرتان زنده ‌است چه احساسی داشتید؟

واقعا فکر نمی‌کردم که اولین ‌سوال تان این باشد. همه تنم دارد می‌لرزد. خیلی حالم بد شد. هنوز هم وقتی یاد آن روز می‌افتم انگار می‌میرم و زنده می‌شوم. اگر بخواهم خوب احساسم را برای شما توضیح بدهم باید بگویم من هم با علیرضا اعدام شدم. یا نه بهتر است بگویم من و بچه‌هایم با علیرضا اعدام شدیم. خیلی بد بود.

 می‌دانستی شوهرت حکم اعدام دارد؟

این مساله پنهانی نبود. همه می‌دانستند که علیرضا محکوم به اعدام شده‌ است. هر هفته به دیدنش می‌رفتم. البته بعضی هفته‌ها هم چون نمی‌توانستم پول رفت‌وآمد را جور کنم، نمی‌رفتم. اما سعی می‌کردم مرتب ببینمش.

می‌دانستید کی قرار است اعدام شود؟

نه، خبر نداشتم. یک‌روز قبل از اعدام، علیرضا زنگ زد و گفت به زندان بیا. پرسیدم چه شده؟ گفت، نمی‌دانم رییس زندان گفته اگر دوست داری می‌توانی خانواده‌ات را ببینی. انگار که قلبم از جا کنده ‌شد. گاهی که به ملاقات شوهرم می‌رفتم، می‌دیدم وقتی بی‌خبر برای ملاقات صدا می‌زنند، یعنی قرار است حکم اجرا شود. بعد هم به ما گفتند هرکسی از خانواده‌اش که دوست دارد می‌تواند علیرضا را ببیند. من و بچه‌هایم با برادرشوهرم رفتیم. آنجا فهمیدیم که قرار است علیرضا فردای آن روز اعدام شود. 

در آن ملاقات درباره چه‌چیزی حرف زدید؟ 

اصلا مگر می‌شود در آن شرایط حرف زد. برایش بمیرم. خیلی گریه کرده‌ بود. من چشم‌های علیرضا را می‌شناسم. قرمز‌قرمز شده‌ بود. گفت، مرا از«بند» صدا کردند و دیگر داخل نبردند. گفتند باید در انفرادی باشی. بعد هم فهمیدم قرار است حکم اجرا شود. البته سعی می‌کرد جلو ما خودش را کنترل کند. بچه‌ها را بغل کرد، آنها را بو می‌کرد و می‌بوسید. با برادرش صحبت کرد. دست روی سرم کشید و من را هم بغل کرد. گفت، همه به کنار، اما تو بدان همیشه در قلب من هستی. خیلی دوستت دارم. 

به خاطر عشق تو هرکاری می‌کنم. آخر می‌دانید من و علیرضا خیلی همدیگر را دوست داشتیم. اصلا یک زن و شوهر خاص بودیم. گفتم، علیرضا نمی‌خواهم تو را از دست بدهم. گفت، گریه نکن من دیوانه می‌شوم. بعد خندید و گفت، ببین من می‌خندم، خدا هرچه بخواهد، همان می‌شود. وقتی داشت می‌رفت، انگار قلبم کنده ‌شد.

چطور متوجه ‌شدید زنده‌ مانده ‌است؟

آن شب تا صبح نخوابیدم. خودم را زدم و گریه کردم. بچه‌ها خیلی حالشان بد بود. خیلی گریه می‌کردند. صبح که شد سیاه پوشیدیم و عزاداری را شروع کردیم. دایی‌ام رفت جنازه را تحویل بگیرد. ساعت حدود 9صبح بود که زنگ زد و گفت علیرضا زنده‌ است. گفتم دایی چی می‌گویی، یعنی اعدامش نکردند؟ گفت چرا اعدام کردند، اما زنده مانده ‌است. اصلا یک حالی بودم، باورم نمی‌شد. اسم اعدامی زنده‌شده را مسوول بیمارستان روی علیرضا گذاشته‌ بود. وقتی دایی‌ام رفته و گفته ‌بود آمده‌ام جنازه علیرضا ممقانی را تحویل بگیرم، به او گفتند، همان اعدامی‌ زنده‌شده را می‌خواهی؟ او در بخش آی‌سی‌یو است. دایی‌ام زنگ زد و گفت شوهرت زنده‌ است. یعنی قدرت خدا را به چشم دیدم. عزا تبدیل به عروسی و جشن شد. به همه محله شیرینی دادم. 

وقتی شوهرت را دیدی چه حسی داشتی؟

اصلا همین حالا که دارم برای شما می‌گویم، انگار دارم خواب می‌بینم. باورم نمی‌شد، بغلش کردم. اول حرفی نمی‌زد. به ما گفته ‌بودند، ممکن است فلج شود، خودتان را برای هرچیزی آماده کنید. اما خدا را شکر خیلی بهتر شد.

حالا شوهرت در چه وضعیتی است؟

فراموشی گرفته. خیلی چیزها یادش نمی‌آید.

یعنی یادش نیست که اعدام شده است؟

حالا یادش نمی‌آید. هربار که به ملاقاتش می‌روم چند دقیقه‌ای مثل غریبه‌ها به من نگاه می‌کند.

چطور با او صحبت می‌کنی؟

خودم را معرفی می‌کنم می‌گویم علیرضا من زن تو هستم. خوب نگاه کن، دستم را بگیر. چندبار که می‌گویم، من را می‌شناسد. می‌گوید، یادم آمد. می‌گویم، علیرضا اینها بچه‌های تو هستند. دخترانت را نگاه کن. دوباره فکر می‌کند. بعد بچه‌ها را یادش می‌آید. حافظه‌اش از بین رفته. از وقتی از بیمارستان به زندان برده ‌شده، چون دارو به اندازه کافی در دسترسش نیست و مثل بیمارستان از او مراقبت نمی‌شود، فراموشی‌اش بدتر شده‌ است. هربار که می‌روم برایش توضیح می‌دهم که تو اعدام شدی، اما زنده ‌ماندی، بعد دوباره یادش می‌آید. حالت عادی ندارد. 

دکترها نگفته‌اند چرا اینطور شده است؟

می‌گویند به دو دلیل است، اول اینکه اکسیژن به مغزش نرسیده. بعد هم دچار شوک ناشی از اعدام است. می‌گویند، مراقبت زیادی لازم دارد تا خوب شود.

چه کارهایی می‌شود برای بهبودی‌اش انجام داد؟

باید او را از زندان بیرون بیاوریم تا بتوانیم درمانش کنیم. غذای خوب و مقوی بدهیم. در محیط خانه باشد تا ما را بیشتر یادش بیاید. 

وکیل علیرضا در مورد راهکار قانونی با شما صحبت نکرده است؟ 

راهش این است که 300میلیون‌تومان «وثیقه» بگذاریم، بیرون بیاید. اما من هرکاری بکنم، نمی‌توانم این سند را جور کنم. اصلا برایم ممکن نیست. آنقدر فقیر هستم که در خرج خانه‌ام مانده‌ام.

خرج خانه‌ات را چطور تامین می‌کنی؟

تحت‌پوشش «کمیته امداد» هستم. ماهی 60هزارتومان از آنجا می‌گیرم. یارانه هم می‌گیرم. با همین پول مجبورم هم خرجی خانواده و هم اجاره‌خانه را بدهم. هزینه‌های علیرضا هم هست.

در حال حاضر خانه‌ات کجاست؟

خارج از بجنورد است. ما در حاشیه شهر زندگی می‌کنیم. از جایی که ما هستیم تا شهر با ماشین 20دقیقه راه است. بچه‌هایم مجبور هستند، در شهر به مدرسه بروند. اما حالا یک هفته است که پسرم مدرسه نمی‌رود. 

چرا؟

نمی‌توانیم کرایه ماشین را جور کنیم. گفت، بگذار خواهرهایم درس بخوانند. اشکالی ندارد، من مدرسه نروم. بچه‌ام فداکاری کرد. دوم دبیرستان است. خیلی درسش خوب است. اما پولمان نمی‌رسد. از جایی که ما هستیم تا جایی که پسرم به مدرسه می‌رود، باید 500تومان کرایه ماشین بدهد. همین‌طوری می‌شود روزی هزارتومان. نتوانستیم پولش را بدهیم. مثلا من خودم وقتی برای دیدن علیرضا می‌روم شش‌هزارتومان کرایه‌ ماشینم می‌شود. هفته پیش گفتند، برایش دارو بخر. نسخه را به داروخانه بردم و دارو را خریدم. بعد هم دوباره به زندان برگشتم. پول داروها شد 11هزارتومان. من پول ندارم بدهم. به خدا هیچ ‌پولی ندارم. برای خانه‌ای که اجاره کرده‌ایم، چهارمیلیون‌تومان پول پیش دادیم و 10هزارتومان اجاره می‌دهیم.

صاحبخانه می‌خواست اجاره را بالا ببرد. خانه هیچ امکاناتی ندارد. در آشپزخانه حتی یک کابینت نیست و من ظرف‌هایم را در سبد می‌گذارم. البته اشکالی ندارد. سرنوشت من هم این بود. اما راستش صاحبخانه جوابم کرده و می‌گوید باید بروی یا کرایه را زیاد کنی. با این وضعیت چه باید بکنم؟

دنبال خانه جدید رفته‌ای؟

کدام خانه؟ دلت خوش است. صاحبخانه می‌گوید، نمی‌توانم چهارمیلیون‌تومانت را بدهم که بروی. من هم یک‌ونیم‌میلیون‌تومان قرض کرده ‌بودم که بیعانه خانه دیگری را بدهم. اما صاحبخانه جدید گفت، یا همه پول را بده و بیا بنشین، یا پولت را پس می‌دهم. پول را پس گرفتم و دوباره به صاحبانش برگردانم. حالا صاحبخانه وسایلم را به حیاط ریخته و می‌گوید، اگر کرایه را زیاد نمی‌کنی برو.

یعنی حالا شما در خیابان زندگی می‌کنید؟

یک‌روز در خیابان بودیم. با سه‌بچه چه کنم؟ برادرم آمد و واسطه شد و به صاحبخانه گفت، بگذار چندماهی اینجا باشند تا جایی ارزان‌تر پیدا کنیم. انگار بدبختی‌های من تمامی ندارد. این وسط به من می‌گویند 300میلیون‌تومان سند بیاور. یکی نیست بگوید، اگر این پول را داشتیم که شوهرم مواد نمی‌فروخت. ما از بدبختی به این روز افتادیم. نان شب نداریم بخوریم.

شنیده‌ام کار می‌کنی؟

وقتی علیرضا را بازداشت کردند، دیگر همان آب‌باریکه هم قطع شد. او برای آدم دیگری مواد جابه‌جا می‌کرد و پولش مال خودش نبود. مال کسی دیگر بود. وقتی او را گرفتند، خیلی فقیر شدیم. من در خانه‌های مردم کار می‌کردم. در این چهارسال، نگذاشتم آبرویش برود و خدایی نکرده به بدبختی بیفتیم. آبرویم را برد، اما آبرویش را حفظ کردم.

چرا چنین کاری برای شوهرت کردی؟ چرا از او جدا نشدی؟

ما عاشق و معشوق بودیم. علیرضا پسرخاله من بود. از همان نوجوانی دوستش داشتم. خیلی مرد بود. خدا سایه‌اش را از سرم کم نکند. خیلی دوستش دارم. عشق ما در فامیل معروف بود. حالا هم آبرویش را حفظ می‌کنم. از دستش دلخور هستم. اما دوستش دارم. علیرضا مرد چشم‌پاکی بود. خدا را شاهد می‌گیرم، چشم به ناموس یا مال مردم نداشت. من را هم خیلی دوست داشت. مرد باشرفی بود. اما خب، بدبختی، بد دردی است. آدم را به هر راهی می‌کشاند. با این حال دزد ناموس مردم نبود. حواسش به زندگی‌اش بود. 

فامیل برای اینکه آواره نشوی کمکت نمی‌کنند؟ 

هرکس به اندازه خودش گرفتار است و بدبختی‌های خودش را دارد. بندگان خدا دست من را می‌گیرند. اما چقدر می‌توانند این کار را بکنند؟ اگر بتوانم علیرضا را بیرون بیاورم و چندماهی در خانه به او رسیدگی کنم و بچه‌ها دورش باشند، شاید فراموشی‌اش درست شود. اصرار دارم که پسرم درس بخواند. من که بدبخت شدم، اما می‌خواهم خدا سرنوشت آنها را مثل من نکند. بچه‌ها اگر درس بخوانند، اینطوری نمی‌شوند. اگر پول داروهای علیرضا نبود، شاید می‌شد کرایه ماشین پسرم را بدهم. اما حالا نمی‌شود. حالا باز شکر که خدا علیرضا را به ما داد. آخر شما نمی‌دانید که علیرضا به من گفت، تو نگین زندگی من هستی. همه‌چیز را درست می‌کنم اما بنده خدا گرفتار شد. 

حالا چه خواسته‌ای از مسوولان داری؟

خواسته‌ام این است حالا که لطف کردند و به او عفو دادند، یک کمکی به من بکنند، زندگی کنیم. علیرضا دیگر دنبال خلاف نمی‌رود. بیایند و وضعیتش را ببینند. خودشان دلشان به‌رحم می‌آید. سرنوشت بچه‌های من را ببینند، متوجه می‌شوند علیرضا چرا موادفروش شد. چندماه دیگر صاحبخانه دوباره وسایلم را بیرون می‌ریزد. آن‌وقت توقع دارید من چه بکنم؟ حالا که خدا خواست و شوهرم زنده ‌ماند، حداقل کمک کنید تا ما زندگی کنیم. این وضعیت برای من مثل مرگ است. دیگر نمی‌توانم بنشینم که این‌بار پسرم برای تامین خورد و خوراک ما مجبور شود، خلاف کند و بعد هم او را بگیرند و سرنوشتی مثل سرنوشت پدرش داشته‌ باشد.

ما حالا به حمایت نیاز داریم. اینکه ولمان کنند به امان خدا و در بدبختی باشیم و بعد بگویند، چرا چنین و چنان شد که نمی‌شود. یکی بیاید بگوید دردتان چه بود؟ چرا شوهرت موادفروش شد؟ بیایند وضعیت زندگی من را ببینند. جایی زندگی می‌کنم که اگر نصفه‌شب بچه‌ام مریض شود، ماشین نیست که او را به بیمارستان ببرم. ما احتیاج به کمک داریم. آدم‌ها تا یک جایی در برابر بی‌پولی و بدبختی می‌توانند مقاومت کنند. خدا را شکر بچه‌هایم سالم هستند. کار خلاف نمی‌کنند. اما مسوولان هم توجهی به بدبخت‌هایی مثل ما کنند. خدا شاهد است که من گاهی برای خرید یک نان می‌مانم

آفتاب

ایجاد محدودیت پزشکی برای رضا شهابی زکریا

r_shahabi1-2.jpgرضا شهابی فعال کارگری و زندانی سیاسی اوین به دستور دادستان از ادامه روند درمانی خود بازماند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در ادامه روند فرسایشی پیگیری وضعیت درمانی زندانیان بند ۳۵۰ اوین، روز گذشته رضا شهابی فعال کارگری و عضو سندیکای کارگران شرکت واحد تهران در بند ۳۵۰ زندان اوین به واسطه دستور دادستانی تهران از ادامه پیگیری روند درمانی خود بازمانده.

روز گذشته و پس از هفتهها پیگیری خانواده شهابی برای اخذ مجوزهای لازم از دادستانی و هماهنگی با بیمارستان محل درمان این زندانی سیاسی، دادستانی تهران طی حکمی به مسئولان زندان اوین حضور هریک از اعضای خانواده شهابی در بیمارستان را ممنوع اعلام کرد و بیان نمود: در صورت حضور خانواده بدون انجام مراحل درمانی به زندان بازگردانده شود.

این حکم قضایی در حالی صادر میشود که رضا شهابی برای پیگیری مشکل حاد در ستون مهرههای کمر که ماههاست حرکت و فعالیت جسمانی را برای وی سخت کرده است به معاینه پزشک متخصص نیاز داشته است و حضور خانواده این زندانی همواره به منظور تسهیل در دریافت داروها و پیگیری نوبتهای پزشکی ایشان که مسئولان زندان از انجام آنها خودداری میورزند بوده است.

پیشتر نیز معاون دادستانی تهران «خدابخش» چنین حکمی را در مورد مهدی خدایی از دیگر زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین صادر نموده بود، که مشکلاتی را برای این زندانی سیاسی و خانواده وی به همراه آورده بود.

هرانا

2010_10_6_13_21_24.gif.jpgعلیرغم وعده‌های دولت حسن روحانی، نقض حقوق بشر در ایران ادامه دارد

رئیس بخش خاورمیانه سازمان دیده‌بان حقوق بشر از دولت جدید ایران می‌خواهد برای لغو مجازات اعدام اقدام کند، موارد نقض حقوق بشر توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را علناً مورد انتقاد قرار دهد و به تعهدات انتخاباتی خود در مورد کاهش کنترل بر روی آزادی اطلاعات و علیه سانسور اقدام کند.

سازمان دیده‌بان حقوق بشر امروز گزارش سالیانه خود را درباره وضعیت حقوق بشر در جهان منتشر کرد. این گزارش 667 صفحه‌ای وضعیت حقوق بشر در بیش از 90 کشور جهان را مورد بررسی قرار داده است.

این گزارش خاطر نشان می کند که با وجود انتخابات جدید در ایران و برگزیده شدن حسن روحانی بعنوان رئیس جمهوری و علیرغم وعده‌های متعدد وی، ایرانیان همچنان با موارد جدی نقض حقوق خود مواجه هستند.

بیانیه می نویسد گرچه دولت چند نفر از زندانیان برجسته را آزاد کرده است، اما شمار بالای اعدام ها ادامه یافته است.

ادامه بازداشت بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی از جمله میر حسین موسوی و مهدی کروبی و نیز عدم اجازه ورود گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد حقوق بشر به ایران، از دیگر انتقادهائی است که گزارش دیده بان حقوق بشر از جمهوری اسلامی ایران دارد.

رئیس بخش خاورمیانه این سازمان از دولت جدید ایران می خواهد برای لغو مجازات اعدام اقدام کند، موارد نقض حقوق بشر توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را علناً مورد انتقاد قرار دهد و به تعهدات انتخاباتی خود در مورد کاهش کنترل بر روی آزادی اطلاعات و علیه سانسور اقدام کند.

این گزارش هم چنین به تبعیض‌هائی که در ایران نسبت به اقلیت‌های قومی و مذهبی می‌شود و نیز به تبعیض‌های جنسیتی اعتراض کرده است.

گزارش می‌نویسد که ایران همچون گذشته یکی از بزرگترین زندان‌های روزنامه نگاران و وبلاگ نویس‌ها در جهان باقی مانده است. دولت همچون گذشته وب‌سایت‌ها را بطور سازمان یافته مسدود می کند، سرعت اینترنت را کاهش می دهد و بر روی پخش برنامه‌های ماهوار‌ های خارجی پارازیت می فرستد.

گزارش دیده بان حقوق بشر، با استناد به اخباررسمی، تعداد اعدام ها در ایران را در سال 2013 با رقم ٢٧٠ نفر مشخص می کند، گرچه گزارش گمانه‌زنی می کند که شمار واقعی اعدام ها ممکن است «خیلی بالاتر از این باشد».

این گزارش با یادآوری آزاد شدن برخی از زندانیان سیاسی از جمله "نسرین ستوده" ، در عین حال تأکید می کند که هنوز وکلای برجسته‌ای همچون "محمد سیف زاده" و "عبدالفتاح سلطانی" کماکان در زندان باقی مانده‌اند

FR

shele.pngتراژدی شِلِر؛ قربانی اوین

داستان چه بود؟ روزبیست وچهارم مهرسال نود، رهبر درجمع دانشگاهیان دانشگاه رازی حضوریافت. آن روز، پنجمین روزازسفررهبربه کرمانشاه محسوب می شد. وی درآن روزسخنان برخی ازدانشجویان واساتید را شنید و خود نیز مفصل سخن گفت. این سخن معروف رهبر، متعلق به آن زمان است:

...... يك سؤال اين است كه مسئله‌ى پيرى و جوانى نظام چگونه قابل تحليل است؟ هر موجود زنده‌اى دوران جوانى‌اى دارد، دوران پيرى‌اى دارد. وضع نظام اسلامى در اين زمينه چيست وچگونه خواهد شد؟

آيا نظام اسلامى پير خواهد شد؟ فرسوده خواهد شد؟ ازكارافتاده خواهد شد؟ براى اينكه چنين وضعى پيش نيايد، آيا راهى وجود دارد؟ اگر يك وقتى چنين حالتى پيش آمد، آيا علاجى براى آن متصور است و وجود دارد؟ اينها سؤالات مهمى است. اين سؤالات بايد در مراكز فكر و تصميم‌گيرى و تصميم‌سازى - عمدتاً در حوزه و دانشگاه - بين اصحاب فكر مطرح شود؛ بايد روى اينها فكر شود، بحث شود؛ شما جوانها هم رويش فكر كنيد......

بله، این سخنِ رهبربه همان روز وبه همان سفرایشان به کرمانشاه مربوط است. اتفاقاً جمعی از دانشجویان طوماری تهیه کرده بودند به امضای هفتاد هشتاد نفر. یکی ازآنان حتی بخش هایی ازآن را برای رهبرمی خواند. نوشته ای انتقادی ازوضعیت جامعه و دانشگاه. که می توانست به همین " مشخصه های پیری وفرسودگیِ یک نظام ویک جامعه " مربوط باشد. یکی ازامضاء کنندگان این طومار، شِلِربوده است. دختری که درترمِ پایانیِ رشته ی علوم سیاسی دانشگاه رازی درس می خوانده وبقدرخود ازعلم سیاست وعلم مملکت داری چیزهایی می دانسته. البته اما خام و آکادمیک. نه به جوری که در اینجا – درجمهوری اسلامی - جاری است.

فردای آن روزشلرگم می شود. تماس های پدرومادربه نگرانی می انجامد. چند روزی می گذرد. نخیر، خبری ازشلرنیست. پدرهمه جا را زیرپا می گذارد. برای یک طایفه، گم شدن یک دختربا کلی حرف وحدیث همراه است. شلریعنی کجاست؟ یک ماه می گذرد. دوماه سه ماه چهارماه. کمی به پنج ماه مانده است که اززندان اوین به پدرزنگ می زنند. که: بیا ودخترت را ببر.

سراسیمه به تهران می روند. به زندان اوین. بعد ازکلی معطلی، درِزندان گشوده می شود. بانوانی زیربغل شلررا گرفته اند. روی پایش بند نیست. ای خدا، این که شلر ما نیست. شلر ما برورویی داشت. چالاک وورزشکاروکمی حتی تپل بود. این دخترکه چهل پنجاه کیلو بیشتروزنش ندارد. شلر را تحویل می گیرند. بشرطی که هروقت زنگ زدند وگفتند: بیاورش، بیاورندش. شلراما مرده ای بود. لاغروناتوان. با پاهایی لرزان. اورا لای پتویی می پیچند وبه کرمانشاه و ازآنجا به روستا می برند.

تا چهارماه، شلراگرمی خواست جابجا شود، باید زیربغلش را می گرفته اند. کارش سکوت بوده وسکوت و بُهت وبُهت. هماره به یک جا خیره می شده وبا کسی سخنی نمی گفته. تا این که کم کم رمق می گیرد. سرپا می شود. اما جرأت خروج ازخانه را ندارد. چرا که درتک تک نگاه مردم باید به این پرسشِ بطئی پاسخ بدهد که: راستش را بگو درآن پنج ماه بی خبری با توچه کرده اند؟ شلرازهوش سرشاری بهره ها داشته وسنگینیِ پرسش درونی مردم را ازنگاهشان می خوانده و مدام می گفته: باورکنید به من دست نزدند. یک هشت ماهی سپری می شود.

سال گذشته کمی پیش ازاین روزها " برادران" زنگ می زنند. که: شلررا بیاور. داستان تلفن را به شلرمی گویند. که آماده شو. سه روز مهلت داده اند. شلردو روز درخود فرومی شود. بازهمان سکوت وبُهت وزانوان لرزان. درانتهای روز دوم، که فردایش باید حرکت می کرده اند، شلررا می بینند که خوابیده. این چه وقت خواب است؟ پدربزرگ، ازسالهای دور، یک تفنگ شکاری داشته که درخانه ی آنها نگهداری می شده است. یک حوله ی خیس، پیچیده برسرِلوله ی تفنگ، انگشت برماشه، و: شلیک!

یکی ازفرازهای سخن رهبردرجمع دانشجویان رازی – درهمان سفربه کرمانشاه – این بوده است:

.... آزادى انسانى به معناى آزادى اخلاقىِ بى‌بندوبارىِ فرهنگىِ غربى نيست. ما نبايد براى اينكه خودمان را در چشم غربى‌ها شيرين كنيم، دم از حرفى بزنيم كه آنها ميزنند؛ كه حرفِ غلط است، باطل است و امروز دارد بطلان خودش را نشان ميدهد. ما از احترام به انسان، احترام به زن حرف ميزنيم؛ اين نبايستى اشتباه بشود با آنچه كه در غرب در زير اين مفاهيم ترجمه ميشود و گفته ميشود و بيان ميشود. مفاهيم اسلامى مورد نظر است؛ عدالت با معناى اسلامى خود، آزادى با معناى اسلامى خود، كرامت انسان با معناى اسلامى خود؛ كه اينها همه در اسلام روشن است، مبيّن است. غربى‌ها هم براى خودشان يك حرفهائى دارند. در اين زمينه‌ها، در اين ارزشگذارى، راه آنها، راه كج و منحرفى است.........

یک اشاره:

مسئولیت انتشاراین مطلب تماماً بعهده ی خود من است. خانواده ی شلر با هیچ رسانه ای دراین خصوص صحبت نکرده اند. حتی با خود من نیز. من این اطلاعات را بصورت پراکنده از اهل محل از خویشاوندان از دوستان اهل حق از هرکجا بدست آورده ام. قصد من ازانتشار این تراژدی این بوده و این است که: مباد این حادثه در خانه ی هریک ازما تکرار شود. که اگر شلر در تهران و درخانه ی هریک ازما می بود، اکنون در کانون خبرهای داغ بر سرزبانها بود. شاید انتشار این مطلب، مثل تآثیری که خون ستار بهشتی بجای نهاد، باعث شود که ما شاهد حوادثی اینچنین نباشیم.

محمد نوری زاد

شانزدهم دیماه نود و دو - اهواز

راه سبز امید

                                                  زوایایی پنهان قتل الناز بابازاده از فعالین جنبش سبز

Elnaz.jpg

در گفتگو با یک وکیل دادگستری

قتل الناز بابازاده، دختر اهل تبریز ساکن کوی ولی‌عصر یکی از اخباری بود که توام با شایعاتی در فضای مجازی مطرح شد،

خبرگزاری هرانا پیشتر با اطلاع رسانی در خصوص مرگ این دختر جوان به سهم خود اطلاع رسانی کرده بود اما با این حال برخی از شهروندان شبهاتی را در مورد مرگ وی مطرح کردند و آنرا شایعه دانستند با گذشت نزدیک به دو سال از این جنایت گفتگویی با آقای خلیلی یکی از وکلای دادگستری تبریز که دسترسی مستقیم به پرونده ایشان داشتند انجام دادیم تا به تنویر افکار عمومی در جهت رفع شبهات موجود گامی برداریم.

متن کامل گفتگو با محمدعلی خلیلی، وکیل پایه یک دادگستری به شرح زیر است:

در ارتباط با چگونگی قتل خانم الناز بابازاده، ادعا‌های متعدد و بعضا متناقضی وجود داشته است شما در آن زمان در تبریز به عنوان وکیل دادگستری فعالیت داشتید آیا می توانید روایت نزدیک به واقعیت را در خصوص قتل این خانم برای خوانندگان ما شرح دهید؟

الناز بابازاده از فعالین جنبش سبز در سال ۸۸ بود که به خاطر موقعیتی که پدر و مادر وی داشتند به قول معروف گیر بسیجی‌‌ها و سپاهی‌ها نیفتاده بود و دائم به او اخطار رعایت حجاب و کم کردن فعالیتهایش را می دادند اما ایشان هیچ ترتیب اثری به این تهدید‌ها نمی‌داد و نهایتاً نیز بر اساس آنچه که اعلام شد ایشان را در خیابان ولیعصر تبریز به قتل رساندند و بعد شخصی‌به نام اخوی دستگیر و اعتراف کرد که من قاتل ایشان هستم لکن ‌محتویات پرونده واقعیت را چیز دیگری نشان میداد.

منظورتان از اینکه واقعیت پرونده چیز دیگری بود چیست؟

اولا فردی که خود را به عنوان قاتل معرفی کرده بود در بازجویی ها اولیه اعلام کرد که من ایشان را در خیابان ولیعصر تبریز کوچه زهره به انگیزه ی سرقت خودرو به قتل رساندم چرا که خودم خودرو نداشتم، ولی بعدا مشخص شد که ایشان خودرو داشتند، دوما در بازجویی ها ایشان گفته بود که پس از کشتن خانم الناز بابازاده جسد وی را به تنهایی از صندلی راننده به صندلی مجاور جا به جا کرده و ماشین را سرقت کرده بود در حالی که خانم الناز بابازاده از لحاظ هیکل و جثه بزرگتر از این فرد بود که خودش را قاتل معرفی‌میکرد ( الناز ۹۵ کیلو و پسر ۶۵ کیلو) و امکان حمل جسد توسط وی به تنهائی ممکن نبود سوما ایشان همین طور گفته بود که قتل در خیابان ولی عصر و در حالی که دو نفر هم شاهد آن بودند رخ داده است در حالی که چنین گزارشی از عابرین به پلیس گزارش نشده بود و اصلا کسی صدای تیراندازی نشنیده بود. کوچه مذکور یک موقعیتی دارد که همیشه محل رفت و آمد است و چون در آن زمان نیز درب ورودی ساختمان اداری دانشگاه آزاد در اول همان کوچه بود غیر ممکن است آنجا کسی‌را با اسلحه به قتل برسانند و متوجه نشوند

چهارما ایشان تا چهار روز بعد از دستگیری توسط ادارهٔ آگاهی‌هر چقدر وی را بازجویی کردند اصلا محل جسد را نمی دانست که دقیقاً چند ساعت بعد از ملاقات با خواهرشان در ادارهٔ آگاهی ‌به بهانه دادن وسایل شخصی‌، ایشان اعلام کردند که می‌خواهم محل جسد را بیان کنم

پنجما زمانی که ماموران به همراه وی برای کشف جسد به محل مراجعه کرده بود، محل دقیق جسد را نمی دانست و پس از جستجوی ماموران جسد خانم بابازاده کشف شد.

و نکته مهم و آخر اینکه قاتل مدعی بود همان روز سرقت خانم بابازاده را به قتل رسانده است در حالی که زمانی که ماموران جسد خانم بابازاده را پیدا کردند تنها چند ساعتی از مرگ وی گذشته بود و هیچگونه تعفن و یا بادکردگی در جسد وجود نداشت در حالی که نیک می دانید که پس از گذشت یک هفته جسد بوی تعفن می گیرد و باد میکند و در تصاویر و فیلم برداری که صورت گرفته بود و من آنرا دیدم چنین آثاری وجود نداشت و حتی در فیلم تهیه شده از جسد انگشتر انگشت شست الناز در حال افتادن از انگشتش است در حالی که اگر وی چند روز قبل به قتل رسیده بود مانند سایر اجساد در اثر بادکردگی انگشتر اصلاً از دستش خارج نمی شد.

در گزارشات اولیه که منتشر شد بحث تجاوز جنسی هم مطرح بود آیا شما آنرا تائید می کنید و یا آیا پزشکی قانونی چنین موضوعی را تائید کرد؟

تجاوز جنسی‌وجود داشته منتهی‌متأسفانه در گزارش پزشک قانونی در پرونده قید نشده بود اما یکی‌از پزشکان پزشکی قانونی که خانم دکتری بود که با مادر الناز (که ایشان هم پزشک مامایی و متخصص زنان و زایمان هستند) ارتباط داشت؛ ایشان موضوع تجاوز را تائید و به اطلاع خانواده رسانده بود و من هم با واسطه افرادی که از نزدیکترین افراد خانواده بودند از موضوع مطلع شدم.

آیا به غیر از موضوع تجاوز مسئله دیگری هم بوده است؟

آنطور که از اوضاع ظاهری الناز و شواهد مشخص بود قبل از اینکه ایشان را بکشند اول پوست سرش را کنده بودند، دودندان جلویی فک بالا را کشیده بودند بعد گوشت دستش را از مچ تا آرنج کنده بودند و بعد از چند روز نگهداری ایشان با این شرایط اسفبار وی را به ضرب گلوله به قتل رسانده بودند. که تنها نبودن گوشت دست مچ تا آرنج در نظریه پزشکی قانونی درج گردیده بود.

اما پلیس معتقد بود که کنده شدن گوشت دست در نتیجه تغذیه حیوانات وحشی و درنده از جسد در محل کشف آن صورت گرفته است در حالی که در فیلم موجود در پرونده پوشش جسد خانم بابازاده مانتو ایشان بود که تا مچ دست پوشانده شده بود و در صورتی که حیوانات درنده چنین کاری می کردند اول باید به آستین مانتو ایشان آسیب می رسید ولی اینطوری نبود.

خانواده بابازاده چطور از قتل مطلع شدند و آیا پیگیری هم صورت گرفته بود؟ و فردی که بعدا اعدام شد چطور شناسایی شد؟

شبی‌که خانم بابازاده مفقود شدند، پدر و مادر او رفتند از طریق دادسرا اعلام مفقودی کردند که پس ازیک هفته با روشن شدن گوشی تلفن الناز در دست دانشجویی بسیجی بنام اخوی فرد مظنون بازداشت شد.

آیا مشخص شده که این اقدام قاتل یا قاتلین انجام شده با چه انگیزه‌ای بوده اساسا آنطور که در خبرها گفته شد افراد وابسته به بسیج بودند ؟

آنچه که مشخص است قتل با انگیزه انتقام گیری صورت گرفته است و با توجه به تهدیداتی که قبلا از سوی افراد وابسته به بسیج وجود داشت و خانواده ایشان به آن واقف هستند همه دال بر این است که قتل توسط این افراد یعنی بسیجیان صورت گرفته است از سوی کسی که خود را به صورت انتحاری قاتل ایشان اعلام کرد نیز عضو بسیج و دانشجوی دانشگاه آزاد تبریز بود.

و نحوه رسیدگی به پرونده هم روند غیر معمول داشت و خارج از نوبت به آن رسیدگی شد، دادستان بر خلاف کل پرونده های قتل در تبریز یک مصاحبه در روزنامه‌های محلی انجام داد و اقدام به معرفی قاتل خانم بابازاده کرد و انگیزه را هم سرقت عنوان نمود و گفت مسئله ی دیگری پشت پرونده نیست .

در همان مصاحبه‌ای که شما اشاره کردید دادستان آقای اخوی (قاتل) را یک فرد معتاد معرفی کرد نه بسیجی‌و حالا شما میفرمایید که دانشجو هم بوده ،آیا اطلاعاتی‌در رابطه با این فرد وجود دارد؟

ایشان دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز بودند که دانشچوی عضو بسیج بودن وی جزو بدیهیات مطرح شده در دادگاه بود و آقای اخوی، معتاد هم نبودند، الناز را هم تا آنجا که من میدانم هیچ شناختی‌نداشتند متأسفانه ،دست‌های پشت پرده بود و نخواستند که مشخص بشود چون به قول معروف این پسر خودش دارای اتومبیل بود و انگیزه‌ای برای سرقت خودروی خانم الناز نداشت و از طرف دیگر این پسر خودش در اظهاراتش در پرونده عنوان کرده که من از در ساختمان اداری دانشگاه آزاد داشتم خارج میشدم که دقیقا همجوار کوچه زهره واقع در ولیعصر تبریز بودم که الناز را در ماشینش مشاهده کردم و او را همان جا کشتم و ماشینش را تصاحب کردم از طرفی‌آقای عباس زاده وکیل تسخیری قاتل ادعا کرده که قاتل دیوانه و معتاد بوده ولی گزارش‌پزشکی‌قانونی آنرا رّد کرده است و در مدارکشان در پرونده است که ایشان نه اعتیاد دارند و نه دیوانه هستند.

آیا مورد‌دیگری هم در جریان بررسی این پرونده وجود داشت که این قتل را مشکوک جلوه دهد؟

اولا یک مسئله‌ای وجود داشت وقتی‌متهمی مظنون به قتل است بعد جهت بازجویی در ادارهٔ آگاهی‌هست هیچ کس حق ملاقات با آن را ندارد غیر از بازپرس پرونده و بازجویانش اما به خواهر ایشان اجازه داده شد به بهانه دادن لباس ۱۵ دقیقه با این متهم ملاقات کند و بلافاصله بعد از آن فرد محل جسد را لو می دهد پس از آن که به محل هم می روند محل دقیق را نمی داند و ماموران آنرا پیدا می کنند و مورد دیگر رسیدگی سریع به پرونده و خارج از نوبت آن بود که معمولا استیذان از ریاست قوه قضائیه حداقل یک سالی به طول می انجامد ولی در مورد ایشان اینطور نبود.

مورد بعدی و مهم دیگری که بود یک شاهدی هم به دادگاه احضار شده بود که در روز دادگاه گفتند ایشان روز قبل فوت کرده است. قضیه شهادت ایشان هم از این قرار بود، با تلفن الناز در همان روز مفقودی با شماره ای تماس گرفته شده بود که در اثر تحقیقات اولیه توسط بازپرسی کشف گردیده بود و دادگاه با اصرار خانواده وی را هم پیدا و احضار کرده بود (بر خلاف سایر پرونده ها که بلافاصله باید دستگیر و اخذ توضیح می گردید نه احضار) تا بداند چه کسی با وی با این تلفن تماس گرفته است.

شما با توجه به اینکه دسترسی‌به پرونده داشتید میدانید نام این شاهد چه‌بوده؟

نام این شخص را حضور ذهن ندارم ولی‌در پرونده اسم ایشان هست جالب این است که بعد ازمفقودی الناز این تماس صورت گرفته بوده با این تلفن که گفتند یک شخص معتادی بوده که بر اثر اعتیاد روز قبل مرده است یعنی‌اجازه حضور در دادگاه به او ندادند .

در مورد تهدید‌های که صورت گرفته بود گزارشی به پلیس داده شده بود؟

در این خصوص خانم الناز بابازاده خودش یک شخصیت لوتی منش داشتند و پسر مانند بودند یک دختری بودند که نه تنها هیچ اهمیتی به حرف‌ها و اخطارهای این‌ها نمی‌داد بلکه اقدام به توهین و تمسخر آنها هم می نمود و با آنها بگو مگو میکرد اینجور شخصیتی داشت و هیچگاه گزارشی به پلیس در این خصوص داده نشده بود.

آیا خانواده خانم بابازاده تحت فشار بودند؟ در خصوص مراسم ترحیم مشکلی وجود نداشت و آیا آزادانه این مراسم گرفته شد؟

در خصوص فشارها یکبار خبرنگاری که خود رامنتسب به تلویزیون صدای آمریکا معرفی کرد با منزل و احد از وکلای خانواده ایشان تماس گرفته بود برای انجام مصاحبه که بلافاصله ماموران امنیتی اقدام به احضار و تهدید خانواده نمودند که به هیچ وجه نباید این مصاحبه را انجام دهند اما در مورد مراسم محدودیتی وجود نداشت و در تبریز هم انجام شد.

دقیقا زمانی‌که این بحث قاتل نبودن آقای اخوی به میان آمد شب همان روز که این مسئله داشت پخش میشد تلفن‌های تهدید آمیز به خانواده ی خانم بابازاده شد و همان شب سه گلوله به سمت پنجره ی خانواده ایشان واقع در مجتمع ایرداک کوی ولیعصرشلیک شد که عکس‌های تیر اندازی در پرونده موجود است و در رسانه‌های محلی آنزمان هم خبر آن منتشر شد.

واکنش خانواده ایشان در مورد مسائل مشکوکی که در پرونده ایشان وجود داشت چه بود؟

مادر خانم بابازاده در سالن دادگستری و دادگاههای تشکیل شده فریاد می‌کشید سر متهم که دختر من را تو نکشتی من می‌دونم قاتلین اصلی‌را معرفی‌کن و خودت را فدا نکن

و سوال آخری که باقی است اینکه شما چطور به پرونده خانم بابازاده دسترسی داشتید؟

من به عنوان وکیل دادگستری اجازه مطالعه داشتم و پرونده در دسترسم قرار گرفت و توانستم اطلاعات دقیق را از پرونده به دست بیاورم البته وکلای ایشان متشکل از گروهی سه نفره از وکلا بود و چون دو نفر از اینها الان در ایران هستند من محدودیت دارم در رابطه با ارائه جزئیات بیشتر.

با تشکر از فرصتی که در اختیار هرانا قرار دادید.

هرانا

شیرین عبادی: منشور حقوق شهروندی وسیله ای برای سرگرم کردن مردم منتظراجرای عدالت

طرح پیشنهادی منشور شهروندی در حقیقت وسیله ای است برای سرگرم کردن مردمی که در انتظار اجرای عدالت هستند. آنچه که به عنوان حقوق شهروندی در منشور پیشنهادی ذکر شده قبلا در فصل «حقوق ملت» قانون اساسی و همچنین در قانون حقوق شهرندی که در زمان اقای خاتمی در مجلس ششم به تصویب رسیده بود مفصلا و با ضمانت اجرایی بیشتر ذکر شده است.

*****

شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۳ و از وکلای مدافع حقوق بشر در گفت وگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در خصوص لایحه حقوق شهروندی که ابتدای آذرماه توسط حسن روحانی برای اظهار نظرکارشناسان ارائه شده است گفت «طرح پیشنهادی منشور شهروندی در حقیقت وسیله ای است برای سرگرم کردن مردمی که در انتظار اجرای عدالت هستند.» او به کمپین گفت: «با خواندن منشور حقوق شهروندی که از سوی نهاد ریاست جمهوری برای نظر خواهی منتشر شده بود یاد ضرب المثل اختراج دوباره چرخ افتادم و از خودم پرسیدم که آیا نیازی است که دوباره چرخ را اختراع کنیم؟ آنچه که به عنوان حقوق شهروندی در منشور پیشنهادی ذکر شده قبلا در فصل «حقوق ملت» قانون اساسی و همچنین در قانون حقوق شهرندی که در زمان اقای خاتمی در مجلس ششم به تصویب رسیده بود مفصلا و با ضمانت اجرایی بیشتر ذکر شده است.

خانم عبادی با پرهیز از وارد شدن به جزییات طرح پیشنهادی رئیس جمهور گفت: «اساسا ضرورتی برای نوشتن این قانون نمی بینم تا بخواهم در مورد تک تک موادش اظهار نظر کنم. اگر آقای روحانی پایبند حقوق شهروندی هستند و هنگام مبارزات انتخاباتی وعده دادند که حقوق شهروندان را رعایت می کنند، می بایستی به وظیفه خود در قانون اساسی که نظارت درست اجرای قانون اساسی است عمل کنند. یکی از این اصول ممنوعیت شکنجه است و حال اینکه می بینیم طبق گفته تعدادی از زندانیان که کتبا اعلام کرده اند در زندان ها تحت شکنجه قرار گرفتند و کسی به این مساله رسیدگی نمی کند. یکی دیگر از این اصول، برخورداری از دادرسی عادلانه است. قانون اساسی مقرر داشته است که هیچ کس را بدون محاکمه نمی توان بازداشت کرد حالا ایشان باید پاسخگو باشند به چه مجوز قانونی بیش از ۱۰۰۰ روز است که آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد هنوز در زندان خانگی هستند. یکی دیگر از این اصول احترام به آزادی بیان است. آقای روحانی باید نظارت کنند که چرا از انتشار سه روزنامه بهار، نشاط و توس ممانعت به عمل آمد. یکی دیگر اصول آزادی بیان است. بازداشت آقای غروی با چه مجوزی صورت گرفته است در حالیکه فقط ایشان یک مقاله در زمینه تاریخ اسلام نوشتند. بسیاری از این اصول قانون اساسی فراموش شده و بهتر است آقای روحانی اول سعی کنند اصول فراموش شده را اجرا کنند بعد اگر باز هم نواقصی بود و احتیاج به قانون کاملتری بود، آنوقت درصدد نوشتن قانون جدید باشند وگرنه در حال حاضر نوشتن قانونی به عنوان منشور حقوق شهروندی جز اینکه وعده دیگری به مردم داده شود چیز دیگری نیست.»

برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۳ افزود: «بازداشت کسانیکه تفهیم اتهام در مورد آنها صورت نگرفته است تا این لحظه جنبه غیر قانونی دارد و کسانیکه چنین دستوری را دادند باید به عنوان انجام امر خلاف قانون و ارتکاب جرم محاکمه کرد نه اینکه در پشت درهای بسته تلاش کرد که اجماعی به دست آید تا عده ای بیگناه آزاد شوند. قانون اساسی از حقوق ملت صحبت می کند و مهمترین وظیفه جمهوری اسلامی نظارت بر اجرای صحیح قانون است نه اینکه با نوشتن کلمات و تعارف های دیگر عده ای را مشغول کند.»

خانم عبادی همچنین گفت: «منشورحقوق شهروندی نشانه ایی از وجود اراده سیاسی و جدی برای حفظ حقوق شهروندان نیست زیرا نوشتن قانونی ناقص که اکثرا هم به تعارف می گذرد و ضمانت اجرایی ندارد جز تلف کردن وقت عده ای که حقوق شان تعضیف شده و یا فقط به علت نوشتن یک مقاله یا داشتن یک عقیده مذهبی در زندان هستند فایده ای دیگری ندارد.»

شیرین عبادی با اشاره به دوگانگی مسوولان در استفاده از برخی شبکه های اجتماعی در حالی که مردم عادی از استفاده از این شبکه ها محروم هستند به کمپین گفت: « متاسفانه داستان یک بام و دو هوا بسیار در ایران رواج دارد. می بینیم که فیسبوک در ایران فیلتر است اما وزرا از آن استفاده می کنند. می بینیم که دست دزدی را در یک شهرستان به دلیل دزدیدن مقداری پول و شکلات از قنادی قطع کردند در حالیکه افرادی که میلیاردها تومان از بیت المال را حیف و میل کردند خیلی راحت و با سرافرازی در جامعه می گردند. می بینیم وقتی کسی مانند ستار بهشتی زیر شکنجه کشته می شود نه تنها به خواست خانواده اش رسیدگی نمی شود، بلکه حتی پزشکی که در زندان او را معاینه کرده و گواهی صادر کرده را زندانی می کنند و زندانی دیگری که هم سلولی او بوده و نزد بازپرس پرونده مشاهدات خودش را از ستار بیان کرده تبعید به زندان دیگر می شود. اینگونه امور چیزهای است که من قبلا هم از آن یاد کردم. وظیفه آقای رییس جمهور نظارت بر حقوق ملت است که ببیند حقوق ملت رعایت می شود یا خیر.»

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ـ ۲۸ آذر

ما زنان

بهبود وضعیت حقوق بشر، تنها راه در ایران است

کانون مدافعان حقوق بشر که ریاست آن‌ بر عهده شیرین عبادی است درادامه گزارش های ماهانه خود به برسی‌ وضعیت حقوق بشر در ایران در آذر‌ ماه ۱۳۹۲ پرداخت.

در گزارش “کانون مدافعان حقوق بشر” قید شده است، با وجودی که رهبر جمهوری اسلامی ایران و برخی‌ از اعضای کابینه دولت آقای روحانی از فیس بوک و سایر شبکه‌های مجازی استفاده می‌‌کنند اما به سایر شهروندان چنین اجازه ای‌ داده نمی شود و فیس بوک و وی چت در ایران فیلتر شده است.

بر اساس اصول ۲۰ و ۱۰۷ قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی ایران که تاکید دارد، همه شهروندان حتی رهبر در برابر قوانین از حقوق یکسان برخوردارند، کانون مدافعان حقوق بشر به بازداشت بیش از ۴۹ نفر از فعالان سایبری در ماه آذر معترض بوده و خواهان رفع فیلتر از شبکه‌های مجازی است.

همچنین در گزارش این سازمان مردم نهاد که به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر می شود، در سه بخش “حقوق مدنی و سیاسی و فرهنگی”، “حقوق اقتصادی و اجتماعی” و “میراث فرهنگی و محیط زیست” به بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران پرداخته شده است.

در بخش وضعیت فعالان سیاسی – اجتماعی و فرهنگی این گزارش، به نام فعالان سیاسی و مدنی و فرهنگی که بازداشت شده اند، اشاره شده است. وضعیت اقتصادی و کارگران از دیگر مواردی است که در این گزارش به آنها پرداخته شده است.

به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، متن گزارش ماه آذر ۱۳۹۲ کانون مدافعان حقوق بشر که در اول دی ماه ۱۳۹۲منتشر شده، به شرح زیر است:

گزارشی مختصر از وضعیت حقوق بشر در ایران در ماه آذر ۱۳۹۲

مقدمه

اصل بیستم قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی ایران مقرر می‌‌دارد: “همه افراد ملت اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی‌، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌ با رعایت موازین اسلام برخوردارند.” تساوی حقوق، آن‌ چنان مورد تاکید قانون اساسی‌ قرار گرفته است که در اصل ۱۰۷ بیان می‌‌شود: “رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.” طبق این اصل حتی عالی‌‌ترین مقام سیاسی و مذهبی‌ کشور نباید امتیاز ویژه برای خود قائل شود.

اصل تساوی در برابر قانون، بارها به فراموشی سپرده شده است. در حالی‌ که رهبر جمهوری اسلامی و چند تن‌ از وزرا از جمله وزیر امور خارجه با استفاده از شبکه‌های مجازی از قبیل فیس بوک و تویتر با مخاطبان خود ارتباط برقرار می‌‌کنند اما به شهروندان عادی چنین اجازه ای‌ داده نمی شود و فیس بوک در ایران فیلتر است. به گونه ای که دبیر کار گروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه در اطلاعیه ای‌ مطرح می‌‌سازد: “فیس بوک یک سایت جاسوسی است.”

همچنین حداقل ۴۹ نفر به اتهام استفاده از شبکه‌های مجازی در طول یک ماه دستگیر شده اند که اسامی برخی از آنان در متن گزارش ماه آذر ۱۳۹۲ کانون مدافعان حقوق بشر قید شده است.

بازداشت افراد مذکور این سوال حقوقی را مطرح می‌‌سازد که با وجود صراحت قانون اساسی‌ چرا عملی‌ واحد برای افرادی مجاز و برای دیگران غیر مجاز بوده و منجر به بازداشت و مجازات آنان می‌‌شود.

نکته دیگر آن‌ است که مأموران حکومتی کافی‌ نت‌ها را مجبور به نصب دوربین مدار بسته و ثبت نام مراجعان می‌‌کنند تا با کنترل کامپیوتر‌ها و اسامی افراد مشخص شود تا با چه کسانی تماس گرفته یا به چه سایت هایی مراجعه شده است. هم چنین نصب فیلترشکن که دسترسی کاربران را به فیس بوک و سایت‌های خبری تسهیل می‌‌کند، ممنوع است و باعث تعطیل و پلمپ کافی‌ نت می‌‌شود. در این ماه طبق اظهار رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ایران در استان خراسان شمالی تعداد یازده عدد کافی‌ نت به همین دلیل بسته شده و مجوز آنها لغو شده است.

همه این مسائل که مبنای خبری آنان‌ نیز ارگان‌های رسمی‌ و دولتی هستند، حکایت از نقض حقوق بشر و ایجاد محدودیت در آزادی بیان و اطلاع رسانی می‌‌کند و مقتضی است که رئیس جمهور که احترام به حقوق شهروندی از مهمترین وعده‌های انتخاباتی ایشان بوده با استفاده از اختیاراتی که قانون اساسی‌ به وی تفویض کرده است، دستور رفع فیلتر از شبکه‌های مجازی را صادر کند تا تمامی شهروندان بدون استثناء بتوانند از آن‌ استفاده کنند.

علاوه بر مطالب فوق، خلاصه ای از وضعیت نقض حقوق بشر در ایران در آذر ماه ۱۳۹۲ در پی می آید. این گزارش بر مبنای اطلاعاتی است که در سایت ها و رسانه های مختلف درج شده و صحت آن به احراز رسیده است و در سه بخش و به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر می شود.

وضعیت حقوق بشر در ایران در ماه آذر ۱۳۹۲

بخش اول – حقوق مدنی، سیاسی و فرهنگی

الف- وضعیت فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی

۱) در این ماه حدود ۸۲ نفر بازداشت شدند که تعداد ۴۹ نفر آنان از فعالان سایبری بوده اند. ۲۹ نفر آنها که نامشان مشخص نیست عبارتند از: براساس اعلام معاون دادستان کرمان ۱۶ نفر – بدون ذکر نام-، رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ایران در استان خراسان شمالی ۵ نفر که سن آنها کمتر از ۲۰ سال اعلام شده است – بدون ذکر نام- و دادستان رفسنجان ۸ نفر – بدون ذکر نام- و با اتهام استفاده از فضای مجازی و به منظور درج مطالب توهین آمیز علیه مقدسات دستگیر شده اند.

همچنین اسامی ۲۰ نفر از بازداشت شدگان سایبری که نامشان مشخص شده است عبارتند از: مهدی رجبیان و برادرش و یوسف عمادی از مدیران سایت “برگ موزیک”، علی‌ اصغر هنرمند، عباس واحدی، علی‌ رضا وزیری، نسیم نیک‌ مهر، ملیحه نخعی، محمّد حسین موسی‌ زاده و سارا سجاد پور از نویسندگان و اعضای سایت نارنجی و رضا احمدی نژاد مدیر سایت و خدمات میزبانی “آفتاب و‌ب”.

امیر گلستانی، مسعود قاسم خانی، فریبرز کاردار، سید مسعود سید طالبی، رویا ایرانی و امیر صادق پور و مهدی فاریابی و کیارش ستوده و جمشید جباری و محمّد امین اکرمی و مهدی ری شهری تنگستانی از دیگر فعالان سایبری بازداشت شده، هستند.

همچنین ۳۲ نفر با اتهاماتی غیر از فعالیت سایبری دستگیر شده‌اند. نام یازده نفر از آنها که مشخص نیست اما توسط مقام های مسئول در ایران اعلام شده است عبارتند از: طبق اعلام دادستان دادگاه انقلاب کرمان یک نفر به اتهام جاسوسی و به گفته فرمانده نیروی انتظامی شهرستان مسجد سلیمان در استان خوزستان ده‌‌‌ نفر هنگام خاک سپاری یکی‌ از اهالی سرشناس شهر بازداشت شده اند.

سایر بازداشتی‌ها که ۲۲ نفر هستند، عبارتند از: جواد لطفی‌، عباس حقیقی‌، کیومرث رحیمی و احمد صابری از فعالان کارگری، امیر تتلو – خواننده-، صمد خطیبی از هنرمندان سینمایی، علیرضا درویش روزنامه نگار و فعال فرهنگی، هاشم حسین پناهی از اعضای شورای رهبری مکتب قرآن کردستان و فعال سنی مذهب، مهدی ملکی از فعالان سیاسی، جمال جنامی، مرتضی جنامی و سعید جنامی از اهالی خوزستان به علت اعتراض دسته جمعی به حکم اعدام، علی‌ غفرانی از فعالان فرهنگی، ساجده عرب سرخی – روزنامه نگار-، کوروش امیری از فعالان اجتماعی، افسانه بایزیدی و شاهو بایزیدی از فعالان دانشجویی، داریوش عندلیبان، یوسف مختاری، جواد سود بر، حبیب منافی آذر و مختار ابراهیمی که هنگام شرکت در مراسم یادبود خانعلی مطیعی بازداشت شدند.

لازم به تذکر است که چند نفر از افراد بازداشت شده پس از چند روز با تودیع وثیقه بصورت موقت تا روز محاکمه از زندان آزاد شدند.

۲) احمد رضا احمد پور – روحانی منتقد- به ۱۰۰ روز حبس و سه فعال سیاسی کرد به اسامی کامیل شریف زاده به سه‌ سال حبس، غریب شریف زاده به دو سال حبس و عرفان مجیدی به چهار سال حبس و وروبر آوانسیان از کشیشان رسمی‌ کلیسا به سه‌ سال و نیم زندان محکوم شدند. همچنین شیرین نیان به اتهام جدا کردن سر مجسمه امام رضا در مشهد به ۶ ماه حبس و ۳۰ ضربه شلاق محکوم شد.

۳) رسول عبداللهی از شهروندان مسیحی‌ جهت گذراندن محکومیت سه‌ ساله به زندان اوین منتقل شد. همچنین هاشم خواستار، معلم بازنشسته برای اجرای حکم دو سال حبس خود به زندان اعزام شد.

۴) محمد صحتی سر درودی، روحانی و محقق دینی به ادارهٔ اطلاعات اصفهان احضار و مورد بازجوئی قرار گرفت. همچنین عادل غلامی، نعمت آزاد خواه و مرتضی امینی از سوی ادارهٔ اطلاعات و امنیت شهر مهاباد احضار و تهدید شدند. کوثر فتاحی، فعال فرهنگی‌ نیز در شهر بوکان از سوی نیروهای امنیتی احضار و مورد بازجوئی قرار گرفت. همچنین خالد حسینی‌، فعال کارگری به دادسرای انقلاب سنندج احضار و بازجویی شد. مهرداد صبوری و افشین ندیمی از فعالان کارگری نیز از سوی دادگاه انقلاب احضار و تفهیم اتهام شدند. همچنین کوروش زعیم، عضو جبهه ملی ایران به دادسرا احضار شد.

ب- وضعیت حقوق فرهنگی

۱) نشریه دانشجویی “رمنه” دانشگاه علم و صنعت برای دو ماه تعلیق شد. همچنین نشریه دانشجویی نفیر در دانشگاه زنجان و دو نشریه دانشجوئی “صدای امید” و “تاریخ پژوهی” در دانشگاه شهید چمران اهواز توقیف شدند.

۲) مریم زندی، عکاس و رییس پیشین هیات مدیره انجمن ملی عکاسان ایران در نامه ای به حسن روحانی، رییس جمهور ایران نسبت به درخواست وزارت کشور مبنی بر حذف او از هیات مدیره انجمن عکاسان ایران اعتراض کرد.

۳) بنیاد فرهنگی‌ “جمشید” متعلق به زرتشتیان ایران، تحت فشار مأموران امنیتی کلیه فعالیت های خود را معلق کرد.

۴) سایت “بهار نیوز” فیلتر شد.

۵) دانشجویان بهایی هم چنان از تحصیل در دانشگاه محروم هستند و مأموران امنیتی در این ماه به منزل شمیم شبرو- شهروند بهایی در شهر کرج- که برای دانشجویان بهایی کلاس درس تشکیل می‌‌شد، حمله کردند و پس از بازرسی و تفتیش منزل ضمن ضبط کامپیوتر و موبایل‌ها از دانشجویان تعهد گرفتند تا دیگر در کلاس درس حاضر نشوند.

۶) رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ایران در استان خراسان شمالی اعلام کرد که یازده کافی‌ نت در این استان به علت نصب فیلتر شکن، نداشتن دوربین مدار بسته و عدم ثبت نام مراجعان پلمپ شدند.

۷) اپلیکیشن وی چت در ای‌ اس‌ پی‌‌های مختلف ایران فیلتر شد.

پ- سایر موارد نقض حقوق بشر

۱) در این ماه تعداد ۲۳ نفر بشرح زیر اعدام شدند: چهار مرد با هویت اختصاری «عبدالعزیز. ع»٬ «سعید. ب» ٬ «سیروس. س»٬ «ابوالفضل. الف» و دو زن با هویت اختصاری «الف. الف» و «ر. ع» در یزد اعدام شدند. سایت دادگستری استان یزد اتهام این افراد را حمل و نگهداری مواد مخدر اعلام کرد. رییس اداره زندان گچساران از اعدام یک نفر در این شهر خبر داد. این مقام قضایی اتهام این فرد را حمل و نگهداری مواد مخدر اعلام کرد. رئیس کل دادگستری استان هرمزگان از اعدام سه‌ متهم به حمل و نگهداری مواد مخدر و یک متهم به تجاوز به عنف بدون ذکر نام خبر داد. مدیر روابط عمومی دادگستری گیلان نیز از اعدام یک نفر در رشت خبر داد. این مقام قضایی اتهام این فرد را حمل و نگهداری مواد مخدر اعلام کرد. همچنین دادستان عمومی و انقلاب استان قزوین از اعدام یک نفر با هویت اختصاری ش.چ در قزوین خبر داد. این مقام قضایی اتهام این فرد را حمل و نگهداری مواد مخدر اعلام کرد. همچنین ایرج نصیریان ، چنگیز صالحی ، احد شکوری ، پیمان محمدی، مهدی اژیری کفاش، حسین آقازاده و قادر نیک‌ اندیش در زندان مرکزی شهر ارومیه به اتهام قتل عمد اعدام شدند. طبق گزارشات واصله ایرج نصیری هنگام وقوع جرم کم‌تر از ۱۵ سال سن داشته است. کریم حدادی در زندان تبریز و افشین دروازی در زندان بم اعدام شدند. رسانه های خبری اتهام این افراد را حمل و نگهداری مواد مخدر اعلام کردند. ناصر گشاد زهی و مهدی جوانمرد متهم به قتل اعدام شدند. همچنین غازی عباسی، عبدالرضا امیر خنافره، عبد الامیر مجدمی و جاسم مقدم پناه از فعالان سیاسی در اهواز اعدام شدند.

۲) با ایجاد مانع در برگزاری مراسم پانزدهمین سالگرد قتل داریوش و پراوانه فروهر از سوی مأموران امنیتی، تعداد کثیری از شهروندان نتوانستند در مراسم آنان حاضر شوند.

۳) رئیس پلیس ناجا اعلام داشت که چندین آرایشگاه زنانه که اقدام به آگهی و پخش برنامه‌های آموزشی در شبکه‌های ماهواره ای‌ کرده بودند در تهران و شهرستان‌ها تعطیل و مجوز کسب آنان لغو شد.

۴) محسن یزدی صمدی، وکیل امیر حکمتی که به اتهام جاسوسی به ده سال حبس محکوم شده، اظهار داشته است که به او اجازه دسترسی و مطالعه پرونده را نمی دهند تا بتواند درخواست اعاده دادرسی کند.

۵) گورستان بهائیان در شهر سنندج تخریب و با بولدزر مسطح شد.

۶) همایش اصلاح طلبان استان فارس به دلیل فشار و دخالت نیروهای امنیتی لغو شد .

۷) رئیس اتحادیه مشاوران املاک استان تهران گفت که مباشر و مشاور زن نباید در دفتر مشاوره املاک استخدام شود.

۸) فعالان سایت “نارنجی” که دستگیر شده بودند با دست‌های بسته و رو به دیوار در تلویزیون کرمان نشان داده شدند و گفته می شود که مطالبی را علیه خود بیان کرده اند.

۹) وضعیت زندانیان سیاسی هم چنان ناگوار گزارش می شود، به گونه ای که تعدادی از آنان بیمار هستند که نسبت به درمان و معالجه آنها اقدامی صورت نمی گیرد. اسامی تعدادی از آنان عبارت است از: سید محمد سیف زاده، حسین رونقی ملکی‌، حمید نوید، یعقوب ملکی‌، حمید رضا مرادی، محمد حسن یوسف پور سیفی، اسماعیل برزگری و کسری نوری.

۱۰) زندان‌های ایران از استاندارد‌های لازم برخوردار نیست؛ از جمله زندان زنان قرچک در طی‌ ماه گذشته تنها روزانه سه‌ ساعت آب سرد داشته است و زندانیان از داشتن آب گرم هم محروم بوده اند. زندان شهر‌های براز جان، زنجان و اهواز نیز وضعیت بسیار بدی دارند و به همین دلیل برای مجازات بیشتر برخی‌ از زندانیان سیاسی و عقیدتی‌ را به زندان‌های فوق اعزام می‌‌دارند که از آن‌ جمله می‌‌توان به عبدالرضا قنبری و محمد (کوروش) نصیری اشاره کرد.

۱۲- حبس در تبعید یکی‌ دیگر از شیوه‌های غیر قانونی آزار مضاعف زندانیان سیاسی است و مسافت‌های دور به عنوان مانع در ملاقات حضوری عمل می کند. متاسفانه در این ماه مادر و همسر یکی‌ از زندانیان سیاسی به نام پیمان عارفی که به ۱۵ سال حبس در تبعید محکوم شده و او را از تهران به زندان مسجد سلیمان فرستاده بودند، پس از ملاقات با وی و به هنگام مراجعت به شهر تهران در اثر تصادف اتومبیل فوت کردند.

بخش دوم – حقوق اقتصادی و اجتماعی

۱) وضعیت اقتصادی در ایران همچنان نامناسب گزارش می شود. این در حالی است که طبق گزارش سالانه سازمان شفافیت بین المللی در مورد فساد اداری و اقتصادی در کشور‌های مختلف در سال ۲۰۱۳ در میان ۱۷۷ کشور، ایران در رده ۱۴۴ قرار گرفته که نشان از افزایش فساد اداری دارد. همچنین به گفته وزیر اقتصاد و امور دارائی، شاخص فلاکت اقتصادی در ایران به بیش از ۵۰ درصد رسیده است. این در حالی است که به گفته مرکز آمار ایران از جمعیت ۱۹ میلیون و ۴۳۵ هزار نفری در سنین ۷ تا ۱۹ سال در سال تحصیلی‌ ۹۰-۹۱ که باید آموزش خود را در مدارس ادامه می‌‌دادند، بیش از هفت میلیون و ۱۳۵ هزار نفر به دلایل اقتصادی و غیره قادر به ادامه تحصیل نبوده اند و در حقیقت بیش از ۳۷ درصد دانش آموزان ایرانی ترک تحصیل کرده اند.

۲) دبیر خانه کارگر همدان از تعطیلی کارخانه ذوب آهن اسد آباد و بیکاری بیش از ۲۵۰ کارگر این خبر داد. همچنین ۲۰۰ نفر از کارگران پالایشگاه آبادان از کار اخراج شدند.

۳) کارگران متروی اهواز و کارگران کارخانه شهد آب ارومیه با تعویق ۵ ماه حقوق خود مواجه هستند.

۴) ۶۵۰ تن‌ از کارگران فصلی هفت تیر به محقق نشدن وعده‌ها اعتراض کردند. همچنین ۸۰۰ نفر از کارگران معدن “چادر ملو” در اردکان یزد در اعتراض به دستمزد‌های ناعادلانه و همچنین اخراج دبیر نهاد کارگری این معدن یک روز دست از کار کشیده و اعتصاب کردند.

بخش سوم- میراث فرهنگی و محیط زیست

اخبار منتشر شده از میراث فرهنگی و محیط زیست در آذر ماه نیز همچنان نشان از نامناسب بودن وضعیت این حوزه دارد.

۱) بیش از ۴۰ در صد تالاب‌های کشور خشک شده است.

۲) طبق گفته سازمان زمین شناسی‌ ایران، دشت تهران بیشترین نرخ فرونشست را در سطح جهان دارد. ایران از نظر میزان خطر و شمار وقوع رخ داد‌های طبیعی در جهان رتبه سوم را دارد.

۳) نماینده اندیمشک در مجلس شورای اسلامی از وجود اورانیوم ضعیف شده در ریزگردهای خوزستان خبر داد و گفت: آلودگی خاک منطقه ناشی‌ از باقی‌ ماندن مواد شیمیابی و بمب‌ها در جنگ بین ایران و عراق است و ریزگرد‌ها آلوده به اورانیوم ضعیف شده بوده و باعث سرطان می‌‌شود .

خاتمه

در ماه آذر، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با اکثریت ۸۶ رای موافق قطع نامه ای‌ مبنی بر محکومیت ایران به نقض حقوق بشر تصویب کرد که طبق روال گذشته، مقامات مسئول حکومتی آن‌ را مغرضانه و با اهداف سیاسی عنوان کردند. مطالعه گزارش ماه آذر که فقط حکایت از نقض حقوق بشر در سی‌ روز دارد، نشان از صحت قطع نامه مذکور دارد. حکومت ایران باید بداند که تنها راه جلوگیری از صدور قطع نامه‌های دیگر بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران است.

آینه چو نقش تو بنمود راست خود شکن آینه شکستن خطا ست

شیرین عبادی

رییس کانون مدافعان حقوق بشر

اول دی ۱۳۹۲

ملی مذهبی

وکیل ستار بهشتی: قتل ستار، قتل عمد بوده است

گیتی پورفاضل، وکیل خانواده ستار بهشتی به دویچه‌وله گفت که با اعلام "شبه عمد" بودن قتل ستار، خانواده او از ادامه پی‌گیری پرونده انصراف داده‌اند. خانم پورفاضل همچنین اظهار داشت که به عنوان وکیل خانواده بهشتی، توصیه‌ای برای ادامه پی‌گیری پرونده نکرده است.

پدر و مادر ستار بهشتی در نامه‌ای که سایت سحام‌نیوز آن را منتشر کرده با اشاره به عمدی بودن قتل فرزندشان از نگاه وکیل پرونده و تایید آن توسط پزشکان متخصص، از دستگاه قضایی انتقاد کرده‌اند که با شبه عمد خواندن این قتل قصد دارد متهم را از مجازات نجات دهد تا "موضوع تنها به دیه پایان یابد."

پدر و مادر ستار بهشتی خطاب به دادستان تهران نوشته‌اند که فرزندشان مانند بسیاری دیگر جان خود را "در راه آزادی اندیشه و سرافرازی میهن‌خود" از دست داده و حاضر نیستند پرونده‌ای را پی‌گیری کنند که نتیجه‌ی آن چشم‌پوشی از خون او در برابر دریافت دیه باشد.

این در حالی است که بازجوی پلیس فتا که متهم اصلی این پرونده است علاوه بر قتل عمد، به موارد دیگری مثل شکنجه و توهین جنسی هم متهم شده بود. ولی خانم پورفاضل معتقد است وقتی به اتهام قتل رسیدگی نکنند، به اتهامات سبک‌تر هم رسیدگی نخواهند کرد.

او می‌گوید: «قتل عمد بوده، حتی گزارشی که از کالبدشکافی بدن ستار در تالار تشریح داده شده و من آن را به چندین دکتر متخصص ریه و مغز و کبد و کلیه نشان دادم، گفتند بله این ضربه‌ها باعث خونریزی شده و این جوان در اثر خونریزی فوت کرده است. وقتی که چنین چیزی را نمی‌پذیرند، شما می‌خواهید که متهم را مثلاً برای شکنجه تحت محاکمه قرار دهند؟ نه!».

وکیل خانواده ستار بهشتی معتقد است قصد و غرض مقامات قضایی از تغییر نوع قتل عمد به شبه عمد این است که بتوانند با

پرداخت دیه این پرونده را ببندند. خانم پورفاضل می‌گوید: «من به‌عنوان وکیل‌شان هیچ توصیه نکردم که این پرونده را پی‌گیری کنند. برای این‌که آن‌ها می‌خواستند با یک دیه مختصری سروته قضیه را هم بیآورند و خانواده هم به‌هیچ عنوان حاضر نیستند خون بچه‌شان را با پول تعویض کنند. ولی قضیه این پرونده در واقع همان رفتن زمستان و ماندن روسیاهی به ذغال خواهد بود».

ادامه بازداشت فعالان سایبری

به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق‌بشر، در ادامه بازداشت‌های اخیر فعالان سایبری در تهران و کرمان، روز سه شنبه ۱۹ آذر(۱۰ دسامبر) سعید ستوده و رامین طهمباسبی دو فعال سایبری دیگر نیز در شهر شهریار استان تهران بازداشت شده‌اند.

بر اساس این گزارش، ماموران لباس شخصی مجهز به سلاح کمری و بیسیم، با ورد به محل سکونت این دو تن کامپیوتر، دستگاه گیرنده ماهواره، اسناد، آلبوم‌های خانوادگی و تعدادی کتاب را با خود برده‌اند.

روز ۱۳ آذر (۴ دسامبر) نیز ۱۶ فعال سایبری از سوی اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شدند. یک روز پیش از آن نیز نویسندگان و اعضای فنی "سایت نارنجی" از سوی سپاه پاسداران دستگیر شدند. این سایت در زمینه معرفی آخرین فن‌آوری‌های روز در زمینه سایبری فعالیت داشت و مرکزش در کرمان بود.

دستگیری اعضای یک باند موسیقی زیرزمینی

خبر دستگیری سه تن از مدیران یک سایت موسیقی به نام "برگ موزیک" که ۲۰ مهرماه بازداشت شده‌اند، به تازگی از سوی سایت کلمه منتشر شد.

بر اساس این گزارش این سه تن تحت فشار برای اعتراف تلویزیونی هستند. کمپین بین‌المللی حقوق‌بشر نیز به نقل از یک منبع مطلع در این باره نوشته است: «مهدی رجبیان، مدیر این وب سایت به همراه برادرش و یوسف عمادی یکی دیگر از همکاران وب سایت در تاریخ ۲۰ مهرماه در شهرستان ساری که محل زندگی آن‌ها بوده، دستگیر شد و سپس به بند دو الف سپاه پاسداران زندان اوین منتقل شده‌اند. همچنین خانم "آزاده. س" یکی دیگر از همکاران این وب سایت نیز یک هفته پس از بازداشت این سه نفر در شهر همدان دستگیر و او نیز به بند دو الف سپاه پاسداران منتقل شده است».

بر اساس اطلاعاتی که کمپین بین‌المللی حقوق بشر منتشر کرده، "برگ موزیک" در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) توسط مهدی رجبیان تاسیس شد و تمرکز آن پخش و تکثیر موسیقی آلترناتیو و زیرزمینی بوده است.

۱۲ آذر (سوم دسامبر) نیز یک خواننده رپ به نام "امیر تتلو" بازداشت و پس از چند روز با قرار وثیقه آزاد شد. "کافه سینما" نامه‌ای را از او پس از آزادی‌اش منتشر کرد که در آن از مردم ایران عذرخواهی کرده و نوشته بود هر کاری کرده تنها برای خوشحال کردن مردم بوده است.

بیهوشی مریم شفیع‌پور در زندان

مریم شفیع‌پور، دانشجوی محروم از تحصیل که از پنجم مرداد ماه زندانی است، هفته گذشته در زندان دچار تنگی نفس و برای چند دقیقه بیهوش شد. به گزارش سحام‌نیوز، خانم شفیع‌پور که در بند زنان زندان اوین است، در هفته گذشته چندین بار دچار تپش قلب شده و ضربان قلب او به ۱۴۰ عدد در دقیقه می‌رسد. بار آخر او به طور کامل بیهوش شده و بلافاصله به بهداری زندان منتقل می‌شود. پزشک بهداری برای او ام‌.آر.آی فوری تجویز می‌کند، ولی این دستور با بی توجهی مسئولان زندان مواجه می‌شود.

مریم شفیع‌پور، متولد ۱۵ دی ۱۳۶۳، دانشجوی مهندسی کشاورزی در مقطع کارشناسی در دانشگاه بین‌المللی "امام خمینی" است. او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ عضو کمیته زنان ستاد دانشجویی مهدی کروبی بود.

خانم شفیع‌پور فروردین ماه سال ۸۹ به دادسرای قزوین احضار و بعد از چند ساعت بازجویی آزاد شد. اما در تاریخ ۵ مرداد سال ۹۲ پس از احضار به دادسرای اوین بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. وی از مهرماه به بند زنان اوین منتقل شده است. این زندانی سیاسی یک بار دیگر نیز در شهریور ماه در اثر وخامت حالش به بیمارستان منتقل شده بود.

DW.DE

۶۵سالگی اعلامیه ی ۳۰ ماده ای حقوق بشر و امروز

HumnanRight-danlambao2.jpg

تاکید ۲۱ زندانی سیاسی به مناسبت روز جهانی حقوق بشر…؛ هشدارعفو بین الملل در باره احتمال اعدام دو زندانی عرب خوزستانی…؛اعدام ۱۵ زندانی در کرمانشاه و ایلام…؛موچ تازه بازداشت وب نگاران…؛ اجبار دانش آموزان پنج مدرسه در بوکان برای تامین هزینه سوخت در مدرسه…؛ «زندگی بدون ترس حق من است»…؛ زن همسایه هرشب کتک می خوره؟ ببخشید این یک مسئله خصوصی نیست به شما ربط دارد…

***

ما زنان ـ امسال ۶۵ سال از تصویب اعلامیه ۳۰ ماده ای حقوق بشر در دهم دسامبر سال ۱۹۴۸ در مجمع عمومی سازمان ملل می گذرد. اعلامیه حقوق بشر و میثاق های بین المللی مدنی و سیاسی آن برای حفظ حقوق برابر همه انسانها در عرصه زندگی و اجتماع هستند. از این رو دولت های عضو سازمان ملل بنا به تعهد شان موظف به بستری سازی و حفاظت از حقوق برابر انسان ها در توسعه و پیشرفت اجتماعی در کشور خود و روابط بین الملل هستند.

زمامداران کشور ایران با سیاست ورزی هایشان بطور کلی در جهت تمهیدات و نقض دائم این اطلاعیه و بطور خاص ده ماده اول آن بوده اند.

ماده یکم : تمام افراد بشر آزاد به دنیا می‌آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند، همه دارای عقل و وجدان می‌باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند

ماده دوم : هر کس می‌تواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصاً از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادیهائیکه در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد بعلاوه هیچ تبعیضی به وجود نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضائی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه این کشور مستقل، تحت قیمومت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد

ماده سوم : هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.

ماده چهارم : احدی را نمی‌توان در بردگی نگهداشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.

ماده پنجم : احدی را نمی‌توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.

ماده ششم : هر کس حق دارد که شخصیت حقوقی او در همه جا بعنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود

ماده هفتم : همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار باشند، همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی بعمل آید بطور تساوی از حمایت قانون بهره‌مند شوند.

ماده هشتم : در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق بوسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد، هر کس حق رجوع مؤثر به محاکم ملی صالحه را دارد

ماده نهم : احدی نمی‌تواند خودسرانه توقیف، حبس یا تبعید شود.

ماده دهم : هر کس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مستقل و بی طرفی، منصفانه و علناً رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزائی که به او توجه پیدا کرده باشد اتخاذ تصمیم بنماید. برای نمونه:

hoghobsharrangiـ تاکید ۲۱ زندانی سیاسی به مناسبت روز جهانی حقوق بشر

به نقل از جرس ۲۱ تن از زندانیان سیاسی زندان‌های اوین و رجایی شهر به مناسبت روز جهانی حقوق بشر بیانیه‌ای منتشر کردند و طی آن از دولت خواستند تا به وعده‌های داده شده پایبند باشد.

moalemtakhte

moalemtakhteـ هشدارعفو بین املل در باره احتمال اعدام دو زندانی عرب خوزستانی

به نقل از ندای سبز ازادی سازمان عفو بین الملل می گوید دو زندانی عرب خوزستانی از زندان کارون اهواز به محل نامعلومی منتقل شده اند و احتمال اعدام قریب الوقوع آنها می رود.

عفو بین الملل این دو نفر را هادی راشدی و هاشم شعبانی آموری و شغل آنها را معلمی ذکر کرده که دو سال پیش بازداشت شدند و به اتهام “محاربه” و “اقدام علیه امنیت کشور” به اعدام محکوم شده اند.

edam-09876edam-09876ـ اعدام ۱۵ زندانی در کرمانشاه و ایلام

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سحرگاه روز پنج‌شنبه ۱۴ آذر ماه ۷ زندانی با اتهام‌های مرتبط با مواد مخدر در زندان دیزل آباد کرمانشاه از طریق چوبه دار اعدام شدند، از هویت این زندانیان اطلاعی در دست نیست.هم‌چنین در همین روز ۸ زندانی در زندان مرکزی ایلام از طریق حلق آویز اعدام شدند. از اتهام و هویت ایشان اطلاعی کسب نشده است.هیچ کدام از رسانه‌های رسمی ایران تاکنون خبر اعدام‌های روز پنج‌شنبه را اعلان نکرده‌اند.

ـ موچ تازه بازداشت وب نگاران

webnagarبه نوشته ی کانون مدافعان حقوق بشر از گزارش‌گران بدون مرز موج تازه سرکوب فعالان اطلاع رسانی در ایران را محکوم می کند. از تاریخ ٢ آذر ماه در شهرهای مختلف کشور از جمله در شهرهای رفسنجان، کرمان و تهران دست کم ٢۴ نفر از سوی ماموران سپاه پاسداران بازداشت شده‌اند.عکس از کمیته گزاراشگران

webnagar

madresemadreseـ اجبار دانش آموزان پیج مدرسه در بوکان برای تامین هزینه سوخت در مدرسه

به گزارش رادیو زمانه از کُردپا، طی چند روز گذشته مسئولان مدارس روستاهای “برده زرد، قربراز، یکشوه، قاطانقر و یاسی‌کند” از توابع شهرستان بوکان، برای تامین سوخت مدرسه مبلغ ١٢ تا ۲۵ هزار تومان از دانش‌آموزان دریافت کرده‌اند.

angstـ «زندگی بدون ترس حق من است»

تا قانون خانواده برابر ـ آزار جنسی در مکان های عمومی از جمله خطرهایی است که معمولا زنان در همه دنیا با آن مواجه هستند یا ترس از مواجه شدن با آن را دارند. احساس ترس زنان از حضور در مکان های عمومی، نه تنها دسترسی آنها را به فضاهای عمومی محدود و حق شهروندی آنان را مخدوش می کند؛ بلکه باعث می شود این مکان ها بدون حضور آنها، نا امن تر و پرخطر تر شود. از همین رو، لازم است آگاهی و مهارت خود را در این زمینه بالا ببریم و برای افزایش امنیت زنان در مکان های عمومی اقدام هایی در حد توان خود انجام دهیم.

post

ـ روزمرگی خشونت برزنان

تغییر برای برابری ـ زن همسایه هرشب کتک می خوره ؟ببخشید این یک مسئله خصوصی نیست به شما ربط دارد.

۱۹ آدر ۱۳۹۲

ما زنان

انتقاد شدید شیرین عبادی از عملکرد حقوق بشری دولت روحانی

شیرین عبادی، حقوق‌دان برجسته ایرانی از پرونده حقوق بشری دولت جدید ایران به شدت انتقاد کرد. او با اشاره به افزایش شمار اعدام‌ها دولت حسن روحانی را به "دروغ‌گویی" در مورد آزادی زندانیان سیاسی متهم کرد.

شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و وکیل سرشناس دادگستری ایران در مصاحبه روز سه‌شنبه (۱۴ آبان/ ۵ نوامبر) خود با خبرگزاری آسوشیتدپرس با اشاره به افزایش شمار اعدام‌ها در ایران از عملکرد حقوق بشری دولت حسن روحانی به شدت انتقاد کرد.

وی ضمن حمایت از اعتصاب غذای بیش از ۸۰ زندانی سیاسی ایران در اعتراض به وضعیت بد درمانی زندان‌ها گفت، روحانی ممکن است که به عنوان اصلاح‌طلبی میانه‌رو شهرت یافته باشد اما در حوزه حقوق بشری "ما نشانه‌های بدی" از این دولت دریافت کرده‌ایم.

عبادی همچنین به اختلاف‌های داخلی حکومت ایران بین دولت روحانی و تندروها در رابطه با اقدامات دیپلماتیک در جهت نزدیک شدن به واشنگتن اشاره کرد. وی ابراز امیدواری کرد که مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه "پنج به علاوه یک" که روز پنج‌شنبه (۱۶ آبان/۷ نوامبر) دور جدیدی از آن آغاز شده به پایان یافتن تحریم‌های اعمال‌شده علیه ایران منجر شود.

عبادی اضافه کرد: «اما من تردید دارم... و فکر می‌کنم برای خوش‌بین بودن خیلی زود است.»

"به جای تحریم دسترسی ایران به ماهواره‌ها را محدود کنید"

شیرین عبادی که از سال ۲۰۰۹ تا کنون به دلیل فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود در خارج از ایران به سر می‌برد گفت، به جای تحریم‌های اقتصادی که فقر را بر مردم ایران تحمیل می‌کند، آمریکا و اروپا باید دسترسی ایران به ماهواره‌های غربی را محدود کنند تا جلوی استفاده ایران از ماهواره‌ها برای اشاعه "تبلیغات" در ۱۶ زبان خارجی، از جمله انگلیسی‌، عربی و اسپانیایی گرفته شود.

عبادی در ادامه از محدودیت‌های موجود برای ریاست جمهوری ایران و کنترل اندک این نهاد بر امور امنیتی و قضایی و همچنین بر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتقاد کرد.

رابطه ایران و آمریکا

آسوشیتدپرس می‌نویسد، شیرین عبادی به تظاهرات امسال سالروز تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان و سر دادن مجدد شعار "مرگ بر آمریکا" در ایران اشاره کرد و پرسید: «وقتی که آنها چنین می‌کنند، چگونه می‌خواهند به آمریکا نزدیک شوند؟» او افزود: «بنا بر این من فکر می‌کنم خیلی زود است که قضاوت کنیم که آیا رابطه ایران و آمریکا بهبود خواهد یافت یا نه.»

این حقوق‌دان سرشناس ایرانی همچنین از اعدام ۱۶ شهروند بلوچ ایران به تلافی کشته شدن ۱۴ مرزبان در زدوخورد با شورشیان مخالف دولت در نزدیکی سراوان ابراز خشم کرد و با اشاره به این که آنها پیش از این زدوخورد دستگیر شده بودند گفت، آنها هیچ ارتباطی با این مسئله نداشتند.

عبادی عنوان کرد که دولت ایران حقوق بشر را نقض می‌کند، به خاطر "ترس، اما آنها از مذهب استفاده یا سوء استفاده می‌کنند تا این کار را موجه جلوه دهند".

او همچنین افزود، شمار اعدامی‌ها محدود به این چند نفر نمی‌شود و در ادامه گفت که در ۱۰ روز گذشته ۴۰ نفر، از جمله چند زندانی سیاسی اعدام شدند. عبادی تأکید کرد که از زمان روی کار آمدن دولت روحانی در مرداد ماه ۱۳۹۲ شمار اعدامی‌ها در مقایسه با سال قبل دو برابر شده است.

شیرین عبادی گفت، دولت تبلیغ می‌کند که ده‌ها زندانی سیاسی آزاد شده‌‌اند، اما این "دروغ بزرگی است". عبادی تصریح کرد: «۱۲ یا ۱۳ نفر آزاد شده‌اند اما اینها کسانی‌اند که دوره محکومیتشان تمام شده بود.... میرحسین موسوی و مهدی کروبی، چهره‌های ارشد اپوزیسیون همچنان در بند‌ هستند.»

عبادی گفت، تنها زندانی سیاسی که زودتر از پایان دوره محکومیت خود آزاد شد، نسرین ستوده بود که اجازه ندارد از ایران خارج شود.

او به دستگیری سعید پورعزیزی، مدیر مسئول روزنامه اصلاح‌طلب "بهار" به خاطر انتشار مقاله‌ای در باره نقش سیاسی امام اول شیعیان اشاره کرد و آن را نقض حقوق بشر خواند. پورعزیزی با سپردن وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد ولی این روزنامه همچنان در توقیف است. نسرین ستوده نیز وکیل دادگستری است که به خاطر فعالیت‌های حقوق بشری خود شهرت جهانی یافته است.

شیرین عبادی که در سال ۲۰۰۳ به دلیل فعالیت‌هایش در جهت دفاع از حقوق بشر در ایران جایزه صلح نوبل را از آن خود کرد در سال ۲۰۰۹ پیش از برگزاری انتخابات جنجال‌برانگیز سال ۱۳۸۸ ایران را ترک گفت.

وی که اینک ۶۶ سال دارد در گفت‌وگو با خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت، زمانی به ایران باز خواهد گشت که بتواند به فعالیت‌های حقوق بشری خود ادامه دهد و همکارانش از زندان آزاد شده باشند.

DW.DE

گزارش تفصیلی، آماری نقض حقوق بشر در مهر ماه ۹۲

در بررسی عملکرد مجموعه گزارشات ارسالی در مهرماه سال ۱۳۹۲، خط سیر گزارشات در این ماه، در مجموع شاخص های ۱۳ رسته به شرح زیر است.

در بررسی منابع ۱۶۱ گزارش باید اعلام کرد ۶۳ درصد گزارشات را ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و ۱۶ درصد دیگر آن را منابع مستقل و ۲۱ درصد را نیز منابع دولتی مستند کردند.

هم‌چنین باید اشاره داشت که در طی مهر ماه ماه ۵۴ زندانی در ایران اعدام شدند، ۹۱ نفر از دگر اندیشان بازداشت شدند و ۷۳ نفر نیز از سوی دادگاه انقلاب به ۱۴۱۷ ماه حبس محکوم شدند.

در حوزه کارگری بر اساس بررسی آماری و پیش بینی گزارشات ماه مشابه سال گذشته حداکثر گزارشات ارسالی میتوانست ۶۱ گزارش و حداقل آن ۳۲ گزارش باشد اما در واقع ۱۹ گزارش دریافت شد، بر این اساس ۲۳ مورد نقض حقوق برای ۳۵۷۵ نفر به ثبت رسید.

در حوزه اقلیت های مذهبی حداکثر ۲۴ و حداقل ۱۰ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد ۱۶ گزارش دریافت شد که بر این اساس تعداد ۱۸ مورد نقض حقوق برای ۱۰۸ نفر به ثبت رسید.

در حوزه اقلیت های قومی حداکثر ۹ و حداقل ۳ گزارش بود که تعداد گزارشات دریافتی ۳ گزارش بوده است که بر این اساس تعداد ۳ مورد نقض حقوق برای ۳ نفر به ثبت رسید.

در حوزه زندانیان حداکثر ۶۱ و حداقل ۲۹ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد ۶۰ گزارش دریافت شد، بر این اساس تعداد ۹۰ مورد نقض حقوق برای ۵۸۰ نفر به ثبت رسید.

در حوزه اصناف حداکثر ۲۴ و حداقل ۶ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد ۲ گزارش دریافت شد که بر این اساس تعداد ۱ مورد نقض حقوق برای ۳۰ نفر به ثبت رسید.

در حوزه اندیشه و بیان حداکثر ۵۴ و حداقل ۳۲ گزارش بود که تعداد گزارشات دریافتی ۲۱ مورد بوده است که بر این اساس تعداد ۲۲ مورد نقض حقوق برای ۲۶ نفر به ثبت رسید.

در حوزه فرهنگی حداکثر ۷ و حداقل ۳ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۳ مورد بوده است، که بر این اساس تعداد ۲ مورد نقض حقوق برای ۴۵ نفر به ثبت رسید.

در حوزه زنان حداکثر ۶ و حداقل ۰ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۲ مورد بوده است که بر این اساس تعداد ۱ مورد نقض حقوق برای ۱ نفر به ثبت رسید.

در حوزه کودکان حداکثر ۶ و حداقل ۲ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۲ مورد بوده است که بر این اساس تعداد ۰ مورد نقض حقوق برای ۰ نفر به ثبت رسید.

در حوزه دانشجویان حداکثر ۱۷ و حداقل ۳ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۷ مورد بوده است، که بر این اساس تعداد ۷ مورد نقض حقوق برای ۲۲ نفر به ثبت رسید.

در حوزه اعدام حداکثر ۵۰ و حداقل ۱۴ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۲۱ مورد بوده است، که بر این اساس تعداد ۲۴ مورد نقض حقوق برای ۶۲ نفر به ثبت رسید.​

در حوزه محیط زیست حداکثر ۱ و حداقل ۰ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۲ مورد بوده است، که بر این اساس تعداد ۲ مورد نقض حقوق برای ۲ نفر به ثبت رسید.​

سایر موارد نقض حقوق بشر نیز حداکثر ۸ و حداقل ۴ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۳ مورد بوده است. که بر این اساس تعداد ۰ مورد نقض حقوق برای ۰ نفر به ثبت رسید.

ارزیابی عمومی

در مهر ماه نیز، نقض حقوق بشر در ایران تداوم داشت و گزارش‌های مختلف مربوط به اعدام، از موارد عمده‌ی نقض حقوق بشر در ماه گذشته بود.

در همین خصوص، حکم اعدام "محمد عبداللهی"، زندانی سیاسی محبوس در زندان مهاباد که از سوی شعبه‌ی ۱ دادگاه انقلاب این شهرستان و به اتهام همکاری با حزب کومله، صادر شده، به طور شفاهی به او ابلاغ شد و شعبه‌ی ۱۶ دادگاه عمومی ارومیه هم "صابر مخلد ماوانه" زندانی سیاسی محبوس در زندان مرکزی ارومیه را، به اتهام قتل به اعدام محکوم کرد.

موضوع اعدام نوجوانان نیز هم‌چنان به عنوان یک معضل در ایران وجود دارد: در ماه گذشته یک نوجوان که متهم بود در ۱۴ سالگی مرتکب قتل عمد شده پس از آن‌که به سن ۱۸ سالگی رسید، در کازرون اعدام شد و"بهاءالدین قاسم‌زاده"، زندانی محبوس در زندان مرکزی ارومیه، که در ۱۶ سالگی به اتهام قتل بازداشت شده بود، با تایید حکم قصاص از سوی دیوان عالی کشور، در معرض اجرای حکم قرار گرفت.

از اتفاقات نادر و در خور توجه ماه گذشته، زنده شدن یک محکوم به اعدام بعد از اجرای حکم در زندان بجنورد بود و بحث‌ها و نظرات متعددی را در مورد اجرا یا عدم اجرای مجدد حکم در مورد او مطرح کرد که نظرات بیش‌تر مسئولین در این حوزه بر اجرای مجدد حکم بود. البته نظرات برخی مراجع و علما مانند "آیت الله بیات زنجانی" و "صافی گلپایگانی" هم در این زمینه در نوع خود جالب توجه و اقدامی رو به جلو بود.

مضاف بر این مجلس شورای اسلامی لایحه‌ای را به تصویب رساند که بر اساس آن ازدواج فرزند خوانده با سرپرست(پدر خوانده)، بنا به رای دادگاه امکان پذیر خواهد بود. این تصمیم واکنش‌های گسترده‌ای را از سوی کار‌شناسان و فعالان حوزه‌ی کودک در پی داشت چرا که ایشان معتقدند وجود دو ماده‌ی ۲۲ و ۲۷ تبعات منفی گسترده‌ای بر کودکان فرزند خوانده خواهد داشت.

انفجار مین در روستایی نشکاشی از توابع مریوان و زخمی شدن ٧ کودک هم در صدر اخبار و اتفاقات این ماه بود.

مضاف بر این در ماه گذشته فشارهای سیستماتیک بر اقلیت اهل سنت، به ویژه زندانیان اهل سنت، بسیار زیاد بود و علاوه بر بی‌خبری از سرنوشت برخی از آن‌ها، گروهی هم منتظر اجرای حکم اعدام هستند. در همین راستا هم‌چنین نهادهای امنیتی از برگزاری نماز عید قربان اهل سنت در مساجد خانگی ممانعت به عمل آوردند.

در رابطه با صدور احکام قصاص در کشور نیز، دختر جوانی که توسط پسری با اسید مورد حمله قرار گرفته، یک چشمش کور شده و نیمی از صورتش هم از بین رفته، در جلسه‌ی دادگاه خواستار قصاص متهم شد و هیات قضات شعبه‌ی ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران، در حکمی به قصاص چشم و گوش متهم رای دادند.

در پایان هم جا دارد به گفته‌ی سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در مورد ابتلای حدود ۱۷۴ نفر در کشور به بیماری وبا و فوت حدود ۶ نفر بر اثر این بیماری اشاره کرد.

توجهات ویژه به گزارش‌های حقوق بشری

همواره برخی گزارشات در حوزه‌ی حقوق بشر، با استقبال و حساسیت خاصی از سوی افکار عمومی دنبال می‌شوند. تاکید بر این نکته نیز ضروری‌ست که این دسته از گزارشات الزاماً حجم بیش‌تری از نقض حقوق بشر را نسبت به موارد مشابه به خود اختصاص نداده‌اند.

از جمله گزارشاتی که این ماه رسانه ها و خصوصاً دنیای مجازی را تحت تاثیر قرار داد این بود که مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری ایران، خبر داد که پرونده‌ی "میرحسین موسوی" و "مهدی کروبی"، در شورای عالی امنیت ملی در دست بررسی است. مهدی کروبی همراه با میرحسین موسوی و زهرا رهنورد معتقد به وجود تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ هستند و از بهمن ماه ۱۳۸۹ به دنبال فراخوان آن‌ها برای برگزاری راهپیمایی در حمایت از جنبش‌های موسوم به "بهار عربی"، در خانه‌های خود حبس شده‌اند.

هم‌چنین تشدید نظارت پلیس بر فضای مجازی و تاکید وزیر ارتباطات بر این نکته که سایت‌های فیلتر شده‌ای نظیر توئیتر و فیس‌بوک، رفع فیلتر نخواهند شد نیز، از اخبار مورد توجه در ماه گذشته بود.

کم‌توجهی به اخبار نقض حقوق بشر

به طور کلی در کنار اخباری که مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفتند، بسیاری از اخبار حقوق بشری هم بودند که به آن‌ها توجهی نشد و یا آن‌که کم‌تر مورد توجه قرار گرفتند.

از جمله‌ی این موارد می‌توان به جلوگیری از انجام مناسک دینی اهل سنت در عید قربان که پیش‌تر نیز به آن پرداخته شد، اشاره کرد.

هم‌چنین در این ماه دادستان استان کرمان خبر از محاکمه‌ی دسته جمعی ۶۳ نفر در کرمان تحت عنوان "تشکیل گروه و اقدام علیه نظام اسلامی" داد.

عدم احترام به اعتقاد و عقاید افراد به‌ ویژه کسانی که در حبس هستند هم ادامه یافت به گونه‌ای که یکی دیگر از پیروان یارسان به نام "صفر فرجی"، ۲۷ ساله و ساکن هشتگرد کرج که برای ۳ روز بازداشت شده و به زندان منتقل شده بود، در زندان تهران بزرگ مورد اهانت مسئولین زندان قرار گرفته و به زور سبیل وی تراشیده شد. این موضوع در حالی‌ست که مدت زیادی از خودسوزی سه تن از پیروان یارسان (اهل حق) در اعتراض به تراشیدن اجباری سبیل‌ یکی از هم‌کیشانشان نمی‌گذرد.

بلاتکلیفی متهمین در خصوص حکمشان و هم‌چنین عدم اطلاع از چگونگی طی شدن روند پرونده هم یکی دیگر از مواردی است که از دیدگاه حقوق بشر بسیار مهم بوده و معمولا در ایران توجهی به آن نمی‌شود. در این خصوص می‌توان به عنوان مثال به منصور آروند شهروند مهابادی که به اعدام محکوم شده و در انتظار رای دیوان عالی کشور به سر می‌برد، اشاره کرد.

در رابطه با زندانیان سیاسی و عدم رسیدگی پزشکی به ایشان هم بایستی به وضعیت وخیم جسمانی احمد دانشپور مقدم، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین و زینب جلالیان زندانی سیاسی بند زنان زندان دیزل‌آباد که به ترتیب در آستانه‌ی سرطان دستگاه گوارش و نابینایی قرار دارند؛ اشاره کرد.

نکات مثبت

آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی و امنیتی در ماه گذشته هم تداوم داشت. در این زمینه حمید قاسمی شال زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین، با تقلیل حکم اعدام به پنج سال حبس و پایان محکومیت خود، از زندان اوین آزاد شد.

هم‌چنین مرخصی برخی زندانیان سیاسی نظیر مجید توکلی، فعال سرشناس دانشجویی، که تاکنون از این حق محروم بودند نیز از دیگر موارد مثبت ماه گذشته بود.

در حوزه‌ی دانشگاه نیز سرپرست دانشگاه علامه طباطبایی از بازگشت حدود ۱۳ نفر از اساتید بازنشسته‌ی دانشگاه و تدریس ایشان در دوره‌ی دکتری خبر داده است و از سوی دیگر سرپرست وزارت علوم هم گفت که ۴۰ دانشجوی محروم از تحصیل مربوط به سال‌های ۹۰ و ۹۱ با حکم کمیته‌ی ویژه‌ی این وزارتخانه به دانشگاه، بازگشته‌اند.

برخی مستندات قانونی و حقوقی گزارشات مهرماه

در این قسمت سعی خواهد شد به طور کوتاه و اجمالی برخی از مهم‌ترین گزارش‌های نقض حقوق بشر ماه گذشته از لحاظ حقوقی بررسی شود. این نوشتار به هدف ارتقاء سطح آگاهی های مورد نیاز جامعه و تاکید بر آموزش در کنار اطلاع رسانی به نگارش درآمده است.

مطابق با قوانین داخلی و بین المللی رفتار با متهم باید بر اساس کرامت و شخصیت انسانی او باشد و تراشیدن اجباری سبیل دراویش، که یکی از نمادهای آئین آن‌ها است، از نظر حقوقی نقض مسلم حقوق آن‌ها است زیرا در این زمینه قوانین متعددی بیان شده است؛ از جمله‌ی آن‌ها بند ۱ ماده‌ی ۱۰ کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد است که اشعار می‌دارد: تمام افرادی که آزادی آن‌ها سلب می‌گردد (زندانیان) باید با آن‌ها با انسانیت و احترام که حقیقت ذاتی شخص انسان است، رفتار شود.

در خصوص عدم اجازه به اقلیت اهل سنت در خصوص اجرای مراسم مذهبی خود هم باید گفت که این نوع رفتار نقض قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و نقض اعلامیه‌های جهانی حقوق بشری در این مورد است؛ زیرا در خصوص آزادی انجام مناسک مذهبی، ماده‌ی ۱۲ قانون اساسی صریح ترین قانون مورد استناد است که ذکر می‌کند دین ‌رسمی ایران‌، اسلام و مذهب جعفری اثنی‌عشری‌است و این اصل الی‌الابد غیرقابل تغییراست و مذاهب دیگر اسلامی ‌اعم از حنفی‌، شافعی‌، مالکی‌، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل‌ می‌باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی‌، طبق فقه‌ خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج‌، طلاق، ارث و وصیت‌) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه‌ها رسمیت ‌دارند و در هر منطقه‌ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت ‌داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها برطبق آن ‌مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب‌. هم‌چنین اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر هم در این زمینه در ماده‌ی ۱۸ تاکید دارد که هركس داراي حق آزادی فكر و ضمير و دين است. لازمه‌ی اين حق آن است كه هر كس خواه به تنهايي يا با ديگران علنی يا خصوصی از راه تعليم و پيگيری و ممارست، يا از طريق شعايير و انجام مراسم دينی، بتواند آزادانه، دين و يقينيات خود را ابراز كند.

در خصوص نحوه‌ی رفتار با زندانیانی که دارای مشکلات جسمی و بیماری می‌شوند هم باید گفت که، عدم رسیدگی به آن‌ها و خودداری از برخورداری از امکانات پزشکی و رسیدگی بیمارستانی به آن‌ها نقض ماده‌ی ‌۲۲ کنوانسیون حقوق زندانیان است که بر لزوم انتقال زندانیان بیمار نیازمند به معالجات ویژه و تخصصی به موسسات تخصصی یا بیمارستان‌های غیرنظامی در خارج از زندان دلالت می‌کند، می‌باشد. در این زمینه حتی قوانین داخلی مصوب ایران هم حقوق زندانی در برخورداری از خدمات پزشکی و درمانی را به رسمیت می‌شناسد که از جمله‌ی این قوانین ماده‌‌ی ۱۰۳ آئین‎نامه‌ی اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی جمهوری اسلامی است که تاکید دارد در موارد ضروری خروج محکوم از زندان برای معالجه بایستی با تایید بهداری زندان و اجازه‌ی رئیس موسسه یا زندان و موافقت قاضی ناظر باشد. بایستی اشاره کرد این ماده که مربوط به قوانین داخلی نظام جمهوری اسلامی ایران و زندان‌های کشور است، در بسیاری از موارد با مخالفت دادستانی و ماموران اطلاعاتی نقض می‌شود.

همین‌طور در خصوص احکام قصاص که در این ماه نیز شاهد آن بودیم، باید اذعان کرد که از نظر قوانینی بین الملل و حقوق بشر مجازات همراه با شکنجه از موارد ممنوعه می‌باشد و در این خصوص ماده‌ی ۵ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر تاکید دارد که هيچ كس را نمي‌توان شكنجه كرد يا مورد عقوبت با روش وحشيانه و غير انساني يا اهانت آميزقرار داد. به علاوه قصاص از نظر قوانین متمدن بشری یکی از مجازات‌های خلاف شئونات و کرامت انسانی است.

در رابطه با اعدام افراد کمتر از ۱۸ سال هم قوانین حقوق بشری صراحتا آن را یک عمل غیر انسانی و مخالف حقوق بشر اعلام می‌کند و در بند ۵ ماده‌ی ۶ کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد تاکید می‌شود که حکم مجازات مرگ نباید برای جرم‌هایی که افراد زیر ۱۸ سال مرتکب شده‌اند، صادر شود و (نیز این حکم) نباید در مورد زنان باردار اجرا گردد.

در خصوص اعدام مجدد یک زندانی نیز که حکم اعدام در مورد او اجرا شده است از نظر حقوقی با توجه به تایید اجرای حکم و انجام آن توسط مقامات صالح قضایی و پزشکی قانونی اجرای حکم مجدد در مورد او نه از نظر حقوق وجاهت دارد و نه از نظر اخلاقی.

هرانا؛